[اِبْنِ ماسويهماسویه] ، ابوزكرياابوزکریا يوحنایوحنا (يحيییحیی) بن ماسويۀماسویهٔ خوزی (ح 163۱۶۳ يایا 172-243ق۱۷۲–۲۴۳ق / 780۷۸۰ يایا 788-857م۷۸۸–۸۵۷م)، پزشكپزشک ايرانینژادایرانینژاد و [مسيحیمسیحی نسطوری] چنانكهچنانکه از نسبت او «خوزی» (قفطی، تاريختاریخ الحكماء،الحکماء، 387۳۸۷) برمیآيد،برمیآید، از خوزی نسبان بوده و بنابر اشارهای كهکه از قول [جبرائيلجبرائیل بن بختيشوعبختیشوع] دربارۀدربارهٔ عجمی بودن او و تعلق اعاجم به صناعات و حرف اجدادی و طبقاتی آنان در كتابکتاب قفطی (همان، 384۳۸۴) آمده است،آمدهاست، روشن میشود كهکه تبار ايرانیایرانی داشته استداشتهاست نام پدرش «ماسويهماسویه» نيزنیز (به قياسقیاس نامهای ايرانیایرانی چون سيبويه،سیبویه، بابويه،بابویه، مسكويه،مسکویه، برزويهبرزویه) مؤيدمؤید ايناین نظر است. گزارش منابع ما دربارۀدربارهٔ او و خاندانش سخت درهم و مغشوش و گاه متناقض است.
[[پرونده:Mesue - De consolatione medicinarum, anno MCCCCLXXV die vigesima quinta mensis iunii - 2411513.tif |بندانگشتی|''De consolatione medicinarum'', 1475]]
گفتهاند كهکه پدرش ماسويهماسویه در بيمارستانبیمارستان [جندیشاپور] به داروسازی مشغول بود و [ جبرائيلجبرائیل بن بختيشوعبختیشوع] ( نك نک: هه د، آل بختيشوعبختیشوع) پزشكپزشک مشهور جندیشاپوری ساكنساکن بغداد، به معرفی و توصيۀتوصیهٔ دهشتكدهشتک رئيسرئیس بيمارستانبیمارستان جندیشاپور، او را برای كارکار در بيمارستانیبیمارستانی كهکه به دستور [ هارونالرشيدهارونالرشید] در} بغداد] ساخته میشد، دعوت كردکرد (همان، 383۳۸۳). ماسويهماسویه در آنجا به كمكکمک جبرائيلجبرائیل با كنيزکنیز اسلاونژاد [داوود بن سرابيونسرابیون] ازدواج كردکرد و يوحنایوحنا و برادرش ميخائيلمیخائیل از آن زن زاده شدند (همان، 384؛۳۸۴؛ ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، 1۱ / 171۱۷۱). به روايتیروایتی ديگر،دیگر، ماسويهماسویه كهکه نسبت به مقام جبرائيلجبرائیل در بغداد رشكرشک میبرد و آن را بر زبان راند، به دستور جبرائيلجبرائیل از بيمارستانبیمارستان جندیشاپور اخراج شد. ماسويهماسویه برای عذرخواهی به بغداد آمد، ولی جبرائيلجبرائیل او را نپذيرفتنپذیرفت. ماسويهماسویه به يارییاری يكییکی از روحانيونروحانیون نسطوری بغداد به چشمپزشكیچشمپزشکی پرداخت و پس از معالجۀمعالجهٔ چشم خادم فضل بن ربيعربیع و سپس خود فضل، به دربار خليفهخلیفه راه يافتیافت. وی به سرعت در دربار هارون ترقی كردکرد و مقامی برابر با جبرائيلجبرائیل بن بختيشوعبختیشوع به دست آورد و زن و فرزند خود يوحنایوحنا را كهکه در آن وقت خردسال بود، به بغداد فراخواند (رهاوی، 167- 169۱۶۷–۱۶۹). براساس ايناین روايتروایت و نظر به آنكهآنکه هارون در 170ق۱۷۰ق به خلافت نشست، يوحنایوحنا میبايستمیبایست چند سالی پيشپیش از آن در جندیشاپور زاده شده باشد. نيزنیز چون به گزارش [لئون افريقايیآفریقایی] ، يوحنایوحنا هنگام مرگ ( 243ق۲۴۳ق)، 80۸۰ ساله بوده ( لكلرك،لکلرک، I / 105)، پس میبايستمیبایست در حدود 163ق۱۶۳ق زاده شده باشد (قس: GAS, III / 231). از سوی ديگردیگر در صحت روايتروایت نخست كهکه حاكیحاکی از به كارکار گمارده شدن ماسويهماسویه در بيمارستانبیمارستان بغداد و ازدواج او در بغداد، به نقل از جبرائيلجبرائیل بن بختشيوعبختشیوع است، میتوان ترديدتردید كرد.کرد؛ زيرازیرا بنابر قول مشهور، جبرائيلجبرائیل در 213ق۲۱۳ق درگذشته و ايناین روايتروایت پس از مرگ مأمون (د 218ق۲۱۸ق) از جبرائيلجبرائیل نقل شده است،شدهاست، خاصه كهکه براساس همان روايتروایت وقتی ماسويهماسویه به بغداد آمد، سنش از 50۵۰ گذشته بود و بعيدبعید است كهکه تا آن وقت زن نخواسته و صاحب فرزند نشده باشد. به هر حال به روايتروایت رهاوی (ص 170۱۷۰)، ماسويهماسویه دانشمندان و حكيمانیحکیمانی را به تربيتتربیت يوحنایوحنا گماشت، ولی وی از آن دانشمندان نام نبرده استنبردهاست. ▼
