احمد شاه مسعود: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
با فرض حسن نیت ویرایش Doctor ayoub (بحث) خنثی‌سازی شد. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۴۷:
 
پدر احمد شاه مسعود دگروال دوست محمد از افسران ارتش افغانستان در دوران سلطنت [[محمد ظاهر شاه]] بود. پدربزرگش یحیی خان یکی از بزرگان مردم [[دره پنجشیر|پنجشیر]] به‌شمار می‌رفت که در دوران پادشاهی [[امان‌الله شاه]] به عنوان کارمند و مأمور رسمی دولت وظیفهٔ خزانه‌دار نقدی را به عهده داشت. او همچنان در تشویق و جمع‌آوری مجاهدان و مبارزان از زادگاه خود، وادی پنجشیر برای کسب [[استقلال]] از [[استعمار بریتانیا]] در سلطنت [[امان‌الله شاه]] شخصی فعال و پرتحرک محسوب می‌شد.
دگروال دوست محمد مانند بسیاری از افسران ارتش و کارمندان دولت در سالهایسال‌های کار رسمی پس از هر چند سالی محل کار و وظیفه‌اش تغییر می‌یافت و از یک ولایت به ولایت دیگر موظف می‌گردید. از این رو، وی در سالهایسال‌های کارش به حیث افسر ارتش یا صاحب منصب اردو در ولایات [[ننگرهار]]، [[بدخشان]]، [[بغلان]]، [[غزنی]]، [[هرات]] و [[کابل]] وظایفی را به عهده داشته‌است.
 
او در کنار کار در ارتش که مربوط وزارت دفاع می‌شد، گاهی در [[وزارت داخله]] (وزارت کشور) نیز وظایف رسمی را به سر رسانید. آنچنانکه او در [[هرات]] چندسالی در بخش وزارت داخله سمت فرماندهی یا قوماندانی [[ژاندارم]] و پلیس [[هرات]] را به دوش داشت. بنابراین احمدشاه مسعود همراه با پدر و خانواده به ولایات مختلف رفت و دوران کودکی و نوجوانی را در مکاتب و مدارس بیرون از زادگاهش سپری نمود.
 
مسعود سالهایسال‌های آغاز کودکی را در زادگاهش دره [[دره پنجشیر|پنجشیر]] گذراند. در پنج سالگی شامل صنف اول مکتب (دبستان) [[بازارک]] گردید. قبل از آنکه صنف اول را به پایان برساند با خانواده به [[کابل]] رفت و در مکتب [[شاه دو شمشیره]] شامل شد. اما اندکی بعد پدرش در سمت قوماندان ژاندارم و پولیس هرات به [[ولایت هرات]] رفت و احمدشاه مسعود صنوف دوم، سوم و چهارم را در [[مکتب مؤفق]] شهر هرات به درس و تعلیم ادامه داد. در همین‌جا بود که علوم دینی و مذهبی را نزد مدرس [[مسجد جامع هرات]] فرا گرفت. در پایان صنف چهارم با پدرش که از هرات به کابل تبدیل گردید دوباره به شهر کابل بازگشت.
 
دوران متوسطه (راهنمایی) و لیسه (دبیرستان) را در [[لیسه استقلال]] [[کابل]] به پایان رساند و در سال ۱۳۵۲ با شرکت در آزمون کانکور وارد دانشکدهٔ مهندسی [[پلی‌تخنیک کابل]] گردید.
خط ۱۳۶:
در این هنگام شوروی‌ها به تاکتیک جدیدی روی می‌آورند: واحدهایی حدود پانصد نفره هر روز صبح با هلیکوپتر و بدون حمایت زره پوشها دراطراف یک روستا پیاده می‌شوند، روستا را بازرسی و مجاهدین را که شورویها اسامی آن‌ها را دارند بازداشت می‌کنند و قبل از فرارسیدن شب، عقب‌نشینی می‌کنند. به این ترتیب برای مجاهدین تمرکز قوا و دست زدن به حملات غافلگیرانه علیه واحدهایی این چنین متحرک، بسیار دشوار شده‌است.
 
هدف شوروی‌ها تسخیر زمین‌ها نبوده‌است بلکه می‌خواستند محل را نابود یا دست کم نیروهای پویای حریف را ازپی درآورند. نخست راه‌های ارتباطی را قطع می‌کنند و سپس راه‌های عقب‌نشینی را، و آن گاه به قلب حریف حمله می‌برند و سرانجام او را به دره‌های مجاور می‌رانند تا مجبور شود یا در محل بجنگد یا درضمن عقب‌نشینی با واحدهای سنگین شوروی که در دره‌ها و پیرامون منطقه مستقر شده رو برو شود. حال ببینیم شوروی‌ها ازایناز این حمله چه نصیب داشتند. دقیقاً بازگشت به وضعیت پاییز سال۱۹۸۲، شب قبل از انعقاد قرار دارد متارکهٔ جنگ، ضمن آن که تلفات سنگینی هم متحمل شده بودند.<ref name="autogenerated6"/>
 
=== حملهٔ هشتم: ۱۳۶۳ ===
خط ۱۵۴:
گروه متحرک [[کماندو]]هایی با تجهیزات سبک بودند که در گروه‌هایی ۳۳ نفره به عملیات چریکی دست می‌زدند. اینها سربازهای حرفه‌ای بودند که به خوبی آموزش دیده بودند. کماندوهای گروه متحرک دارای یونیفرم بودند که کلاهای [[پکول]] نماد نیروی منظم آن‌ها بود.
 
تشکیلات نظامی مسعود ترکیب کارآمدی از روش‌های سنتی رزمی افغانها و قواعد مدرن [[جنگ چریکی]] بود که وی از روش‌های [[مائو]] و [[چه گوارا]] آموخته بود. روش‌های نظامی مسعود به عنوان موثرترینمؤثرترین قواعد جنگ چریکی در بین همهٔ نیروهای مقاومت شناخته شده‌است.
 
