علی بن موسی الرضا: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Massol1360 (بحث | مشارکتها) خنثیسازی ویرایش 24795441 توسط Massol1360 (بحث) برچسب: خنثیسازی |
Massol1360 (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۵:
== امامت ==
به عقیده شیعه هر امام بوسیله امام قبلی و به امر الهی عهدهدار منصب امامت میشود و علی بن موسی از این امر مستثنا نبود.<ref name="shiite Islam">{{cite book|last = Tabatabaei|first = Sayyid Mohammad Hosayn|authorlink = Allameh Tabatabaei|title = Shi'ite Islam|url=https://books.google.com/books?id=Be5DeNM8d1EC&pg=PA258|year = 1975|isbn = 0-87395-390-8|pages=68–69&76| others=Translated by [[Seyyed Hossein Nasr|Sayyid Hossein Nasr]]|publisher=State University of New York Press}}</ref> روایات مختلفی در منابع شیعی به انتصاب رضا توسط پدرش [[موسی کاظم]]، به عنوان امام بعدی تأکید دارد، با این حال فضای خفقانآور دوران [[هارون الرشید]] به حدی شدید بود که این پیغام نمیتوانست آزادانه به گوش همه برسد تا جایی که برخی معتقد بودند امامت با موسی کاظم پایان رسیدهاست. این گروه به [[واقفیه]] معروف شدند. از [[علی بن یقطین]] نقل شده که از قول کاظم میگوید: «علی بهترین فرزندانم است و من کنیهام (ابوالحسن) را به او دادهام.»<ref name="yaqtin">{{cite book|last1=Al-Tabrizi|first1=Al-Mirza Jawad|title=A Concise Treatise of Authentic Traditions Regarding the Right to Divine Leadership (Imamate) of the Twelve Imams|publisher=[http://www.sunbehindthecloud.com/index.html The Sun Behind The Clouds Publications]|url=http://www.al-islam.org/articles/concise-treatise-authentic-traditions-regarding-right-divine-leadership-imamate-twelve-imams|language=Persian|accessdate=September 2014}}</ref> همچنین یزید بن صلت از موسی کاظم نقل میکند که وقتی او را در راه مکه ملاقات کرد، کاظم به او گفت: «علی که همنام امام اول و چهارم است پس از من امام خواهد بود. آنچه شنیدی نزد خود نگه دار و برای کسی نقل مکن مگر اینکه اطمینان داشته باشی از اصحاب و یاران ماست.»<ref>{{cite book|last1=Al-Kulayni Arazi|first1=Sheikh Abu Jafar Muhammad Ibn Yaqub Ibn Isha|title=Al Kafi|url=http://www.ahl-ul-bayt.org/en.php/page,336Book1853P157.html?PHPSESSID=d19790ad7c803dd2a03942b6d0dd572d}}</ref><ref>{{cite book|last1=Tabarsi|first1=Fazl ibn Hassan|authorlink=Shaykh Tabarsi|title=Elam al-Vora Be-A'lam al-Hoda|volume=Vol. 2|page=50}}</ref>
به گفتهٔ [[واقدی]] رضا حتی در دوران جوانی از پدر و عمویش حدیث نقل میکرد و در مسجد مدینه [[فتوا]] میداد.<ref name="madelung" /><ref name="Qurashi">{{cite book|last1=Al-Qurashi|first1=Baqir Shareef|title=The Life of Imam ‘Ali al-Hadi, Study and Analysis|publisher=Ansariyan Publications|location=Qum|others=Abdullah al-Shahin|url=http://www.al-islam.org/life-imam-ali-al-hadi-study-and-analysis-baqir-shareef-al-qurashi|accessdate=25 September 2014}}</ref> با این حال هارون الرشید رابطهٔ خوبی با او نداشت و مردم مدینه اجازهٔ ملاقات و حضور در کلاس درسش را نداشتند.<ref>{{cite book|last1=Shabbar|first1=S.M.R.|title=Story of the Holy Ka’aba|publisher=Muhammadi Trust of Great Britain Category:|url=http://www.al-islam.org/story-of-the-holy-kaaba-and-its-people-shabbar|accessdate=25 September 2014}}</ref> به گفتهٔ دونالدسون رضا بیست یا بیست و پنج سال سن داشت وقتی بعد از پدرش به منصب امامت رسید. هجده سال بعد مأمون تصمیم گرفت با منصوب کردن او به جانشینی اش حمایت گروههای مختلف شیعه را به سمت خود جلب کند.<ref name="Donaldson" />
