هیولا (مانگا)
هیولا (ژاپنی: モンスター هپبورن: Monsutā , انگلیسی: Monster)، همچنین نوشته شده با حروف بزرگ (MONSTER)، نام یک مجموعه مانگای ژاپنی به نویسندگی نائوکی اوراساوا میباشد که توسط شوگاکوکان و در مجلۀ سینن مانگای آن به نام بیگ کامیکس اوریجینال از تاریخ دسامبر ۱۹۹۴ تا دسامبر ۲۰۰۱ منتشر شد و در ۱۸ جلد تانکوبون گردآوری گشت. داستان این مانگا دربارۀ کِنزو تِنما، یک جراح ژاپنی مقیم دوسلدورف میباشد که با نجات یک قاتل زنجیرهای روانآزار به نام یوهان لیبرت از مرگ و جراحی او، زندگیاش دچار آشفتگی میشود.
هیولا Monster | |
ژانر | |
---|---|
مانگا | |
نویسنده | نائوکی اوراساوا |
ناشر | شوگاکوکان |
ناشر انگلیسی | |
چاپ | بیگ کامیکس |
مجلهٔ | بیگ کامیک اوریجینال |
جمعیت آماری | سینن |
تاریخ انتشار | دسامبر ۱۹۹۴ – دسامبر ۲۰۰۱ |
جلدها | ۱۸ |
رمان | |
هیولای دیگر Another Monster | |
نویسنده | نائوکی اوراساوا |
ناشر | شوگاکوکان |
تاریخ انتشار | ۲۱ ژوئن ۲۰۰۲ |
مجموعه تلویزیونی انیمه | |
کارگردان | ماسایوکی کوجیما |
تهیهکننده |
|
نویسنده | تاتسوهیکو اوراهاتا |
موسیقی | کونیاکی هایشیما |
استودیو | مدهاوس |
شبکه | نیپون تلویژن |
پخش اصلی | ۷ آوریل ۲۰۰۴ – ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۵ |
تحت لایسنس | |
قسمتها | ۷۴ |
اوراساوا بعداً، رمانی را با نام هیولای دیگر نوشت که در آن، رخدادهای هیولا را از دیدگاه یک خبرنگار تحقیقاتی تشریح میکند. این رمان در سال ۲۰۰۲ منتشر شد. استودیو مدهاوس از روی این مانگا، یک انیمۀ ۷۴ قسمتی تولید کرد که از آوریل ۲۰۰۴ تا سپتامبر ۲۰۰۵ از نیپون تلویژن پخش شد. هم مانگا و هم انیمه برای انتشار در آمریکای شمالی تحت پروانۀ ویز مدیا درآمدند و انیمۀ آن در چندین کانال تلویزیونی پخش شد؛ از جمله سوپر چنل در کانادا، سای فای، چیلر و فانیمیشن چنل در آمریکا. در سال ۲۰۱۳، انیمه در استرالیا تحت پروانۀ سایرن ویژوالز درآمد.
هیولا اولین اثر اوراساوا بود که از نظر بین المللی مورد تحسین قرار گرفت و به موفقیت رسید؛ به طوری که فروش مانگای آن به بیش از ۲۰ میلیون کپی رسیده است و به عنوان یکی از پرفروشترین مانگاها در کل تاریخ محسوب میشود. این مانگا چندین جایزه برده است؛ از جمله چهل و ششمین جایزۀ مانگای شوگاکوکان[۱] و جشنوارۀ هنرهای رسانهای ژاپن.[۲] اقتباس انیمۀ این مانگا به عنوان یکی از بهترین انیمههای دهۀ خود، نامیده شده است.
داستان ویرایش
دکتر کِنزو تِنما جوانی ژاپنی ست که در زمینۀ جراحی مغز و اعصاب تخصص دارد و در بیمارستان یادبود آیسلر در دوسلدورف، آلمان غربی مشغول به کار میباشد. تنما از سوگیری سیاسی بیمارستان نسبت به درمان بیماران ناراضی است. به همین دلیل هنگامی که دوقلوهای یوهان و آنا لیبرت بخاطر قتل زوج لیبرت رخ داد به بیمارستان آورده میشوند، دکتر تنما فرصت را مغتنم میشمارد تا سیاست بیمارستان را تغییر دهد. یوهان به سرش تیر خورده و آنا چیزهایی درمورد کشتن زمزمه میکند. تنما یوهان را، که زودتر از شهردار به بیمارستان رسیده بود، عمل میکند. ازین رو یوهان نجات مییابد؛ ولی شهردار رودِکِر میمیرد که باعث میشود تنما جایگاه اجتماعیاش را از دست بدهد. رئیس بیمارستان، اودو هاینمان، و دیگر پزشکانی که سد راه تنما بودند به طرز اسرارآمیزی به قتل رسیده و دوقلوهای لیبرت نیز ناپدید میشوند. پلیس به تنما مشکوک است، ولی مدرکی در این مورد وجود ندارد و آنها فقط میتوانند از او بازجویی کنند.
