امین (خلیفه): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ویکیسازی رباتیک (درخواست کاربر:Mbchr)(۷.۶) >محمد بن عبد الله، عبدالله بن طاهر، حکومت عباسیان، هارون الرشید، طاهر بن حسین، اسحاق موصلی، تصمیم نهایی، حسین بن علی، وزیر دربار، شبه جزیره، ولی عهد |
جز ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار: |
||
خط ۳:
| نام = امین
| عنوان = [[خلیفه عباسی]]
| تصویر =
| زیرنویس تصویر =
| دوران = ششمین
| تاجگذاری =
| تفویض =
| تعمید =
| نام کامل = محمد بن هارون بن محمد بن
| لقب = أبو عبدالله{{سخ}}أبو موسی
| زادروز = [[شوال]] [[۱۷۰ (قمری)]]{{سخ}}[[۷۸۷ (میلادی)]]
| زادگاه = [[رصافه]]
| تاریخ درگذشت = [[ربیعالاول]] [[۱۹۸ (قمری)]] (۲۸ سال){{سخ}}[[۸۱۳ (میلادی)]]
| محل درگذشت =
| آرامگاه =
| پیش از = [[ابوالعباس عبدالله مأمون|مأمون]]
| پس از = [[هارونالرشید]]
| شهبانو =
| همسر =
| همسر ۱ =
| همسر ۲ =
| همسر ۳ =
| کاخ =
| دودمان = [[خلافت عباسیان|عباسیان]]
| آواز سلطنتی =
| شعار سلطنتی =
| پدر = [[هارونالرشید]]
| مادر = [[زبیده بنت جعفر]]
| فرزندان =
| دین =
| امضاء =
}}
'''ابوعبدالله محمد امین''' (نام کامل: محمد بن هارون بن [[محمد بن
== از ولادت تا خلافت ==
امین در شوال سال ۱۷۰ هجری، در رصافه دیده به جهان گشود، تولد او شش ماه بعد از برادرش مأمون بود. وی به دو کنیهٔ أبو عبدالله و أبوموسی معروف گشته، مادرش زبیده دختر جعفر بن منصور بود. از خصوصیات نسبی امین، هاشمی بودن پدر و مادرش است، که در
امام سیوطی او را وصف کرده و میگوید: از نظر چهره او یکی از زیباترین جوانان
وی در جایی دیگر از [[اسحاق موصلی]] نقل میکند، و میگوید: خصلتهایی در امین جمع شده، که در
امین پنج سال بیشتر نداشت، که پدرش او را به عنوان [[ولی عهد]] خویش قرار داد، ناگفته نماند که مادرش زبیده، که دختر عموی هارون رشید بود گام اساسی را برای این امر گذاشته بود، وی از زنان با استعداد و باهوش دوران خود شمرده میشد.
[[هارون الرشید]] سه فرزند خود امین و
وقتی هارون به خاطر بیماری در طوس وفات نمود، همهٔ قلمروی اسلامی بدون هیچ گونه خلاف، با امین بیعت کردند، اما مأمون در آن هنگام برای اجرای دستور پدرش یعنی دفع شورش در خراسان به سر میبرد، و از حضور در مراسم بیعت با امین عذر طلبید.
== فتنهها و نا آرامیها در دوران امین ==
دوران امین آکنده از فتنهها و نا آرامیها بود، هنگامی که بین او و برادرش مأمون فتنه و نزاع وجود داشت، آتش مخالفتها و شورشها در بلاد شام به وسیلهٔ «علی بن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه» معروف به سفیانی شعلهور شد، او کسی بود، که مردم را به سوی خویش فرامیخواند، و پس از بیرون کردن عامل امین، دمشق را اشغال کرد، و چیزی نمانده بود تا ادعای استقلال کند.
سطر ۵۹ ⟵ ۵۸:
اما از مردان مهمی که در دربار حکومتی امین نقش داشتند، و خلیفه بر آنها اعتماد کرده بود، میتوان «عباس بن فضل بن ربیع» را نام برد، که مسئولیت دربانی خلیفه را برعهده داشت، همچنین «بکر بن معتمر» دیوان خاتم را اداره میکرد.
