وشمگیر: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسیشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
توصیف |
برچسب: خنثیسازی |
||
خط ۹۱:
=== اتحاد با ماکان و امور داخلی ===
در سال ۳۲۴ قمری بلقسم، که حاکم گرگان بود، در میدان [[چوگان|گوی بازی]] درگذشت و «ابراهیم بن کوشیار» برتخت وی تکیه زد<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ص=۹۲}}</ref> و سپاهیان با او بیعت کردند ولی وشمگیر با سپاهش از ری به ساری آمد و ابراهیم بن کوشیار را، که به خدمتش رسیده بود، عزل کرد.<ref>{{پک|مهرآبادی|۱۳۸۱|ص=۱۰۲}}</ref> سپس با فرستادن نامهای به [[ماکان بن کاکی]]، حکومت گرگان را به او پیشنهاد کرد. ماکان، که سالهای بسیاری را در انتظار حکومت بر این شهر گذرانده بود، مخفیانه با وشمگیر توافق کرده و در سال ۳۲۵ قمری به حکومت گرگان نشست.<ref>{{پک|فهیمی||}}</ref><ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ص=۹۲}}</ref> بدین ترتیب وشمگیر از قدرت نظامی سامانیان کاهید<ref>{{پک|ملکزاده بیانی|ک=سکههای زیاری (۱)|۱۳۵۳|ص=۵۷}}</ref> و با اتحاد وشمگیر و ماکان، زنگ خطر برای دولت سامانی به صدا درآورد.<ref>{{پک|کبیر|۱۳۷۴|ص=
[[پرونده:Wushmgir coin.jpg|300px|بندانگشتی|سکهای از دوران امارت وشمگیر، ضربشدهٔ ۳۶۵ هجری در ساری.]]▼
▲در سال ۳۲۴ قمری بلقسم، که حاکم گرگان بود، در میدان [[چوگان|گوی بازی]] درگذشت و «ابراهیم بن کوشیار» برتخت وی تکیه زد<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ص=۹۲}}</ref> و سپاهیان با او بیعت کردند ولی وشمگیر با سپاهش از ری به ساری آمد و ابراهیم بن کوشیار را، که به خدمتش رسیده بود، عزل کرد.<ref>{{پک|مهرآبادی|۱۳۸۱|ص=۱۰۲}}</ref> سپس با فرستادن نامهای به [[ماکان بن کاکی]]، حکومت گرگان را به او پیشنهاد کرد. ماکان، که سالهای بسیاری را در انتظار حکومت بر این شهر گذرانده بود، مخفیانه با وشمگیر توافق کرده و در سال ۳۲۵ قمری به حکومت گرگان نشست.<ref>{{پک|فهیمی||}}</ref><ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ص=۹۲}}</ref> بدین ترتیب وشمگیر از قدرت نظامی سامانیان کاهید<ref>{{پک|ملکزاده بیانی|ک=سکههای زیاری (۱)|۱۳۵۳|ص=۵۷}}</ref> و با اتحاد وشمگیر و ماکان، زنگ خطر برای دولت سامانی به صدا درآورد.<ref>{{پک|کبیر|۱۳۷۴|ص=۱۹۲–۱۹۴}}</ref>
وشمگیر تا این سال در ساری سکونت داشت، تا این که خبر قتل دو تن از کارگزارانش را، به نامهای «ابوعلی خلیفه» و «لنگ دبیر»، در آمل شنید.<ref>{{پک|مهرآبادی|۱۳۸۱|ص=۱۰۲}}</ref> همچنین در همین سال در [[دیلمستان]] شخصی به نام «ابوموسی بن بهرام» علیه وشمگیر شورید. وشمگیر نیز لشکریان طبرستان را به «ابی داود اسفاهی بن آخُریار» سپرد تا با ابوموسی مقابله کند؛ او نیز به کمک «ابوجعفر محمد بن احمد الناصر» رفته و به همراهی او راهی میدان کارزار شد. پس از شکست شورشیان، وشمگیر حکومت دیلمان و [[چالوس]] و مناطق اطراف را به «احمد بن سالار» سپرده و به ترتیب محمد بن احمد الناصر و ابی داود را حاکمان شرع [[آمل]] و [[ساری]] کرد. الناصر در آمل روزهای دوشنبه و پنجشنبه با مردم ملاقات میکرد و یکشنبه و چهارشنبه با علما مناظره میکرد. ابی داوود هم حاکمیت ساری را در دست گرفت و از قضا در همین سال با طغیان [[تجن (رود ساری)|رودخانهٔ تجن]] شهر ساری ویران شد و مردم به کوهستان فرار کردند. ابی داوود به کارگزاران و وزیرانش اخطار داده بود که در صورت هرگونه ظلمی به مردم با آنها برخورد میکند.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ص=۹۳–۹۴}}</ref><ref>{{پک|مهرآبادی|۱۳۸۱|ص=۱۰۳}}</ref>
سطر ۱۶۵ ⟵ ۱۶۴:
پس از مرگ عبدالملک سامانی در ۳۵۰ هجری و بروز اختلاف بر جانشینی وی، [[ابومنصور محمد بن عبدالرزاق]]، که پیشتر مجدداً از بوییان روگردانده و به نزد سامانیان رفته بود و به مقام سپهسالاری خراسان رسیده بود، بار دیگر علیه سامانیان شورش کرد. وی ابتدا به [[مرو]] رفت و به سپاهیان خود اجازهٔ غارت داد، سپس به [[نسا]] و [[ابیورد|باورد]] روی آورد و دیلمیها را برای تسخیر گرگان ترغیب نمود. وشمگیر در این زمان [[طبیب]] ابومنصور را بفریفت و با خوراندن زهر به او موجب ضعفش شد. ابومنصور بدین طریق در نبرد با ارتش سامانی شکست خورد و نهایتاً کشته شد. [[خواجه نظام الملک]] روایت متفاوتی دارد که مطابق آن وشمگیر و «ابوالحسن سیمجور» توسط [[منصور یکم سامانی|منصور بن نوح]] مأمور سرکوب ابومنصور شدند و در نبردی که رخ داد، وشمگیر سپاهیان ابومنصور را شکست داده و سرش را برای امیر سامانی فرستاد.<ref>{{پک|خطیبی|۱۳۸۰|ص=۲۵۷۵}}</ref>
▲[[پرونده:Wushmgir coin.jpg|300px|بندانگشتی|سکهای از
در سال ۳۵۱ یا ۳۵۵ هجری قمری حسن بویه برای چندمین بار با سه هزار نفر به طبرستان یورش بُرد. این بار وشمگیر به گیلان رفت و با سر و سامان دادن لشکریانش توانست دوباره طبرستان و گرگان را فتح کند.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ص=۱۰۳}}</ref><ref name="Madelung 1975 214"/>
|