سال ۱۹۹۵، که ۹ سال از آن واقعه میگذرد، تنما رئیس بخش جراحی بیمارستان یادبود آیسلر است. جنایتکاری به نام آدولف یونکرز، پس از اینکه توسط تنما نجات مییابد، چیزهایی درمورد یک "هیولا" زمزمه میکند. یک شب، تنما که برای یونکرز یک ساعت خریده، به بیمارستان بر میگردد. او نگهبان جلوی درِ اتاق یونکرز را مرده پیدا میکند و میبیند که یونکرز، خود نیز فرار کرده است. تنما که یونکرز را تا یک ساختمان نیمه کارۀ نزدیک بیمارستان تعقیب میکند، او را در حالی مییابد که مورد هدف اسلحۀ یک نفر است. یونکرز به تنما هشدار میدهد که نباید نزدیکتر شود و از او التماس میکند که پا به فرار بگذارد. تنما با اینکار مخالفت میکند و طولی نکشید که پی میبرد مردی که در آنجا اسلحه در دست است، در حقیقت یوهان میباشد. یوهان با وجود اینکه تنما سعی میکند منطقی با او حرف بزند و او را از ارتکاب قتل دوری کند، به یونکرز شلیک میکند. یوهان به تنما میگوید که نمیتواند کسی که زندگیاش را نجات داده بکشد، و سپس با آرامش از آنجا دور شده و در تاریکی شب ناپدید میشود؛ در حالی که تنما آنقدر شوکه بود که نتوانست جلوی او را بگیرد.
پلیس، به ویژه بازرس لونگه از بیکیاِی (ادارۀ پلیس جنایی فدرال آلمان)، به تنما مشکوک است. در همین حال تنما در پی یافتن اطلاعات بیشتری دربارۀ یوهان است. طولی نکشید که او میفهمد خواهر یوهان، آنا به عنوان دخترخواندۀ یک زوج میانسال، زندگی خوبی دارد؛ و تنها آثار گذشتۀ وحشتناکش، کابوسهایی است که میبیند. تنما آنا را، که پدر و مادرخواندهاش او را نینا نامیدهاند، در روز تولدش پیدا میکند. تنما او را از یوهان دور نگه میدارد؛ ولی نتوانست از قتل پدر و مادرخواندهاش جلوگیری کند. تنما سرانجام منشأ این "هیولا" را پیدا میکند: از تلاش آلمان شرقی سابق در جهت استفاده از یک یتیمخانه به نام "کیندرهایم ۵۱۱" برای تشکیل سربازانی تمامعیار از طریق طراحی مجدد روانشان تا نوسندۀ کتابهای داستانی که در یک آزمایش اصلاح نژادی در چکسلواکی سابق مورد استفاده قرار گرفت. تنما گسترۀ جنایتهایی که این "هیولا" مرتکب شده را میفهمد و عهد میکند که اشتباهی که مرتکب شده را با به پایان رساندن زندگی یوهان درست کند.
شخصیتهای اصلی ویرایش
- کنزو تنما
- یوهان لیبرت
- نینا فورتنر / آنا لیبرت (خواهر دوقلوی یوهان )
- هاینریش لونگه (بازرس پلیس بیکیاِی)
- اِوا هاینمان (نامزد سابق تنما)
پانویس ویرایش
- ↑ «Shogakukan Manga Award». hahnlibrary.net. دریافتشده در ۱۰ ژانویه ۲۰۰۹.
- ↑ «1997Japan Media Arts Festival Manga Division Excellence Prize MONSTER». Japan Media Arts Plaza. بایگانیشده از اصلی در ۱۵ مه ۲۰۰۹. دریافتشده در ۱۰ ژانویه ۲۰۰۹.
منابع ویرایش
- Wikipedia contributors, "Monster (manga)," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Monster_(manga)&oldid=262894954 (accessed January 11, 2009).
پیوند به بیرون ویرایش
- وبگاه رسمی انیمه هیولا (ژاپنی)
- هیولا (مانگا) در دانشنامهٔ وبگاه Anime News Network
- هیولا (انیمه) در دانشنامهٔ وبگاه Anime News Network