رامکال
رامکال با نام اصلی راسکال راکون (あらいぐまラスカル، Araiguma Rasukaru "Rascal the Raccoon") نام یک مجموعه انیمه ژاپنی ۵۲ قسمتی ۲۴ دقیقهای است که از ژانویه تا دسامبر ۱۹۷۷ توسط استودیوی نیپون انیمیشن تولید و از شبکهٔ فوجی تلویژن پخش شد. داستان مجموعه بر اساس کتابی به نام راسکال اثر استرلینگ نورث است.
راسکال راکون | |
---|---|
![]() تصویری از سریال تلویزیونی رامکال. | |
あらいぐまラスカル (Rascal the Raccoon) | |
ژانر | درام |
مجموعه تلویزیونی | |
کارگردان | ماساهارو اِندو هیروشی سایتو (قسمت ۱ تا ۳۳) شیگهئو کوشی (قسمت ۳۴ تا ۵۲) |
آهنگساز | تاکئو واتانابه |
استودیو | نیپون انیمیشن |
شبکه | فوجی تلویژن |
پخش اصلی | ۲ ژانویه ۱۹۷۷ – ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷ |
قسمتها | ۵۲ |
خلاصه داستان
ویرایشروزی پسری به نام استرلینگ به همراه سگش ووزر (Wowser) و دوستش اسکار، به قصد ماهیگیری، راکون کوچکی را در جنگل پیدا میکنند؛ مادر آن بچه راکون توسط یک شکارچی کشته میشود و بنابراین استرلینگ و اسکار تصمیم میگیرند که آن بچه راکون را نگه دارند. استرلینگ آن راکون را رامکال (با نام واقعی راسکال Rascal به معنای تخس و شیطون) مینامد. او رامکال را در خانهٔ بزرگ خود و خانوادهاش نگهداری میکند، به او چیزهایی یاد میدهد و خیلی دوستش دارد. آنها اتفاقات جالبی نیز تجربه میکنند. آنها بیشتر اوقات خود را بر روی درخت بلوطی که در پشت خانه است و لانهی رامکال در آن قرار دارد سپری میکنند؛ استرلینگ نورث، مادرش را مدتی پس از مرخص شدن او از بیمارستان، از دست میدهد؛ مرگ مادرش ضربهٔ روحی بدی به او وارد میکند و موجب تنهایی او میشود؛ پدر استرلینگ یک وکیل پرمشغله است که خیلی به ندرت در خانه حضور دارد، اسکار هم اکثر اوقات در حال کمک به پدر خود در کارهای مزرعه میباشد و فقط هر از گاهی میتواند به دیدن استرلینگ بیاید؛ ولی پس از اینکه آلیس با خانوادهاش به شهر آنها میآید، حال و هوای استرلینگ عوض میشود. مادربزرگ آلیس برخلاف سنش، بسیار شاداب و پرانرژی میباشد؛ پدر آلیس، رئیس جدید ایستگاه راهآهن بریلزفورد است که به همراه خانوادهاش برای کار و زندگی از شیکاگو به بریلزفورد آمدهاند. روزی استرلینگ و اسکار برای ماهیگیری رفته بودند، هنگامی که قصد برگشت را داشتند، صدای فریادهایی را از اعماق جنگل شنیدند و همراه با رامکال و ووزر به سمت صدا رفتند و مادربزرگ آلیس را در حالی که پایش بین شاخههای یک درخت افتاده گیر کرده بود و در هوای ابری در جنگل گم شده بود پیدا کرده و او را نجات دادند؛ پس از آن خانوادهٔ آلیس، استرلینگ را به همراه پدرش و اسکار به شام دعوت کردند و بدین ترتیب، آلیس تبدیل به دوست جدید استرلینگ و اسکار میشود. استرلینگ به همراه پدرش در شهری کوچک به نام بریلزفورد جانکشن (Brailsford Junction) با نام واقعی ادگرتون (Edgerton) در ایالت ویسکانسین زندگی میکند. (او در آثار خود، برای ادای احترام به مادربزرگش سارا جِین بریلزفورد، از نام خانوادگی او به عنوان نام شهرشان استفاده کرد.) او به جز رامکال، یک سگ وفادار سنتبرنارد به نام ووزر (Wowser)، و یک کلاغ سرکش به نام پو (Poe) دارد. همچنین، بعد از رامکال که بهترین دوستش است، بهترین دوستان او، اسکار ساندرلند و آلیس استیونسون میباشند. او دو خواهر بزرگتر به نام های تئودورا و جسیکا و یک برادر بزرگتر به نام هِرشِل دارد؛ استرلینگ کوچکترین فرزند خانوادهٔ نورث است و اغلب به دلیل پرمشغله بودن پدرش، در خانه با حیواناتش تنها است؛ از آنجایی که استرلینگ دلش نمیخواهد که