ویکی‌پدیا:گزیدن مقاله‌های برگزیده/فردوسی

فردوسی ویرایش

برگزیده شد

به زعم بنده معیارهای برگزیدگی احراز شدند.

  • نثر جذاب: به اندازهٔ کافی خوب. لغاتی مثل درازنا کار را خراب کرده‌است. اگر من بودم، بجای «سروده‌های دیگری نیز از برای فردوسی دانسته شده‌اند» می‌نوشتم «سروده‌های دیگری نیز به فردوسی منتسب شده است».
  • جامعیت: عالی.
  • مانعیت: متوسط. گاه حاشیه رفته‌است. شیوهٔ خلاصه‌نویسی حداکثری رعایت نشده‌است.
  • تحقیق‌شده: عالی.
  • بی‌طرفی: عالی.
  • ثبات: هنوز محتوای مقاله دارد تغییر می‌کند. از این عیب چشم‌پوشی می‌شود.
  • دیباچه: خوب.
  • ساختار مناسب: به‌نظرم بخش‌بندی زیاد است ولی چندان مهم نیست.
  • ارجاع‌دهی یکدست: عالی.
  • پرونده‌ها: عالی.

این نکته را هم بیفزایم جای درست بحث‌هایی محتوایی صفحهٔ بحث مقاله است، نه گمب. درازنویسی و رساندن حجم صفحهٔ گمب به ۲۰۰ کیلوبایت ممکن است کاربران را از مشارکت دلسرد کند. ‏4nn1l2 (بحث) ‏۱۲ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)[پاسخ]

بحث زیر بسته شده است. لطفاً آن را تغییر ندهید. ادامهٔ دیدگاه‌ها باید در صفحهٔ بحث مناسب ثبت شوند. نباید ویرایش دیگری در این ریسه انجام شود.

فردوسی (ویرایشتاریخچهبحثپی‌گیری)

نامزدکننده: کامران آزاد (بحثمشارکت‌ها)

بزرگ‌مردا، همچون تو رستمی باید
که هفت‌خوان زمان را طلسم بگشاید
مگر دوباره جهان را به نور مهر و خرد
هم آن‌چنان‌که تو می‌خواستی بیاراید
فریدون مشیری، ۱۳۵۵

درود بر همهٔ سروران ارجمند و دوستان گرانقدر، نوشتار حکیم بزرگ، فردوسی، برای آغاز بررسی برگزیدگی به پیشگاه سروران پیشکش می‌شود. در آغاز باید سپاسگزاری کنم از دوستان: @مهرنگار: عزیز، @Kouhi: گرامی، و استاد @Hamid Hassani: ارجمند. جای به‌آفرید ارجمند و نوژن گرامی و دیگرانی که نیستند سبز… (البته به‌آفرید که گویا دوباره فعال شده‌اند و امیدوارم دیدگاه خود را در این‌باره بفرمایند) و در پایان، سپاس ویژه و فراوان از جنابان @4nn1l2: ارجمند و @Sa.vakilian: عزیز که در خوبیدگی بسیار مایهٔ اذیت‌شان شدم و زحمت‌شان دادم.

از همه سروران که یاد نیک‌شان رفت و آنان که بنده ناخواسته از یادشان فراموش کرده‌ام خواهشمندم تا نوشتار را بار دیگر بخوانند و هر آنچه که در راستای پرمایه‌تر شدن آن می‌دانند بفرمایند تا انجام شود. برخی موارد مانند بررسی علمی منابع، گردآوری نگاره‌های مناسب، ساخت پیوندهای سرخ و یا موارد دیگر هنوز مانده‌است. به امید دیدن نوشتار فردوسی بر روی صفحهٔ اصلی در ۲۵ اردیبهشت سال آیندهٔ خورشیدی) با مهر و سپاس فراوان -- -- |کامران آزاد| ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۸ (ایران) ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۳۸ (UTC)[پاسخ]


@کامران آزاد: تشکر از زحمات شما برای به ثمر رساندن این مقاله. اگر با شکیبایی با دیگر کاربران همکاری بفرمایید، مطمئناً این مقاله برگزیده خواهد شد. فقط در نظر داشته باشید، ارزش موضوعی مقاله هیچ تأثیری در شیوه بررسی ندارد و ما معیارها را یکسان اعمال می‌کنیم. --سید (بحث) ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۵ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: حتماً همین‌طور است. من هم منتظر نقدهای علمی و کارشناسانهٔ دوستان هستم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۸ (ایران) ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۸ (UTC)[پاسخ]
بابت مقالهٔ خوبتان تبریک می‌گویم. مهمترین مشکل مقاله به نظرم تعداد بالای پیوندهای سرخ آن است که باید ساخته شوند. همچنین گرچه جدا کردن مقولهٔ شاهنامه و فردوسی سخت است، ولی باید سعی کنید تا بیشتر به خود موضوع بپردازید و وزن‌دهی مناسب را بین مطالب ایجاد کنید. تقریباً از بخش «اثرپذیری فردوسی از پیشینیان و هم‌روزگاران» به بعد خرواری از مطالب آمده که همگی دربارهٔ شاهنامه هستند و البته بی‌ربط به مقاله هم نیست؛ چنانچه کسی از شاهنامه تأثیر پذیرد، از فردوسی تأثیر گرفته!
ولی به نظرم بهترست حجم این بخش کم شود و به انتقال آن به مقالهٔ شاهنامه، ویکی‌گفتاورد یا ساخت مقاله‌ای جداگانه اقدام شود یا اصلاً تبدیل این بخش به مجموعه‌ای از جداول و نقل‌قول‌هایی کوچک در سراسر مقاله می‌تواند به زیباتر شدن و خلاصگی مقاله تؤامان کمک کند. می‌توانید به زندگی شخص فردوسی در زمان زندگیش بیشتر بپردازید. مثلاً افسانه‌های زندگیش را به تفصیل بیشتری شرح دهید و بگویید چرا از نظر تاریخ‌نویسان معاصر این افسانه‌ها دروغ است. به نظر باید زندگی شخص فردوسی و شخصیتش در اولویت مقاله باشد. محک ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۵۴ (UTC)[پاسخ]
@محک: درود و سپاس از شما :) پیوندهای سرخ که در دست ساخت است. خیال‌تان راحت! :) اما همان‌طور که شما و دیگر دوستان هم فرمودید، واقعاً جداکردن فردوسی و شاهنامه از همدیگر کار سختی‌ست. تازه در چند ویرایش به‌شدت از حجم نوشتار کاسته شد. ببینید چه بود دیگر! :) دربارهٔ بخش «اثرپذیری فردوسی از پیشینیان و هم‌روزگاران» و بخش‌های بعدی، نظر دوستان در خوبیدگی این بود که این بخش‌ها افزوده شود. البته از حجم آن‌ها کاسته شد و به احتمال فراوان همهٔ مطالب کنونی و زدوده‌شده و مطالب دیگری که تاکنون در نوشتار نیامده، در یک نوشتار دختر جداگانه افزوده شود. اگر دربارهٔ زندگی فردوسی کاستی‌ای در نوشتار می‌بینید که از آن غفلت شده بفرمایید تا افزوده شود) با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۹ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۵ (ایران) ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۱۵ (UTC)[پاسخ]
همان‌طور که عرض کردم در آنچه شما فکت (حقیقت بدیهی و بدون اختلاف نظر بین محققین) در نظر گرفتید و افسانه نامیدید، تاریخنگاران مشکوک و دو دسته‌اند. مثلاً از آنجا که شخصاً بیشتر دربارهٔ تاریخ شمال اطلاعات دارم، این منبع معتبر را یافتم که به صورت فکت ماجرای فرار فردوسی به طبرستان و حضورش در دربار باوندیان (معاصر شهریار سوم) را بیان می‌کند؛ ولی در مقابل منابعی هم هستند که این داستان را ناصحیح می‌دانند چون از لحاظ زمانی مغایرت دارد! احتمال دارد چنین مواردی برای قهستان، بغداد و هند هم وجود داشته باشد؟! --محک ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۰۶ (UTC)[پاسخ]

@کامران آزاد: @4nn1l2: @MOSIOR،‏ Wikimostafa،‏ MRG90 و Persianpoets: @Salarabdolmohamadian،‏ Pirhayati و آرش: @Darafsh و Kouhi: سلام. من یک انتظاری دارم که قدری بزرگ است، اما ارزش تلاش را دارد. به نظر من زندگی فردوسی باید از منظر تاریخ فرهنگی تحلیل شود نه تاریخ سیاسی، اما در حال حاضر غلبه با تاریخ سیاسی است و نظرات امثال ریاحی. تاریخ فرهنگی با توجه به گفتمان به جای عوامل سیاسی نظیر حکومت های سامانیان و عباسیان، پدیده را بر اساس دال های فرهنگی تحلیل می کند. اگر از منظر تاریخ فرهنگی به موضوع بنگریم، سبک خراسانی یک گفتمان است و شاهنامه فردوسی نقطه اوج این گفتمان است. دال مرکزی در این گفتمان ایران بزرگ و موضوعات مرتبط با آن است. جریان شعوبیه هم حامل و عامل اصلی در چارچوب این گفتمان است. اما با گذار به سبک عراقی ما با گفتمان دیگری مواجهیم که دیگر ایران در آن دال مرکزی نیست و قومیت گرا نیست و همین طور بسیار جهان وطن است. عشق جایگزین ایران در این گفتمان می شود و نقطه اوج آن هم آثار مولوی و حافظ است. حاملان و عاملان آن هم عرفا و متصوفه هستند. از منظر تاریخ فرهنگی جمله ای نظیر « در همان سال‌های آغازین پس از مرگ فردوسی ناسازگاری با شاهنامه آغاز شد که بیشتر به‌سبب سیاست‌های ایران‌ستیزانه دربار عباسیان و مدارس نظامیه پدید آمد.» یک طنز است، نه فقط به دلیل اینکه عباسیان اصلا چنین قدرتی نداشتند، بلکه به این دلیل که اصلا چنین چیزی برای قدرت سیاسی به این صورت ممکن نیست. البته تاریخ فرهنگی رابطه قدرت-دانش را کاملا به رسمیت می شناسد، اما آن را فراتر از عاملیت این گروه و آن حکومت تحلیل می کند. یعنی با دستور این شاه و آن خلیفه تاریخ جا به جا نمی شود. به نظرم خوب است پژوهش کنیم که آیا کسی تاریخ ادبیات ایران را از منظر تاریخ فرهنگی بررسی کرده است، تا بتوانیم مقاله را در این راستا بهبود بخشیم.--سید (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۰۸ (UTC)[پاسخ]

سید، درود. با خودِ آنچه می‌گویید همداستانم. حرفی نیست. گرفتاری آنجاست اغلب بهترینِ این تواریخی که مطلوب من و شماست از آنِ ایشانی نیست که با این زبانِ «از منظر تاریخ فرهنگی» و «گفتمان» و «دال» و عبارات شیک از این دست حرف می‌زنند! اغلب پیشروترین و فرهنگی‌ترین تواریخ از آن آدم‌های کهنه‌ای از قبیل احمد مهدوی دامغانی و آدم‌های یله‌ای مانند جلال خالقی مطلق است که اعتنایی به این اصطلاحات و عبارات ندارند؛ و معمولاً ایشان که نوشتهٔ خود را با این لفّاظی‌ها آراسته‌اند چیز مهمّی نگفته‌اند، شاید مگر همین لفّاظی‌ها. الآن حضور ذهن، ندارم. منبعی یافتم خواهم گفت. نکتهٔ دوّم این که ما خود با گزینش مناسب مطلب از میان فاکت‌های سیاسی‌ترین و حتّی مغرضانه‌ترین تاریخ‌ها می‌توانیم یک مقالهٔ ویکی‌پدیای خوب با نگاه تاریخیِ فرهنگی پدید آوریم. (من با آدمیّت و شایگان در تاریخ معاصر این طور معامله می‌کنم. سخنشان را قبول ندارم. ولی فاکت‌هایی که می‌آورند قابل استفاده است - گاه علیه خودشان.)‍Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۸ (UTC)[پاسخ]
@Salarabdolmohamadian: منظور من اصلا اعتنا به اصطلاحات نبود. منظورم پرداختن به موضوع جایگاه تاریخی فردوسی در زمانه اش و پس از آن از منظر تاریخ فرهنگی بود، حالا با هر اصطلاحی. اما، پیشنهاد شما برای گزینش بشدت منتج به نقض سیاست تحقیق دست اول ممنوع می شود. یعنی ما نباید حرف خودمان را در دهان محقق بگذاریم، بلکه باید محقق معتبر بیابیم که آن حرف را زده باشد. اصلا هم دنبال لفاظی نیستم. ضمنا حتما کار پژوهشگران جدید غربی را هم ببینیم.--سید (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۱ (UTC)[پاسخ]
البتّه، تنها یادآوری بود که فریب اصطلاحات را نخوریم. گفتم که، با شما همداستانم. ولی «تحقیق دست اوّل ممنوع» نه. اتّفاقاً این زدودن «تحقیق دست اوّل» است، به این معنی که شما یک واقعیّت را از یک منبع نقل می‌کنید، ولی اغراض سیاسی صاحب آن منبع را نقل نمی‌کنید. به این ترتیب موفّق می‌شوید خودتان را از بار سیاسی آن نجات بخشید. هیچ فریبی در کار نیست، مگر آن فریبی که موفّق می‌شوید نقل نکنید؛ و این اغلب حرفی است که خودش را تحمیل می‌کند و فاکت را بی اهمیت جلوه می‌دهد. باید نمونه بیاورم تا ببینید که این اتّفاقاً تحقیق دست اوّل نیست. صرفاً نقل مطلب از روی منبع است، ولی نه آن مطلبی که منبع دارد به تو تحمیل می‌کند، بلکه آن مطلبی که منبع به ناچار گفته، ولی کمرنگ کرده، طوری که در نگاه اوّل شاید دیده نشود. این اسیر منبع نشدن است. حفظ حقّ بی اعتمادی به منبع است، که یعنی منبع را همچون واقعیّت نخوانیم. منبع را همچون نظر یکی که اسیر شرایط خاصّی بوده بخوانیم. به این ترتیب آن جمله‌ای که نقل کردید هم «طنز» نخواهد بود، اگر توهّم تعهّدش به واقعیّت را نداشته باشیم. می‌شود گفت که فلانی که در فلان شرایط می‌زیسته خیال کرده که نظامیّه‌ها با شاهنامه زور آورده‌اند. به این ترتیب آن جمله از طنز تبدیل می‌شود به سند. سندی که حتّی بیش از موضوعش، محمولش را روشن می‌کند. ولی از این حرف‌ها بگذریم. زیرا اصولاً همداستانیم. اگر منبعی سراغ کردم خواهم گفت. مقالهٔ مهمّی است. درود و سپاس.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۹ (UTC)[پاسخ]
@Salarabdolmohamadian: ما برای صاحبنظران حوزوی، مثلا می نویسم «محمدحسین طباطبایی، مفسر شیعه» اما، لطف بفرمایید جمله ای را که در بالا مثال زدم با شیوه ای که می فرمایید بنویسید تا من متوجه منظورتان بشوم.--سید (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۳ (UTC)[پاسخ]
بله، تنها حوزوی‌ها غرض و مرض ندارند! ریاحی هم تحت ایدئولوژی پهلوی کمتر از آخوندها خرده‌شیشه نداشت، گیریم خرده‌شیشه‌هایی از جنس دیگر! بهترین کاری که الآن در این دادگاهِ شما (!) به ذهنم می‌رسد این است که برملا کنیم پیش‌فرض‌های آن جمله را. مثلاً از کجا معلوم که مدارس نظامیّه ایران‌ستیز بوده‌اند؟ کدام ایران؟ می‌توانیم رنگی از «تلقّی قدما از وطن» شفیعی کدکنی بیاوریم، که اصلاً در قرن دهم میلادی تلقّی از ایران نمی‌توانسته به آن صورتی که امروز می‌فهمیم یا ریاحی می‌فهمیده باشد. منبع جلوی منبع بگذاریم، تعادل را برگردانیم. از منابع دست اوّل (قرن یازدهم میلادی) شاهد بیاوریم. ولی اگر دقیقاً آن چیزی را که گفتم می‌خواهید، لخت و بچّه‌گانه و غیرویکی‌پدیاییش این می‌شود: ریاحی که نوکر پهلوی بود و اعتزالی و شعوبی را بیش از اشعری می‌پسندید نظرش این است که خواجه نظام‌الملک با فردوسی پدرکشتگی داشت!Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)[پاسخ]
خب اینکه ریاحی ذیل چه دسته بندی می رود خودش عملا یک بحث مستقل می طلبد که جایش مقاله فردوسی نیست. ما در مقاله حجت بن الحسن (ع) بدون آنکه اشخاص را تبارشناسی کنیم، سعی کردیم دیدگاه ها را مقابل هم بیاوریم. یعنی شاید نیاز نباشد اصلا بیان کنیم که فلان کس شرق شناس یا باستان گرا بوده است. البته در موارد خیلی حاد مثل شجاع الدین شفا حتما لازم است بگوییم. اما در موارد دیگر همین قدر که بتوانیم دو دیگاه رقیب را در برابر هم بیاوریم، احتمالا کفایت می کند.--سید (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۵ (UTC)[پاسخ]
بله. حتّی اگر طوری بنویسیم که نوشته‌مان ذاتاً به اقوال بی اعتماد باشد، زیر بار حرف‌ها نرود، در همان حال که همین اقوال را موضوع تاریخ می‌داند، حتّی می‌توانیم بی هیچ توضیحی از هیتلر نقل قول کنیم که هر کس آریایی نیست آدم نیست! نوشته باید برجسته کند که این حرف همان قدر درست است که گوینده‌اش روده راست در شکمش دارد، چنان که هر حرف دیگری هم همین قدر درست است، نه بیش!Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۵۲ (UTC)[پاسخ]

