تبرستان: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: حاکمین⟸حاکمان، نیمهاساطیری⟸نیمه اساطیری |
جز پیوند ابهام زدایی شد: رومی → روم, فیروزکوه → شهرستان فیروزکوه, اردشیر ساسانی → اردشیر بابکان, کیوس → کاووس پسر کیقباد |
||
خط ۷:
نام طبرستان را معرب عبارت «تاپورستان» دانستهاند که اشاره به سرزمین سکونت قوم [[تپورها|تپور]] دارد.<ref name="اسلامی">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=اسلامی|نام= حسین | پیوند نویسنده = |کتاب=تاریخ دو هزارساله ساری| پیوند= | جلد = |ناشر= دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر|صفحه=20-21|سال=1372}}</ref> در کتاب [[تاریخ ایران کمبریج]] تپوریها قومی خوانده شدهاند که در دوران [[فرهاد یکم]] [[اشکانی]]، از [[پرثوه]] (Parthyene) به مناطق مرکزی جنوب [[دریای خزر]] ([[مازندران]] کنونی) کوچانده شدند. تپورها با قوم [[آمارد]]، در همسایگی غربیشان، درآمیخته شد و با هضم در جوامع آریایی، قومیت کنونی [[مردم مازندرانی|مازندرانی]] را تشکیل دادند.<ref name="histcam1">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=Yarshater |نام= E. | پیوند نویسنده = احسان یارشاطر |کتاب=The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian :Amardi (mardi) continued to inhabit the Amul region although Phratees I had transported some to guard the Caspian Gates of Media. They were , however , mingled with the Tapurians who had been transported there from Parthyene .| پیوند= http://books.google.com/books?id=y7IHmyKcPtYC&lpg=PP1&pg=PA766#v=onepage&q&f=false | جلد = Volume 3 (1) |ناشر=Cambridge University Press, |صفحه=۷۶۶|سال=۱۹۸۳}}</ref>
[[دانشنامه ایرانیکا]] نیز در مقاله مردمان باستانی ایران، در ارتباط با [[قوم تپور]] به گزارشهای [[بطلمیوس]] و [[استرابون]] و [[آریان (مورخ)|آریان]] [[یونانیها|یونانی]] و [[کوینت کورس]]، مورخ [[
البته نظرات دیگری نیز در باب وجه تسمیه طبرستان نقل شدهاست. بهطور مثال بعضی آن را مرتبط با ابزار تبر هیزمشکنی دانستند یا طبر را به معنای کوه در [[زبان طبری]] عنوان کردند که با پسوند مکان جمع شده.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مهجوری|نام=اسمعیل|پیوند نویسنده=اسمعیل مهجوری|عنوان=تاریخ مازندران|کتاب=تاریخ مازندران|جلد=۱|سال=۱۳۴۲|چاپ=ساری|صفحه=۲۲}}</ref>
خط ۱۵:
نخستین منابعی که از طبرستان یا تپورستان نام بردهاند، منابع یونانی هستند. در منابع ایرانی [[نامه تنسر به گشنسب]] یکمین مکتوبی است که از طبرستان به عنوان خطهای جغرافیایی نام بردهاست. در زمان [[هرمز چهارم]] ساسانی نیز نام طبرستان در اشاره به ناحیهٔ محدودتری بیان شده. مورخان اسلامی محدودههایی برای سرزمین طبرستان مطرح کردهاند که اختلافات جزئی با یکدیگر دارند، بهطور مثال [[جرجان|گرگان و استراباد]] را گاه جزئی از طبرستان و گاه سرزمینی مستقل دانستهاند. [[بلاذری]] طبرستان را شامل هشت ناحیهٔ «[[ساری]]ه، [[آمل]]، [[نامیه]]، [[تمیشه]]، [[رویان]]، [[لاریجان|اللارز]]، [[شریجان|الشرز]] و [[پتشخوارگر|بدشوارجر]]» دانسته. همچنین [[ابن رسته]] از چهارده بخش طبرستان سخن گفته که هرکدام [[مسجد جامع]]ی داشتند: «آمل، ساریه، [[پیشینه بابل|مامطیر]]، [[ترنجه]]، [[ربست]]، [[میله (شهر)|میلا]]، [[هزارگری|هزارگریب]]، [[مهروان]]، تمیش، [[تمار]]، [[ناتل|ناتیل]]، [[چالوس|چالس]]، رویان و [[کلاردشت|کلار]]». در نقشهٔ [[اصطخری]] که از [[ابوزید بلخی]] نقل شده، محدودهٔ بلاد طبرستان شامل «آمل، ساریه، [[اهلم|عینالهم]]، مهروان، [[آبسکون]]، [[استرآباد]]، [[جرجان|گرگان]] و [[داهه|دَهستان]]» است. نقشهٔ اصطخری شبیه و موافق توصیفات [[ابن اسفندیار]] نیز میباشد. صاحب کتاب [[حدودالعالم]]، در ۳۷۲ هجری، میگوید: «طبرستان ناحیتی است بزرگ… و حدش از چالوس است تا حد تمیشه و این ناحیتی است آبادان و با کشت و برز و بسیار خواسته و بازرگان بسیار و طعامشان بیشترین نان برنج است و ماهی و بام خانههاشان همه سفال سرخ است از بسیاری باران که آنجا آید بتابستان و زمستان.»<ref name="اسی">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مهجوری|نام=اسمعیل|پیوند نویسنده=اسمعیل مهجوری|عنوان=تاریخ مازندران|کتاب=تاریخ مازندران|جلد=۱|سال=۱۳۴۲|چاپ=ساری|صفحه=۲۴–۲۶}}</ref>
