خاندان تجاسبی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
جز ویرایش با ابرابزار
خط ۱:
'''تِجاسبی''' یا '''تجاسپی''' نام خاندانی است که از اوایل سده هشتم تا نیمه دوم سده نهم در [[رشت]] حکومت می‌کردند. از جمله رخدادهای مهم در تاریخ این خاندان مقاومت آنها به همراه مردم و سایر حکام گیلان در برابر حمله [[اولجایتو]]، ایلخان [[مغول]] به گیلان در ۷۰۶ است .
 
هنگامی که [[امیر کیای ملاطی|سیدعلی کیا]]، مؤسس حکومت [[کیاییان]] (770ـ1001۷۷۰ـ۱۰۰۱)، پس از تصرف [[تنکابن]] ، وارد گیلان [[بیه پیش]] (شرق گیلان) شد و امیره نوپاشا ناصروند، حاکم [[رانکوه]] و [[لاهیجان]]، پس از مدتی ستیز سرانجام به اتحاد با او راضی شد، [[امیره محمد تجاسبی]] حاکم رشت ،رشت، و سایر امرای گیلان [[بیه پس]] (غربِ گیلان ) او را از این کار برحذر داشتند و به جنگ با سیدعلی کیا ترغیب کردند. پس از پیروزی سیدعلی کیا بر امیره نوپاشا، بیشتر ساکنان گیلانِ بیه پیش ــ که سنّی مذهب بودند ــ به شیعه [[زیدی]] گرویدند و برخی که در مذهب پیشین خود باقی مانده بودند، به امیره محمد تجاسبی پناه بردند.
 
گسترش نفوذ سادات کیایی در گیلانِ بیه پیش ،پیش، دامنه اقتدار خاندان تجاسبی را محدود کرد. کشمکش میان خاندان تجاسبی و کیاییان نیز در زمان [[امیره فلک الدین]] ، پسر و جانشین امیره محمد، و امیره محمد پسر امیره فلک الدین ادامه داشت تا اینکه سرانجام بینشان صلح برقرار شد. این صلح دیری نپایید و از 789۷۸۹ تا 791۷۹۱ کشمکش میان امیره محمد تجاسبی و [[امیره دباج فومنی|امیره دُبّاج فومنی]]، از امیران [[اسحاقوندان|اسحاقوَندان]] حاکم بر [[فومن]]، با سیدعلی کیا، به قتل سیدعلی کیا منجر شد. پس از این واقعه سرزمینهای کیاییان به تصرف خاندان تجاسبی درآمد. امیره دبّاج که از اقتدار خاندان تجاسبی نگران شده بود، توطئه کرد و امیره محمد را در فومن به زندان انداخت و مناطقی را که سابقاً در تصرف کیاییان بود به آنان برگرداند. [[امیره ساسان گسکری]] که از حامیان امیره محمد بود، به جنگ حاکم فومن رفت و پس از پیروزی ،پیروزی، امیره محمد را به حکومت رشت بازگردانید.
 
امیره فلک الدین تجاسبی به رغم وصلت با خانواده امیره دبّاج ،دبّاج، به دشمنی با او ادامه داد و پس از درگذشت امیره دبّاج ،دبّاج، سلطان محمد (پسر امیره دبّاج و داماد خود) را به امیره علاءالدین، که پسر دیگر امیره دبّاج و رقیب سلطان محمد بود، سپرد. امیره علاءالدین ،علاءالدین، سلطان محمد را به قتل رساند و با همسر سلطان محمد ازدواج کرد. فلک الدین در اواخر عمر به سبب رقابت پسرش امیره محمد بر سر حکومت رشت و حمایت امیره علاءالدین از او، حکومت را رها کرد و به [[مکه]] رفت . پس از بازگشت با کمک [[سیدرضی کیا|سیدرضا کیا]]، حاکم لاهیجان ،لاهیجان، دوباره به حکومت رشت رسید، اما پس از مدت کوتاهی بر اثر حمله پسر و دامادش به کوهدم یا [[کهدم]] گریخت و به امیره اَنْوَز حاکم کوهدم پناه برد. امیره انوز در آغاز وی را با احترام پذیرفت ،پذیرفت، اما به دنبال تهدیدات امیره علاءالدین ،علاءالدین، او را به امیره محمد تحویل داد و امیره محمد نیز فوراً پدرش را به قتل رساند.
 
