پیش‌نویس:آیت الله حاج شیخ موسی محدث

حاج شیخ موسی كلانتری در زمان قاجار و در زمانی كه خرمدره قریه ای بود كه حاكمش سلطانعلی خان کلانتر معروف به كلانترخان بزرگ بوده به دنیا آمده و تا دوران رضا شاه زندگی كرده است. حاج شیخ در نجف تحصیل كرده و دوست و همدرس میرزا كوچك خان جنگلی بوده است. هنگامی كه میرزا كوچك خان قیام كرده حاج شیخ پیر و در حال كهولت بوده و نتوانسته خودش مستقیماً در آن قیام شركت كند ولی مردم خرمدره را برای كمك به وی تشویق می نموده و حتی شماری از یاران خود از جمله پسر خواهرش را برای كمك و یاری به میرزا فرستاده است. حاج شیخ موسی افزون بر علوم دینی به علم جَفر نیز مسلط بوده و كتابی داشته كه اكنون علما برای بدست آوردن آن تلاش می كنند ولی شوربختانه بدست نیامده است. از آثار علم وی این بوده كه روزی ماموران مسلح حاكم ستمگر زنجان كه امیر جهانشاه خان افشار بوده گوسفندان حاج شیخ را به غارت می برند و چوپان حاج شیخ از صحرا به خانه آمده و قصه را برای حاج آقا تعریف می كند و حاج شیخ موسی نامه ی شدید اللحنی به حاكم زنجان می نویسد و خواستار بازگرداندن گوسفندان می شود. حاكم وقتی نامه ی ایشان را می خواند برآشفته شده نماینده ی خود را به خرمدره می فرستد. نماینده وارد منزل حاج شیخ موسی می شود و مورد پذیرایی قرار می گیرد و پیش حاج شیخ در ایوان حیاط می نشیند. حاج شیخ موسی از موم زنبور عسل مجسمه ی خروسی درست می كند و با كارد گردن خروس را می زند و خروسی واقعی كه در حیاط منزل بوده به زمین می افتد. حاج شیخ موسی به نماینده ی حاكم می گوید : به اربابت بگو كه با چه كسی طرفی ! نماینده ی حاكم آنچه كه دیده بود برای حاكم بازگو كرده و امیر جهانشاه خان دستور می دهد كه همه ی گوسفندان حاج آقا را همراه با هدایایی، صحیح و سالم بر می گردانند و تحویل می دهند. و یكی دیگر از آثار علم ایشان این بوده كه ایشان گفته بود پس از مرگ من طوفان بسیار شدیدی خواهد شد و پس از مرگ ایشان چنان هوا طوفانی می شود كه خرمن های گندم را باد می برد و بعضی از درختان از جایشان كنده می شوند. حاج شیخ موسی زندگی عجیبی داشته و در امر كشاورزی پویا و فعال بوده, ایشان نخستین بار تخم سیب زمینی و بعضی سیفی جات را به خرمدره آورده اند و نخستین بار كرم ابریشم را پرورش داده اند و در این شهر ابریشم تولید كرده اند و كندو های فراوان زنبور عسل را پرورش داده اند و حدود 300 كیلو عسل با روش قدیم و كندوی سبدی بدست می آورده و نصف عسل را به رایگان میان مردم فقیر و تهیدست آن زمان خرمدره تقسیم می كرده اند.. خانه ایشان در محله قوبا (خیابان شهید رجایی) بوده و خانه و باغچه ی نسبتاً بزرگی داشته است. حاج شیخ موسی كلانتری در خانه ی خود كه آن زمان یخچال نبوده یخچال طبیعی درست كرده به این ترتیب كه زیرزمین خانه اش زمستان هر روز مقداری آب می بسته و لایه های یخ تشكیل می شده و هنگام تابستان به رایگان یخ بین مردم تقسیم می كرده و همچنین آنجا را به عنوان یخچال نیز استفاده می كرده است. دانش و زهد وی به حدی بوده كه به بعضی از اسرار پنهان پی برده ولی به زبان نمی آورده است. ایشان در زمانی می زیسته اند كه مردم بی سواد بودند و جز چند طلبه كه نزد ایشان تلمذ كرده اند و مدرسه دولتی و حتی مكتب در خرمدره نبوده و مردم هم در كمال فقر زندگی می كرده اند جز كشاورزی كه آن هم منحصر به كشت گندم و جو بوده و چیزی نداشته اند و مردم نتوانسته اند از علم ایشان بهره ببرند. به یكی از افراد خانه می گوید وقتی همسرم به خانه آمد به او بگو كه در پله خزینه ی حمام نشسته بودی و با فلان شخص صحبت می كردی . وقتی همسرش به خانه می آید این مطلب را به او می گویند . همسرش می گوید چه كسی آمد به شما گفت كه من با چه كسی و درباره ی چه چیزی صحبت می كردم؟ می گویند كسی نیامده اما حاج شیخ به ما گفته . همسرش لبخندی زده و می گوید حاج آقا می داند و من هم به قدرت علمی وی پی برده ام و سعی می كنم دیگر پشت سر كسی حرف نزنم.