در سال ۱۹۸۳ مسعود شورای نظار را بنیان گذارد: یک شورای نظامی که عملیات‌های ۱۳۰ فرماندهٔ نظامی مجاهدین را در هفت ولایت شمالی افغانستان هماهنگ می‌نمود. این شورا خارج از حلقهٔ احزاب پیشاور بود، که در رقابت و همشچمی و جنگ و منازعه با یکدیگر قرار داشتند. به خاطر شکافهای قومی و سیاسی شورای نظارت اختلاف بین گروه‌های مقاومت را از بین برد.<ref>[[الیور روی]]، اسلام و نوگرایی سیاسی در افغانستان</ref>{{مدرک|ارجاع دقیق؟}}
 
==پس از خروج قوای شوروی==
احمدشاه مسعود در جوزای 1367 که پنجمین اجلاس شورای نظار را در پایگاه فرخار دایر کرد، ایجاد [[ارتش منظم]] را در رفتن به مرحله یمرحلهٔ تعرض استراتژیک مورد تحلیل و تأکید قرارداد. او هنوز گامهای نخست را باتوسعه یباتوسعهٔ قطعات مرکزی برداشته بود که قوای شوروی افغانستان را ترک گفت. خروج نیروهای شوروی برای وی "غافلگیر" کننده محسوب می شد. چون کار و برنامه یبرنامهٔ او در مورد ایجاد ارتش و انجام تعرض استراتژیک غرض تصرف شهرها و سقوط حکومت مورد حمایت شوروی هاشوروی‌ها به انجام نرسیده بود. در حالیکه احزاب مجاهدین و رهبران شان در پیشاور و منابع مختلف خارجی از سقوط رژیم حزب دمکراتیک خلق در فردای خروج قوای شوروی سخن می گفتند، مسعود این ادعا و پیش بینیپیش‌بینی را غیرواقعی و قبل از وقت تلقی کرد. او اظهار داشت که سقوط رژیم حزب دمکراتیک خلق با تغییر وتحول وضعیت نظامی نیروهای مجاهدین از حالت دفاع به تعرض میسر است. این امر همآهنگی نیروها و ایجاد ارتش تعلیم دیده و منظم، اکمالات تسلیحاتی و لوژستیکی را می خواهدمی‌خواهد که دسترسی به آنراآن را نه در چند هفته و چند ماه بلکه در چند سال باید مورد توجه قرارداد. اما در بیرون از افغانستان که آی اس آی (استخبارات نظامی ارتش پاکستان) فعالیت محاربوی احزاب مجاهدین به خصوص ولایات مرزی را تحت کنترول داشت بدون توجه به نظریات مسعود، جنگ جلال آباد را در نیمه ینیمهٔ حوت 1367 به راه انداخت. جنگی که به شکست مجاهدین انجامید و صحت دیگاه احمدشاه مسعود را در همآهنگی و آماده شدن مجاهدین به مرحله یمرحلهٔ تعرض استراتژیک نشان داد.
احمدشاه مسعود علی الرغم موانع و مشکلاتی که توسط آی اس آی [[پاکستان]] و گلبدین حکمتیار [[پشتون]] ایجاد می شد، به تلاش خود در این مسیر چه در سالهایسال‌های اشغال و چه در سالهایسال‌های بعد از خروج قوای شوروی ادامه داد. او پس از تصرف گارنیزیون هایگارنیزیون‌های که قبلاً نام برده شد، شهر تالقان را ازتصرف رژیم بیرون کرد و به اولین شهر در آغاز مرحله یمرحلهٔ جدید ی که آن را "[[مرحله ی تعرض استراتژیک]]" می خواند، دست یافت.
 
اما بعد از آن تلاشهای حکمتیار و استخبارات نظامی پاکستان که به شدت از استقلالیت مسعود در طول دوران جهاد ناراض بودند در جلوگیری از فعالیت و برنامه هایبرنامه‌های او بیشتر شد. قتل سی تن از فرماندهان و مجاهدین ولایت تخار حین بازگشت از اجلاس شورای نظار توسط سید جمال ولید قوماندان حزب اسلامی حکمتیار در تابستان 1368 در تنگی فرخار تخار، گام عمده ای در تضعیف مسعود و ناکامی برنامه هایبرنامه‌های او بود. گام بعدی با کودتای ناکام مشترک حکمتیار و شهنوازتنی وزیردفاع دولت نجیب الله در کابل برداشته شد تا احمد شاه مسعود وهمه نیروها و احزاب دیگر مجاهدین در برابر عمل انجام شده یشدهٔ تصاحب قدرت قرار بگیرند.
 
احمدشاه مسعود که همچنان ایجاد ارتش و همآهنگی مجاهدین را در تصرف شهرها و سقوط رژیم عامل مهم و اساسی می پنداشت در خزان سال 1369 به جلسه یجلسهٔ شورای سراسری قوماندانان در شاه سلیم پیوست. او گردهمایی تعدادی از قوماندانان جهاد را در توضیح و اعلان نظریات و برنامه هایبرنامه‌های خود فرصتی خوبی تلقی کرد. و سپس به پاکستان سفر نمود تا نظریات خود را به گوش رهبران احزاب مجاهدین و مقامات پاکستانی نیز برساند. وی در یک اجلاس علنی در مقر ریاست دولت مؤقت به رهبری [[صبغت الله مجددی]] در شهر پیشاور از رهبران احزاب مجاهدین و تفرقه میان آنهاآن‌ها انتقاد شدید به عمل آورد و ضرورت همآهنگی مجاهدین وایجاد ارتش منظم را در تصرف شهرها و سقوط رژیم مورد تحلیل و تاکیدتأکید قرارداد. او پس از چند روز گفتگو و مذاکره در پاکستان در قوس 1369 دوباره به داخل کشور برگشت و کار تعلیمات نخستین قطعات ارتشی را که از ده هزار نفر تشکیل شده بود شدت بخشید.
 