امیره محمد در دوره حکومت خود برادر و دو فرزند خود و یک نواده اش را نیز به قتل رساند. وی گاه با اسحاقوندان فومن و گاه با سادات کیایی (کیاییان ) لاهیجان متحد می شد. امیره محمد در 863 مغلوب امیره علاءالدین و سپاهیان لاهیجان گردید و پس از فرستادن تجاسب ، فرزند خردسالش ، نزد نظام الدین یحیی (یکی از امرای کیایی) با کشتی به [[باکو]] گریخت . تجاسب تحت سرپرستی نظام الدین یحیی دو ماه حاکم رشت شد، اما به خواهش امیره علاءالدین (حاکم فومن ) و رستم کوهدمی (پدر امیره انوز) برکنار و به [[دیلمان]] تبعید شد. امیره محمد در 865 بار دیگر به رشت بازگشت ، اما مغلوب مخالفان شد و ناگزیر به امیره علاءالدین پناه برد. او نیز به توصیه سلطان محمد دوم کیایی، حاکم لاهیجان که پس از فرار امیره محمد، حاکم گیلان شده بود، امیره محمد را در 866 کشت. پس از مرگ امیره محمد، حکومت تجاسبی عملاً منقرض شد و کوششهای امیره فلک الدین برادرزاده امیره محمد، و امیره بهادر پسرعموی امیره فلک الدین ، بعد از 873 برای احیای حکومت تجاسبی نتیجه ای نداشت . این دو تن پس از شکست خوردن از مخالفان، در لاهیجان زندانی شدند. امیره فلک الدین در 880 درگذشت و امیره تجاسب پسر امیره محمد در 882 در دیلمان از دنیا رفت . پس از انتشار خبر مرگ امیره تجاسب ، امیره انوز کوهدمی مردی را به نام کاذب تجاسب ــ که ادعای فرزندی امیره محمد را داشت ــ در حمایت خود گرفت و عازم تصرف رشت شد، اما از سپاه مشترک کیاییان لاهیجان و اسحاقوندان فومن شکست خورد و به طارم گریخت. پس از انقراض خاندان تجاسبی ، حکومت رشت به دست اسحاقوندان فومن افتاد.
 
امیره محمد در دوره حکومت خود برادر و دو فرزند خود و یک نواده اش را نیز به قتل رساند. وی گاه با اسحاقوندان فومن و گاه با سادات کیایی (کیاییان ) لاهیجان متحد می شدمی‌شد. امیره محمد در 863۸۶۳ مغلوب امیره علاءالدین و سپاهیان لاهیجان گردید و پس از فرستادن تجاسب ،تجاسب، فرزند خردسالش ،خردسالش، نزد نظام الدین یحیی (یکی از امرای کیایی) با کشتی به [[باکو]] گریخت . تجاسب تحت سرپرستی نظام الدین یحیی دو ماه حاکم رشت شد، اما به خواهش امیره علاءالدین (حاکم فومن ) و رستم کوهدمی (پدر امیره انوز) برکنار و به [[دیلمان]] تبعید شد. امیره محمد در 865۸۶۵ بار دیگر به رشت بازگشت ،بازگشت، اما مغلوب مخالفان شد و ناگزیر به امیره علاءالدین پناه برد. او نیز به توصیه سلطان محمد دوم کیایی، حاکم لاهیجان که پس از فرار امیره محمد، حاکم گیلان شده بود، امیره محمد را در 866۸۶۶ کشت. پس از مرگ امیره محمد، حکومت تجاسبی عملاً منقرض شد و کوششهای امیره فلک الدین برادرزاده امیره محمد، و امیره بهادر پسرعموی امیره فلک الدین ،الدین، بعد از 873۸۷۳ برای احیای حکومت تجاسبی نتیجه اینتیجه‌ای نداشت . این دو تن پس از شکست خوردن از مخالفان، در لاهیجان زندانی شدند. امیره فلک الدین در 880۸۸۰ درگذشت و امیره تجاسب پسر امیره محمد در 882۸۸۲ در دیلمان از دنیا رفت . پس از انتشار خبر مرگ امیره تجاسب ،تجاسب، امیره انوز کوهدمی مردی را به نام کاذب تجاسب ــ که ادعای فرزندی امیره محمد را داشت ــ در حمایت خود گرفت و عازم تصرف رشت شد، اما از سپاه مشترک کیاییان لاهیجان و اسحاقوندان فومن شکست خورد و به طارم گریخت. پس از انقراض خاندان تجاسبی ،تجاسبی، حکومت رشت به دست اسحاقوندان فومن افتاد.
 
== منبع ==
* [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=3279 تجاسبی]، در دایره المعارف بزرگ اسلامی
 
{{خاندانهای حکومتگر گیلان}}