اتحاد جماهیر شوروی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خنثی‌سازی ویرایش 28695056 از 83.120.184.34 (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۰:
{{اصلی|تاریخ شوروی}}
 
=== از ورود [[امپراتوری روسیه]] به [[جنگ جهانی اول]] تا فروپاشی آن و [[انقلاب اکتبر]] «1917۱۹۱۷-1914۱۹۱۴» ===
در اوت ۱۹۱۴ [[روسیه]] وارد [[جنگ جهانی اول]] شد. ابتدا فقط [[بلشویک|بلشویک‌]]ها و انقلابیون سوسیالیست، مخالف جنگ بودند اما شکست‌های روسیه حامیان امپراتوری را به حداقل رساند. انقلاب اولین بار توسط خود دهقانان و کارگران و سربازان ناراضی از جنگ و سلطنت در فوریه ۱۹۱۵(که به انقلاب فوریه معروف است) صورت گرفت. در واقع [[بلشویک]]‌ها در انقلاب فوریه هیچ نقش خاصی نداشتند. در کشاکش انقلاب فوریه، گروه‌های مختلف کارگری و دهقانی شکل گرفت که مهم‌ترین آن‌ها [[سویت پترگراد|سُویِت پتروگراد]] {{به روسی|Совет Петроград}} بود و [[لئون تروتسکی]] یکی از سران این گروه بود که سپس با نفوذ در دولت موقت نخست‌وزیر شد. اختلاف اصلی بین [[سوسیالیسم|سوسیالیست‌ها]] اینجا اتفاق افتاد که عده‌ای انقلاب را اجتناب ناپذیر می‌دانستند؛ ولی عده‌ای خواهان اصلاحات از طریق دولت موقت بودند. اینجا بود که میان صاحبان مقام بین سوسیالیست‌ها و اشخاصی که حرف‌هایشان توسط مردم انجام می‌شد، اختلافی صورت گرفت که باعث شد [[ولادیمیر لنین]] با تفسیری که خود از [[مارکسیسم]] داشت به نام [[مارکسیسم-لنینیسم]] حمایت مردم را به خود جلب کرد و جالب اینجاست اتفاقاتی که در آینده برای شوروی پیش‌آمد و تصمیمات دولت تضاد علنی با نظرات مارکس و حتی لنین داشت.<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=A History of the Soviet Union from the Beginning to the End|نام خانوادگی=KENEZ|نام=PETER|ناشر=|سال=|شابک=9780521682961|مکان=|صفحات=}}</ref> [[کارل مارکس]] در کتاب «ایدئولوژی آلمانی» می‌نویسد: «در جامعه [[کمونیسم]] که دایره آزادی هر فرد بیش از همیشه است و وی می‌تواند در رشته مورد علاقه به موفقیت دست پیدا کند، جامعه فرایند تولید را کنترل می‌کند و بنابراین فردی مثل من می‌تواند امروز کاری انجام دهد و فردا کار دیگری، صبح شکار کند، بعدازظهرسپسزظهر ماهی‌گیری کند، شب گله را به چرا ببرد، بعد از شام هم به انتقاد بپردازد، همان چیزی که در ذهنش است را اجرا کند بدون آنکه شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا نقاد باشد.»<ref name=":1">{{یادکرد کتاب|عنوان=The German Ideology|نام خانوادگی=Marx|نام=Karl|ناشر=Marx-Engels Institute|سال=|شابک=1-57392-258-7|مکان=Moscow|صفحات=}}</ref> [[انقلاب اکتبر]] به رهبری بلشویک‌ها صورت گرفت. بلشویک‌ها و ولادیمیر لنین حمایت دهقانان را با اجازه دادن برای اداره زمین‌های خودشان به دست خودشان و تشکیل شوراها دهقانی، سربازان خسته از جنگ را برای اطاعت نکردن از فرماندهانشان و همین‌طور کارگران را گرفتند و به سُویِت‌ها نفوذ کردند و با این که رهبران معتدل سوسیالیست در شوراها مخالف آن‌ها بودند، اما در یک کشاکش، قدرت را سُویِت‌ها به دست گرفتند و انقلاب را هدایت کردند تا دولت را به رهبری لنین به ثبات رساندند.<ref name=":0"/> سرانجام در اکتبر سال ۱۹۱۷، انقلاب مردم روسیه به ثمر نشست. آخرین امپراتور روسیه، [[نیکلای دوم روسیه|نیکلای دوم]]، که بیمار بود، در [[کاخ پترهوف]] در [[سن پترزبورگ]] بود، اما مردم و بلشویک‌های خشمگین، سرانجام به آن کاخ ریختند و نیکلای دوم و خاندانش را به [[یکاترینبورگ]] تبعید کردند که سپس همان‌جا تیرباران شدند. بالاخره [[حزب بلشویک]] به رهبری [[ولادیمیر لنین]] قدرت را در این کشور به دست گرفت و به بیش از ۳۰۰ سال سلطه [[دودمان رومانوف]] بر روسیه پایان داد و [[امپراتوری روسیه]] سرنگون شد.
 
=== از [[جمهوری روسیه]] تا تأسیس [[اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی]] «1922۱۹۲۲-1917۱۹۱۷» ===
پس از به قدرت رسیدن [[حزب بلشویک]]، [[دولت موقت]]ی به نام [[جمهوری روسیه]] «روسیه بلشویک» تشکیل شد. اما این کشور، مدت کوتاهی پس از تشکیل با حمله طرفداران نظام گذشته و نیروهای خارجی به‌ویژه [[بریتانیا]] روبرو شد. این دوره به دوران [[جنگ داخلی روسیه]] معروف است و طی آن [[ارتش نوین شوروی]] با نام [[ارتش سرخ]] به کوشش [[لئون تروتسکی]] و تحت رهبری او شکل گرفت تا با ارتش جبهه سفید که متشکل از افسران و ژنرال‌های دوران تزاری بودند به جنگ بپردازد. در جریان [[جنگ داخلی]] و بعد از آن حزب بلشویک ([[حزب کمونیست اتحاد شوروی|حزب کمونیست اتّحاد شوروی]]) که تنها حزب مجاز در کشور بود، سیاست اقتصادی سخت گیرانه‌ای را تعقیب می‌کرد که به [[کمونیسم جنگی]] معروف شد. ۵ سال بعد، در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲ و پس از سرکوب مخالفان و دشمنان، [[حزب بلشویک]] که نام خود را به [[حزب کمونیست اتحاد شوروی|حزب کمونیست اتّحاد شوروی]] تغییر داده بود تأسیس کشور «اتّحاداتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» را اعلام کرد. این کشور از اتحاد [[روسیه]] و مناطق متعلق به [[روسیه تزاری]] تشکیل شده بود.
[[پرونده:Lenin 1920.jpg|بندانگشتی|ولادیمیر لنین]]
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[ولادیمیر لنین]] «1924۱۹۲۴-1922۱۹۲۲» ===
پس از تأسیس اتحاد شوروی در سال ۱۹۲۲، ولادیمیر لنین به رهبری اتحاد شوروی و دبیرکل حزب کمونیست این کشور برگزیده شد. ولادیمیر لنین که در آن زمان ۵۲ سال داشت، پایتخت کشور را از [[سن پترزبورگ]] به [[مسکو]] منتقل کرد و [[کاخ بزرگ کرملین]] را پایگاه حکومتی خویش و رئیس‌جمهور [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی]] قرار داد. با پایان گرفتن جنگ داخلی و استقرار حاکمیت حزب بر سراسر کشور، سیاست اقتصادی جدیدی به نام [[برنامه نوین اقتصادی]] معروف به «[[نپ|نِپ]]» در پیش گرفته شد. دورهٔ انسجام انقلاب [[بلشویک|بلشویکهابلشویک‌ها]] بینمیان سال‌های [[۱۹۱۷ (میلادی)|۱۹۱۷]] تا [[۱۹۲۱ (میلادی)|۱۹۲۱]] به‌عنوان دورهٔ کمونیسم جنگی معروف است. [[بانک|بانک‌ها]]، خطوط [[راه‌آهن]] و کشتی‌رانی ملی شد و اقتصاد پولی نیز محدود گردید. به‌ زودی مخالفت جدّیجدی گسترش یافت. روستائیان می‌خواستند درآمد حاصل از فروش محصولات خود را به‌صورت نقدی دریافت کنند، و از این‌که مازاد درآمد آن‌ها برای تأمین هزینه‌های جنگ داخلی در روسیه توسّطتوسط دولت ضبط می‌شد، احساس ناخشنودی می‌نمودند. در مواجهه با مخالفت روستائیان،روستاییان، [[ولادیمیر لنین|لنین]] به یک عقب‌نشینی راهبردی در [[کمونیسم]] جنگی تحت عنوان سیاست جدید اقتصادی (NEP) پرداخت. روستائیانروستاییان از پرداخت عوارض [[عمده‌فروشی]] محصولات خود رها شدند و اجازه یافتند تا مازاد تولید خود را در بازار آزاد بفروشند. بازرگانی دراثردر اثر مجازشدن تجارت خرده‌پای خصوصی رونق یافت. حکومت نیز مسئول بانکداری، حمل و نقل،ترابری، صنعت سنگین، و امکانات عمومی شد.
 
