طبرستان در زمان صفویان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز خنثی‌سازی ویرایش 8374065 توسط 89.144.132.218 (بحث)
در نوشتار موارد اضافی را پررنگ نکنید، ابرابزار
خط ۱:
{{تاریخ تبرستان}}
از زمان [[یزدگرد سوم]] [[ساسانیان|ساسانی]] تا زمان [[شاه عباس یکم]] [[صفویه|صفوی]]، [[مازندران]] ([[تبرستان]]) کشوری مستقل یا ایالتی خودمختار بود و پادشاهان محلی بر آن حکومت می‌کردند.<ref>تاریخ مازندران، ملا شیخ علی گیلانی، صفحه۳۲ و ۴۳</ref> ولی در این زمان همه‌یهمهٔ سلسله‌های این سرزمین نابود شدند و مازندران از آن پس به عنوان ایالتی در دست شاهان ایران بود.<ref>تاریخ طبری، مقدمه</ref>
 
== اوضاع سلسله‌های طبرستان هم‌دوره [[صفویان]] ==
=== [[پادوسبانیان]] ===
{{اصلی|شاه عباس یکم#لشکرکشی شاه عباس به طبرستان}}
در سنه ۸۶۰ هجری قمری سلسله‌یسلسلهٔ [[پادوسبانیان]] تجزیه شد و دو سلسله‌یسلسلهٔ کوچک‌تر ساخته شدند که به شاخه‌های [[ملکان نور|نور]] و [[ملکان کجور|کجور]] معروفند. این دو سلسله‌یسلسلهٔ خویشاوند با جنگ‌های پی‌درپی اوضاع منطقه را برهم زدند و طولانی‌ترین سلسله‌یسلسلهٔ جهان آن روزگار را به افول کشیدند.
سلسله‌یسلسلهٔ [[صفویان]] در سال ۹۰۷هجری قمری به‌دست [[شاه اسماعیل یکم]] بنیان گذاشته شد و در ۹۱۸هجری قمری [[شاه اسماعیل یکم]] به مازندران یورش برد و پس از زد و خوردهایی [[آمل]] را ترک کرد.
به دستور شاه اسماعيلاسماعیل صفوی درياچهدریاچه كوهستانکوهستان [[لاريجانلاریجان]] كهکه '''دريوک'''دریوک نام‌داشته به جهت جبران خسارت جنگی، شكافتهشکافته و آب درياچهدریاچه عظيمعظیم به طرف [[آمل]] جاری شد و شبانه تمامی شهر و آبادی‌های اطراف را فرو گرفت و هيچهیچ جنبنده‌ای زنده نماند و تمام خانه‌ها و بناها در اثر سيلسیل نابود و ويرانویران شدند.<ref>[http://esarehsu.blogfa.com/post-121.aspx تاريختاریخ خاندان مرعشی، نوشته نصرالله‌هومند، صفحات۸۴و۸۵]</ref>
زمانی که [[شاه اسماعیل یکم]] به فکر فتح مازندران بود، در غرب مازندران چهارتن از شاهزادگان پادوسبانی برسر به‌دست گرفتن حکومت می‌جنگیدند. این چهار نفر این افراد بودند:
* [[ملک کاوس دوم]] : در سال۹۰۴ به‌دست برادرش [[ملک بیستون دوم|بیستون]] کشته‌شد.
* [[ملک کیومرث دوم]] : حکومتی نکرد و بیشتر در حال جنگ با برادران بزرگ و کوچکش بود.
* [[ملک بیستون دوم]] : در سال۹۰۴ با به‌قتل رساندن برادرش به فرمانروایی رسید و در ۹۱۳هجری مُرد.
* [[ملک اشرف]] : از شاخه کُجور بود. در سال۸۹۷ فرمانروای کُجور شد و در ۹۱۳هجری از حکومت کناره‌گرفت تا فرزندش حکومت را بپذیرد.
 
از آنجا که شاهان پادوسبانیان مورد علاقهٔ مردم بودند، جنگ با آن‌ها سخت‌تر از دیگر جنگ‌ها بود و [[صفویان]] تا زمان [[شاه عباس یکم]] ترجیح دادند با آن‌ها در حالت صلح باشند ولی در زمان این پادشاه‌صفوی وی با بهانه‌هایی توانست به‌جنگ با حکام این سلسله برود و آن‌ها را نابود سازد.<ref>گاوباریان پادوسبانی، مؤلف: [[چراغعلی اعظمی سنگسری]]، صفحات ۲۰تا۲۸</ref>
 
