بازبودن: تفاوت میان نسخهها
ایجاد شده توسط ترجمهٔ صفحهٔ «Openness to experience» |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۲ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۴۰
پذیرای تجربه بودن یا باز بودن در برابر تجربه و گاهی به خلاصه، بازبودن، یکی از حوزههایی است که در توصیف شخصیت انسان در مدل پنج عاملی مورد استفاده قرار میگیرد.[۱][۲] بازبودن شامل پنج وجه، یا بعد است. از جمله تخیل فعال (فانتزی)، حساسیت نسبت به زیبایی، توجه به احساساتِ درونی، ترجیحِ تنوع و کنجکاویِ فکری. بسیاری از تحقیقات روان سنجی، نشان دادهاند که این وجهها یا خصوصیات به طور قابل توجهی با یکدیگر همبستهاند. بنابراین، بازبودن میتواند به عنوان یک ویژگیِ شخصیتیِ کلی دیدهشود که از مجموعهای از ویزگیهای رفتاری، عادتها و تمایلات خاص تشکیل شده است که در کنار هم جمع میشوند.
باز بودن، اغلب از نظر آماری، توزیع نرمال دارد و در آن تعداد بسیار کمی از افراد، نمرهی بسیار بالا یا بسیار پایین میگیرند و نمرهی بیشتر افراد در آن متوسط است.[۲] افرادی که از نظر بازبودن، نمرهی کمی میگیرند، در برابر تجربه بسته به حساب میآیند. این افراد از نظر دیدگاه و رفتار، معمولا سنتی و پیرو رسم و رسوم هستند. آنها روالهای آشنا را به تجربیات جدید ترجیح میدهند و عموما علاقههای آنها طیف محدودی دارد. بازبودن رابطهی نسبتا مثبتی با خلاقیت، هوش و دانش دارد. بازبودن با ویژگیِ روانشناختیِ جذب ارتباط دارد و مانند جذب، رابطهای متوسط با تفاوتهای فردی از نظر هیپنوتیزمپذیری دارد.
رابطهی محدود بازبودن با جنبههای سلامت ذهنی، کمتر از رابطهی محدود آن با سایر ویژگیهای شخصیتی مدل پنج عاملی است.[۳] در کل به نظر میرسد که بازبودن، تا حد زیادی با علائم اختلالهای روانی بی ارتباط است.[۴]
اندازهگیری
بازبودن در برابر تجربه، معمولاً با معیارهای خود-اظهاری ارزیابی میشود. هرچند برای ارزیابی آن از گزارشهای همتایان و مشاهدههای شخص ثالث نیز استفاده میشود. معیارهای خود-اظهاری، یا واژگانی[۵] هستند و یا مبتنی بر بیان شخص.[۶] اینکه از کدام معیار از کدام نوع از خود-اظهاری استفاده شود، به نتیجهیِ ارزیابیِ خصوصیاتِ روانسنجی و محدودیتهایِ زمانی و مکانیِ تحقیق مورد بررسی، بستگی دارد.
- معیارهای واژگانی از صفتهای فردیای استفاده میکند که نشانگر بازبودن در برابر تجربه هستند، مانند خلاقیت، خردمندی، هنری بودن، فلسفی بودن، و عمیق بودن. گُلدبِرگ (به انگلیسی: Goldberg) در سال ۱۹۹۲[۷]، به عنوان بخشی از نشانگرهای ۱۰۰ کلمهایِ پنج ویژگیِ اصلیِ شخصیتش، یک معیار ۲۰ کلمهای ایجاد کرد، و ساسییِر (به انگلیسی: Saucier) در سال ۱۹۹۴[۸]، به عنوان بخشی از نشانگرهای کوچک ۴۰ کلمهایاش، یک معیار ۸ کلمهایِ خلاصهتر تهیه کرد. با این حال، در نمونههای خارج از آمریکای شمالی، مشخص شد که خصوصیات روانسنجیِ نشانگرهایِ کوچک اصلی ساسیر، تا حدودی بهینه نیستند.[۵] در نتیجه، یک معیار با ساختار اصلاحشده تدوین شد تا خصوصیات روانسنجی بهتری داشته باشد که به آن، نشانگرهای کوچک انگلیسی بینالمللی (به انگلیسی: International English Mini-Markers) میگویند. نشانگرهای کوچک انگلیسی بینالمللی، برای ارزیابی بازبودن و ابعاد دیگر مدل شخصیتی پنج عاملی، هم در جمعیت آمریکایی و هم به ویژه، بدون جمعیت آمریکایی، اعتبار روانسنجیِ خوبی دارد. قابلیت اطمینان داخلی این معیار برای اندازهگیری باز بودن هم برای افرادی که انگلیسی زبان مادری آنها باشد و هم برای سایر افراد 0.84 است.
- معیارهای بیانی از کلمات بیشتری استفاده میکنند و از این رو، نسبت به معیارهای واژگانی، در ابزارهای تحقیقی بیشتری به کار میروند. به عنوان مثال، مقیاس بازبودن (خردمندی) در مخزن بینالمللی موارد آزمون شخصیت گلدبرگ (Goldberg's International Personality Item Pool) 45 کلمه است، در حالی که مقیاس واژگانی ساسیر (Saucier) یا تامپسون (Thompson) که در سال 2008 ارائه شده است، برای بازبودن، 8 کلمه است. نمونههایی از موارد معیارهای بیانی عبارتند از: عشق به فکر کردن به روشهای جدید انجام کارها و یا مشکل داشتن در درک ایدههای انتزاعی.[۶] دو نمونه از مجموعهی معیارهای بیانی عبارتند از: آزمون شخصیت تجدید نظر شدهی نئو (NEO PI-R) که مبتنی بر مدل پنج عاملی است و آزمون شخصیت تجدید نظر شدهی هگزاکو (HEXACO-PI-R) مبتنی بر مدل هگزاکو. [۹] در این آزمونها، بازبودن در برابر تجربه، یکی از شش بعد شخصیت است که اندازهگیری میشود و در هر دو آزمون، بازبودن در برابر تجربه، دارای چند وجه است. آزمون تجدید نظر شدهی نئو، شش وجه را ارزیابی میکند که به ترتیب عبارتند از: باز بودن در برابر ایدهها، احساسات، ارزشها، فانتزی، زیباییشناسی و عملها. آزمون تجدید نظر شدهی هگزاکو، چهار وجه را ارزیابی میکند که عبارتند از: کنجکاوی، خلاقیت، درک زیباییشناختی و غیرمتعارف بودن.
