'''ام شنی ام''' {{به هندی|ओम शान्ति ओम}} {{انگلیسی|Om Shanti Om}} نام فیلم موزیکال سینمای هند (بالیوود) محصول سال ۲۰۰۷ میلادی است که [[شاهرخ خان]] به همراه [[دیپیکا پادوکن]] در آن هنرنمایی میکنند.
کارگردانی این فیلم را [[فرح خان]] به عهده دارد. فیلم در سال ۱۹۷۰ و سال ۲۰۰۰ میلادی اتفاق میافتد.
ام (شاهرخ خان) خرده بازیگری است که معمولاً نقشهای کم اهمیتکماهمیت به او داده میشود او عاشق شانتی (دیپیکا پادوکن) که بازیگر بزرگی است شده و در صدد است علاقه اش را به او ابراز کند اما ناگهان متوجه میشود شانتی با فرد دیگری به نام مایکی (آرجون رامپال) که یکی از بهترین تهیهکنندههای آن زمان بوده مخفیانه رابطه دارد و از او باردار است...است… ام بسیار ناراحت میشود و سعی در فراموش کردن شانتی دارد...دارد… مایکی برای حفظ آبروی خود تصمیم میگیرد شانتی را از بین ببرد...ببرد… او شانتی را در ساختمانی در حال سوختن در آتش رها میکند...میکند… ام متوجه شده و سعی میکند شانتی را نجات دهد اما افرادی به او حمله می کنندمیکنند و او را تا سرحد مرگ می زنند،میزنند، وقتی که او به بیمارستان می رسدمیرسد با تلاش هایتلاشهای فراوان دکتر میمیردمیمیرد و در همان لحظه بچه دکتر متولد میشودمیشود که میتوانمیتوان گفت ام دوباره متولد شد. او به کمک پدرش بازیگر محبوب و مشهوری میشودمیشود جایزه بهترین بازیگر مرد را هم میگیردمیگیرد و بعد در جشنی که همه بازیگران مشهور هستند مایکی را می بیندمیبیند و برای اینکه انتقام شانتی را بگیرد، تصمیم می گیردمیگیرد با مایکی که تازه از آمریکا آمده پروژه ام شانتی ام را بازسازی کنند. برای انتخاب بازیگری شبیه به شانتی تست بازیگری برگزار می کنند،میکنند، در آخر هنگامی که تمامی مردم رفتند دختری از تاریکی وارد می شودمیشود در همان حال از آریان تعریف می کندمیکند وقتی آریان او را می بیندمیبیند از شباهت زیادی که داشت سکوت می کندمیکند ولی با این تفاوت که اسم این بازیگر ساندها است. آریان از ساندها میخواهد تا نقش روح شانتی را برای مایکی بازی کند و مایکی را بترساند...بترساند… در آخر آریان مایکی را به همان امارت سوخته میبردمیبرد آن هم در حالی که مانند قبل بازسازی شدهشدهاست. است.او را به کشتن شانتی محکوم میکند و مایکی هم تصمیم به کشتن ام میگیرد اما در آن لحظه ساندها وارد میشود و به مایکی میگوید که تو مرا زنده دفن کردی در حالیکه در آتش نسوخته بودم،دقیقاًبودم، دقیقاً زیر همین لوستر وقتی که او این را می گویدمیگوید آریان به شک میمیافتد افتد… ...و دقیقاً وقتی که آریان می خواستمیخواست به مایکی شلیک کند ساندها می گویدمیگوید که او را نکشد. بعد لوستر بزرگ روی مایکی می افتدمیافتد و او را می کشدمیکشد. بعد از این اتفاق وقتی ساندها وارد می شودمیشود و از او به خاطر نیامدنش عذرخواهی میمیکند، کند،شکشک او را به یقین تبدیل می کندمیکند. بعد با روح شانتی خداحافظی می کندمیکند و او به سمت آسمان ها میآسمانها رودمیرود.