کارلوس فوئنتس

نویسنده، فیلمنامه‌نویس، و دیپلمات مکزیکی

کارلوس فوئنتس (به اسپانیایی: Carlos Fuentes Macías) (زاده ۱۱ نوامبر ۱۹۲۸ – درگذشته ۱۵ مه ۲۰۱۲) نویسنده مکزیکی و یکی از سرشناس‌ترین و پر آوازه‌ترین نویسندگان اسپانیایی زبان بود. آثار او به بسیاری از زبان‌ها ترجمه شده‌اند.

کارلوس فوئنتس
در سال ۲۰۰۹
در سال ۲۰۰۹
زاده۱۱ نوامبر ۱۹۲۸
پاناماسیتی، پاناما
درگذشته۱۵ مهٔ ۲۰۱۲ (۸۳ سال)
مکزیکوسیتی، مکزیک
پیشهنویسنده و سیاستمدار
زمینه کاریرمان‌نویس
ملیت مکزیک
سال‌های فعالیت۲۰۱۲–۱۹۵۴
کتاب‌هامرگ آرتیمو کروز
گرینگوی پیر
همسر(ها)ریتا ماسدو
سیلویا لموس
فرزند(ان)سسلیا، کارلوس، ناتاشا
پدر و مادربرتا ماسیاس ریواس - رافائل فوئنتس بوئه‌تیگر
امضا
وبگاه

زندگی ویرایش

کارلوس فوئنتس در ۱۱ نوامبر ۱۹۲۸ در پاناماسیتی به دنیا آمد. مادرش برتا ماسیاس ریواس و پدرش رافائل فوئنتس بوئه‌تیگر است. پدر وی از دیپلمات‌های مشهور مکزیک بود و از این رو کودکی اش در کشورهای مختلفی سپری شد. در سال ۱۹۳۶ خانواده اش در شهر واشینگتن دی سی اقامت گزید و این باعث شد که با زبان انگلیسی نیز آشنا شود.[۱] دورهٔ متوسطه را در سانتیاگو، شیلی و بوئنوس آیرس گذراند.[۲]

 
در سال ۲۰۰۹

در شانزده سالگی به مکزیک بازگشت و تا سال ۱۹۶۵ در آنجا بود. در مکزیکوسیتی به دانشگاه رفت و از دانشگاه ملی مکزیکو پایان‌نامه در رشته حقوق دریافت کرد.[۳] سپس تحصیلات تکمیلی خود را در انستیتو مطالعات عالی ژنو پیگیری کرد. در سال ۱۹۵۹ با بازیگر سینما به نام ریتا ماسدو ازدواج کرد، که این ازدواج تا سال ۱۹۷۳ ادامه داشت.[۴] او شغل پدر را ادامه داد و به دنیای سیاست وارد شد و برای نخستین بار در سال ۱۹۶۵ به‌عنوان سفیر مکزیک در لندن انتخاب شد و بعدها نیز در فرانسه و چند کشور دیگر اروپایی هم چون هلند، پرتغال و ایتالیا نیز سفیر بود.[۵] نخستین مجموعه داستان‌های کوتاه فوئنتس در سال ۱۹۵۴ منتشر شد.[۶] در سال ۱۹۷۸ زمانی که سفیر مکزیک در فرانسه بود در اعتراض به گزینش گوستاو دیاز اورداز به عنوان سفیر مکزیک در اسپانیا از سمت خود کناره‌گیری کرد. علت استعفای فوئنتس این بود که در زمان ریاست جمهوری دیاز اورداز در سال ۱۹۶۸ ارتش دانشجویان معترض در مکزیکو سیتی را به گلوله بسته بود.[۷]«فوئنتس» که در دانشگاه‌های مطرحی چون پرینستون، هاروارد، پنسیلوانیا، کلمبیا، کمبریج، براون و جورج میسون سابقهٔ تدریس داشت.[۴] فوئنتس در دومین ازدواجش با روزنامه‌نگار و گزارشگری به نام سیلویا لموس ازدواج کرد. فوئنتس پدر سه فرزند بود، که دو تن از آن‌ها را زمانی که در قید حیات بود از دست داد. در سال ۱۹۹۹ پسر خود را که به بیماری هموفیلی دچار بود از دست داد و سال ۲۰۰۵ نیز دختر وی ناتاشا بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر از دنیا رفت.[۸] از وی یک فرزند دختر باقی است.