== همسران و فرزندان ==
# [[سبیکه|سبیکه خیزران]]
## [[محمد تقی|محمد جواد]]
# امحبیبه بنت
# امابراهیم
# نامعلوم
خط ۳۶:
== القاب و کنیهها ==
از کنیههای خاص وی میتوان به ابو علی و ابو محمد اشاره کرد. برای تمایز روایتهای وی از پدر، نزد شیعیان به وی ابوالحسن ثانی نیز گفتهاند. لقبی که وی بدان مشهور است همان «رضا» است. دربارهٔ رضا نامیدن وی اختلاف است. برخی-که همان مخالفان اهل بیت بودهاند- بر این باورند که مأمون وی را به نام رضی از آل محمد
== وضعیت سیاسی ==
پس از مرگ هارون در سال ۸۰۹ میلادی، پسرانش [[امین (خلیفه)|امین]] و [[مأمون]] بر سر حکومت با هم درگیر شدند. مادر امین عرب زبان بود و از حمایت مردم [[عراق]] برخوردار بود. مأمون اما مادری ایرانی داشت و به حمایت ایرانیها دلگرم بود.<ref name="Sykes2013">{{cite book|last=Sykes|first=Sir Percy|title=A History Of Persia|url=https://books.google.com/books?id=7fADAQAAQBAJ&pg=PA2|date=27 September 2013|publisher=Routledge|isbn=978-1-136-52597-1|pages=2–}}</ref> پس از شکست برادرش، مأمون رضا را به خراسان فراخواند. ابتدا مأمون خلافت را به او پیشنهاد کرد که رضا که قصد واقعی اش را میدانست سعی کرد از آن طفره برود:<ref name="Dungersi1996">{{cite book|last=Dungersi|first=Mohammed Raza|title=A Brief Biography of Imam Ali bin Musa (a.s.): al-Ridha|url=https://books.google.com/books?id=VU9kAwAAQBAJ&pg=PA6|year=1996|publisher=Bilal Muslim Mission of Tanzania|isbn=978-9976-956-94-8|pages=6–}}</ref>
«اگر خلافت متعلق به توست، پس حق نداری ردایی که خداوند تن ات کرده از تن بیرون بیاوری و به دیگری ببخشی. اگر خلافت متعلق به تو نیست هم اجازه نداری چیزی را که متعلق به تو نیست را به من ببخشی.»
شیعیان عصر مأمون که جمعیت زیادی را تشکیل میدادند، امامان شیعه را جانشینان واقعی پیغمبر میدانستند که میبایست رهبری حکومت اسلامی را بر عهده گیرند. چنین اعتقادی تهدیدی بزرگ برای خلافت مأمون بهشمار میرفت که از آرمانهای شیعه فاصلهٔ زیادی داشت. به عقیدهٔ [[محمد حسین طباطبایی|طباطبایی]] مأمون رضا را به خراسان خواند و مقام جانشینی را بر عهده او گذاشت تا اولاً با دخیل کردن اولاد پیغمبر در حکومت از شورش آنها علیه حکومت جلوگیری کند و ثانیاً با درگیر کردن رهبر شیعیان در امور دنیایی و حکومتی از تقدس و اعتبار او در بین پیروانش بکاهد.<ref name="shia islam">{{cite book|last = Tabatabaei|first = Sayyid Mohammad Hosayn|authorlink = Allameh Tabatabaei|title = Shi'ite Islam|url=https://books.google.com/books?id=Be5DeNM8d1EC&pg=PA258|year = 1975|isbn = 0-87395-390-8| others=Translated by [[Seyyed Hossein Nasr|Sayyid Hossein Nasr]]|publisher=State University of New York Press}}</ref> مأمون حتی پرچم [[خلافت عباسیان|عباسیان]] را از سیاه به سبز که رنگ و نشان شیعیان بود تغییر داد. بهعلاوه خواهرش، ام حبیب، را به ازدواج رضا درآورد. همچنین دخترش ام فضل را به ازدواج پسر رضا، [[محمد تقی|جواد]] درآورد. گذشته از اینها دستور ضرب سکههایی را داد که هم نام مأمون و هم نام رضا را بر روی خود حک داشت.