دربارهٔ تصحیح خالقی

خالقی دو تصحیح شاهنامه دارد. هشت+چهار جلدی سال‌ها پیش چاپ شد. امروز دوّمی محل اعتبار است. انتشارات سخن چاپ کرده. اشاره شود. (به زودی واژه‌نامه و بیت‌یاب خالقی/2 هم چاپ می‌شود. باز انتشارات سخن.) (مجموعه هفت هشت جلدی مقالات خالقی مطلق هم با ویراست نو به زودی چاپ می‌شود. ناشرش سخن نیست.)Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۳ (UTC)[پاسخ]

جای این موضوع مقاله شاهنامه است.--سید (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۱ (UTC)[پاسخ]

دربارهٔ مسکوب

دوستانی که بهتر می‌دانند تصمیم بگیرند که مسکوب را می‌شود در شمارِ پژوهندگان شاهنامه آورد یا نه.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۵۳ (UTC)[پاسخ]

ما که خودمان تحقیق دست اول نمی کنیم. قاعدتا بر مبنای منبع بوده است.--سید (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۱ (UTC)[پاسخ]

دربارهٔ مذهب

با سپاس از دوستانی که بخش مذهب را خوب نوشته‌اند، این پاره‌اش خوب نیست (یا باید عبارت به عبارت منبع‌دار شود، یا حذف شود، یا خلاصه یک طوری بشود):

فردوسی همان‌گونه که نولدکه بیان می‌دارد بالاتر از همهٔ این گفتگوها «یک یکتاپرست بود که پیوندش را با نیاکانش پابرجا نگاه داشته‌بود.» فردوسی با فیلسوفان و آن‌هایی که در پی اثبات وجود خدا بودند مخالف بود. او باور داشت، خدا را با خرد، دل و یا دلیل نمی‌توان یافت. بلکه به باور او وجود، یکتایی، و قدرت خدا، همگی با صرف وجود آفرینش به‌خودی‌خود تقریر می‌شوند. به‌همین دلیل او خدا را در حالی می‌پرستید که دربارهٔ چرایی و چگونگی ایمان خاموش بود. برپایهٔ باورهای او، همه چیز از خوب و بد تنها به‌ارادهٔ خدا برای انسان‌ها رخ می‌دهند. این باور بی‌چون‌وچرا به یگانگی و قدرت خدا گاهی در شاهنامه در رویارویی با سرنوشت‌باوری — که به‌گمان از پیامدهای آیین زروانی در روزگار ساسانی است — آشفته می‌گردید و دچار دوگانه‌گویی می‌شد.[۱۳۱] فردوسی به‌راستی خداپرست و یکتاپرست است و این باور بنیادین خود را دربارهٔ همه پهلوانان خود حتی دربارهٔ اسکندر که در کتاب او یک نفر ترسا خوانده می‌شود، نیز شامل می‌دارد. درهرحال به‌هیچ‌روی نمی‌توان اثری یافت که بر طبق آن بشود فردوسی را متعصب مذهبی نامید.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]

@کامران آزاد: شاید بهتر باشد آن را به بخش «حکمت و اندیشهٔ فردوسی» ببریم و مطالبی راجع به حکمت خسروانی هم بیفزاییم.--سید (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۱ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: حکمت خسروانی را که می‌افزاییم و درحال جستجوی مطلب برایش هم هستم. متن کمی بینابین است. اما با بردنش به حکمت و اندیشه مخالفتی ندارم. -- |کامران آزاد| ۲ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۷ (ایران) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۷ (UTC)[پاسخ]

دربارهٔ اثر فردوسی در ادب پارسی

بیش از این‌ها هست. دورهٔ قاجار و پهلوی و حتّی تا امروز. تا همین هفتاد هشتاد سال پیش منظومه‌های بلند حماسی داریم دربارهٔ شاهان به شیوه شاهنامه. این بابا که بود که در دوره رضاشاه یک چیزی مثل شاهنامه نوشته بود؟ وانگهی، بازگشت ادبی اصلاً یک روی نیرومند خراسانی دارد که در نهایتِ نهایتِ خودش کش یافته و تا همین امروز هم رسیده: مهدی اخوان ثالث و بهرام بیضایی.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۷ (UTC)[پاسخ]

@کامران آزاد: کاملا موافقم. خیلی بیش از این هاست. @Salarabdolmohamadian: به نظرم بهتر است عنده این مباحث به مقاله شاهنامه برده شود.--سید (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۱ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: من هم کاملاً موافقم. اما فکر کنم همان نوشتار شاهنامه برایش مناسب‌تر باشد. -- |کامران آزاد| ۲ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۷ (ایران) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۷ (UTC)[پاسخ]

دربارهٔ گورگاه

بد نیست نوشته شود تا خوانندهٔ مقاله بداند که مضجع فردوسی که بنای کنونی بر آن است جایی است که ملک‌الشّعرای بهار به حدس و گمان تعیین کرده است و براستی نمی‌شود شهادت داد که الّا بالله همین نقطه مدفن فردوسی بوده و بس.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۹ (UTC)[پاسخ]

@کامران آزاد: بله حتما افزوده شود.--سید (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۱ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: خب البته کسی هم ادعا نکرده که دقیقاً این نقطه آرامگاه فردوسی بوده‌است! تازه این ماجرا تنها برای فردوسی اتفاق نیفتاده. هوشنگ سیحون ضمن بیان ماجراهای ساخت آرامگاه‌های مشاهیر ایران مانند خیام و دیگران، خود به همین نکته اشاره می‌کند که محل دفن اینان را جابجا کرده‌است. حالا چه فرقی می‌کند که دقیقاً آن نقطه محل دفن بوده یا دو متر آن طرف‌تر؟! به‌گمانم موضوع زیاد مهمی نیست. اگر هم بخواهد اشاره شود، جایش در نوشتار آرامگاه است. -- |کامران آزاد| ۲ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۷ (ایران) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۷ (UTC)[پاسخ]

دربارهٔ سرآغاز

سرآغاز مقاله هیچ خوب نیست. بازنویسی می‌خواهد. اوصاف فردوسی به این صورت کنونی زاید می‌نماید. مطلب روی هم رفته پریشان است و پاراگراف‌ها منسجم نیست. حرف‌های کلّی و درشتِ بی‌منبع دارد. هم اینجا و هم جای دیگر از موضعی دفاعی گفته شده «تأثیر فردوسی بر ادب فارسی انکارناپذیر است». یعنی چه؟ مگر کسی خواسته یا می‌تواند انکار کند؟ انگار بگویند تأثیر قرآن بر ادبیات عربی انکارناپذیر است. خوب، هست. درست. ولی که چه؟ این که پیداست. می‌شود با وقار بیشتری یک جمله خبری مناسب‌تر گفت، به این ترتیب مثلاً که فردوسی از بزرگ‌ترین و مؤثّرترین سخنوران زبان فارسی است. و البتّه - با شکسپیر و دانته و چند تای دیگر - یکی از چهار پنج سخنور بزرگ تاریخ بشر هم می‌شمارندش که بماند.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۴ (UTC)[پاسخ]

@Salarabdolmohamadian: قدری اصلاح شد. نظرتان چیست؟--سید (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۱ (UTC)[پاسخ]
درود. تا جایی که یادم مانده، این متن کنونی بسیار بهتر می نماید. سپاس.

سره‌نویسی

یک گرایشی به سره‌نویسی در متن هست که خود به خود اشکالی ندارد، مگر آنجا که نویسندگی ما آن پایه و مایه را نداشته باشد که از عهده برآید، و خدای ناکرده نوشته شبیه کزّازی بشود! سره‌نویسی مطلق بیهوده و خطرناک است. ولی گرویدن به فارسی‌نویسی تا حدّی که از اختراعات عجیب و غریب زبانی پرهیز شود هیچ بدک نیست. ولی انشای نویسنده باید از عهده برآید، و مثلاً به جای «فرمان» همه جا نگوید «دستور»! «اثرگذاری» خیلی لازم نیست وقتی می‌شود گفت «تأثیر».Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)[پاسخ]

«او فردوسی را تاریخ‌نگار می‌پنداشت»

فراموش نکنیم که فردوسی هم خودش را تاریخ‌نگار می‌پنداشت! ما هم بد نیست تاریخ‌نگارش بپنداریم، چنان که هست و از منابع مهم نگارش تاریخ ایران است! پس «او» که فردوسی را تاریخ‌نگار می‌پنداشت یکسره خر نبود! فردوسی تاریخ‌نگار است. تعارف چرا؟ تاریخش مانند همهٔ تواریخ دیگر آن روزگار - و گاه این روزگار هم - به افسانه آمیخته. ولی حتّی افسانه‌ای‌ترین بخش‌های شاهنامه را هم «تاریخ» گفته‌اند، چنان که خالقی مطلق نشان داده که کیخسرو ممکن است همان کوروش دوّم هخامنشی باشد و چه و چها. پس امروز در قرن بیست و یکم نباید شرمنده بود که فردوسی را تاریخ‌نگار شمرد. هست. و ایشان را که تاریخ‌نگارش شمرده‌اند نشاید با لحن غرض‌آلود تحقیر کردن!Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)[پاسخ]

@کامران آزاد: شیوه نگارش اصلاح شود.--سید (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۱ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: احساس می‌کنم جناب محمدیان قدری با هیجان نوشتار را خوانده‌اند و برای همین من هم تاکنون پاسخی ندادم تا کمی از این هیجان کاسته شود. هیچ‌کس ادعا نکرده که فردوسی تاریخ‌نگار نبوده و یا این‌که تاریخ‌دانی برای فردوسی ناپسند است تا این‌که بخواهیم کسی را فلان فرض کنیم یا نکنیم! این‌جا هم تنها نظر یکی از خاورشناسان یاد شده‌است که بنابه مواردی دیگر، فردوسی را تنها تاریخ‌نگار می‌پنداشت. من متن را خلاصه کرده‌بودم چون می‌دانستم که باز کوتاه خواهدشد، اما فکر می‌کنم که باید کامل نوشته شود تا سوءبرداشت نشود. با مهر -- |کامران آزاد| ۲ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۷ (ایران) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۷ (UTC)[پاسخ]
منابع

@کامران آزاد: بزرگوار پرسیدند چه منابعی برای مقصود ما خوب است و چند عنوان را برشمردند:

  • حماسه‌سرایی در ایران (1324) ذبیح‌الله صفا: با اینکه استاد صفا جزو پژوهشگران آکادمیک و معتبرند، این کتاب قدری قدیمی است و در واقع رساله دکتری وی است. من نمی دانم آیا ویراست جدیدتری از کتاب در دسترس یا خیر، اما به نظرم در یک مقاله برگزیده رجوع به این اثر تنها در صورتی قابل قبول است که منابع بهتر و جدیدتر در اختیار نباشد.
  • تاریخ ادبیات در ایران (۱۳۳۲–۱۳۶۲) ذبیح الله صفا: این کوششی بسیار جامع است که متاخر از تاریخ ادبی ایران ادوارد براون و کتاب یان ریپکا می باشد و به نظرم حتی اثر قبلی خود صفا را هم پوشش می دهد.

تاریخ ادبی ایران (1908) براون: با اینکه پورفسور براون فضل تقدم در نگارش تاریخ ادبیات ایران دارد، اما این اثر امروزه بشدت قدیمی محسوب می شود و حتما لازم است به مطالعات جدیدتر مراجعه کرد. تاریخ تحولات اجتماعی ایران (1340) مرتضی راوندی: هرچند این اثر هم از اولین آثار این حوزه است اما تنها در فقدان منابع متاخر قابل قبول است. تاریخ و فرهنگ ایران محمد محمدی ملایری: این کتاب که مربوط به دهه 1370 و 1380 می شود، به عنوان کتاب سال هم انتخاب شده است که بر اعتبار آن می افزاید. the golden age of persia Frye: این یک اثر کلاسیک از ریچارد نلسون فرای است که قطعا ارزشمند است. history of iranian literature Rypka: این اثر یان ریپکا به 1956 مربوط می شود و بسیار جدیدتر از اثر براون است. ancient persia Wiesehofer: با توجه به موضوع کتاب و زمینه تخصص مولف به نظرم ربطی به این مقاله ندارد.

اما پژوهشگران جدیدتری هستند که اگر در خصوص فردوسی هم کار کرده باشند، بسیار قابل استفاده اند: بخصوص: محمدعلی همایون کاتوزیان، احسان یارشاطر، علیرضا شاپور شهبازی.

چند کتاب که من یافتم:

  • «The Medieval Reception of the Shāhnāma as a Mirror for Princes (2016) Nasrin Askari» [۱]
  • «Ferdowsī: A Critical Biography (1991) Shapur Shahbazi » [۲]
  • «Epic of the Persian Kings: The Shahnameh of Ferdowsi, (2010) Barbara Brend, Charles Melville» [۳]

--سید (بحث) ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۴۵ (UTC)[پاسخ]

  • «حماسه ملی ایران» اثر نولدکه هم به سال های 1900 تا 1920 برمی گردد و حتما باید با منابع جدیدتر سنجیده شود. کلا رویکردهای ابتدای سده بیستم، در جهان و ایران، بسیار بیش از امروز متأثر از ایدئولوژی ناسیونالیسم است. --سید (بحث) ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۵۵ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: سپاسگزارم. منابع بسیار خوبی‌ست. شاپور شهبازی را هم در نظر داشتم که شما گفتید. :) با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۴ (ایران) ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۲۴ (UTC)[پاسخ]

درود بر همهٔ دوستان، مدتی درگیر دنیای بیرون از ویکی بودم و نتوانستم به نوشتار بپردازم. اکنون مشغول بررسی منابع دربارهٔ تاریخ فرهنگی سده‌های چهار و پنج هستم. از دوستان یک پرسش دارم:

راجع به تاریخ فرهنگی دوران فردوسی به نظرتان خوب است فضایی کلی و کمی تطبیقی از شرایط دین و علم و اجتماع در سده‌های چهار و پنج ترسیم شود یا این‌که فقط به تاریخ فرهنگی در حیطهٔ ادبیات بسنده شود؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۲ (ایران) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۳۲ (UTC)[پاسخ]
فعلا یک بخش تحت عنوان «زمینه و زمانهٔ فردوسی» هست که پیشنهاد می کنم به عنوان یک بخش مستقل بعد از منبع شناسی بیاید. مطالبی که در آنجا آمده به لحاظ ارتباط با بحث کفایت می کند. اما با شیوه روایت ماجرا راحت نیستم. یعنی نظم تاریخی ندارد. مدام در طول زمان و عرض جغرافیا جا به جا می شود. همین ها را قدری روان تر بیاورید. بحث سبک خراسانی را هم در بخش «اثرپذیری فردوسی از پیشینیان و هم‌روزگاران» بیفزایید. به نظرم به این مقاله با چنین حجمی چیز زیادی نمی شود افزود. اما می شود مطالب را منظم تر و بهتر نوشت. شاید جناب @Kouhi: بتواند در روان تر نوشتن مطالب کمکتان کند.--سید (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۱۳ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: پس یعنی نیازی به بررسی دین و علم و اجتماع آن روزگار نیست و همان تاریخ ادبیات کافی‌ست. درست است؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۳ (ایران) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۲۳ (UTC)[پاسخ]
فعلا شما یک قدری متن را روان تر بنویس. من سر فرصت در تعصیلات نوروز مقاله را می خوانم و نظر می دهم.--سید (بحث) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۱۳ (UTC)[پاسخ]
بسیارخب. با مهر -- |کامران آزاد| ۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۰ (ایران) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۳۰ (UTC)[پاسخ]

@کامران آزاد: من شروع کردم که ناخنکی به مقاله بزنم. البته مقاله فوق العاده خوبه و من همین الان هم مخالفتی با برگزیدگی اش ندارم. اما حسب وظیفه پیشنهادهایی برای بهبودش می دهم. این مواردی را که خودم توانستم، شخصا اصلاح کردم.

