'''محمّد بن عبداللّه''' (نام کامل به [[زبان عربی|عربی]]: ابوالقاسم محمّد بن عبداللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم؛ قریشی؛ زادهٔ حدود ۵۳ قبل از هجرت/۵۷۰ میلادی در [[مکه|مکّه]] – درگذشتهٔ ۱۱ هجری قمری/۶۳۲ میلادی در [[مدینه]]) بنیانگذار و [[پیامبر]] [[اسلام]] و به اعتقاد [[مسلمان]]ان، [[خاتمالانبیا|آخرین پیامبر]] در سلسلهٔ [[پیامبران در اسلام|پیامبران الهی]] و تحویلدهندهٔ کتاب [[قرآن]] و تجدیدکننده آیین اصلی و تحریف نشدهٔ [[یکتاپرستی]] (دین [[حنیف]]) است. او همچنین به عنوان یک [[سیاستمدار]]، رئیس دولت، [[بازرگان]]، [[نظریهپرداز دینی]]، [[خطیب]]، [[قانونگذار]]، اصلاحگر، فرمانده جنگی، و برای مسلمانان و پیروان برخی مذاهب، مأمور تعلیم فرمانهای [[خدا]] بهشمار میرود.
وقایع مربوط به زندگانی محمّد، نسبت به دیگر پیامبرانِ پیش از وی، به صورت کاملتری در منابع [[تاریخی]]، بیان شده و دربارهٔ او، گزارشهای فراوانی، در دست است؛ اگر چه مثل سایر شخصیتهای تاریخی پیش از [[تاریخ مدرن|دنیای مدرن]]، تمامی جزئیات زندگیاش روشن نیست و طی قرنها بین موافقان و مخالفانش مورد مناقشه بودهاست.<ref>{{پک|Nasr|2005|ف=Muhammad|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> او حدود سال ۵۳ ق. هه/۵۷۰ م، در [[مکه]] در سرزمین [[حجاز]] واقع در [[شبه جزیره عربستان]] به دنیا آمد. در دوران جوانی به [[تجارت|بازرگانی]] مشغول بود، و نخستین بار در ۲۵ سالگی ازدواج کرد. محمد که از روش زندگی مردم مکه ناخشنود بود، گهگاه در [[غار حرا]] در یکی از کوههای اطراف آن دیار به تفکر و عبادت میپرداخت. به باور مسلمانان، محمد در همین مکان و در حدود ۴۰ سالگی از طرف خدا به پیامبری برگزیده، و [[وحی]] بر او فروفرستاده شد. در نظر آنان، دعوت محمد همانند دعوت دیگر پیامبرانِ کیش یکتاپرستی مبنی بر این بود که [[خداوند]] ([[الله]]) یکتاست و [[اسلام|تسلیم شدن برابر خدا]] راه رسیدن به اوست.
طی سیزده سال دعوت در مکه، تعداد اندکی به اسلام گرویدند که با مخالفت قبیله [[قریش]] و برخی دیگر از قبیلههای [[عرب]] روبهرو شدند و با آنان با خشونت رفتار میشد. محمد برای رهایی از این آزار و اذیتها به همراه پیروان خویش، در سالی که بعدها مبدأ تقویم [[هجری خورشیدی|هجری شمسی]] و [[هجری قمری|قمری]] شد، به شهر [[یثرب]] — که بعدها [[مدینه|مدینة النبی]] نامیده شد — [[هجرت محمد|هجرت]] کرد. او در مدینه توانست قبایلِ درحالستیزِ [[اوس]] و [[خزرج]] را متحد کند. وی بر پایهٔ [[مهاجرین|مسلمانان مهاجر]] مکه و مردم مدینه جامعه و دولتی نوین با نام [[امت|اُمَّت]] تأسیس کرد. بین مسلمانان با قبایل مکه و همپیمانان آنها جنگ درگرفت و سرانجام پس از هشت سال جنگ، محمد به همراه پیروانش — که تا آن زمان به بیش از دههزار نفر بالغ شده بودند — شهر زادگاهش را [[فتح مکه|فتح]] کرد. به تدریج و بخصوص پس از فتح مکه بیشتر مردم [[شبه جزیره عربستان]] به اسلام گرویدند و امت اسلام به کل این سرزمین گسترش یافت. محمد ده سال پس از هجرت، و چند ماه پس از بازگشت از [[حجةالوداع]]، بیمار شد و در سال ۱۱ ه.ق درگذشت.
