شکنجههای دوره صفوی
شکنجههای دورهٔ صفوی به شکنجههایی گفته میشود که در دورهٔ صفوی اعمال میشده و بسیاری از آنها حتی در مقیاس زمانی و دورهٔ تاریخی خود، وحشتناک بودهاند.[۱] گروهی از تاریخنگاران به دستهای از خادمان شاهان صفوی اشاره میکنند که مجرمان را زندهزنده میخوردهاند، یا به نمونههای دیگری از مجازاتها مانند انداختن مجرمین جلوی سگان آدمخوار اشاره کردهاند.
مجازاتها و شکنجهها
ویرایششکنجههای دوران صفوی شامل انواع متفاوتی بود. در بعضی مواقع شکنجههای وحشیانهای در مورد مخالفان اعمال میشد.[۲] تاریخنگاران به دستهای از خادمان شاهان صفوی اشاره میکنند که مجرمان را زندهزنده میخوردند، یا نمونههای دیگری از مجازاتها مانند انداختن مجرمین جلوی سگان آدمخوار. چنین آمدهاست که بسیاری از این شکنجهها و مجازاتها ریشه در رسوم قبایل چادرنشین ترک آسیایمیانهای داشت که از حامیان شاه اسماعیل صفوی بودند و او را در به قدرت رساندن یاری نمودند.[۱] از جملهٔ این رسوم که این حامیان وارد نمودند، زندهخواری دشمنان و استفاده از جمجمهٔ دشمنان بهعنوان جام بود.[۱] در دوران حکومت صفویان، دستهای جلاد زندهخوار وجود داشت که به فرمان شاه، مقصرین را زندهزنده میخوردند.[۲][۳] گاهی شاهان صفوی آنان را احضار کرده و دستور میدادند تا مجرمان را در جلوی چشمانش بدرند.[۲] این دسته از آدمخواران که در دربار شاه عباس نگهداری میشدند چیگین یا «چیک» قورچیها نام داشتند.[۴] نقل است که لشکر چهلنفری آدمخواران شاه عباس، در همهجا او را همراهی میکردند و قربانیان را میخوردند.[۵] کریم نجفی برزگر، استاد تاریخ صفوی، عنوان میکند که بسیاری از این اعمال، تحت عنوان گسترش شیعه و اسلام توجیه میشد. بهطورکلی صفویان تمایل داشتند که مشروعیت فرمانروایی خود و جانشینان خود را با اسلام، توجیه کنند.[۲]
از دیگر شکنجهها و مجازاتهای دوران صفوی، زندهزنده کندن پوست مجرمان و مخالفان و پُرکردن پوست آنان با کاه یا آویزان کردن مخالفان و انداختن آنان جلوی سگهای آدمخوار بود. همچنین کندن اعضای بدن مخالفان، ریختن سرب داغ در گلوی مجرمین، جوشاندن مجرمین در روغن جوشان، ریختن باروت در لباس مجرم و منفجرکردن آن از دیگر شکنجههای رایج در آن دوران بود.[۲][۲][۶]
ژان شاردن،[۷] جهانگرد فرانسوی، اینگونه نقل کردهاست:
«روزی، چند نفر را در نزد شاه صفی شمشیر میزدند. محمدتقی، از اهالی گناباد، که منجم دربار بود، حضور داشت و برای اینکه وحشیگریها را نبیند چشمانش را بسته بود. شاه صفی متوجه این موضوع شد و بلافاصله دستور داد تا چشمان محمدتقی را از حدقه درآورند.»[۸]
پیرقلیبیگ، فرستادهٔ شاه عباس به روسیه، پس از بازگشت به ایران، به دستور شاه، زبان از حلقش بیرون آورده شد و چشمانش از حدقه بیرون آمد.[۹] نقل شدهاست که به فرمان شاه اسماعیل دوم، بیشتر کسانی که در مراسم مذهبیِ سَب شرکت داشتند، بهعنوان مجازات، قطعهقطعه شدند.[۱۰] همچنین، با رعیت بهمانند بردگان رفتار میشد و مطابق سیاستِ رسمی، آنها حق ترک زمینهای کشاورزی را نداشتند. زمینداران بزرگ، معمولاً برای بازگرداندن کشاورزان فراری، دست به دامان دولت میشدند و رعایایی که فرار میکردند مجازات میشدند.[۱۱]
چیگین ها
ویرایشظاهراً رسم پرورش چیگینها و نگهداری آن ها، از دوران حاکمیت مغول در ایران باب شد و تا دوره صفویه نیز، ادامه یافت. چیگینها یا گوشت خام خورها، گروهی از دژخیمان دربار شاه صفوی بودند که با اشاره او، بر سر مجرم بخت برگشته میریختند و بینی و اندام او را با دندانهایشان جدا میکردند. نصرا... فلسفی با استناد به سه سند تاریخی، از جمله «خلاصةالتواریخ» نوشته قاضی احمد بن شرفالدین و دو نسخه خطی به نامهای «روضة الصفویه» و «تاریخ عباسی»، وجود گروه دژخیم چیگین را محرز میداند. ریاست این گروه را در دوره شاه عباس یکم، فردی به نام ملکعلی سلطان جارچی باشی بر عهده داشت؛ از افراد مورد اعتماد شاه و کسانی که شاه عباس برای آتش زدن به نفرتش نسبت به دیگران، از او استفاده میکرد. شاید تعجب کنید، اما جارچیباشی واقعاً چنین مسئولیتی داشت؛ او موظف بود در مقابل شاه عباس، افرادی را که مورد غضب وی قرار گرفتهاند، به سخره بگیرد و با سخنانش چنان غضب شاه را برانگیزد که فرمان قتل مجرمان را با فجیعترین وضع ممکن صادر کند و درست در همین مرحله بود که خدمات گروه چیگینها، به کار شاه میآمد. نظیر چنین رفتاری، با حاکم «شماخی»، پس از تصرف قلعه او صورت گرفت و «اسکندر بیگ ترکمان»، به تفصیل آن را در کتاب مشهور «عالمآرای عباسی» آورده است؛ جارچیباشی با دست خود ریش «شمسالدینپاشا» را کَنْد و ضمن آن، با اظهار کلماتی تحریکآمیز، شاه صفوی را واداشت که به شکنجه وحشیانه او و خانوادهاش فرمان دهد و جلادان شاه، در اجرای فرمان او، چنان وحشیگری را از حد گذراندند که حتی به فرزند خردسال شمسالدین پاشا هم رحم نکردند.
