درس خارج

عالی‌ترین مرتبه دروس در حوزه‌های علمیه شیعه
(تغییرمسیر از درس خارج اصول)

درس خارج، عالی‌ترین مرتبه دروس در حوزه‌های علمیه شیعه است و در این مرتبه است که برخی از طلاب موفق به اخذ مرتبه اجتهاد می‌شوند. مرحله تدریس درس خارج در حوزه علمیه را می‌توان بالاترین سطح علمی حوزه علمیه دانست. اصطلاحاً به مدرسین دروس خارج در حوزه‌های علمیه، مجتهد گفته می‌شود.

دو روحانی در مدرسه خان قم در حال «مباحثه» درس‌های خارج
دو روحانی در مدرسه خان قم در حال «مباحثه» درس‌های خارج
کلاس درس خارج سید علی خامنه‌ای در بیت رهبری ۱۳۸۷

مراتب دروس حوزوی ویرایش

در حوزه علمیه، دروس دارای سه مرتبه‌اند:

  • مرتبه نخست: دوره مقدمات (سطح ۱)
  • مرتبه دوم: دوره عالی (سطح ۲ و ۳)
  • مرتبه سوم و نهایی: دوره خارج (سطح ۴)[۱]

در نظام رایج پس از انقلاب دوره مقدمات در ۶ سال و دوره عالی در ۴ سال خوانده می‌شود. برای سطح ۴ دوره خارج و اخذ مدرک سطح ۴ و دکترا، ۴ سال درس خارج تعیین شده اما خواندن درس خارج محدود به این زمان نیست و تا ده‌ها سال هم میتواند برای تسلط و تقویت توانایی اجتهاد ادامه داشته باشد. (در نظام آموزشی فعلی حوزه، کسی که دوره سطح ۴ را به اتمام برساند، و چهار مرتبه امتحان شفاهی درس خارج فقه و اصول (جمعاً ۸ امتحان) را با موفقیت بگذراند و پایان‌نامه را نیز بنویسد، مدرک سطح چهار و دکترای حوزه را اخذ می‌کند، ولی این به معنای اجتهاد نیست).[۲]

علت نام‌گذاری ویرایش

طلاب در دوره مقدمات و سطح، دروس را بر مبنای کتاب‌هایی خاص فرامی‌گیرند؛ ولی در دوره خارج، که بدان خارج سطح هم گفته می‌شود، دیگر بر مبنای کتاب خاصی درس نخوانده و موضوع‌محور، درس می‌خوانند؛ یعنی موضوع درس به کتاب خاصی منحصر نمی‌شود و خارج از سطح کتاب خاصی است. این روش باعث می‌شود استاد گاه برای بیان موضوع درس خود، به بیش از یک‌صد کتاب مراجعه کند. اگر چه به‌طور معمول برخی از مدرسان درس خارج و مراجع تقلید، کتابی را به‌عنوان کتاب درسی قرار می‌دهند تا اصل موضوعات درس خارج، به‌صورت کلّی معیّن باشد. این کتاب‌ها معمولاً مکاسب اثر شیخ مرتضی انصاری یا تحریر الوسیله اثر سید روح‌الله خمینی است. اگرچه از حیث حدیثی، معمولاً مبتنی بر چینش احادیث وسائل الشیعه نوشته شیخ حر عاملی است.

دو مکتب ویرایش

درس خارج در طی ۱۵۰ سال اخیر، دو مکتب نجف و مکتب سامرا را تجربه کرده‌است. خارج دروس حوزوی در حوزه نجف به سبک القایی-استماعی (القاء و بیان استاد؛ و استماع و شنیدن طلاب، به ضمیمه وجود تقریر بحث و نیز پرسش‌های نادر در میان تدریس استاد و پرسش‌های بیشتر پس از اتمام درس) توسط بزرگانی مانند آخوند خراسانی، ارائه می‌شد؛ ولی در مکتب سامرا که میرزای شیرازی آن را تأسیس کرد به صورت اشتراکی (یعنی ارائه ابتدایی موضوع بحث از سوی استاد و مشارکت استاد و شاگردان از ابتدا تا انتهای درس) انجام می‌گرفت. هر کدام از این شیوه‌ها هم دارای محاسن و هم دارای معایب بود. در حوزه علمیه قم هم‌اکنون، بیشتر سبک نجف جریان دارد و به ندرت سبک سامرا وجود دارد.[۳]

تقسیم‌بندی درس خارج ویرایش

خارج سطح دروس حوزوی، عالی‌ترین مرتبه دروس حوزوی است.[۴] دروس خارج که به دو بخش درس خارج فقه و درس خارج اصول تقسیم می‌شود، پس از پایان دروس سطح در حوزه علمیه تدریس می‌شود. در این دروس، کتاب معین و مشخصی تدریس نمی‌شود، بلکه استادان دروس خارج که معمولاً مراجع تقلید و مجتهدین‌اند، یکی از متون فقهی یا اصولی و کتاب‌های عالمان گذشته را به عنوان متن قرار می‌دهند و در هر مسئله از مسائل فقهی به صورت مستدل با توجه به ادلّه اَربَعه یا چهارگانه (قرآن، حدیث، عقل و اجماع) به بحث و بررسی اقوال می‌پردازند و پس از بررسی همه‌جانبه اطراف مسئله، در پایان، نظر خود را در آن موضوع اعلام می‌کنند. این شیوه از آموزش، نخست برای تبیین مسائل فقهی و سپس برای پرورش روحانیان جهت آشنایی به نحوه ورود و خروج در مسائل و چگونگی تتبع در مسائل فقهی است.[۵] هدف درس خارج کسب ملکه اجتهاد توسط طلاب است.[۶]

خارج فلسفه ویرایش

با این که در حوزه‌ها، خارج فقه و خارج اصول فقه، رواج دارد؛ ولی برخی دروس مانند فلسفه، بعضاً دارای درس خارج هستند. افرادی مانند عبدالله جوادی آملی به صورت خصوصی خارج فلسفه دارند. چنان‌که محمد حسین طباطبایی نیز در زمان خود، علاوه بر درس اسفار روزانه در مسجد سلماسی، شب‌ها درس خارج فلسفه داشت.[۷]

جستارهای وابسته ویرایش

پانویس ویرایش

  1. جامع فضل و فضیلت، گلی زواره، ص ۲۲.
  2. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۵ نوامبر ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۴ نوامبر ۲۰۱۶.
  3. آفات پژوهش، محمدعلی نجفی، ص ۱۷۶.
  4. تدریس عالی‌ترین سطح دروس حوزوی؛ فصل دیگری در کارنامه سیاسی ابراهیم رئیسی، بی‌بی‌سی فارسی
  5. درس خارج
  6. درس خارج چیست؟ (کلیاتی درباره شیوه تحصیل در درس خارج)
  7. مهر استاد، عبدالله جوادی آملی، ص ۱۱۷.