*پیشقدمی در سقوط حاکمیت حزب دمکراتیک خلق:
احمدشاه مسعود در حالیکه برنامه هایبرنامه‌های خود را در ایجاد ارتش منظم و همآهنگی میان نیرو هاینیروهای مجاهدین در سالهایسال‌های بعد از خروج قوای شوروی دنبال کرد، موضوع تضعیف وسقوط رژیم را از داخل نیز ازیاد نبرد. خروج کامل قوای شوروی در دلو 1367، سپس فروپاشی امپراطوری شوروی و سقوط حاکمیت حزب کمونیست و به دنبال آن کاهش و پایان یافتن کمک هایکمک‌های بی حساب مالی و نظامی مسکو به رژیم حزب دمکراتیک خلق در کابل، نفاق و خصومت فزاینده ی جناحفزایندهٔ هاجناح‌ها و دسته هایدسته‌های حزب مذکور در داخل حاکمیت ازعوامل زمینه ساز تضعیف و سقوط رژیم از داخل محسوب می شد. و مسعود ازتمام این زمینه هازمینه‌ها در سقوط حاکمیت حزب مذکور استفاده کرد. پس از خروج قوای شوروی نظامیان حزب دمکراتیک خلق که بقای حاکمیت حزبی خود را متزلزل و نامطمئن می دیدند در صدد تأمین روابط با گروه هایگروه‌های مختلف مجاهدین برآمدند. اما بیشترین تعداد آنهاآن‌ها این روابط را با احمدشاه مسعود [[تاجیک]] برقرارکردند. جاذبه و نفوذ شخصیت مسعود که در استقلالیت، اعتدال و وطندوستی اش مشخص می شد بسیاری از نظامیان حزب حاکم را به سوی او می کشاند. متقابلاً وی از مراجعه و تأمین ارتباط افراد از داخل حاکمیت حزب دمکراتیک خلق که دیگر حاکمیت وآیدیالوژی حزب مذکور را پایان یافته تلقی می کردندمی‌کردند استقبال به عمل می آورد. تضادها و مخاصمات قومی، قبیله ای، زبانی و محلی جناح هاجناح‌ها و دسته هایدسته‌های حزب مذکور که با تمایلات و گرایشات برتری خواهانه یخواهانهٔ قومی نجیب الله در داخل حزب به صورت فزاینده عمیق تر و گسترده ترگسترده‌تر می شد، برقراری ارتباط عناصر و افراد مختلف نظامی و غیر نظامی حاکمیت حزب دمکراتیک خلق را با احمدشاه مسعود بیشتر می ساخت. در نتیجه ینتیجهٔ این عوامل و زمینه هازمینه‌ها بود که مسعود در ششمین اجلاس شورای نظار در ثور1370 سقوط حاکمیت حزب دمکراتیک خلق را قبل از اتمام برنامه یبرنامهٔ ایجاد ارتش منظم و انجام مرحله یمرحلهٔ تعرض استراتژیک در سقوط رژیم از بیرون مورد بررسی وارزیابی قرارداد.
احمدشاه مسعود در زمستان 1370 عملاً در برانداختن حاکمیت حزب دمکراتیک خلق با استفاده از زمینهزمینه‌ها ها وضعف هاوضعف‌ها ی داخلی حاکمیت مذکور دست به کار شد. او درگام نخست از سرپیچی جنرال [[مومن]] قوماندان لوای سرحدی حیرتان در برابر فرمان رهبری حاکمیت مبنی برتبدیلی اش از حیرتان حمایت به عمل آورد و به تمام جنرالان و نظامیان دولتی که با او در ارتباط بودند هدایت داد تا برای سرنگونی رژیم آماده شوند. در گام بعدی خواست تا شهر مزار شریف را از تسلط رژیم بیرون کند. اما داکتر نجیب الله با اعزام جنرال نبی عظیمی قوماندان گارنیزیون کابل و معاون وزارت دفاع به مزار شریف در حوت این سال تلاش کرد تا از سقوط شهر جلوگیری به عمل آورد. با ورود نیروهای فرقه 53 به قوماندانی جنرال [[عبدالرشید دوستوم]] از جوزجان و فاریاب به شهر مذکور وضعیت در آن شهر تغییر یافت و احمدشاه مسعود غرض جلوگیری از جنگ و خونریزی، نیروهایش را به فرماندهی [[عطامحمد]] از پیشروی و تسلط به شهر مانع گردید. سپس برای رسیدن به دروازه هایدروازه‌های کابل و سرنگونی حاکمیت حزب دمکراتیک خلق (حزب وطن) تمام مراکز نظامی و اداری رژیم را به همکاری افسران و نظامیان رژیم در ولایت پروان ـ کاپیسا و شمال کابل به شمول فرودگاه نظامی بگرام در حمل 1371 متصرف شد و کابل را به تسلیمی و پذیرش انتقال قدرت به مجاهدین فراخواند.
 