اگرچه مخالفت برجای مانده در میان کمونیست‌ها موجب انتقاد از روستائیانروستاییان ثروتمند یا [[کولاک (روسیه)|کولاکهاکولاک‌ها]] شد که از سیاست اقتصادی جدید سود می‌بردند، امّااما این برنامه ب ه‌خوبیبه‌خوبی مفیدبودن خود را ثابت کرد و اقتصاد روسیه را مجدداًدوباره احیا نمود. پس از مرگ لنین در اوایل سال [[۱۹۲۴ (میلادی)|۱۹۲۴]]، سیاست اقتصادی جدید در میان اعضای داخل [[حزب کمونیست اتحاد شوروی]] با مخالفت فزاینده‌ای روبرو ش شد، دیری نپایید که اختلاف رهبران شوروی در نحوه پیشبرد سیاست‌های اقتصادی بالا گرفت. سرانجام در سال ۱۹۲۴، ولادیمیر لنین پس از ۲ سال رهبری اتحاد شوروی و در سن ۵۴ سالگی درگذشت و پیکرش مومیایی شد و در [[آرامگاه لنین]] قرار داده شد.[[پرونده:StalinEnLaConferenciaDeYalta--TR 002828 A.jpg|بندانگشتی|ژوزف استالین]]
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[ژوزف استالین]] «1953۱۹۵۳-1924۱۹۲۴» ===
پس از مرگ [[لنین|ولادیمیر لنین]] کشمکش بر سر جانشینی او شدیدتر شد و بالاخره [[ژوزف استالین]]، توانست مخالفان خود به ویژه [[لئون تروتسکی]] را سرکوب کند و خود قدرت را به دست گیرد؛ درحالی که ۴۶ سال بیشتر نداشت. او در چند مرحله دست به تصفیه حزب، کشور و غیره از مخالفان خود زد. [[پاکسازی بزرگ]] نامی است که بر این اقدامات استالین نهاده‌اند. این اقدامات استالین از به قدرت رسیدن او آغاز شد و تا سال ۱۹۳۷ به اوج خود رسید. بدین ترتیب استالین بسیاری را کشت، زندانی کرد، تبعید کرد، اعدام کرد و… بسیاری ازو کارهاغیره. او حتی به اطرافیانش نیز رحم نکرد. استالین برنامه‌های اقتصادی لنین را لغو کرد و آن را با برنامه‌های پنج ساله تعویض کرد. برای مثال، او در عرصه کشاورزی با ایجاد [[مزارع اشتراکی]] «[[کلخوز]]» چهره کشاورزی اتحاد شوروی را دگرگون ساخت. سیاست‌های کشاورزی [[حزب کمونیست اتحاد شوروی|حزب کمونیست اتّحاد شوروی]] با مخالفت مالکان خرده‌پا ([[کولاک (روسیه)|کولاک‌ها]]) روبرو شد و دولت بی‌رحمانه آنان را سرکوب کرد. استالین سیاست [[صنعتی‌سازی]] کشور را با جدیت و سرعت هر چه تمام تر پیگیری کرد و در دوران او اتحاد شوروی به [[ابرقدرت]] صنعتی بزرگی تبدیل شد. [[ژوزف استالین]] با سیاستهایشسیاست‌های خود تغییرات بسیاری در فرهنگ و جامعه اتحاد شوروی ایجاد کرد. در ۱۹۳۹ در آستانه شروع [[جنگ جهانی دوم]]، اتّحاداتحاد شوروی [[پیمان عدم تجاوز]] با [[آلمان نازی]] منعقد کرد و به [[لهستان]]، همزمان با آلمان حمله برد و با آلمان، لهستان را تقسیم کرد؛ ولی در سال ۱۹۴۱ با حمله گسترده [[آلمان]] به اتحاد شوروی، [[اتّحاداین شوروی]]کشور نیز به جنگ با آلمان وارد شد. در این جنگ که به‌طور رسمی [[جنگ کبیر میهنی]] {{به روسی|великая отечественная война}} نامیده می‌شد، دولت و حزب و مردم اتّحاداتحاد شوروی با مقاومت در برابر [[بوندس‌وهر|ارتش آلمان]] و فداکاری‌ها و قربانی‌دادن‌های بسیار توانستند جریان جنگ را برگردانده و به خصوص‌به‌ویژه پس از [[نبرد استالینگراد]] نیروهای اتحاد شوروی در موضع حمله قرار گرفتند. شکست آلمان در ۱۹۴۵ که بار اصلی آن بر دوش اتحاد شوروی بود، این کشور را به یکی از [[ابرقدرت|ابرقدرت‌]]های جهان تبدیل کرد. پس از پایان [[جنگ جهانی دوم]]، ۳ کشور حوزه دریای بالتیک یعنی [[جمهوری شوروی سوسیالیستی استونی|استونی]]، [[جمهوری شوروی سوسیالیستی لیتوانی|لیتوانی]] و [[جمهوری شوروی سوسیالیستی لتونی|لتونی]] به علاوه بخش شمال شرقی [[رومانی]] «[[جمهوری شوروی سوسیالیستی مولداوی|مولداوی]]» ضمیمه خاک اتحاد شوروی شدند. سرانجام با تأسیس [[سازمان ملل متحد]]، اتحاد شوروی توسط این سازمان در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ به عنوان یک کشور به رسمیت شناخته شد. آغاز دوران [[جنگ سرد]] «کشمکش و تقابل دو ابرقدرت یعنی [[اتّحاد جماهیر شوروی|اتّحاداتحاد شوروی]] و [[آمریکا|ایالات متحده آمریکا]]» سیاست تمام جهان را طی ۴ دهه تحت تأثیر خود داد. همچنین این تقابل را، تقابل میان [[سوسیالیسم]] و [[سرمایه‌داری]] نیز نامیده‌اند. اتحاد شوروی در ۱۹۴۹ توانست دارای [[جنگ‌افزار هسته‌ای|قدرت هسته‌ای]] شود و به انحصار آمریکا در این زمینه پایان داد. سرانجام ژوزف استالین در سال ۱۹۵۳، پس از ۱۹ سال رهبری اتحاد شوروی و در سن ۶۵ سالگی درگذشت.
[[پرونده:Nikita Khruchchev Colour.jpg|بندانگشتی|نیکیتا خروشچف]]
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[نیکیتا خروشچف]] «1964۱۹۶۴-1953۱۹۵۳» ===
در سال ۱۹۵۳ بعد از مرگ ژوزف استالین، جانشینان او به رهبری دسته‌جمعی پرداختند ولی در پایان [[نیکیتا خروشچف]]، در حالی که ۵۹ سال داشت، توانست قدرت را به دست آورد. یکی از اقدامات مهم خروشچف، بستن [[پیمان ورشو]] با تعدادی از کشورهای بلوک شرق به عنوان اقدامی متقابل در برابر پیمانهای ناتو و سنتو در سال ۱۹۵۵ بود. خروشچف سازمان اطلاعات و امنیت اتحاد شوروی «[[کاگ‌ب]]» را تأسیس کرد. در سال ۱۹۵۶ خروشچف در [[کنگره بیستم حزب کمونیست اتّحاد شوروی|کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی]] کشتارهای استالین را مورد شماتت قرار داد و در جهت تخریب چهرهٔ استالین برآمد. در دوران نیکیتا خروشچف بسیاری از سخت‌گیری‌های دوره [[استالین]] تعدیل شد. بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شدند