سفیدبرفی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: برگردانده‌شده
به نسخهٔ 34506667 از Jeeputer (بحث) برگردانده شد
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۲۴:
 
سفید برفی در خانه تنها و مشغول پختن کیک بود که ناگهان پیرزن از پنجره ظاهر شد و سفیدبرفی از دیدن او متعجب شد. جادوگر سیب را به او تعارف کرد و گفت هر آرزویی داری بکن و سیب را گاز بزن و به آن خواهی رسید. سفید برفی آرزو کرد که شاهزاده او را پیدا کند و با هم در قصر به خوشی زندگی کنند و گازی از سیب زد و بیهوش شد. در این بین بود که حیوانات جنگل از نقشهٔ پلید جادوگر باخبر شده و برای خبر کردن هفت کوتوله به معدن رفتند. هفت کوتوله بسرعت به طرف خانه رفتند و جادوگر را دیدند که در حال فرار است او را دنبال کردند و جادوگر برای فرار از دست آنها به بالای صخرهٔ بلندی رفت اما از آن بالا به پایین افتاد و از بین رفت. هفت کوتوله سفید برفی را در تابوت گذاشتند. شاهزاده که بدنبال سفید برفی می‌گشت تابوت او را دید و درحالیکه ناراحت و غمگین بود بوسه ای بر سفید برفی می‌زند و او نیز از خواب بیدار می‌شود و همه خوشحال و شاد می‌شوند و سفید برفی و شاهزاده برای آغاز زندگی شاد و خوش بسمت قصر می‌روند. ولی در داستان اصلی ملکه ازبین نمی‌رود و فقط یک زخم کوچک در پهلویش ایجاد می‌شود و بعد به قصر می‌رود بعد دو روز شاهزاده و سفیدبرفی به همراه چند سرباز و خدمتکار و به قصر ملکه می‌روند و ملکه را دستگیر می‌کنند و به سیاه چال می‌اندازند و روز عروسی شاهزاده و سفید برفی ملکه را بیرون می‌آورند و یک جفت کفش آهنی را که به مدت ۶ ساعت در آتش مانده بود را به ملکه می‌دهند و مجبورش می‌کنند جلوی مهمان آنقدر برقصد تا جان بدهد.
مدگل یوتوبر و دلقک معروف این را بعنوان تئوری انیمیشن نامبرده است
 
== نگارخانه ==