یزید بن معاویه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
اصلاح بر اساس ویکی انگلیسی، آخه کدام تاریخ نگار علاقه دارد یا اصلا می تواند مهربانی را بعد از هزار سال بسنجد، اگر قصد برگردان دارید اول عین متن انگلیسی یا لاتین از خود منبع و صفحه و خطی که این را گفته در صفحه بحث بیاورید.
4nn1l2 (بحث | مشارکت‌ها)
←‏به‌خلافت رسیدن: اصلاح ترجمه؛ bribe می‌شود «رشوه»؛ بی‌بروبرگشت.
خط ۳۴:
پس از پایان [[فتنه اول]]، معاویه مطابق [[صلح حسن و معاویه|صلح حسن-معاویه]] در ۴۱ هجری به خلافت رسید. بر اساس این عهدنامه، [[حسن ابن علی|حسن بن علی]] پذیرفت که با دریافت مبلغی به صورت سالانه که از خراج شهرهای ایران تأمین می‌شد، از ادعای خود بر خلافت چشم‌پوشی کند و در سمت مقابل، معاویه پذیرفت که برای خود جانشینی تعیین نکند؛ با این حال، در سال ۵۶ هجری یزید را به عنوان خلیفه آینده پیشنهاد داد.{{sfn|Morony|1996|p=183}}{{sfn|Madelung|1997|page=۳۲۲}} او دستور به تشکیل [[شورا]]، مرکب از افراد مهم تمام ایالت‌های بلاد اسلام داد و طی آن، یزید به عنوان خلیفه بعدی انتخاب شد.{{sfn|Lewis|2002|page=۶۷}} معاویه به [[مروان ابن حکم]] (حاکم [[مدینه]] که بعدها به خلافت رسید) دستور داد تا افراد برجسته مدینه را از تصمیم خلیفه آگاه سازد. با این همه، عده‌ای از آنان، از جمله حسین ابن علی، عبدالله ابن زبیر، [[عبدالله بن عمر|عبدالله ابن عمر]] و [[عبدالرحمان بن ابوبکر|عبدالرحمن ابن ابوبکر]]، از این تصمیم رضایت نداشتند.
 
پس از این مسئله، معاویه شخصاً راهی مدینه شد تا با آن چهار تن دیدار کند، اما آن‌ها به [[مکه]] فرار کردند. خلیفه راه مکه را پیش گرفت و با وجود اینکه آن چهار تن باز هم با خلافت یزید مخالفت ورزیدند، وی توانست موافقت مردم شهر را جلب کند. او در راه بازگشت به [[دمشق]]، به مدینه رفت و مردم آنجا نیز با خلافت یزید موافقت کردند. پس از آن، رقبای یزید مانند حسین ابن علی و عبدالله ابن زبیر، سکوت اختیار کردند. ژولیوس ولهاوسن، شرق‌شناس آلمانی، دربارهٔ صحت این سفر تردید دارد،{{sfn|Wellhausen|1927|pp=۱۴۱–۱۴۵}} اما [[برنارد لوئیس|برنارد لوییس]] می‌نویسد که در روی دادن خود دیدار شکی نیست. او می‌گوید که معاویه مردم را با آمیزه‌ای از دیپلماسی، هدایارشوه‌دهی و درتا مواردحدی اندککمتر با زور، راضی به پذیرفتن یزید به عنوان خلیفه بعدی کرد.{{sfn|Lewis|2002|page=۶۷}}
 
پیش از مرگ خود، معاویه وصیت‌نامه‌ای برای یزید نوشت و در آن به فرزند خود توصیه‌هایی در رابطه با خلافت کرد. او برای یزید نوشت که از حرکات حسین و عبدالله بن زبیر آگاه باشد و پیش‌بینی کرد که حسین بتواند در [[عراق]] برای خود طرفدارانی پیدا کند. گفته شده که معاویه همچنین به یزید توصیه کرد که با حسین با مهربانی و با ابن زبیر با خشونت رفتار کند.{{sfn|Lammens|1921|pp=۵–۶}}