شکند گمانیک ویچار
شکند گمانیک ویچار(همچنین با خوانش شکند گمانیک وِزار) به معنای گزارش گُمانشکن (گزارشِ رفعِ شبهه) کتابی به فارسی میانه و از کتابهای مهم زرتشتیان بهشمار میرود. این کتاب برای اثبات بنیادهای دین زرتشت و در رد دینهای یهودی، مسیحیت، آیین مانوی و تا اندازهای (با اندکی پایِشمندی) دربارهٔ اسلام نوشته شده است. نویسندهٔ این کتاب مردانفرخ پسر اورمزدداد است که در میانهٔ سدهٔ نهم میلادی، همزمان با نیمهٔ نخستینِ سدهٔ سوم هجری و در زمان فرمانروایی مأمون خلیفهٔ عباسی دست به کار نوشتن این کتاب زده است. او در این کتاب برای دین زرتشتی و رد ادیان دیگر، پُرسمانهای فلسفی بسیاری را پیش کشیده است که در پیبردن به باورهای ایرانیانِ وقت در مسائل فلسفی و دینی یاری میرساند. پژوهشگران همچنین توانستهاند به یاری این کتاب بسیاری از واژههای فلسفی در فارسی میانه را بشناسند.[۱]
این کتاب نشان میدهد که تا زمانها پس از چیرگی تازیان بر ایران، کسانی بودند که به اسلام نگرویده بودند. پژوهشهای فریدون فضیلت بر روی گسترهٔ کتاب دینکرد نشان از نزدیکی تنگاتنگ میان «مردان فرخ» با «آذرباد پسر اِمید»، آخرین تدوینگر کتاب دینکرد دارد، بهطوری که فرگردِ نهمِ کتابِ شکند گمانیک ویچار قطعهٔ کامل کتاب سوم دینکرد است.[۲][۳] برخلاف دیگر نویسندگان پهلوی که از دیدگاه شیوهٔ نگارش بیشتر هَناییده (تأثیرپذیرفته) از متن پهلوی یسنا هستند، مردانفرخ بیشر هناییده از ادبیات کتاب دینکرد است. نبوغ بیمانند وی در فرگردهای اول تا پنجم کتاب به شکلی درخشان دیده میشود.[۴]
نویسنده
ویرایشآنچه از مردانفرخ میدانیم اندک است و این دادههای اندک نیز از برخی بخشهای همین کتاب به دست آمده که نویسنده به خود اشاره کرده است.
در کتاب گفته شده که او در زمان سلطنت مأمون میزیسته است: «به راستی که او پس از زمان روشن، پسر آتور فْرُبَگ، پسر فرخزاد، میزیست. … آبالیسِ زندیک، با آتور فْرُبَگ، پسر فرخزاد، دارای نمایندگی مذهبی بود. در حضور خلیفهٔ مأمون که در سالهای ۸۱۳ تا ۸۳۳ بعد از میلاد سلطنت کرد.»[۵]
در اوایل کتابش میگوید: «تألیف آن از سوی من است که مردانفرخ، پسر اُهرمزدداد هستم». او در ادامه میگوید: «من در همهٔ دوران جوانیام، پرشور، جویا و پژوهندهٔ راستی بودهام.» او اعلام میکند: «دستیافتنِ راستی، تنها مؤمنان است، به واسطهٔ یگانگیِ راستی.»[۶]
اینک همانگونه که پیشتر گفتم، همیشه مشتاق شناختن خدا بودم و در جستجوی دین و ارادهٔ او کنجکاو بودم. با این روحیهٔ تحقیق به کشورهای بیگانه و به هند سفر کردهام… چون دین خود را تنها به این دلیل برنگیزدهام که آن را به ارث بردهام، بلکه محکمترین دین را بر اساس دلیل و مدرک میخواستم.[۷][۸]