@Sa.vakilian: درود و سپاس فراوان از شما :)، خیلی زحمت کشیدید. باز هم هر مورد دیگری هست بفرمایید. هنوز فرصت هست. می‌خواهیم در حد توان بهترین داشته‌ها را عرضه کنیم دیگر. :) من هم این مدت گرفتار بودم و نتوانستم آن‌چنان که باید، به نوشتار بپردازم. اما اکنون مجال دارم. البته ساخت پیوندهای سرخ هم هنوز مانده.
  • لید:
  1. مبهم: « او پهلوی‌خوانی نمی‌دانست، اما مفهوم آن را دریافت می‌کرد.»
    به این معنی که دقیقاً سواد پیشرفتهٔ پهلوی نداشت، اما در حد یک مبتدی یا سطح متوسط متوجه مفهوم می‌شد. (فکر کنم گنگ‌تر شد. :) پیشنهادتان چیست؟)
    نمی دانم. جوری بنویسید که خواننده بفهمد.--سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)[پاسخ]
    ویرایش ش. بررسی بفرمایید.
  2. «شاهنامه پرآوازه‌ترین سرودهٔ فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی است.» خود شاهنامه که جزو ادبیات کهن نیست، راوی ادبیات کهن است یا بر اساس ادبیات کهن است. ادبیات کهن ایران مربوط به دوره قبل از اسلام است.
    بله، درست است.
  3. « تا سال ۱۳۸۵، ۵۹۴۲ شماره اثر در این سال‌ها به‌دست آمده‌است.» این یعنی چه؟ حتی در دوران مدرن هم بعید است که از کسی ۵۹۴۲ اثر بر جای بماند! شاید منظور مثلا اشعار کوتاه است. به این صورت که هر مثنوی یا غزل یا قصیده یک اثر محسوب شده است. در این صورت باید واضح تر نوشته شود.
    در بخش «در پهنهٔ گیتی» مطلبش کامل آمده. من اینجا خلاصه کردم. آیا نیاز هست در لید هم کامل نوشته شود یا اصلاً حذف شود یا پیشنهاد دیگری دارید؟
    جوری بنویسید که خواننده بفهمد.--سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)[پاسخ]
    ویرایش شد.
  • منبع شناسی:
  1. پیشگفتارها: آیا مدرکی داریم که نشان دهد فقط همین چهار پیشگفتار بوده است. من یک تگ مدرک زدم، اما اگر مدرکی نباشد می توان آن را برداشت و جمله را به صورتی اصلاح کرد که بیانگر حصر نباشد.
    تا آن‌جا که من بررسی کرده‌ام، تا این زمان فعلاً همین چهار پیشگفتار به‌دست آمده. مرحوم ریاحی (البته می‌دانم با ایشان میانهٔ خوبی ندارید. ؛)) و استاد دبیرسیاقی هم همین نظر را دارند. این چهار پیشگفتار اساس و پایهٔ بسیاری از نوشته‌های دیگر دربارهٔ فردوسی و شاهنامه بوده که در منبع‌شناسی به آن‌ها اشاره شده‌است. می‌توان این‌گونه نوشت: در نگاهی کلی، تاکنون چهار پیشگفتار به‌دست آمده که در آغاز دست‌نویس‌های شاهنامه نسخه‌برداری و یا چاپ شده‌است.
    مشکلی نیست . همین ها را جایی که برچسب مدرک زدم اضافه کنید.--سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)[پاسخ]
    منبع افزوده شد.
  2. یک نکته مهم توجه به تاریخ هایی است که دوره سامانیان و غزنویان را پوشش داده اند. برای مثال تاریخ بیهقی، تاریخ یمینی، تجارب الامم ابن مسکویه و «التاریخ فی اخبار ولاة خراسان» نوشته ابوعلی سلّامی که ابن اثیر در الکامل از آن بهره برده است برای شناخت زمانه فردوسی بسیار مهم هستند.
    خب این‌ها منبع اولیه محسوب نمی‌شوند؟
    منظورم این نیست که مستقیما به آنها ارجاع دهید. بلکه با استفاده از یک منبع ثانویه بنویسید که با این منابع می شود وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمانه فردوسی را شناخت. برای نمونه منبع شناسی مقاله وشمگیر را ببینید.--سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)[پاسخ]
    آهان، متوجه شدم.
  • زمینه و زمانهٔ فردوسی:
  1. قدری متن به سمت تاریخ سرایی رفته است. پیشنهاد می کنم از منابع متاخرتر و آکادمیک تر مثل تاریخ ایران کمبریج و ویراست جدید تاریخ جدید اسلام کمبریج و کتابهایی که به طور خاص به این دوره پرداخته اند استفاده شود. بخصوص اگر درباره پیوند سبک خراسانی و شعوبیه بتوان چیزی یافت، مغتنم است.
    این بخش را هنوز دارم کار می‌کنم. با توجه به صحبت پیشترمان که فرمودید تاریخ سیاسی کافی‌ست و دیگر بر روی تاریخ فرهنگی و سبک خراسانی متمرکز شوم، من هم تحقیق‌های جدیدم را بر این موضوع بنا نهادم. دربارهٔ شعوبیه مطلب بسیار می‌توان یافت، اما فکر کنم مانند ویرایش‌های نخست، زیاد سیاسی شود.
    نفس سیاسی بودن هرچند ناقص است، اما بدتر از آن روایت سیاسی نادرست است. یعنی نویسنده دیدگاه ناسیونالیستی کنونی اش را بر تاریخ تحمیل کند. مثلا مرحوم زرین کوب، هرچند گرایش ناسیونالیستی دارد، اما می کوشد در تاریخ نویسی روایتی صحیح عرضه کند. از آن بهتر ریچارد نلسون فرای است. --سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)[پاسخ]
    بله، درست می‌فرمایید. ویرایش می‌شود. راستی فراموش کرده‌بودم بگویم که مطالب کتاب‌های تاریخ ایران و تاریخ اسلام کمبریج را هم تهیه کرده‌ام و استفاده خواهم‌کرد.
  2. « چراکه این فرقه، از بهترین پایگاه‌های شعوبی شمرده می‌شد.» شاید منظور این بوده که تشیع در ایران از پایگاه های شعوبی شمرده می شده است. البته این دیدگاه سست است چون سامانیان و صفاریان که شعوبی بودند شیعه نبودند و آل بویه که شیعه بودند ، چندان شعوبی نبودند. جمله را حذف بفرمایید.
    ویرایش می‌شود.
    من فعلا حذفش کردم.--سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)[پاسخ]
    بله، دیدم زحمتش را کشیده‌اید.
  3. «در فضایی که خوارشماری و سرکوب ملت‌ها از سوی اعراب، لجام‌گسیخته شده‌بود و آنان از هیچ کوششی در این راه دریغ نمی‌کردند، ترسیم تاریخی منطقی و عقلانی از ایرانیان چشم‌داشتی بیهوده است.» جسارتا پرت و پلاست. این اتفاق در زمان بنی امیه می افتاده است. (مقاله موالی) سیاست عباسیان نه تنها خوارشماری دیگر اقوام نبوده است بلکه آنها معروف به «استعجام» بوده اند. «تاریخی منطقی و عقلانی» چیست! فردوسی درپی احیای روایتی باستانی از تاریخ ایران بوده که اساسش خدای نامه هاست. از سوی دیگر، در همان زمان امثال بیرونی و ابن مسکویه هم کوشیده اند تاریخی بنگارند که می توان آن را عقلانی خواند.
    ویرایش می‌شود.
    کلااز این منبع استفاده نکنید. معتبر به نظر نمی رسد.--سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)[پاسخ]
    این را هم که زحمتش را کشیده‌بودید.
  4. با توجه به حجم مقاله پیشنهاد می کنم پاراگراف دوم و سوم این بخش را به مقاله سبک خراسانی منتقل کنید و یک خلاصه چندخطی مرتبط با فردوسی را باقی بگذارید.
    خب یعنی بررسی تاریخ فرهنگی و سبک خراسانی نیاز نیست؟! من این دو بند را برای همان صحبت پیشترمان آورده‌ام که البته هنوز کامل نیست. حالا چه کنم؟
    نیاز هست ، اما اطلاعاتی که شما داده اید، خیلی عمومی است. ارتباطش با موضوع مقاله کم است. پیشنهاد می کنم اینها را به مقاله سبک خراسانی ببرید و مطالب را به گونه ای در مقاله فردوسی بنویسید که بنحوی مرتبط با وی و شاهنامه باشد.--سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)[پاسخ]
    ویرایش می‌کنم.
  • تولد و نام و نشان:
  1. زایش دست کم در زبان معاصر در نقش فاعلی به کار می رود نظیر «زایشگاه». من زایش ها را تبدیل به تولد کردم اما اگر مطمئن هستید که در نقش مفعولی هم کاربرد دارد، می توانید واگردانی کنید.
    بله، درست است. اما در مقام اسم از زادن (به معنی زاییده‌شدن، ولادت) هم آمده. (حاشیهٔ برهان قاطع نوشتهٔ مرحوم معین).

--سید (بحث) ‏۱۷ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۲۴ (UTC)[پاسخ]

در حاشیه برای تفکر: فردوسی در زمانه ای می زیست که ترکان در خراسان نیرو یافته بودند و قدرت سامانیان رو به زوال بود. ظاهرا هم موضوع بسیاری از نبردها با ترکانی نظیر افراسیاب است. خلافت هم دست کم از حدود 320 قمری در مشرق ایران صرفا نفوذی معنوی داشت. حال چرا این نویسندگان ایرانی معاصر این قدر بر نقش عرب ها و خلافت عباسی تاکید می کنند! آیا این ناشی از تبارسازی برای ناسیونالیسم عرب ستیز معاصر نیست!--سید (بحث) ‏۱۷ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۲۱ (UTC)[پاسخ]
با این گفتهٔ شما دربارهٔ این عرب‌ستیزی موافقم. شاهدش هم بیت‌های فراوانی‌ست که در روزگار پهلوی ساخته و پرداخته و به شاهنامه افزوده شده‌است، که شوربختانه آن‌چنان هم نفوذ داشته که در نزد تودهٔ مردم به‌عنوان شاه‌بیت‌ها و به‌گونه‌ای شناسنامهٔ فردوسی پنداشته شده‌اند. خود این موضوع می‌تواند در یک نوشتار جدا مفصل پرداخته شود. اما از سوی دیگر هم، دقت داشته باشید که فردوسی ویرایش نخست شاهنامه را سه سال پیش از به‌قدرت رسیدن محمود تمام کرده‌بود. حال این‌که چقدر از این مقدار، بازخورد حکومت ترکان و غلامان ترک — که بی‌شک بی‌تأثیر نبوده و این موضوع زبانزد است — بوده‌است و یا موارد دیگر، تحقیق مفصل‌تری را می‌طلبد. شخصاً آن‌چه که در این سال‌های زندگی از مطالعهٔ دوستدارانه — و نه دانشورانهٔ — فردوسی و شاهنامه، و این پژوهش گسترده‌ای که در این مدت برای این نوشتار انجام دادم، به‌دست آورده و برداشت کرده‌ام، این است که این هر دو گروه — عربان و ترکان — از تیغ تیز فردوسی بی‌بهره نمانده‌اند. اما همان‌گونه که گفتم این‌که سهم هرکدام چقدر است، تحقیقی جامع و مهیج را می‌طلبد. اگر عمری باقی باشد شاید روزی به این موضوع هم بپردازم. باز هم بسیار سپاس، با مهر :) -- |کامران آزاد| ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۴ (ایران) ‏۱۷ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۰۴ (UTC)[پاسخ]
  • سروده ها
  1. «فردوسی تنها یک فرزند دختر داشت و در ابتدا به قصد تأمین جهیزیهٔ دخترش شروع به سرودن شاهنامه کرد.» این جمله اولا با مطالبی که در بالاتر درباره خانواده فردوسی آمده متعارض است و ثانیا به افسانه می ماند که یک دهقان برای تامین جهیزیه دخترش سی سال وقت خود سر سرایش یک مثنوی بنهد! بنویسید برخی منابع این طور گفته اند، و سپس این ادعا را ارزیابی کنید.
    این جمله را کلاً زدودم چون دیدم جایش در اینجا نیست. ضمن این‌که در خانوادهٔ فردوسی مطلب کامل آورده شده. از طرفی این جمله، گزارش چهارمقاله است و صرفاً یک خبر است که البته همان‌طور که گفتید باید ارزیابی شود.
  2. با ذکر منبع بیفزایید که امیرک منصور حاکم توس بود و سال ۳۷۷ هجری کشته شد.
    در قالب یادداشت افزوده شد.
  3. «گفته‌های نظامی عروضی تنها منبع دربارهٔ زندگی فردوسی پس از سال ۴۰۰ ه‍.ق است.» این با بخش منبع شناسی مقاله تعارض دارد.
    منظور این نیست که پس از سال ۴۰۰ هیچ منبعی دربارهٔ فردوسی موجود نیست. منظور این است که جز چهارمقاله، در منبع دیگری دربارهٔ سال‌های باقی‌ماندهٔ زندگی فردوسی پس از سال ۴۰۰ تا پایان عمر فردوسی (۴۱۱ یا ۴۱۶) گزارشی نیامده‌است.
  4. علی دیلم و بودلف سرشناسی ندارد؟
    بودلف که سرشناسی دارد و نوشتارش هم هست و پیوندش را هم زده‌ام. اما هنوز برای علی دیلم منبعی نیافته‌ام. پس از مشخص‌شدن نتیجه، اعلام خواهم‌کرد.
  5. جاهایی که مبهم بود را برچسب «کدام» زدم.
  • مذهب
  1. «به‌گونه‌ای‌که خلفای بغداد و طرفداران‌شان در ایران هیچ‌گاه بین «مجوس» (زرتشتیان)، «زندیق» (مانویان)، «قرمطی» (اسماعیلیان) و «رافضی» (شیعیان به‌طور کلی) فرقی نمی‌گذاشتند.» این از اون ادعاهای عجیبه! اولا خلفای بغداد سیاست های بسیار مختلفی داشته اند. ثانیا، در اوایل سده چهارم، دیوان دست خاندان آل فرات بوده که فرقه خاصی از شیعه بوده اند و خاندان نوبختی هم در دربار بغداد نفوذ داشته اند. تازه این مال قبل از آل بویه است! ضمنا قرامطه و اسماعیلیه خیلی تفاوت دارند. به نظرم این صرفا دیدگاه جناب خالقی مطلق است و در این خصوص باید از کسانی که در خصوص وضعیت مذهب تشیع در ایران کار کرده اند نظیر رسول جعفریان بهره برد.
    بله، درست می‌فرمایید. من عین مطلب ایشان را از دانشنامهٔ زبان (و ایرانیکا) برای سنجش بهتر می‌آورم:
    باید به دیده داشت که، در سده‌های نخستین هجری، مذهب تشیع در ایران همواره با مبارزات ملی در خراسان در ارتباط بود، تا آنجا که خلافت بغداد و پیروان سیاست آن در ایران تفاوت بزرگی میان مجوس، زندیق، قرمطی، رافضی، معتزله و شعوبیه نمی‌نهادند و آنها را به ضدیت با اسلام و دلبستگی به ایران متهم می‌کردند (نک:بغدادی، ص ۱۹؛ همچنین نک: مشکور، ص ۳۰۲-۳۱۵، ۳۷۱-۳۷۳).
    راستی اگر زحمت نیست، لطفاً اگر به منابع جناب جعفریان دسترسی دارید، برای بنده لطف بفرمایید. چون من متأسفانه به این منابع دسترسی ندارم. سپاسگزارم.
    @کامران آزاد: من نظرات جعفریان و زرین کوب را در تکمیل و تعدیل نظر خالقی مطلق افزودم. اما نظرم این است که اینها ربطی به این مقاله ندارد و می شود هم آن عبارت و هم اینها را به مقاله شعوبیه منتقل کرد.--سید (بحث) ‏۲۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۴۱ (UTC)[پاسخ]
  2. آنچه درباره باور فردوسی راجع به ایمان به خدا آمده است بسیار یادآور آموزه های عرفانی و اشعار سنایی است. آیا محتمل است وی متاثر از عرفای بزرگ عصرش همچون ابوسعید ابوالخیر و ابوالحسن خرقانی باشد؟ فکر کنم هانری کربن یک پژوهشی درباره ارتباط حماسه های پهلوانی و عرفانی دارد و شاید به این موضوع هم پرداخته باشد.
    دقیقاً همین‌طور است. همان‌طور که پایین‌تر هم فرمودید، فردوسی از حکمت خسروانی هم بهره برده. یادم هست سال‌ها پیش از عزیزی شنیدم که یکی از وجوه حکیم نامیدن فردوسی همین است. و حکمت او دنبالهٔ حکمت خسروانی ایران باستان است که شاخص‌ترین چهرهٔ آن بزرگمهر حکیم است و پس از فردوسی در حکمت اشراق سهروردی امتداد یافت.
    @کامران آزاد: اما در متن اشاره ای به این عنوان نشده است. البته منبع هم نیاز دارد.--سید (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۲ (UTC)[پاسخ]
    @Sa.vakilian: بله، غفلت از من بوده. ویرایش می‌کنم.
  3. نولدکه خیلی قدیمی است. فکر می کنم بتوان در منابع متاخر غربی پژوهش های تازه تری هم یافت و با آن مطلب را تکمیل کرد.
    جستجو می‌کنم.

--سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)[پاسخ]

  1. در بخش حکمت و نیز بخش تأثیرات: من مطلب کربن را پیدا کردم. [۴] در اون بر تاثیر فردوسی بر سهروردی تأکید کرده است. کریم مجتهدی هم به این موضوع پرداخته است. [۵] اما یک جور دیگر هم می شود به موضوع نگاه کرد که هم فردوسی ، هم سهروردی و هم ابوسعید ابوالخیر و ابوالحسن خرقانی متاثر از حکمت خسروانی بوده اند. جای این موضوع در «اثرپذیری فردوسی از پیشینیان و هم‌روزگاران» خالی است. یعنی شاید بشود این طور تشبیه کرد که همان طور که فقه و عرفان دو جلوه اسلام هستند (شریعت و طریقت) تا حدودی همین نسبت بین مزدیسنا و حکمت خسروانی برقرار بوده است. از سوی دیگر دست کم، در خوانش سهروردی و در دوره معاصر هانری کربن بین حکمت خسروانی و اسلام عرفانی شیعی نسبت وثیقی وجود دارد که کربن در کتاب اسلام ایرانی، بخصوص در جلد دوم، به آن پرداخته است. حداقل در روایتی که ما امروزه از حکمت خسروانی داریم، و نولدکه به آن دسترسی نداشته است و برایش جوری معما شده است که شما هم در مقاله آورده اید، قرابت بسیار عجیبی با امام شناسی شیعه دارد. البته منظورم لزوما امام شناسی شیعه در ایران نیست، بلکه احادیث ویژه ای است که مثلا در باب الحجه کافی آمده است. یعنی امام، کانون فر ایزدی بر روی زمین است.--سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۸ (UTC)[پاسخ]
    در این‌باره هم که بالاتر صحبت شد.
  2. کتاب «حماسه، پدیده شناسی تطبیقی شعر پهلوانی [۶]» اثر خالقی مطلق هم می تواند به رفع مشکل سیاسی بودن روایت شعوبیه کمک کند. ظاهرا جناب خالقی مطلق کوشیده تا تحلیلی فرهنگی از حماسه سرایی و کل نهضت شعوبیه به دست دهد.--سید (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۲ (UTC)[پاسخ]
    بسیار خوب است. استفاده خواهم‌کرد.
    راستی یک خبر خوب هم دارم. و آن این‌که درفش عزیز هم زحمت کشیدند و مطالب کتاب تاریخ جامع ایران را فرستادند. کلی زحمت‌شان دادم. سپاس فراوان از درفش گرامی. :)
    باز هم سپاس فراوان. با مهر :) -- |کامران آزاد| ۲۹ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۷ (ایران) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۵۷ (UTC)[پاسخ]

@کامران آزاد: من امروز تورقی در تاریخ ایران بعد از اسلام زرین کوب و جلد چهارم تاریخ ایران کمبریج کردم و به نکات جالبی درباره پهلوی، شعوبیه و مطالب ریاحی رسیدم که ان شاء الله براتون می فرستم.--سید (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۲ (UTC)[پاسخ]

سپاسگزارم.
  • پهلوی دانی فردوسی: من بر اساس فصلی که لازار در تاریخ ایران کمبریج در خصوص پیدایش فارسی جدید نوشته است مطلب را این طور دریافتم. در زمان ساسانیان دو صورت از زبان فارسی میانه وجود داشته است. یکی فارسی رسمی دیوانی که اصطلاحا پارسیگ نام داشته و دیگری فارسی عامیانه که دری خوانده می شده است. صورت دوم نوشته نمی شده است اما کاربرد روزمره فراوان تری داشته است. صورت اول بسیار تثبیت شده بوده اما صورت دوم در طول حکومت ساسانیان متحول شده است. (شاید تفاوت آنها در خاتمه ساسانیان شبیه وضع امروزی عربی فصیح و عامیانه باشد.) بعد از اسلام صورت اول به علت عدم کاربرد بتدریح منسوخ می شود و در زمان فردوسی فقط احتمالا برخی موبدان بر آن مسلط بوده اند و در نتیجه فردوسی نیز با آن آشنایی نداشته است. اما دهقانان با صورت دوم آشنا بوده اند و زبان فارسی جدید نیز از همین صورت دوم نشأت می گیرد. بنابراین، می توان گفت فردوسی پهلوی را در صورت دوم می شناخته اما اینکه گفته شده فردوسی پهلوی خواندن نمی دانسته، علتش این بوده که اصلا این صورت دوم نوشتاری نبوده است. بعدا با رواج فارسی جدید که هم در زندگی روزمره و هم کاربردهای ادبی و دیوانی استفاده می شده است و هم گفتاری و هم نوشتاری بوده است، صورت دوم هم در فارسی جدید مستحیل می شود. البته لازم نیست این اطلاعات را به مقاله بیفزاییم فقط کافی است عبارات را قدری واضح تر بنویسیم و به مقالات درستی لینک کنیم.
    دقیقاً همین‌طور است.
  • شعوبیه و نسبتش با شیعه: در این خصوص توضیحات خوبی توسط زرین کوب در تاریخ ایران پس از اسلام و نیز کلود کائن در فصل هشت کتاب تاریخ ایران کمبریج آمده است و نیز مقاله ای از همیلتون الکساندر روسکین گیب نگاشته شده است که می توان با آن متن را بهبود بخشید. من خودم این کار را می کنم. --سید (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۳۰ (UTC)[پاسخ]
    سپاسگزارم.
  • اما مورد جالب تری که به کار من می آید تا قدری جناب ریاحی را تعدیل کنم نقدی است بر ملی گرایی معاصر ایران که در فصل هشتم جلد چهارم تاریخ ایران کمبریج صفحات 308 تا 310 به قلم کلود کائن آمده است. البته احتمالا بتوان در جاهای دیگری هم نقد ملی گرایی معاصر را یافت اما همین برای کار ما کفایت می کند.--سید (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۱۱ (UTC)[پاسخ]
    بسیار خب. با مهر -- |کامران آزاد| ۲۹ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۳ (ایران) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۳۳ (UTC)[پاسخ]
  • تا جایی که من در منابع دیدم شعوبیه اندیشه زمانه فردوسی نیست و پیشنهاد می کنم آن را به «اثرپذیری فردوسی از پیشینیان و هم‌روزگاران» منتقل کنیم و به جایش توضیحی درباره وضع اواخر سامانیان و برآمدن غزنویان بنویسیم. یک مشکل بزرگ هم این است که راوندی جنبش شعوبیه را مربوط به سده دوم و سوم بوده و عمدتا چنانکه لازار می گوید به زبان عربی مطلب می نوشته است با جنبش فرهنگی-ادبی سامانیان خلط کرده است. یعنی هرچند مطالب راوندی ارزشمند است و می تواند بماند اما رای وی در خصوص یکسانی و همنامی این دو جنبش بوضوح خلاف آرای مورخان است و نباید در مقاله بیاید. من قدری کوشش کردم اما مطالب تاثیرپذیری از شعوبیه با زمینه و زمانه درآمیخته و تفکیکش قدری سخت است، چون منابعی که شما استفاده کرده اید آشکارا دو جنبش شعوبیه و جنبش فرهنگی ادبی سامانی را به اشتباه در آمیخته اند!--سید (بحث) ‏۲۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۴۴ (UTC)[پاسخ]
    سلام و سال نو مبارک. :) می‌بخشید که کمی دیر پاسخ دادم. ویرایش‌هایتان را دیدم. سپاسگزارم.

کمی تلخیص:

  • «ستایش سلطان محمود در شاهنامه» را کلا ببریم تو مقاله شاهنامه به نظر بهتر میاد.
  • «رودکی و دقیقی» در این بخش مطالبی هست که ارتباطش با این مقاله کم است. شاید برخی از آن را به مقاله شاهنامه ببریم بهتر باشد.
  • «اثرگذاری فردوسی بر ادبیات ایران و جهان» قسمت های قابل توجهی از این بخش به ترجمه شاهنامه مربوط می شود که جایش در مقاله شاهنامه است.
    دربارهٔ این سه بخش خودم هم از ابتدای بررسی برگزیدگی کمی صحبت داشتم، اما موقعیتش پیش نیامد. به همین خاطر من فعلاً نوشتارهای این بخش‌ها را نساخته‌ام. یک موضوع کلی اول باید مشخص شود: این‌که چه مطالبی در فردوسی بیاید و چه مطالبی در شاهنامه. اگر بخواهیم دانشنامه‌های معتبر مثل ایرانیکا یا دانشنامهٔ زبان را ملاکی کلی — و نه در همهٔ موارد و جزئیات — قرار دهیم، کمی جابجایی بین این‌ها پیش می‌آید. در هردو دانشنامه در نوشتار فردوسی‌شان به رابطهٔ بین محمود و فردوسی اشاره شده و البته بیشتر به موارد مدح محمود پرداخته شده‌است. به‌نظر من هم این بخش محمود در فردوسی باقی بماند. اما برای دو بخش دیگر، یعنی اثرپذیری و اثرگذاری، در نوشتار شاهنامه در دانشنامهٔ زبان مفصل به این موارد پرداخته. یعنی به عبارتی جای این‌ها در شاهنامه است. اما دو مسئلهٔ دیگر هم هست: نخست این‌که خاطرتان باشد اوایل برگزیدگی گفتم اگر بنا باشد با دانشنامهٔ زبان پیش رویم، حجم نوشتار شاهنامه بیش از ۳۰۰ کیلو خواهد شد! حجم نوشتار فردوسی با احتساب ۴ صفحه آرامگاه فردوسی، در دانشنامهٔ زبان ۱۴ صفحه است و نوشتار شاهنامه ۴۲ صفحه! یعنی سه برابر! دوم این که خاطرتان باشد افزودن این بخش‌ها در خوبیدگی و طی بررسی نظرات دوستان انجام شد. از سوی دیگر شاید بهتر باشد مطالب بین این دو نوشتار بخش‌بندی شود تا سنگینی بر یکی تحمیل نشود. حالا بسنجید تا ببینیم چه کنیم. چون تصمیم‌گیری برای من هم سخت است. اگر لازم بود، زیربخش‌های نوشتار شاهنامه در دانشنامهٔ زبان را هم می‌فرستم.

--سید (بحث) ‏۲۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۱۱ (UTC)[پاسخ]

@Mahdy Saffar و کامران آزاد: سلام. خب هم می شود که الگو را اصلاح کرد و هم می شود از الگویی که در مقاله مولوی هست استفاده کرد. ضمنا، نگران حجم نباشید. هر چیزی که بر ماندن یا بردنش اختلاف هست، بماند بهتر است. فقط تصحیح و ترجمه شاهنامه را ببرید--سید (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: بسیار خب. با مهر -- |کامران آزاد| ۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۰ (ایران) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۰ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: نظر کائن را فعلاً در قالب یادداشت ۱۷ افزودم. بررسی بفرمایید متنش خوب است یا نه؟ و این‌که در کدام قسمت از متن بیاید؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۲ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۲ (ایران) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۴۲ (UTC)[پاسخ]
جایش خوب بود و با کمی اصلاح به متن منتقل کردم. به نظر شما ایا بهتر نیست که بخش «اثرگذاری فردوسی بر ادبیات ایران و جهان» را به کل به مقاله شاهنامه ببریم؟--سید (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۲ (UTC)[پاسخ]
انتقالش به متن خوب بود، چون وزن را بهتر تعدیل می‌کرد. آهان، من فکر کردم موافق ماندن بخش اثرگذاری هستید که گفتید تصحیح و ترجمه را حذف کنم. خب پس کل بخش به شاهنامه برود؟
  • زمینه و زمانه: «جنبش استقلال‌خواهی و هویت‌طلبی سامانیان» به نظرم در مقاله به گونه ای این جنبش با شعوبیه که حدود صد سال پیش از آن بوده است خلط شده. من در پانویس هم توضیح دادم که اگر راوندی یا برخی دیگر آن را شعوبی خوانده اند خلاف دیدگاه رایج مورخان است. ما در بخش زمانه و زمینه باید جنبش فرهنگی سامانیان را بهتر توضیح دهیم. شاید فصل چهار جلد چهارم تاریخ ایران کمبریج به قلم پرفسور فرای و فصل نوزدهم درباره شکل گیری ادبیات نوین به قلم لازارد مفید باشد.--سید (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)[پاسخ]
    بسیار خب. فصل چهار را بررسی و نتیجه را وارد می‌کنم. با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۲ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۵ (ایران) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۵ (UTC)[پاسخ]

@Salarabdolmohamadian و کامران آزاد: به هر حال ما سعی کردیم مقاله را اصلاح کنیم. البته هنوز چند مشکل باقی مانده است که نظر شما هم می تواند راهگشا باشد:

  • «زمینه و زمانهٔ فردوسی»: این بخش با استفاده از منابع ضعیفی نوشته شده است. من پیشنهاد کردم بر اساس تاریخ ایران کمبریج و منابع جدیدتر آکادمیک بازنویسی شود.
    @Sa.vakilian: فصل چهارم را برای تاریخ فرهنگی سامانی افزودم. اما هنوز انسجام و یکپارچگی خوبی ندارد. ممنون می‌شوم اگر لطف کنید و دستی به سرورویش بکشید. خواستید، مطالب ممتحن را هم حذف کنید. فصل نوزده را هم دارم بررسی می‌کنم و فکر کنم اگر در قالب زیربخشی با عنوان «زبان فارسی در روزگار فردوسی» یا عنوانی مشابه افزوده شود، بهتر باشد. نظر شما چیست؟
    شما ویرایش هایتان را تمام کنید. بعدش خدمت می رسم.--سید (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۳ (UTC)[پاسخ]
  • «مذهب فردوسی» و «حکمت و اندیشهٔ فردوسی» مطالب این دو بخش خیلی به هم مرتبط است و دقیقا مشخص نیست آرای فردوسی را چطور باید از مذهبش تفکیک کرد. شاید هم بتوان این دو را به عنوان دوزیربخش از یک بخش آورد.
    این هم فکر خوبی‌ست. واقعاً برای این دو بخش تصمیم‌گیری سخت است. از طرفی خیلی با هم پیوستگی دارند و از طرفی هم دو موضوع جدا هستند. عنوان کلی «جهان‌بینی فردوسی» برای بخش چطور است؟
    عنوان کاملا مناسبی است.--سید (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۳ (UTC)[پاسخ]
  • «اثرپذیری فردوسی از پیشینیان و هم‌روزگاران» از یک سو این بخش ارتباط نزدیکی با «زمینه و زمانهٔ فردوسی» و «حکمت و اندیشهٔ فردوسی» دارد. از سوی دیگر به نظر تکمیل نمی رسد و برخی از موضوعات دیگر مثل تاثیر خدای نامه های عصر ساسانی را بر برساخت تصویری از تاریخ ایران که مبنای نظرگاه فردوسی بوده است، را هم شاید بتوان افزود. ضمن آنکه شاید بهتر باشد به جای «رودکی و دقیقی» بنویسیم «سبک خراسانی» (البته بمثابه یک فرهنگ یا گفتمان نه یک قالب هنری)
    من این بخش را تکمیل می‌کنم. فعلاً اجازه دهید تکلیف بخش زمینه و زمانه روشن شود تا بعد بروم سراغ این بخش و حکمت خسروانی و باقی موارد. برای سبک خراسانی هم باید یک جای مشخص در نظر بگیریم، یا در زمینه و زمانه یا در اثرپذیری. کجا بهتر است؟
    شما مطلبی را که در نظر دارید اضافه بفرمایید بعدش تصمیم می گیریم.--سید (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۳ (UTC)[پاسخ]
  • «اثرگذاری فردوسی بر ادبیات ایران و جهان» بخش عمده این بخش به تاثیر شاهنامه مربوط می شود و شاید بهتر باشد خلاصه ای را نگه داریم و مابقی را به شاهنامه ببریم.
    بسیار خب، پس من دیگر قطعاً و به‌عنوان نتیجهٔ نهایی، این بخش را به شاهنامه می‌برم.
    فقط یک چکیده از آن نگه دارید.--سید (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۳ (UTC)[پاسخ]
  • «دیدگاه دیگران دربارهٔ فردوسی و شاهنامه» به نظرم این بخش هنوز جای کار دارد. عمده مطالب بیانگر دو دیدگاه از ریاحی و خالقی مطلق است. آیا فقط همین دو تن در خصوص فردوسی نقادی کرده اند!--سید (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۱۵ (UTC)[پاسخ]
    این را هم تکمیل خواهم‌کرد، البته پس از زمینه و زمانه و اثرپذیری. برای این بخش باید مفصل‌تر با هم صحبت کنیم. با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۷ (ایران) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)[پاسخ]
    مطالب فصل نوزده را هم فعلاً با عنوان «زبان و ادب پارسی در روزگار فردوسی» افزودم.
    یک نکته که فراموش کرده‌بودم این‌که خدای‌نامه‌های ساسانی یکی از منابع شاهنامه بوده و بهتر است مفصل در بخش منابع شاهنامه در نوشتار شاهنامه وارد شود. دانشنامهٔ زبان هم همین‌گونه است. با مهر -- |کامران آزاد| ۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۱ (ایران) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۴۱ (UTC)[پاسخ]
  • ::بله قطعا همین طور است. فقط عرض کردم اجمالا بنویسید که نگرش تاریخی فردوسی متاثر از خدای نامه ها بوده است و تفصیلش را آنجا بیاورید.--سید (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۳ (UTC)[پاسخ]