در نتیجه ینتیجهٔ این وضع تضاد و تفرقه در داخل حزب حاکم در کابل تشدید یافت. داکتر نجیب الله رهبر حزب و دولت در 26 حمل 1371 به دفتر سازمان ملل پناه برد. عبد الوکیل وزیر خارجه یخارجهٔ دولت او دو روز بعد به شهر چاریکار آمد و در ملاقات و مذاکره با احمدشاه مسعود، پذیرش انتقال قدرت را از سوی رژیم به مجاهدین اعلان کرد. جنرال عبدالرشید دوستم [[اوزبک]] قوماندان فرقه 53 با عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت اسلامی [[هزاره]] ها‌ها و جمعی از فرماندهان احزاب مجاهدین و جنرالان دولتی از مزارشریف نیز به پروان آمدند و از مسعود خواستند تا در مشارکت هم به تشکیل دولت و تسلیمی قدرت از کابل بپردازند. آنهاآن‌ها طرح تشکیل دولتی را ارائه کردند که در آن [[احمدشاه مسعود]] مقام رهبری و ریاست دولت، عبدالعلی مزاری صدر اعظم حکومت و عبدالرشید دوستم پست وزارت دفاع را به عهده داشته باشد. اما احمدشاه مسعود با رد طرح مذکور کار تشکیل دولت را به عهده یعهدهٔ همه رهبران احزاب مجاهدین گذاشت و از آنهاآن‌ها خواست تا برای تسلیم گیری قدرت از رژیم در حال سقوط، دولت خود را تشکیل بدهند. همچنان او تشکیل "شورای جهادی" متشکل از فرماندهان مجاهدین و جنرالان مخالف رژیم را مطرح کرد که در صورت عدم تسلیمی کابل و عدم پذیرش انتقال قدرت به مجاهدین به عملیات مشترک دست زده شود. وی به بسیاری از رهبران احزاب جهادی در پیشاور و فرماندهان عمده یعمدهٔ مجاهدین در ولایات جنوب و شرق کشور تماس گرفت و آنهاآن‌ها را در جریان مذاکرات خود با مقامات دولت حاکم کابل و آمادگی کابل به تسلیمی و انتقال قدرت به مجاهدین قرارداد. اما در میان رهبران احزاب مجاهدین [[گلبدین حکمتیار]] رهبرحزب اسلامی از قوم [[پشتون]] طرح تشکیل دولت مجاهدین و انتقال قدرت را ازسوی رژیم حزب حاکم به این دولت نپذیرفت و کابل را به حمله یحملهٔ نظامی تهدید کرد. احمدشاه مسعود خواستار آن بود تا نیروهای مختلف مسلح احزاب به کابل وارد نشوند. نظم و ثبات پایتخت برهم نخورد و زمینه برای انتقال قدرت به دولت مجاهدین مساعد باقی بماند. یکی از اهداف و برنامه هایبرنامه‌های او جلوگیری از فروپاشی ارتش و پولیس و نابودی وسایل و امکانات نظامی آن بود تا بعد از تشکیل و استقرار دولت مجاهدین از پرسونل مسلکی و امکانات آنهاآن‌ها و نیروهای مسلح احزاب مجاهدین یک ارتش و پولیس منظم ملی شکل بگیرد. بنا بر این او در یک گفتگوی مفصل از طریق مخابره با حکمتیار به روز 28 حمل 1371 تلاش به عمل آورد که مذکور را ازحمله به کابل منصرف نماید تا زمینه یزمینهٔ انتقال آرام و مسالمت آمیز قدرت از میان نرود. و نظم اداره و مدیریت دولتی در پایتخت متلاشی نشود. گلبدین حکمتیار که در جنوب کابل به سر می برد به این گفتگو قانع نشد و همچنان کابل را به حمله یحملهٔ قریب الوقوع تهدید کرد. احمدشاه مسعود پس از این گفتگوی بی نتیجه با حکمتیار در صدد دفاع از کابل برآمد. او با استفاده از چرخبالهای پایگاه هوایی بگرام هزاران تن از نیروهای خود را به کابل اعزام کرد تا باسایر نیروهای رژیم که آماده یآمادهٔ انتقال قدرت و پذیرش دولت مجاهدین بودند، مانع هجوم نیروهای حزب اسلامی حکمتیار به شهرشوند و از شکستن کمربندهای امنیتی شهر و فروپاشی نظم و ثبات پایتخت جلوگیری کنند. اما در حالیکه رهبران احزاب مجاهدین در پشاور روزچهارم ثور 1371 حکومت انتقالی خود را به ریاست [[صبغت الله مجددی]] اعلان کردند، نیروهای حزب اسلامی حکمتیار در فردای آن روز در زدوبند پنهانی با بخشی از جناح خلق و پرچم به رهبری رازمحمد پکتین، محمداسلم وطنجار وزرای داخله و دفاع و جنرال محمدرفیع معاون رییس جمهور وارد حوزه هایحوزه‌های امنیتی شهر و نقاط مهم پایتخت شدند. در نتیجه ینتیجهٔ این وضع کمربند هایکمربندهای امنیتی اطراف پایتخت شکست و دسته هایدسته‌های مختلف مسلح احزاب و گروه هایگروه‌های مجاهدین و غیر مجاهدین وارد شهر شدند. گلبدین حکمتیار ظهر آن روز از تصرف کابل و به پایان رسیدن عمر حکومت احزاب مجاهدین قبل از تسلیم گیری قدرت که حتی نمایندگان وی در پای توافقنامه یتوافقنامهٔ این حکومت امضاء کرده بودند، سخن گفت.
 
*وزارت دفاع دولت
احمد شاه مسعود در اولین ابلاغیه یابلاغیهٔ حکومت انتقالی مجاهدین به [[وزارت دفاع]] این حکومت منسوب شد و مؤظف به دفاع از کابل و تأمین ثبات پایتخت گردید. اما برای تأمین چنین امری در جنگ با گلبدین حکمتیار قرار گرفت. چون حکمتیار قبلاً آرامش و ثبات پایتخت را نخست با تهدید و سپس با هجوم نیروهای خویش برهم زده بود
 
== فتح کابل (۱۳۷۱) ==
خط ۱۹۵:
حکمتیار پشتون عقدِ این معاهده را در آن‌زمان و تا تشکیل شورای هماهنگی در ۱۱ جدی ۱۳۷۲ با دو طرفِ دیگرِ این معاهده، توطئه و خیانت علیه جهاد و به قول او، تشکیل دولتِ ائتلافی با کمونیستان و ملیشه‌های کمونیست تعریف می‌کرد که گویا برای مقابله با آن، جز جنگ، راهِ دیگری نمانده بود.
 