تعدادی از تحقیقات نشان دادهاند که باز بودن در برابر تجربه دو زیرمولفهی اصلی دارد. یکی مربوط به گرایش به فکرکردن و دیگری مربوط به جنبههای تجربیِ بازبودن، مانند درک زیباییشناختی و بازبودن در برابر تجربیات حسی. به این زیرمولفههای فرعی به ترتیب عقل و تجربهی بازبودن میگویند و بین این دو یک همبستگی مثبت و قوی (55/0 = r) وجود دارد.[۱۰]
براساس تحقیقات سام گاسلینگ (Sam Gosling)، میتوان با بررسی خانه و فضاهای کاری افراد، میزان بازبودن آنها را ارزیابی کرد. افرادی که در برابر تجربه، بسیار باز هستند، اغلب دکوراسیون متمایز و نامتعارف دارند. آنها همچنین احتمالا در موضوعات متنوعی کتاب دارند و مجموعهی متنوعی از موسیقی و آثار هنری را در معرض نمایش قرار میدهند.
جنبههای روانشناختی
باز بودن در برابر تجربه، هم مولفههای انگیزشی دارد و هم مولفههای ساختاری.[۱۱] افرادی که از نظر بازبودن در سطح بالایی قرار دارند، انگیزه دارند که به دنبال تجربیات جدید باشند و در آزمودن خودشان شرکت کنند. از لحاظ ساختاری، سبک آگاهی آنها روان است و به آنها امکان میدهد که بین ایدههایی که ارتباط نزدیکی به هم ندارند، ارتباطی بدیع برقرار کنند. در مقابل، افرادی که بسته هستند، با تجربیات آشنا و سنتی راحتتر هستند.
خلاقیت
باز بودن در برابر تجربه، آنطور که با آزمایش تفکر واگرا اندازهگیری میشود، از نظر آماری با خلاقیت همبستگی دارد.[۱۲] از آنجایی که هنرمندان حرفهای و دانشمندان در مقایسه با اعضای عمومی جامعه، از نظر بازبودن، نمرهی بالاتری میگیرند، بازبودن با خلاقیت هنری و علمی مرتبط دانسته شده است.[۱۳]
هوش و دانش
بازبودن در برابر تجربه با هوش همبسته است و ضرایب همبستگی آن در محدودهی r = 0.30 تا r = 0.45 قرار دارد.[۱۴] باز بودن در برابر تجربه، نسبتا با هوش متبلور مرتبط است، اما ارتباط آن با هوش سیال ضعیف است.[۱۵] یک مطالعه که وجههای بازبودن را بررسی کرده است، نشان داد که وجه ایدهها و وجه عملها، با هوش سیال، همبستگی متوسط و مثبت (r = 0.20 و r = 0.07) دارند. وقتی که افراد مایل به کنجکاوی و پذیرای یادگیری باشند، این تواناییهای ذهنی ممکن است راحتتر به وجود آیند. مطالعات متعددی نشان داده است که بین باز بودن در برابر تجربه و اطلاعات عمومی ارتباط مثبت وجود دارد.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹] افرادی که از نظر بازبودن در سطح بالایی هستند، ممکن است انگیزه بیشتری برای شرکت در فعالیتهای فکریای داشته باشند که دانش آنها را افزایش میدهد. بازبودن در برابر تجربه، به ویژه در مورد وجه ایدهها، با نیاز به شناخت،[۲۰] یعنی تمایل انگیزشی به فکر کردن در مورد ایدهها، موشکافی اطلاعات و لذت بردن از حل پازلها مرتبط است. و همچنین با مشغولیت فکری معمولی (ساختاری مشابه به نیاز به شناخت)[۲۱] نیز ارتباط دارد.[۲۲]
جذب و هیپنوتیزمپذیری
بازبودن در برابر تجربه به شدت با ساختار روانشناختی جذب ارتباط دارد[۲۳] که بنا به تعریف، معنی آن عبارت است از: "گرایش به داشتن دورههایی از توجه 'کامل' كه منابع حضوری فرد (مانند منابع ادراكی، عملی، تخیلی و ایدهآلگرایانه) را به طور کامل مشغول کند."[۲۴] ساختار جذب به منظور برقراری ارتباط بین تفاوتهای فردی از نظر هیپنوتیزمپذیری، با جنبههای وسیعتر شخصیت، توسعه یافته است.[۲۵] به دلیل مستقل بودن جذب از برونگرایی و روانرنجوری، توسعهی مفهوم باز بودن در برابر تجربه، توسط کاستا (Costa) و مککری (McCrae)، در مدل نئوی اصلی آنها، توسط ساختار جذب، تحت تاثیر قرار گرفته است. به نظر میرسد که بازبودن یک فرد برای جذب شدن در تجربیات، نیاز به باز بودن عمومیتر و بیشتری در برابر تجربیات جدید و غیرمعمول دارد. بازبودن در برابر تجربه، مانند جذب، همبستگی مثبت متوسطی با تفاوتهای فردی از نظر هیپنوتیزمپذیری دارد. تجزیه و تحلیل عاملی نشان داده است که وجههای فانتزی، زیباییشناختی و احساسات از پذیرا بودن، ارتباط نزدیکی با جذب دارند و هیپنوتیزمپذیری را پیش بینی میکنند، در حالی که سه وجه دیگر، یعنی ایدهها، عملها و ارزشها تا حد زیادی با این ساختارها بی ارتباط هستند. این یافته نشان میدهد که پذیرای تجربه بودن، ممکن است دو زیرمولفهی متمایز و در عین حال مرتبط داشته باشد: یکی مربوط به جنبههای توجه و آگاهی که توسط وجههای خیال، زیباییشناسی و احساسات ارزیابی شدهاست و دیگری مربوط به کنجکاویِ فکری و لیبرالیسم اجتماعی/سیاسی که توسط سه وجه دیگر ارزیابی شده است. با این حال، همهی اینها، به یک معنا، موضوعی مشترک از "بازبودن" را در خود دارند. این دیدگاه دو بعدی از پذیرای تجربه بودن به ویژه با هیپنوتیزمپذیری مربوط است. اما، هنگامی که معیارهای بیرونی دیگر، غیر از هیپنوتیزمپذیری، در نظر گرفته شود، ممکن است یک ساختار ابعادی متفاوت نیز آشکار شود. به عنوان مثال، کنجکاویِ فکری، ممکن است در برخی زمینهها با لیبرالیسم اجتماعی/سیاسی ارتباطی نداشته باشد.
