ابونواس اهوازی

شاعر عرب ایرانی‌ و از بزرگترین شاعران کلاسیک عربی

ابونُواس اهوازی (۱۳۳–۱۹۶ هجری قمری در اهواز،[۱] ۷۴۷ یا ۷۶۲–۸۱۳ یا ۸۱۵ میلادی[۲]) با نام اصلی حسن بن هانئ حَکَمی (به عربی: الحسن بن هانئ الحكمي) معروف به ابونواس شاعر بلندآوازهٔ زبان عرب بود. پدرش، هانئ، از مردمان دمشق[۳] و مادرش از ایرانیان اهواز بود. ابونواس از بزرگان شعر عاشقانهٔ عرب است. او در شهر اهواز به دنیا آمد.[۴] از او به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین شاعران کلاسیک عربی نام می‌برند. او استاد تمامی شاخه‌های شعر عربی زمان خویش شده بود، اما شهرتش بیشتر به خاطر تصنیف‌های باده‌گساری و ستایش شراب (خَمریات) و عشق‌ورزی به پسران نوجوان (مُذکرات) است. از ابونواس در روایت‌های فولکلور نیز یاد شده و یکی از شخصیت‌های کتاب هزار و یک شب نیز می‌باشد.

ابونواس
ابونواس؛ تصویرگر جبران خلیل جبران، از مجله الفنون ۲، ۱ ژوئن ۱۹۶۱
ابونواس؛ تصویرگر جبران خلیل جبران، از مجله الفنون ۲، ۱ ژوئن ۱۹۶۱
نام اصلی
حسن بن هانئ حکمی
زاده۱۴۵ هجری قمری (۷۶۲ میلادی)
اهواز، ایران
درگذشته۱۹۸هجری قمری (۱۲۹۱ یا ۸۱۳میلادی)
بغداد، عراق
آرامگاهآرامگاه الشیخ معروف، بغداد
پیشهشاعر
دورهعباسیان

زیاده‌روی او در خوش‌گذرانی و آوردن شعرهایی در وصف آن سبب شد که وی را شاعرالخمرة لقب دهند. دیوان شعرهایش امروزه در دست است و چندین بار در مصر به چاپ رسیده‌است. وی باورهای شعوبی داشت و به برمکیان نزدیک بود تا آنجا که پس از سرنگونی آنان بغداد را ناامن دید و به مصر رفت.[۵][۶][۷]

زندگی‌نامه

ویرایش

پدر ابونواس، هانئ عرب[۸][۹] و از اهالی دمشق[۱۰] بود. در مورد تاریخ تولد ابونواس اختلاف نظر وجود دارد. سال تولد او را از ۱۳۰ تا ۱۴۵ هجری قمری (۷۴۷ تا ۷۶۲ میلادی) نوشته‌اند. نام اصلی او «الحسن بن هانئ الحکمی» و کنیهٔ وی ابونواس بود. موهایی مجعد و مشکی داشت.[نیازمند منبع]

هنگامی که ابونواس در کودکی پدرش را از دست داد، پس از ازدواج مادرش به بصره رفت. او شیفتهٔ شعر ابن حُباب بود و سرانجام او را یافت و شاگردی او را پذیرفت. ابن حباب بسیار او را دوست می‌داشت و در هر نشستی، سخن خود را با غزلی از ابونواس آغاز می‌کرد. پس از چند سال، ابونواس در مکتب‌خانه‌های محمد بن ادریس شافعی، احمد بن حنبل، محمد بن جعفر غندریه و خلف احمد حاضر شد. هم‌چنین بر اساس یک روایت او به مدت یک سال در میان عرب‌های بادیه‌نشین زندگی کرد تا شناختش از زبان عربی خالص، کامل شود.[نیازمند منبع]

در سی سالگی، پس از ابراز عشق به دختری کنیز به نام «جنان» و تهمت‌هایی که مردم بصره به خاطر همین موضوع به او روا داشتند، به بغداد کوچید.[نیازمند منبع] خیلی زود به خاطر شعرهای شوخی‌آمیز و طنزش، مشهور شد. شعرهای او عمدتاً توصیف‌گر لذت‌های شراب‌نوشی (خَمریات) و عشق‌ورزی به پسران نوجوان (مُذکرات) بودند. وی درین باره چنین می‌گوید: «از برای پسرکان، از دختران دست شسته‌ام و از برای شراب کهنه، آب زلال را از خاطر برده‌ام.»

او بسیار علاقه داشت که جامعه را با بیان مسائلی که مورد ممنوعیت اسلام بود، شوکه کند. او اولین شاعر عرب بوده‌است که دربارهٔ استمنا نوشته و اگرچه «پسردوستی» را شایسته نمی‌دانست اما آن را به ازدواج ترجیح می‌داد.[نیازمند منبع]

تبعید و زندان

ویرایش

هارون الرشید خلیفهٔ عباسی، بارها به‌خاطر آنچه که ابونواس در اشعارش می‌آورد، به زندان می‌انداخت؛ تا جایی که مدت زندانی بودنش زیاد شد، برمکیان او را به‌خاطر مدحی که او از آنها می‌کرد، آزاد کردند.