گویا مردانفرخ نویسندهای جوان، جدی، اهل سفر و متعهد بوده است. او ماهرانه با دین خود، اعم از نوشتهها و دیدگاه مراجع آن، آشنا بوده. همچنین با سایر نظامهای اعتقادی آشنایی داشته است. مردانفرخ در میان نویسندگان زرتشتیِ همدورهایاش به بهترین وجه میتواند فیلسوف و خردگرا محسوب شود.[۹] یک مرد غیر روحانیِ اندیشمند که از کتابهای کاهنی زرتشتیِ پهلوی (فارسی میانه) استفاده میکرده؛ کار او «به دلیل وضوح فکری و ترتیب منظم آن، متمایز است» این یک «جو عقلگرایانه و فلسفی» را ایجاد میکند.[۱۰][۱۱]
محتوا
ویرایشاین کتاب حاصل یک «رنسانس زرتشتی» است که کمی پیش از فرایندِ «زوال سریعِ آیین زرتشتی، مهاجرت زرتشتیان به هندوستان و گرایش زرتشتیان به اسلام» رخ داده است.[۱۲] میتوان دلایلی را برای این رنسانس برشمرد:
نخست، زمانه نهتنها اجازهٔ چنین نوشتههایی را میداد، بلکه برمیانگیخت. معتزله یا آزاداندیشان اسلامی که بسیاری از آنها ایرانی بودند، فضای بحث آزاد و علاقه به مسائل فلسفی و کلامی را ایجاد کردهبودند… دوم اینکه زرتشتیان در حالِ از دست دادنِ موقعیت خود بودند و از سرپیچیِ ستیزهجویانه از اسلام یا اعراب به یک دفاعِ فکریِ گذر کردند. این را میتوان در آثاری مانند شکندگمانیک ویچار دید. و سوم اینکه نیازِ زرتشتیان به «رسالههای مکتوب» نسبت به گذشته بیشتر شدهبود.[۱۲]
نویسندهٔ این کتاب کوشیده است برای دفاع از دین زرتشت از برهانآوریهای سازگار با خرد سود بجوید و کمتر به افسانه و اسطوره متوسل شده است.[۳][۱۳]
مردانفرخ در نیمهٔ نخست کتابش، به پاسخ پرسشهای متداول زرتشتیان مانند پرسشهای مهریار پسرِ مهماد اصفهانی میپردازد. معضل حادِ اخلاقی این است که چگونه و چرا یک خدایِ دانا و قدرتمند، جهانی را میآفریند که ظاهراً بسیار ناقص است و میتواند در مواقعی برای موجوداتی که در آن میزیَند، بیرحم جلوه کند.[۱۴] او آنچه ثنویت را اثبات میکند. نویسنده در صفحات باقیمانده، خود بهطور انتقادی به دیگر ادیان همسایه میپردازد. او به آموزههای قرآن، و بعداً به آموزههای انجیل و متون مقدس عبری میپردازد. او از مسئلهٔ شر اپیکور برای به چالش کشیدن عبارت بسم «الله الرحمن الرحیم» بهره برده است.[نیازمند منبع] پیش از اینها مادهگرایان (خداناباوران یا فیلسوفان) را مورد بحث قرار میدهد و مردود اعلامشان میکند و در نهایت با نقد مانویت پایان مییابد.[۱۵] بخش نهایی کتاب ناقص است و کامل به امروز نرسیده است. با اندکی ارفاق، کار او را میتوان بهعنوان پیشگامی نوپا در مطالعات دینیِ تطبیقی توصیف کرد؛ البته با درنظرداشتِ اینکه از دیدگاه یک زرتشتیِ قرن نهمِ میلادی ارائه شده است.[۱۶][۱۷]
روششناسی
ویرایشمردانفرخ در جایی (با موضوعِ موردِ بحثِ وجودِ «موجودِ مقدسِ متعال») چندین رویکرد ویژه را برای کشف حقیقت بیان میکند: «دانستن هر چیزی در سه حالت است: برخی چیزها اجتنابناپذیرند، برخی با قیاس فهمیده میشوند، برخی چیزها ممکن و مناسب به نظر میرسند.» در جای دیگر «ملموسبودن مستقیمِ طبیعیِ چیزی» را هم به سه روش مذکور میافزاید.[۱۸]