رابطه با سایر ویژگیهای شخصیتی
اگرچه عوامل موجود در مدل پنج عاملی مستقل فرض شدهاند، اما آنطور که در آزمون شخصیت تجدید نظر شدهی نئو (NEO PI-R) ارزیابی میشود، باز بودن در برابر تجربه و برونگرایی، همبستگی مثبت قابل توجهی با هم دارند.[۲۶] بازبودن با احساس جویی، همبستگیِ متوسط و مثبت دارد، به ویژه با وجه تجربهطلبی آن.[۲۷] با این وجود، استدلال میشود که بازبودن در برابر تجربه، همچنان یک بعد شخصیتی مستقل از ویژگیهای شخصیتیِ دیگر است، چرا که بیشتر تفاوتها در ویژگیهای شخصیتی را نمیتوان با همپوشانیِ بازبودن با این ساختهای دیگر توضیح داد. یک مطالعه که پرسشنامهی خلقوخوی و شخصیت را با مدل پنج عاملی مقایسه کرده است، نشان داده است که میزان پذیرش تجربه، به طور قابل توجهی با خودوراروی (یک ویژگی "معنوی") و به میزان کمتری با نوآوری جویی (از نظر مفهومی شبیه به احساسجویی) رابطهی مثبت دارد[۲۸] و همچنین با آسیبگریزی، همبستگی منفی متوسطی دارد. شاخص نوع شخصیت مایرز–بریگز (Myers–Briggs Type Indicator) که به شاخص MBTI نیز معروف است، ترجیح دادن "شهود" را اندازه میگیرد که با باز بودن در برابر تجربه مرتبط است.[۲۹] رابرت مکكری (Robert McCrae) خاطرنشان كرده است که مقیاس احساسی بودن در شاخص مایرز-بریگز در مقابل مقیاس شهودی بودن آن "بین ترجیح واقعی، ساده و متعارف بودن و ترجیح ممكن بودن، پیچیدگی و اصیل بودن، تفاوت ایجاد میکند" و بنابراین شبیه معیارهای بازبودن در برابر تجربه است. [۳۰]
طرز برخوردهای اجتماعی و سیاسی
این ویژگی شخصیتی، ار نظر اجتماعی و سیاسی، تاثیراتی دارد. افرادی که در برابر تجربه بسیار باز هستند، به آزادیخواهی (لیبرال بودن) و تحملِ تنوع، گرایش دارند.[۳۱][۳۲] در نتیجه، آنها عموما بیشتر پذیرای فرهنگها و شیوههای زندگیِ مختلف هستند. سطحِ گرایشهایی مانند قوم گرایی، اقتدارگرایی راست گرایانه،[۳۳] تسلطِ-اجتماعی-گرایی و پیشداوری در این افراد پایینتر است.[۳۴] بازبودن، نسبت به سایر ویژگیهای شخصیتیِ مدل پنج عاملی، با اقتدارگراییِ راست گرایانه، رابطهی (منفی) قویتری دارد. این رابطه با ویژگیِ شخصیتی وجدانیبودن یک رابطهی مثبتِ متوسط دارد و ارتباط آن با سایر ویژگیها، ناچیز است. ارتباطِ بازبودن با تسلطِ-اجتماعی-گرایی (منفی) در مقایسه با ارتباط توافقپذیری با تسلطِ-اجتماعی-گرایی (کم)، به مراتب کوچکتر است (ارتباط سایر ویژگیهای شخصیتی ناچیز است). بازبودن، نسبت به سایر ویژگیهای شخصتیِ مدل پنج عاملی، رابطه قویتری (منفی) با پیشداوری دارد (توافقپذیری، رابطهی منفیِ ملایمتری دارد و ارتباط سایر ویژگیهای شخصیتی، ناچیز است). با این حال، در مقایسه با بازبودن یا هر یک از ویژگیهای شخصیتی دیگر در مدل پنج عاملی، اقتدارگراییِ راست گرایانه و تسلطِ-اجتماعی-گرایی، هر دو خیلی قویتر (مثبت) با پیشداوری ارتباط دارند. تحقیقات اخیر استدلال کردهاند که ممکن است رابطهی بین بازبودن و پیشداوری، ممکن است پیچیدهتر باشد، زیرا پیشداوریِ مورد بررسی، پیشداوری در مورد گروههای نامتعارف و دارای وضعیتِ سطح پایینتر (مانند اقلیتهای جنسی و قومی) بوده و با در نظر گرفتنِ دیدگاههای متناقضی که در جهان وجود دارد، افرادی که از نظر بازبودن در سطح بالایی هستند هم، همچنان ممکن است این گروهها را تحمل نکنند.[۳۵]
در رابطه با محافظهکاری، مطالعات نشان دادهاند که محافظهکاریِ فرهنگی با سطح پایین بازبودن و تمام وجههای آن مرتبط است، اما محافظهکاری مالی با بازبودن کامل، ارتباطی ندارد و تنها با وجه زیباییشناسی و وجه ارزشها، رابطهی ضعف و منفی دارد.[۳۶] قویترین پیشبینی کنندهی شخصیتی برای محافظهکاری مالی، توافقپذیری کم بود (23.0- = r). محافظهکاری مالی، بیشتر مبتنی بر ایدئولوژی است، در حالی که به نظر میرسد محافظهکاری فرهنگی، بیشتر روانشناختی باشد تا ایدئولوژیک و ممکن است بازتاب اولویت دادن به آداب ساده، پایدار و آشنا باشد.