و به بسیاری که در دوره استالین به عنوان جاسوس و مخالف اعدام شده بودند، اعاده حیثیت شد. همچنین در این دوران قانون تجارت آزاد تا حدی پذیرفته شد که آثار جبران ناپذیری را بر بدنهٔ [[نظام سوسیالیستی]] که پشتیبان [[اقتصاد هدایت شده]] بود، وارد آورد؛ که بعدها به سلسله حوادث و رخدادهایی انجامید تا [[فروپاشی شوروی|فروپاشی اتحاد شوروی]]. حتی سیاست زمین‌های بکر در عرصه کشاورزی انجام شد که ترکیب جمعیتی [[جمهوری شوروی سوسیالیستی قزاقستان|قزاقستان]] را به هم زد و تعداد خارجی‌ها از [[مردم قزاق|قزاق‌ها]] بیشتر شد. البته سپس این سیاست شکست خورد. در دورهٔ خروشچف بیشتر به [[صنایع سنگین]] توجه می‌شد تا تولید کالاهای مصرفی. این اقدامات وی با مخالفت شدید [[محافظه‌کاری|محافظه‌کاران]] حزب کمونیست رو به رو شد. بدین ترتیب، تلاش‌های تخریب شخصیت خروشچف از جناح‌های مختلف آغاز شد. این درگیری‌های سیاسی نه تنها شامل تخریب وجههٔ خود شخص خروشچف بود، بلکه پسر او یعنی «[[لئونید خروشچف]]» که در جنگ مفقودالاثر شده بود را نیز دربرگرفت. در سال ۱۹۵۷، اتحاد شوروی با فرستادن ماهواره [[اسپوتنیک۱]] به مدار زمین، عصر فضا را آغاز کرد. اتحاد شوروی برای اولین بار [[یوری گاگارین]]، که خلبانی در [[نیروی هوایی شوروی|نیروی هوایی اتحاد شوروی]] بود را به فضا فرستاد و پس از چندی با سفینهٔ بی‌سرنشین خاک کرهٔ ماه را به زمین آورد. در اوایل دهه ۱۹۶۰، رهبران حزب کمونیست، نیکیتا خروشچف را با توطئه [[لئونید برژنف]] مجبور به استعفاء کردند؛ به خصوص‌به‌ویژه که در آن زمان خروشچف پیرتر شده بود و توانایی کارش افت کرده بود. بالاخره درسال ۱۹۶۴، نیکیتا خروشچف پس از ۱۱ سال رهبری اتحاد شوروی، برکنار شد.
[[پرونده:Brezhnev-color.jpg|بندانگشتی|لئونید برژنف]]
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[لئونید برژنف]] «1982۱۹۸۲-1964۱۹۶۴» ===
پس از دوره‌ای رهبری دسته‌جمعی، [[لئونید برژنف]] در سال ۱۹۶۴ قدرت را به دست گرفت. اما این بار بر خلاف دوره خروشچف که علاوه بر مقام دبیر اولی حزب کمونیست مقام نخست‌وزیری اتحاد شوروی را هم از سال ۱۹۵۸ داشت، این بار اعضای حزب تصمیم گرفتند که نوعی تقسیم قدرت در حزب به وجود بیاید. در نتیجه دبیر اولی حزب کمونیست به «[[لئونید برژنف]]» و نخست‌وزیری اتحاد شوروی به «[[آلکسی کاسیگین]]» رسید. در دوره او اصلاحات سیاسی و اجتماعی که در دوره خروشچف آغاز شده بود به کندی گرایید و تسلط حزب و دولت بر تمام عرصه‌های سیاسی و اجتماعی تقویت شد. در دورهٔ برژنف فسادهای زیادی صورت گرفت به‌طوری‌که فرزندان و داماد وی نیز در آن دست داشتند. در دورهٔ رهبری برژنف بر اتحاد شوروی آزادی‌های محدودی که در دورهٔ [[خروشچف]] به مردم [[اتحاد شوروی]] داده شده بود از میان رفت و پروژهٔ استالین زدایی خروشچف کنار گذاشته شد. البته هیچ‌گاه سطح دیکتاتوری به زمان حکومت [[ژوزف استالین]] بر [[اتحاد شوروی]] نرسید. وی از سال ۱۹۶۴ تا سال ۱۹۸۲ ریاست شورای عالی اتحاد شوروی را به عهده داشت. در ۹ اکتبر ۱۹۷۷، قانون اساسی اتحاد شوروی بازنگری و مجددًا نوشته شد. سال‌های پایانی رهبری برژنف در رسانه‌های جمعی «رکود» نامیده شد. بحران همگانی در دولت اتحاد شوروی، گرایش‌های منفی در اقتصاد، توسعه بیش از حد دستگاه [[دیوان‌سالاری|دیوانسالاری]] از ویژگی‌های این دوره‌است. در دوره زمامداری برژنف بنابر خواست حکومت [[افغانستان]]<nowiki/>نیروهای اتحاد شوروی به این کشور اعزام گردیدند که پیامدهای دشواری را با خود داشت. برژنف با کشور [[آمریکا]] در دوره ریاست جمهوری [[نیکسون|ریچارد نیکسون]] همکاری فضایی برقرار ساخت که نتیجه آن پروژه آزمایشی [[آپولو-سایوز]] بود. در سال ۱۹۸۱ [[لهستان]] خود را از شوروی جدا کرد ولی همچنان به همکاری نظامی با این کشور ادامه داد. سرانجام، لئونید برژنف در سال ۱۹۸۲، پس از ۱۸ سال رهبری اتحاد شوروی و پس از چند ماه بیماری، در حالی که تقریبًاتقریباً ۷۶ سال داشت، درگذشت.
[[پرونده:Yuri Andropov - Soviet Life, August 1983.jpg|بندانگشتی|یوری آندروپوف]]
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[یوری آندروپوف]] «1984۱۹۸۴-1982۱۹۸۲» ===
یوری آندروپوف پس از مرگ لئونید برژنف در سال ۱۹۸۲ به قدرت رسید در حالی که ۶۸ سال داشت. آندروپوف از افرادی بود که بسیار مورد اطمینان برژنف بود، برای همین اول او به سمت ریاست [[کاگ‌ب|کاگ ب]] و سپس معاونت دبیرکل در حزب کمونیست برگزیده شد. آندروپوف خواهان اصلاحات اساسی در زمان برژنف بود اما هر بار که طرح مسئله می‌کرد برژنف مانع می‌شد تا اینکه به رهبری اتحاد شوروی رسید اما با خیل کثیر رهبران مفسد روبه رو بود که نمی‌توانست کاری را انجام دهد. آندروپوف در طول حکومت خود یک بار شدیدترین اخطار را در مورد مداخله در اوضاع [[افغانستان]] به آمریکا داد که در پی آن احتمال می‌رفت به [[پاکستان]] که مرکز آموزش نظامی مخالفان [[جمهوری دموکراتیک افغانستان|حکومت کمونیستی افغانستان]] شده بود حمله موشکی کند. آندروبوف در طول زمامداری خود چند مقام جوان‌تر حزبی از جمله [[گورباچف|میخائیل گورباچف]] را ارتقاء مقام داد و وارد کارهای مهم ساخت که همین‌ها بعداًسپس باعث فروپاشی اتحاد شوروی شدند. سرانجام یوری آندروپوف پس از ۱۶ ماه رهبری اتحاد شوروی و در سال ۱۹۸۴ و در سن ۶۹ سالگی، درگذشت.
 