نمونهای از دانش اجتنابناپذیر این است که «یکیکّی(۱×۱) یک است و دو افزونبر دو(۲+۲) چهار است و نمیتوان گفت که یکوقت یا جایی دودوتا(۲×۲) میشود پنج یا سه.» دانش از طریق قیاس چیزی نامرئی را اعلام میکند که از مرئی از طریق تشابه یا شباهت به دست آمده است. مثالا، از حضور یک چیزِ ساختهشده ممکن است سازندهٔ غایب را استنباط کنیم. و در حالت سوم، گویا فهمِ ما به اعتماد به شخصیت خوبِ فردی که شهادت میدهد متکی است.[۱۹] این توجه به روشها (منطق، قیاس و استنتاج، شهادت و شواهد ملموس) نشاندهنده دقت و مهارت محترمانهٔ نویسنده در متقاعد کردن اند.[۲۰]
در باب الهیات، مردانفرخ فشردهای از آموزههای زرتشتی را ارائه میدهد: اهورامزدا، آفرینندهٔ جهان در مخالفت و اعتراض با اهریمن است. نویسنده این باور را با اشاره به حضور دو جبههٔ نیک و بد در همه جای جهان، مانندِ «تاریکی و روشنایی»، «دانش و نادانی»، «عطر و بوی تعفن»، «زندگی و مرگ»، «تندرستی و بیماری»، «دادگری و بینظمی» و «بردگی و آزادی» توجیه میکند. برخی تضادها مانند «نر و ماده» و «خورشید و ماه»، در این فهرست نمیگنجند چون هرچند ظاهراً متضاد هستند اما نیستند: «زیرا جایی که نیکی وجود دارد، ممکن است بدی نباشد. جایی که نور پذیرفته شود، تاریکی رانده میشود.» بنابراین هر کدام از اعضای این جفتهای متضاد در طبیعت، ناشی از تضادِ آشتیناپذیرِ اهورامزدا و اهریمن هستند. «جهان مادی معلول معنویات است.»[۲۱][۲۲]
بر این اساس، اهورامزدای دانا و توانا، سازندهٔ شری نیست که آفرینش را بیازارد.[۲۳][۲۴][۲۵] مردانفرخ قاطعانه موضع میگیرد که: «خدا، خوب است.»[۲۶][۲۷] براساس آیین زرتشت، اهورامزدا دشمنِ اهریمن است که اهریمن مایهٔ تباهی جهان است.[۲۸][۲۹]
مردانفرخ در پاسخ به پرسشِ «اگر اهورامزدا توانمند است، چرا جلوی اهریمن را نمیگیرد؟» میگوید: «توانمندی اهورامزدا در کارهای ممکن است و نه نشدنیها. ذات اهریمن، تغییرناپذیر است و کنترلشدنی نیست.»[۳]
مانکجی نوشیروانجی دهالا، دستورِ هندی میگوید:
نویسندهٔ شکند گمانیک ویچار، که خود از برجستهترین دوگانهباوران است، در بحثهای خود علیه دیگر ادیان، قویاً تأکید میکند که خیر و شر بههیچوجه نمیتوانند از یک منبع سرچشمه گرفته باشند. شر را به اندازهٔ خیر دارای وجود مستقل و کامل میداند. آنها هر دو ازلی هستند. آنها به قدری از یکدیگر جدا هستند که نه خیر از بد سرچشمه میگیرد و نه شر از خیر. هر یک از آنها به خودیِ خود وجود دارد و تضاد دائمی با دیگری دارد.[۳۰]
مردانفرخ مشاهده میکند که اگر اهورامزدا و اهریمن، جهان را با مشارکت یا با مداخلهٔ همزمان میآفریدند، «اهورامزدا «همدست و همکار اهریمن در مضرات و بدیهایی بود که پیش میآید.»[۳۱][۳۲] (که این یک تناقض است و تناقض، درست نیست)
«اهورامزدا پیش از آفرینش در نَفْسِ خود کاملاً وجود داشته است، به گونهای که «کمال او در این است که از بیرون نیازی به امتیاز و افزایش نداشتهباشد. از این رو، زمانی که او جهان را آفرید، برای به دست آوردن هیچگونه مزیت و تمجید نبود. با این حال اهورامزدا عاقل و خردمند است و اعمال او نمیتوانند غیرمنطقی یا بیحکمت باشند.» مردانفرخ میافزاید: «پس نتیجه میگیریم که دلیل و مناسبتِ آفرینش جهان دفع و شکستِ دشمن بیرونی او یعنی اهریمن و شکست دادنِ شرِ اهریمن بوده است. این تمام دلیل و مناسبت عمل آفرینش است.»[۳۳][۳۴][۳۵]