اگر روايتروایت قفطی را دربارۀدربارهٔ ورود ماسويهماسویه به بغداد بپذيريم،بپذیریم، جبرائيلجبرائیل بن بختيشوعبختیشوع برجستهترينبرجستهترین و احتمالاً نخستيننخستین استاد يوحنایوحنا در طب بوده و همو يوحنایوحنا را به رياستریاست شاگردان خود گمارده استگماردهاست ( تاريختاریخ الحكماء،الحکماء، 384۳۸۴). همچنينهمچنین گوياگویا [ عيسیعیسی بن نون] ( يایا ايشوعایشوع برنون) نيزنیز كهکه سپس بطريقبطریق نسطورياننسطوریان شد، مدتی استاد او بوده استبودهاست (عمروبن متی، 69؛۶۹؛ ماری بن سليمان،سلیمان، 75۷۵). لئون افريقايیآفریقایی متذكرمتذکر شده كهکه يوحنایوحنا در آغاز میخواست به كليساکلیسا بپيوندد،بپیوندد، اما اشتغال به علوم او را از ايناین كارکار بازداشت ( لكلرك،لکلرک، I / 106). با اينهمهاینهمه به نظر میرسد كهکه به مقام شمّاسی كليساکلیسا نيزنیز نائل آمد، زيرازیرا در برخی از رواياتروایات از او با عنوان شماس يادیاد شده استشدهاست ([قفطی] ، همان، 387؛۳۸۷؛ [ابن ابی اصيبعهاصیبعه] ، 1۱ / 177۱۷۷). يوحنایوحنا با آنكهآنکه بيشتربیشتر در طب تحصيلتحصیل كردهکرده بود، ولی گوياگویا منطق و حكمتحکمت نيزنیز تدريستدریس میكرده استمیکردهاست و مجالس درس او را پررونقترينپررونقترین محافل علمی آن روز شمردهاند كهکه همۀهمهٔ گروههایگروههای اهل ادب در آن حاضر میشدند (همو، 1۱ / 175-176۱۷۵–۱۷۶). به روايتروایت ابن جلجل (ص 65۶۵)، هارونالرشيدهارونالرشید او را به ترجمۀترجمهٔ كتابهایکتابهای طبی كهکه از آنقره ([ آنكاراآنکارا] ) و عموريهعموریه آوردند، مأمور كردکرد و نويسندگانینویسندگانی ماهر در خدمتش گماشت. از ايناین رو به نظر میرسد كهکه يوحنایوحنا جز سريانیسریانی و عربی، زبان يونانییونانی نيزنیز میدانسته استمیدانستهاست. اما ايناین روايتروایت به اقرب احتمال مربوط به روزگار مأمون و تلاش او جهت ترجمۀترجمهٔ آثار [ يونانییونانی] و نيزنیز دورۀدورهٔ معتصم و فتح عموريهعموریه است (قس: سيد،سید، 65؛۶۵؛ EI2). ▼
▲گفتهاند كه پدرش ماسويه در بيمارستان [جندیشاپور] به داروسازی مشغول بود و [جبرائيل بن بختيشوع] (نك : ه د، آل بختيشوع) پزشك مشهور جندیشاپوری ساكن بغداد، به معرفی و توصيۀ دهشتك رئيس بيمارستان جندیشاپور، او را برای كار در بيمارستانی كه به دستور [هارونالرشيد] در} بغداد] ساخته میشد، دعوت كرد (همان، 383). ماسويه در آنجا به كمك جبرائيل با كنيز اسلاونژاد [داوود بن سرابيون] ازدواج كرد و يوحنا و برادرش ميخائيل از آن زن زاده شدند (همان، 384؛ ابن ابی اصيبعه، 1 / 171). به روايتی ديگر، ماسويه كه نسبت به مقام جبرائيل در بغداد رشك میبرد و آن را بر زبان راند، به دستور جبرائيل از بيمارستان جندیشاپور اخراج شد. ماسويه برای عذرخواهی به بغداد آمد، ولی جبرائيل او را نپذيرفت. ماسويه به ياری يكی از روحانيون نسطوری بغداد به چشمپزشكی پرداخت و پس از معالجۀ چشم خادم فضل بن ربيع و سپس خود فضل، به دربار خليفه راه يافت. وی به سرعت در دربار هارون ترقی كرد و مقامی برابر با جبرائيل بن بختيشوع به دست آورد و زن و فرزند خود يوحنا را كه در آن وقت خردسال بود، به بغداد فراخواند (رهاوی، 167- 169). براساس اين روايت و نظر به آنكه هارون در 170ق به خلافت نشست، يوحنا میبايست چند سالی پيش از آن در جندیشاپور زاده شده باشد. نيز چون به گزارش [لئون افريقايی] ، يوحنا هنگام مرگ (243ق)، 80 ساله بوده (لكلرك، I / 105)، پس میبايست در حدود 163ق زاده شده باشد (قس: GAS, III / 231). از سوی ديگر در صحت روايت نخست كه حاكی از به كار گمارده شدن ماسويه در بيمارستان بغداد و ازدواج او در بغداد، به نقل از جبرائيل بن بختشيوع است، میتوان ترديد كرد. زيرا بنابر قول مشهور، جبرائيل در 213ق درگذشته و اين روايت پس از مرگ مأمون (د 218ق) از جبرائيل نقل شده است، خاصه كه براساس همان روايت وقتی ماسويه به بغداد آمد، سنش از 50 گذشته بود و بعيد است كه تا آن وقت زن نخواسته و صاحب فرزند نشده باشد. به هر حال به روايت رهاوی (ص 170)، ماسويه دانشمندان و حكيمانی را به تربيت يوحنا گماشت، ولی وی از آن دانشمندان نام نبرده است.