== زندگی ==
[[پرونده:Muhammad 13.jpg|بندانگشتی|راست|یک نقاشی در یک کتاب ترکی از محمد در بدو تولد و مادرش [[آمنه بنت وهب|آمنه]] که در حال نشان دادن وی به پدربزرگش [[عبدالمطلب]] و دیگر مکیان میباشد.]]
[[پرونده:Birth of Muhammad from folio 44a of the Jami‘ al-tawarikh.jpg|بندانگشتی|چپ|یک نقاشی از [[جامع التواریخ]] در سال ۷۱۴ هه. (ق/۱۳۱۴–۱۳۱۵ میلادی)م که تولد محمد را ترسیم کردهاست.]]
=== نسب ===
=== تولد ===
{{بیشتر|[[سال فیل|عامالفیل]]}}
تاریخ دقیق تولد محمد نامعلوم است، ولی احتمالاً بین ۵۶۷ تا ۵۷۳ م/۵۶ تا ۵۰ ق.ه/۵۶۷ تا ۵۷۳ م است<ref>{{پک|Rodinson|2002|ک=Muhammad: Prophet of Islam|ص=28|زبان=en}}</ref> که مورد قبولترین سال، ۵۷۰ م/۵۳ ق.ه/۵۷۰ م<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=183}}</ref> یا ۵۷۱ م/۵۲ ق.ه/۵۷۱ م است.<ref>{{پک|Rodinson|2002|ک=Muhammad: Prophet of Islam|ص=28|زبان=en}}</ref> این سال طبق منابع اسلامی در جامعهٔ مکه در پیش از اسلام به [[سال فیل|عامالفیل]] مشهور بودهاست. اما، به نوشتهٔ [[چیز رابینسون]] چنانچه تولد محمد مقارن با حملهٔ سپاه فیل دانسته شود، این حمله باید در دههٔ ۵۵۰ میلادی رخ داده باشد.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=183–184}}</ref>
به باور برخی از مسلمانان، در کتب [[ادیان ابراهیمی]] پیشین، چون [[تورات]] و [[انجیل]] تولد محمد پیشبینی شدهاست. به باور آنها [[پاران|کوه پاران]] که در ''[[سفر تثنیه]]'' به درخشش خداوند در آن به گفتهٔ موسی اشاره شدهاست، همان مکه است و مقصود موسی، تولد محمد بودهاست. همچنین ایشان معتقدند در انجیلْ عیسی تولد محمد را پیشبینی کردهاست و لفظ «پریقلیطوس» یا «پارقلیطا» در انجیل به محمد اشاره دارد.<ref>{{پک|دشتی رحمتآبادی|بهار ۱۳۶۸|ف=سیمای محمد در تورات و انجیل|ک=مشکوة}}</ref>
==== پیش از اعلام پیامبری ====
[[پرونده:Mohammed kaaba 1315.jpg|انگشتدان|راست|محمد در واقعه نصب [[حجرالاسود]].؛ [[مینیاتور]] دستی ایرانی در کتاب [[جامعالتواریخ]] [[رشیدالدین فضلالله همدانی|رشیدالدین]]، حدود ۱۳۰۷ م. (۷۰۶ ه. ق)/۱۳۰۷ م؛ این مینیاتور قدیمیترین نقاشی موجود است که چهره محمد را ترسیم کردهاست و در حال حاضر در کتابخانه [[دانشگاه ادینبرو]] نگهداری میشود.<ref>{{پک|Wijdan|1999|ف=From the Literal|ک=Proceedings of the 11th|زبان=en}}</ref>]]
[[پرونده:Mohammad Image2.jpg|انگشتدان|چپ|[[محمد (نگاره)|تصویری منتسب به محمد]] در دوران نوجوانی که در ایران رواج دارد. ریشه این نگاره عکسی است که بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ از جوانی [[تونس]]ی گرفته شدهاست.<ref>Centlivre, Centlivres-Demont (2006), [http://www.historylib.com/Site/SViewDocument.aspx?DocID=806&RT=List ترجمه]</ref>]]