سلامت ذهنی و سلامت روان
مشخص شده است که بازبودن در برابر تجربه، ارتباط متوسط و در عین حال، معناداری با شادی، عواطف مثبت و كیفیت زندگی دارد و به طور عام، ارتباطی با رضایت از زندگی، عواطف منفی و عواطف کلی در افراد ندارد.[۳] رابطهی بازبودن با وجههای سلامت ذهنی، اغلب نسبت به رابطهی آن با وجههای ویژگیهای شخصیتی در مدل پنج عاملی، یعنی برونگرایی، روانرنجوری، وجدانی بودن و توافقپذیری، رابطهی ضعیفتری است. پس از کنترل عوامل مخدوش کننده، یافتهها نشان میدهد که در افراد بالغ بزرگسالتر، بازبودن، با رضایت از زندگی مرتبط است.[۳۷] به نظر میرسد که بازبودن عموما با وجود اختلالات روانی ارتباطی ندارد. فراتحلیل روابط بین ویژگیهای شخصیتی در مدل پنج عاملی و علائم اختلالهای روانشناسی نشان داده است که هیچ یک از گروههای تشخیصی مورد بررسی، از نظر معیارهای سلامت مربوط به بازبودن در برابر تجربه با هم فرق نمیکردند.[۴]
اختلالهای شخصیت
حداقل سه جنبه از بازبودن با درک اختلالهای شخصیتی مرتبط است: تحریفات شناختی، نبود بینش و تکانشگری. مشکلات مربوط به بازبودن زیاد که میتواند باعث ایجاد مشکلاتی با عملکرد اجتماعی یا حرفهای شود عبارتند از خیالپردازی بیش از حد، تفکر عجیب و غریب، هویت پراکنده، اهداف ناپایدار و عدم مطابقت با خواستههای جامعه.[۳۸]
بازبودن زیاذ، مشخصهی اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (تفکر عجیب و غریب و تکهپاره)، اختلال شخصیت خودشیفتگی (ارزش دادن بیش از حد به خود) و اختلال شخصیت پارانوئید (حساسیت به خصومت خارجی) است. عدم بینش (که بازبودن کم را نشان میدهد) مشخصهی همه اختلالات شخصیت است و میتواند تداوم الگوهای رفتاری ناسازگار را توضیح دهد.[۳۹]
مشکلات مرتبط با بازبودنِ کم، مشکلات در سازگاری با تغییر، تحمل کم برای جهانبینی یا سبکهای زندگی متفاوت، کاهش در نشان دادن عواطف، نارسایی هیجانی و طیف محدود علاقهها است.[۳۸] خشکی فکر، بدیهیترین جنبهی (کمی) بازبودن در بین اختلالات شخصیتی است و عدم آگاهی فرد از تجربیات عاطفی را نشان میدهد. این موضوع، مهمترین مشخصهی اختلال شخصیت وسواسی-جبری است و نقطهی مقابل آن که به عنوان تکانشگری شناخته میشود، مشخصهی اختلالهای شخصیت اسکیزوتایپال و مرزی است. (منظور از تکانشگری در اینجا جنبهای از بازبودن است که تمایل به رفتار غیرمعمول یا اوتیستیک را نشان میدهد).[۳۹]
دینداری و معنویت
بازبودن در برابر تجربه، روابط متفاوتی با انواع مختلف دینداری و معنویت دارد.[۴۰] دینداری عمومی با بازبودنِ کم، ارتباط ضعیفی دارد. بنیادگراییِ دینی، با بازبودنِ کم، رابطه نسبتا اساسیای دارد. تجارب عرفانیای که در اثر استفاده از سایلوسایبین (مادهی مخدری که در مجیک ماشروم وجود دارد) به وجود آمدند، نشان دادهاند که این ماده، میزان بازبودن را به میزان قابل توجهی افزایش میدهد (به قسمت "استفاده از مواد مخدر" در زیر مراجعه کنید).
