شمد لاوری
شیخ محمد لاوری (زادهٔ ۱۲۹۵ چاه قیل- درگذشتهٔ ۱۳۲۴) مشهور به شَمَّد لاوری فرزند عبدالرحمان است. او یکی از اعضای خاندان شیوخ مدنی و از نوادگان شیخ حسن مدنی است که از خانوادههای شناختهشده در جنوب مرکزی ایران است.[۱][۲]
شیخ محمد لاوری | |
---|---|
زادهٔ | ۱۳۰۲ خورشیدی |
درگذشت | ۱۳۳۱ خورشیدی |
علت مرگ | قتل |
مدفن | ایلود |
ملیت | ایرانی |
دیگر نامها | شیخ محمد بن شیخ عبدالرحمن مدنی |
عنوان | شمد لاوری |
واقعهٔ قتل او و برادرش شیخ صالح دستمایهٔ اشعار و سوگنامههایی به زبانهای فارسی، اچمی و عربی در جنوب ایران شده است.[۳][۴][۵]
شجرهنامه
ویرایشنام کامل وی شیخ محمد بن شیخ عبدالرحمان بن شیخ مصطفی بن شیخ حسن ثانی بن شیخ محمد بن شیخ راشد بن شیخ مصطفی بن شیخ حسن مدنی میباشد.[۱][۳][۲][۴][۵]
مادر او اهل روستای بست قلات بود.
زندگی و مرگ
ویرایشاو ابتدا طلبه علوم دینی بود و مدتی در این علوم تحصیل کرد. او که به عنوان معتمد و پیشنماز فعالیت میکرد، به دلایلی در برابر مأموران دولتی قیام میکند و پس از دستگیری به لار و سپس شیراز اعزام میشود. مدتی در زندان کریمخانی زندانی میشود، ولی پس از مدتی از زندان میگریزد و برای چندماه در منطقه ایجاد ناامنی میکند.[۲][۴][۵]
او در تابستان ۱۳۲۴ خورشیدی در ۲۹ سالگی توسط سرهنگ پالار در ایلود به قتل رسید.
فرهنگ عامه
ویرایششمد لاوری در فرهنگ عامهٔ جنوب ایران به عنوان یک شخصیت سلحشور شناخته میشود و ابیات فارسی و اچمی دربارهٔ او سروده شده است.[۶]
شروهٔ زیر یکی از اشعاری است که در دههٔ ۱۳۴۰ توسط صالح پورریزان در بحرین بازخوانی شده است و از زبان شمد لاوری است:
کتالی بستم و احیا کنم من | رکابی بستم و دعوا کنم من | |
خداوندا نه وخت مُردنم بود | سواد پهلوانی در سرم بود |
ترانهٔ زیر با موسیقی بستکی توسط حسن جابر فرامرزی و با ترجیعبند «چینگ بکنم که امناشات» (به معنی: چه کنم که کاری از دستم برنمیآید) خوانده شده است:
خبر شُنگ بُردُ لاور | شُنکُشته شیرِ دلاور | |
خبر شُنگ بُردُ آسی | شُنگ کُشتُ کاکا براسی | |
(؟) | شیخ صالح غرق خونن | |
قد شمد بلندن | باب قطار تفنگن | |
شُنبردِه پله پله | شمد شُنگشته تله | |
کله خو شَکه دیوونه | شَلا نه شیر زمونه |
از دیگر اشعاری که دربارهٔ واقعهٔ قتل شمد لاوری سروده شده است میتوان به موارد زیر اشاره کرد: ۱
جدایی میکند بنیاد ما را | خدا بستاند از وی داد ما را | |
ستاند دادم از پالار ظالم | به نامردی بکشت سالار ما را |
۲
الا شمد که آفتابت غروب کرد | که ارژنگی بنالد از غم و درد | |
تماما عالم دنیا بگریند | مرو مهمانی پالار، تو برگرد |
۳
چنین بود سرنوشت از رب داور | جدا گشت از بر ما شیر لاور | |
چه گویم از قضا و چرخ گردون | کجا رفتی تو شمد با برادر |
۴
خداوندا که شیخ صالح جوانن | که شمد لاوریمان پهلوانن | |
سلام من به مادر وارسانید | که ملک فارس پر آه و فغانن |
۵
سقاب گفتا ننالم دست هرکس | بنالم دست شمد و همین بس | |
اگر انگشت رساند روی ماشهم | زنم هر لحظهای ملکی به آتش |
۶
قنات اولی دعوا به پا شد | قنات دومی بختم سیاه شد | |
قنات سومی آمد تفنگچی | که شمد کشته شد حکم از خدا شد |
۷
أوقد فإن اللیل، لیل قر والریح یا موقد، ریح صر | عسى یرى نارک، من یمر إن جلبت ضیفا، فأنت حر |
پانویس
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ پور محمد، عبدالله، شیخ محمد لاوری (عقاب جنوب) ناشر: چاپخانه مصطفوی، شیراز: چاپ اول، ۱۳۷۴ خورشیدی
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ محمدیان، کوخردی، محمد، (مشایخ مدنی)، چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۲۰۰۲ میلادی.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ محمدیان، کوخردی، محمد، (شهرستان بستک و بخش کوخرد)، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ دکتر: ویلیم، فلور، (صنعتی شدن ایران و شورش شیخ احمد مدنی) «ترجمه دکتر:ابوالقاسم سری».
- ↑ «سفر به نزدیکی ۱: شلوایی برای لاور شیخ – هفتبرکه | گریشنا». دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۲-۱۰.
منابع
ویرایش- پور محمد، عبدالله، شیخ محمد لاوری (عقاب جنوب) ناشر: چاپخانه مصطفوی، شیراز: چاپ اول، ۱۳۷۴ خورشیدی.
- سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی.
- محمدیان، کوخردی، محمد، (مشایخ مدنی) ، چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۲۰۰۲ میلادی.
- محمدیان، کوخردی، محمد، (شهرستان بستک و بخش کوخرد) ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
- دکتر: ویلیم، فلور، (صنعتی شدن ایران و شورش شیخ احمد مدنی) «ترجمه دکتر:ابوالقاسم سری».
- بردال، حسن، و عباسی، داریوش. (هرمزگان) ناشر:اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی استان هرمزگان، چاپ: مبینا، بندرعباس، سال ۱۳۸۸ خورشیدی.