ایل بهمئی

یکی از ایلات قوم لر

ایل بهمئی[۱] یکی از ایلات قوم لر و از بزرگ‌ترین ایلات ایران از لحاظ جمعیت و جغرافیا است. ایل‌ بهمئی از ایلات لر بزرگ و ایلات باستانی ایران است و جزو لرهای جنوبی می باشد که در جنوب غرب ایران که به‌ طور گسترده در استان‌های خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، فارس و بوشهر ساکن هستند.[۲][۳][۴] بزرگ‌ترین دانشنامه‌های اسلام‌شناسی و ایران‌شناسی یعنی ایرانیکا،[۵] دانشنامه جهان اسلام،[۶] دائرةالمعارف بزرگ اسلامی[۷] و لغت‌نامه دهخدا[۸] به معرفی این ایل پرداخته‌اند. بهمئی‌ها به زبان لری و با گویش بهمئی صحبت می‌کنند.[۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶]

ایل بهمئی
کوچ عشایر بهمئی دشت‌های کهگیلویه
کل جمعیت
۶۰۰,۰۰۰ تا ۷۰۰,۰۰۰ هزار نفر
مناطق با جمعیت چشمگیر
کهگیلویه و بویراحمد، فارس، خوزستان، بوشهر
زبان‌ها
لری بهمئی
دین
اسلام شیعه

تا کنون چندین کتاب دربارهٔ تاریخ، فرهنگ و آداب و رسوم مردمان بهمئی به چاپ رسیده است. کتاب «مونوگرافی ایل بهمئی» نوشته نادر افشارنادری، جامعه‌شناس و انسان‌شناس ایرانی،[۱۷] «لرهای ایران: لر بزرگ لر کوچک» از جواد صفی‌نژاد انسان‌شناس و جغرافی‌دان،[۱۸] «مقاله ایل بهمئی» در نشریه هنر و مردم توسط علی بلوکباشی، مردم‌شناس و پژوهشگر، کتاب «سفرنامه بهمئی و لشکر کشی به طیبی»، به نوشته چارلز نوئل محقق و جهانگرد انگلیسی با ترجمه کاوه بیات،[۱۹] و کتاب «زنان ایل بهمئی» نوشته الویا رسترپو مردم‌شناس کلمبیایی و با ترجمه جلال‌الدین رفیع‌فر[۲۰] از مهم‌ترین آثار دربارهٔ بهمئی‌ها هستند.

تقسیمات

ایل بهمئی به دو بخش احمدی و مهُمدی تقسیم شده است که خود دارای زیر مجموعهٔ‌ های بسیاری هستند.

بهمئی سردسیر را مهمدی و بهمئی گرمسیر را احمدی گویند.

احمدی شامل بیژنی و جلالی است.

[۲۱] بیژنی از دوازده (۱۲) طایفه بندری، طایفه بتلی، طایفه غیبی، طایفه ویسی، طایفه گهرلی، طایفه شهروئی، طایفه بالیاوی، طایفه بلواسی، طایفه تاکائیدی، طایفه شه مصیری، طایفه مشهدی مهمدی و طایفه ایسوی (یوسفی) تشکیل شده است.

جلالی از چهار (۴) طایفه باولی، طایفه شوسنی (شاه حسینی) ، طایفه کمبری، طایفه شه نظری تشکیل شده است.

طوایف سادات وابسته به ایل بهمئی از شش (۶) طایفه سادات عباسی، طایفه سادات میرسالاری، طایفه سادات رضا توفیق، طایفه سادات منگزوری، طایفه سادات بابااحمدی (شیوخ) و طایفه سادات یوسفی تشکیل شده است.

مهمدی از نه (۹) طایفهٔ نریمیسا، طایفه محمدمیسا ، طایفه علاءالدینی، طایفه کمایی، طایفه خلیلی، طایفه بناری، طایفه کلاه کج، طایفه نوروزی و طایفه عالی مهمدی تشکیل شده است.