راهبرد اهورامزدا این بوده که با آفرینش نیکو، دامی برای گرفتن اهریمن و خنثیکردن شر او آماده سازد. اهریمن که پرخاشگر، عجول و نادان است، عاقبت نهایی را نمیداند و در برابر اهورامزدایِ متفکر و مدبر، قطعاً نتیجهٔ نهایی، پیروزیِ خیر خواهد بود. بدون شک آفرینش بازیابی خواهد شد:[۳۶][۳۷] تمام فرایند کیهانی از آفرینش نخستین توسط اهورامزدا و حمله اهریمن تا بازسازی پیروزمندانهٔ خوبیهای جسمانی خلقت، دوازده هزار سال به طول میانجامد. در کنار امشاسپندان، بشریت در شکستِ «دُروج» (دروغ) و پیروزی «آشه» (حقیقت) نقش حیاتی ایفا میکند.[۳۸][۳۹]
مردانفرخ خاطرنشان میکند: «وظیفه مخلوق، درک و اجرای ارادهٔ خالق و پرهیز از آنچه منکر اوست، است.» انجام این کار «پاسدار روح است». ارادهٔ خالق از طریق دین او شناخته میشود.[۴۰][۴۱]
نقد اسلام
ویرایشاز آنجایی که حکومتهای اسلامی-عربی در ایرانِ زمانِ مردانفرخ دایر بودند، او در نقد خود محتاطانه با اسلام برخورد کرده است.[۴۲][۴۳] زرتشتیان در آن زمان زیر فشار فزایندهای میزیستند:
در اواخر قرن نهم میلادی، اسلام از پشتیبانی کامل قدرت در همهجا برخوردار بود. پس از آن بود که زرتشتیان، وطن خود را تَرک کردند تا به دنبال آزادی مذهبی در هند باشند (و جامعهٔ پارسیان هندوستان را تشکیل دادند)؛ و پس از آن کسانی که به ایمان باستانی خود در ایران پایبند بودند، پیوسته در موقعیت یک اقلیت کوچکِ محروم، مورد آزار قرار گرفتند. فاقد تمام امتیازات و ملاحظات.[۴۴]
همانگونه که انتظار میرود با توجه به فصلهای پیشین کتاب در مورد الهیات، مردانفرخ نوع توحیدِ اسلامی را مردود میداند چون خدایی قدرتمند را معرفی میکند که جهان و شر را در آن میآفریند بهطوری که «هم کار خیر میکند و هم جنایت؛ حق و باطل، زندگی و مرگ، خیر و شر، همه از اوست.»[۴۵] مردانفرخ به آیاتی از قرآن اشاره میکند که در آن به نظر میرسد خدای متعال ممکن است مردم را گمراه کند. (آیه ۲۶ سورهٔ بقره) مردانفرخ بیدرنگ از دیدگاههای مختلف میپرسد که: «چرا موجود مقدس با حکمت الهی و دغدغهٔ سعادت بشر، آزادانه جهان را قلمروی خطرناک و بحثبرانگیز میسازد که در آن شر هست و مردم رنج میبرند؟ یعنی اگر «اگر حریفی (جبههٔ جداگانهٔ شر) برای او وجود ندارد»، این موجود مقدس، تنها مسئول مصیبتهایی است که بشر متحمل شده است.[۴۶] «انسان با دانش و خرد اندکش… تا جایی که میتواند شیر و گرگ و دیگر موجودات مضر را در میان بچههای خود راه نمیدهد. …» با این حال، «چرا موجودِ مقدسِ مهربان اکنون اجازه داده است… شیاطین بر خود وارد شوند…؟»[۴۷] وقتی آدم را در بهشت قرار داد، «چرا آن باغ به دست او (خدا) مستحکم نشد تا آن فریبکار (شیطان) وارد آن نشود؟»
برگردانهای کتاب