اما پس از سقوط حکومت نجیب‌الله که اختلاف و تنش در درون دولت اسلامی مجاهدین میان حزب وحدت هزاره هاهزاره‌ها به رهبری عبدالعلی مزاری و جنرال عبدالرشید دوستوم ازبک و نیروهای آنهاآن‌ها با احمدشاه مسعود وزیر دفاعِ این دولت تاجیکی بالا گرفت و به جنگ‌های خونین انجامید، این دو طرف ائتلافِ آن روزهای نخستین، احمدشاه مسعود را متهم به سرپیچی از معاهدۀ جبل‌السراج و انحصارگرایی تاجیکی در حکومت کردند و امتناعِ او را از تطبیق معاهدۀ جبل‌السراج و اتخاذ سیاست انحصار در حکومت، عامل اصلیِ جنگ وانمود ساختند.
 
*دروغی به نامِ معاهدۀ جبل‌السراج
خط ۲۱۷:
جنگ با تشکیل [[شورای هماهنگی]](کودتا) میان گلبدین حکمتیار پشتون، عبدالرشید دوستوم اوزبک و عبدالعلی مزاری هزاره، برای تصرف پایتخت دولت تاجیکی استاد ربانی، در یازدهم جدی ۱۳۷۲ وارد مرحلۀ خونین و گسترده شد.
 
احمدشاه مسعود در تابستان ۱۳۷۳ که شورای هرات برای بررسی راه هایراه‌های صلح از سوی محمداسماعیل خان والی هرات تشکیل شده بود، در صددِ آن شد که از شورا در جهتِ یک دولت فراگیر و مورد توافقِ همه استفاده کند؛ هرچند که عبدالعلی مزاری و گلبدین حکمتیار نسبت به تقاضای محمداسماعیل‌خان که خود به مراکز آن‌ها رفت، مبنی بر مشارکت در شورا تردید کردند و هواپیماهای جنرال دوستم دو بار شهر هرات را در زمان تدویر شورا مورد بمباران قرار داد.
شورای هرات توسط محمداسماعیل‌خان والی هرات در ۲۸ سرطان ۱۳۷۳ با شرکت بیش از یک‌هزار نفر از بسیاری از ولایات کشور و پناهنده‌گان افغانِ مقیم اروپا، امریکا و ممالکِ عربی در شهر هرات تشکیل شد. داکتر محمدیوسف صدراعظم دوران سلطنت محمدظاهرشاه، یکی از افراد شرکت‌کننده در شورا بود. احمدشاه مسعود در روزهای پایان جلسات شورا، استعفای استاد ربانی رییس دولت اسلامی و ایجاد یک دورۀ کوتاه انتقالی را به عنوان ابتکار سیاسی به شورای هرات در مجالس اختصاصی و محدود رهبری دولت مطرح کرد. او این اقدام را در سطح ملی و بین‌المللی بااهمیت می‌پنداشت و استعفای رییس دولت را نه بر اساسِ فشار خارجی و نه در یک توافق بیرون‌مرزی میان گروه‌ها، بلکه به‌صورتِ داوطلبانه به شورا و مجمعی که از مردم افغانستان تشکیل یافته بود، ارزیابی می‌کرد. اما این طرح و پیشنهاد احمدشاه مسعود بنا بر مخالفتِ برخی در درون دولت تحقق نیافت و شورای هرات بدون هیچ دستاوردی در عرصۀ سیاسی و نظامی به کارِ خود پایان داد.
 
حکمتیار پشتون در این جنگ خونین و در همآهنگی با نیروهای دوستم اوزبک نیز نتوانست به تصرف پایتخت و سقوط دولت مجاهدین (تاجیک) دست یابد.
احمدشاه مسعود در طول سالهایسال‌های دفاع از کابل و دولت مجاهدین که شدید ترینشدید‌ترین حملات نیروهای مهاجم را دفع کرد و بار دشوار جنگ تحمیلی را به دوش کشید، برای استقرار صلح از هر فرصتی نیز استفاده نمود. به منظور ختم جنگ و تأمین صلح از هر مصلح و میانجی استقبال کرد و سخت ترینسخت‌ترین و غیر منصفانه ترینمنصفانه‌ترین تقاضاها و شرط هاشرط‌ها را پذیرفت. به رغم آنکه گلبدین حکمتیار در طول سه سال حاکمیت مجاهدین کابل را پیوسته راکت باران کرد و برای تصرف پایتخت و تشکیل حاکمیت انحصاری خود ده هاده‌ها بار به کابل حمله آورد اما مسعود برای دستیابی به صلح هرچند با ناخشنودی و اکراه حضور او را در تابستان 1375 در کابل به عنوان نخست وزیر پذیرفت. حضوری که دیگر خیری برای صلح نداشت.
 
