'''حاج شیخ علی حجتی کرمانی''' (زادهٔ ۱۳۱۶ خورشیدی در شهر[[کرمان]] - درگذشتهدرگذشت در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۹ در مرز [[سوریه]] و [[عراق]]) خطیب، نویسنده، پژوهشگر، نظریهپرداز و روحانی، که از طلاب دروس [[فقه]] و [[اصول]] نزد [[آیت الله خمینی]]، [[سید محمد محقق داماد]]، [[مرتضی حائری یزدی]] و از دانش آموختگان [[فلسفه]] نزد [[محمدحسین طباطبایی]] محسوب میشد<ref>امیدی زنده و ثمربخش، گفتگو با دکتر محمدرضا شاهرودی استاد دانشکدهٔ الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، اطلاعات ضمیمه، خرداد ۲۶/۳/۱۳۷۹، ش ۲۱۹۳۴</ref> و سوابق طولانی در مبارزه با [[حکومت پهلوی]] داشت.
== تحصیلات حوزوی ==
وی از طلاب دروس فقه و اصول نزد آیت اللهروحاله خمینی، سید محمد محقق داماد، مرتضی حائری یزدی و از دانش آموختگان فلسفه نزد محمدحسین طباطبایی محسوب میشد. وی دربارهٔ درس [[سید محمد محقق داماد]] اینگونه اشاره میکند: «آیتالله [[سید محمد محقق داماد|داماد]] در مسجد امام درس میگفتند و شاگردان خیلی زیادی هم نداشتند. یعنی شاید ده دوازده نفر بیشتر در درس ایشان شرکت نمیکردند که البته همه آن ده دوازده نفر، نخبه بودند. بعدها وقتی نوبت امثال ماها رسید و [[خمینی|امام]] را هم تبعید کردند، درس آقای داماد رونق گرفت؛ بهطوریکه ایشان دیگر روی منبر تدریس میکردند و جمعیت هم زیاد شد. علت آن بود که شاگردان درسخوان [[خمینی|امام]] همه به درس آقای داماد منتقل شدند. واقعاً هم در آن زمان بهتر از آقای [[سید محمد محقق داماد|داماد]] در حوزه نبود. ایشان به جهت دقت نظر و عمقی که در تحلیل مسائل فقهی داشتند، خصوصاً آن ابداع احتمالاتی که در روایات میکردند، بینظیر بودند. به هر حال شاگردان ایشان همه نخبه بودند که یکی از برجستگان آنها امام [[موسی صدر]] بود. یکی دیگر آیتالله [[مکارم شیرازی]] از مراجع کنونی تقلید بود؛ یکی آیتالله [[موسوی اردبیلی]] بود؛ یکی آیتالله حاجآقا [[موسی شبیری زنجانی]] از مراجع تقلید کنونی بود و یکی هم مرحوم شهید [[بهشتی]] بود که ایشان نیز از شاگردان برجسته آن بزرگوار بودند.»<ref>{{یادکرد وب | عنوان=مصاحبه با علی حجتی کرمانی | وبگاه=اسناد امام موسی صدر | | | پیوند=http://www.aviny.com/occasion/Sayer/Hezbollah/87/SADR/Ddidgah_Bozorgan/Hojjati.aspx/ | کد زبان=fa |}}</ref>
== مبارزات سیاسی ==
سابقه مبارزات علی حجتی کرمانی با حکومت پهلوی به دههٔ چهل و قبل از آن برمی گردد. در پی اعتراض روحانیون به رفراندوم ششم بهمن ۱۳۴۱ و به دنبال آن حادثه مدرسه فیضیه و شهادتکشته شدن تعدادی از طلاب علوم دینی در روز شهادتکشته امامشدن [[جعفر صادق (ع)]] مصادف با دوم فروردین ۱۳۴۲، از سوی [[امامروحاله خمینی]] سفیرانی به شهرهای مختلف اعزام میشوند تا پیام این اعتراض را به گوش مردم برسانند. علی حجتی کرمانی و [[سید حسن طاهری خرمآبادی]]، مأموریت رساندن