<ref name="Khaldūn1958">{{cite book|last=Khaldūn|first=Ibn|title=The Muqaddimah: an introduction to history ; in three volumes|url=https://books.google.com/books?id=JB0qceU_jDkC&pg=PA55|year=1958|publisher=Princeton University Press|isbn=0-691-09797-6}}</ref><ref name="Bobrick2012">{{cite book|last=Bobrick|first=Benson|title=The Caliph's Splendor: Islam and the West in the Golden Age of Baghdad|url=https://books.google.com/books?id=z7Exsi_hCuwC&pg=PA205|date=14 August 2012|publisher=Simon and Schuster|isbn=978-1-4165-6806-3|pages=205–}}</ref><ref name="Bobrick2012" /><ref name="Esposito1999">{{cite book|last=Esposito|first=John L.|title=The Oxford History of Islam|url=https://books.google.com/books?id=9HUDXkJIE3EC&pg=PA259|date=27 December 1999|publisher=Oxford University Press|isbn=978-0-19-988041-6}}</ref>
== رضا و برادرش زید ==
وقتی رضا به خراسان فراخوانده شد و با بی میلی منصب جانشینی مأمون را پذیرفت،<ref name="shiite Islam">{{cite book|last = Tabatabaei|first = Sayyid Mohammad Hosayn|authorlink = Allameh Tabatabaei|title = Shi'ite Islam|url=https://books.google.com/books?id=Be5DeNM8d1EC&pg=PA258|year = 1975|isbn = 0-87395-390-8|pages=68–69&76| others=Translated by [[Seyyed Hossein Nasr|Sayyid Hossein Nasr]]|publisher=State University of New York Press}}</ref><ref name="MeriBacharach2006">{{cite book|last1=Meri|first1=Josef W.|last2=Bacharach|first2=Jere L.|title=Medieval Islamic Civilization: A-K, index|url=https://books.google.com/books?id=MypbfKdMePIC&pg=PA36|year=2006|publisher=Taylor & Francis|isbn=978-0-415-96691-7}}</ref> مأمون برادر رضا، زید، را که در مدینه دست به شورش زده بود به قصرش در خراسان احضار کرد، اما به احترام رضا او را آزاد کرد.<ref>{{cite book|last1=Fadlallah|first1=Muhammad Jawad|title=Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research|url=http://www.al-islam.org/imam-ar-ridha-a-historical-and-biographical-research-muhammad-jawad-fadlallah/imam-and-alawide#zayd-and-al-ma’mun|accessdate=25 September 2014}}</ref> روزی وقتی رضا در جمعی سخنرانی میکرد شنید که زید در میان جمع از خودش تعریف میکرد که من چنین و چنانم. رضا پس از سرزنش برادرش ایراد کرد که:<ref name="Oyun">{{cite book|last1=Al-Saduq|first1=Al-Shaykh|authorlink=Ibn Babawayh|title=UYUN AKHBAR AL-REZA The Source of Traditions on Imam Reza (a.s.) (Vol. 2)|date=2006|publisher=Ansariyan Publications|location=[[قم|Qom]]|page=520|edition=first|url=http://www.maaref-foundation.com/english/library/hadith/uyun_akhbar_al_reza_2/index.htm}}</ref> "... فرزندان علی و فاطمه محترم و برگزیده هستند فقط وقتی احکام خداوند را پاس دارند و خود را از خطا و گناه بازدارند. گمان کردی مثل [[موسی کاظم|موسی بن جعفر]] یا [[سجاد|علی بن حسین]] هستی؟ در حالی که آنها سختیهای زیادی را در راه خدا متحمل شده و شب و روز به درگاه خداوند دعا میکردند. گمان کردی بدون رنج چیزی بدست خواهی آورد؟ بدان که اگر کسی از بین ما اهل بیت کار نیکی انجام دهد، دو برابر ثواب کسب میکند چون علاوه بر کار خیر، آبروی محمد را حفظ کردهاست. به همین ترتیب اگر گناهی مرتکب شود در واقع دو گناه مرتکب شده چون علاوه بر گناه، آبروی [[محمد]] را ندیده گرفتهاست. ای برادر هر که خدا را طاعت کند از ماست و کسی که گناهکار باشد از ما نیست. خداوند دربارهٔ فرزند [[نوح]] که پیوند معنوی خود را با پدرش از دست داده بود فرمود: ''او از اهل تو نیست…''<ref name="Oyun" />