دربارۀدربارهٔ صلاحيتصلاحیت و توانايیتوانایی علمی ابن ماسويهماسویه در طب نيزنیز آراء متناقضی ابراز شده استشدهاست. درحالی كهکه به روايتروایت قفطی ( تاريختاریخ الحكماء،الحکماء، 382۳۸۲)، يوحنایوحنا خود را از جالينوسجالینوس در طب برتر میشمرده و همينهمین معنی خشم جبرائيلجبرائیل بن بختيشوعبختیشوع را برانگيختهبرانگیخته بوده استبودهاست و نيزنیز در باب تشريحتشریح ميمونمیمون توسط او و تأليفتألیف كتابیکتابی براساس آنچه از ايناین طريقطریق يافتهیافته بوده ( نك نک: آثار)، مؤلفان متقدم اشارتها كردهاندکردهاند (مثلاً ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، 1۱ / 178۱۷۸) و حتی گفتهاند خيالخیال تشريحتشریح فرزند بليدبلید ( كندکند ذهن) خود را داشته استداشتهاست (همو، 1۱ / 180۱۸۰)، ولی در باب عدم حذاقت او نيزنیز در تشخيصتشخیص بيماری،بیماری، تجويزتجویز دارو (قفطی، همان، 385۳۸۵) و فصد نابجای پسرش كهکه موجب مرگ او شد (همان، 391۳۹۱)، سخنها گفتهاند. اما به نظر میرسد كهکه ايناین رواياتروایات اخيراخیر بر ساختۀساختهٔ رقيبانرقیبان و دشمنان علمی او چون سلمويهسلمویه باشد. بدان سبب كهکه وی به روايتیروایتی از شاگردان برجستۀبرجستهٔ جبرائيلجبرائیل و رئيسرئیس شاگردان او بود (همان، 384۳۸۴) و به روزگار مأمون لقب طبيبالمملكةطبیبالمملکة يایا طبيبالملكطبیبالملک يافتیافت و پزشكپزشک برجستهای چون ابنرَبّن طبری (ص 8۸)او را ستود. ابن ماسويهماسویه آثار گرانبهايیگرانبهایی از خود به يادگاریادگار گذاشت كهکه برخی از آنها همچون دغل العينالعین ( نك نک: آثار) اوليناولین اثر در نوع خود و نيزنیز متن درسی دانشجويان بودهدانشجویان استبودهاست و چشم پزشكانپزشکان برای دريافتدریافت گواهينامۀگواهینامهٔ رسمی میبايستمیبایست آن را در يادیاد میداشتند و امتحان میدادند ( اوليری،اولیری، 254،۲۵۴، 255۲۵۵). ▼
نويبورگرنویبورگر براساس مطالبی كهکه رازی آورده، نتيجهنتیجه گرفتهگرفتهاست استکه كه يوحنایوحنا در داروشناسی نيزنیز اطلاعاتی داشته استداشتهاست (GAS, III / 232). يكییکی از كهنترينکهنترین منابعی كهکه در زمان حياتحیات ابن ماسویه تدوينتدوین شده و نويسندهنویسنده در تأليفتألیف آن از نظرات ابن ماسويهماسویه بهره برده، كتابکتاب فردوس الحكمۀالحکمهٔ ابن ربّن طبری ( همانجاهمانجا) است. همچنينهمچنین موفقالدينموفقالدین هروی در كتابکتاب الابنيةالابنیة عن حقايقحقایق الادويةالادویة ( نك نک: جم جم)، ابوريحانابوریحان بيرونی،بیرونی، در الصيدنةالصیدنة (مثلاً صص 30،۳۰، 33،۳۳، 36۳۶)، ابن بطلان در تقويمتقویم الصحة ( نك نک: جم جم) و ابن بيطاربیطار در جامع المفردات (مثلاً 1۱ / 10،۱۰، 13،۱۳، 2۲ / 66،۶۶، 97۹۷) بسياربسیار از او نقل قول كردهاندکردهاند. از شاگردان او بايدباید از يوسفیوسف بن ابراهيم،ابراهیم، ابن حمدون بن عبدالصمد مقلب به ابوالعيرابوالعیر طرد و اسحاق بن ابراهيمابراهیم معروف به بيضالبغلبیضالبغل (ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، 1۱ / 176۱۷۶) و ابراهيمابراهیم بن عيسیعیسی (همو، 2۲ / 83۸۳) نام برد. ▼
اما مشهورترينمشهورترین شاگرد او حنينحنین بن اسحاق است كهکه چندی نزد ابنماسويهابنماسویه پزشكیپزشکی خواند. چون استاد او را از خود راند، حنينحنین به جدّ به تحصيلتحصیل علم همت گماشت و چندان پرآوازه شد كهکه ابن ماسويهماسویه خود او را بسياربسیار ارج مینهاد (قفطی، همان، 174،۱۷۴، 175۱۷۵). ابن ماسويهماسویه با گروه كثيریکثیری از دانشمندان و وزيرانوزیران دوستی داشت و كندیکندی فيلسوففیلسوف مشهور، رسالهای در «نفس» برای او نوشت (ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، 1۱ / 214۲۱۴). در برخی از منابع از پزشكپزشک ديگریدیگری به نام مسوئه يادیاد شده استشدهاست ( لكلرك،لکلرک، I / 504، به نقل از لئون افريقايیآفریقایی) كهکه گاه او و آثارش را با يوحنایوحنا بن ماسويهماسویه خلط كردهاندکردهاند ( ابراهيم،ابراهیم، 3۳ / 107۱۰۷). عدهای در وجود او ترديدتردید كردهکرده ( لكلرك،لکلرک، I / 506-507) و بعضی اصلاً منكرمنکر وجود شخصی كهکه در منابع او را به ماسويۀماسویهٔ اصغر نامبردار كردهاند،کردهاند، شدهاند (الگود، 116،۱۱۶، 117۱۱۷). قفطی ( انباه الرواة، 3۳ / 107،۱۰۷، 108۱۰۸) از جملۀجملهٔ استادان محمد بن حسن طوبی صقلی كهکه در 450ق۴۵۰ق زنده بوده، از پزشكیپزشکی به نام