محمد در دوران نوجوانی در [[جنگهای فجار]] شرکت کرد؛ اگرچه گزارشها در جزئیات چگونگی شرکت او اختلاف نظر دارند.<ref name="EoI-Fidjar"/> سن او در هنگام بروز این جنگها (که چندین سال طول کشید) ۱۴ تا ۲۸ سال بودهاست.<ref name="EoI-Fidjar">Fück, "Fidjar", ''Encyclopaedia of Islam''</ref> پیمان [[حلفالفضول]] پس از [[جنگ فجار|جنگهای فجار]] در خانه عبدالله بن جدعان میان برخی از قبایل قریش منعقد شد تا به عدالت پایبند باشند و آن را برپا دارند و جمعاً از ستمدیدگانی که قبیلهای در مکه ندارند حمایت کنند و محمد نیز در حالی که بیست ساله بود در آن عضویت یافت. محمد آورنده اسلام که در جوانیاش خود عضو یکی از این پیمانها بوده میگوید؛ عوض کردن آن را با هیچ چیز دیگر خوش ندارد و حتی در دوره اسلام هم حاضر به پذیرفتن دعوت به آنگونه عهدیاست.<ref>{{پک|Pellat|1986|ف=Ḥilf al-Fuḍūl|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Ramadan|2007|ک=In the footsteps of the prophet|ص=2–20|زبان=en}}</ref>
==== پس از اعلام پیامبری ====
[[پرونده:Cave Hira.jpg|بندانگشتی|راست|[[غار حرا]] در [[کوه نور (مکه)|کوه نور]]، جایی که مسلمانان باور دارند که محمد نخستین وحی را دریافت کردهاست.]]
بنابر برخی روایتهای اسلامی، محمد پیش از بعثت، هر سال چند هفته را در [[غار حرا]] به عبادت و تفکر میپرداختهاست.<ref>{{پک|Bogle|1998|ک=Islam: Origin and Belief|ص=6|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Haaren|Poland|1904|ک=Famous Men of the Middle Ages|ص=83|زبان=en}}</ref> زمانی که محمد چهل سال سن داشت، در یکی از شبهای سال [[۶۱۰ (میلادی)|۶۱۰. م]] (۱۳ ق.ه/۶۱۰ ه)،م، [[جبرییل]] در غار حرا بر محمد ظاهر شد و ۳ بار به او گفت: «إقرأ — بخوان!» <!-- و محمد هر بار پاسخ داد: «ما أنا بقرأ — من قرائتکننده نیستم (در من توانایی خواندن نیست)»</ref> و سپس جبرییل --> و سپس این آیهها را برایش خواند:<ref>{{پک|Lings|1983|ک=Muhammad|ص=43–44|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Brockopp|2010|ک=The Cambridge Companion to Muhammad|ص=32|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Brown|2003|ک=A New Introduction to Islam|ص=72–73|زبان=en}}</ref>
{{آغاز عربی}}
{{نقل قول|{{به عربی|إقرأ بِاسمِ رَبّک الّذی خَلَق. خَلَقَ الإنسانَ مِن عَلَق. إقرأ وربُّک الأکرَم، الَّذی عَلَّمَ بِالقَلَم، عَلَّمَ الإنسانَ ما لَم یَعلَم.}}{{سخ}}
===== هجرت مسلمانان به حبشه =====
[[پرونده:LocationAksumiteEmpire.png|h|انگشتدان|چپ|موقعیت جغرافیایی حبشه.]]