==در زمان طالبان==
احمدشاه مسعود همانگونه که در سه سال حاکمیت مجاهدین به خاطر تحقق صلح و ثبات در افغانستان به هرصدایی در این جهت لبیک گفت و با هر گامی در این مسیر همراه شد، از نخستین ادعا و فریاد [[طالبان]] در پایان دادن به جنگ و استقرار صلح نیز استقبال کرد. او حرکت طالبان را که با شعار صلح خواهی و تحقق امنیت از جنوب کشور و از [[قندهار]] سر برآورد مورد تشویق و حمایت قرارداد. و در دسترسی به صلح به گونه یگونهٔ شگفت آور و متهوارنه ای بدون سپاه و لشکر به پیشواز آنهاآن‌ها در22 دلو 1373 به میدان شهر رفت. اما طالبان که یک گروه جاهل و وابسته به بیگانه بودند و نه برای صلح بلکه برای ایجاد حاکمیت جهل و بیداد و نابودی استقلال و هویت ملی افغانستان ماموریت داشتند راه جنگ را برگزیدند. احمدشاه مسعود که در سه سال گذشته برای دفاع از استقلال و حاکمیت ملی کشورش در برابر حملات و جنگ هایجنگ‌های خونین حکمتیار پشتون علیه کابل و دولت تاجیکی مجاهدین و در مقابل دسایس و توطئه هایتوطئه‌های گوناگون ایستاده بود، این بار در برابر نیروی جهل و وحشت طالبی نیز ایستاد. مسعود ۱۸ ماه و دوازه روز (از 21 حوت 1373 تا 5 میزان 1375) نیروی طالبان را درپشت دروازه هایدروازه‌های پایتخت نگهداشت و در این مدت سخت ترینسخت‌ترین و خونین ترینخونین‌ترین حملات آنهاآن‌ها را در تصرف کابل دفع کرد. او چند بار برای جلوگیری از سقوط هرات و ولایات غربی کشور صدها تن نیروی خود را از مرکز به شیندند و هرات اعزام داشت و تا میزان 1374 مانع سقوط آن مناطق به دست طالبان شد.
طالبان بعد از تسلط بر هرات و ولایات غربی با دریافت امکانات هنگفت مالی، لوجستیکی و نظامی از سوی آی اس آی پاکستان و ممالک عربی نفتخیز خلیج فارس در مشارکت با صدها تن جنگجوی مدارس پاکستان و داوطلبان دیگر خارجی با تصرف ولایات شرقی در میزان 1375 به کابل پایتخت کشور دست یافتند. احمدشاه مسعود یک روز قبل از ورود طالبان به شهر کابل در پنجم میزان 1375 در حالی نیروهای خود را از پایتخت به سوی شمال عقب برد که یک روز تأخیر در این عقب نشینی پیامد بسیار خونین وغم انگیزی را هم برای مردم پایتخت و هم برای آن نیروها درقبال داشت. طالبان و جنگجویان خارجی که از سه استقامت جنوب، شرق و غرب کابل در حال هجوم به شهر بودند با بستن راه شمال شهر به آسانی نیروهای مدافع را در محاصره یمحاصرهٔ کامل قرار می دادند. در چنین حالتی یک جنگ خونین و مرگبار کوچه به کوچه و خانه به خانه در شهر با آینده یآیندهٔ غیر قابل پیشبینیپیش‌بینی برای نیروهای مدافع پایتخت واقع می شد. در حالیکه برای احمدشاه مسعود تداوم مقاومت در برابر سلطه یسلطهٔ طالبان و تجاوز پاکستان از اهمیت و اولویت برخوردار بود و درگیری نیروهای او در داخل شهر محاصره شده از سوی دشمن ضربه یضربهٔ جبران ناپذیری به آینده یآیندهٔ مقاومت وارد می کرد.
احمدشاه مسعود بعد از ترک پایتخت هزاران تن نیروهای خود را داخل دره [[پنجشیر]] ساخت و مدخل دره را با قسمتی از سرک غرض جلوگیری از ورود نیروهای طالبان منفجر نمود. او بستن دهانه یدهانهٔ پنجشیر را به صورت مؤقت از یکسو غرض تنظیم و سازماندهی دوباره یدوبارهٔ نیروهای خود و از سوی دیگر به منظور ایجاد زمان و فرصت برای مردم پایتخت و شمال پایتخت در شناخت بهتر طالبان ضروری تلقی کرد. در حالیکه مسعود مؤفق به سازماندهی مجدد نیروها غرض تداوم مقاومت گردید، مردم در کابل و شمال کابل با طالبان نه به عنوان نیروی آورنده یآورندهٔ امنیت و ثبات بلکه به نیروی وحشی وسرکوبگر ضد فرهنگ و مدنیت که توسط صدها تن از افراد جنگجوی پاکستانی وعرب همراهی می شدند، روبروگردیدند. احمدشاه مسعود نیروهای طالبان را دوهفته بعد در یک حمله یحملهٔ سریع و ناگهانی از دهانه یدهانهٔ پنجشیر و سالنگ تا دامنه هایدامنه‌های کوتل خیرخانه درهم شکست و اولین بار ده هاده‌ها نفر ازجنگجویان خارجی را که بیشترشان پاکستانی بودند به اسارت درآورد.
 