== مناظرهها ==
مأمون علاقهٔ زیادی به علوم مختلفی که به عربی ترجمه شده بود داشت. بر این اساس مناظرات زیادی بین رضا و علمای دین و رهبران ادیان مختلف که از جاهای مختلف به خراسان میآمدند ترتیب میداد.<ref name="madelung" /><ref name="shiite Islam" /> یکی از این بحثها حول وحدانیت خداوند با سلیمان مروی، یکی از علمای خراسان صورت گرفت. بحث دیگری با علی بن محمد بن جهم صورت گرفت حول [[عصمت]] پیامبران که منجر به بحث دیگری در موضوعی مشابه شد که [[مأمون]] خود نقش فعالی در آن داشت. تعداد زیادی از این مناظرات در کتب حدیثی شیعه از جمله [[عیون اخبارالرضا]] ثبت شدهاست. مورد زیر گوشهای از این مناظرات است که بین رضا و یک زندیق (بیدین) رخ داد.<ref name="chittick" /><ref name="madelung" />
"[رضا] گفت: نمیبینی که اگر حق با تو باشد (خدایی نباشد) ما و شما برابریم؟ هر چه نماز خواندیم، روزه گرفتیم، یا اعتقاد محکمی داشتیم آسیبی به ما نخواهد رساند. اما اگر حق با ما باشد در آن صورت آیا ما نجات پیدا نخواهیم کرد و تو هلاک نخواهی شد؟" مرد گفت: "پس به من بگو خدا چگونه است؟ خدا کجاست؟" ابوالحسن (رضا) جواب داد: "عقیده ات در این باره به کلی اشتباه است. خداست که جا و مکان را بوجود
این مناظره بحثی طولانی است که نسخهٔ کامل آن در کتاب [[محمد حسین طباطبایی]] ثبت شدهاست.<ref name="chittick" /> برخی روایات حاکی از این است که قصد اصلی مأمون از ترتیب دادن این مناظرات این بود که او امیدوار بود رضا قادر نخواهد بود بر هر سؤالی که از او پرسیده میشود جواب دهد. اما با این حال ابوالحسن رضا به تمام سوالات جواب داد تا جایی که یک یهودی مسلمان و شیعه شد<ref name="al-Qarashi" />
=== حدیث راس جالوت ===
خط ۶۱:
== آثار ==
=== رساله ذهبیه ===
''رساله ذهبیه'' یا ''طب الرضا'' رسالهای در طب و حفظ سلامتی است که به دستور [[مأمون]] و به قلم علی بن موسی الرضا نوشته شدهاست.<ref name="madelung" /><ref name="al islam">{{cite book |last= Muhammad Jawad Fadlallah |first= |date= |title= Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research |url=http://www.al-islam.org/imam-ar-ridha-a-historical-and-biographical-research-muhammad-jawad-fadlallah|others=Yasin T. Al-Jibouri|location= |website=Al-islam.org|publisher= |page= |isbn= |accessdate= 18 June 2014}}</ref> این کتاب که رساله ذهبیه (رساله طلایی) نام گرفته در مورد علم پزشکی است و از آنجا که به دستور مأمون آن را با آب طلا نوشتهاند، یکی از گرانبهاترین رسالههای پزشکی میباشد.<ref name="madelung" /> در این رساله توضیح داده شدهاست که زندگی انسان وقتی به خطر میافتد که [[صفرا]]ی زرد، صفرای سیاه و بلغم نامتوازن شوند. تغذیه درست و داروهای سنتی میتوانند در درمان این ناموزونی مناسب باشند. از سخنان آن امام است که میگوید: «گمان میکنید جثهٔ کوچکی هستید؟ در حالی که جهان عظیم خودش را در شما پنهان کردهاست.»<ref name="al-Qarashi">{{cite book|title=The life of Imām 'Ali Bin Mūsā al-Ridā|last1=al-Qarashi|first1=Bāqir Sharif|others= Translated by Jāsim al-Rasheed|url=http://maaref-foundation.com/english/index.htm}}</ref>
=== صحیفة الرضا ===
صحیفة الرضا مجموعهای از احادیث منتسب به علی بن موسی الرضا است که بوسیله عبدلله بن احمد بن عامر که او آنها را از پدرش احمد و پدرش از علی بن موسی الرضا در سال ۱۹۴ هجری در مدینه
=== عیون الاخبار الرضا ===
