مجدالملک سینکی
میرزامحمدخان مجدالملک سینَکی نیای بزرگ خاندان امینی از رجال عصر قاجار و از نویسندگان این دوره بود.
مجدالملک سینکی | |
---|---|
اطلاعات شخصی | |
زاده | میرزامحمدخان مجدالملک سینکی ۱۲۲۴ق ۱۱۸۸ خورشیدی منطقه سینک لواسانات از توابع استان تهران، ایران |
مجدالملک | |
درگذشته | ۱۱ ذی الحجه ۱۲۹۸ ۱۲۶۰ خورشیدی تهران، ایران |
فرزندان | میرزا علیخان لواسانی (امینالدوله) میرزا تقیخان لواسانی (مجدالملک) طاووس خانم هما خانم قمر خانم طوبی خان |
شیوه خاصی را که میرزامحمدخان مجدالملک سینکی در خط شکسته نستعلیق پدید آورده بود، بعدها دو پسرش میرزا علی خان امینالدوله و میرزا تقیخان مجدالملک ادامه دادند و سبکی خاص در نویسندگی و انشاء عصر قاجار پدیدآورد.
رساله او با نام کشفالغرایب که به خاطر لقب نویسندهاش به رساله مجدیه آوازه یافتهاست، مملو از مطالب گوناگون و انتقادات کوبنده به دستگاه دولتی است و یکی از مهمترین رسائل اخلاقی و انتقادی روزگار قاجار بهشمار میآید.
زندگینامه
ویرایشتولد و خانواده
ویرایشاو در سال ۱۲۲۴ق در منطقه سینک لواسانات از توابع استان تهران به دنیا آمد. پدرش آقافتحعلی خان و پدربزرگش، باباخان، از اعیان مازندران بودند.[۱] باباخان، پدربزرگ مجدالملک، معاصر نادرشاه افشار و کریم خان زند بود. او در دوران هرجومرج ناشی از فروپاشی پادشاهی نادرشاه، به لشکرکشی و قدرت نمایی دست زد. گفته شده او لشکرک واقع در لواسان را تجهیزگاه لشکر خود قرار داده بود و تا دامنه البرز را تحت حکومت خود آورده بود. با ظهور آقامحمدخان، باباخان به او گروید، اما پس از مرگ وی بر سلطنت فتحعلی شاه قاجار سر فرودنیاورد و در مازندران سر به شورش برداشت. فتحعلی شاه سرانجام او را به اسارت آورد و کور کرد و به نور تبعید کرد.[۲] آقافتحعلی، پسر باباخان، دختر میرزا اسدالله لشرنویس نوری و خواهر میرزا آقاخان نوری را به عقد خود درآورد و فرزندان بسیاری یافت. از آن میان دو تن، صفی و محمد (مجدالملک) را فتحعلی شاه به تهران آورد و نزد خود نگاه داشت و همچون پسران خود پرورد.[۳]
محمد در جوانی با خواهر پاشاخان امینالملک ازدواج کرد. حاصل این وصلت دو پسر و شش دختر بود: میرزا علی خان امینالدوله، میرزا تقیخان مجدالملک، طاووس خانم، همسر ابراهیم خان معتمدالسلطنه، هما خانم (عظمهالدوله) همسر محمدعلی خان علاءالسلطنه، قمرخانم، همسر محمدباقرخان شجاعالسلطنه و انبساطالدوله، همسر عبدالوهاب نظامالملک. طاووس خانم مادر حسن وثوق و احمد قوام و هما خانم مادر حسین علاء بود.[۴]
تحصیلات
ویرایشمحمد در ایام کودکی توسط معلمان سرخانه با علوم قدیم آشنا شد. او معلوماتی در شعر کهن ایرانی، حسن خط و انشاء کسب کرد، که راهگشای پیشرفتش در منشی شد.[۳]
مشاغل دولتی
ویرایشمحمد پس از کسب مدارج عالیه توسط دایی خود میرزا آقاخان نوری وارد دستگاه دولتی گردید.
نخستین شغل او در دستگاه دولت کتابدارباشی قهرمان میرزا پسر عباس میرزا نایبالسلطنه بود،[۵] پس از فوت قهرمان میرزا در سال ۱۲۶۲ق به تهران آمد و با سمت منشی و پیشکار مهدعلیا مشغول به کار شد و همراه او به زیارت عتبات عالیات رفت. آگاهی و شناخت محمد از رموز نامهنگاری و حسن خط و روانی نثر باعث شد، که خیلی زود در زمره منشیان زبردست عصر قاجار درآید و در سال ۱۲۶۸ق، پس از به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه، وارد خدمت وزارت امور خارجه گردد. او در زمان صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر به مأموریت حاجی ترخان (هشترخان) قفقاز رفت و به مدت سه سال در سمت کارپردازی خدمت کرد. میرزا محمد در مدت همکاری با میرزا تقی خان امیرکبیر از شیفتگان منش و شخصیت و طریقت امیر شد و در زمره رجال روشنفکر و اصلاحطلب قرار گرفت، بهویژه آن که امیر را دور از هر گونه تمایلات مادی و دنیوی میدید.