او سپس در 19 میزان 1375 با عبدالکریم خلیلی رهبر حزب وحدت اسلامی هزاره هاهزاره‌ها و جنرال عبدالرشید دوستوم اوزبک در شهرک خنجان شمال سالنگ معاهده یمعاهدهٔ تشکیل ائتلاف نظامی "شورای عالی دفاع از وطن" را امضاء کرد. و با این اقدام تلاش جنرال نصیرالله بابر وزیر داخله یداخلهٔ پاکستان و سران آی اس آی را در جلب حمایت و همکاری دوستم با طالبان ناکام ساخت.
باگذشت هر روز از حاکمیت طالبان که وحشت و بیداد آنهاآن‌ها علیه مردم بیشتر، وابستگی آنهاآن‌ها به بیگانه آشکارتر، تعداد جنگجویان متجاوز پاکستانی و خارجی در میان شان افزونتر و سلطه یسلطهٔ تروریزم بین المللیبین‌المللی القاعده در حاکمیت آنهاآن‌ها عمیق تر و گسترده ترگسترده‌تر می شد، نقش احمدشاه مسعود به عنوان یگانه مرجع و امید مقاومت در راه استقلال و حاکمیت ملی کشور برجسته تر نمایان می گردید. در طول سالهایسال‌های حاکمیت طالبان و سلطه یسلطهٔ تروریزم بین المللیبین‌المللی القاعده که از سوی استخبارات نظامی پاکستان (آی اس آی) و جمیعت العلمای فضل الرحمن و سمیع الحق با اعزام هزاران داوطلب جنگی حمایت وهمراهی می شد، تنها احمدشاه مسعود با ایمان راسخ و اراده ای به استواری و سرافرازی قله هایقله‌های بلند هندوکش به مقاومت در وطن ادامه داد. درسالهای 1376 و 1377 هجری خورشیدی دوبار لشکر وحشت طالبان با سپاهیان اجیر و داوطلب ویرانی از بلاد عرب وعجم به شمال کشورسرازیر شدند. به استثنای وادی پنجشیر و برخی از دره هادره‌ها و دامنه هایدامنه‌های شمال هندوکش و پامیر سیطره یسیطرهٔ وحشت و ترور را به همه ولایات کشور پهن نمودند. بسیاری از رهبران و فرماندهانی که در این مناطق قرارداشتند و از پایداری و مقاومت دم می زدند، معرکه یمعرکهٔ مبارزه و جنگ را ترک کرده به بیرون از کشور رفتند، اما احمد شاه مسعود در تمام این حالات به تنهایی فریاد مقاومت سرداد و در راه دفاع از دین، آزادی و وطنش ثابت و استوار باقی ماند.
احمدشاه مسعود در سالهایسال‌های حاکمیت طالبان و سلطه یسلطهٔ تروریزم چند بار به گونه یگونهٔ شگفت آوری در میزان 1375، جوزای 1376 و اسد 1378 دره هادره‌ها و تاکستانهای شمالی را از اشغال نیروی مهاجم طالبان و تروریزم آزاد ساخت و هزاران نفر از نیروهای زمین سوز و آدم کش آنهاآن‌ها را که صدها پاکستانی و عرب در میان شان قرارداشت سرکوب کرد و به اسارت درآورد. او در یازدهم قوس 1377(2 دسمبر1999) در پنجشیر جلسه ای را متشکل از سیصد تن فرماندهان مناطق و اقوام مختلف افغانستان، رهبران گروه هاگروه‌ها و احزاب مجاهدین برای ایجاد همآهنگی و اتخاذ استراتیژی واحد مبارزه و مقاومت علیه طالبان دایر کرد. و با برگزاری این اجلاس، مؤفق به بازگرداندن رهبران و فرماندهان بیشتر و گسترش مقاومت و جنگ در ولایات مختلف شرقی، مرکزی و شمال غربی کشور شد. سخت ترینسخت‌ترین و نابرابر تریننابرابر‌ترین جنگ احمد شاه مسعود با نیروهای طالبان و متجاوزین خارجی در تابستان 1379 در [[تالقان]] به وقوع پیوست. این جنگ با هجوم بیست هزار تن نیروی طالبان، تروریستان القاعده و متجاوزین پاکستانی برای تسخیر تالقان و تصرف بدخشان و تمام مناطق عقبی در شمال و شمال شرق وادی پنجشیر بیش از یکماه طول کشید. در این جنگ نیروهای خارجی در میان طالبان بیشتراز نیروی بومی طالب بود. در حالیکه هزاران نفر جنگجوی پاکستانی شامل این نیروها می شد، هزاران تن از تروریستان سازمان القاعده متشکل از کشورهای عربی شمال افریقا، شرق میانه، ممالک آسیای مرکزی، مناطق ماورای قفقاز، سینکیانگ چین، کشمیر، کشورهای اسلامی جنوب شرق آسیا و حتی ایالات متحده یمتحدهٔ امریکا و اروپای غربی قوت اصلی رزمی این لشکر را می ساختند. هرچند طالبان و لشکر تجاوز و ترورخارجی تالقان را بعد از یکماه جنگ خونین تصرف کردند اما جلو پیشروی آنهاآن‌ها را احمدشاه مسعود به سوی [[بدخشان]] و دره هایدره‌های شمال شرق هندوکش گرفت.
 
احمدشاه مسعود در طول سالهایسال‌های مقاومت و جنگ با طالبان و تروریزم از هر فرصت و زمانی برای مذاکره با طالبان نیز استفاده کرد تا آنهاآن‌ها را از وابستگی به بیگانه وهمدستی با تروریزم و تداوم کشتار و جنگ به سوی صلح بکشاند. اما این مذاکرات در اثر وابستگی طالبان به بیگانه و تروریزم بین المللیبین‌المللی به نتیجه ای نرسید. همچنان موصوف در این سالهاسال‌ها سعی نمود تا جامعه ی بینجامعهٔ المللیبین‌المللی به خصوص ایالات متحده امریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد را متقاعد به اعمال فشار علیه پاکستان در قطع دخالت و تجاوز به افغانستان نماید و آنهاآن‌ها را از عواقب حاکمیت طالبان و سلطه یسلطهٔ تروریزم بر منطقه و جهان آگاه سازد. او دراین سالهاسال‌ها پیوسته با افراد و نمایندگان مختلف رسمی و غیر رسمی مجامع جهانی چه در داخل افغانستان و چه درخارج از کشور به مذاکره و گفتگو پرداخت تا حقانیت مبارزه و مقاومت خود را به گوش آنهاآن‌ها برساند و همکاری آنهاآن‌ها را در استقرار صلح و ثبات در کشورش جلب نماید. عمده ترینعمده‌ترین مذاکرات او در این مورد با جامعه یجامعهٔ اروپایی در مقر پارلمان اروپا درشهر استراسبورگ فرانسه بود. احمدشاه مسعود در سیزدهم حمل 1380 به مقر پارلمان اروپا سفرکرد و در مذاکرات مختلف و جلسات متعدد بامقامات رسمی و غیر رسمی جامعه یجامعهٔ اروپا اهداف و خواسته هایخواسته‌های خود را از مبارزه و مقاومت تشریح نمود. او در همین سفر در برابر پرسش خبرنگاران از پیامش به رییس جمهور امریکا گفت: "پیام من به آقای بوش این است که جنگ افغانستان و وجود پایگاه های تروریستی تنها به افغانستان محدود نمانده بلکه دیر یازود این خطرات گریبانگیر امریکا و تعداد بیشتری از کشورها در منطقه و جهان خواهدشد"، پیامی که تا چهار ماه دیگر تحقق یافت.
 