@Sa.vakilian: سلام، مطالب حکمت خسروانی به‌خاطر دسترسی به منبع کمی زمان برد. بررسی بفرمایید مناسب است یا نه؟ و این‌که به پیوند شیعی‌اش هم اشاره شود یا نیازی نیست؟ درصورت نیاز، به منبع ارض ملکوت هم دسترسی دارم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۷ (ایران) ‏۳۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)[پاسخ]

فعلا خوبه. شما کل ویرایش ها را که انجام دادی و دیگران هم نظر دادند، خدمت می رسم تا جمع بندی نهاییم را ارایه کنم.--سید (بحث) ‏۳۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۱۲ (UTC)[پاسخ]

دربارهٔ گسترش سرآغاز

سرآغاز مقالات برگزیده نباید بیش از چهار پاراگراف باشد. موضوع این مقاله طوری است که آسان می‌تواند و باید سرآغازی در حدّ بیشنه داشته باشد - چهار پاراگراف ساختارمندِ پر از اطّلاعات (و البتّه پیراسته از ستایش‌های بیهوده که پیش‌تر بیشتر هم بود و حالا خیلی بهتر شده). سرآغاز مقالات همانند در ویکی انگلیسی چهار پاراگراف پر و پیمان دارد. احتمالاً دلیلی ندارد ما کوتاه بیاییم! از راه نمونه، مقالات مربوط به هملت، چارلی چاپلین و برنارد شاو را ببینید در ویکی انگلیسی.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۴۲ (UTC)[پاسخ]

@Salarabdolmohamadian: خب ما در حدی که به نظرمون رسید انجام دادیم. لطفا خود شما آستین بالا بزن و تکمیلش کن.--سید (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۳۰ (UTC)[پاسخ]
درود. من در این مقاله کار نکرده‌ام و دشوار و احتمالاً ناصواب خواهد بود که همین طور بی مطالعه وارد شوم. به طور نمونه لید مقالهٔ بهرام بیضایی را به این شیوه در حدّ مقالات همتا در ویکی انگلیسی گسترش دادم (و هنوز مانده که متن مقاله را هم گسترش بدهیم تا لید به مقاله بیاید و نامتوازن ننماید). و دیدم که می‌شود. منظورم از ساختار آن کاری است که آنجا کردم. یک لید سه پاراگرافی ساختم، که از حیث معنایی هر پاراگرافی کاری علی حدّه می‌کند، و طوری چیده شده که از پاراگراف اوّل به پاراگراف آخر اهمیّت و جذّابیت مطلب کمتر شود. اینجا هم می‌توانید - تأکید می‌کنم «می‌توانید»، نه که «باید» - چهار موضوع از توی مقاله برای چهار پاراگراف لید برگزینید، و لید را آکنده از اطّلاعات کنید. زیرا به هر حال بیشتر خوانندگان خیلی که هنر کنند، همان لید را می‌خوانند و بس. مقالهٔ مربوط به شکسپیر در ویکی انگلیسی هم - با این که استثنائاً لید پنج پاراگرافی دارد در حالی که برگزیده است - یک ساختاری از ساختارهای ممکن برای لید پیش می‌نهد. یک ساختار دیگر لید مفصّل را در این مقاله نوشته‌ام که برخی دوستان خوششان آمده،‌ امیدوارم شما هم: کتاب‌شناسی بهرام بیضایی. و - با این که در این مقاله دست نداشته‌ام - کمابیش شک ندارم که اگر بیضایی و شکسپیر و چاپلین و برنارد شاو می‌توانند لید برومند چهار پاراگرافی داشته باشند، فردوسی که قامتی بلندتر از همهٔ اینان دارد هم این قدری مطلب دور و برش هست که بتواند.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۱۰ (UTC)[پاسخ]
باشه وقتی کار بررسی مقاله تکمیل شد لید را مجددا وارسی می کنم.--سید (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۱۱ (UTC)[پاسخ]

بازنگری کلی ۱ ویرایش

@Sa.vakilian،‏ محک و Salarabdolmohamadian: سلام بر دوستان، من مواردی را که دوستان از آغاز تا این‌جا فرمودند، انجام دادم. برخی را ویرایش کردم و برخی نیاز به توضیح یا بررسی بیشتر دارد. فهرست‌وار عرض می‌کنم:

نظرات محک عزیز ویرایش

  1. مطالب اثرپذیری هم‌چنان هستند چون نظر دوستان بر ماندن‌شان است و به‌نظرم در همین نوشتار هم بمانند، بهتر است.
  2. مطالب اثرگذاری به‌جز چند پاراگراف خلاصه و کلی، همگی حذف شد تا یا در نوشتار شاهنامه بیاید یا در نوشتاری دختر.
  3. بخش افسانه‌ها ویرایش و بهبود داده‌شد. بررسی بفرمایید مناسب است یا بیشتر ویرایش شود.
  4. برای ساخت پیوندهای سرخ هم که منتظرم ویرایش‌های کلی تمام شود تا آغاز به ساخت‌شان کنم.
مطالبی که درباره اوضاع زمانه آوردید مقاله را بهتر کرده ولی هنوز باقی مقاله به دو بخش تقسیم‌پذیرست: «آمار و ارقام و تخمین‌ها» و «ویکی‌گفتاورد»! این دو قسمت را که ادغام کنید به نظرم خیلی وضع بهتر شود. به عنوان پیشنهاد بخش «سروده‌ها» نیازمند تغییرات شدیدی است:
@محک: ممنونم محک‌جان :) من دقیقاً متوجه آمار و ارقام نشدم. ویکی‌گفتاورد هم منظور دیدگاه‌هایی است که به‌باور دیگران آورده شده؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۲۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۱ (ایران) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)[پاسخ]
بگذارید طور دیگری بگویم: من به عنوان مخاطب انتظارم این بود که وقتی از بخش زایش تا مرگ را خواندم، همه ویژگی‌های فردوسی را به عنوان یک فرد را بدانم. مثلاً الآن سبک فردوسی چه بوده؟ او تا چه حد از آرایه و صنایع ادبی استفاده می‌کرده و کیفیت آثارش چیست؟ این مطالب پس از مرگ او در بخش تأثیرات آمده. در حالت کنونی زایش تا مرگ فقط یک سری عدد و تاریخ ارائه می‌دهد و بخش مفیدش «پرورش و بالندگی» و «پشتیبانان» هستند. محک ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۲۲ (UTC)[پاسخ]
@محک: شرمنده اما نظرم برعکس شماست. فکر می کنم این موارد که مربوط به آثار و فعالیت های هنری فردوسی است می تواند مستقل از زندگی نامه وی بیاید. من ترتیب فعلی را مشروط بر آنکه مطالب تکراری نباشد، ترجیح می دهم.--سید (بحث) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۲۳ (UTC)[پاسخ]
@محک: با شرمندگی، من هم با سید هم‌نظرم. :) اگر بخواهیم مطالب اثرپذیری و سبک و این‌گونه موارد را در بخش زندگی ادغام کنیم، نوشتار متشتت می‌شود. زندگی‌نامه‌ها در حالت عادی هم گزارش است و معمولاً به همین‌گونه موارد پرداخته می‌شود. به‌ویژه زندگی کسی مانند فردوسی که مستندات تاریخی درباره‌اش بسیار کمتر از دیگر افراد است و بخش زندگی‌نامه‌اش، نهایت دانسته‌های پژوهشگران و البته نهایت بضاعت بنده تاکنون بوده‌است. اما در بخش زمینه و زمانه و بخش‌های پس از زندگی‌نامه، سعی کردیم رویکرد تحلیلی–علمی داشته‌باشیم. حالا نمی‌دانم تا چه حد در این بخش موفق بودیم. با مهر -- |کامران آزاد| ۲۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۸ (ایران) ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۸ (UTC)[پاسخ]
  • در بخش «سروده ها» باید شیوه سرودن و کیفیت و این‌ها هم باشد و این مطالب بعضا در بخش اثرپذیری و امثالهم آمده‌است.
    @محک: اتفاقاً نیت همین بوده. یعنی مطلبی از قلم افتاده؟ یا تکرار در اثرپذیری را می‌گویید؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۲۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۱ (ایران) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)[پاسخ]
    در بالا توضیح دادم. محک ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۲۲ (UTC)[پاسخ]
  • در بخش آثار آوردید: «نامورترین آن‌ها مثنوی‌ای به نام یوسف و زلیخا است که در «پیشگفتار شاهنامهٔ بایسنقری» سرودهٔ فردوسی به‌شمار رفته‌است.» ولی بعد هجونامه را مطرح کردید که نامی از آن نبوده. این کتاب به نظر مهمتر می‌رسد؟! و البته احتمال آن که ازان فردوسی باشد بیشتر است.
    @محک: یوسف و زلیخا از فردوسی نیست و این موضوع مورد تأیید همهٔ پژوهشگران معتبر است. اما هجونامه را برخی قائل به موجودیت و اصالت به فردوسی می‌دانند و برخی دیگر نه. مشکل کجاست؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۲۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۱ (ایران) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)[پاسخ]
    مشکلم با 3 جمله نخست بند دوم بخش است. محک ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۲۲ (UTC)[پاسخ]
    @محک: شرمنده، باز هم متوجه نشدم. :) خب این سه جمله دارد می‌گوید معروف‌ترین سروده‌ای که به فردوسی «نسبت» داده‌اند، یوسف و زلیخاست. یعنی دارد می‌گوید این سروده از فردوسی نیست و توضیح هم می‌دهد. به هجونامه هم که در بخش خودش پرداخته شده. با مهر -- |کامران آزاد| ۲۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۸ (ایران) ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۸ (UTC)[پاسخ]
    یعنی یوسف و زلیخا از هجونامه نامورتر است!؟ محک ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)[پاسخ]
    @محک: خب نه دیگر! نامورتر نیست. برای همین در سروده‌ها تنها به چند جمله برای یوسف و زلیخا بسنده شده، اما برای هجونامه بخشی جدا درنظرگرفته شده. بخش هجونامه را ملاحظه بفرمایید. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۹ (ایران) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۰۹ (UTC)[پاسخ]
  • همپوشانی برخی بخش‌ها خسته کننده است. مثلاً در بخش «سروده‌ها» سکشن «شاهنامه» مطلبی درباره پیشکش کردن شاهنامه به محمود و نقبولیدن محمود دارد که در بخش «پشتیبانان» هم هست. همچنین مطالب «ستایش سلطان محمود در شاهنامه» بهتر است در بخش «پشتیبانان» باشد چون کلاً در آن باره است. همچنین می‌توانید پس از آن که جمله «او یا بایست زادگاه خود را ترک می‌کرد یا پس از روی کار آمدن محمود از سرایش شاهنامه دست می‌کشید.» درباره احتمال وجود تلاش ناموفق فردوسی در سفرهایش بنویسید. این‌ها اگر واقعی باشد، بخش مهمی از زندگی فردوسی بوده. او گزینه اول این جمله را عمل کرد ولیکن هیچ حامی دیگری پیدا نکرد و لذا به ستایش محمود پرداخت. و اصلاً بخش «افسانه‌های زندگی فردوسی» باید قبل از «درگذشت و آرامگاه» بیاید چون مربوط به زندگانی اوست!
    @محک: می‌توان بخش محمود را در پشتیبانان ادغام کرد. سفرهای فردوسی در بخش افسانه‌ها آمده، چه آن‌هایی که افسانه‌بودنش تأیید شده و چه آن‌هایی که احتمال وقوع دارد. درمورد جملهٔ «او یا بایست زادگاه خود را ترک می‌کرد...» منظور ترک قلمرو غزنویان بوده، چون توس در قلمرو غزنوی بوده که فردوسی تا آخر عمر هیچ‌گاه این کار را به معنای هجرت نکرد و پس از روی‌کارآمدن محمود هم هم‌چنان به سرودن شاهنامه پرداخت. سفرهای فردوسی اگر هم بوده‌باشد، بعد از پایان سرایش است و نه پیش از آن. البته خالقی مطلق از عروضی گزارش سفر طبرستان را تأیید می‌کند، اما بغداد و اصفهان را نه. بااین‌حال، بیشتر این بخش را ویرایش می‌کنم. با مهر -- |کامران آزاد| ۲۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۱ (ایران) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)[پاسخ]
ضمناً مشکل ظاهری مقاله هم وجود دارد. کلهم مقاله تا بخش «سروده‌های فردوسی» عکس ندارد و آنجا هم اولین عکس برخلاف رهنمودها راست‌چین است! این‌ها روی هم‌رفته زیبایی مقاله را سلب کرده‌اند.محک ‏۱۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۴۰ (UTC)[پاسخ]
@محک: این موضوع بله، بعضی دوستان برخی تصاویر را ظاهراً راست‌چین کرده‌اند که اصلاح می‌کنم. من تعدادی عکس مدت‌هاست درنظر گرفته‌ام. اما دوستی که زحمت بارگذاری‌شان را در انبار بکشد سراغ ندارم. نمی‌دانم به کدام‌یک از دوستان زحمت دهم؟ شما زحمتش را می‌کشید؟ :) با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۲۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۱ (ایران) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)[پاسخ]
اگر مشکلتان با فیلترینگ بود که ویکی‌انبار از فیلتر درآمده؛ با این حال اگر کمکی از دستم برمی‌آید در خدمتم. محک ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۲۲ (UTC)[پاسخ]
@محک: نه از لحاظ فیلترینگ مشکلی ندارم. راستش من زیاد با شرایط بارگذاری و مجوزها آشنایی ندارم. به‌همین‌خاطر گفتم زحمتش را به دوستی آشنا به انبار بدهم. :) با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۲۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۸ (ایران) ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۸ (UTC)[پاسخ]
هرچی از دستم بر بیاد، در خدمتم. چی کار باید بکنم؟ محک ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)[پاسخ]
@محک: لطف دارید. پس می‌توانم برای بارگذاری تعدادی عکس مزاحم‌تان بشوم؟ :) با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۹ (ایران) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۰۹ (UTC)[پاسخ]

نظرات جناب محمدیان ویرایش

  1. دربارهٔ ویرایش خالقی مطلق و شاهرخ مسکوب و اثرگذاری فردوسی در ادب پارسی که سید پاسخ داده‌اند.
  2. بخش مذهب ویرایش شد.
  3. دربارهٔ آرامگاه همان‌گونه که گفتم نوشتار آرامگاه برایش مناسب‌تر است. خدا بخواهد آن را هم در حد خوبیدگی ویرایش می‌کنم.
  4. دیباچه را بله، هنوز می‌توان بهتر کرد. من خودم بسیار پیشترها — هنگامی که هنوز خوبیده هم نشده‌بود — خدمت دوستان گفته‌بودم که ویرایش دیباچه را یکی از دوستان زحمت بکشد که این‌گونه نشد. البته از آن زمان نوشتار، ویرایش‌های اساسی داشت و شاید همان بهتر که آن زمان دیباچه نوشته نشد. اکنون دقیقاً نظر شما دربارهٔ دیباچه، کیفی‌ست یا کمی؟ اگر کیفی‌ست که می‌توان ویرایش کرد و چنین خواهد شد. اما اگر کمی‌ست، باید بگویم در خوبیدگی من دیباچه را براساس مطالب آن زمانِ نوشتار ویرایش کردم و حجمی نزدیک به دو نوشتاری که گفتید، داشت. اما نظر دوستان بر این بود که با توجه به حجم خود نوشتار، از حجم دیباچه کاسته شود که البته بجا بود. درهرحال، در این مورد باید با نظر همهٔ دوستان دقیقاً ایراد بررسی شود تا به جمع‌بندی کلی برسیم.
  5. سره‌نویسی را که شخصاً به‌شدت انکار می‌کنم. همان‌گونه که بارها گفتم، من با توجه به موضوع نوشتار تنها متن را قدری پارسی‌نویسی کرده‌ام تا بر شیرینی آن بیفزاید، آن هم تا جایی که خوانندهٔ عادی دچار سردرگمی نشود. اصولاً اگر بخواهم می‌توانم سره بنویسم، به‌گونه‌ای که زیرنویس هم جوابگو نباشد. اما من با سره‌نویسی میانه‌ای ندارم، همان‌گونه که با عربی‌نویسی و تکلف میانه‌ای ندارم.
  6. تاریخ‌نگار پنداشتن فردوسی هم که مطلبش را برای زدودن سوءبرداشت ویرایش کردم. اما پس از آن قرار شد بخش اثرگذاری به‌کلی زدوده شود و شد.