از دیگر مردان حکومتی در دوران امین، «علی بن عیسی بن ماهان» و «حسین بن علی بن عیسی» بود، که پدرش «علی بن عیسی» در جنگهای ضد [[طاهر بن حسین]] کشته شد، هر دوی آنها در وفاداری نسبت به امین ضعیف بودند، تا جایی که حسین بن علی بن عیسی چندین بار علیه خلیفه
== شکستن عهد پدری در تعیین ولیعهد ==
هارون الرشید در دوران حکومت خویش و به منظور تحکیم قدرت خلافت و پیشگیری از هرگونه مشکلات احتمالی در روند انتقال قدرت، سلسله تمهیداتی را در نظر گرفته و بر اساس آن سیستم جانشینی پیچیدهای طراحی کرد. بدین ترتیب، امین به عنوان جانشین هارون، پس از وی به خلافت میرسید و مأمون نیز به عنوان جانشین امین منصوب گشت و قاسم، فرزند دیگر هارون، جانشین مأمون شد. تمام این تصمیمات تبدیل به عهدنامهای گشت که بر [[کعبه]] آویخته شد و به ایالات فرستاده شد،<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=صص ۹–۳۵}}</ref><ref>{{پک|التون|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان|ص=۱۹۱}}</ref><ref>{{پک|مفتخری|زمانی|۱۳۹۵|ک=تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان|ص=۱۴۵}}</ref> اما پس از مرگ هارون، امین با سلسله اقداماتی مأمون را تحت فشار قرار داد و مدتی پس از عزل قاسم، مأمون را از جانشینی عزل کرد و فرزند خود موسی را با لقب الناطق بالحق به عنوان جانشین خویش اعلام کرد که نامش را در خطبه، جایگزین نام مأمون ساختند. مأمون نیز در اقدامی متقابل هرگونه ارتباط با بغداد را قطع کرد و از فرامین امین سرپیچی کرد و به ستیزی آشکار با وی پرداخت که نتیجهٔ آن، درگیری نظامی میان دو برادر بود.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۹|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=صص ۷–۵۱}}</ref><ref>{{پک|التون|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان|ص=صص ۹۲–۱۹۱، ۱۹۴}}</ref><ref>{{پک|مفتخری|زمانی|۱۳۹۵|ک=تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان|ص=صص ۴۶–۱۴۵}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۹۷}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص
== سیرت امین، و نقد کتب تاریخ ==
سطر ۷۶ ⟵ ۷۵:
== جنبشها و فتوحات در دوران امین ==
در دوران خلافت امین جنگهایی فراگیر با روم پیش نیامد. در این دوره روم نیز مانند مسلمانان سرگرم جنگهای داخلی بوده، و
در زمان به خلافت رسیدن امین، هنوز حرکت «رافع بن لیث» که شورشی علیه [[حکومت عباسیان]] شمرده میشد، استوار و پایدار بود، که در نهایت، هرثمه این حرکت را ضعیف کرده، و رافع مجبور شد تا برای نجات خویش از مأمون طلب امان کند، و مأمون نیز به او امان داده و او را بزرگ داشت.
سطر ۹۱ ⟵ ۹۰:
== پایان کار امین ==
طاهر و هرثمه به وسیلهٔ لشکریانی که در اختیار داشتند، در سال ۱۹۷ هجری/۸۱۲ میلادی، به محاصرهٔ اطراف بغداد مشغول گشتند و با شدت بخشیدن به این محاصره، فشار را بر لشکریان امین افزون کردند.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۹۸}}</ref><ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۹۵}}</ref><ref>{{پک|Forstner|1983|ف=ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۹۸}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص
امین پس از ناامیدی از جانب طاهر، به هرثمه بن اعین روی آورد. در نظر امین، هرثمه بهترین شخص برای تسلیم گشتن بود. او هرثمه را از [[موالی]] و خدمتگزاران خود و پدرش میدانست و به وفاداریاش نیز اطمینان داشت و در اثر شرایط پیش آمده، شناخت و اعتمادش نسبت به او فزونی یافته بود؛ بنابراین در نامهای از هرثمه درخواست کمک و امان کرد.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۱۰۴}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۹۸}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=۹۷}}</ref> پنج شب مانده از [[محرم (ماه)|محرم]] سال ۱۹۸ هجری/ ۸۱۳ میلادی، امین با وجود اخطار هرثمه به او دربارهٔ تأمین امنیتش و توصیه به تسلیم گشتنش در روز بعد برای محافظت از جانش، به علت جایز ندانستن هرگونه تعلل و تأخیر، از کاخ خود بیرون آمده و به اخطار هرثمه بیتوجهی کرد. امین بر قایقی که برای او در کنار [[دجله]] آماده کردهبودند و هرثمه خود با آن به استقبال امین آمده بود، سوار شد. هرثمه در مواجهه با امین، اظهار اطاعت و بندگی کرد.