ماسويهماسویه [واژۀ «ابن» در ايناین كتاب،کتاب، افزودۀ مصحح است] يادیاد كرده است،کردهاست، اما پيداستپیداست كهکه يوحنایوحنا بن ماسويهماسویه در ايناین تاريختاریخ نمیتوانسته استنمیتوانستهاست زنده باشد و روايتروایت قفطی مربوط به ماسويۀماسویهٔ ديگریدیگری است كهکه گوياگویا در سيسيلسیسیل میزيستهمیزیسته و ايناین تاريختاریخ نزديكنزدیک به همان زمانی است كهکه لئون افريقايیآفریقایی از ماسويهماسویه مذكورمذکور يادیاد كرده استکردهاست ( لكلرك،لکلرک، I / 504). سارتن ( 3۳ / 1838،۱۸۳۸، 1839۱۸۳۹) نيزنیز از ماسويۀماسویهٔ سوم يایا به تعبيرتعبیر خود او ماسويۀماسویهٔ دوم كاذبکاذب خبر داده كهکه در سدۀسدهٔ 13م۱۳م میزيسته استمیزیستهاست. ▼
▲اگر روايت قفطی را دربارۀ ورود ماسويه به بغداد بپذيريم، جبرائيل بن بختيشوع برجستهترين و احتمالاً نخستين استاد يوحنا در طب بوده و همو يوحنا را به رياست شاگردان خود گمارده است (تاريخ الحكماء، 384). همچنين گويا [عيسی بن نون] (يا ايشوع برنون) نيز كه سپس بطريق نسطوريان شد، مدتی استاد او بوده است (عمروبن متی، 69؛ ماری بن سليمان، 75). لئون افريقايی متذكر شده كه يوحنا در آغاز میخواست به كليسا بپيوندد، اما اشتغال به علوم او را از اين كار بازداشت (لكلرك، I / 106). با اينهمه به نظر میرسد كه به مقام شمّاسی كليسا نيز نائل آمد، زيرا در برخی از روايات از او با عنوان شماس ياد شده است ([قفطی] ، همان، 387؛ [ابن ابی اصيبعه] ، 1 / 177). يوحنا با آنكه بيشتر در طب تحصيل كرده بود، ولی گويا منطق و حكمت نيز تدريس میكرده است و مجالس درس او را پررونقترين محافل علمی آن روز شمردهاند كه همۀ گروههای اهل ادب در آن حاضر میشدند (همو، 1 / 175-176). به روايت ابن جلجل (ص 65)، هارونالرشيد او را به ترجمۀ كتابهای طبی كه از آنقره ([آنكارا] ) و عموريه آوردند، مأمور كرد و نويسندگانی ماهر در خدمتش گماشت. از اين رو به نظر میرسد كه يوحنا جز سريانی و عربی، زبان يونانی نيز میدانسته است. اما اين روايت به اقرب احتمال مربوط به روزگار مأمون و تلاش او جهت ترجمۀ آثار [يونانی] و نيز دورۀ معتصم و فتح عموريه است (قس: سيد، 65؛ EI2).
▲دربارۀ صلاحيت و توانايی علمی ابن ماسويه در طب نيز آراء متناقضی ابراز شده است. درحالی كه به روايت قفطی (تاريخ الحكماء، 382)، يوحنا خود را از جالينوس در طب برتر میشمرده و همين معنی خشم جبرائيل بن بختيشوع را برانگيخته بوده است و نيز در باب تشريح ميمون توسط او و تأليف كتابی براساس آنچه از اين طريق يافته بوده (نك : آثار)، مؤلفان متقدم اشارتها كردهاند (مثلاً ابن ابی اصيبعه، 1 / 178) و حتی گفتهاند خيال تشريح فرزند بليد (كند ذهن) خود را داشته است (همو، 1 / 180)، ولی در باب عدم حذاقت او نيز در تشخيص بيماری، تجويز دارو (قفطی، همان، 385) و فصد نابجای پسرش كه موجب مرگ او شد (همان، 391)، سخنها گفتهاند. اما به نظر میرسد كه اين روايات اخير بر ساختۀ رقيبان و دشمنان علمی او چون سلمويه باشد. بدان سبب كه وی به روايتی از شاگردان برجستۀ جبرائيل و رئيس شاگردان او بود (همان، 384) و به روزگار مأمون لقب طبيبالمملكة يا طبيبالملك يافت و پزشك برجستهای چون ابنرَبّن طبری (ص 8)او را ستود. ابن ماسويه آثار گرانبهايی از خود به يادگار گذاشت كه برخی از آنها همچون دغل العين (نك : آثار) اولين اثر در نوع خود و نيز متن درسی دانشجويان بوده است و چشم پزشكان برای دريافت گواهينامۀ رسمی میبايست آن را در ياد میداشتند و امتحان میدادند (اوليری، 254، 255).
▲نويبورگر براساس مطالبی كه رازی آورده، نتيجه گرفته است كه يوحنا در داروشناسی نيز اطلاعاتی داشته است (GAS, III / 232). يكی از كهنترين منابعی كه در زمان حيات ابن ماسویه تدوين شده و نويسنده در تأليف آن از نظرات ابن ماسويه بهره برده، كتاب فردوس الحكمۀ ابن ربّن طبری (همانجا) است. همچنين موفقالدين هروی در كتاب الابنية عن حقايق الادوية (نك : جم )، ابوريحان بيرونی، در الصيدنة (مثلاً صص 30، 33، 36)، ابن بطلان در تقويم الصحة (نك : جم ) و ابن بيطار در جامع المفردات (مثلاً 1 / 10، 13، 2 / 66، 97) بسيار از او نقل قول كردهاند. از شاگردان او بايد از يوسف بن ابراهيم، ابن حمدون بن عبدالصمد مقلب به ابوالعير طرد و اسحاق بن ابراهيم معروف به بيضالبغل (ابن ابی اصيبعه، 1 / 176) و ابراهيم بن عيسی (همو، 2 / 83) نام برد.