جنسیت
در مطالعهای که تفاوتهای جنسیتی در پنج ویژگی شخصیتیِ مدل پنج عاملی در 55 کشور را بررسی کرده است، نشان داده شد که در ملل مختلف، تفاوتهای ناچیزی بین زنان و مردان از نظر بازبودن در برابر تجربه وجود دارد.[۴۱] در مقابل، در بین ملل مختلف، زنان به طور متوسط از نظر روانرنجوری، برونگرایی، توافقپذیری و وجدانیبودن، به طور قابل توجهی بالاتر از مردان بودند. از نظر بازبودن، در 8 فرهنگ، مردان به طور قابل توجهی بالاتر بودند، اما در 4 فرهنگ دیگر، زنان به طور قابل توجهی بالاتر از مردان بودند. اگرچه مطالعهی 55 کشور، وجههای فردی را ارزیابی نمیکرد، تحقیقات قبلی نشان داد که زنان اغلب در وجه احساسات بالاتر هستند، در حالی که مردان در وجه ایدهها (اندیشهها) بالاتر هستند.
به یاد آوردن رویا
یک مطالعه در مورد تفاوتهای فردی از نظر فراوانیِ به یاد آوردن رویا، نشان داد که باز بودن در برابر تجربه، تنها ویژگیِ شخصیتی در مدل پنج عاملی است که با به یاد آوردن رویا، ارتباط دارد. فراوانیِ به یاد آوردن رویا، به ویژگیهای شخصیتیِ مشابه، از جمله جذب و گسستگی مربوط دانسته شده است. رابطهی بین به یاد آوردن رویا و این ویژگیهای شخصیتی، به عنوان گواهی بر درستیِ نظریه استمرار آگاهی (continuity theory of consciousness) در نظر گرفته شده است. به طور مشخص، افرادی که در طول روز تجربیات واضح و غیرمعمول دارند، مانند افرادی که در این ویژگیهای شخصیتی (جذب و گسستگی) در سطح بالایی قرار دارند، اغلب قسمت بیشتری از رویای خود را به یاد میآورند و از این رو در به یاد آوردن رویا وضعیت بهتری دارند.[۴۲]
تمایلات جنسی
بازبودن به بسیاری از جنبههای تمایلات جنسی مربوط می شود. مردان و زنانی که از نظر بازبودن در سطح بالایی قرار دارند، نسبت به رابطهی جنسی، آگاهتر هستند، تجربههای جنسی گستردهتر و محرکههای جنسی قویتری دارند و نگرش جنسی آزادانهتری دارند.[۳۰] در زوجهای متاهل، میزان بازبودن زنها و نه شوهرها، به رضایت جنسی مربوط است. این مساله ممکن است به این دلیل باشد که زنهای باز، بیشتر مایل به امتحان کردن انواع تجارب جدید جنسی هستند و این موضوع، منجر به رضایت بیشتر هر دو نفر میشود.[۳۶] در مقایسه با دگرجنسگرایان، افرادی که همجنسگرا، بیجنسگرا یا دوجنسگرا هستند - بخصوص دوجنسگراها - از نظر متوسط بازبودن، در سطح بالاتری قرار میگیرند.[۴۳]
ژنها و فیزیولوژی
باور بر این است که باز بودن در برابر تجربه، مانند سایر ویژگیهای شخصیتی در مدل پنج عاملی، یک مؤلفهی ژنتیکی دارد. دوقلوهای یکسان (که دارای دیانای یکسان هستند)، حتی وقتی در خانوادههای مختلفی به فرزندخواندگی پذیرفته شدهاند و در محیطهای بسیار متفاوتی پرورش یافتهاند، نمرات مشابهی را از نظر باز بودن در برابر تجربه نشان میدهند.[۴۴] در یک مطالعه ژنتیکی با مشارکت 86 فرد، مشخص شد که باز بودن در برابر تجربه، با پلی مورفیسم 5-HTTLPR که قسمتی از ژن مرتبط با پروتئین حامل سروتونین است، مرتبط است.[۴۵]
سطوح بالاتر از بازبودن، با فعالیت در سیستم دوپامینرژیِ صعودی و قشر خلفیجانبی پیشپیشانی مربوط است. بازبودن تنها ویژگیِ شخصیتی است که با آزمایشهای عصبروانشناسیِ عملکردِ قشرِ خلفیجانبیِ پیشپیشانی، ارتباط دارد. این موضوع، در تئوری، از وجود ارتباط بین بازبودن، عملکرد شناختی و ضریب هوشی، پشتیبانی میکند.[۴۶]
جغرافیا
یک مطالعه در ایتالیا نشان داد که افرادی که در جزایر تیرنی زندگی میکردند، اغلب نسبت به افرادی که در سرزمین اصلی زندگی میکردند، کمتر در برابر تجربه باز بودند و افرادی که اجداد آنها، برای بیست نسل در این جزایر ساکن بودند، نسبت به تازه واردان، اغلب کمتر در مقابل تجربه باز بودند. علاوه بر این، افرادی که از جزایر به سرزمین اصلی مهاجرت کرده بودند، نسبت به افرادی که در جزایر مانده بودند و همچنین، نسبت به کسانی که به این جزایر مهاجرت کردهبودند، اغلب بیشتر در برابر تجربه باز بودند. [۴۷]
افرادی که در مناطق شرقی و غربی ایالات متحده زندگی میکنند، نسبت به افرادی که در مناطق غربمیانه و جنوب ایلات متحده زندگی میکنند، اغلب بیشتر در برابر تجربه باز هسند. بالاترین میانگین نمرات بازبودن در ایالتهای نیویورک، اورِگن، ماساچوست، واشینگتن و کالیفرنیا دیده شده است. کمترین میانگین نمرات در داکوتای شمالی، وایومینگ، آلاسکا، آلاباما و ویسکانسین هستند.[۴۸]
استفاده از مواد مخدر
در اوایل دههی 1970، روانشناسان از مفهوم بازبودن در برابر تجربه برای توصیف افرادی استفاده کردند که احتمال استفاده از ماریجوانا در آنها بیشتر بود. در این مطالعات، بازبودن، با خلاقیت بالا، ماجراجو بودن، جستجو برای احساساتِ درونیِ نوین و اقتدارگرایی پایین تعریف شده بود. چندین مطالعهی همبستگی تأیید کردند که جوانانی که در این خوشه از ویژگیهایِ شخصیتی از نمرهی بالایی برخوردارند، بیشتر از ماری جوانا استفاده میکنند.[۴۹][۵۰] تحقیقات جدیدتر، با استفاده از معیارهای معاصر بازبودن، به همین یافتهها رسیده است. [۵۱]
مطالعات بین-فرهنگی نشان داده است که در فرهنگهایی که در آنها باز بودن در برابر تجربه زیاد است، میزان استفاده از مواد مخدراکستازی بالاتر است. اگرچه یک مطالعه در سطح فردی در هلند، در مقایسهی کسانی که از مواد مخدر استفاده میکنند و کسانی که استفاده نمیکنند، هیچ تفاوتی در میزان بازبودن پیدا نکرد.[۳۶] مصرف کنندگان اکستازی، نسبت به کسانی که اکستازی مصرف نمیکردند، اغلب برونگرایی بالاتر و وجدانیبودن کمتری داشتند.