ویرایشمتن فارسی میانهٔ این کتاب در دست[۳] و ترجمهٔ سانسکریت آن که توسط یک دانشمند زرتشتی هندی به نام دستور نریوسنگ دهاول انجام شده در دست است. البته این کتاب بعدها به پازند ترجمه شده.[۳] دو نسخهٔ قدیمی خطی از همین متن پازند با ترجمهٔ سانسکریت را، ادوارد ویلیام وست اساس کار خود قرار داده و در سال ۱۸۸۵ میلادی، آن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است و در سال ۱۸۸۷ متن پازند و ترجمهٔ سانسکریت را با تصحیح و فرهنگ واژگان، با همکاری دستور هوشنگ جاماسب جی جاماسب آسانا در بمبئی به چاپ رسانیده است. مناش، استاد دانشگاه فریبورگ هم این کتاب را با آوانویسیِ صورت پهلوی آن و ترجمه به فرانسه و شرح و توضیح به همراه فرهنگی از صورت پهلوی واژههای آن، به سال ۱۹۴۵ میلادی در سوئیس به چاپ رسانیده است.
ترجمهٔ انگلیسی این کتاب، ۱۳۵ صفحه دارد.[۴۸][۴۹][۵۰][۵۱]
صادق هدایت چهار بخش پایانی آن کتاب را در کتابی به نام «گزارش گمانشکن» به پارسیِ نو برگردانده و بر آن مقدمهای در ۱۴ صفحه نوشته است.[۵۲] واپسین ویراست این کتاب از آنِ رهام اشه است که به همراه برگردان انگلیسی آن به سال ۲۰۱۵ از سوی Erman در فرانسه چاپ شده است.
پانویس
ویرایش- ↑ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات ایران (جلد یکم)، انتشارات فردوسی، چاپ هفدهم.
- ↑ فریدون فضیلت، کتاب سوم دین کرد، درس نامه دین مزدایی، نشر: فرهنگ دهخدا، ۱۳۸۱
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ تاریخ ادبیات ایران، احمد تفضلی، به کوشش ژاله آموزگار، صفحهٔ ۱۶۱
- ↑ فرید شولیزاده. «نگاهی به کتاب شکند گمانیک ویچار». بایگانیشده از اصلی در ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۱. دریافتشده در ۱۸ آبان ۱۳۸۹.
- ↑ E. W. West (SBE 24) at xxvi-xxvii and at 120,n2. West also mentions that this Atur-frobag and an Aturpad son of Hemid had edited books of the Zoroastrian Dinkart. "[T]his Aturpad was a contemporary of Zad-sparam who was living in A.D. 881." E. W. West (SBE 24) at xxvii. These other authors are referenced from time to time in the Shkand Gumanik Vichar, e.g. , E. W. West (SBE 24) at 138-139 (SGV chapter IV: sections 106-108), and at 169-170 (SGV chapter X: sections 50-57).
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 120 (SGV chapter I: sections 35, 36, 33).
- ↑ R. C. Zaehner, TM (1956, 1976) at 52-53, quoting from SGV chapter X: sections 43-46.
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 168-169 (re SGV X: 43-46).
- ↑ R. C. Zaehner, ZZD (1955, 1972) at 107.
- ↑ R. C. Zaehner, TM (1956, 1976) at 67.
- ↑ Seyyed Hossein Nasr and Medhi Aminrazavi at 5.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Richard N. Frye (1963) at 239.
- ↑ هدایت، صادق، دربارهٔ ظهور و علائم ظهور، ترکیب و تنظیم و تألیف از: حسن قائمیان، (تهران): ۱۳۴۳ خورشیدی، ص۵۴.