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۶–۱۰۵}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=۱۰۲}}</ref> مسیری طی نشده بود که سپاهیان طاهر از کمینگاه خویش خارج گشته و به سوی قایق، سنگ و تیر پرتاب کردند. در ادامه افرادی به زیر قایق رفته و آن را واژگون ساختند. یکی از یاران هرثمه او را نجات داد و امین نیز با شنا، خود را به کنار آب رساند. روایت است که پیش از اسارت امین، یکی از یارانش که [[احمد بن سلام]] نام داشت را اسیر کردند که پس از پرسش از او دربارهٔ امین، وی اظهار بیاطلاعی کرد. سرانجام امین اسیر گشت و توسط [[محمد بن حمید طاهری]] شناسایی گشته و این خبر به اطلاع طاهر رسید، که او نیز بلافاصله دستور قتل امین را به [[قریش دندانی]]، [[کاخدار|حاجب]] خویش، ابلاغ کرد. بدین ترتیب امین در اسارت کشته شد.<ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۸۲}}</ref><ref>{{پک|فرای|۱۳۶۳|ک=عصر زرین فرهنگ ایران|ص=۲۰۵}}</ref><ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۱۰۶}}</ref><ref>{{پک|التون|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان|ص=۱۹۵}}</ref><ref>{{پک|مفتخری|زمانی|۱۳۹۵|ک=تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان|ص=۱۴۷}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۸۹|ک=دو قرن سکوت|ص=صص ۸۸–۱۸۷}}</ref><ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۹۵}}</ref><ref>{{پک|Forstner|1983|ف=ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=صص ۴۹۵، ۴۹۸}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص
▲طاهر و هرثمه به وسیلهٔ لشکریانی که در اختیار داشتند، در سال ۱۹۷ هجری/۸۱۲ میلادی، به محاصرهٔ اطراف بغداد مشغول گشتند و با شدت بخشیدن به این محاصره، فشار را بر لشکریان امین افزون کردند.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۹۸}}</ref><ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۹۵}}</ref><ref>{{پک|Forstner|1983|ف=ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۹۸}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص ۴-۸۳}}</ref> محاصرهٔ بغداد تا سال ۱۹۸ هجری/ ۸۱۳ میلادی، به صورت فرسایشی به درازا کشید تا در محرم همین سال، طاهر بر شدت حملات خود افزود و محلات را یکی پس از دیگری فتح کرد و به لشکر دستور داد که برای فتح نهایی بغداد، حمله را آغاز نمایند و سرانجام بغداد، در همین زمان فتح گردید.<ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۸۲}}</ref><ref>{{پک|فرای|۱۳۶۳|ک=عصر زرین فرهنگ ایران|ص=۲۰۵}}</ref><ref>{{پک|خضری|۱۳۸۴|ک=تاریخ خلافت عباسی|ص=۷۴}}</ref><ref>{{پک|مفتخری|زمانی|۱۳۹۵|ک=تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان|ص=۱۴۷}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۸۹|ک=دو قرن سکوت|ص=۱۸۷}}</ref><ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۹۵}}</ref> امین با تعدادی از یاران خویش در [[شهرگرد بغداد|مدینهالمنصور]] مورد محاصره قرار گرفت و در فکر تسلیم شدن به هرثمه بود، اما یارانش پیشنهاد کردند که محاصره را شکسته و به جانب شام یا [[جزیره (میانرودان)|جزیره]] بگریزد و پس از تجدید قوا به مقابله با طاهر بپردازد، که مورد پذیرش امین قرار گرفت. اما طاهر با اطلاع از این تصمیم، با نگارش نامهای به یاران امین، آنان را به واسطهٔ اموال و املاکشان تهدید کرد، که در نتیجهٔ آن افرادی مانند [[سلیمان بن منصور]]، محمد بن عیسی و [[سندی بن شاهک]]، دچار وحشت گشتند و با آوردن عذر و بهانه امین را از این تصمیم منصرف کردند و او را نسبت به تسلیم شدن به طاهر خوشبین ساختند. امین نیز در نامهای با تحکم و آمرانه از طاهر خواست که او را به نزد مأمون ببرد تا او [[تصمیم نهایی]] را بگیرد. اما طاهر که به پیروزی خود و سرانجام امین واقف بود، با بیتوجهی برخورد کرد و گفت که باید تسلیم حکم او گردد که البته روایت دیگری هم موجود است که امین این پیشنهاد را نپذیرفت.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۳–۱۰۲}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص ۹-۹۶}}</ref> امین نیز از اهداف و امیال طاهر مطلع بود و تصمیم او را پیش بینی میکرد و از جهتی به علت وجود شایستگیهای متعدد، متمایل بود که او را در خدمت داشته باشد، اما اینگونه نشد.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۱۰۴}}</ref>