پدرش برای انجام کارهای خانه ناچار به استخدام خدمتکار بشود و آن خدمتکار، حیواناتش را محدود کند و به آنها اجازهٔ رفت و آمد در خانه را ندهد، او انجام کارهای خانه و آشپزی را، خودش بر عهده گرفته است. بزرگترین خواهرش تئودورا، متأهل است و با شوهرش در شهر میلواکی که بزرگترین شهر در ایالت ویسکانسین است زندگی میکند؛ او گاهی برای کمک به استرلینگ در کارهای خانه، نزد او میآید. خواهر دومش جسیکا، یک دانشجو است که در شهر شیکاگو تحصیل میکند و اغلب در خانه حضور ندارد. برادرش هرشل یک سرباز جنگ جهانی اول است و در طی یک سالی که استرلینگ رامکال را نگه داشت، او فرصتی نیافت که به خانه بیاید و رامکال را ببیند؛ بنابراین در کارتون، اسم و نشانی از برادر استرلینگ برده نشد. استرلینگ نورث در کتابش نوشته است: یادم است وقتی که داشتم راسکال را با قایق، برای رها کردن به جنگل کوشکوننگ میبردم، از این موضوع بسیار غمگین بودم که هرشل نتوانست به موقع به خانه برگردد و این حیوان خانگی جذاب را ببیند. در نسخهٔ دوبله فارسی به این موضوع اشاره نشد که در قسمت ۳۵، فلورا و کارل ازدواج میکنند و برای ادامهٔ تحصیل کارل به اروپا میروند. در قسمت آخر، استرلینگ با قایق دستساز خود، رامکال را به جنگل کوشکوننگ میبرد و او را در آنجا رها میکند؛ روز بعد او با پدرش و دوستانش اسکار و آلیس خداحافظی میکند و با قطار برای زندگی نزد بزرگترین خواهرش تئودورا به میلواکی میرود؛ پدرش نیز همراه با سگشان ووزر، برای کار و زندگی، به تنها ملکی که پس از ورشکستگی برایش باقی مانده بود میرود.
صداپیشگان
ویرایشدر دوبلهٔ فارسی این اثر، هنرمندان زیر شرکت داشتهاند:
نقش | دوبلور |
استرلینگ نورث | نوشابه امیری |
آلیس استیونسون (دوست استرلینگ) | زهره شکوفنده |
اسکار ساندرلند (دوست استرلینگ) | فریبا شاهینمقدم |
مادربزرگ آلیس (کلاریسا استیونسون) | بدری نوراللهی |
مادر استرلینگ (سارا الیزابت نلسون نورث) | ژاله علو |
پدر استرلینگ (ویلارد نورث) | پرویز ربیعی |
تئودورا نورث (خواهر بزرگ استرلینگ) | مهوش افشاری |
مادر اسکار (خانم ساندرلند) | آزیتا لاچینی |
پدر اسکار (هِرمَن ساندرلند) | شهروز ملکآرایی |
اسلِمی استیلمن، پسر تپل و شرور (همکلاسی استرلینگ و اسکار و آلیس) | زهرا آقارضا |
آقای تورمن (همسایه خودخواه و بداخلاق) | علیرضا بدر طالعی |
نقشهای دیگر
میر احمد مندوب هاشمی: آقای هوتُن (کشیش)
محمد عبادی: آقای مایک کانوِی (همسایه)
فریبا شاهینمقدم: مارتا (دختر کوچک آقای کانوِی)
علیرضا بدر طالعی: کارل مارتی (پسر دوست پدر استرلینگ؛ او در اپیزود ۳۵ با فلورا خواهر آلیس ازدواج میکند.)
مهوش افشاری: فلورا (خواهر آلیس)
آزیتا یاراحمدی: جسیکا نورث (خواهر دوم و دانشجوی استرلینگ)
آزیتا لاچینی: خانم وارن/ویلن (معلم مدرسه)
علیرضا بدر طالعی: آقای جیمز استیونسون (پدر آلیس رئیس راهآهن بریلزفورد)
علیرضا بدر طالعی: آرتور (شوهر تئودورا)
پانویس
ویرایشاین کارتون براساس خاطرات واقعی استرلینگ نورث و راکونش راسکال در طول سالهای ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ ساخته شده است؛ توصیف استرلینگ نورث از راسکال و یک سالی که او را نگه داشت: یک کاراکتر، یک شخصیت و یک شگفتی دم حلقهای؛ همهچیز خیلی وقت پیش بود، یک دورهی متفاوت، یک دورهی بهتر، و هر زمانی که به آن فکر میکنم، شادترین زمان است.
بنابر گفتهی استرلینگ نورث: همهی دوستان من در این کتاب، اعم از حیوان و انسان واقعی بودند و با نام واقعی خودشان ظاهر شدهاند؛ چند شخصیت کمتر دوستداشتنی، دوباره نامگذاری شدهاند.