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 185 (SGV XI: 146).
- ↑ Jean de Menasce, O.P. (1975) at 561-563. گاهی توضیحات کتاب آمیخته هستند؛ مثلاً در بخش نقد اسلام اشارههایی هم به انجیل و تورات شده.
- ↑ Mary Boyce, ZRBP (1979, 1985) at 155: The author relates that preparatory to و البته نویسنده خودش نیز در مقدمه میگوید که هدفش «مقایسه آموزههای دین زرتشت با ادیان دیگر» بودهاست… .»
- ↑ Cf. H. W. Bailey at 79 et seq؛ بِیلی نوشتههای زرتشتیان باستان متأثر از فرهنگ هندی، فلسفهٔ یونانی و مسیحیت سوریه بودند. در شرق نیز عموزادههای زبانی آنها در بلخ بهطور گسترده از بودیسم پیروی میکردند. بِیلی میافزاید که زرتشتیان نیز بر همسایگانشان تأثیر شدیدی داشتند
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 121 (SGV I: 39) re truth leading to dignity and the true religion. The three approaches to knowledge listed: at 140 (SGV V: 10-11). Tangibility also: at 142 (SGV V: 46), and at 163, 164 (SGV IX: 5-6, 18). Emphasis added.
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 140-142 (SGV V: 12-14, 15-30, 31-35). A variety of the inevitable (elimination of the impossible) is described at 142 (SGV V: 36-40). Miscellaneous falsehoods (e.g. , "an existing thing which is not temporary and localized") are mentioned at 142 (SGV V: 41-45).
- ↑ "[T]he Denkart and the Sikand [appear] thoroughly permeated with Aristotelian thought." R. C. Zaehner, ZZD (1955, 1972) at viii. Yet the Zoroastrian Denkart claims wisdom itself over the subtlety of Byzantine philosophers and the learned of India. Ibid. at 252.
- ↑ R. C. Zaehner, TM (1956, 1976) at 59, 60 (SGV VIII: 4-11, 16-19, 20-21, 24 et seq.)
- ↑ Cf. , E. W. West (SBE 24) at 124 (SGV III: 1-2), and 152-153 (re SGV VIII).
- ↑ E.g. , E. W. West (SBE 24) at 128, 133-134 (SGV IV: 11, 60-61).
- ↑ Cf. , Mary Boyce, ZRBP (1979, 1985) at 25: اهریمن به شدت وارد آفرینش شد و کمالِ آفرینش را خدشهدار کرد او با حمله به زمین، بیابانها را به وجود آورد. او گیاهان را خشک کرد و گاو نر و اولین انسان را کشت. با رسیدن به آتش، آن را با دود آلوده کرد، به طوری که تمام خلقت نیکو را از نظر جسمی نابود ساخت
- ↑ Cf. , E. W. West (SBE 5) at 15-20 (Bundahis at Chapter 3: attack on creation by Ahriman and his demons).
- ↑ R. C. Zaehner, TM (1956, 1976) at 55.
- ↑ Cf. , Mary Boyce, ZRBP (1979) at 9, and 19-20, regarding perhaps the original ethical nature of Ohrmazd.
- ↑ Maneckji Nusservanji Dhalla at 259-260.
- ↑ J. Darmesteter at 4-10 (Vendidad, Fargard I).
- ↑ Maneckji Nusservanji Dhalla at 384.
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 128 (SGV IV: 6).
- ↑ «نویسنده، بسیار به موضوع جدایی کامل خیر و شر، یعنی اهورامزدا و اهریمن را میپردازد. او تحلیلهای فلسفی گوناگونی را به کار میگیرد، از جمله «عدم امکان نامتناهی بودن هر موجود»، «ماهیت نامتناهی»، «رابطه معرفتشناسی»، «ذات و کیفیت» و «تغییرناپذیری جوهر». سید حسین نصر و مهدی امینرضوی در ۵.
- ↑ R. C. Zaehner, TM (1956, 1976) at 61-62 (SGV VIII: 49, 48, 50-51).