طوایف میر احمدی، نعمت الهی، خواجه امیری، شیخی، محمدی و قنبری طوایف شش گانه علاءالدینی را تشکیل می دهند که طوایف شش گانه علاءالدینی پر جمعیت ترین طوایف ایل بهمئی به شمار می روند.

خوانین بهمئی از طایفه نریمیسا می باشند.


تاریخ

ایل بهمئی یا بهمنی افرادی که نسب خود را از بهمن شاه درازدست کیانی - هخامنشی می‌دانند. تمامی ایلات بهمئی نسب خود را از نسل بهمن شاه می‌دانند. علائدین بهمن شاه مؤسس خاندان بهمنی خود را از نسل بهمن فرزند اسفندیار معرفی کرده است. در مناطق بهمئی نشین آثار باستانی زیادی از دوره هخامنشی و اشکانی موجود است.[۲۲]

اما به گفته‌های دیگر سال ۶۵۱ میلادی که آخرین سلسله ایرانی شاهنشاهی ساسانی دچار فروپاشی شد نجیب‌زادگان درباری لر تبار از وحشت حمله اعراب به دامنه‌های زاگرس مرکزی و سپس به غارها پناه بردند. قریب به ۷۰۰ سال بعد در انشعاب نژاد لرتبار (لر بزرگ) در پهنه کهگیلویه بزرگ شعبه ایل بهمیی شکل گرفت. در نتیجه مردم بهمیی از وارثان و خالص‌ترین نژاد ایرانی آریایی و از نجیب‌زادگان حکومتی در سلسله ساسانی بودند، که در انشعابات عشایر بزرگ ایران، در پهنه زاگرس مرکزی ریشه دوانده و به بزرگی زاگرس قامت کشیدند.

آثار زیادی دربارهٔ جنگاوری بهمئی‌ها روایت شده است، حسن فسایی در فارسنامه ناصری می‌نویسد:

بهمئی دلیرند که ۱۰ نفر تفنگ چی بهمئی را با ۱۰۰ نفر تفنگ چی بختیاری برابر گرفته‌اند و در وقت جنگ برهنه باشند که چون پاره جامه با گلوله تفنگ در بدن فرورود زخمش کهنه شود.[۲۳]

در دوران حکومت‌های مختلف از زمان صفویه تا حضور در جنگ قندهار همراه نادرشاه تا درگیری با حکومت زندیه، در سال ۱۳۰۳ نیز در به همراه بختیاری‌ها و عرب‌ها علیه حکومت تازه تأسیس پهلوی در عملیاتی به نام کمیته قیام سعادت دست به شورش زدند.

قیام ۱۳۱۶ بهمئی

اما مهم‌ترین درگیری ایل بهمئی با حکومت‌ها مربوط به سال ۱۳۱۶ می‌باشد که در میان مردم بهمئی به جنگ ستون بهمئی یا قیام سال ۱۳۱۶ بهمئی معروف شده است که علیه سیاست رضاشاه و کوچ اجباری عشایر معروف به تخته قاپو صورت گرفته است و این درگیری که از سال ۱۳۱۵ شروع شد با کشته شدن بیش از ۴۰۰ نظامی و ۲۵۰ نفر از عشایر و در نهایت با قتل خدا کرم خان بهمئی معروف به خان طلا و سایر افراد و خانواده‌اش پایان یافت.[۲۴]

جغرافیا

مردم ایل بهمئی بخش زیادی از جمعیت استان‌های خوزستان، فارس، بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد را تشکیل می‌دهند به طوری که اکثریت جمعیت شهرستان‌های بهمئی، صیدون، باغ‌ملک و رامهرمز بهمئی هستند، همچنین جمعیت قابل توجهی از شهرستان‌های کهگیلویه، هفتکل، آغاجاری، بهبهان و امیدیه را مردمان این ایل شامل می‌شوند. تعداد زیادی به دلیل اشتغال در شهرهای بندر گناوه، دیلم، هندیجان، اهواز و ماهشهر ساکن شده‌اند. همچنین در شهرستان ممسنی و مرودشت نیز از دیرباز گروهی از بهمئی‌ها در آنجا زندگی می‌کنند.