پیام به مردم کاشان را داشتند. از دوم محرم سخنرانی آغاز میشود. عوامل رژیمحکومت پهلوی در صدد تعقیب گویندگان برآمدند و سخنرانان را به شهربانی احضار و در صدد دستگیری ایشان برآمدند. اما با جابجایی اقامتگاه موفق نشدند. هفتم محرم حلقه محاصره تنگتر میشود و مجلس تحت کنترل پلیس قرار میگیرد. عصر روز تاسوعا قرار است سخنرانی در [[مدرسه سلطانی (کاشان)|مدرسه سلطانی]] (امام خمینی فعلی) برگزار شود، پلیس محله [[مجموعه باباولی|گذرباباولی]] را به محاصره درمیآورد تا مبادا سخنرانان به مدرسه سلطانی بروند. آیت الله صبوری کاشانی به اتفاق سخنران (علی حجتی کرمانی) از منزل خارج میگردد تا به طرف [[مدرسه سلطانی (کاشان)|مدرسه سلطانی]] بروند و پلیس مانع حرکت آنها میشود، ولی جمعیت حاضر با پافشاری بطرف محل سخنرانی حرکت میکنند. پلیس برای جلوگیری از سخنرانی درب مدرسه را میبندد و مانع ورود اشخاص به آنجا میگردد. جمعیت به راهپیمایی میپردازند و عمل پلیس را در جلوگیری از سخنرانی محکوم میکنند. سخنرانان به منزل یکی از تجار محله گذر باباولی (آقای رسولزاده) میروند و [[حسینیه و تکیه درب باغ|حسینیه درب باغ]] محل سخنرانی قرار میگیرد.<ref>http://www.goodreads.com/author/show/669409._</ref>{{سخ}}
او در حمله کماندوها به فیضیه در سال ۱۳۴۲ شاهد عینی بوده و میگوید: «{{نقل قول|با پایان یافتن ماجرا از حجره بیرون آمدیم. هوا هم تاریک شده بود. به طبقه اول که رسیدیم فهمیدیم که [[آیتالله گلپایگانی]] در یکی از حجرات هستند، لذا به آنجا رفتیم، عمامه [[آیتالله گلپایگانی]] افتاده و لباسهایش نیز خاکی شده بود و حتی داماد ایشان را هم کتک زیادی زده بودند. وقتی این منظره رقتانگیز را دیدم، بیاختیار گریه کردم و به دامان ایشان افتادم که آقای صافی مرا بلند کرد و گفت آقا را ناراحت نکنید!»}}<ref>http://dowran.ir/show.php?id=62915193</ref>{{سخ}}
دربارهٔ دستگیریبازداشت امامروح اله خمینی در سال ۱۳۴۲ اشاره دارد: {{نقل قول|از اول محرم تاشب دوازدهم که روزش امام دستگیر شدند، برنامه این بود که هرکدام از محلههای قم، امام را دعوت میکردند. امام با جمعیت زیادی-شاید چندین هزار نفر- حرکت میکردند و به آن محل میرفتند. در حسینیه و مسجد محل، هربار یک سخنران در حضور امام سخنرانی میکرد… به حسینیه رفتم، بعد از قرائت قرآن، نوبت منبر من فرارسید. با اجازه امام به منبر رفتم و مسئله مبارزات قهرمانانه حضرت ابراهیم را با طاغوت زمان و تطبیق آن با مبارزات ابراهیم زمان (امام) راعنوان کردم… خدمت امام رفتم. امام تشویقم کردند و پس از آن از مسجد بیرون آمدیم.}}<ref>http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/130/6119/64977/معرفی-توصیفی-دوازده-کتاب-درباره-قیام-15-خرداد-42</ref>{{سخ}}