نظرات سید بزرگوار ویرایش

  1. برای تاریخ فرهنگی و جنبش فرهنگی–ادبی سامانیان، بخش زمینه و زمانه را ویرایش کردم. اما همان‌گونه که پیشتر گفتم، هنوز انسجام و یکپارچگی ندارد. بررسی بفرمایید مطالبش مناسب است و اگر هم زحمتی نیست لطفاً دستی به سرورویش بکشید. مطالب ممتحن را هم اگر نیاز نبود، حذف بفرمایید.
    خیلی بهتر شده. آخر سر که خواستم نظر نهایی ام را بدهم، یک بار به دقت می خوانم. اگر بشود برای «نهضت فرهنگی سامانیان» هم مقاله ای مستقل ساخت ، خوب است.--سید (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۱ (UTC)[پاسخ]
    سپاسگزارم. :) فکر کنم این مقاله‌ای که گفتید زمان زیادی ببرد. اگر برای برگزیدگی نیاز است، که بسازمش. اگر نه، سرم خلوت‌تر شد، می‌روم سراغش. -- |کامران آزاد| ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۱ (ایران) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]
  2. منبع‌شناسی تاریخ سامانیان و غزنویان را افزودم. لطفاً بررسی بفرمایید.
    منبع شناسی تکمیل است.--سید (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۱ (UTC)[پاسخ]
    سپاسگزارم. :) -- |کامران آزاد| ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۱ (ایران) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]
  3. بخش حکمت خسروانی را هم که پیشتر صحبت کردیم. بررسی بفرمایید.
    خواندم. هنوز درباره جایش مطمئن نیستم. آخر سر نظرم را می گویم.--سید (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۱ (UTC)[پاسخ]
    سپاسگزارم. :) -- |کامران آزاد| ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۱ (ایران) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]
  4. خدای‌نامه‌ها در زیربخش «کتاب‌ها و منابع پارسی میانه» در بخش «اثرپذیری» آورده‌شد. بررسی بفرمایید.
    یک اصلاحی نیاز دارد. بعید است فردوسی اینها را مستقیما در اختیار داشته باشد، بلکه از منابع ترجمه شده به عربی و تاریخ هایی نظیر مسعودی و طبری احتمالا بهره برده است. آیا شما منبعی دارید؟--سید (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۱ (UTC)[پاسخ]
    بله، مستقیماً دسترسی نداشته. نظر خالقی این است که اصلی‌ترین منبع فردوسی، همان شاهنامهٔ ابومنصوری است. شاپورشهبازی هم مشابه همین نظر را دارد و می‌گوید: گفته‌اند این شاهنامه (ابومنصوری) از منبع اصلی‌اش، خدای‌نامه، اقتباس شده. لازار هم معتقد است که این شاهنامه را انجمنی از چهار زرتشتی که ظاهراً افزون بر خدای‌نامه، از منابع دیگر هم استفاده کرده‌بودند، گردآوری کرده‌است. -- |کامران آزاد| ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۱ (ایران) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]
    @کامران آزاد: به تاریخ های عربی چطور؟ خب مطلب را قدری واضح تر بنویسید.--سید (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۱۶ (UTC)[پاسخ]
    چشم، ویرایش می‌کنم. نه، ظاهراً به تاریخ‌های عربی توجهی نداشته. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۹ (ایران) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۳۹ (UTC)[پاسخ]
  5. دربارهٔ نولدکه: من چند مورد را با منابع دیگر جایگزین کردم. اکنون در نوشتار ۶ ارجاع باقی مانده که سه مورد آن، به‌تنهایی مستقیم به حماسهٔ ملی ایران نولدکه اشاره شده: ۶۸، ۱۰۵ و ۱۷۹. این سه مورد کلاً مطالب آن‌چنان مهم و تأثیرگذاری هم نیست که نیاز به ارجاع دیگری هم داشته باشد. سه ارجاع دیگر هم هست که در کنار دیگر منابع، به کتاب نولدکه هم اشاره شده: ۷۶، ۸۵ و ۱۶۲. گذشته از این ارجاع‌ها، در دیگر مواردی که نام نولدکه در متن آمده، صرفاً از منابع دیگر مطلب بیان شده‌است. حالا نظر شما چیست؟
    تا جایی که یادم است اظهار نظر نولدکه در بخش مذهب مقصودم بود، که هنوز رفع نشده است. «نولدکه این پرسش را بیان می‌کند» فکر می کنم توضیحات فرای، کربن و یا دیگرانی که متاخرند و بیشتر موضوع را بررسی کردند باید به متن افزوده شود و جایش خالی است.--سید (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۱ (UTC)[پاسخ]
    آهان، متوجه شدم. ویرایش می‌کنم. -- |کامران آزاد| ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۱ (ایران) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]
  6. برچسب‌های «کدام» را ویرایش کردم. فقط دو مورد مانده: یکی کاروانسرای چاهه که نوشتارش را خواهم‌ساخت. دوم شاعری که خالقی مطلق به آن اشاره می‌کند. در متن دانشنامهٔ زبان هم خالقی به نام شاعر اشاره نکرده و تنها گفته «شاعری از زمانهٔ ما». اما من شخصاً همان زمانی که مطلب خالقی را می‌خواندم، بی‌درنگ احساس کردم روی کلامش با شاملو است و همان مطلبی که در نوشتار شاهنامه آمده. تاکنون شاهد دیگری از این‌که منظور خالقی شاعر دیگری بوده، پیدا نکردم. حالا چه کنیم؟ نیاز است به نام شاملو مستقیم اشاره شود و یا توضیحی نیاز است یا چیز دیگر؟
    خب اگر ایشان نگفته شما هم نباید بر اساس حدس ویرایش کنید. پس کدام را بردارید و یک یادداشت بزنید که خالقی مطلق مشخص نکرده منظورش کیست. --سید (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۱ (UTC)[پاسخ]
    دقیقاً، نظر من هم همین است. -- |کامران آزاد| ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۱ (ایران) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]
  7. دربارهٔ بخش «دیدگاه دیگران» که گفتید منحصر به نظر خالقی و ریاحی است، هنوز به نتیجه‌ای نرسیده‌ام. ضمن این‌که یک نکته‌ای به ذهنم رسید: در این بخش، دو زیربخش «نقد فردوسی و شاهنامه» و «فردوسی‌پژوهی» هم هست که نظرات دیگران را بیان کرده. خب این‌ها هم که حساب می‌شود. ازطرفی، مطلب ریاحی و خالقی دربارهٔ گسترهٔ نفوذ شاهنامه است. من هم تا این لحظه، به مطلب خوب دیگری در این‌باره از پژوهشگر دیگری برخورد نکرده‌ام. حالا چه کنیم؟

با مهر و سپاس :) -- |کامران آزاد| ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۶ (ایران) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۲۶ (UTC)[پاسخ]

  1. شاید اگر یک زیربخش برای نظر آن دو نفر بگذارید که به نفوذ شاهنامه اشاره داشته باشد، مشکل رفع شود. البته من کلا با عنوان «دیدگاه ...» برای یک بخش مخالفم. مگر بقیه مقاله چیزی جز دیدگاه است! این عنوان خودش مشکل ساز است.--سید (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۱ (UTC)[پاسخ]
    آهان، درست است. خب به نظرتان خوب است مطالبش را در بخش‌های دیگر جای دهیم؟ البته نمی‌دانم می‌شود یا نه. یعنی باید دنبال جا برای‌شان بگردیم. چون گذشته از این دو نفر، نقد فردوسی و شاهنامه و فردوسی‌پژوهی هم هست. مگر این‌که مطالب ریاحی و خالقی کلاً حذف شود و باقی مطالب بماند. با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۱ (ایران) ‏۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]
    شاید بهتر باشد فردوسی پژوهی را به عنوان دو بخش مجزا بیاورید. اما بخش نقد و نیز نظرات خالقی مطلق و ریاحی را می توان به عنوان «مواضع مخالفان، موافقان و منتقدان فردوسی» آورد. البته این یک پیشنهاد اولیه و خام است و باید بیشتر راجع به آن فکر کرد.--سید (بحث) ‏۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۵۸ (UTC)[پاسخ]
    آهان، باشد. آزمایش می‌کنیم. -- |کامران آزاد| ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۸ (ایران) ‏۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۴۸ (UTC)[پاسخ]

راستی مطالبی را که از بخش «اثرگذاری » برداشتید کجا بردید؟--سید (بحث) ‏۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۱۵ (UTC)[پاسخ]

فعلاً هیچ‌جا. روی هوا مانده. احتمالاً برایش یک مقالهٔ جدا بسازم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۸ (ایران) ‏۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۴۸ (UTC)[پاسخ]
خب فعلا بگذار در شاهنامه تا مردم استفاده کنند.--سید (بحث) ‏۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۷ (UTC)[پاسخ]
چشم، راستی یک تست روی مطلب نولدکه و دیدگاه مخالفان و موافقان زدم. چطور است؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۸ (ایران) ‏۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۰۸ (UTC)[پاسخ]
من مطلب نولدکه را افزودم، اما جناب مانی زدودند. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۲ (ایران) ‏۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۲۲ (UTC)[پاسخ]

به جای «خاور» و «باختر» بگوییم «شرق» و «غرب»

بر من ببخشایید. اینجا نیستم، ولی تصادفاً که چیزی می‌بینم خیال می‌کنم دریغ است ناگفته بماند. خاور و باختر دقیقاً شرق و غرب نیست. گاهی وارونه به کار رفته. به نظر می‌رسد در زبان پهلوی و پیش از آن به صورت محلّی در اشاره به جاهای خاصّی کاربرد داشته. که با جابجا شدن گوینده، خاور و باخترش هم ممکن بود جابجا شود! این است که دقیق نیست. و شرق و غرب مناسب‌تر است. (گاهی باختر را شرق و خاور را غرب گفته‌اند حتّی! البتّه شاید دوستان دانشمندی که این صفحه را به این خوبی نوشته‌اند از خود فردوسی گواهی پیدا کنند و تکلیف را تا حدودی روشن.)

@Salarabdolmohamadian: بابت بررسی سپاسگزارم. :) مواردی را هم که قبلاً فرموده‌بودید، من بالاتر توضیح دادم. نمی‌دانم پینگ به شما رسیده یا نه. ممنون می‌شوم اگر نظرتان را دربارهّ آن موارد هم بگویید. :)
@Salarabdolmohamadian: اما در مورد خاور و باختر، بله، درست می‌فرمایید. مثلاً ما مواردی در شعر رودکی داریم که منظورش از خاور، غرب بوده و همان‌طور که گفتید این‌ها از پهلوی سرچشمه گرفته. و همان‌گونه هم که گفتید با جابه‌جاشدن گوینده، خاور و باخترش هم تغییر می‌کرده. اما تا آن‌جا که بنده دیدم، در شعر فردوسی جز در یک مورد — که آن هم جای تأمل دارد — در دیگر موارد به معنای شرق و سرزمین‌های شرقی بوده. به عبارت بهتر، همان‌گونه که شرق و غرب قراردادی است و مشرق‌ها و مغرب‌ها داریم (در متون مذهبی هم به این موضوع اشاره شده)، در این موارد هم قراردادی‌بودن به‌چشم می‌آید. اما امروز که خاور را شرق گرفته‌اند و باختر را غرب، آیا نیاز است به شیوهٔ هزار سال پیش بیندیشیم؟ :) -- ‍‍‍‍‍‍‍‍|کامران آزاد| ۲۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۱ (ایران) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۱ (UTC)[پاسخ]
کامران، درود. ریش و قیچی به دست خودتان که آگاه‌ترید.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۵ (UTC)[پاسخ]

دیگر انشای برخی عبارات است. این را ببینید: «لازار دربارهٔ این‌که چرا پیدایش ادب پارسی نخست در خاور ایران روی داد و بالندگی آن تا اواخر سدهٔ چهارم ه‍.ق به خراسان و فرارود محدود بود، می‌گوید این موضوع به‌خاطر دوری این سرزمین‌ها از خلافت بغداد و وجود فرمانروایی‌های ایرانی بود که در عمل مستقل از خلافت بودند.» برازنده‌تر است که نوشته شود: «لازار بر این باور است که دوری خراسان از مرکز خلافت بغداد بود که سبب شد تا فلان و بهمان شود.»

@Salarabdolmohamadian: این هم پیشنهاد خوبی است. چشم، ویرایش می‌شود. :) -- ‍‍‍‍‍‍‍‍|کامران آزاد| ۲۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۱ (ایران) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۱ (UTC)[پاسخ]

دیگر جعبه‌هاست. بد نیست جعبهٔ ناوبری جعبه‌های ناوبری فردوسی ساخته شود. مانند en:Template:Shakespeare's plays. البتّه به این شرط که جعبه‌های موجود به شدّت ویرایش و تمیزکاری و بازنویسی و طبقه‌بندی درست شود، که حال و حوصله و دقّت و علاقه و دانش فراوان می‌خواهد. جعبه‌های ناوبری فردوسی و شاهنامه الآن خیلی هم خوب نیست. کاستی‌های فراوان دارد. طبقه‌بندی‌های ناجور. و غیره. تا جایی که یادم هست وقتی چند ماه پیش رده‌بندی می‌کردم هفت هشت ده تا جعبه ناوبری بود. الآن که جعبه زیر این صفحه را دیدم . . . خیلی خوب نیست. ولی جای این بحث اینجا نیست. ببخشید.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۵۳ (UTC)[پاسخ]

@Salarabdolmohamadian: جعبه‌ها را که اگر اجازه دهید برایش در آینده نقشه دارم. مثلاً همان‌طور که گفتید جعبهٔ اطلاعات شاهنامه که در نوشتارش هم هم‌اکنون هست، مشکل دارد و اصلاً اطلاعاتی درباره خود کتاب ندارد. -- ‍‍‍‍‍‍‍‍|کامران آزاد| ۲۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۱ (ایران) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۱ (UTC)[پاسخ]

اثرگذاری بر ادبیات ایران و جهان

باز پررویی است بی تعقیب این همه زحمت و این کار سترگی که می‌کنید نظر بدهم. بر من ببخشایید که باید بگویم این بخش از مقاله هیچ چیزی از اثرگذاری فردوسی بر ادبیات هیچ جایی نمی‌گوید. تقریباً همه‌اش می‌تواند ذیل عنوانی دیگر نوشته شود، و اینجا خالی شود برای گفتاری کوتاه دربارهٔ این که فردوسی از قرن یازده میلادی تا امروز، از پیروان بلافاصلش در هزار سال پیش تا اخوان ثالث و بیضایی در روزگار ما، چه تأثیری گذاشته. چه شاهنامه‌ها و علی‌نامه‌ها نوشته شده، چه کسانی دعوی برتری کرده‌اند و به رقابت با استاد بزرگ شعر و منظومه ساخته‌اند، سبک بازگشت چگونه فردوسی را احیا کرده، قهوه‌خانه‌ها چگونه فردوسی را می‌پراکنده‌اند و تأثیرش را همه‌گیر می‌کرده‌اند . . . در جهان چگونه بوده . . .