=== اتحاد شوروی در دوران [[کنستانتین چرنینکو]] «1984۱۹۸۴-1985۱۹۸۵» ===
او رهبر اتحاد شوروی بود که در سال ۱۹۸۴، پس از مرگ [[یوری آندروپوف]] به قدرت رسید. او رکورد کوتاهترینکوتاه‌ترین مدت رهبری [[اتحاد شوروی]] را دارد. وی اقدام خاصی در دوره حکومتش انجام نداد. سرانجام، کنستانتین چرنینکو در سال ۱۹۸۵، پس از ۱۳ ماه رهبری اتحاد شوروی درگذشت.
[[پرونده:RIAN archive 359290 Mikhail Gorbachev.jpg|بندانگشتی|میخائیل گورباچف]]
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[میخائیل گورباچف]] و فروپاشی آن «1991۱۹۹۱-1985۱۹۸۵» ===
پس از مرگ [[کنستانتین چرنینکو]]، میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ و در حالی که ۵۴ سال داشت، به عنوان رهبر اتحاد شوروی برگزیده شد. او آخرین رهبر اتحاد شوروی بود که به عنوان رهبر بلامنازع اتحاد شوروی شروع به اصلاحاتی در حزب کمونیست و اقتصاد دولتی نمود و در کنگرهٔ بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی در فوریه ۱۹۸۶ این اصلاحات را در عناوین [[گلاسنوست]]، [[پرسترویکا]] و اسکورین (به [[زبان فارسی|فارسی]]:گشایش، دوباره‌سازی، و (شتاب[توسعهٔ اقتصادی]) عرضه کرد.
 