سال ۱۹۸۸ منتقدی به او لقب چریک خوش‌پوش داد، مجله‌ای که این مطلب در آن چاپ شده بود متعلق به رفیق قدیمی فوئنتس یعنی اکتاویو پاز شاعر بود. پس از این اتفاق فوئنتس هرگز با پاز سخن نگفت و حتی در مراسم تدفین او در سال ۱۹۹۸ نیز شرکت نکرد.[۱] فوئنتس هشتادمین سال‌روز تولدش را در حضور برندگان نوبل ادبیات جشن گرفت. نویسندهٔ بلندآوازهٔ مکزیکی در مراسمی با حضور گابریل گارسیا مارکز و نادین گوردیمر - دو نویسندهٔ برندهٔ نوبل ادبیات - و فیلیپ کالدرون، رئیس‌جمهور مکزیک و رهبران پیشین شیلی و اسپانیا، هشتادمین سال‌روز تولدش را جشن گرفت.[۴] او در روز سه‌شنبه، ۱۵ مهٔ ۲۰۱۲ در ۸۳ سالگی درگذشت.[۶] فوئنتس بر اثر مشکلات قلبی در بیمارستان جان سپرد. به گزارش خبرگزاری آسوشیتد پرس پزشک معالج فوئنتس اعلام کرد که وی دچار خونریزی داخلی شده بوده‌است. مرگ او توسط جولیو اورتگا، نویسنده زندگی‌نامه فوئنتس و استاد مطالعات اسپانیایی دانشگاه برآون، جایی که فوئنتس خود نیز سال‌ها در آن تدریس می‌کرد، تأیید شد.[۷] فیلیپ کالدرون، رئیس‌جمهوری مکزیک، در پیامی به مناسبت درگذشت فوئنتس با ابراز اندوه عمیق از درگذشت وی از فوئنتس به‌عنوان نویسنده‌ای مکزیکی و در عین حال جهانی یاد کرد.[۱]

نویسندگی ویرایش

در ۲۹ سالگی نخستین رمان خود با عنوان «جایی که هوا صاف است» را منتشر کرد.[۵] آخرین رمان فوئنتس ولاد نام دارد که در زمان حیاتش به چاپ نرسید. فوئنتس دربارهٔ این رمان گفته بود که این کتاب داستان زندگی یک خون‌آشام است. ولاد از اقامت خود در اروپا خسته می‌شود و به مکزیکوسیتی سفر می‌کند.[۹]

سبک و شیوه ویرایش

فوئنتس با توجه به شغل سیاسی اش رویدادهای تاریخ معاصر و جهان سیاست را دستمایه داستان‌های خود قرار می‌داد و با سبک نگارشی ای که ویژه خود او بود هم‌زمان با ظهور دیگر نویسندگان مطرح اسپانیایی زبان نظیر ماریونا آزوئلا، خوآن رولفو و لائورا اسکیبل به ادبیات معاصر مکزیک جانی تازه بخشید و نام خود را در کنار نویسندگان نامدار اسپانیایی زبان همچون گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا قرار داد.[۱۰] کارلوس فوئنتس در لایه‌لایه آثار خود به بازگویی تاریخ مکزیک در آمیزش با تم‌های عشق، مرگ و خاطره پرداخته‌است. گفته می‌شود که وی مکزیک را در آثار خود خلق کرده‌است.[۷]
کارلوس فوئنتس در گفتگو با مجله معتبر «پاریس ریویو» در شماره ۸۲ زمستان سال ۱۹۸۱ شیوه نوشتن خود را چنین توصیف می‌کند:[۱۱]