== ترور احمدشاه مسعود ==
خط ۲۴۴:
زمان ترور احمدشاه مسعود، که فقط ۲ روز پیش از حملات انتحاری ۱۱ سپتامبر به [[نیویورک]] بود، سوالاتی را در مورد ارتباط این ترور با حوادث [[نیویورک]] و متعاقب آن حمله به [[افغانستان]] برانگیخت. ابتدا این ترور به گروه [[طالبان]] نسبت داده شد اما طالبان هیچگاه مسئولیت آن را نپذیرفت.
 
این موضوع باعث شد گمانه‌زنی‌هایی در مورد دست داشتن سازمان [[سیا]] در ترور احمدشاه مسعود در آستانه [[حملات ۱۱ سپتامبر]] و طرح‌های [[آمریکا]] برای اشغال [[افغانستان]] مطرح شود؛ خصوصاً که احمدشاه مسعود مخالف سرسخت [[طالبان]] بود، گروهی که با سازمان اطلاعات [[پاکستان]] ارتباط داشتند و سالهایسال‌های سال توسط [[سیا]] به واسطه پاکستانی‌ها پشتیبانی می‌شدند.{{مدرک}} از طرفی رابطه احمدشاه مسعود پیش از مرگش با مقامات آمریکایی به تیرگی گرویده بود.{{مدرک}} در آخرین ملاقات بین احمدشاه مسعود و [[رابین رافائل]]، معاونت امور خاوری در [[وزارت امورخارجه ایالات متحده آمریکا|وزارت خارجه آمریکادر]] سال ۱۹۹۸، رافائل به مسعود پیشنهاد کرده بود که اسلحه را زمین گذارده، تسلیم نیروهای [[طالبان]] شود که در آن سال‌ها بیش از ۹۰ درصد خاک افغانستان را در کنترل خود داشتند. احمدشاه مسعود با سرسنگینی برای رافائل روشن کرده بود که نه تنها تسلیم طالبان نخواهد شد، بلکه از دولت‌های خارجی دستور نخواهد گرفت و اجازه احداث پایگاه نظامی در [[افغانستان]] را به هیچ نیروی خارجی نخواهد داد.<ref name="paulwolf">[http://www.ratical.org/ratville/CAH/ASMassoud.html The Assassination of Ahmad Shah Massoud, by Paul Wolf, ۹/۱۴/۲۰۰۳]</ref> از اواخر دههٔ ۱۹۸۰ آمریکا به دنبال به حاشیه راندن و تضعیف احمد شاه مسعود بود. در واقع گفته می‌شود ترور شدن احمد شاه مسعود با سیاست‌های خارجی آمریکا در آن هنگام سازگار بود.<ref>{{cite news|last=Chossudovsky|first=Prof Michel|url=http://www.globalresearch.ca/911-analysis-two-days-before-9-11-shah-masood-is-assassinated-was-it-a-coincidence/20987|title=911 ANALYSIS: Two days Before 9/11, Shah Masood is Assassinated. Was it a Coincidence?|publisher=Global Research|date=September 10, 2010|accessdate=February 8, 2014}}</ref>
 
اسناد افشاشدهٔ متعلق به نوامبر ۲۰۰۱ از [[آژانس اطلاعات دفاعی]] آمریکا نشان می‌دهد احمد شاه مسعود «اطلاعات محدودی» دربارهٔ احتمال انجام قریب‌الوقوع حملهٔ تروریستی القاعده علیه آمریکا داشت و به آمریکا در این باره هشدار داده بود.<ref name="nineeleven">{{cite news|last=Boettcher|first=Mike|url=http://articles.cnn.com/2003-11-06/us/massoud.cable_1_bin-qaeda-sheikh-osama?_s=PM:US|title=How much did Afghan leader know?|publisher=CNN.com|date=November 6, 2003|accessdate=June 11, 2011}}</ref> پیشتر در همان سال، وی در سخنرانی‌ای در پارلمان اروپا در بروکسل گفته بود بدون حمایت پاکستان، بن لادن، و عربستان، طالبان نمی‌توانست تا یک سال دوام بیاورد. به‌طور خاص خطاب به آمریکا گفت اگر اقدامی برای صلح در افغانستان نکند و جلوی حمایت پاکستان از طالبان را نگیرد، مشکلات افغانستان به‌زودی تبدیل به مشکلات آمریکا و جهان خواهد شد.<ref name="EU Parliament">{{cite web |year=2001|url =http://www.youtube.com/watch?v=hkw-g27AUKE |title = Massoud in the European Parliament 2001| publisher = [[EU media]]}}</ref><ref name="Afghanistan Revealed">{{cite web |year=2001|url =http://www.youtube.com/watch?v=p3copHs3U8c |title = Afghanistan Revealed| publisher = [[National Geographic (magazine)|National Geographic]]}}</ref>
خط ۲۷۸:
* مقالهٔ خراسانی منتشر شده در مجلهٔ میهن، ارگان نشراتی مجاهدین افغانستان
* مقالهٔ غیاثی منتشر شده در مجلهٔ میهن، ارگان نشراتی مجاهدین افغانستان
* سالهایسال‌های تجاوز و مقاومت، محمد اکرام اندیشمند
* افغانستان از داوود تا صعود مسعود، جلد اول، احمدشاه فرزان، ۱۳۸۲، انتشارات دقت
* ارتش سرخ در افغانستان، بوریس گروموف، ترجمهٔ عزیز آریانفر