'''اصلاحات اجتماعی:''' دادن آزادیهای بیشتر به مردم خصوصًا [[آزادی بیان]] و [[مطبوعات]]-[[دموکراتیزیاسیون (اتحاد شوروی)|دموکراتیزیاسیون]] «مردم سالار سازی»
 
'''اصلاحات سیاسی:''' اصلاحاتی در ساختار حکومت و حزب-بهتر کردن روابط با غرب-عدم پیروی از [[دکترین برژنف]]-بیرون کشیدن نیروهای اتحاد شوروی از [[افغانستان]]
 
'''اصلاحات اقتصادی:''' محدود کردن تولید، فروش و مصرف [[نوشیدنی الکلی|نوشیدنی‌های الکلی]]-، ایجاد بخشهایبخش‌های غیردولتی مانند خصوصی، تعاونی و… در اقتصاد شوروی
 
اگرچه اصلاحات اجتماعی گورباچف نقش چندانی در فروپاشی اتحاد شوروی نداشت؛ اما اصلاحات سیاسی و اقتصادی گورباچف ضربات مهلکی را بر پیکره این کشور وارد آوردند. اصلاحات سیاسی گورباچف یگانگی کشور و [[حزب کمونیست]] را پایان داد؛ هر چند که بهتر کردن روابط اتحاد شوروی با غرب باعث شد گورباچف در سال ۱۹۹۰ [[جایزه صلح نوبل]] را از آن خود کند. عدم پیروی از [[دکترین برژنف]] باعث شد طی چند انقلاب، چند دولت کمونیستی [[اروپای شرقی]] سقوط کنند و بدین ترتیب حامیان اتحاد شوروی یک به یک از میان بروند. بیرون کشیدن نیروهای شوروی از [[جمهوری دموکراتیک افغانستان|افغانستان]] باعث شد [[جنگ داخلی]] بزرگی راه بیفتد و [[جمهوری دموکراتیک افغانستان|حکومت کمونیستی افغانستان]] نیز در فوریه ۱۹۸۸ سرنگون شود و ۱۵۰۰۰ شهروند شوروی را به کام مرگ بفرستد. اصلاحات اقتصادی گورباچف نیز آخرین ضربات مهلک را بر پیکره اتحاد شوروی وارد آورد؛ زیرا محدود کردن تولید، فروش و مصرف [[نوشیدنی الکلی|نوشیدنی‌های الکلی]] باعث شد هزاران واحد صنعتی، [[میکده]]، [[بار]]، [[کلوب شبانه]] و… تعطیل شوند که همین سبب شد تا خسارتی بالغ بر ۱۰۰میلیارد روبل به اقتصاد شوروی بخورد. ایجاد بخشهای غیردولتی نیز نهایتًا اقتصاد شوروی را نابود کرد. با این سیاست‌های اقتصادی، کشور به مشکلات اقتصادی بیشتر دچار شد. با پایان دههٔ ۱۹۸۰ کمبود شدید منابع اولیهٔ غذایی (گوشت و شکر) باعث معرفی دوبارهٔ سیستم زمان جنگ جیره‌بندی کوپن‌های غذایی که طبق آن هر فرد در هر ماه تنها می‌توانست مقدار معینی از هر محصول را مصرف کند شد. در قیاس با ۱۹۸۵ کسری دولت از ۰ تا ۱۰۹ میلیارد روبل افزاشافزایش یافت. مخازن طلا از ۲۰۰۰ به ۲۰۰ تن کاهش یافتند و بدهی خارجی از ۰ به ۱۲۰ میلیارد دلار رسید. این مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، خود نیز مشکل بسیار بزرگتری را به وجود آوردند؛ جنبش‌های [[ملی‌گرایی|ملی گرایانه]]. با پایان دهه ۱۹۸۰ و آغاز دهه ۱۹۹۰، این جنبشها پررنگتر هم شدند. گرچه تلاش گورباچف به نوعی برای زنده کردن [[سوسیالیسم]] در شوروی بود، اما مردم‌سالار سازی اتحاد شوروی و [[شرق اروپا|اروپای شرقی]] عملاً قدرت حزب کمونیست و حتی خود گورباچف را زیر سؤال برد. عدم سانسور و تلاش گورباچف برای ایجاد فضای باز سیاسی بدون این که خود او بخواهد باعث نفوذ انواع جنبش‌های ناسیونالیستی قومی و گاهی ضد روسی در جمهوری‌های شوروی شد. بسیاری از این جمهوری‌ها خواهان استقلال عمل بیشتری از مسکو شدند. بخصوص‌به‌ویژه در جمهوری‌های بالتیک یعنی [[جمهوری سوسیالیستی استونی شوروی|استونی]]، [[جمهوری سوسیالیستی لیتوانی شوروی|لیتوانی]] و [[جمهوری سوسیالیستی لتونی شوروی|لاتویا]] که در ۱۹۴۰ و توسط [[استالین]] به خاک شوروی پیوند زده شده بودند. همچنین جنبش‌های ناسیونالیستی در جمهوری‌های اتحاد شوروی از جمله [[جمهوری سوسیالیستی گرجستان شوروی|گرجستان]]، [[جمهوری سوسیالیستی اوکراین شوروی|اوکراین]]، [[جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی|ارمنستان]] و [[جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی|آذربایجان]] فعال شدند. گورباچف سهواً باعث آزاد شدن نیرویی شده بود که نهایتاً اتحاد شوروی را نابود کرد.<sup><sup>[''[[ویکی‌پدیا:شیوه ارجاع به منابع|نیازمند یادکرد دقیق]]'']</sup></sup> پاسخ گورباچف به رشد بیشتر جدایی‌طلبی در جمهوری‌ها پیشنهاد معاهدهٔ جدیدی از اتحاد بود که طبق آن یک فدراسیون داوطلبانه در یک اتحاد شوروی دموکراتیزه شده ایجاد می‌شد. جمهوری‌های [[آسیای مرکزی|آسیای میانه]] که به قدرت اقتصادی و بازارهای اتحاد شوروی برای رشد نیاز داشتند شدیداً از معاهدهٔ جدید پشتیبانی کردند؛ اما [[اصلاح‌طلبی|اصلاح طلبان]] رادیکال‌تر باور داشتند که یک جهش ناگهانی به اقتصاد بازار نیاز است و حاضر بودند برای نیل به اهداف خود اتحاد شوروی را تجزیه کنند. نقطهٔ مقابل این اصلاح‌طلبان تندروهایی بودند که هنوز شدیداً در حزب کمونیست و ارتش قدرت داشتند. این تندروها با هرگونه روندی که امکان داشت به تجزیهٔ اتحاد شوروی بینجامد مخالف بودند. با نزدیک شدن امکان امضای معاهدهٔ جدید تندروها شورش کردند؛ هرچند که خود گورباچف نیز موافق با معاهده جدید اتحاد بود. در سال ۱۹۹۰، بزرگترین اشتباه گورباچف این بود که [[بوریس یلتسین]] را به ریاست [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی]] برگزید. بوریس یلتسین نیز جزو [[اصلاح‌طلبی|اصلاح‌طلبانی]] بود که حاضر به فروپاشیدن اتحاد شوروی بودند؛ از این رو از همان ابتدای کارش تلاش کرد تا نیتش را عملی کند. بالاخره در سال ۱۹۹۰، اولین شکاف در اتحاد شوروی ایجاد شد؛ [[لیتوانی]] اعلام استقلال کرد و [[جمهوری لیتوانی]] تأسیس شد. اوضاع به همین منوال ادامه یافت تا در اواسط سال ۱۹۹۱، [[لتونی]] و [[استونی]] نیز اعلام استقلال کردند. اوضاع به همین گونه پیش رفت تا در ۱ ژوئیه ۱۹۹۱، [[پیمان ورشو]] رسمًارسماً منحل شد و [[بلوک شرق]] فروپاشید. [[نیروهای مسلح]] در کادر رهبری اتحاد شوروی در اوت ۱۹۹۱ [[کودتای اوت|کودتایی]] را سازمان دادند و تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند و نگذارند معاهدهٔ اتحاد جدید را امضا کند. اوضاع به شدت امنیتی شد. [[تانک]]ها به خیابان‌های [[مسکو]] سرازیر شدند. کاملًا [[حکومت نظامی]] برقرار شد. این اوضاع ۳ روز ادامه داشت. سرانجام این [[کودتا]] با کمک بوریس یلتسین و عده ای از شهروندان [[مسکو]] شکست خورد. [[نیروهای مسلح]] کادر رهبری اتحاد شوروی می‌خواستند با این کودتا اتحاد شوروی و حزب کمونیست را حفظ کنند اما نتیجه عکس گرفتند. در همین موقع گورباچف ۳ روز را (از ۱۹ اوت تا ۲۱ اوت) در [[حبس خانگی]] در ویلایی در [[جمهوری خودمختار کریمه|کریمه]] گذراند، و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت. با این حال وی به محض بازگشت به قدرت متوجه شد که نه نهادهای سیاسی اتحاد شوروی و نه [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی|روسیه]] به فرمان‌های او عمل می‌کنند و در عوض یلتسین قدرت دارد. بدین ترتیب گورباچف مجبور شد که بسیاری از دولتمردان را اخراج کند و بسیاری از آنان را دستگیر کند. «گروه ۸» شامل ۸ نفر از رهبران کودتا بودند که دستگیر شدند. هدف گورباچف این بود که حزب کمونیست اتحاد شوروی را متحد نگاه دارد اما آن را بیشتر به سوی [[سوسیال دموکراسی]] سوق دهد. اما تناقضات زیادی در این برنامه وجود داشت. او در عین حال از [[لنین]] تمجید می‌کرد، سیستم اجتماعی [[سوئد]] را ستایش می‌کرد و قصد داشت به زور نیروهای نظامی دولت‌های [[بالتیک]] را درون اتحاد شوروی حفظ کند؛ ولی پس از این‌که حزب کمونیست پس از کودتای اوت ممنوع اعلام شد گورباچف عملاً به جز نیروهای مسلح قدرتی نداشت که یلتسین آنهاآن‌ها را نیز با تطمیع به دور خود جمع کرد. اوضاع به همین منوال ادامه یافت. در ۸ دسامبر ۱۹۹۱، در ویلایی لوکس در [[جنگل]]های [[جمهوری شوروی سوسیالیستی بلاروس|بلاروس]]، روسای جمهور [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی|روسیه شوروی]]، [[جمهوری شوروی سوسیالیستی اوکراین|اوکراین شوروی]] و [[جمهوری شوروی سوسیالیستی بلاروس|بلاروس شوروی]] ([[بوریس یلتسین]]، [[لئونید کراوچوک]] و [[استانیسلاو شوشکویچ]]) گرد هم آمدند و معاهده ای را امضا کردند که بر اساس آن، [[کشورهای مستقل همسود]] پدید آمدند و [[روسیه|فدراسیون روسیه]] خود را به عنوان جانشین و وارث حقوقی اتحاد شوروی معرفی کرد. گورباچف با شنیدن این خبر، بوریس یلتسین را به از هم پاشاندن اتحاد شوروی به منظور ارتقای منافع شخصی خود متهم نمود اما سودی نداشت. آرام آرام کشور داشت از هم می‌پاشید. سرانجام در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ (۱۷ روز بعد)، میخائیل گورباچف از سمتشسمت خود استعفا داد. یک هفته بعد، با تصویب پارلمان در روز 1۱ ژانویه، یعنی درست در اولیننخستین روز سال 1992،۱۹۹۲، اتحاد شوروی رسمًارسماً فروپاشید و به ۱۵ کشور تبدیل شد. پس از فروپاشی ۱۵ کشور جدید تأسیس شدند. این کشورهای جدید عبارتند از: [[بلاروس]]، [[اوکراین]]، [[مولداوی]]، [[استونی]]، [[لتونی]]، [[لیتوانی]]، [[گرجستان]]، [[جمهوری آذربایجان|آذربایجان]]، [[ارمنستان]]، [[ترکمنستان]]، [[قزاقستان]]، [[قرقیزستان]]، [[ازبکستان]]، [[تاجیکستان]]. از آن روز تا به حال چندین مناقشه ارضی حل نشده نیز وجود دارند: [[ترانس‌نیستریا|ترانسنیستریا]] در [[مولداوی]]، [[قره باغ]] ([[آرتساخ]]) در [[جمهوری آذربایجان|آذربایجان]] و همچنین [[اوستیای جنوبی]] و [[آبخاز]] در [[گرجستان]] که تابستان ۲۰۰۸ از سوی [[روسیه]] به رسمیت شناخته شد و همین سبب قطع روابط [[فدراسیون روسیه]] و [[گرجستان]] شد.
 