یک تحقیق در سال 2011 مشخص کرد که بازبودن (و نه سایر ویژگیهای شخصیتی) در اثر استفاده از سایلوسایبین افزایش مییابد و اثر آن حتی تا 14 ماه بعد هم باقی میماند.[۵۲] این تحقیق، به این نتیجه رسید که تفاوتهای فردی در تجربهی عرفانی افراد، در زمانی که از سایلوسایبین استفاده میکردند، با افزایش سطح بازبودن، همبسته است. میانگین بازبودن، در شرکتکنندگانی که با معیارهای یک "تجربه عرفانی کامل" انطباق داشتند،[note ۱] افزایش چشمگیری داشت، در حالی که آن دسته از شرکتکنندگان که با معیارها انطباق نداشتند، هیچ تغییری در میزان بازبودن نشان ندادند. پنج مورد از شش وجه باز بودن (همهی وجهها به جز وجه عملها) نشان دادند که این الگوی افزایش، به داشتن تجربهی عرفانی مربوط است. افزایش میزان بازبودن (هم وجههای آن و هم از نظر امتیاز کل) در بین افرادی که تجربه عرفانی کاملی داشتند، بیش از یک سال پس از مصرف دارو حفظ شد. شرکتکنندگانی که تجربه عرفانی کاملی داشتند، بیش از 4 نمره، امتیاز T (آزمون آماری تی-استیودنت) بین سطح پایه و پیگیری را تغییر دادند. در مقایسه، مشخص شد که میزان بازبودن با افزایش سن در هر دهه از عمر، به اندازهی یک نمره از امتیاز T کاهش مییابد.
جستارهای وابسته
یادداشتها
منابع
- ↑ Goldberg L. R. (1993). "The structure of phenotypic personality traits". American Psychologist. 48 (1): 26–34. doi:10.1037/0003-066X.48.1.26. PMID 8427480.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ McCrae R. R., John O. P.; John (1992). "An introduction to the Five-Factor Model and its applications". Journal of Personality. 60 (2): 175–215. doi:10.1111/j.1467-6494.1992.tb00970.x. PMID 1635039.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ Steel, Piers; Schmidt, Joseph & Shultz, Jonas (2008). "Refining the relationship between personality and Subjective well-being". Psychological Bulletin. 134 (1): 138–161. doi:10.1037/0033-2909.134.1.138. PMID 18193998.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ Malouff, John M.; Thorsteinsson, Einar B. & Schutte, Nicola S. (2005). "The relationship between the five-factor model of personality and symptoms of clinical disorders: a meta-analysis". Journal of Psychopathology and Behavioral Assessment. 27 (2): 101–114. doi:10.1007/s10862-005-5384-y.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ Thompson, E.R. (October 2008). "Development and Validation of an International English Big-Five Mini-Markers". Personality and Individual Differences. 45 (6): 542–548. doi:10.1016/j.paid.2008.06.013.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ Goldberg, L.R.; Johnson, JA; Eber, HW (2006). "The international personality item pool and the future of public-domain personality measures". Journal of Research in Personality. 40 (1): 84–96. doi:10.1016/j.jrp.2005.08.007.
{{cite journal}}
: Unknown parameter|displayauthors=
ignored (|display-authors=
suggested) (help) - ↑ Goldberg, L.R. (1992). "The development of markers for the Big-Five factor structure". Psychological Assessment. 4 (1): 26–42. doi:10.1037/1040-3590.4.1.26.
- ↑ Saucier, G (1994). "Mini-Markers – a brief version of Goldberg's unipolar big-five markers". Journal of Personality Assessment. 63 (3): 506–516. doi:10.1207/s15327752jpa6303_8. PMID 7844738.
- ↑ https://www.scopus.com/inward/record.url?eid=2-s2.0-4544288723&partnerID=40&md5=ed34e329995a6f728720326f9fc946b5[full citation needed]
- ↑ Connelly, B.S.; Ones, D. S.; Chernyshenko, O. S. (2014). "Introducing the Special Section on Openness to Experience: Review of Openness Taxonomies, Measurement, and Nomological Net". Journal of Personality Assessment. 96 (1): 1–16. doi:10.1080/00223891.2013.830620. PMID 24073877.
- ↑ McRae, Tobert R. (2004). "Openness to Experience". Encyclopedia of Applied Psychology. Vol. 2. Elsevier.
- ↑ McCrae, R. R. (1987). "Creativity, divergent thinking, and openness to experience". Journal of Personality and Social Psychology. 52 (6): 1258–1265. doi:10.1037/0022-3514.52.6.1258.