در سال ۶۱۵ میلادی (۸ ق.ه/۶۱۵ ه)،م، برخی از پیروان محمد به [[حبشه]] هجرت کردند و تحت پشتیبانی نَجاشی، پادشاه مسیحی حبشه، آن جا ساکن شدند.<ref>{{پک|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en|رف=MuḥammadWelch}}</ref> برآورد جعفریان آن است که تا این زمان حدود صد نفر مسلمان شده بودند.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۲|ک=تاریخ سیاسی اسلام|ج=۱|ص=}}</ref> ابن سعد به دو هجرت مجزا اشاره میکند. به گفته وی اکثر مهاجرین گروه اول پیش از هجرت مسلمانان به مدینه به مکه بازگشتند در حالی که گروه دوم در بازگشت مستقیماً به مدینه رفتند. ابن هشام و طبری اما از یک مهاجرت (از مکه به حبشه) سخن میگویند. این روایات مؤید این مسئله هستند که آزار و اذیت شدن مسلمانان در مکه نقش بزرگی در تصمیم محمد مبنی بر پیشنهاد مهاجرت به حبشه داشتهاست. گرچه مونتگومری وات نشان میدهد که سناریوی مهاجرت به حبشه خیلی پیچیدهتر از آنی بودهاست که در متون قدیمی تاریخی آمدهآمدهاست. او نتیجه میگیرد که دلایلی همچون اشتغال به تجارت -جهت رقابت احتمالی با خانوادههای تاجر مکه- یا وجود نوعی تفرقه بین گروههایی از تازه مسلمانان در مهاجرت به حبشه نقش داشتهاست. بر اساسنامه معروف عروه (مندرج در طبری) اکثر مهاجران پس از قویتر شدن اسلام -به دنبال اضافه شدن [[عمر]] و [[حمزه]] به مسلمانان- به شهر خود بازگشتند. در عین حال داستانی کاملاً متفاوت در مورد دلیل بازگشت مهاجران حبشه به مکه بیان شدهاست.<ref>{{پک|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en|رف=MuḥammadWelch}}</ref> این داستان که با نام «[[غرانیق]]» شناخته شدهاست در [[تاریخ طبری]]، [[تفسیر طبری]]، طبقات [[محمد بن سعد بن منیع|ابن سعد]] و اسباب التنزیل [[واقدی]] با [[خبر واحد|سندهای مفرد]] نقل شدهاست.<ref name="Leiden ">»'دائرةالمعارف قرآنی لایدن''؛ مقاله «حدیث و قرآن» (Hadith and the Quran) نوشته: جوین بویل (Juynbool)؛ ترجمه در ''دوفصلنامه قرآن و مستشرقان''، شماره۳</ref> اما در سیره [[ابن هشام]] و (احتمالاً) در سیره [[ابن اسحاق]]<ref>{{پک|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en|رف=MuḥammadWelch}}</ref> نقل نشدهاست. بر پایه این روایت، محمد هنگام خواندن [[سوره نجم]]، دو آیه را که شیطان به وی القا کرده بود خواند و وجود سه خدای مکه — که دختران الله خوانده میشدند — را پذیرفت، آنها را ستایش کرد، و [[شفاعت]]شان را وارد دانست. اخبار این ماجرا به مسلمانانی که به حبشه هجرت کرده بودند رسیده و برخی از آنها قصد بازگشت به مکه را کردند. این روایتها ذکر میکنند که پس از فروآمدن جبرییل بر محمد و آگاه ساختن او، وی این آیهها را پس گرفت. نوشتههای دانشمندان اسلامی از قرن چهارم اسلامی به بعد شدیداً درستیِ تاریخی این روایت را زیر پرسش بردند.<ref>{{پک|Ahmed|ف=Satanic Verses|ک=Encyclopaedia of the Qur'an|زبان=en}}</ref> [[مونتگومری وات]] این حادثه را به اندازهای شگفتانگیز میداند که نمیتواند آن را به عنوان اختراع محض بپذیرد. او به استناد قرآن (حج، آیه ۵۲) بر این باور است که دست کم در وحی در یک مورد شیطان چیزی به او افکند.