طغرل بیک: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌شده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱۳۲:
اما اوضاع بساسیری در این زمان به گونه‌ای دیگر بود. با دستور خلیفه، سلطان رحیم نیز از بساسیری دوری کرد و در نتیجه او به‌ناچار به قلمرو نورالدوله بن دبیس بن مزید پناه برد. از سمت دیگر، طغرل نیز که درخواست خلیفه مبنی بر کمک به وی در جهت سرکوب بساسیری را دریافت نموده بود، به بغداد نزدیک شد. سپس ترکانِ تحت امرِ بساسیری — که به دستور خلیفه و به منظور جلوگیری از بهانهٔ طغرل و ممانعت از ورود او به بغداد، بر فرماندهٔ خویش شوریده بودند — از خلیفه درخواستی مبنی بر ابلاغ فرمان بازگشت به طغرل را درخواست نمودند، اما پاسخی سنگین و سخت دریافت کردند؛ زیرا وزیر خلیفه با نیت فروپاشی حکومت [[دیلمیان]]، آمدن طغرل را خواستار بود.<ref>{{پک|Bosworth|ف=Ṭoghri̊l (I) Beg|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> اما اوضاع حاکم بویه‌ای نیز بدین شکل بود که پس از نام طغرل، القاب ملک رحیم ابونصر بن ابی‌الهیجاء سلطان‌الدوله ذکر می‌شد یا به روایتی از خطبه حذف شد. سپس طغرل از درگاه خلیفه، اجازهٔ ورود به بغداد را طلب کرد که با پاسخ مثبت دربار خلافت مواجه شد. در [[نهروان]] طغرل اطلاع یافت که وزیر خلیفه با مشایعت تعداد زیادی از صاحب‌منصبان همچون قاضیان، نقیبان، نژادگان، گواهان و همچنین دیگر افراد همچون چاکران به استقبال او شتافته‌اند و تعدادی از بزرگان سپاه سلطان رحیم هم آنان را همراهی می‌کنند. طغرل نیز متقابلاً وزیر خود، [[عمیدالملک کندری]] را به همراه تعدادی از فرماندهان سپاه، به پیشوازشان فرستاد. در طی دیدار وزیر خلیفه، ابوالقاسم مسلمه، با طغرل، وی نامه‌ای از جانب خلیفه به طغرل داد و از او برای خلیفه، سلطان رحیم و سالاران سپاه سوگند ستاند. پس از این رویدادها، طغرل در بیست و پنجم رمضان ۴۴۷ ه‍.ق وارد بغداد شد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۴|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص=۷۶}}{{سخ}}{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۲۰}}{{سخ}}{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۵۱}}{{سخ}}{{پک|اشپولر|بازورث|سومر|کاهن|مینورسکی|۱۳۸۵|ک=ترکان در ایران|ص=۱۸|رف=ترکان}}{{سخ}}{{پک|The Editors of Encyclopaedia Britannica|1998|ف=Toghrïl Beg|ک=Encyclopædia Britannica|زبان=en}}{{سخ}}{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۲۳۳}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۹۵}}{{سخ}}{{پک|باسورث|۱۳۸۱|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۵۲}}</ref>
 
اما پس از مدتی کوتاه و به بهانه‌ای کوچک، میان مردمان بغداد و لشکریان طغرل نبردی درگرفت که منجر به کشته و زخمی شدن و اسارت تعداد زیادی از طرفین شد و [[غز]]ها نیز به غارت اموال بزرگان و آرامگاه خلفا مشغول شدند. طغرل با تصور نقش داشتن سلطان رحیم در شورش مردم بغداد، در طی نامه‌ای نکوهش‌آمیز، دستور خلیفه به سلطان رحیم در جهت حضور در نزد طغرل به دلیل رفع اتهام از او را، خواستار شد و همراه با این نامه، [[امان‌نامه|امان نامه‌ایامان‌نامه‌ای]] برای سلطان رحیم و اطرافیانش در جهت کسب اطمینان‌شان ارسال نمود. در نتیجه سلطان رحیم و نزدیکانش به همراه تعدادی از فرستادگان خلیفه، بهخلیفه نزد طغرل رفتند؛ اما تمامی‌شان توسط غزها غارت شدند و سلطان رحیم و یارانش نیز در پایان رمضان همان سال و به فرمان طغرل به اسارت درآمدند و مدتی بعد سلطان رحیم به [[قلعه|دژ]] سیروان اعزام، و مجبور به اقامت در آن شد که در نتیجهٔ این رویدادها، حاکمیت آل بویه در عراق عرب پایان پذیرفت.<ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۲۳۳}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۹۵}}{{سخ}}{{پک|باسورث|۱۳۸۱|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۵۲}}</ref> خلیفه در واکنش به اقدامات طغرل و غزها، با ارسال نامه‌ای به طغرل و یادآوری ضمانت خود برای سلطان رحیم و نزدیکانش، طغرل را به ترک بغداد، در صورت عدم آزادی آنان از اسارت، تهدید کرد. البته خلیفه در نامه‌اش اقدامات طغرل را در جهت پاسداشت حرمت خلافت ذکر کرده‌است. طغرل در پاسخ به درخواست خلیفه، جمعی از اسرا را رها کرد، اما از آزاد کردن سلطان رحیم خودداری ورزید و علاوه بر آن، [[تیول (املاک)|تیول]] او را هم تحت تصرف خود درآورد. پس از این رویداد، غزهای سلجوقی با پراکنده شدن در بغداد، به غارت آن پرداختند و بدین ترتیب شهر رو به ویرانی گذاشت، اما به دستور طغرل، بغداد بازسازی، و بر وسعت آن نیز افزوده شد. لازم است ذکر شود که اقدام طغرل در جهت دستگیری سلطان رحیم، با رضایت ضمنی خلیفه همراه بود.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۴|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص=۷–۷۶}}{{سخ}}{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۲۰–۱۹}}{{سخ}}{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۵۱}}</ref> به عبارت دیگر، طغرل، پس از مدتی اقامت در بغداد، به حاکمیت آل‌بویه در عراق، با اسارت ملک رحیم، پایان بخشید، اگرچه نتوانست به ارسلان بساسیری دست پیدا کند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۴|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص=۹–۷۸}}{{سخ}}{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۲۰}}{{سخ}}{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۵۱}}{{سخ}}{{پک|اشپولر|بازورث|سومر|کاهن|مینورسکی|۱۳۸۵|ک=ترکان در ایران|ص=۱۸|رف=ترکان}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۹۵}}{{سخ}}{{پک|باسورث|۱۳۸۱|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۵۲}}</ref>
 
در جهت استواری روابط میان سلجوقیان و خلافت عباسی، در سال ۴۴۸ ه‍. ق/۱۰۵۶ م، خلیفهٔ عباسی با ارسلان خاتون خدیجه، دختر [[چغری‌بیگ|چغری بیک]]، وصلت نمود و مراسم ازدواج نیز با حضور عمیدالملک کندری و عده‌ای از امرای محلی و فرماندهان لشکر طغرل، صورت پذیرفت.<ref>{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۵۴}}{{سخ}}{{پک|Bosworth|ف=Ṭoghri̊l (I) Beg|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۹۵}}{{سخ}}{{پک|باسورث|۱۳۸۱|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۵۴}}</ref> خطبهٔ عقد نیز توسط وزیر خلیفه و در حضور علما و قضات معتبر جاری شد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۴|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص=۸–۷۷}}{{سخ}}{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۲۰}}</ref>