=== [[مرعشیان]] ===
در سنهٔ ۸۹۷هجری [[آقا رستم روزافزون|آقا رستم]] حاکم مستقل [[سوادکوه]] سلسلهٔ '''[[آل‌روزافزون]]''' را بنیان گذاشت. این حکومت کوچک که در ابتدا فقط در سوادکوه می‌زیست کم‌کم در اوایل دههٔ ۹۰۰ سراسر مناطق مرکزی و شرقی [[طبرستان]] را تحت فرمان گرفت و به مبارزه با مرعشیان پرداخت، چنانچه در سال ۹۰۴هجری '''کمال‌الدین بن شمس‌الدین مرعشی''' که به‌تازگی حکومت پدرش را ارث برده‌بود را به‌قتل رساند و بزرگان مرعشیان تا زمان مرگ [[آقا رستم روزافزون]] از خود حرکتی نشان ندادند ولی پس از مرگ وی شخصی به نام '''عبدالکریم‌بن عبدالله‌بن عبدالکریم''' که از بزرگان مرعشی بود حکومت مازندران را به‌دست گرفت و در این زمان حکومت [[شاه اسماعیل یکم|شاه‌اسماعیل]] ده‌سال داشت.
 
در زمان پادشاهی [[خان کوچک|خان‌کوچک]] (۹۳۹-۹۶۸) وی به [[صفویان]] تسلیم شد و به رسم آن زمان [[خیرالنساء بیگم]] که دختر خان‌کوچک بود به همسری [[شاه محمد خدابنده|محمد خدابنده]] درآمد و حاصل این ازدواج [[شاه عباس یکم|شاه عباس]] بود که بعدها پادشاه [[صفویان]] شد.
خط ۲۳:
پس از این شاهان صفوی متعدد در کار مرعشیان دخالت می‌کردند و در واقع مرعشیان به عاملان صفوی تبدیل در مازندران تبدیل شده بودند.
 
شخصی به نام '''میرعبدالکریم‌بن عبدالله‎‎خان''' که ارثأ حاکم قسمتی از مازندران شده‌بود، با زهر در شوال۹۷۲هجری [[خودکشی]] کرد و قلمروش به '''میرعزیزخان‌بن میرعبدالله''' واگذار شد. اما [[شاه تهماسب یکم]] وی را به زندان انداخت.
 
پس از وی شخصی معروف به '''[[میرزاخان]]''' به‌جای پدر به قسمتی از مازندران رسید و پس از مرگ شاه‌تهماسب سراسر قلمرو مرعشیان را فتح کرد. وقتی‌که دختر میرعبدالله‌خان ([[فخرالنساء بیگم]]) ملکهٔ‌اعظم ایران شد و به همسری محمدخدابنده درآمد، دستور داد تا '''میرزاخان''' به [[قزوین]] برود. ولی وی نافرمانی کرد و به '''قلعهٔ فیروزشاه''' پناه برد و سربازان اعزامی به او اطمینان دادند که در امان باشد ولی سپس خیانت کردند و او را به‌قتل رساندند.
 
[[رابینو]]، تاریخ‌نگار انگلیسی، از نامه‌ای را فاش می‌کند که میرزاخان برای ملکه فرستاده بود:
{{نقل قول|مرا به [[قصاص]] خون پدرتان که کشته‌ام حکم ندهید چون آنگاه کودکی بیش نبودم...}}
پس از مرگ وی عموی ملکه ('''میرعلی‌خان‌بن سلطان‌محمود''') حاکم مازندران منصوب شد. سرانجام پس از مرگ وی شخصی به‌نام '''میرمراد بن سلطان‌محمود''' حکومت مرعشیان را برعهده گرفت و در اواخر قرن‌دهم هجری با عزل وی توسط [[صفویه|شاهان صفوی]] این حکومت عملأ منقرض شد.<ref>مازندران و استرآباد، [[رابینو]]، صفحه۲۱۵</ref>
 
=== خاندان دیو ===
* '''میرک دیو''' : [[وکیل]] ِ[[سلطان حسین میرزا]]صفوی (حاکم [[مازندران]] در زمان [[شاه تهماسب یکم]]) بود. موکّل وی به امر شاهزادهٔ مزبور به‌قتل رسید و او نیز مازندران را به اجبار پس از مرگ شاه‌تهماسب ترک کرد.
* '''شمس‌الدین‌دیو''' : وی پس از مرگ [[شاه تهماسب یکم]] سراسر مازندران را به فرمان '''میرزاخان''' درآورد.
 
* '''الوند دیو''' : حاکم [[سوادکوه]] و مناطق محدودی در اطراف آن که در سنهٔ ۱۰۰۷هجری‌قمری۱۰۰۷ هجری قمری به [[شاه عباس یکم]] تسلیم شد.<ref>مازندران و استرآباد، [[رابینو]]، صفحه۲۱۶</ref>
* '''شمس‌الدین‌دیو''' : وی پس از مرگ [[شاه تهماسب یکم]] سراسر مازندران را به فرمان '''میرزاخان''' درآورد.
 
* '''الوند دیو''' : حاکم [[سوادکوه]] و مناطق محدودی در اطراف آن که در سنهٔ ۱۰۰۷هجری‌قمری به [[شاه عباس یکم]] تسلیم شد.<ref>مازندران و استرآباد، [[رابینو]]، صفحه۲۱۶</ref>
 
{{شاهان طبرستان}}
{{پایتخت‌های طبرستان}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}