<ref>{{پک|Holt|Ann|Lambton|Lewis|2008|ک=The Cambridge History of Islam|ص=37|زبان=en}}</ref> در مقابل [[دانشنامه اسلام]] دلیل وات را ناکافی میداند و مینویسد «داستان [غرانیق] در شکل فعلی آن به گونهای که توسط طبری، واقدی و ابن سعد نقل شده تحت عنوان واقعیت تاریخی به دلایل مختلف قابل پذیرش نیست.»<ref group="پانویس">* به گفته دانشنامه اسلام، سجده کردن، مسجد و امثال آنها که در ذیل داستان غرانیق آمده در دوران حضور مسلمانان در مکه وجود نداشتند. ببینید: {{پک|||ف=al-Kur'an|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}
* طبری مطلب را به گونهای آورده که داستان غرانیق (سوره نجم) روز اتفاق افتاد و آیه ۵۳ [[سوره حج]] همان شب نازل شد. حال آنکه سوره حج [[سوره مدنی|مدنی]] است و فاصله بین نزول دو سوره نجم و حج حداقل پنج سال است. ببینید: {{پک|مهاجرانی|۱۳۸۴|ک=نقد توطئه آیات شیطانی|ص=۶۳}}
* به نقل ابن سعد غرانیق در [[رمضان]] سال پنجم بعثت رخ داد و مهاجران در [[شوال]] همان سال به مکه بازگشتند. اینکه مسافری از مکه خبر را به حبشه برساند و بعد مهاجران از حبشه به مکه بازگردند در آن زمان در یک ماه ممکن نبود. ببینید: {{پک|شهیدی|تابستان ۱۳۷۷|ف=افسانه غرانیق|ک=میقات حج}}
===== افزایش محاصره و آزار =====
در سال ۶۱۷ میلادی (۶ ق.ه/۶۱۷ ه)،م، رهبران [[مخزومیان|مخزوم]] و [[بنو عبدشمس]]، دو خاندان مهم قریش، خاندان بنی هاشم (رقیب تجاریشان) را تحت محاصره اجتماعی و اقتصادی قرار دادند. به گفتهٔ آلفورد ولش در [[دانشنامه اسلام]]، ممکن است که آن بخش از داستان که در آن بنی هاشم مجبور شده به محله خودشان([[شعب ابیطالب]]) رفته و از تجارت و ازدواج با آنها خودداری کند، اغراق شده باشد و قرآن برخلاف سیرههای پیامبر دربارهٔ این داستان سکوت کردهاست.<ref>{{پک|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en|رف=MuḥammadWelch}}</ref> هدف این بود که بنی هاشم را تحت فشار قرار دهند، تا دست از نگهبانی از جان محمد بردارد. این محاصره سه سال به طول انجامید، اما در پایان شکست خورد زیرا هدفش را برآورده نمیکرد.<ref>{{پک|Momen|1987|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=4|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Peters|2003|ک=|ص=96|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|شهیدی|۱۳۷۹|ک=تاریخ تحلیلی اسلام|ص=۵۳}}</ref> در سال [[۶۱۹ (میلادی)|۶۱۹]] میلادی (۴ ق.ه/۶۱۹ ه)م، هم خدیجه همسر محمد و هم عمویش ابوطالب، درگذشتند. با درگذشت ابوطالب (که رهبری خاندان بنی هاشم را به دست داشت)، رهبری این خاندان به [[ابولهب]] که دشمن دیرینه محمد بود، سپرده شد. علاوه بر این اگرچه محمد در سالهای پایانی هنوز پیروان اندکی به دست میآورد، اما در کل تلاشهای او در مکه شکست خورده بودند. محمد برای یافتن یک پشتیبان و دعوت به اسلام، به [[طائف]] (از شهرهای معروف عربستان در نزدیکی مکه) رفت، اما تلاش او با شکست روبهرو شد و مورد حمله و آزار مردم آن شهر نیز قرار گرفت.