در موضوع جشن فروردین ۱۳۴۳ به مناسبت آزادی امام در فیضیه نیز اسناد ساواک از حضور او سخن میگوید: «در ساعت ۲۰:۰۰ آقای خمینی در میان ازدحام در حدود چهار هزار نفر، جمعیت شهرستانها و اهالی قم با تاکسی در میدان آستانه پیاده و به مدرسه فیضیه رفت. از ساعت ۲۰:۰۰ آقای مروارید واعظ بر منبر رفت و مطالبی در مورد آزادی آقای [[خمینی]] و خواستههای ملت مسلمان ایران از دولت فعلی ایراد و همچنین قطع روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ایران با اسرائیل را خواستار شد و نیز تقاضا نمود که دولت در جراید و رادیو ـ تلویزیون این موضوع را اعلام نماید و به اعلام خود عمل کند و به آقای مسعودی، مدیر مؤسسه اطلاعات پرخاش نمود که چرا مطالبی دروغ از قول روحانیت در روزنامه چاپ میکند. پس از سخنرانی مروارید، آقای علی حجتی کرمانی واعظ، قطعنامه ده مادهای حوزه علمیه قم را قرائت کرد که تعدادی بین اشخاص پخش شد و بعد از او آقای [[خزعلی]] واعظ، مطالبی ایراد نمود که جنبه تحریکآمیز نداشت.»<ref>{{یادکرد وب | عنوان=اسناد ساواک | وبگاه=اسناد پانزده خرداد | | | پیوند=http://www.imam-khomeini.ir/fa/n25521/سرویس_های_اطلاع_رسانی/تاریخ/جشن_باشکوه_فیضیه_به_روایت_اسناد_ساواک#_ftn5/ | کد زبان=fa |}}</ref>{{سخ}}علی حجتی کرمانی قطعنامه ده بندی راخواند و بندهای آن را با جمله «تکرار میکنم» برای جلب توجه بیشتر تکرار میکرد که بعد دستگیری توسط ساواک، مأمور او را زیر ضربات مشت میزد و میگفت: تکرار میکنم!<ref>{{یادکرد وب | عنوان=اسناد ساواک | وبگاه=اسناد پانزده خرداد | | | پیوند=http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/89/3442/16228/یادها-و-خاطره-ها/ | کد زبان=fa |}}</ref>{{سخ}}
در یکی از مسافرتهای تبلیغی به شهر آبادان همراه [[اکبر هاشمی رفسنجانی]]، در مذاکرات و مباحثات بین آن دو و نیز [[ناصر مکارم شیرازی]] ضرورت مقابله با سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و برنامهریزی برای ایجاد تشکیلات و سازماندهی ـ هرچند به صورت ابتدایی و اندک ـ مطرح شد. آنها تصمیم گرفتند پس از بازگشت به قم جهت مبارزهٔ سازمان یافته با رژیم پهلوی و نیز بالا بردن سطح آگاهی سیاسی و اجتماعی طلاب و حتی بسیاری از اساتید وقت حوزهٔ علمیهٔ قم و نیز برداشت نخستین گام در راستای تجربهٔ ورود به فعالیتهای تشکیلاتی و مخفی در برابر فشار سازمان یافتهٔ رژیم طرح یک تشکیلات مخفی و زیرزمینی را بریزند. در همین راستا با همکاری یکی از اعضای فعال گروه [[جمعیت فدائیان اسلام]] آبادان و از پیروان [[سید مجتبی نواب صفوی]]، لوازم مورد نیاز اعم از ماشین تحریر و دستگاه پلیکپی تهیه و نخستین شمارهٔ نشریهٔ بعثت را در ۲۷ رجب المرجب ۱۳۸۳/ ۲۳ آذر ۱۳۴۲ منتشر کردند. در تهیهٔ این نشریه آقایان علی حجتی کرمانی، [[اکبر هاشمی رفسنجانی]]، سید هادی خسروشاهی و [[سید محمود دعایی]] با یکدیگر همکاری داشتند.<ref>{{یادکرد وب | | وبگاه=فرهنگنامهٔ روحانیون معاصر امام | | | پیوند=http://daneshnameh.irdc.ir/?p=2033 | کد زبان=fa |}}</ref>{{سخ}}