[[عیون اخبار الرضا]] کتابی است که نویسنده آن، ابن بابویه، معروف به [[شیخ صدوق]]، که در گورستان ابن بابویه در ری مدفون است، هر چیزی را که دربارهٔ آن امام روایت شده را کنار هم گرد
=== فقه الرضا ===
فقه الرضا یا فقه رضوی کتاب دیگری است که منتسب به امام رضا میباشد. این کتاب تا قرن دهم وقتی که [[محمدباقر مجلسی]] آن را معتبر اعلام کرد، ناشناخته بود. با این حال بیشتر علمای شیعه در اعتبار این کتاب تردید دارند.<ref name="madelung" />
نوشتههای زیر نیز منتسب به آن امام است:
خط ۷۸:
== ارتباط با صوفیان ==
معمولاً گفته میشود که [[معروف کرخی]] که از طریق امام رضا اسلام آورده بود، یکی از شخصیتهای تأثیرگذار در سلسلههای طلایی صوفیه میباشد. به عقیدهٔ [[هانری کوربن]]، گرچه در اواخر دوره صفویه، یک صوفی [[سلسله نعمتاللهی|
== سخنان برگزیده ==
* دوست هر کسی عقلش میباشد و دشمنش جهلش.<ref name="al-Qarashi" />
* پرستش به زیادی نماز و روزه نیست، بلکه فراوانی تفکر در امر خداوند بلند مرتبه است.<ref name="al-Qarashi" />
* ایمان یک مرتبه از اسلام بالاتر است؛ خداترسی یک درجه از ایمان بالاتر است؛ و هیچ چیز کمتر از خداترسی در بین مردم توزیع نشدهاست.<ref name="al-Qarashi" />
* ایمان چهار رکن دارد: اعتماد به خدا، راضی بودن به حکم خداوند، تسلیم حکم خدا بودن و واگذاری کارها به خداوند.<ref name="al-Qarashi" />
* کسی که این پنج صفت را ندارد هیچ خیری از او برای دنیا یا آخرتت انتظار نداشته باش: کسی که اصالت خوبی ندارد، کسی که سخاوتمند نیست، کسی که خلق و خوی درستی ندارد، کسی که رفتارش درست نیست، کسی که خداترس نیست.<ref name="al-Qarashi" />
* کسی که سه سال از عمرش باقیمانده باشد و صله رحم به جا آورد، خداوند آن را به سی سال افزایش خواهد داد، و خداوند هر چه اراده کند انجام میدهد.<ref name="al-Qarashi" />
== مرگ ==
[[پرونده:RezaShrine.jpg|انگشتی|270px|''[[حرم امام رضا]]'' در [[مشهد]]]]
مأمون گمان میکرد با انتصاب رضا به جانشینی اش، مشکل شیعه را حل خواهد کرد. اما پس از اینکه بالاخره توانست رضا را برای قبول جانشینی متقاعد کند، دید که شیعه محبوبیت بیشتری هم از قبل کسب کردهاست. بهعلاوه حزب مخالفش در [[بغداد]] از اینکه میدیدند نه تنها مأمون رضا را به جانشینی اش انتصاب کرده، بلکه رنگ پرچم عباسیان را هم به سبز تغییر داده، عصبانی بودند. آنها نگران بودند که امپراتوری اسلامی از چنگشان رها شده به دست ایرانیها بیفتد. این بود که در بغداد گرد هم جمع شده تا مأمون را از خلافت خلع کرده، با عمویش، [[ابراهیم بن مهدی]]، بیعت کنند.<ref name="Donaldson" /> وقتی این خبر به خراسان رسید، رضا مأمون را نصیحت کرده تا او را از جانشینی خلع کند. مأمون اما در عوض تصمیم گرفت به بغداد برگشته و از حقش دفاع کند.<ref name="Donaldson" /> با این حال وقتی مأمون و همراهانش به [[سرخس]] رسیدند، وزیر مأمون ترور شد و دو روز بعد وقتی به [[توس]] رسیدند، رضا مسموم شده از دنیا رفت. مأمون دستور داد او را در کنار مقبره پدرش [[هارون الرشید]] دفن کنند. مأمون در مراسم تشییع رضا بی تابی زیادی از خود نشان داد و دستور داد برای سه روز آنجا بمانند. به نوشتهٔ [[ویلفرد مادلونگ|مدلانگ]]، مرگ نابهنگام هم وزیر و هم جانشین مأمون، که حضورشان درهای آشتی مأمون با حزب مخالف نیرومندش در بغداد را به رویش میبست، را میبایست به عنوان دلیلی بر این نظریه که مأمون در قتل آنها دستی داشتهاست، تلقی کرد.<ref name="madelung" /><ref name="al-Qarashi" />
محمد بن جریر طبری هیچ اشارهای به مسموم شدن علی بن موسی کردهاست. طبری
== سالشمار امامت امامان دوازدهگانه شیعه ==
|