▲اما مشهورترين شاگرد او حنين بن اسحاق است كه چندی نزد ابنماسويه پزشكی خواند. چون استاد او را از خود راند، حنين به جدّ به تحصيل علم همت گماشت و چندان پرآوازه شد كه ابن ماسويه خود او را بسيار ارج مینهاد (قفطی، همان، 174، 175). ابن ماسويه با گروه كثيری از دانشمندان و وزيران دوستی داشت و كندی فيلسوف مشهور، رسالهای در «نفس» برای او نوشت (ابن ابی اصيبعه، 1 / 214). در برخی از منابع از پزشك ديگری به نام مسوئه ياد شده است (لكلرك، I / 504، به نقل از لئون افريقايی) كه گاه او و آثارش را با يوحنا بن ماسويه خلط كردهاند (ابراهيم، 3 / 107). عدهای در وجود او ترديد كرده (لكلرك، I / 506-507) و بعضی اصلاً منكر وجود شخصی كه در منابع او را به ماسويۀ اصغر نامبردار كردهاند، شدهاند (الگود، 116، 117). قفطی ( انباه الرواة، 3 / 107، 108) از جملۀ استادان محمد بن حسن طوبی صقلی كه در 450ق زنده بوده، از پزشكی به نام ماسويه [واژۀ «ابن» در اين كتاب، افزودۀ مصحح است] ياد كرده است، اما پيداست كه يوحنا بن ماسويه در اين تاريخ نمیتوانسته است زنده باشد و روايت قفطی مربوط به ماسويۀ ديگری است كه گويا در سيسيل میزيسته و اين تاريخ نزديك به همان زمانی است كه لئون افريقايی از ماسويه مذكور ياد كرده است (لكلرك، I / 504). سارتن (3 / 1838، 1839) نيز از ماسويۀ سوم يا به تعبير خود او ماسويۀ دوم كاذب خبر داده كه در سدۀ 13م میزيسته است.
{{آثار}}
حدود 50۵۰ اثر از ابن ماسويهماسویه يادیاد شده و يایا به او منسوب شده استشدهاست. ظاهراً شماری از آنها به نامها و عناوينعناوین مختلفی شهرت يافته بودهیافته استبودهاست كهکه بعدها هر يكیک از آنها را اثر مستقلی پنداشتهاند. ازاينازاین رو تا همۀهمهٔ نسخههای موجود از آثار او كهکه در كتابخانههایکتابخانههای جهان موجود است، بررسی و مقايسهمقایسه نشود، فهرست دقيقدقیق و كاملیکاملی از آثار ابن ماسويهماسویه نمیتوان تهيهتهیه كردکرد. در اينجااینجا به برخی از آثار چاپ شده و خطی وی اشاره میشود:
''''الف ـ چاپی''''
1۱. كتابکتاب الازمنة يایا الازمنة و الامكنة،الامکنة، دربارۀدربارهٔ فصول و ماههایماههای سال و ارتباط آنها با خوردنيهاخوردنیها و نوشيدنيهايینوشیدنیهایی كهکه بدن به آنها نيازمندنیازمند است و نيزنیز اقدامات پيشگيریپیشگیری طبی مانند فصد و حجامت در فصول مختلف (اولمان، «طب در اسلام»، 114۱۱۴). ايناین كتابکتاب توسط پل اسباث در «بولتن انستيتویانستیتوی فرانسوی مصر» (1933م،۱۹۳۳م، شمشم 15،۱۵، صص 235-275۲۳۵–۲۷۵) با حواشی و ترجمۀترجمهٔ فرانسوی منتشر شد. ترجمۀترجمهٔ ديگریدیگری نيزنیز توسط ژرار تروپو در آرابيكاآرابیکا (1968م،۱۹۶۸م، شمشم 15،۱۵، صص 113-142۱۱۳–۱۴۲) به چاپ رسيدرسید. نسخهای از ترجمۀترجمهٔ عبری آن نيزنیز در دست است (GAL, I / 266)؛ 2۲. جواهر الطيبالطیب المفردة باسمائها و صفاتها و معادنها. ابن ماسويهماسویه در ايناین اثر دربارۀدربارهٔ مواد معطری چون مشك،مشک، عنبر، كافور،کافور، قرنفل و صندل و نيزنیز مطالبی چون پاكپاک كردنکردن نوشته از دفاتر و ازالۀازالهٔ لكههالکهها و آثار مختلف سخن گفته استگفتهاست. نويرینویری در نهايةنهایة الارب (12۱۲ / 105- 119۱۰۵–۱۱۹) از ايناین كتابکتاب استفاده كرده استکردهاست. ايناین اثر نيزنیز توسط پل اسباث در «بولتن انستيتویانستیتوی فرانسوی مصر» (1936م،۱۹۳۶م، شمشم 19،۱۹، صص 5-27۵–۲۷) با ترجمۀترجمهٔ فرانسوی آن به چاپ رسيدرسید. ترجمۀترجمهٔ انگليسیانگلیسی آن نيزنیز توسط