== سیاست ==
سطر ۱۴۶ ⟵ ۱۴۷:
 
=== [[سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی|خارجی]] ===
اتحاد جماهیر شوروی به کمک توانایی‌های اقتصادی و نظامی قابل توجه خود، نقش مهمی را در سیاست جهانی ایفا می‌کرد. این کشور عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل بود. اتحاد جماهیر شوروی بدون هیچ پول و مزدی از کشورهای مخالف آمریکا محافظت می کرد. هزینه ٧٠درصد ارتش های کره شمالی، کل کشورهای قاره آفریقا، کل کشورهای قاره اروپا، یمن، چین، تایوان و هنگ کنگ را اتحاد جماهیر شوروی تامین می کرد. با این حال اتحادیه اروپا برای سودجویی از اتحاد جماهیر شوروی و ایالت متحده آمریکا تشکیل شد. اتحادیه اروپا وقتی از اتحاد جماهیر شوروی سودجویی می کرد اتحاد جماهیر شوروی ٧٠ درصد از [[تولید ناخالص داخلی]] خود را صرف اتحادیه اروپا می کرد. اتحاد جماهیر شوروی برای حفاظت از اروپا ٣٠ درصد هزینه می‌کرد و برای حفاظت از آفریقا ۴٠ درصد و برای حفاظت از خاورمیانه ٣٠ درصد. ژاپن میلیاردها روبل شوروی را از اتحاد جماهیر شوروی می گرفت و پس نمی‌داد.
اتحاد جماهیر شوروی به کمک توانایی‌های اقتصادی و نظامی قابل توجه خود، نقش مهمی را درسیاست جهانی ایفا می‌کرد. این کشور عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل بود
 
اتحاد جماهیر شوروی بدون هیچ پول و مزدی از کشورهای مخالف آمریکا محافظت می کرد.
هزینه ٧٠درصد ارتش های کره شمالی،کل کشورهای قاره آفریقا،کل کشورهای قاره اروپا،یمن،چین،تایوان و هنگ کنگ را اتحاد جماهیر شوروی تامین می کرد.
با این حال اتحادیه اروپا برای سودجویی از اتحاد جماهیر شوروی و ایالت متحده آمریکا تشکیل شد.
اتحادیه اروپا وقتی از اتحاد جماهیر شوروی سودجویی می کرد اتحاد جماهیر شوروی ٧٠درصد ازتولید ناخالص داخلی خود را صرف اتحادیه اروپا می کرد.
اتحاد جماهیر شوروی برای حفاظت از اروپا٣٠درصد هزینه می کرد و برای حفاظت از آفریقا٤٠درصد وبرای حفاظت از خاورمیانه ٣٠درصد.
ژاپن میلیاردها رروبل شوروی را از اتحاد جماهیر شوروی می گرفت و پس نمی داد.
==== [[جنگ جهانی دوم]] ====
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تا سال ۱۹۳۹، مخالف جدی [[آلمان]] نازی بود، و از جمهوری‌های [[اسپانیا]] که علیه نیروهای فاشیست آلمانی و ایتالیایی در جنگ داخلی اسپانیا می‌جنگیدند، حمایت می‌نمود. اما در سال ۱۹۳۸، آلمان و قدرت‌های اصلی اروپایی معاهده مونیخ را امضاء، و طی آن، آلمان و لهستان اراضی [[چکسلواکی]] را اشغال کردند و طرح‌های آلمان برای توسعه طلبی بیشتر در شرق و نیز فقدان مخالف نسبت به آن از سوی قدرت‌های غربی بیش از پیش آشکار شد. این توافقنامه موجب ترس بیشتر اتحاد شوروی از حمله قریب‌الوقوع از سوی آلمان شد، و سبب گردید تا اتحاد شوروی با مانورهای دیپلماتیک به آن پاسخ دهد. در سال ۱۹۳۹ و با حمله برق آسای آلمان به لهستان و بمباران ورشو، اتحاد شوروی نیز به بخشهای باقی لهستان حمله کرد و آنجا را تصرف کرده و با آلمان هم‌مرز و همسایه شد و [[قرارداد عدم تجاوز|معاهده مولوتف-ریبنتروپ]] «[[معاهده عدم تعرض|پیمان عدم تجاوز]]» را با آلمان نازی امضاء نمود که مناطق تحت نفوذ را میان خود در اروپای شرقی تقسیم می‌کردند. در۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹، ارتش آلمان به اتحاد شوروی حمله برد و تا عمق ۱۵۰ کیلومتر در خاک [[اتحاد شوروی]] نفوذ نمود و به بخش‌های شرقی [[لهستان]] حمله کرد که عمدتاً جمعیت آن نقاط را نژادهای اوکراینی و بلاروسی تشکیل می‌دادند. نیروهای اتحاد شوروی به نبردی سنگین با [[فنلاند]] در طی [[جنگ زمستان]] (۴۰–۱۹۳۹) پرداختند. این جنگ با پیروزی اتحاد شوروی خاتمه یافت و این کشور بخشی از تنگه کارلین را به دست آورد. صلح ناپایدار با آلمان زمانی پایان یافت که نیروهای محور به رهبری آلمان به مرزهای شوروی در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ سرازیر شدند. تا ماه نوامبر، ارتش آلمان، اوکراین را تسخیر کرد، [[لنینگراد]] را محاصره کرد و تهدید نمود که [[مسکو]] را نیز تصرف خواهد کرد؛ اما با تغییر موضع [[آدولف هیتلر]]، نیروهای آلمان از [[مسکو]] عقب نشستند و به [[ولگوگراد|استالینگراد]] سرازیر شدند و آنجا را تصرف کردند. نیروهای اتحاد شوروی نیز خود را به [[استالینگراد]] رساندند که همین باعث شد که یکی از بزرگترین عملیاتهای نظامی تاریخ صورت گیرد؛ [[نبرد استالینگراد]] که به شکست آلمان انجامید. پیروزی اتحاد شوروی در [[نبرد استالینگراد]]، پایداری آن را به اثبات رساند و مسیر جنگ را به‌طور کامل تغییر داد. پس از شکست آلمان در این نبرد، آن‌ها توان خود را در ادامه عملیات تجاوزکارانه خود از دست دادند و اتحاد شوروی در ادامه جنگ ابتکار عمل را به دست گرفت. تا پایان ۱۹۴۳، اتحاد شوروی محاصره شهر [[لنینگراد]] را شکسته و بیشتر مناطق [[اوکراین]] را بازپس گرفته بود. تا پایان سال ۱۹۴۴، این جبهه از مرزهای اتحاد شوروی در سال ۱۹۳۹ به سوی اروپای شرقی جابجا گشته بود. نیروهای اتحاد شوروی با برتری مسلم خود وارد [[برلین]] در [[آلمان شرقی]] شدند و در مه ۱۹۴۵ آن را تصرف کردند. جنگ با آلمان در نهایت به پیروزی اتحاد شوروی انجامید. اگرچه اتحاد شوروی در [[جنگ جهانی دوم]] پیروز شد اما اقتصاد آن در اثر این مبارزه ویران شد و به کشته شدن ۲۷ میلیون نفر در این کشور انجامید. حدود ۷۰ هزار روستا نیز تخریب شده بودند. ده میلیون شهروند اتحاد شوروی قربانی سیاست سرکوبگرانه آلمان در محدوده تحت اشغال آن‌ها شدند. جوخه‌های یهودی کشی آلمان در کنار همکاران بالتیکی و اوکراینی آن‌ها به [[نسل‌کشی]] یهودیان اتحاد شوروی پرداختند. ارتش رومانی در ناحیه اشغالی [[اودسا]]، در این [[نسل‌کشی یهودیان]] شرکت کرد. طی اشغال، [[لنینگراد]] حدود یک چهارم از جمعیت خود (حدود ۱ میلیون نفر جمعیت، بیشترین میزان مرگ در طول تاریخ در یک منطقه محصور و بسته) را از دست داده بود. مناطق اشغالی متحمل غارتگری‌های ناشی از اشغال آلمان، تبعید افراد جهت بیگاری و نیز تاکتیک‌های سیاسی اتحاد شوروی مبنی بر زمین سوخته، پس از عقب‌نشینی، شدند. احتمالاً میلیون‌ها نفر نیز در مناطق اشغالی در اثر قحطی و فقدان کمک‌های اولیه پزشکی جان دادند. شاید حدود ۵/۳ میلیون نفر (یا ۵/۵ میلیون) از اسرای جنگی اتحاد شوروی در اردوگاه‌های آلمان کشته شده باشند.
 