<ref>{{پک|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en|رف=MuḥammadWelch}}</ref><ref>{{پک|Momen|1987|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=4|زبان=en}}</ref> بنابراین ناچار به بازگشت به مکه شد و با کمک یکی از اهالی مکه به نام «مطعم ابن عدی» و پشتیبانی قبیله [[بنی نوفل]]، امکان ورود دوباره او به زادگاهش در شرایطی امن، فراهم آمد.<ref>{{پک|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en|رف=MuḥammadWelch}}</ref><ref>{{پک|Momen|1987|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=4|زبان=en}}</ref>
===== اسراء و معراج =====
==== هجرت به مدینه ====
هیاتی دربردارندهٔ دوازده تن از بزرگان خاندانهای مهم مدینه، از محمد دعوت کردند تا به عنوان یک ناشناس (بیطرف) برای عربها و یهودیان که تا پیش از سال ۶۲۰ میلادی (۲ ق.ه)/۶۲۰ م، نزدیک به صد سال درگیرِ جنگهای داخلی بودند<ref>{{پک|||ک=The Cambridge History of Islam|ص=39|زبان=en}}</ref> و کشت و کشتارهای پی در پی و عدم توافق در پرداخت خونبهای کشتهشدگان داشتند، داوری کند؛ به ویژه پس از [[بعاث|جنگ بُعاث]] که همگی قبیلههای یثرب (مدینه) در آن شرکت داشتند، این امر را برای ایشان آشکار ساخته بود که مفهومهای قبیلهای مانند «[[قصاص]]» دیگر قابل انجام نیست مگر این که کسی صلاحیتدار در بخشهای دارای اختلاف داوری کند.<ref>{{پک|||ک=The Cambridge History of Islam|ص=39|زبان=en}}</ref> نمایندگان فرستاده شده از مدینه، از سوی خود و مردم شهر یثرب متعهد شدند تا محمد را در جامعه خویش بپذیرند و از او در برابر خطرهای جانی، مانند خود، نگهبانی کنند.<ref>{{پک|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en|رف=MuḥammadWelch}}</ref>
بر پایهٔ روایتهای اسلامی، قریش از بیرون رفتن مسلمانان از مکه آگاه شد و برای کشتن محمد نقشهای را به اجرا گذاشت. محمد به کمک [[علی]] که در بستر وی خوابید، کسانی که نگهبانش بودند را گمراه کرد و پنهانی به همراه [[ابوبکر]] از شهر بیرون رفت.<ref>{{پک|Momen|1987|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=5|زبان=en}}</ref> به این سان در سال ۶۲۲ میلادی (۱ ه.ق)/۶۲۲ م (برابر با سال سیزدهم پس از آغاز دعوت خود) محمد به مدینه، که یک واحه (آبادی) کشاورزیِ بزرگ بود، هجرت کرد و همراهان وی که با او از مکه به مدینه مهاجرت کردند به ''مهاجران'' شهرت یافتند و مردم یثرب که پیامبر و مهاجران را یاری رسانده بودند، ''[[انصار]]'' نامیده شدند.<ref>{{پک|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en|رف=MuḥammadWelch}}</ref> بعدها (در زمان خلیفه دوم) این هجرت، مبدأی تاریخ مسلمانان شد. [[مدینه]] تا پیش از هجرت محمد «یثرب» نامیده میشد و پس از این هجرت «مدینة النبی» یا بهاختصار «مدینه» (برگرفته از ''مدینة النبی'' یا ''المدینة المنورة'') خوانده شد.<ref>* p. 237</ref><ref>{{پک|Hitti|1973|ک=Capital cities of Arab Islam|ج=58|ص=33|زبان=en}}</ref>