مارتينمارتین لوی در «مجلۀمجلهٔ تاريختاریخ پزشكیپزشکی» (1961م،۱۹۶۱م، شمشم 16،۱۶، صص 394-410۳۹۴–۴۱۰) به چاپ رسيده است؛رسیدهاست؛ 3۳. الجواهر و صفاتها و فی ای بلدهی وصفة الغواصينالغواصین والتجار. در ايناین اثر ابن ماسويهماسویه به وصف سنگهای قيمتی،قیمتی، نحوۀنحوهٔ استخراج و محلهای آن و نحوۀنحوهٔ تجارت و قيمتهاقیمتها و اوزان مختلف آن در مشرق قديمقدیم پرداخته استپرداختهاست. تيفاشیتیفاشی در كتابکتاب خود ازهار الافكارالافکار فی جواهر الاحجار (صص 48،۴۸، 66،۶۶، 106۱۰۶) از ايناین كتابکتاب استفاده كرده استکردهاست. ايناین اثر به كوششکوشش عماد عبدالسلام رئوف در 1977م۱۹۷۷م در قاهره به چاپ رسيدهرسیدهاست؛ است؛ 4۴. الحمياتالحمیات. رازی در الحاوی بارها به ايناین كتابکتاب استناد كرده استکردهاست (3۳ / 90-91،۹۰–۹۱، 6۶ / 202،۲۰۲، 266،۲۶۶، 7۷ / 151،۱۵۱، 287،۲۸۷، 14۱۴ / 32،۳۲، 197،۱۹۷، 16۱۶ / 68، 144،۶۸، 151،۱۴۴، جم۱۵۱، جم). ايناین كتابکتاب توسط پترس اسپانيايیاسپانیایی همراه با ترجمه و شرح آن منتشر شده استشدهاست. ترجمهای به لاتينلاتین از كتابکتاب مذكورمذکور نيزنیز در دست است (GAS, III / 233)؛ 5۵. دغل العين،العین، كهنترينکهنترین كتابکتاب درسی چشم پزشكیپزشکی است كهکه اكنوناکنون در دست است. اگرچه تصحيحتصحیح و نشر متن منحصر به فرد عربی آن به دليلدلیل افتادگی يایا محو بعضی از قسمتها غير ممكنغیرممکن است، ولی مايرهوفمایرهوف و پروفر بخشهايیبخشهایی از 47۴۷ فصل ايناین كتابکتاب را به آلمانی ترجمه و در «مجلۀمجلهٔ اسلام» (1916م،۱۹۱۶م، شمشم 6،۶، صص 256-217۲۵۶–۲۱۷) به چاپ رساندهاند. در ايناین رساله، كلماتکلمات و اصطلاحات فارسی و يونانییونانی ديدهدیده میشود؛ 6۶. الكناشالکناش المشجّر يایا المشجّر. رازی بارها در الحاوی از آن بهره برده استبردهاست (مثلاً 1۱ / 139،۱۳۹، 4۴ / 106،۱۰۶، 8۸ / 49،۴۹، 10۱۰ / 75،۷۵، 23۲3(1) / 316،۳۱۶، 23۲3(2) / 167۱۶۷) و به گفتۀگفتهٔ قفطی (تاريختاریخ الحكماء،الحکماء، 317۳۱۷)، ابوعمران موسی بن سيارسیار و ابوالطيبابوالطیب ابراهيمابراهیم بن نصر، تعليقاتیتعلیقاتی بر آن نوشته بودهاند. در ايناین اثر برای اوليناولین بار كلياتکلیات طبی به شكلشکل فهرستها و جداول تنظيمتنظیم شده استشدهاست. متن اصلی ايناین كتابکتاب كهکه در كتابخانههایکتابخانههای مختلف موجود است (GAL، همانجاهمانجا)، به چاپ نرسيده،نرسیده، ولی گراردوس كرمونايیکرمونایی آن را به لاتينلاتین ترجمه كردهکرده كهکه در ونيزونیز (1497م۱۴۹۷م) منتشر شدهشدهاست؛ است؛ 7۷. ماءالشعير،ماءالشعیر، رسالۀرسالهٔ كوچكیکوچکی است كهکه توسط پل اسباث در «بولتن انستيتویانستیتوی فرانسوی مصر» (1939م،۱۹۳۹م، شمشم 21،۲۱، صص 13-24۱۳–۲۴) با ترجمۀترجمهٔ فرانسوی آن به چاپ رسيده است؛رسیدهاست؛ 8۸. النوادر الطبيةالطبیة يایا الفصول الحكميةالحکمیة و النوادر الطبيةالطبیة يایا الفصول. ابن ماسويهماسویه ايناین كتابکتاب را برای شاگردش حنينحنین بن اسحاق نوشت. كتابکتاب مجموعهای از دستورالعملهای مختصر طبی در 132۱۳۲ بخش است كهکه با نثری اديبانهادیبانه و گاه فيلسوفانهفیلسوفانه نوشته شده استشدهاست. گوياگویا كنستانتينکنستانتین افريقايیآفریقایی اول بار آن را به لاتينلاتین ترجمه كردهکرده و با عنوان «فصول يوحناییوحنای دمشقی» مكررمکرر به چاپ رسيده استرسیدهاست (نك نک: اشتايناشتاین اشنايدر،اشنایدر، 39؛۳۹؛ سارتن، 226۲۲۶). پل اسباث متن كتابکتاب را در 1934م۱۹۳۴م در قاهره به چاپ رسانده استرساندهاست.