تبرستان بزرگ از لحاظ جغرافیایی شامل استان [[استان مازندران|مازندران]] و بخشهایی از استان [[استان گلستان|گلستان]] و [[استان گیلان]] و شرق و شمال [[استان تهران]] و شمال [[استان سمنان]] میشدهاست در قرن ۸ میلادی حمدالله مستوفی جدای از ذکر ولایت مازندران، حدود ولایت قومس و تبرستان را بیان میکند که شامل [[فریم]] و [[شهمیرزاد]]، [[دامغان]]، [[سمنان]] و [[شهرستان فیروزکوه|فیروزکوه]] و [[دماوند]] و [[گرمسار|خوار]] بودهاست.<ref>حمدالله مستوفی، محمد دبیرسیاقی. ''نزهةالقلوب''.۱۹۷ و ۲۰۱</ref> پس از حمله مغولها و انتقال پایتخت از آمل به ساری و مصادف با قرن دهم نام ''مازندران'' بر این سرزمین گذاشته شد. تا پیش از آن [[مازندران]] سرزمینی نیمه اساطیری محسوب میشد که در ''[[شاهنامه]]'' و دیگر حماسهها و [[اساطیر ایران]] نامش رفته بود. اما طبرستان همیشه خطهای تاریخی محسوب میشدهاست.<ref>مینوی ۹</ref> موقعیت جغرافیایی این سرزمین که میان کوه و دریا واقع شده بود و دشواری دسترسی، آن را تبدیل به آخرین سنگرهای مقاومت ایرانیان در مقابل مهاجمان خارجی بدل ساخته بود. برای مثال تا بیش از یک سده پس از تازش تازیان بازماندگان [[ساسانیان]] در طبرستان با عنوان [[اسپهبدان طبرستان]] فرمان میراندند. منسوب به طبرستان را ''طبری'' میخوانند.
== تاریخ ==
خط ۲۲:
=== پیش از اسلام ===
از شیوه حکومت و حاکمان طبرستان پیش از اسلام اطلاعات محدودی وجود دارد. طبق آنچه در کتب تاریخی یونانیان آمده، [[اتو فرادات]] در زمان [[حمله اسکندر]] حاکم تپورستان بوده و [[اسکندر مقدونی]] او را به مقام خویش ابقا کرد ولی [[آماردها]] حاضر به اطاعت نشدند و به کمک درختان در جنگل پنهان میشدند و در برابر سپاهیان اسکندر مقاومت نمودند و حتی اسب محبوب اسکندر، بوسفال، را ربودند؛ ولی سرانجام اسکندر با تهدید و به آتش کشیدن بخشهایی از جنگل توانست آنان را مطیع ساخته و حکومتشان را به اتو فرادات سپارد. پس از اسکندر، در زمان [[سلوکیان]] اسماً آماردها جزئی از ولایات سلوکی بودند منتهی هیچ جنگی میان آنان رخ نداد و به احتمال زیاد آماردها به استقلال دست یافته بودند. پس از این در زمان [[اشکانیان]] است که [[فرهاد یکم]] به جنگ آماردها رفت و آنها را به اجبار به ناحیهٔ [[دربند (روسیه)|دربند]] کوچاند.<ref name="سکندری">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مهجوری|نام=اسمعیل|پیوند نویسنده=اسمعیل مهجوری|عنوان=تاریخ مازندران|کتاب=تاریخ مازندران|جلد=۱|سال=۱۳۴۲|چاپ=ساری|صفحه=۳۴–۳۶}}</ref> آن گونه که از [[نامه تنسر به گشنسب]] پیداست، سلسلهٔ دیگری علیه سلوکیان در کرانههای دریای مازندران شکل گرفت که در عصر [[اردشیر بابکان|اردشیر ساسانی]] به [[گشنسب]] به ارث رسیده بود. گشنسب و اخلاف او تا زمان حکومت [[قباد اول ساسانی|قباد ساسانی]] بر سراسر [[پتشخوارگر]] فرمانروایی نمودند و جزئی از ناحیهٔ شمالی [[امپراتوری ساسانی]] بودند.<ref name="اسی">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مهجوری|نام=اسمعیل|پیوند نویسنده=اسمعیل مهجوری|عنوان=تاریخ مازندران|کتاب=تاریخ مازندران|جلد=۱|سال=۱۳۴۲|چاپ=ساری|صفحه=۲۴–۲۶}}</ref> پس از گشنسبشاهان، [[کاووس پسر کیقباد|کیوس]]، شاهزادهٔ ساسانی و برادر بزرگتر [[انوشیروان]]، در سال ۵۲۹ میلادی عازم طبرستان شد و فرمانروایی این نواحی را برای مدتی، تا سال ۵۳۶ میلادی، در دست داشت. پس از کیوس، به دستور [[انوشیروان]] خاندان [[خاندان زرمهر|زرمهر]] به تبعیت از ساسانیان در منطقه مستقر شدند و تا سال ۶۸۵ میلادی، در سراسر پتشخوارگر فرمان میراندند. در این سال مقارن با [[حمله اعراب به ایران|حمله عربها به ایران]]، شاهزادهای به نام [[گیل گاوباره]] توانست با مسالمت [[آذر ولاش]]، واپسین زرمهرشاه، را کنار راند و سراسر پتشخوارگر را به دست گرفت.<ref>هاسنت لویی رابینو. ''مازندران و استرآباد''. ترجمه وحید مازندرانی، ۱۳۶۵. ص ۲۰۲.</ref>
=== بقایای ساسانی ===
|