ساقیا برخیز و درده جام را

غزلی با مطلع «ساقیا برخیز و درده جام را»، غزل شمارهٔ ۸ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.[۲]

ساقیا برخیز و درده جام را
زبانفارسی
شاعرحافظ[۱]
شمار ابیات۹
بحررَمَل مسدس محذوف
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
متن

ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایّام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را
باده درده چند ازین باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینه‌ٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوشست
کز دلم یک‌باره برد آرام را
ننگرد دیگر بسرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
صبر کن حافظ بسختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را




۲



۴



۶



۸


نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی

در دیگر آثار هنری

ویرایش

این غزل برروی جام‌های متعدد فلزی نقش بسته‌است. مورد اول، دو جام مفرغی متعلق به سدهٔ ۱۱ ه‍.ق/۱۷ م است که بیت‌هایی از این غزل برروی آنها حک شده. این جام‌ها احتمالاً در اصفهان حکاکی شده‌اند و اکنون نیز در موزهٔ ویکتوریا و آلبرت لندن نگهداری می‌شوند. یک جام مسی نیز نیز در در موزهٔ ویکتوریا و آلبرت وجود دارد که متعلق به سدهٔ ۱۱ ه‍.ق/۱۷ م است و بیت‌هایی از این غزل برروی آن حک شده. این جام در کشمیر یا شمال غرب هند حکاکی شده‌است. یک جام مسی دیگر نیز در موزهٔ هنرهای تزئینی سابق تهران وجود دارد که ۶ بیت از این غزل برروی آن حک شده. همینطور برروی جام مفرغی متعلق به سدهٔ ۱۲−۱۳ ه‍.ق/۱۸−۱۹ م که احتمالاً در اصفهان حکاکی شده نیز بیت‌هایی از این غزل حک شده. این جام در موزهٔ ویکتوریا و آلبرت نگهداری می‌شود.[۳]

پانویس

ویرایش
  1. حافظ، دیوان حافظ، ۷.
  2. «ویکی نبشته، غزل 8».
  3. سمسار، «حافظ و هنر»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹:‎ ۷۳۵.

منابع

ویرایش