''''ب ـ خطی''''
1۱. كتابکتاب الادويةالادویة المسهلة (قفطی، تاريختاریخ الحكماء،الحکماء، 381۳۸۱)، كهکه ظاهراً همان اصلاح الادويةالادویة المسهلة (ابن نديم،ندیم، 354۳۵۴) يایا فی تركيبترکیب الادويةالادویة المسهلة (ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، 1۱ / 183۱۸۳) است. رازی از ايناین كتابکتاب بسياربسیار استفاده كرده استکردهاست (مثلاً 6۶ / 109،۱۰۹، 7۷ / 165،۱۶۵، 21۲1(1) / 146۱۴۶) و نسخههايینسخههایی از آن در ايتالياایتالیا و انگلستان موجود است (بستانی، 4۴ / 14؛۱۴؛ GAL, S, I / 416). ايناین كتابکتاب نيزنیز به لاتينلاتین ترجمه شده بوده استبودهاست (GAS, III / 233-234)؛ 2۲. البستان وقاعدة الحكمةالحکمة و شمس الآداب، كهکه نسخههايینسخههایی از آن در تيموريهتیموریه وجود دارد (همانجاهمانجا)؛ 3۳. تركيبترکیب طبقات العينالعین و عللها و ادويتها،ادویتها، كهکه نسخههايینسخههایی از آن موجود است (مجلة، 5(2) / 268؛۲۶۸؛ GAS، همانجاهمانجا)؛ 4۴. كتابکتاب التشريح،التشریح، كهکه ظاهراً نخستيننخستین اثر در ايناین باب در طب اسلامی به شماربهشمار میرود و نسخهای از آن در حلب موجود است (GAS, III / 235؛ قس: الگود، 370۳۷۰)؛ 5۵. كتابکتاب الجذام (قفطی، همانجاهمانجا). به گفتۀگفتهٔ ابن ابی اصيبعهاصیبعه (همانجاهمانجا) كسیکسی پيشپیش از او كتابیکتابی در آن باب ننوشته بوده استبودهاست. نسخهای از ايناین كتابکتاب در حلب نگهداری میشود (GAS، همانجاهمانجا)؛ 6۶. كتابکتاب الجنينالجنین (ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، همانجاهمانجا)؛ 7۷. كتابکتاب الحيوان،الحیوان، كهکه نسخهای از ترجمۀترجمهٔ آن به لاتينلاتین در بادليانبادلیان موجود است (ووستنفلد، 24؛۲۴؛ اولمان، «طبيعتطبیعت و علوم خفيهخفیه در اسلام»، 19۱۹)؛ 8۸. خواص الاغذيةالاغذیة و البقول و الفواكهالفواکه ...،…، كهکه رازی (21۲۱ / 2۲) از آن بهره برده و نسخههايینسخههایی از آن در مادريدمادرید و ليدنلیدن موجود است (لكلرك،لکلرک، I / 110؛ GAS, III / 234)؛ 9۹. كتابکتاب دفع ضرر الاغذيةالاغذیة (ابن نديم،ندیم، 354۳۵۴)، كهکه گوياگویا عنوان ديگریدیگری از كتابکتاب اصلاح الاغذيةالاغذیة (قفطی، همانجاهمانجا) يایا دفع مضارالاغذيةمضارالاغذیة (ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، همانجاهمانجا) باشد. نسخهای از آن در برلينبرلین نگهداری میشود ( آلوارت، شمشم 6408۶۴۰۸)؛ 10۱۰. كتابکتاب السموم و علاجها، كهکه رازی از آن بهره برده (19۱۹ / 393۳۹۳) و نسخهای از آن در حلب موجود است (GAS، همانجاهمانجا)؛ 11۱۱. علاج النساء اللواتی لايحبلنلایحبلن (لايحملنلایحملن)، نسخهای از آن در حلب موجود است (همانجاهمانجا)؛ 12۱۲. كتابکتاب فی الصداع و علله واوجاعه وادويتهوادویته يایا علاج الصداع (ابن نديم،ندیم، همانجاهمانجا)، كهکه به گفتۀگفتهٔ ابن ابی اصيبعهاصیبعه (1۱ / 183۱۸۳) برای عبدالله بن طاهر تأليفتألیف شده و رازی از آن بهره برده (1۱ / 246،۲۴۶، 6۶ / 115۱۱۵) و نسخهای از آن در حلب موجود است (GAS، همانجاهمانجا)؛ 13۱۳. كتابکتاب الماليخولياالمالیخولیا و اسبابها و علاماتها و علاجها (ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، همانجاهمانجا)، كهکه رازی از آن بهره برده (1۱ / 73۷۳) و نسخهای از آن در حلب نگهداری میشود (GAS، همانجاهمانجا)؛ 14۱۴. كتابکتاب المرة السوداء، در 21۲۱ صفحه كهکه نسخهای از آن در كتابخانۀکتابخانهٔ آستان قدس رضوی موجود است. ابن ماسويهماسویه (صص 1۱ به بعد) در آن به بيانبیان حالات طبيعیطبیعی و غيرطبيعیغیرطبیعی خلط سياهسیاه پرداختهپرداختهاست؛ است؛ 15۱۵. معرفة محنة الكحالينالکحالین (ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، همانجاهمانجا)، نسخههايینسخههایی از آن در تيموريهتیموریه و لنينگرادلنینگراد موجود است (GAS, III / 233) مايرهوفمایرهوف (ص 7۷) آن را از ابن ماسويهماسویه نمیداند، ولی يكیک اثر بررسی شده و منقح از يكیک رسالۀرسالهٔ واقعی شخص ابن ماسويهماسویه تلقی میكندمیکند (نك نک: همو، 223۲۲۳)؛ 16۱۶. المنجح فی الصفات و العلاجات (ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، همانجاهمانجا)، كهکه رازی از آن بهرهها برده (مثلاً 3۳ / 26،۲۶، 5۵ / 173،۱۷۳، 8۸ / 30،۳۰، 31،۳۱، 10۱۰ / 27،۲۷، 301۳۰۱) و آن را كتابیکتابی شگفت خوانده استخواندهاست (7۷ / 31۳۱). ابوريحانابوریحان بيرونیبیرونی در الصيدنةالصیدنة (1۱ / 31۳۱) نيزنیز به آن استناد كرده استکردهاست. كتابکتاب المنجح فی التداوی من صنوف الامراض و الشكاویالشکاوی موجود در خديويهخدیویه (خديويه،خدیویه، 6۶ / 16۱۶) نيزنیز ظاهراً عنوان ديگریدیگری از همان كتابکتاب است (برای بقيۀبقیهٔ آثار و نسخههای موجود و غيرغیر موجود، نك نک: GAS, III / 234-235;
GAL, I / 266)؛ ابن جلجل، 65-66؛۶۵–۶۶؛ ابن نديم،ندیم، قفطی، ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، همانجاها؛ بيرونی،بیرونی، 33؛۳۳؛ مجلة، همانجا؛همانجا؛ سارتن، 1۱ / 665؛۶۶۵؛ اولمان، «طب»، همانجا؛همانجا؛ اشتايناشتاین اشنايدر،اشنایدر، همانجا؛همانجا؛ لكلرك،لکلرک، II / 493).