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 154 (re SGV VIII).
- ↑ Cf. , Mary Boyce, ZACV (1992) at 73.
- ↑ R. C. Zaehner, TM (1956, 1976) at 49-51 (SGV IV: 63-80), and at 61, 63-64 (SGV VIII: 46-47, & 71-72, 76-80).
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 134-136 (re SGV IV), and at 155, 157-158 (re SGV VIII).
- ↑ Mary Boyce, ZRBP (1979) at 26.
- ↑ R. C. Zaehner, DTZ (1961) at 310-321 (plan of Ohrmazd), 250 (12,000 years), 147 (humanity's rôle), 36 (Asha and Druj).
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 166 (SGV X: 17-18, 19, 20, 24, 23).
- ↑ Cf. , Maneckji Nusservanji Dhalla at 354-356.
- ↑ Mary Boyce, ZRBP (1979, 1985) at 146. An unpleasant rule of victor over vanquished is presented.
- ↑ الساندرو بوزانی در ۱۱۱–۱۱۲، تصویری ترکیبی از یک فتوحات بسیار خشن ارائه میدهد که به دنبالش شاهد یک انتقال مسالمتآمیز هستیم. بوزانی اشاره میکند که خودِ قرآن در مواردی تحت تأثیرِ ایران بودهاست. او شباهتهای غیرمنتظره اسلام و دین زرتشتی را مورد بحث قرار میدهد. بوزانی در ۱۱۴–۱۲۱.
- ↑ Mary Boyce, PSZ (1977) at 1.
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 173 (SGV XI: 5).
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 180-181 (SGV XI 91-92).
- ↑ E. W. West (SBE 24) at 182-183 (SGV XI: 111-113).
- ↑ Sikand-gumanik Vigar in E. W. West, Pahlavi Texts, Part III (S.B.E., v.24), SGV at 117-251. West notes his division of the SGV text into 16 chapters (at 116). His annotated SGV contents is at x-xi; his SGV introduction at xxv-xxxvi.
- ↑ The Parsi Dastur Hoshang, along with West, published the SGV text in the Pazend script (1887). Edward G. Browne at I: 106n; E. W. West (SBE 24) at xxxvi.
- ↑ Shikand Gumani Vazar, excerpts in R. C. Zaehner, TM (1956, 1976), containing SGV chapter VIII entire as well as several short selections and various quotations from Mardan-Farrukh's book, translated by Zaehner.
- ↑ R. C. Zaehner, ZZD (1955, 1972) contains a short passage of SGV at 392-396, which is also found in S. H. Nasr and M. Aminrazavi at 59-61.
- ↑ ترجمه چهار بخش پایانی کتاب «شکند گمانیک ویچار» (گزارش کمر شکن) و مقدمهای که صادق هدایت برای آن نوشتهاست.
منابع
ویرایش- پروین شکیبا (۱۳۸۰)، شرح و ترجمه کامل متن پازند «شکند گمانیک ویچار»، ایلینوی، آمریکاشرح و ترجمهٔ متن پازند «شکند گمانیک ویچار»
- محمد رضا خسروی، استاد راهنما دکتر مهشید میرفخرایی، ترجمه پنج فصل نخست کتاب شکند گمانیک ویچار، پایاننامه کارشناسی ارشد
- صادق هدایت (۱۳۲۲)، چهار باب از کتاب گزارش گمان شکن، انتشارات جاویدان
- E. W. West, translator, Sikand-gûmânîk Vigâr, in his Pahlavi Texts, Part III (Oxford University Press 1885; reprint: Motilal Banarsidass, Delhi 1994). Volume 24 of the Sacred Books of the East, edited by Max Müller.
- Hoshang Dastur Jamaspji Asana and E. W. West, editors, [ŠGV] (Bombay 1887). Texts in Pazand, Sanskrit, and Pahlavi (I-V).
- Neryosang, translator, [ŠGV], in Ervad Shariarji D. Bharucha, editor, Collected Sanskrit writings of the Parsis, Pt. IV (Bombay 1913).