میرزا بیگ جنابدی(گنابادی)در«روضةالصفویه» چیگینها را «آلت سیاست و غضب» خوانده است. او مینویسد: «[چیگینها] گناهکاران واجب العذاب را از یکدیگر میربودند و اُنف(بینی) و اُذُن(گوش) ایشان را به دندان قطع نموده، بلع میفرمودند و همچنین، بقیه اعضای ایشان را به دندان انفصال داده، میخوردند ... اکثر این گروه خاص که به جهت سیاست گناهکاران منصوب بودند، مردمان قوی هیکلِ کریه المنظرِ طویل القامه بودند.» نگارنده «تاریخ عباسی» نیز، درباره زنده خواری چیگینها، به نقل داستانی پرداخته و نوشته است: «و چون نزول باقچه واقع شد(در ماه ذیحجه سال ۱۰۱۰ در حوالی بلخ)، ملازمان یارمحمدمیرزا شخصی از قراولان باقی خان (امیر ازبک) آوردند و هرچه از او احوال پرسیدند، سر به زیر انداخت و جواب نداد و حرف نزد. ملازمان ملک علی سلطان جارچی باشی، حسب الحکم جهان مطاع، او را زنده خوردند[!]» با این حال به نظر میرسد، این روایتها، بیش از آنکه مقرون به صحت باشد، برای هراس انداختن در دل دشمنان بوده است. چنین رویکردی در دربار تمام سلاطین آن عصر و بلکه دورههای قبل و بعد از آن، باب بود و نماد غضب سلطان محسوب میشد. چنین رفتاری، درباره دیگر شاهان صفوی، همچون شاه اسماعیل یکم و سلطان محمد صفوی، پدر شاه عباس، نیز نقل شده است.
منابع
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ Stewart R. Sutherland (1998). The World's Religions, Published by G.K. Hall, Original from the University of California, Digitized 8 Apr 2008, ISBN 0-8161-8978-1, 9780816189786, p. 362
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ Karim Najafi Barzegar, Mughal-Iranian Relations: During Sixteenth Century, Published by Indian Bibliographies Bureau, 2000, p. 211
- ↑ The Crowned Cannibals: Writings on Repression in Iran, p. 22 by Reza Baraheni, Political Science, 1977, 279 pages
- ↑ A Persian Odyssey: Iran Revisited By Rami Yelda Edition: illustrated Published by A. Pankovich Publishers, 2005 Original from the University of Michigan Digitized Aug 29, 2008 ISBN 0-9672101-5-1, 9780967210155 , Page 325
- ↑ Behind Iranian Lines: Dispatches from Khomeini's Revolution, p. 309 by John Simpson, 1988
- ↑ William Spencer (1995) "Islamic Fundamentalism in the Modern World" Page" Twenty-First Century Books, Page 89
- ↑ Chardin
- ↑ تاریخ و جغرافیای گناباد، سلطان حسین تابندهٔ گنابادی، چاپ اول: ۱۳۴۸ شمسی، چاپ دوم: ۱۳۷۹ شمسی، انتشارات حقیقت، تهران. ص۲۵۴ تاریخ و جغرافیای گناباد
- ↑ Safavid Iran and Her Neighbors: an introductory essay / Michel Mazzaoui Naqshbandīs and Safavids: a contribution to the religious history of Iran and her neighbors / Hamid Algar The imagined embrace: gender, identity, and Iranian ethnicity in Jahangiri paintings / Juan R.I. Cole A Safavid poet... By Michel M. Mazzaoui Edition: illustrated Published by University of Utah Press, 2003 ISBN 0-87480-757-3, 9780874807578 p. 126
- ↑ Rula Jurdi Abisaab (2004)"Converting Persia: Religion and Power in the Safavid Empire", Edition: illustrated, I.B.Tauris, ISBN 1-86064-970-X, 9781860649707
- ↑ Rula Jurdi Abisaab, 2004, p. 91