مشاغل سنتی مردم

پرورش دام

ایل بهمئی و جامعه عشایر سیار کهگیلویه و خوزستان، یک جامعه مولد می‌باشد که با کمترین توقع و امکانات بیشترین تولیدات و بازدهی را دارد. پرورش دام از مهم‌ترین پیشه‌های ایل بهمئی به‌شمار می‌رود که به واسطه آن، سالانه هزاران تن گوشت قرمز، انواع فراورده‌های لبنی، پشم گوسفند و موی بز تولید می‌شود.

تولید محصولات کشاورزی و باغی مورد نیاز

بهمئی‌ها در سردسیر و گرمسیر به کشاورزی و باغداری می‌پردازند. محصولات آن‌ها گندم، جو، برنج، حبوبات، سبزی و مرکبات است. زنان در همه کارها با مردان همکاری می‌کنند.

امورات منزل و تولیدات لبنی

تمام کارهای خانه به عهده زن هاست. دختران و زنان ایل هر صبح از کوه و دشت، هیزم سوخت خود را گرد آوری می‌کنند و پس از آن از رودخانه یا چشمه، مشک‌های آب را پر می‌کنند و به پشت می‌گیرند و به چادر می‌آورند. سپس گندم و برنج را در هاون‌های سنگی به نام «سرکو» می‌کوبند و پوست آن‌ها را می‌گیرند. پس از آن آرد را خمیر و چانه می‌کنند و از آن نان می‌پزند. نان را روی ساج‌های فلزی می‌پزند. نخست ساج را روی اجاق جلوی چادر گرم می‌کنند؛ و سپس چانه‌های خمیر را روی «نان بند» پهن می‌نمایند و روی ساج می‌اندازند تا پخته شود. تمام خوراک‌های گوناگون دیگر نیز روی همین اجاق‌های جلوی چادر تهیه می‌شود. نان کلگ از دیگر صنایع غذایی مخصوص بهمئی‌ها است که از بلوط درست می‌شود، به این صورت که بلوط‌ها را در سرکو خورد کرده و پس از چند روز که خیسانده شده آن را بر روی توک (تابه) گذاشته تا برشته شود، نان گلگ را به همراه ماست و گوشت استفاده می‌کنند.[۲۵]زنان از شیر انواع لبنیات شامل کره، ماست، کشک، قره قروت، سرشیر و جز آن تهیه می‌کنند. ماست را در مشک‌هایی که به سه‌پایه چوبی متصل است می‌آویزند و آنقدر تکان می‌دهند تا کره و دوغ بدست آید.

صنایع پوستی

مردم ایل از پوست گوسفند به عنوان ظروف و کارهای دیگر استفاده می‌کنند. مواردی که در آن از پوست گوسفند استفاده می‌شود مثل مشک آب، خیگ روغن حیوانی، خیگ ماستینه و کیسهٔ حبوبات و مشک دوغ زنی استفاده می‌کنند. برای تهیهٔ مشک آب پس از تمیز کردن پوست و دوختن قسمت‌های مورد نیاز آن سپس در جفت یا پوست بلوط خیسانده تا محکم شود و بوی آن گرفته شود. برای تهیه مشک دوغ زنی که سخت‌تر از مشک آب است پس از تمیزکردن موهای آن، سپس آن را در آب نمک و دوغ می‌خوابانند و سپس کم‌کم لایهٔ روی آن را می‌تراشند و آن را دود می‌دهند.

طناب بافی

این نوع دست بافته در ایل مصرف زیادی دارد و برای بستن دام، محکم کردن وسایل بر پشت حیوانات و طناب‌های تزئینی از پشم و موی بز استفاده می‌شود. برای هرنوع کاری از طناب مخصوص به خود استفاده می‌شود. برای بستن دام از طناب معمولی و برای زین اسب از طناب پهن و برای گردن اسب از طناب چهارگوش و برای بستن دام و شتر از طناب هشت لای بیضی شکل استفاده می‌کنند.