میرزا محمد در طول مدت خدمت ش در حاجی ترخان بنا بر رسوم زمانه هدیهای برای میرزا تقی خان امیرکبیر فرستاد، اما امیر از این عمل خرسند نشد و بدو نوشت:
«... این که برای این جانب ظرف آب پاشی فرستاده بودید، این چیزها مایه خرسندی اینجانب نمیشود. زیادتی خدمتگذاری آن عالیجاه باعث مزید میل و محبت اینجانب است. نه اینجانب و نه خدام اعتاب علیه پادشاهی هیچکدام بجز ظهور خدمتگذاری توقع دیگر نداریم.»[۶]
منش بزرگ و شخصیت عظیم میرزاتقی خان امیرکبیر چنان محمدخان را مجذوب خود نمود که پس از به صدارت رسیدن دایی ش، میرزاآقاخان نوری، به دلیل مخالفت با دولت، سرزنش و توبیخ شد و به تهران فراخوانده شد، بهطوریکه میرزا سعیدخان وزیر امورخارجه پس از برافتادن امیرکبیر، در ذیحجه ۱۲۶۸ ق نامهای به میرزا محمد نوشت و او را مورد عتاب قرار داد:
«... این اوقات حرفهای بیمعنی و اطوار خلاف از آن برادر مذکور میشود، که به هیچ وجه منالوجوه با معقولیت و کاردانی شما مناسب نیست… زهی بی انصافی و بدبختی که پارهای حرفهای غیرمناسب و راست یا دروغ متذکر شود… گلی که برای شما آب گرفته شده بود، که اگر به کار میرفت، ابدالدهر ضایع و رسوا بودید و بالمره سلب اعتبار از شما شده بود. عالیجاه میرزاعباس سبب رفع آن شد… این بار در خدمت اولیای دولت قاهره رفع اشتباه کردم و لیکن همیشه این طورها ممکن نباشد و امروزه پیشنمیرود، اگر ترک آن حرفها نشود به درک اسفل معلق و به نار جهنم مبتلا خواهید شد.»[۷]
میرزا محمدخان پس از مدتی بار دیگر مورد تفقد قرار گرفت. در سال ۱۲۷۵ق در سلک خدمتگذاران دولت درآمد و برای تصفیه امور و بهبود مناسبات دولتین ایران و عثمانی و تسویه قراردادهای میان دو دولت به جای میرزا ابراهیم خان پدر علاءالسلطنه به بغداد اعزام شد. او در این مأموریت پسر ارشدش میرزا علی خان امینالدوله را که در آن زمان حدود پانزده سال داشت، همراه خود برد و با کمک او کارهای اتباع ایرانی ساکن عراق را نظم بخشید. میرزامحمدخان در طول مدت خدمتگذاری ش در وزارت امور خارجه اقداماتی فرهنگی نیز انجام داد.
از جمله فعالیتهای او ایجاد «کاغذ رسمی» در وزارت خارجه ایران بود. کاغذ رسمی کاغذی بود که به درخواست میرزا سعیدخان برای سفرای خارجی نگاشته میشد. این کاغذ که نوعی نامه اداری بود شامل پنجاه بیت شعر بود که تمامی ابیات آن سجع و قافیه داشت. ابیات این کاغذ در حول و حوش مطلبی خاص دور میزد و چون میرزا محمدخان فردی مسلط بر نظم و نثر و علم عروض و ادبیات بود و مطالب را با نثری شیوا و دلکش و درست و زیبا کتابت مینمود از مبتکران این سبک بود.