=== محمد در مدینه ===
<!-- این حملات به وسیلهٔ تداخل در بازرگانی آنها مکه را تحت فشار قرار داده، و به مسلمانان اجازه کسب ثروت، قدرت، و قدر و منزلت میداد در حالی که آنها به سمت هدف نهایی شان یعنی تهییج کردن مکه به تسلیم در مقابل دین جدید نزدیک میکرد.<ref>{{پک|Watt|1961|ک=Muhammad: Prophet and Statesmand|ص=105, 107|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Lewis|1993|ک=The Arabs in History|ص=41|زبان=en}}</ref> -->
بعدها محمد تصمیم به حمله به یکی از کاروانهای مکه گرفت، سپس اهل مکه سپاهی فراهم آوردند ولی شکست خوردند. ([[غزوه بدر]]) یک سال بعد قریش در جنگی مسلمانان را شکست داد و محمد زخمی شد ولی چون قریش خود را به اندازه کافی قوی نمیدید، تا مدینه پیشروی نکردند و عقبنشینی کردند. ([[غزوه احد]]) در آوریل [[۶۲۷ (میلادی)|۶۲۷]] میلادی (۵ ه.ق/آوریل ق)۶۲۷ م قریش با ۱۰٬۰۰۰ تن به مدینه حمله کرد؛<ref name="brit"/> اما به سبب وجود [[خندق]] گرد مدینه، سپاه قریش پس از ۴۰ روز (به روایت دیگر دو هفته)<ref name="brit"/> ناامید شد و عقبنشینی کرد. ([[غزوه احزاب]])<ref>{{پک|Boyce|2003|ک=|ص=|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Lewis|1993|ک=The Arabs in History|ص=42|زبان=en}}</ref> در خلال این جنگها، بعلت همدستی سه قبیله از یهودیان با مشرکان با وجود تعهد قبلی مبنی بر عدم خیانت، بین مسلمانان و این سه قبیله اختلاف و درگیری پیشآمد. دو قبیله [[بنیقینقاع]] و [[بنی نضیر]] تبعید و قبیله [[بنی قریظه]] حذف شد.<ref>{{پک|Neusner|2003|ک=God's rule|ص=153|زبان=en}}</ref>
==== صلح حدیبیه ====
اگرچه محمد قبلاً آیاتی که دستور انجام حج را میدادند را تحویل داده بود (سوره بقره آیات ۱۹۶–۲۱۰)، مسلمانان آن را به خاطر دشمنی قریش انجام نداده بودند.
در ماه شوال ۶۲۸ میلادی(۶ ه.ق/۶۲۸ ق)،م، محمد با ۱۴۰۰ تن از پیروانش جهت انجام [[عمره]] به سمت مکه رفتند.<ref name=brit-hudaybiyah>«Pact of Al-Ḥudaybiyah" , ''Encyclopædia Britannica''</ref> قریش با شنیدن نزدیکشدن مسلمان به مکه، ۲۰۰ سوار را فرستاد که آنها را متوقف کنند. محمد با طی مسیر صعبالعبورتری آنها را دور زد و به حدیبیه، در حومه شهر مکه رسید.<ref>{{پک|Lings|1983|ک=Muhammad|ص=249|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Watt|1986|ف=al-Ḥudaybiya|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> مذاکرات با مکه شروع شد و فرستادگانی بین دو طرف ردوبدل شد. در نهایت پیمان صلحی به مدت ۱۰ سال بین دو طرف منعقد شد.<ref>{{پک|Watt|1986|ف=al-Ḥudaybiya|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Bogle|1998|ک=Islam: Origin and Belief|ص=19|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Lewis|1993|ک=The Arabs in History|ص=42|زبان=en}}</ref> نتیجه قرارداد این بود که مکه، جامعه مسلمانان مدینه را از نظر سیاسی و مذهبی به رسمیت میشناخت.<ref name=brit-hudaybiyah/> مفاد اصلی قرارداد این بود که طرفین دشمنیها را کنار بگذارند، محمد سال بعد برای حج به مکه بیاید، اگر کسی از اهل مکه به مدینه رفت به مکه بازگردانده شود ولی نه بالعکس، و قبایل آزاد خواهند بود که با محمد یا با قریش در پیمان باشند.<ref>{{پک|شهیدی|۱۳۷۹|ک=تاریخ تحلیلی اسلام|ص=۹۱}}</ref>