افراد معروف

معروف‌ ترین خوانین در ایل بهمئی خدا کرم خان بهمئی معروف به خان طلا، رهبر جنگ ستون بهمئی در سال ۱۳۱۶ علیه رضاشاه و همچنین حسین خان بهمئی از سران کمیته قیام سعادت و رهبر جنگ کی کاووس بهمئی در سال ۱۳۰۳ علیه حکومت رضا خان می باشند.

محمد علی خان بهمئی به عنوان آخرین ایل‌ بیگ بهمئی شناخته می‌شود که در زمان حکومت پهلوی به مقام ایلخانی رسیده است.

مرتضی دستپاک و سجاد باغنده از مشهورترین خوانندگان محلی این ایل به شمار می روند.

از افراد مشهور حال حاضر ایل بهمئی می توان به حسین انسان، حیدر بهمنی، عبدالله ویسی، مهدی محسن نژاد، صالح حردانی و ... اشاره کرد.

ریشه نام

ایل بهمئی اسم خود را از اسم جد خود بهمن شاه کیانی-هخامنشی گرفته است.

در گذشته بین لرها حرف " ن ' آخر کلمات استفاده نمی‌شده و جای خود را به حرف «ه‍» می‌داد؛ مثلاً کلمه «بکن» شده «بکه» یا «بزن» شده «بزه»، به همین دلیل بهمن شد «بهمه» و سپس به «بهمه ای یا بهمئی» یعنی افرادی از نسل بهمن تبدیل شده است.

فرهنگ

کوچ ایل بهمئی

اگر چه در دهه‌های آغازینِ قرن حاضر گروه‌های بسیاری از ایل بهمئی نیز همانند سایر ایل‌ها و عشایر ایران یکجانشین شدند، اما هنوز هم بخشی از طایفه‌های ایل بهمئی، کوچ‌رو هستند. کوچ‌روهای بهمئی زمستان را در دشت‌های خوزستان و تابستان را در بخش‌های کهگلویه و بویراحمد به سر می‌برند.[۲۶]

ضرب‌المثل‌ها

در گویش بهمئی ضرب‌المثل‌های زیادی وجود دارد که برای موقعیت‌های مختلف از آن استفاده می‌شود، از معروف‌ترین ضرب‌المثل‌های این ایل می‌توان به (مار اه پیدن بدش ایا او کرش سوسو کنه)، (داری که خل اوی مه ده راس ابو)، (سرش سر آدمیه)، (قلایه گدن گپ بزن گو گی گی)، (آربز و قلون اگو آل بورت دو سمه دوری) اشاره کرد.

موسیقی

موسیقی مردم بهمئی شاخه‌ای از موسیقی لری است. این موسیقی به وسیله سازهایی مانند سرنا، کُرنا و کوس و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا نواخته می‌شود. مراسم عروسی در این ایل به این شکل است که همه روستا اعم از زن و مرد، پیر و جوان جمع شده و به شادی با رقص مخصوص به این ایل می‌پردازند تا اواخر دهه هشتاد رسم ترکه زنی و بیت‌خوانی در این جشن‌ها امری رایج بود که به مرور کمرنگ شد. یار یار بهمئی نیز نوعی موسیقی معروف بهمئی است که بسیار پرطرفدار است و به نوعی شناسنامه موسیقی ایل بهمئی محسوب می شود.[۲۷]

باورها

در بین بهمئی‌ها مانند دیگر اقوام، باورهای زیادی وجود دارند که با زندگی مردم عجین شده و تمام کارها و برخوردهای روزمره‌شان، بر اساس همین باورها صورت می‌گیرد. باورها (خرافی یا غیر خرافی) جزئی از فرهنگ هر قوم و منشأ حرکت و نشان دهندهٔ نحوهٔ زندگی افراد هستند.