▲امین پس از ناامیدی از جانب طاهر، به هرثمه بن اعین روی آورد. در نظر امین، هرثمه بهترین شخص برای تسلیم گشتن بود. او هرثمه را از [[موالی]] و خدمتگزاران خود و پدرش میدانست و به وفاداریاش نیز اطمینان داشت و در اثر شرایط پیش آمده، شناخت و اعتمادش نسبت به او فزونی یافته بود؛ بنابراین در نامهای از هرثمه درخواست کمک و امان کرد.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۱۰۴}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۹۸}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=۹۷}}</ref> پنج شب مانده از [[محرم (ماه)|محرم]] سال ۱۹۸ هجری/ ۸۱۳ میلادی، امین با وجود اخطار هرثمه به او دربارهٔ تأمین امنیتش و توصیه به تسلیم گشتنش در روز بعد برای محافظت از جانش، به علت جایز ندانستن هرگونه تعلل و تأخیر، از کاخ خود بیرون آمده و به اخطار هرثمه بیتوجهی کرد. امین بر قایقی که برای او در کنار [[دجله]] آماده کردهبودند و هرثمه خود با آن به استقبال امین آمده بود، سوار شد. هرثمه در مواجهه با امین، اظهار اطاعت و بندگی کرد.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۶–۱۰۵}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=۱۰۲}}</ref> مسیری طی نشده بود که سپاهیان طاهر از کمینگاه خویش خارج گشته و به سوی قایق، سنگ و تیر پرتاب کردند. در ادامه افرادی به زیر قایق رفته و آن را واژگون ساختند. یکی از یاران هرثمه او را نجات داد و امین نیز با شنا، خود را به کنار آب رساند. روایت است که پیش از اسارت امین، یکی از یارانش که [[احمد بن سلام]] نام داشت را اسیر کردند که پس از پرسش از او دربارهٔ امین، وی اظهار بیاطلاعی کرد. سرانجام امین اسیر گشت و توسط [[محمد بن حمید طاهری]] شناسایی گشته و این خبر به اطلاع طاهر رسید، که او نیز بلافاصله دستور قتل امین را به [[قریش دندانی]]، [[کاخدار|حاجب]] خویش، ابلاغ کرد. بدین ترتیب امین در اسارت کشته شد.<ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۸۲}}</ref><ref>{{پک|فرای|۱۳۶۳|ک=عصر زرین فرهنگ ایران|ص=۲۰۵}}</ref><ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۱۰۶}}</ref><ref>{{پک|التون|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان|ص=۱۹۵}}</ref><ref>{{پک|مفتخری|زمانی|۱۳۹۵|ک=تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان|ص=۱۴۷}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۸۹|ک=دو قرن سکوت|ص=صص ۸۸–۱۸۷}}</ref><ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۹۵}}</ref><ref>{{پک|Forstner|1983|ف=ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=صص ۴۹۵، ۴۹۸}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص ۱۱-۱۰۲}}</ref><ref>{{پک|Bosworth|2000|ف=Ṭāhir b. al-Ḥusayn|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> بدن امین در [[باغ مونسه]] دفن گردیده و سرش به همراه فتح نامهای توسط قاصدی به نزد مأمون در مرو، فرستاده شد.<ref>{{پک|Forstner|1983|ف=ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۹۸}}</ref><ref>{{پک|نفیسی|۱۳۳۵|ک=تاریخ خاندان طاهری|ص=صص ۴-۱۰۳، ۹-۱۰۷}}</ref>
این واقعه در شهر ربیعالاول سال ۱۹۸ هجری رخ داده، او در آن زمان ۲۸ سال سن داشت.
مورخان بسیاری در تحلیل این فتنه، خود امین را مقصر میدانند، چرا که برادرانش را از ولیعهدی خلع کرده، و پسر خویش، موسی را ولیعهد گرداند، این فتنه به نوبهٔ خود سبب شد از منزلت شهر [[بغداد]] که محل دانشآموزی و هنر و بازرگانی بود کاسته
وقتی امین به قتل رسید، [[عبدالله بن طاهر]] سر او را نزد مأمون فرستاد، و اوضاع ناآرام آن زمان را برای خلافت مأمون آماده کرده، و به شهرها و مراکز اسلامی نامه نوشته، و آنها را از کشته شدن امین آگاه ساخت.
سطر ۱۰۷ ⟵ ۱۰۵:
== پانویس ==
{{پانویس|
== منابع ==
|