من نویسنده صبحگاهی هستم. از ساعت هشت و نیم شروع می‌کنم به نوشتن با قلم و تا ساعت دوازده و نیم ادامه می‌دهم و بعد می‌روم شنا سپس برمی‌گردم و ناهار می‌خورم و بعدازظهر کتاب می‌خوانم. بعد هم می‌روم پیاده‌روی تا برای نوشتن روز بعد آماده شوم. قبل از اینکه مشغول نوشتن شوم باید تمام کتاب را در ذهنم نوشته باشم. اینجا در پرینستون (فوئنتس در زمان مصاحبه در این دانشگاه تدریس می‌کرد) همیشه مسیری مثلثی شکل را پی می‌گیرم: به خانه انیشتین در خیابان مرسر می‌روم، بعد به خانه توماس مان در خیابان استاکتن و بعد به خانه هرمان بروچ. پس از دیدار از این سه خانه به خانه خودم می‌روم و وقتی به خانه می‌رسم شش تا هفت صفحه را که باید فردا بنویسم در ذهن دارم. اول با مداد می‌نویسم و پس از آن که حس کردم داستان آنجاست، آن را به کناری می‌گذارم. بعد دستنویس را تصحیح می‌کنم و خودم آن را ماشین می‌کنم و تا آخرین لحظه آن را اصلاح می‌کنم. وقتی داستان را روی کاغذ می‌آورم درواقع کار آن تمام شده‌است: نه صحنه‌ای از قلم افتاده و نه بخشی. دقیقاً می‌دانم قرار است چه رخ بدهد، کم و بیش همه چیز ثابت می‌ماند. در این مواقع درواقع عنصر غافلگیری را درون خودم قربانی می‌کنم.

فوئنتس معتقد بود آهنگ زندگی اکثر مکزیکی‌ها با مشکلات، خشونت و نارضایتی دائمی از وضعیت خود آمیخته‌است و او خواهان دمیدن قدرتی تازه در این آوای نحیف است.[۷] او می‌گفت که آثارش همگی دربارهٔ ترس هستند. احساس جهانی ترس از اینکه چه کسی از در وارد می‌شود، چه کسی ما را دوست دارد، چه کسی را دوست داریم و چگونه به اشتیاق‌مان می‌رسیم.[۱۱]
یکی از تم‌های غالب آثار فوئنتس سکس است، که هر از چندی برایش دردسرساز نیز شده‌است. رمان «پوست‌انداختن» او در اسپانیا «پورنوگرافیک، کمونیستی، ضد مسیحیت، ضد آلمان و طرفدار یهودیت» خوانده شد و اجازه انتشار نیافت. با این همه برای او سکس و تمام صحنه‌های پورنوگرافیک رمان‌هایش جز ادبیات هیچ معنای دیگری ندارد. در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید: «سکس نیز مانند هر چیز دیگر در زندگی مسیری به سوی ادبیات است؛ بدون ادبیات، هیچ معنایی ندارد. من یک جانور ادبی هستم. برای من همه چیز به ادبیات ختم می‌شود.»[۱۲]

لیست کارهای فوئنتس ویرایش

رمان‌ها ویرایش

داستانهای کوتاه ویرایش

  • Los días enmascarados ۱۹۵۴
  • Cantar de ciegos ۱۹۶۴
  • Chac Mool y otros cuentos ۱۹۷۳
  • Agua quemada ۱۹۸۳
  • Dos educaciones. ۱۹۹۱
  • Los hijos del conquistador ۱۹۹۴

کنستانسیا ترجمه عبدالله کوثری

  • Inquieta compañía ۲۰۰۴
  • Las Dos Elenas

تئاتر ویرایش

  • Todos los gatos son pardos ۱۹۷۰
  • El tuerto es rey ۱۹۷۰
  • Los reinos originarios ۱۹۷۱
  • ۱۹۸۲ ارکیده‌ها در مهتاب، Orquídeas a la luz de la luna. Comedia mexicana، ترجمه مهدی موسوی
  • Ceremonias del alba ۱۹۹۰

مقالات در زبان فارسی ویرایش

  • ۱۹۸۸ خودم با دیگران (به تازگی با نام از چشم فوئنتس) ترجمهٔ عبدالله کوثری.

منابع ویرایش

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ رادیو زمانه[پیوند مرده]
  2. گاهشمار زندگی فوئنتس، آئورا، کارلوس فوئنتس، ترجمه عبدالله کوثری، نشر نی چاپ دوم ۱۳۸۶
  3. بی‌بی‌سی فارسی[پیوند مرده]
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ایسنا
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ «فرهیختگان». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۹ مه ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱۶ مه ۲۰۱۲.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ رادیو فردا
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ دویچه وله فارسی
  8. ویکی‌پدیای انگلیسی
  9. همشهری، داستان یک دراکولا؛ آخرین رمان فوئنتس
  10. بی‌بی‌سی فارسی
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ خبر آنلاین
  12. بی‌بی‌سی فارسی

پیوند به بیرون ویرایش