عزاداری

در رسم بهمئی‌ها هرگاه کسی از دنیا می‌رود مثل اینکه همهٔ طایفه عضوی از خانواده را از دست داده و ماتم زده می‌شوند. مراسم عزاداری در بین بهمئی‌ها به شکل خاصی برگزار می‌شود و تقریباً تمام روستا و طایفه بر سر مزار شخص فوت شده جمع و به سینه‌زنی و عزادارای می‌پردازند، یک خواننده هم به سرود خوانی مشغول می‌شود که در زبان بهمئی به آن خطیر می‌گویند.[۲۸]

جمعیت

طبق آمار و سر شماری های احتمالی که انجام شده است جمعیت ایل بهمئی در کل کشور حدود ۶۰۰,۰۰۰ تا ۷۰۰,۰۰۰ هزار نفر می‌باشد.[۲۹][۳۰]

همچنین حدود ۳ هزار خانوار ایل بهمئی در افغانستان زندگی می‌کنند که گفته می‌شود آن‌ها پس از فتح قندهار در زمان نادرشاه آنجا ساکن شدند.[۳۱]

گویش بهمئی

بهمئی
زبان بومی درایران
منطقهاستان خوزستان، استان کهگیلویه و بویراحمد
شمار گویشوران
نامعلوم  (بدون تاریخ)
کدهای زبان
ایزو ۳–۶۳۹

گویش بهمئی (گویش بهمنی یا بهمه ای) یکی از گویش‌های زبان لری و زبان‌های جنوب غربی ایران است که توسط مردم بهمئی که در مناطق بهمئی‌نشین زندگی می‌کنند به کار برده می‌شود. این گویش از لحاظ واژگان با ایلات دیگر متفاوت است. دانشنامه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی گویش بهمئی را متفاوت از بویراحمدی، کهگیلویه‌ای و ممسنی دانسته است. مردم بهمئی عمدتاً بدون نیاز به زبان فارسی در گویش روزمره خود به زندگی می‌پردازند.[۳۲][۳۳][۳۴]

جغرافیا

کهگیلویه و بویراحمد: شهرستان بهمئی، شهرستان کهگیلویه و ...

بوشهر: بندر گناوه، دیلم و ...

فارس: ممسنی، مرودشت و ...

خوزستان: رامهرمز، باغملک، بهبهان، امیدیه، آغاجاری، اهواز، صیدون، هفتکل، هندیجان و ماهشهر