این نامه در جواب درخواستهای سفرای خارجی مقیم ایران که خارج از وظیفه و اختیار وزارت امور خارجه یا دولت بود به شکلی زیبا تنظیم و مطالب به صورت مسجع گفته میشد، بدون آن که خواهشهای بیمعنی سفرا جواب گفته شود، جواب داده میشد؛ بنابراین کاغذ رسمی جواب علیالسویه در حد موضوع به سفرای خارجی بود و ابداً صحبتی در رد یا قبول تقاضاها نمیشد.[۸]
از جمله اقدامات دیگر مجدالملک در دوره صدارت میرزا آقاخان نوری اصلاح خط بود. وی نامهها و رسایلی در این باب نگاشته و از طرفداران و مروجان این اصلاح بهشمار میرفت. چنانچه از نامههای میرزا آقاخان نوری برمیآید:
«... جناب مجدالملک از تهران کاغذی نوشته و بهطور اشاره رسانیدهاید، که خدمت جناب اجل برسانم و مخصوصاً رساله که درباب تعدیل و اصلاح انشاء و طریق مکاتبات ایران سابقاً تألیف فرمودهاند با هر چه از رسایل دیگر دایر به اصلاح ادبیات ایران باشد، مرحمت فرمایید، برای ایشان بفرستم.»[۹]
پس از عزل میرزا آقاخان نوری و تأسیس مجلس مصلحت خانه توسط ناصرالدین شاه، میرزا محمدخان به عضویت در این نهاد خوانده شد. او در همین زمان به فراموشخانه پیوست. در سال ۱۲۷۹ ق وزیر وظایف و اوقاف شد و در رابطه با همین مسئولیت در ۱۲۸۴ ق در رکاب ناصرالدین شاه به خراسان رفت. او در جریان این سفر به تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد و لقب «مجدالملک» گرفت. از اقدامات او در طول دوران تولیتش، ساخت پیش طرههای دکاکین خیابانها و دکاکین مختصه آستان قدس و کاروانسرای ناصری و برقراری وظیفه در حق سادات بود. پس از یازده ماه حکومت در خراسان، مجدالملک به دلایل نامعلومی به تهران احضار و از منصبش فروگرفته شد و سه سال خانهنشین شد. این امر در دوران قدرت گرفتن میرزا یوسف آشتیانی صورت گرفت که با جناح اصلاح طلب دربار قاجار، رابطه خوبی نداشت.[۱۰]
با برافتادن میرزا یوسف و برآمدن میرزا حسین خان سپهسالار و فراهم شدن زمینه برای حضور رجال اصلاح طلب، مجدالملک به عضویت دارالشوری دولتی درآمد و همزمان به ریاست انبار غله دولتی گماشته شد. بر اثر حسن تدبیر او در گرماگرم قحطی و خشکسالی سالهای ۱۲۸۷–۱۲۸۸ ق بحران نان شد، گندم به نانواییها رسید و مرگ و میر پایان یافت.[۱۱]
پس از عزل سپهسالار از صدارت در سال ۱۲۹۰ ق، برای بار دوم وزارت وظایف و اوقاف به مجدالملک سپرده شد. او به مدت هشت سال، یعنی تا پایان عمر خود در این مقام باقی بود. مجدالملک، در ۱۱ ذی الحجه ۱۲۹۸ درگذشت و در صحن شرقی شاه عبدالعظیم دفن شد.[۱۲]
تبارنامه
ویرایشتبارنامه خاندان امینی |
---|
پانویس
ویرایش- ↑ مرآتالبلدان. ج ۳، ص ۲۹۹. الماثر والآثار ج ۳، ص ۲۱۷.
- ↑ کشف الغرائب یا رساله مجدیه. ص۸–۱۰
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ کشف الغرائب یا رساله مجدیه. ص۱۰
- ↑ کشف الغرائب یا رساله مجدیه. ص۱۰–۱۱
- ↑ ممتحنالدوله شقاقی. رجال وزارت امور خارجه دوره ناصری و مظفری. ص ۷۱.
- ↑ خاطرات وحید. مقاله خاندان امینی، نگارش ابوالفضل قاسمی، ص ۷۹.
- ↑ اسناد وزارت امور خارجه. برگرفته از کتاب: آدمیت، فریدون. اندیشه ترقی و حکومت قانون. ص ۱۰۶.
- ↑ ممتحنالدوله. رجال وزارت امور خارجه دوره ناصری و مظفری. ص ۷۱ و ۲۵.
- ↑ مجله بررسیهای تاریخی. ش ۲، سال ۵ ص ۲۲۲.
- ↑ کشف الغرائب یا رساله مجدیه. ص۱۴–۱۵.
- ↑ کشف الغرائب یا رساله مجدیه. ص۱۵
- ↑ کشف الغرائب یا رساله مجدیه. ص۱۵–۱۶
منابع
ویرایش- نیلوفر کسری. «حاج میرزامحمدخان مجدالملک سینکی».
- امینی، ایرج. کشف الغرائب یا رساله مجدیه. تهران، نشر آبی: ۱۳۹۱.