گوبینو در سال ۱۸۵۵ به همراه همسر و دخترش از طریق بندر [[بوشهر]] به [[ایران]] آمد و از طرف دربار استقبال باشکوهی از او به عمل آمد. در طول اقامت خود در ایران به زبان [[فارسی]] مسلط شد و به کارهایی از قبیل [[سکهشناسی]] ومطالعهو مطالعهٔ تاریخ و [[فلسفه]] و ترجمهٔ متون فارسی به فرانسه مشغول گشت. خود گوبینو در نامهای به خواهرش مینویسد: در ایران همه چیز هست؛ زندگی، خدا، هستی، نیکی و… من به ایران آمده ام تا ببینم مردم این سرزمین پهناور و باستانی چطور زندگی میکنند و چطور میاندیشند. گوبینو در طول زندگی پرماجرای خود در سال ۱۸۵۸ بار دیگر به فرانسه بازگشت و به [[امریکا]] رفت و بعد از مدتی بار دیگر در مقام سفیر فرانسه به [[تهران]] اعزام شد و تا سال ۱۸۶۳ در این مقام باقی ماند. سالهای آخر عمر او در سفر به سرزمینهای اروپایی مخصوصاً آلمان و [[ایتالیا]] سپری شد و در اواخر عمر هم در [[پاریس]] زیست و در شهر [[تورین]] درگذشت.