نمونه واژه‌ها

لری بهمئی فارسی تلفظ توضیحات
بو بابا bow
دی/دای/دا دای، مادر day/dey
کَکا/گه گو برادر kaka
گو برادر gow
دَدَ/دَیَه/دِیَه خواهر daya/dada
باوا پدربزرگ bavaa
نَنَه مادربزرگ nana
تاتَه عمو tata
حالو خالو_دایی haloo
هُمریش همریش (باجناغ) homrish
بنکو/بمکو گروه-دسته bomkoo/bonkoo
کُر پسر kor (کُره که به معنی (بچه مذکر) است از همین ریشه است)
دُوَر دختر dooar
جمو دوقلو jmo
کاش کفش kash
دین دنبال، پیرو din کلمه دین در عربی از همین واژه گرفته شده است.
سی برای si
سی چه برای چه si che
ها آره ha
بهر سهم bahr
هرپه هرگاه harpa
هردمبیل قاتی پاتی hardambil
دس نماز وضو das nemaz
پساپس عقب عقب (پس پس) pasaapas
همی اچنو همین‌طور hamechno
تته (گهواره tata
گَه روز gah
حالا iso
اوسو اونوقت ouso
مِن داخل men
تو اتاق too
پلشت، نشسته کثیف، پلشت pelasht
جومه جامه-پیراهنن jooma
لوقه روسری charghay
پتی خالی-برهنه pati
گَپو بزرگ gapoo
دوال کمربند dooal
دشوری توالت dashori
گُنج زنبور Gonj
بِنگِشت گنجشک bengesht
گِلو گربه geloo , gloo
مَندیر منتظر mandir
تیه چشم tiya
نُفت دماغ noft
فیر دماغ fir
کلیچ انگشت clich
کچه چونه kacha
بُت گلو bot
کَپ دهان kap
چیل دهان chil
گُرده کلیه Gorda
کُم شکم kom
گُز نیشگون konjor
پِرز ذره perz
بَرد سنگ bard
صوا فردا savaa
دوش دیشب doosh
پرندوش پریشب parandoosh
دیگ دیروز dig
پَرد پریروز parid
پسین عصر-غروب pasin
وَدَر به در -بیرون vadar
سیزه و در سیزده به در siza vadar
حولکی با عجله houlaki
اَغرض ازدستی، عمداً agharazh
وَراسی! به راستی-جدی! واقعا! varaasi
هیمَه هیزم hima
هوار صاف (هموار) hovar
حونه خانه hoona
بالاحونه پشت بام baalaa hoona
رهگه محل عبور rahgah
برم برکه-گودال بزرگ آب barm
سمَه سوراخ sema
کاسه‌پشت لاک‌پشت kaasa posht
موری مورچه mouri
بق قورباغه ghorbak
باهِندَه پرنده bahenda
وَرزا گاو نر اخته با هیکل ورزیده varza
گووَر گودر، گوساله gooar
کاوَه بره نر kaavah
کَهرَه بزغاله kahra
جولَه/جیلَه جوجه تیغی joola/jila
کتو سگ ketoo
سه توره شغال satoora
گَرگَراک آفتاب‌پرست gargarak
لس لسک مارمولک، leslesak
کندر عنکبوت kondgor
کفولک تار عنکبوت kafolak
بال جفتو جغد baljaftoo
گندی عدس gendi
بُنگ بانگ، صدا bong
پَل گیسو، گیسوی بافته شده pal
پیاله کاسه بزدگ peyala
می‌بریز ماهی بریز، ظرفی مانند ماهی تابه mey beriz
رو رود roo
رود عزیز rood در گویش لری لرستانی روله گفته می‌شود
کول شانه kool
گوشتل کشتی goushtil
گُند بیضه Gond
رم موهای زهار rom
پند مقعد pend
کند باسن kend
خینگ ظرفی برای نگهداری روغن khingh
آشپلان آب‌کش-تراوش پیاله troshpla
دول پارچ dool
دشه نخ dasha
تش آتش tash
بوی ای وای-اوا booy
کلو دیوونه kaloo
لوه آدم ساده liva
گیزال گیج و منگ gizaal
شیتکی شوت، گیج و منگ shitaki
آجز بی‌حس، خسته ajez
برق رعد و برق bargh
رقات پشت سرهم reghaat
تلیشه تکه باریک از پارچه یا چیزهای دیگر مثلاً استخوان tlisha
خس، خسه هست-استخوان khas
دسپلیچی دستمالی کردن چیزی dasploo
تنگ محکم tengh
سله نوعی سبد salah
شپلاک سیلی shapalakh
کلم شل صفت شده klom
کته توده سفتی که روی زخم پس از مدتی ایجاد می‌شود kota
برن ته‌دیگ bran این کلمه از ریشه کروندن یعنی خراشیدن آمده است.
قاتق غذایی که با نان خورده می‌شود ghaatogh
گله گله جای به جای gla gla
گله نوک gla
گمبگل دسته گل gomb gol
گمبله کوتاه وچاق gembla
مازَه منطقه بالا و وسط هر چیز تپه مانند maazah
و فرصت آهسته va frsat
وایه آرزو vaaya
نها جلو nhaa
دیندا پشت سر dindaa
رِک چوبی که به عنوان حائل زیر شاخه سنگین شده درخت می‌گذارند تا نشکند rek
خایه تخم khaya هاگ همان خاگ به معنی تخم یا خایه می‌باشد.
کُل کوتاه kol
دمری دمر-وارونه damari
وهشه عطسه vahsha
کشکاور خمیازه Kashkaver
ور کردی گیر دادی wer kerdi
همدا (هندا) هم اندازه homda
خُش خشک khos
آسره ستاره asera
آفری مراسم ختم afari
و دُز مخفی panaapala
کَرَه سنگ چین هاییکه از روی هم انباشتن سنگ‌های کوچک و بزرگ از داخل زمین‌ها و باغ‌ها ایجاد می‌شود و معمولاً به عنوان مرز زمین‌ها و باغ‌ها استفاده می‌شود karra
مَهلی خیلی mahli
یه چنو اینقدر ya chnini همراه با نشان دادن چیزی برای مقایسه مانند حجم مشت
هور ظرفی خورجین مانند بافته شده از نوارهای پارچه‌های مختلف که برای حمل گندم بر روی خر استفاده می‌شد hoor
پندوم ورم pandoom
جِر قوز jer