- ↑ Feist, G. J. (1998). A meta-analysis of the impact of personality on scientific and artistic creativity. Personality and Social Psychological Review, 2, 290–309.
- ↑ Moutafi, Joanna; Furnham, Adrian; Crump, John (2006). "What facets of openness and conscientiousness predict fluid intelligence score?". Learning and Individual Differences. 16: 31–42. doi:10.1016/j.lindif.2005.06.003.
- ↑ Geary, D. C. (2005). The origin of mind: Evolution of brain, cognition, and general intelligence. Washington, DC: American Psychological Association. ISBN 978-1-59147-181-3.
- ↑ Furnham, Adrian; Chamorro-Premuzic, Tomas (2006). "Personality, intelligence, and general knowledge". Learning and Individual Differences. 16: 79–90. doi:10.1016/j.lindif.2005.07.002.
- ↑ Chamorro-Premuzic, Tomas; Furnham, Adrian & Ackerman, Phillip L. (2006). "Ability and personality correlates of general knowledge". Personality and Individual Differences. 41 (3): 419–429. doi:10.1016/j.paid.2005.11.036.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ Furnham, Adrian; Christopher, Andrew N.; Garwood, Jeanette & Martin, G. Neil (2007). "Approaches to learning and the acquisition of general knowledge". Personality and Individual Differences. 43 (6): 1563–1571. doi:10.1016/j.paid.2007.04.013.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ Furnham, Adrian; Chamorro-Premuzic, Tomas (2008). "Cognitive ability, learning approaches and personality correlates of general knowledge". Educational Psychology. 28 (4): 427–437. doi:10.1080/01443410701727376.
- ↑ Fleischhauer, Monica; Enge, Sören; Brocke, Burkhard; Ullrich, Johannes; Strobel, Alexander; Strobel, Anja (2010). "Same or Different? Clarifying the Relationship of Need for Cognition to Personality and Intelligence". Personality and Social Psychology Bulletin. 36 (1): 82–96. doi:10.1177/0146167209351886. PMID 19901274.
- ↑ Mussell, Patrick (2010). "Epistemic curiosity and related constructs: Lacking evidence of discriminant validity". Personality and Individual Differences. 49 (5): 506–510. doi:10.1016/j.paid.2010.05.014.
- ↑ Rocklin, Thomas (1994). "Relation Between Typical Intellectual Engagement and Openness : Comment on Goff and Ackerman ( 1992 )". Journal of Educational Psychology. 86 (1): 145–149. doi:10.1037/0022-0663.86.1.145.
- ↑ Phares, E.J.; Chaplin, W.F. (1997). "Personality and Intellect". Introduction to personality (4th ed.). New York: Longman. p. 522. ISBN 978-0-673-99456-1.
- ↑ Tellegen, Auke; Atkinson, Gilbert (June 1974). "Openness to absorbing and self-altering experiences ('absorption'), a trait related to hypnotic susceptibility". Journal of Abnormal Psychology. 83 (3): 268–77. doi:10.1037/h0036681. PMID 4844914.
- ↑ Glisky, Martha L.; Tataryn, Douglas J.; Tobias, Betsy A.; Kihlstrom, John F.; McConkey, Kevin M. (February 1991). "Absorption, openness to experience, and hypnotizability". Journal of Personality and Social Psychology. 60 (2): 263–72. doi:10.1037/0022-3514.60.2.263. PMID 2016669.
- ↑ Aluja, Anton; Garcı́a, Óscar; Garcı́a, Luis F. (2002). "A comparative study of Zuckerman's three structural models for personality through the NEO-PI-R, ZKPQ-III-R, EPQ-RS and Goldberg's 50-bipolar adjectives". Personality and Individual Differences. 33 (5): 713–725. doi:10.1016/S0191-8869(01)00186-6.
- ↑ García, Luis F.; Aluja, Anton; García, Óscar; Cuevas, Lara (2005). "Is Openness to Experience an Independent Personality Dimension?". Journal of Individual Differences. 26 (3): 132–138. doi:10.1027/1614-0001.26.3.132.
- ↑ De Fruyt, F.; Van De Wiele, L. & Van Heeringen, C. (2000). "Cloninger's Psychobiological Model of Temperament and Character and the Five-Factor Model of Personality". Personality and Individual Differences. 29 (3): 441–452. doi:10.1016/S0191-8869(99)00204-4.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ Costa, Paul T.; McCrae, Robert R. (1992). "Four ways five factors are basic". Personality and Individual Differences. 13 (6): 653–665. doi:10.1016/0191-8869(92)90236-I.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ McCrae, Robert R. (1994). "Openness to Experience: Expanding the boundaries of Factor V" (PDF). European Journal of Personality. 8 (4): 251–272. doi:10.1002/per.2410080404.
- ↑ McCrae R. R. (1996). "Social consequences of experiential openness". Psychological Bulletin. 120 (3): 323–337. doi:10.1037/0033-2909.120.3.323. PMID 8900080.
- ↑ Jost John T (2006). "The end of the end of ideology". American Psychologist. 61 (7): 651–670. doi:10.1037/0003-066X.61.7.651. PMID 17032067.
- ↑ Butler, J. C. (2000). "Personality and emotional correlates of right-wing authoritarianism". Social Behavior and Personality. 28: 1–14. doi:10.2224/sbp.2000.28.1.1.
- ↑ Sibley, Chris G.; Duckitt, John (2000). "Personality and prejudice: a meta-analysis and theoretical review". Personality and Social Psychology Review. 12 (3): 248–279. doi:10.1177/1088868308319226. PMID 18641385.