میراث

ویرایش
 
عکس از تابلو خیابان ابونواس در بغداد

ابونواس در زمرهٔ یکی از بزرگان ادبیات کلاسیک عربی به‌شمار می‌رود. او تأثیر زیادی بر نویسندگان و شاعران پس از خود از جمله منوچهری دامغانی داشت.[۱۱][۱۲] در دیوان ابونواس ۲۶۰ واژهٔ معرب به کار رفته‌است.[۱۳] صراحت او در بیان و نکوداشت پسردوستی، باعث آن شد تا در طول سالیان، مخالفان به سانسور آثار او بپردازند. تا آن‌جا که در سال‌های آغازین قرن بیستم میلادی، در سال ۱۹۳۲ نخستین سانسور نوین بر آثار او در قاهره روی داد، آن‌گاه که تمامی اشعار مربوط به پسردوستی او حذف شد. هم‌چنین در ژانویه ۲۰۰۱، تعداد ۶٬۰۰۰ کتاب از اشعار پسردوستی او توسط وزارت فرهنگ مصر به آتش کشیده شد.[نیازمند منبع] در ایران عبدالمحمد آیتی غزل‌های ابونواس را به فارسی برگردانده‌است.

خیابانی در بغداد به نام او می‌باشد.

همچنین در ایران کتابی به نام «ابونواس به فارسی تقدیم می‌کند» از نشر سه سه‌تار با تاثیرپذیری از شعر و شخصیت ابونواس منتشر شده است.

نمونهٔ شعر

ویرایش
دَعِ الرسم الذی دَثَرایُقاسی الرَیحَ والمطرا
و کُن رجلاً اَضاعَ العُمرِ فی اللذات والخطرا
یُرینا صفحتی قمرٍ یَفوقُ سناهما القمرا
یُزیدُک وِجهُهُ حُسناًاذا ما زِدتَهُ نظرا

ترجمه:

رسمی را که در گذر زمان نابود شده و باد و باران به باد فنا داده‌است رها کن.

و از آنان باش که زندگی را در لذت‌ها و خطرات می‌گذرانند.

[آن مرد] چهرهٔ ماه‌گونش را به ما می‌نمایاند که از ماه پرفروغ‌تر است.

و رویش زیباتر می‌شود وقتی بیشتر نگاهش می‌کنی.[۱۴]

نام برخی از قصیده‌ها

ویرایش
  • وکأنَّ سعدی إذْ تودعنا
  • دَعْ عَنْکَ لَوْمی فدعإنّ اللّوْمَ إغْرَاءُ
  • أَثْنی علی الخمرِ بآلائها،
  • و نَدْمانٍ یری غَبَناً علَیْه
  • لا یَصرفَنَّک، عن قَصْفٍ وإصْباء
  • أما یسُرُّکَ أنَّ الأرضَ زَهْراءُ
  • یارُبَّ مَجْلِسِ فِتْیانٍ سمَوْتُ له،
  • غُصِصْتُ منکَ بِما لا یَدفَعُ الماءُ،
  • فدیتُ مَنْ حَمّلتُهُ حاجةً[۱۵]

پانویس

ویرایش
  1. Esat Ayyıldız. "Ebû Nuvâs’ın Şarap (Hamriyyât) Şiirleri". Bozok Üniversitesi İlahiyat Fakültesi Dergisi 18 / 18 (2020): 147-173.
  2. "Abu Nuwas Persian poet". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). born c. 747, –762, Ahvāz, Iran
  3. «ابونواس، شاعر ایرانی در بوته نقد و داوری تاریخ». پرتال جامع علوم انسانی. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۷-۱۰.
  4. ممتحن (۱۳۸۵). نهضت شعوبیه. ص. ۲۳۵.
  5. «ابونواس، شاعر ایرانی در بوته نقد و داوری تاریخ». پرتال جامع علوم انسانی. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۷-۱۰.
  6. برای نمونه دربارهٔ فضل پسر یحیی برمکی سروده‌است: رأیت افضل فی ساحة همة اطالت لعمری عید کل جواد ترید الناس افواجاً الی باب داره کأنه رجلاً دبی و جراد …
  7. «شعوبیه و تأثیرات آن در سیاست و ادب ایران و جهان اسلام». hawzah.net. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۷-۱۰.
  8. # Garzanti, Aldo (1974) [1972] (in Italian). Enciclopedia Garzanti della letteratura. Milan: Garzanti. p. 2.
  9. «أبو نواس شاعر الخمر | محیط». بایگانی‌شده از اصلی در ۳۰ اوت ۲۰۱۱. دریافت‌شده در ۲ نوامبر ۲۰۱۱.
  10. منیر القاضی، ابو نؤاس وتجربته الشعریة، دارالنهضة، بغداد 1977 ص 32.
  11. احترام رضایی، «پیشینه ساقی‌نامه‌ها»، ساقی‌نامه در شعر فارسی، انتشارات امیرکبیر، ص. ۴۰، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۱۱۹۱-۱
  12. «منوچهری و شعر عرب». دریافت‌شده در ۵ مه ۲۰۱۱.[پیوند مرده]
  13. آذرنوش، آذرتاش (۱۳۸۷). چالش میان فارسی و عربی سده‌های نخست (ویراست ۲). نشر نی. ص. ۲۴۷. شابک ۹۷۸۹۶۴۱۸۵۰۴۲۷.
  14. شاهدبازی در ادبیات فارسی، سیروس شمیسا، ص 31.
  15. «سایت شعر عربی ادب». بایگانی‌شده از اصلی در ۹ ژانویه ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱ فوریه ۲۰۱۲.

منابع

ویرایش
  • ديوان ابي نواس، به تصحيح و تحقيق استاد محمد علوه، بيروت، مركز ثقافي.