بعضی از واژه‌ها به صورت شکسته ادا می‌شوند و در بیشتر موارد حروف صدادار تغییر می‌کنند یعنی مثلاً آ به او و او به‌ای تبدیل می‌شود یا حروفی که در یک کلمه تلفظ آن‌ها کمی مشکل است حذف می‌شوند مانند:

  • زونی:زانو
  • نون:(نان)
  • دس:دست
  • چو:چوب
  • رَه:راه
  • کُه:کوه
  • می:مو
  • رووهه:روباه
  • حونه:خونه
  • نخون:ناخن
  • آو:آب
  • ساز:سبز
  • دو:دوغ
  • قلا:کلاغ

جمله‌ها

  • لری بهمی یکی اه شاخه یَل زؤن لریه: لری بهمئی یکی از شاخه‌های زبان لریه
  • وَری بِرَه درستَه بخُن: پاشو برو درستو بخون
  • ینه سی اشا سَدُم: این رو برای شما خریدم.
  • بره آو سیم بیا؛ برو و آب برام، بیار
  • بره بخاس؛ برو و بخواب
  • کو په مه شره اویدی گردیمو: بابا مگه شدی شر گرفتی ما را

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «تازه‌ها و چاپهای انتشارات خجسته/از تاریخ اجتماعی ایران تا ایل بهمئی». خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا). ۱۰ اسفند ۱۳۹۳. دریافت‌شده در ۲۲ دی ۱۴۰۳.
  2. خلیلی‌پور، غلام محمد (۱۳۹۳). شهریاران جنوب و تاریخ ایل بهمئی. تهران: سازمان چاپ و انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی. شابک ۹۷۸۹۶۴۱۰۲۸۹۷۰.
  3. دهبانی‌پور، ابوتراب (۱۳۹۷). سیری در تاریخ ایل بهمئی از لیراوی تا لیکک. اصفهان: فرهنگ مانا. شابک ۹۷۸۶۰۰۸۷۰۷۵۰۹.
  4. فتحی، غفور (۱۳۹۹). ایل بهمئی. گنج علم. شابک ۹۷۸۶۲۲۶۹۶۵۵۰۷.
  5. «BAHMAʾĪ». ایرانیکا. ۱۵ دسامبر ۱۹۸۸. دریافت‌شده در ۱ بهمن ۱۴۰۳.
  6. «بهمئی». دانشنامه جهان اسلامی. دریافت‌شده در ۲ بهمن ۱۴۰۳.
  7. «دایرةالمعارف بزرگ اسلامی/بهمئی». دایرةالمعارف. ۱۳ مهر ۱۳۹۹.
  8. «معنی بهمئی/لغت نامه دهخدا». واژه یاب. دریافت‌شده در ۱ بهمن ۱۴۰۳.
  9. «کتاب «هَیبِلَه چین، هَوال بَر» رونمایی شد». خبرگزاری کتاب. ۲۶ مهر ۱۴۰۳. دریافت‌شده در ۲ بهمن ۱۴۰۳.
  10. «جشن بزرگ فرهنگ و هنر ایل بهمئی در دیشموک برگزار شد». خبرگزاری مهر. ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲.
  11. «سفرنامه بهمئی و لشکر کشی به طیبی منتشر شد». خبرگزاری مهر. ۲۱ بهمن ۱۴۰۲.
  12. «مستند ایل من بهمئی». ایسنا. ۸ آذر ۱۴۰۳.
  13. «نگاهی جدید به تاریخ ایل بهمئی/از تمدن ایلامی گرفته تا تاریخ ایران معاصر». الیما نیوز. ۱۶ بهمن ۱۴۰۳.