- ↑ Brandt, Mark J., John R. Chambers, Jarret T. Crawford, Geoffrey Wetherell, and Christine Reyna. "Bounded openness: The effect of openness to experience on intolerance is moderated by target group conventionality." Journal of Personality and Social Psychology 109, no. 3 (2015): 549.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ Robert McCrae; Angelina R. Sutin (2009). "Chapter 17. Openness to Experience". In Mark R. Leary, & Rick H. Hoyle (ed.). Handbook of Individual Differences in Social Behavior. New York/London: The Guildford Press. pp. 257–273. ISBN 978-1-59385-647-2.
- ↑ Stephan, Yannick (2009). "Openness to experience and active older adults' life satisfaction: A trait and facet-level analysis". Personality and Individual Differences. 47 (6): 637–641. doi:10.1016/j.paid.2009.05.025.
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ Piedmont, Ralph L.; Sherman, Martin F.; Sherman, Nancy C. (December 2012). "Maladaptively high and low openness: the case for experiential permeability". Journal of Personality. 80 (6): 1641–68. doi:10.1111/j.1467-6494.2012.00777.x. PMID 22320184.
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ Piedmont, Ralph L.; Sherman, Martin F.; Sherman, Nancy C.; Dy-Liacco, Gabriel S.; Williams, Joseph E. G. (2009). "Using the Five-Factor Model to Identify a New Personality Disorder Domain: The Case for Experiential Permeability". Journal of Personality and Social Psychology. 96 (6): 1245–1258. doi:10.1037/a0015368. PMID 19469599.
- ↑ Saroglou, Vassilis (2002). "Religion and the five-factors of personality: A meta-analytic review". Personality and Individual Differences. 32: 15–25. doi:10.1016/S0191-8869(00)00233-6.
- ↑ David P. Schmitt; Realo, A; Voracek, M., & Allik, J. (2008). "Why can't a man be more like a woman? Sex differences in big five personality traits across 55 cultures". Journal of Personality and Social Psychology. 94 (1): 168–182. doi:10.1037/0022-3514.94.1.168. PMID 18179326.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ Watson, David (2003). "To dream, perchance to remember: Individual differences in dream recall". Personality and Individual Differences. 34 (7): 1271–1286. doi:10.1016/S0191-8869(02)00114-9.
- ↑ Bogaert, Anthony F (February 23, 2017). "Personality and Sexual Orientation: Extension to Asexuality and the HEXACO Model". The Journal of Sex Research. 55 (8): 951–961. doi:10.1080/00224499.2017.1287844.
- ↑ Jang, K. L., Livesly, W. J., & Vemon, P.A.; Livesley; Vernon (September 1996). "Heritability of the big five personality dimensions and their facets: A twin study". Journal of Personality. 64 (3): 577–592. doi:10.1111/j.1467-6494.1996.tb00522.x. PMID 8776880.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ Scott F. Stoltenberg, Geoffrey R. Twitchell, Gregory L. Hanna, Edwin H. Cook, Hiram E. Fitzgerald, Robert A. Zucker, Karley Y. Little; Twitchell; Hanna; Cook; Fitzgerald; Zucker; Little (March 2002). "Serotonin transporter promoter polymorphism, peripheral indexes of serotonin function, and personality measures in families with alcoholism". American Journal of Medical Genetics. 114 (2): 230–234. doi:10.1002/ajmg.10187. PMID 11857587.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ Colin G. DeYoung, Jordan B. Peterson and Daniel M. Higgins (2005). "Sources of openness/intellect: cognitive and neuropsychological correlates of the fifth factor of personality". Journal of Personality. 73 (4): 825–858. doi:10.1111/j.1467-6494.2005.00330.x. PMID 15958136.
- ↑ Camperio Ciani A. S., Capiluppi C., Veronese A., Sartori G.; Capiluppi; Veronese; Sartori (2006). "The adaptive value of personality differences revealed by small island population dynamics". European Journal of Personality. 21: 3–22. doi:10.1002/per.595.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ Stephanie Simon (2008-09-23). "The United States of Mind. Researchers Identify Regional Personality Traits Across America". WSJ.com. Original research article: Peter J. Rentfrow, Samuel D. Gosling and Jeff Potter (2008). "A Theory of the Emergence, Persistence, and Expression of Geographic Variation in Psychological Characteristics". Perspectives on Psychological Science. 3 (5): 339–369. doi:10.1111/j.1745-6924.2008.00084.x. PMID 26158954.
- ↑ Victor H. R., Grossman J. C., Eisenman R.; Grossman; Eisenman (1973). "Openness to experience and marijuana use in high school students". Journal of Consulting and Clinical Psychology. 41 (1): 78–85. doi:10.1037/h0035646. PMID 4726715.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ Eisenman R., Grossman J. C., Goldstein R.; Grossman; Goldstein (1980). "Undergraduate marijuana use as related to internal sensation novelty seeking and openness to experience". Journal of Clinical Psychology. 36 (4): 1013–1019. doi:10.1002/1097-4679(198010)36:4<1013::AID-JCLP2270360434>3.0.CO;2-0. PMID 7440728.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ Flory K., Lynam D., Milich R.; Lynam; Milich; Leukefeld; Clayton (2002). "The relations among personality, symptoms of alcohol and marijuana abuse, and symptoms of comorbid psychopathology: Results from a community sample". Experimental and Clinical Psychopharmacology. 10 (4): 425–434. doi:10.1037/1064-1297.10.4.425. PMID 12498340.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ MacLean, K. A., Johnson, M. W., & Griffiths, R. R.; Johnson; Griffiths (November 2011). "Mystical experiences occasioned by the hallucinogen psilocybin lead to increases in the personality domain of openness". Journal of Psychopharmacology. 25 (11): 1453–1461. doi:10.1177/0269881111420188. PMC 3537171. PMID 21956378.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link)