=== سالهای پایانی ===
<ref>{{پک|Lings|1983|ک=Muhammad|ص=291|زبان=en}}</ref> فسخ شدن صلح حدیبیه از آنجا شروع میشود که محمد پیمان صلحی با یکی از زیرشاخههای قبیله [[بنیخزاعه]] بسته بود.<ref>{{پک|Kister|1986|ف=Ḵẖuzā'a|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> قبیله بنیخزاعه روابط دوستانهای با محمد داشت در حالی که دشمنش قبیله [[بنیبکر]] با مکیان اتحاد داشت.<ref>{{پک|Khan|1998|ک=Muhammad The Final Messenger|ص=274|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Lings|1983|ک=Muhammad|ص=291|زبان=en}}</ref> خاندانی از بنیبکر شبانه به بنیخزاعه یورش میبرند و تعدادی از آنها را میکشند.<ref>{{پک|Khan|1998|ک=Muhammad The Final Messenger|ص=274|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Lings|1983|ک=Muhammad|ص=291|زبان=en}}</ref> اهل مکه متحدانشان (بنیبکر) را با فراهم کردن اسلحه کمک کرده بودند، و طبق برخی از منابع تعداد کمی از اهل مکه هم در جنگ شرکت کرده بودند.<ref>{{پک|Khan|1998|ک=Muhammad The Final Messenger|ص=274|زبان=en}}</ref> پس از این واقعه، محمد پیغامی به مکه فرستاد و در آن سه شرط را مشخص کرده بود و از اهل مکه میخواست یکی را بپذیرند. شروط این بود که اهالی مکه خونبهای کسانی که از قبیله بنیخزاعه کشته شدهاند را بدهد، یا اتحادشان با بنیبکر را برهم بزنند، یا پیمان حدیبیه را منسوخ اعلام کنند.<ref>{{پک|Khan|1998|ک=Muhammad The Final Messenger|ص=274–275|زبان=en}}</ref>
پاسخ مکه این بود که آنها فقط شرط آخر را میپذیرند.<ref>{{پک|Khan|1998|ک=Muhammad The Final Messenger|ص=274–275|زبان=en}}</ref> اما کمی بعد به اشتباه خود پی بردند و ابوسفیان را فرستادند که پیمان حدیبیه را احیا کند؛ ولی محمد درخواستشان را نپذیرفت و نیروهای خود را برای جنگ با مکه آماده کرد.<ref>{{پک|Lings|1983|ک=Muhammad|ص=292|زبان=en}}</ref> در سال ۶۳۰ میلادی (۸ ه.ق/۶۳۰ ق)م با نیروی بسیار زیادی که گفته میشود ۱۰٬۰۰۰ نفر بودند به سمت مکه حرکت کرد و با حداقل کشته کنترل مکه را به دست گرفت.<ref>{{پک|Watt|1956|ک=Muhammad at Medina|ص=66|زبان=en}}</ref> محمّد بخشش عمومی برای تمامی رفتارهای گذشته و توهینها به اهل مکه داد، به جز ده زن و مرد که او را مورد تمسخر قرار داده بودند و در شعرها و آوازهایشان به او ناسزا گفته بودند. او برخی از این افراد را نیز بعداً بخشید.<ref>{{پک|Rodinson|2002|ک=Muhammad: Prophet of Islam|ص=261|زبان=en}}</ref> اکثر اهل مکه مسلمان شدند و محمد متعاقباً نسبت به شکستن تمامی بتهای درون کعبه و جز آن، اقدام کرد.<ref>{{پک|Ballard|Penny|Jonas|2002|ک=|ص=163|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Peters|2003|ک=|ص=240|زبان=en}}</ref>
==== فتح عربستان ====
|