  14. «لباس محلی ایل بهمئی ثبت ملی شد». تسنیم. ۹ تیر ۱۳۹۸.
  15. «تصویری زیرخاکی از زنان ایل بهمئی به روایت جهانگرد انگلیسی». خبرگزاری دانا. ۱۵ مرداد ۱۳۹۹.
  16. «سابقه تاریخی دهدشت و بهمئی درکهکیلویه وبویراحمد به شش هزارسال قبل می‌رسد». ایرنا. ۲۶ بهمن ۱۳۸۵.
  17. افشار نادری، نادر (١٣٩١). ایل بهمئی. خجسته. شابک ۹۷۸۹۶۴۶۲۳۳۹۸۰.
  18. صیفی نژاد، جواد (۱۳۸۱). لرهای ایران: لربزرگ، لرکوچک. تهران: آتیه. شابک ۹۶۴ - ۷۴۰۹- ۲۲-۲.
  19. ویلیام چارلز نوئل، میجر ادوارد (۱۴۰۱). سفرنامه بهمئی و لشکرکشی به طیبی. ترجمهٔ کاوه بیات. نامک. شابک ۹۷۸-۶۲۲۶۶۷۰۳۱۹.
  20. «با «فیروزآبادی در مجلس چهاردهم»، کتاب «زنان ایل بهمئی» به چاپ رسید». ایسنا. ۱۸ شهریور ۱۳۸۷.
  21. افشار نادری، نادر (١٣٩١). ایل بهمئی. خجسته. شابک ۹۷۸۹۶۴۶۲۳۳۹۸۰.
  22. خلیلی، حاج ناصر (۱۳۹۷). تاریخ ایل بهمئی. تهران: آتیه. شابک ۹۷۸۶۰۰۳۱۴۵۰۵۴.
  23. حسینی شیرازی، حاج میرزا حسن (۱۳۱۲). فارسنامه ناصری. تهران: آتیه. شابک ۹۶۴ - ۷۴۰۹- ۲۲-۲.
  24. قیام طایفه علادینی علیه رضاخان پهلوی در سال ۱۳۱۶. چویل. ۱۳۸۷. شابک ۹۷۸۹۶۴۷۹۳۰۹۹۴.
  25. «فیلم/تولید نان کلگ از بلوط در سال ۱۳۵۰ در ایل بهمئی». خبرگزاری مهر. ۲ تیر ۱۳۹۴. دریافت‌شده در ۱۸ بهمن ۱۴۰۳.
  26. «آغاز پلاک کوبی دام عشایر بهمئی با خرید ۴ هزار پلاک هویت». باشگاه خبرنگاران جوان. ۲۵ مرداد ۱۳۹۸.
  27. «ترکه زنی تفریح سنتی اما رو به افول در ایل بهمئی». ایرنا. ۱۸ فروردین ۱۳۹۸.
  28. «وای حمزه شهیدم/نوای جانسوز شروه ایل بهمئی در رثای شهید وطن». ایرنا. ۶ آبان ۱۴۰۳.
  29. خلیلی، حاج ناصر (۱۳۹۷). تاریخ ایل بهمئی. تهران: آتیه. شابک ۹۷۸۶۰۰۳۱۴۵۰۵۴.
  30. «شاهکار رسانه ملی این بار با ایل بهمئی». کبنا نیوز. ۸ آذر ۱۳۹۴. دریافت‌شده در ۲ بهمن ۱۴۰۳.
  31. «دکتر قادر آشنا خبر داد: بازماندگان فتح قندهار در افغانستان ادعا دارند که اصالتاً ایل بهمئی می‌باشند». الیما نیوز. ۳ اسفند ۱۳۹۹. دریافت‌شده در ۱ بهمن ۱۴۰۳.
  32. وهاب‌مقدم، داریوش (۱۳۹۹). توصیف زبان شناختی گویش لری شهرستان بهمئی. پژوهندگان راه دانش. شابک ۹۷۸۶۰۰۳۴۵۵۰۲۳.
  33. نیک‌بین، محمد. هیبله چین، هوال بر. چویل. شابک ۹۷۸۶۰۰۴۴۵۱۶۹۷.
  34. «بهمئی». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۱۳ مهر ۱۳۹۹. دریافت‌شده در ۲۰ بهمن ۱۴۰۳.