== منابع ==
ابراهيم،ابراهیم، محمد ابوالفضل، حاشيهحاشیه بر انباه الرواة (نك نک: قفطی در همينهمین مآخذ)؛
ابن ابی اصيبعه،اصیبعه، احمدبن قاسم، عيونعیون الانباء، به كوششکوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299ق۱۲۹۹ق / 1882م؛۱۸۸۲م؛
ابن بطلان، مختاربن حسن، ترجمۀترجمهٔ تقويمتقویم الصحة، به كوششکوشش غلامحسينغلامحسین يوسفی،یوسفی، تهران، 1350ش؛۱۳۵۰ش؛
ابن بيطار،بیطار، عبدالله بن احمد، الجامع لمفردات الادويةالادویة و الاغذية،الاغذیة، دارالمدينة،دارالمدینة، 1291ق؛۱۲۹۱ق؛
ابن جلجل، سليمانسلیمان بن حسان، طبقات الاطباء، به كوششکوشش فؤاد سيد،سید، قاهره، 1955م؛۱۹۵۵م؛
ابن ربن طبری، علی بن سهل، فردوس الحكمة،الحکمة، به كوششکوشش محمد زبيرزبیر صديقی،صدیقی، برلين،برلین، 1928م؛۱۹۲۸م؛
ابن ماسويه،ماسویه، يوحنا،یوحنا، المرة السوداء، نسخۀنسخهٔ خطی آستان قدس رضوی، شمشم 5222؛۵۲۲۲؛
ابن نديم،ندیم، الفهرست؛
ابوريحانابوریحان بيرونی،بیرونی، الصيدنة،الصیدنة، به كوششکوشش حكيمحکیم محمد سعيدسعید ورانا احسان الهی، كراچی،کراچی، 1973م؛۱۹۷۳م؛
الگود، سيريل،سیریل، تاريختاریخ پزشكیپزشکی ايران،ایران، ترجمۀترجمهٔ باهر فرقانی، تهران، 1356ش؛۱۳۵۶ش؛
اوليری،اولیری، دليسی،دلیسی، انتقال علوم يونانییونانی به عالم اسلام، ترجمۀترجمهٔ احمد آرام، تهران، 1343ش؛۱۳۴۳ش؛
بستانی؛
تيفاشی،تیفاشی، احمدبن یوسف، ازهار الافكارالافکار فی جواهر الاحجار، به كوششکوشش محمد يوسفیوسف حسن و محمود بسيونیبسیونی خفاجی، قاهره، 1977م؛۱۹۷۷م؛
خديويه،خدیویه، فهرست؛
رازی، محمدبن زکریا، الحاوی، حيدرآبادحیدرآباد دكن،دکن، 1374-1390ق۱۳۷۴–۱۳۹۰ق / 1955-1970م؛۱۹۵۵–۱۹۷۰م؛
رهاوی، اسحاق بن علی، ادب الطبيب،الطبیب، فرانكفورت،فرانکفورت، 1405ق۱۴۰۵ق / 1985م؛۱۹۸۵م؛
سارتن، جورج، مقدمه بر تاريختاریخ علم، ترجمۀترجمهٔ غلامحسينغلامحسین صدری افشار، تهران، 1352ش؛۱۳۵۲ش؛
سيد،سید، فؤاد، حاشيهحاشیه بر طبقات الاطبا، (نك نک: ابن جلجل در همينهمین مآخذ)؛
عمرو بن متی، اخبار فطاركةفطارکة كرسیکرسی المشرق، روم، 1896م؛۱۸۹۶م؛
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواة، به كوششکوشش محمد ابوالفضل ابراهيم،ابراهیم، قاهره، 1374ق؛۱۳۷۴ق؛
همو، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م؛
همو، تاريخ الحكماء، به كوشش يوليوس ليپرت، لايپزيک، 1903م؛
ماری بن سليمان،سلیمان، اخبار فطاركةفطارکة كرسیکرسی المشرق، به كوششکوشش هنريكوسهنریکوس جيسموندی،جیسموندی، رم، 1899م؛۱۸۹۹م؛
مايرهوف،مایرهوف، ماكس،ماکس، مقدمه بر كتابکتاب العشر مقالات فی العين،العین، منسوب به حنينحنین بن اسحاق، قاهره، 1928م؛۱۹۲۸م؛
مجلة معهد المخطوطات العربية،العربیة، قاهره، 1955م؛۱۹۵۵م؛
نويری،نویری، احمدبن عبدالوهاب، نهايةالارب،نهایةالارب، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛
هروی، موفقالدينموفقالدین علی، الابنية،الابنیة، به كوششکوشش احمد بهمنياربهمنیار و حسينحسین محبوبی اردكانی،اردکانی، تهران، 1346ش؛۱۳۴۶ش؛
نیز:
نيز:
Ahlwardt;
GAS;
Leclerc, Lucien, Histoire de la médecine arabe, Paris, 1876;
Meyerhof, M. and C. Prüfer, «"Die Augenheilkunde des Jûhannâ b. Mâsawaih»", Der Islam, Hamburg, 1916, vol. VI;
Sarton, G. , Introduction to the History of Science;
(vide: PB, Sarton);
Steinschneider, Moritz, Die europäischen Übersetzungen aus dem Arabischen... , Graz, 1956;
Ullmann, Manfred, Die Medizin im Islam, Leiden / Köln, 1970;
id, Die Natur und Geheimwissenschaften im Islam, Leiden, 1972;
Wüstenfeld, F. , Geschichte der arabischen Ärzte und Naturforscher, New York, 1978.
[[رده:اهالی ایران در سده ۹ (میلادی)]]
[[رده:پزشکان آشوری قرون وسطی]]
[[رده:پزشکان اهل ایران]]
[[رده:پزشکان ایرانی سده ۹ (میلادی)]] ▼
[[رده:پزشکان سده ۹ (میلادی)]]
[[رده:پزشکان سدههای میانه اسلامی]]
[[رده:پزشکان قرون وسطی اهل ایران]]
[[رده:داروسازان اهل ایران]]
[[رده:داروسازان سدههای میانه ایران]]
[[رده:مسیحیان اهل ایران]]
[[رده:مسیحیان اهل عراق]]
▲[[رده:پزشکان ایرانی سده ۹ (میلادی)]]
|