==== [[جنگ سرد]] ====
همکاری بین متّحدین اصلی که در جنگ پیروز شده بودند، صورت گرفت و مبنایی برای بازسازی پس از جنگ و امنیت فرض شد. امّااما درگیری بین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و [[ایالات متحده آمریکا]] در منافع ملّی، که به‌عنوان جنگ سرد محسوب می‌شد، بر صحنهٔ بین‌المللی در دورهٔ پس از جنگ، با فرض نمایی عمومی از برخورد بین ایدئولوژی‌ها، غالب شد. [[جنگ سرد]] به مشاجره بین [[استالین|ژوزف استالین]] و [[هری ترومن]]، پیرامون آیندهٔ اروپای شرقی طی [[کنفرانس پوتسدام]] در تابستان ۱۹۴۵ تبدیل شد. [[روسیه]] متحمّل سه حملهٔ سنگین فاجعه‌بار غربی طی ۱۵۰ سال گذشته شده بود که عبارت بودند از [[جنگ‌های ناپلئونی]]، [[جنگ جهانی اول|جنگ جهانی اوّل]] و [[جنگ جهانی دوم]]. هدف استالین ایجاد منطقه‌ای بی‌طرف در کشورهای بین آلمان و اتّحاداتحاد شوروی بود. ترومن، استالین را به نقض [[کنفرانس یالتا]] متهم نمود. با وجود آن‌که اروپای شرقی تحت اشغال [[ارتش سرخ]] بود، امّااما استالین همچنان انتظار زمانی را می‌کشید تا پروژه بمب اتمی خود را بی‌وقفه و مخفیانه پیش ببرد. [[پرونده:Sputnik asm.jpg|بندانگشتی|چپ| [[اسپوتنیک-۱]] اوّلین ماهوارهٔ ساخت انسان که توسّط شوروی در سال ۱۹۵۷، در مدار زمین قرار گرفت.]]
در آوریل ۱۹۴۹، ایالات متّحده معاهدهٔ‌های [[ناتو]] و [[سازمان پیمان مرکزی|سنتو]] ([[ناتو|NATO]] & CENTO) یا [[ناتو|پیمان دفاعی آتلانتیک شمالی]] و [[سازمان پیمان مرکزی|پیمان مرکزی]] را به عنوان دو پیمان دفاعی دوجانبه منعقد کرد تا در آن بیشتر [[جهان غرب|کشورهای غربی]] متعهّد شدند که درصورت حملهٔ نظامی به یکی از اعضاء، آن را در حکم حمله به همهٔ اعضاء تلقّی نمایند. اتّحاداتحاد شوروی به‌عنوان اقدامی متقابل در برابر [[ناتو]] و صد البته [[سازمان پیمان مرکزی|سنتو]]، در سال ۱۹۵۵ [[پیمان ورشو]] را با کشورهای [[شرق اروپا|اروپای شرقی]] و کشورهای [[بالکان]] «به جز [[یونان]] و [[جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی|یوگسلاوی]]» و با شعار «اتحاد [[صلح]] و [[سوسیالیسم]]» منعقد کرد. تقسیم اروپا به بلوک‌های [[بلوک غرب|غربی]] و [[بلوک شرق|شرقی]] بعداًسپس بیشتر جلوهٔ جهانی پیدا نمود، به‌خصوص پس از سال ۱۹۴۹. زمانی‌که انحصار هسته‌ای ایالات متّحده با آزمایش یک بمب متعلّق به اتحاد شوروی و تصاحب قدرت توسّط [[حزب کمونیست چین]] و تأسیس [[جمهوری خلق چین]] پایان یافت. عمده‌ترین اهداف اتّحاداتحاد شوروی، حفظ و ارتقاء امنیت ملّی و نیز حفظ تسلط بر اروپای شرقی بود. [[اتحاد شوروی]] سلطهٔ خود را بر [[پیمان ورشو]] از طریق سرکوب [[انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان]]، قلع‌وقمع نهضت اصلاح‌طلب [[بهار پراگ]] در [[چکسلواکی]] به سال ۱۹۶۸، و پشتیبانی از سرکوب جنبش انسجام در [[لهستان]] در اوایل دههٔ ۱۹۸۰، حفظ نمود. همان‌طور که اتّحاداتحاد شوروی به حفظ کنترل شدید خود بر حوزهٔ نفوذش در اروپای شرقی ادامه می‌داد، جنگ سرد راه خود را به‌سوی تشنج‌زدایی متوجّه ساخت، و الگویی پیچیده‌تر از روابط بین‌المللی که در آن، به روشنی دیگر شکاف مشخّصیمشخصی بین بلوک‌های مقابل در دههٔ ۱۹۷۰ وجود نداشت. کشورهای کمتر قدرتمند مجال بیشتری برای اظهار استقلال خود داشتند، و دو ابرقدرت تا حدودی می‌توانستند منافع مشترک خود را با تلاش برای کنترل بیشتر بر گسترش و تکثیر تسلیحات هسته‌ای از طریق پیمان‌هایی همچون سالت ۱، سالت ۲ و [[پیمان موشک‌های ضد بالستیک|پیمان موشکهای ضد بالستیک]] مشخّص نمایند. [[روابط ایالات متحده آمریکا و اتحاد شوروی|روابط آمریکا و شوروی]] در پی [[حمله شوروی به افغانستان]] و انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در سال ۱۹۸۰ و انتخاب [[رونالد ریگان]] که به عنوان یک ضدّضد کمونیست پروپاقرص بود، در سال ۱۹۷۹ برهم خورد؛ امّااما زمانی‌که در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ روس‌ها شروع به رفع ابهامات موجود نمودند، بهبود یافت. امّااما با فروپاشی اتّحاداتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱، [[روسیه]] جایگاه خود را به‌عنوان ابرقدرت که در پی پیروزی در [[جنگ جهانی دوم]] به‌دست آورده بود، از کف داد.
 
== تقسیمات کشوری ==
سطر ۲۰۷ ⟵ ۲۰۳:
اتریش-مجارستان-بلغارستان-صربستان-آلمان
|}
پس از فروپاشی اتحاد شوروی، شهرهای بسیاری تغییر نام دادند که برخی از آنهاآن‌ها عبارتند از:[[سن پترزبورگ|لنینگراد]] (امروزه [[سن پترزبورگ]])، [[ولگوگراد|استالینگراد]] (امروزه [[ولگوگراد]])، یکاترینودار (امروزه [[کراسنودار]])، [[یکاترینبورگ|سِوِردلوفسک]] (امروزه [[یکاترینبورگ]])، گئورکی (امروزه [[نیژنی نووگورود]])، [[دنیپرو]]پتروفسک (امروزه [[دنیپرو]])، [[نورسلطان|تسلینوگراد]] (امروزه [[نورسلطان]])، آکتیوبینسک (امروزه [[آقتوبه]])، اورالسک (امروزه [[اورال، قزاقستان|اورال]])، [[سمی|سِمیپالاتینسک]] (امروزه [[سمی|سِمی]])، [[آق مسجد]] (امروزه [[قزل‌اوردا]])، لِنینسک (امروزه [[بایکونور]])، [[بیشکک|فرونزه]] (امروزه [[بیشکک]])، [[دوشنبه (تاجیکستان)|استالین آباد]] (امروزه [[دوشنبه (تاجیکستان)|دوشنبه]])، [[خجند|لنین آباد]] (امروزه [[خجند]])، [[عشق‌آباد|پولتوراسک]] (امروزه [[عشق‌آباد]])، [[قزل آروات]] (امروزه [[سردار (ترکمنستان)|سردار]])[[قزل‌اترک]] (امروزه [[برکت ترکمنستان|برکت]])، نِبیت داغ (امروزه [[بلخان‌آباد]])، [[کراسنوودسک]] (امروزه [[ترکمن‌باشی (شهر)|ترکمن‌باشی]])، [[لنیناکان]] (امروزه [[گیومری]])و صدها شهر دیگر.
 
== جغرافیا ==
اتحاد شوروی ۲۲۴۰۲۲۰۰ کیلومتر مربع مساحت داشت که یک ششم سطح زمین را شامل می‌شد و همین باعث شد تا این کشور لقب «پهناورترین کشور جهان» را به خود بگیرد. از شرق تا غرب اتحاد شوروی بیشتر از ۱۰۰۰۰ کیلومتر مسافت بود. اتحاد شوروی تقریبًا همه [[زیست‌بوم]]ها را در خود داشت. در این کشور پهناور ۱۱ ساعت رسمی و [[منطقه زمانی]] وجود داشت. طول مرزهای این کشور به بیشتر از ۶۰۰۰۰ کیلومتر می‌رسید که دو سوم «۴۰۰۰۰ کیلومتر» آنهاآن‌ها را مرزهای آبی شکل می‌دادند. بلندترین نقطه این کشور [[قله اسماعیل سامانی|کوه کمونیسم]] با بلندی ۷۴۹۵ متر در [[جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان|تاجیکستان]] بود که پس از [[فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی|فروپاشی اتحاد شوروی]] و تأسیس [[تاجیکستان|جمهوری تاجیکستان]]، نام این کوه به [[قله اسماعیل سامانی|کوه اسماعیل سامانی]] تغییر یافت. اتحاد شوروی [[دریای خزر]] را با [[دودمان پهلوی|ایران]] تقسیم کرده بود. بزرگترین و عمیق‌ترین دریاچه [[آب شیرین]] جهان، یعنی [[دریاچه بایکال]] در این کشور وجود داشت. اتحاد شوروی از پس از پایان [[جنگ جهانی دوم]] تا زمان [[فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی|فروپاشی]]، با کشورهای [[نروژ]]، [[فنلاند]]، [[جمهوری خلق لهستان|لهستان]]، [[چکسلواکی]]، [[جمهوری خلق مجارستان|مجارستان]]، [[جمهوری سوسیالیستی رومانی|رومانی]]، [[ترکیه]]، [[دودمان پهلوی|ایران]]، [[جمهوری دموکراتیک افغانستان|افغانستان]]، [[چین]]، [[جمهوری خلق مغولستان|مغولستان]] و [[کره شمالی]] همسایه بود و از طریق دریا نیز با [[سوئد]]، [[دانمارک]]، [[آلمان شرقی]]، [[جمهوری خلق بلغارستان|بلغارستان]]، [[کره جنوبی]] و [[ژاپن]] [[مرز]] مشترک داشت.
 
== اقتصاد ==
سطر ۲۳۹ ⟵ ۲۳۵:
 
== جامعه ==
درحالی که اقتصاد [[روسیه]] در حال تغییر شکل بود، زندگی اجتماعی مردم نیز به همان اندازه تحت تأثیر تغییرات جدّی قرار می‌گرفت. از همان اوایل انقلاب، دولت درصدد تضعیف غلبهٔ [[پدرسالاری|پدرسالارانه]] در خانواده بود. [[طلاق]] دیگر نیاز به طی مراحل دادگاهی (قانونی) نداشت و زن را به‌طور کامل از مسئولیت‌های نگهداری بچّه رها می‌ساخت. [[سقط جنین]] از همان اوایل سال ۱۹۲۰ قانونی شد. به‌عنوان یک عامل جانبی، آزاد شدن زنان موجب افزایش حضورشان در بازار کار شد. دختران تشویق می‌شدند که حرفه‌ای آموخته و دورهٔ کاری خود را در یک کارخانه یا اداره دنبال نمایند. مجتمع‌های شیرخوارگاهی برای مراقبت از کودکان احداث شد و تلاش‌هایی صورت گرفت که مرکز زندگی اجتماعی مردم از خانه به گروه‌های آموزشی و حرفه‌ای باشگاه‌های [[اتحاد شوروی]] منتقل شود. حکومت سیاست‌های تبعیض گرایانه تزارها را علیه اقلیتهای ملی به خاطر همکاری بین بیش از دویست گروه اقلیت در زندگی در اتحاد شوروی کنار گذاشت. ویژگی دیگر این حکومت گسترش خدمات درمانی بود. مبارزاتی علیه بیماری‌های [[حصبه]]، [[وبا]] و [[مالاریا]] انجام گرفت؛ تعداد پزشکان با توجّه به امکانات و آن‌طور که سیستم آموزش اجازه می‌داد، به‌سرعت افزایش یافت، و نرخ مرگ و میر کودکان به‌سرعت کاهش یافت در حالی که میزان [[امید به زندگی]] به‌سرعت افزایش پیدا کرد. دولت همچنین سعی در ترویج[[خداناباوری]] و [[ماده‌باوری|مادّی گرایی]] داشت که البته به موفقیت چندانی نرسید. حکومت اتحاد شوروی همچنین مخالف با هر گونه مذهب سازمان یافته بود، به خصوص‌به‌ویژه به منظور شکستن قدرت [[کلیسای ارتدکس روسی|کلیسای ارتدوکس روسی]] که ستون قبلی حکومت پیشین تزاری و مانعی اساسی بر سر تغییر اجتماعی بود. هزاران [[نیایشگاه]] تخریب شدند؛ به طوری که تعداد [[کنیسه]]‌ها در این کشور پهناور از ۱۵۰۰ ساختمان به ۵۰۰ ساختمان کاهش یافت. [[کلیسا]]ها و [[مسجد|مساجد]] نیز چنین سرنوشتی داشتند. بسیاری از رهبران مذهبی به اردوگاه‌های تبعید داخلی فرستاده شدند. حضور اعضای [[حزب کمونیست اتحاد شوروی|حزب کمونیست]] در مراسم مذهبی ممنوع شد. [[آموزش و پرورش|نظام آموزشی]] از [[دین]] جدا شد. تعالیم مذهبی به جز در داخل منزل قدغن شد و آموزش [[خداناباوری]] در مدارس مورد تأکید قرار گرفت که البته شاید این سیاست به مرحله عمل نرسیده باشد.
 
== انتقادات ==