باور بفرمایید من این حرف‌ها را بلد نیستم. دوست دارم همه را اینجا بخوانم و یاد بگیرم، و در این صورت برگزیدگی این مقاله برای من معنی خواهد داشت. وقتی چیزی را که نمی‌دانم از او بیاموزم. من می‌دانم شاهنامه به شونصد زبان ترجمه شده. ولی ذیل «اثرگذاری» می‌خواهم چند و چون و ساز و کار و ظرایف اثرگذاری را بخوانم.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۰۸ (UTC)[پاسخ]

@Salarabdolmohamadian: تشکر از نظرات شما. این بخش اثرگذاری در مقاله بود اما با توجه به گستردگی بحث توافق شد به جای دیگری منتقل شود. پیشنهاد شما چیست؟--سید (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۲۳ (UTC)[پاسخ]
بستگی دارد به این که کجا منتقل شود. صفحهٔ جداگانه؟ پس باید اینجا بخشی داشته باشد که چکیده‌ای از آن صفحه باشد، و لینک صفحهٔ اصلی بدهد. به هر رو، گمانم اگر بخشی در مقاله هست برای «تأثیر فردوسی» (با هر نام دیگر)، باید چیزی دربارهٔ تأثیر فردوسی بگوید، نه؟ بخش کنونی به طرزی الکن دارد می‌کوشد بگوید «فردوسی خیلی تأثیر داشته.» همین. در حالی که این گزاره را عنوان بخش می‌گوید. ذیلش باید درباهٔ عنوان چیزی بخوانی. «تأثیر فردوسی»؟ ذیلش باید نوشته باشد . . . مثلاً اسدی طوسی . . . مثلاً آن شاعری که برای رضاشاه شاهنامه سرود . . . مثلاً اخوان ثالث . . . در جهان؟ . . . مثلاً فلانی . . . مثلاً بهمانی . . . . نه؟Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۱۳ (UTC)[پاسخ]
@Salarabdolmohamadian: همان‌گونه که سید گفتند، این بخش بود و زدوده شد. نمی‌دانم شما این بخش را پیش از زدودن ملاحظه کرده‌اید یا نه. اگر نیاز هست لینک بدهم تا بررسی بفرمایید. البته یک مطلب را باید بگویم: مواردی که گفتید مانند قهوه‌خانه و ازاین‌دست، همگی برای نوشتار شاهنامه درنظر گرفته‌شده. اگر آن‌ها اینجا بیاید، دوباره‌کاری می‌شود. قبلاً هم به سید عرض کرده‌بودم که تعداد صفحات نوشتار فردوسی و شاهنامه مثلاً در دانشنامهٔ زبان چگونه است و ما هم سعی کرده‌ایم در کلیات دست‌کم با همان سبک و سیاق پیش رویم. چند بخش و زیربخش در نوشتار شاهنامهٔ دانشنامهٔ زبان را نام می‌برم که قرار است در شاهنامه به آن‌ها پرداخته شود:
  • تأثیر شاهنامه در زمان پس از خود تا عصر حاضر: زیربخش‌هایش: شهرت سریع شاهنامه. تأثیر شاهنامه در آثار منظوم. تأثیر شاهنامه در آثار منثور. تأثیر شاهنامه در ادبیات توده (که تأثیر در ادبیات عامیانه و طومار نقالان در این بخش است). تأثیر شاهنامه در هنر و رسوم (که نقالی، نگارگری ایرانی، ورزش باستانی، گزینش نام برای فرزندان هم در این بخش است). تأثیر در ادبیات و فرهنگ معاصر (شامل نمایش‌نامه، شعر، نقاشی و هنرهای تجسمی، نام‌گذاری اماکن و خیابان‌ها، جلسات سخنرانی، ضرب مدال). تأثیر شاهنامه در ادبیات کشورهای دیگر. این‌ها جدا از بررسی پژوهش‌ها و ترجمه‌ها و دست‌نویس‌ها و باقی موارد است.
من نوشتار مربوطه را به زودی خواهم‌ساخت، اما تکمیلش زمان می‌برد. بااین‌همه، تصمیم‌گیری با دوستان است. چنان‌چه نیاز به آوردن هست، بفرمایید هرچه سریع‌تر انجام شود. چون در آن صورت، نوشتارهای زیادی را باید ساخت و فرصت کم است. :) با مهر و سپاس -- ‍‍‍‍‍‍‍‍|کامران آزاد| ۲۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۱ (ایران) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۱ (UTC)[پاسخ]
من پیشنهادم آن است که یک بخش تحت عنوان تاثیرگذاری شاهنامه در خود مقاله شاهنامه بسازید. بعدا اگر آن مقاله هم خیلی طولانی شد می شود یک مقاله مستقل ساخت.--سید (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۱۷ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: آهان، باشد، چشم. :) فقط زمان می‌برد. اما حالا برای آوردن تأثیرگذاری در نوشتار فردوسی چه کنیم؟ بیاوریم؟ نیاوریم؟ چه کنیم؟ :) با مهر -- |کامران آزاد| ۲۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۳ (ایران) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۲۳ (UTC)[پاسخ]
لینک بدهید به اون.--سید (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۲۷ (UTC)[پاسخ]
چشم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۲۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۳ (ایران) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۳ (UTC)[پاسخ]
شاید بشود این طور پیشنهاد کرد که در این مقاله به پایگاه فردوسی میان سخنوران پس از خودش اشاره شود، با نمونه‌هایی . . . چنین گفت فردوسی پاکزاد . . . و از این حرف‌ها، و در مقاله شاهنامه هم همین چیزها که فرمودید . . . . هر کدام هم که تفصیل یافت، مقالهٔ جداگانه‌اش آغاز شود؛ بعداً. ولی به هر حال اگر مطلب مفصّلی در یک موضوع داریم، باید بتوانیم چکیده‌ای فشرده و ذهنی از او برای یک زیربخش مقاله قلم‌انداز کنیم. حالا باقی کار برای آینده. اگر سرجمع گرایش به گسترش یک زیربخش بود چنان که انشعابش مناسب‌تر می‌نمود، بعداً منشعب هم می‌شود و لینک صفحهٔ اصلی به کار می‌آید. اگر به هر دلیل از گسترش آن زیربخش چشم پوشیدید و کاربران چشم پوشیدند، همان مقدار در مقاله اصلی مغتنم خواهد بود.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۱۵ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian و Salarabdolmohamadian: هوم، راستش من کمی هنگ کردم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۲۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۷ (ایران) ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۷ (UTC)[پاسخ]
شما نظرات متفاوت ما دو نفر را شنیدید. پیشنهاد می کنم خودتان حسب صلاحدید تصمیم بگیرید چون شما متن را توسعه داده اید و بهتر بر آن اشراف دارید.--سید (بحث) ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۱ (UTC)[پاسخ]
غرض من در اصل بسیار ساده و روشن بود: ذیل تأثیرات فردوسی، چیزکی از تأثیرات فردوسی گفته شود! (این که «فردوسی به بلغاری ترجمه شده» دارد از تأثیر فردوسی نمی‌گوید. این که فلان شاعر بلغاری یک عمر فردوسی می‌خوانده و ملهم می‌شده و شعر بلغاری می‌سروده . . . مثلاً . . . این از تأثیر فردوسی حکایت می‌کند. حالا بلغار به کنار، همین اخوان ثالث خودمان را دریابید. مثلاً.)Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۷ (UTC)[پاسخ]
@Salarabdolmohamadian: بله، متوجه خواست شما شده‌بودیم. :) خاطرتان باشد پیشتر هم این بخش خیلی مفصل بود (همان زمانی که شما دربارهٔ پنداشت شاردن در تاریخ‌نگاری فردوسی مطلبی فرمودید) الان همهٔ آن مطالب به نوشتار شاهنامه منتقل شده تا در فرصت مناسب مرتب شود. اگر آن بخش را ملاحظه بفرمایید، خواهیددید که معمولاً در دو بخش به تأثیر فردوسی در زبان‌های دیگر پرداخته شده‌بود: یکی ترجمه‌ها و ویرایش‌ها و دوم داستان‌ها، نمایش‌نامه‌ها و تأثیرات این‌چنینی. البته مطلب باز هم خلاصه بود، چون حجم کامل همهٔ مطالب، بسیار زیاد می‌شد. و شاید تنها نقصش، به قول شما همان تأثیر فردوسی در سبک بازگشت و ادبیات معاصر ایران بود. من این‌ها کمبودها را ویرایش خواهم‌کرد. اما اکنون گفتگو بر سر این است که در بخش اثرگذاری فردوسی در نوشتار فردوسی چه مقدار مطلب بیاید. درهرحال، من بخش را ویرایش می‌کنم تا ببینیم چگونه می‌شود. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۲۲ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۱ (ایران) ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۱ (UTC)[پاسخ]
@Salarabdolmohamadian: یک تست برای اثرگذاری زدم. بررسی بفرمایید چطور است. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۲۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۱ (ایران) ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۱ (UTC)[پاسخ]
یک. پاراگراف آخر ربط قابل اعتنایی به اینجا ندارد. پاره‌ای است از بخشی دربارهٔ چاپ‌های حروفی شاهنامه؛ از این قدیمی‌ها تا خالقی مطلق و مهری بهفر و این جدیدترین‌ها. دو. نیمی از پاراگراف ماقبل آخر مربوط است. نامربوط نیست. نیم دیگر دربارهٔ ترجمه‌های شاهنامه است که خود یا بخشی علی حدّه است، یا زیربخشی از همینجا. سه. پاراگراف دوّم زده به هدف. ولی کار دارد. همهٔ آثار حماسی پس از فردوسی؟ حتّی مال اسکیموها؟ از این گذشته، ادبیات عرفانی چگونه؟ یک نمونه توی همین جمله می‌گنجد تا من مبتدی هم بفهمم که چگونه. بی نمونه، نامفهوم. در شعر عاشقانه می‌توان نمونه‌هایی بیان کرد؟ اگر می‌توان، پس چرا بگوییم «می‌توان»؟ چرا به جای «می‌توان» گفتن، به جای «توانستن»، واقعاً یک نمونه بیان نکنیم؟ «می‌توان» وعدهٔ سر خرمن (وعدهٔ سرِ پانویس!) است و به درد کسی نمی‌خورد. خواننده می‌گوید «اگر «می‌توان»، پس چرا نتوانسته‌ای؟!» (جمله اشکال انشایی هم دارد: «می‌توان نمونه‌هایی را بیان کرد.» در این جمله «را» زاید است و از نظر دستوریان فصیح‌تر نه تنها زاید، که غلط نیز. معناً هم که گفتیم کلّ این جمله زاید است. خواننده نمی‌خواهد بداند چه کارهایی «می‌توان» کرد. می‌خواهد اطّلاعات درباره کارهایی که شده کسب کند.) «بسیاری از سرایندگان شعر غنایی» هم حرف نسیه است. خواننده حق دارد بگوید ««بسیار» نخواستیم، دو تا نمونه اگر نام برده بودی سودمندتر بود.» پیش از ناسیونالیسم پهلوی هم بدک نیست اشارتی به همین کوتاهی به سبک بازگشت شود؛ نه؟ چهار. آغاز پاراگراف اوّل نه تنها اشکال منطقی، بلکه اشکال ویکی‌پدیایی و اشکال در روش تحقیق دارد. یک حرف نسبتاً مسلّم را به یکی از هزاران کسی که این حرف را گفته نسبت می‌دهد (یعنی به اسلامی ندوشن)، و پنداری این حرف را تنها او گفته و کشف اوست. با کمی دستکاری انشایی می‌شود این جمله را کمتر حشوآمیز کرد. مثلاً می‌شود بی نام بردن از اسلامی ندوشن همین حرف را مستقیم نوشت، و در پانویس اسلامی را منبع داد. این البتّه کمترین کار است. اگر من مقاله‌ای برگزیده آماده می‌کردم، حتّی دربارهٔ یک نویسنده معمولی امروزی (تا چه رسد به فردوسی)، بیش از این‌ها می‌کوشیدم تا جمله حشوآمیز و زاید و آنورمال ننماید. /// سپاس از پیگیری شما و اعتنای مهرآمیزتان به سخن این کمترین.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۶ (UTC)[پاسخ]
@Salarabdolmohamadian: سپاسگزارم از شما. :) منظور از همهٔ آثار، در ادبیات فارسی بوده، هرچند که به‌نظر خودم هم قید واژهٔ «همه» برای ادبیات فارسی هم جای تأمل دارد. ویرایش می‌کنم. نوشتار هنوز فراوان ایرادهای انشایی و املایی دارد که پیشتر، سید هم گفتند و زحمتش را به یکی از دوستان می‌دهیم. دربارهٔ سبک بازگشت من هنوز مطلب مناسبی پیدا نکردم. به‌محض پیداشدن، ویرایش می‌کنم. اما در مورد نمونه‌ها: خب عزیز برادر، بحث بر سر همین نمونه‌هاست که حجم را سر به فلک می‌رساند. اگر یک نمونه بیاوریم، باز عزیزی پیدا می‌شود و می‌گوید چرا آن یکی را نیاوردید؟! و این دور همین‌طور ادامه پیدا می‌کند. شما همهٔ نمونه‌ها را در نوشتار شاهنامه می‌بینید و یک یادداشت هم افزوده شده که به آن نوشتار رجوع شود. درهرحال با توجه به زدودن بخش‌هایی از متن، جا برای افزودن نمونه‌ها باز شد و افزودم. چطور است؟ :) با مهر -- |کامران آزاد| ۲۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۲ (ایران) ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)[پاسخ]
درود. اگر حرف این کمینه قیمتی داشته باشد، بله، می‌توانم بگویم که بهتر شد. یعنی باربط و دارای بار اطّلاعات. به ذهنم رسید که در فرهنگ پست‌مدرن (یا به هر روی، قرن بیست‌و‌یکمی با هر نامی) در ایران دایره نفوذ شاهنامه به ادبیات کودک هم سرایت کرده و انبوهی کتاب کودک - هرچند من گمان کنم کم‌ارزش - بر اساس داستان‌های شاهنامه نوشته شده. دارم از همین روزگار 2017 خودمان حرف می‌زنم. شاید اخوان ثالث با کتاب کودک چنین آورده‌اند که فردوسی از پیشگامان این مسأله در دنیای نوین ما بوده باشد. چند بار هم از نمایشنامه نام برده‌اید. من اگر بودم سهراب‌کشی (نوشتهٔ ۱۳۷۳ و ۱۳۷۸ - چاپ ۱۳۸۶) بهرام بیضایی را نمونهٔ برجسته‌اش معرّفی می‌کردم، که نه تنها تحت نفوذ فردوسی، که در بازاندیشی و بازنگری داستان رستم و سهراب فردوسی است. ولی مهم هم نیست. هنوز سهراب‌کشی مقاله ویکی ندارد. باید بسازم. حتّی فیلمنامهٔ پرفروش دیباچهٔ نوین شاهنامه هم که درباره زندگانی فردوسی است هنوز در ویکی مقاله ندارد. در دست است. ولی در این لحظه مقاله ندارد. به هر حال فهرستی از نام سخنورانی که زیر سایه فردوسی چیز نوشته‌اند بسیار مربوط‌تر است به این بخش تا فهرست زبان‌هایی که شاهنامه به آن‌ها ترجمه شده، ولی پیدا نیست خوانده هم شده باشد و تأثیری گذاشته باشد.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۲۵ (UTC)[پاسخ]
@Salarabdolmohamadian: اختیار دارید دوست گرامی. :) سپاسگزارم. :) مطلبی برای بازگشت ادبی افزودم. دربارهٔ کتاب‌های کودک اگر اجازه دهید، در شاهنامه به آن بپردازیم. اما در مورد نمایش‌نامه‌هایی که گفتید، اگر زحمت کشیدید و مقاله‌ها را ساختید که می‌توان به متن افزود. :) با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۲۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۹ (ایران) ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۹ (UTC)[پاسخ]
@Salarabdolmohamadian: راستی یک مورد: معمولاً در بخش «پیوند به بیرون» به منابع یا سایت‌هایی که در نوشتار از آن‌ها استفاده نشده و از طرفی مفید هم هستند، ارجاع می‌دهند. ایرانیکا که یکی از منابع اصلی نوشتار بوده و در بخش منابع هم آمده. حواس‌مان بوده. ؛) با مهر -- |کامران آزاد| ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۶ (ایران) ‏۱۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۵۶ (UTC)[پاسخ]

در مورد لحن مقاله با سلام، از این که کمی دیر به این بحث پیوستم عذرخواهی می کنم. دست همه دوستان دست اندرکار مقاله و دست اندرکار برگزیدگی آن درد نکند. بنده در مورد محتوا، نظر یا دیدگاه خاصی ندارم اما چند نکته هست که به اجمال می پردازم، شاید مقبول افتد:

  1. به نظر من جمله بندی ها پیچیده است و درک محتوای ارزشمند این مقاله را دشوار می کند. مثلا به این جمله توجه کنید: «اما محمدامین ریاحی با درنگریستن به این‌که از این هجونامه در شهریارنامهٔ عثمان مختاری (از ستایشگران مسعود سوم غزنوی نوادهٔ محمود)، که پیش از چهارمقالهٔ نظامی عروضی نوشته شده، نام برده شده‌است، سرودن هجونامه‌ای به‌دست فردوسی را پذیرفتنی دانسته‌است.» می توان آن را اینطور نوشت: «محمدامین ریاحی سرودن این هجونامه به دست فردوسی را پذیرفتنی دانسته است؛ چون در شهریارنامه عثمان مختاری (از ستایشگران مسعود سوم غزنوی، نواده محمود) از آن نام برده شده و این شهریارنامه، خود، پیش از چهارمقاله نظامی عروضی نوشته شده است.»
@مرتضا: سلام بر مرتضای عزیز و سپاس بابت توجه به این نوشتار
  1. @مرتضا: راستش من هم دربه‌در دنبال دوستی هستم که زحمت ویراستاری نوشتار را از آغاز تا پایان پذیرا باشند، اما هنوز موفق نشده‌ام. موارد یک و چهار که فرمودید با همین ویراستاری حل می‌شود. با مهر -- |کامران آزاد| ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۰ (ایران) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۳۰ (UTC)[پاسخ]
  2. در این مقاله اصرار ویژه ای برای استفاده نکردن از بعضی واژگان با ریشه عربی شده است. مثلا در همین جمله فوق به جای توجه از درنگریستن، به جای توسط از به دست و به جای قابل قبول از پذیرفتنی استفاده شده است. این جانشینی، ممکن است متن را برای خواننده سنگین کند. هرچند که خللی در اصل مقاله وارد نمی کند و نمی توان به آن ایراد گرفت.
    @مرتضا: دربارهٔ این مورد،‌ همان‌گونه که پیشتر هم خدمت دیگر دوستان عرض کردم، من سره‌نویسی نکردم، تنها قدری پارسی‌نویسی کردم تا با توجه به موضوع نوشتار، بر شیرینی آن بیفزاید. و این پارسی‌نویسی را تا جایی پیش بردم که خوانندهٔ عادی دچار سردرگمی نشود. مثلاً وقتی می‌توان گفت «به‌دست» چرا بگوییم «توسط»؟ یا همان «پذیرفتنی» و «قابل‌قبول». تلاش داشتم متن ثقیل و سنگین هم نشود. مثلاً می‌بینید که گاهی واژه‌های عربی محض هم در متن هست که چون معادل نزدیک به ذهنی — برای خوانندهٔ عادی — نبود، همان واژه‌های عربی استفاده شده. با مهر -- |کامران آزاد| ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۰ (ایران) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۳۰ (UTC)[پاسخ]
  3. به نظر من بهتر است به نوعی سبک هرم وارونه که در خبرنویسی به کار می رود را در دانشنامه هم منظور کنیم. به عبارت دیگر، اجزای اطلاعاتی هر بخش سعی شود از مهم به غیرمهم چیده شود؛ مثلا در گزارش سال درگذشت، ابتدا معتبرترین سال درگذشت ذکر شود و سپس به این توضیح پرداخته شود که منابع دیگر چه چه سالهایی را ذکر کرده اند و درنهایت علت این اختلافات (که مثلا گزارش نشدن سال درگذشت فردوسی تا چهار سده پس از مرگ اوست) توضیح داده شود. یا در بخش «پشتیبانان فردوسی» اگر محمود غزنوی مهمترین ممدوح فردوسی است، بهتر است اول درباره او بنویسیم و سپس دیگران. اینطوری کسی که در دانشنامه به دنبال اطلاع خاصی می گردد، مجبور نمی شود که کل یک بخش را بخواند و تحلیل کند. البته این رویکرد در برخی بخشها (مثلا در بخش نام) به خوبی رعایت شده است.
    @مرتضا: بله، درست است. چشم، ویرایش می‌کنم. با مهر -- |کامران آزاد| ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۰ (ایران) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۳۰ (UTC)[پاسخ]
  4. سجاوندی به خوبی در متن استفاده نشده است؛ که البته ایرادی جزیی است و می توان به سرعت آن را برطرف کرد.
    @مرتضا: این هم که با همان ویراستاری حل می‌شود. با مهر -- |کامران آزاد| ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۰ (ایران) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۳۰ (UTC)[پاسخ]
  5. در بخش افسانه های زندگی فردوسی، خواننده لب چشمه می رود اما تشنه بر می گردد؛ عنوان این افسانه ها هست اما در متن یا پانویس یا در مقاله ای دیگر (با ارائه پیوند ویکی) شرح آن نیست.
    @مرتضا: یعنی منظورتان این است که ماجراهای این افسانه‌ها را هم بیان کنیم؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۰ (ایران) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۳۰ (UTC)[پاسخ]

از طولانی شدن کلام عذر می خواهم. اگر کمکی هم از دستم ساخته باشد در حد مقدوراتم در خدمتن. ٪ مرتضا (بحث) ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۹ (UTC)[پاسخ]

باز هم بسیار سپاس :) با مهر -- |کامران آزاد| ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۰ (ایران) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۳۰ (UTC)[پاسخ]
فکر می کنم شیوه استفاده شده در مقاله سعدی برای بخش «منتقدان» و بخصوص «تأثیرگذاری» می تواند در این مقاله هم مفید باشد. البته آن اشکال پرداختن به ترجمه ها در آنجا هم وجود دارد. خودتان بررسی بفرمایید و اگر امکانش بود برای بهبود این مقاله هم استفاده کنید.--سید (بحث) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۲۷ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: یعنی چه جوری؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۴ (ایران) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۳۴ (UTC)[پاسخ]
جور خاصی مدنظرم نیست. عرض کردم ملاحظه بفرمایید از خود @مرتضا: هم کمک بگیرید و ببینید می توانید بهتر بنویسید یا خیر.--سید (بحث) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۱۳ (UTC)[پاسخ]

سلام دوباره بر دوستان عزیز و پوزش بابت این تأخیر طولانی، گاهی دغدغه‌های زندگی واقعی آن‌چنان ذهن را درگیر می‌کند که نمی‌توان بر روی کاری تمرکز کرد، چه رسد به ویرایش مفید در ویکی. با اجازه یک‌به‌یک در خدمت دوستان هستم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۳ (ایران) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۰۳ (UTC)[پاسخ]

@مرتضا: مرتضاجان، نظرتان دربارهٔ نظر سید چیست؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۴ (ایران) ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۴۴ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: مطلبی را که دربارهٔ نولدکه افزوده‌بودم و جناب مانی زدوده‌بودند را خوانده‌بودید؟ نظرتان چیست؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۲ (ایران) ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)[پاسخ]
مطلب خوبی است اما ارتباط کمی با این مقاله دارد و من به مقاله اسلام در ایران منتقلش کردم. اما در مورد نولدکه، منظورم این بود که آرای جدیدتری هم در خصوص نسبت هویت ملی و دینی در فردوسی وجود دارد. یعنی اگر می توانید از منابع جدیدتر توضیحات دقیق تری را درآورید.--سید (بحث) ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: بسیار خب، چشم. با مهر -- |کامران آزاد| ۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۹ (ایران) ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۰۹ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: این چطور است؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۳ (ایران) ‏۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۳ (UTC)[پاسخ]
تشکر خیلی بهتر شد. --سید (بحث) ‏۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۶ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: ممنون از شما، وسواس و ریزبینی شما نبود مقاله به نتیجه نمی‌رسید. :) فقط یه نکته و شاید هشدار: مقاله در آستانهٔ انفجار است. نزدیک ۲۶۰ کیلو! دیگر نه می‌توان مطلب مفیدی افزود و نه مطلب زیادی را زدود. این درحالی است که احساس می‌کنم هنوز لید کار دارد. من مقاله را در حد توان از لحاظ انشایی بررسی کردم، اما قطعاً مواردی را از قلم انداخته‌ام. از برخی دوستان هم برای بررسی درخواست کردم اما پاسخی دریافت نکردم. دو موضوع دربارهٔ افسانه‌ها و پشتیبانان مانده بود که در حد نیاز و مناسب ویرایش کردم. به‌نظرم بیش از این دیگر نه نیاز است و نه مقاله گنجایش دارد. اگر دوستان رضایت دهند، این دو بخش را هم ببندیم تا فقط لید و بررسی املایی و انشایی و بررسی جمع‌بندندهٔ گرامی بماند. البته هنوز بررسی بخش‌های اول مقاله که قبلاً گفتید بعداً بررسی می‌کنید، مانده، مانند زمینه و زمانه. پیوندهای سرخ را هم نهایتاً تا چند روز دیگر می‌سازم. خلاصه این‌که اگر صلاح می‌دانید پرونده را زودتر ببندیم تا فرسایشی نشود. :) با مهر و سپاس فراوان -- |کامران آزاد| ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۳ (ایران) ‏۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۴۳ (UTC)[پاسخ]
خب به یک نفر مثلا @مرتضا: بفرمایید در ویرایش املایی و انشایی کمک کند و شما هم متقابلا برای مقاله سعدی همین کمک را به ایشان بکنید.--سید (بحث) ‏۲ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۰۶ (UTC)[پاسخ]
چشم، فعلاً که چند روزی است فعال نیست. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۱ (ایران) ‏۲ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)[پاسخ]
دوستان بنده در این خصوص آماده همکاری هستم. البته چندروزی است که کمی گرفتار شده ام و احتمالا چند روزی هم اوضاعم بر همین منوال باشد. اما در اولین فرصت کارم را شروع خواهم کرد. از حسن نظرتان سپاسگزارم. ٪ مرتضا (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۹ (UTC)[پاسخ]
@مرتضا: ممنونم مرتضاجان، من متن را از نظر انشایی یک بار بررسی کردم اما قطعاً مواردی را از قلم انداخته‌ام. ضمن این‌که از نظر نگارشی و سجاوندی بررسی نکردم. اگر زحمتی نیست یک مرور دیگر از نظر انشایی و یک بررسی سجاوندی داشته باشید. :) با مهر و سپاس -- ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍|کامران آزاد| ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۶ (ایران) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۰۶ (UTC)[پاسخ]
@مرتضا: مرتضاجان، لطفاً شیوهٔ نگارش تغییر اساسی نکند. ضمن این‌که برخی مطالب دارد حذف می‌شود. در حد بررسی حشو و این موارد کفایت می‌کند. ممنونم. :) با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۶ (ایران) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۳۶ (UTC)[پاسخ]
اتفاقاً می خواستم نظرتان را بپرسم. بخش زایش فردوسی را به عنوان نمونه تغییر دادم. گفتم ببینید و نظر دهید تا در صورت تایید کار را ادامه دهم. سعی خواهم کرد نکات شما را حتی المقدور رعایت کنم و از واژگان لحن خودتان استفاده کنم. اما گاهی ناچار خواهم شد ساختار جمله بندی را تغییر دهم یا جملات را پس و پیش کنم. در مورد حذف شدن اطلاعات، که حق با شماست ولی گمان می کنم که در تغییرات تستی که در بخش زایش انجام دادم، تنها سال درگذشت نظامی عروضی حذف شد که عقیده دارم با توجه به چیوندی که به صفحه نظامی عروضی برقرار است، نیازی به ذکر سال تولد یا وفات او نباشد. با این حال می توان مجددا آن را افزود. اگر با نظراتتان مرا راهنمایی کنید ممنون می شوم. ٪ مرتضا (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۰۴ (UTC)[پاسخ]
سال تولد عروضی با توجه به مباحثی که پیش آمد اضافه شد و خوب است بماند. به نظرم بهتر است سال ها باقی بماند چون مثل محور مختصات عمل می کند.--سید (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۱۸ (UTC)[پاسخ]
@مرتضا: ممنونم مرتضاجان، در مورد لحن اگر با همان لحن نوشتار باشد عالی است، تنها اگر جایی جمله‌ها طولانی شده و یا حشوی از قلم افتاده ویرایش شود. اطلاعات که همان‌گونه که سید گفتند حذف نشود. چراکه برای بیشتر موارد به‌ویژه در بخش منبع‌شناسی — چون ممکن است خواننده به پیوندها رجوع نکند — این موارد رعایت شده. یک مورد دیگر این‌که اگر ممکن است متن خیلی بندبند نشود. پاراگراف‌های یکی،دوخطی چشم‌نواز نیست و بهتر است تا جایی که می‌شود مطالب پیوسته باشد. پررنگ کردن مطالب و ایتالیک کردن نام‌ها هم که طبق اصول شیوه‌نامه باید باشد. شرمنده این‌قدر دستور می‌دهم. ؛) با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۴ (ایران) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۴ (UTC)[پاسخ]

من همهٔ پیوندهای سرخی که به نوعی سرشناسی داشت و منبعی هم برایش پیدا کردم، ساختم. اکنون یازده پیوند مانده که نمی‌دانم سرشناسی‌شان چگونه است. لطفاً دوستان راهنمایی بفرمایند که آیا سرشناسی دارند یا نه؟ تا اگر سرشناس برآورده شدند اقدام به ساخت آن‌ها کنم.

  1. آنجلو پیه‌مونتزه تبدیل به یادداشت شد.
  2. دودمان‌های قفقازی زدوده شد تا بعد.
  3. شاداب ساخته شد.
  4. رزان ساخته شد.
  5. کاروانسرای چاهه به نوشتار رباط ماهی پیوند داده شد.
  6. حییّ بن قتیبه ساخته شد.
  7. علی دیلم ساخته شد.
  8. هوشنگ دولت‌آبادی زدوده شد تا بعد.
  9. فرزاد قائمی زدوده شد تا بعد.
  10. الیاس نورایی زدوده شد تا بعد.
  11. مجلهٔ باختر قبلاً Mpj7 عزیز ساخته‌بودند. سپاس از ایشان :)

از این میان، هوشنگ دولت‌آبادی نسبتاً سرشناسی دارد، اما باز هم فکر کردم نظر دوستان را بدانم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۱ (ایران) ‏۸ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۵۱ (UTC)[پاسخ]

@4nn1l2: تاریخ ساخت سنگ‌تراشه‌ها را به‌دست آوردم. حوالی سال‌های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ ساخته شده. راستی دربارهٔ این پیوندهای سرخ هم نظرتان را می‌فرمایید؟ چند روزی بیشتر فرصت نیست. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۴ (ایران) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۴ (UTC)[پاسخ]

@Sa.vakilian: نظرتان را دربارهٔ پیوندهای سرخ می‌فرمایید؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۷ (ایران) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۷ (UTC)[پاسخ]

حداکثر برای سه چهارتایش می شود مقاله ساخت : تذکرة الشعرا، مجله باختر و چاهه.--سید (بحث) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۱۸ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: تذکرة‌الشعراء که در فهرست نیست! و مقاله دارد. آن یکی دوتای دیگر هم به بدبختی می‌شود منبع پیدا کرد. باقی را چه کنیم؟ حذف؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۵ (ایران) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۵۵ (UTC)[پاسخ]
تصویر را بر می‌گردانم. به نظر بنده، بود یا نبود پیوندهای سرخ ربطی به فرایند برگزیدگی ندارد مگر اینکه مخل رساندن معنا باشد که در اینجا نیست. ‏4nn1l2 (بحث) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۱ (UTC)[پاسخ]
@4nn1l2: سپاسگزارم. :) خب پس شما هم موافقید که کلاً پیوندهای باقی‌مانده را حذف کنیم؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۷ (ایران) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)[پاسخ]
به نظرم شاداب و علی دیلم شاید به درد بخورند. بقیه چندان مهم نیستند و هروقت ساخته شدند می‌توان لینکشان کرد. ‏4nn1l2 (بحث) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۲ (UTC)[پاسخ]
بسیار خب. سپاسگزارم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۵ (ایران) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۵ (UTC)[پاسخ]

سلام. مقاله حاوی اطلاعات زیادی بود که بی شک ارزش زیادی دارد اما طولانی شدن مطالب می تواند به یک نقطه ضعف بدل شود. خوشبختانه ما می توانیم مقالات دختر بسازیم, هرجا که جا دارد حتما این کار را بکنید. برخی مطالب هم شاید بیشتر باید ذیل سبک خراسانی یا شاهنامه بیایند تا این مقاله. بخش آخر که واقعا جایش در این مقاله نیست, تنها نام این نهادها مرتبط اند و می شود آنها را فهرست کرد. بخش آغازین خیلی بهتر می تواند باشد. درباره موضوعات مورد مناقشه مثل زبان هایی که فردوسی می دانست اگر در منابع ثالثه به آن پرداخته شده است حتما از آنها استفاده کنید. نوشته شده بود "فردوسی دهقان بود" این را بهتر است بنویسیم "از طبقه دهقان بود". جایی آمده بود "او بر این باور است که جیّد[یادداشت ۲۲] شعر پارسی برابر با جیّد شعر عربی نیست" این خیلی مبهم بود. آیا منظور این است ابن اثیر از واژه "جید" ایتفاده کرده است? در این صورت من باز هم منظور آن منبع را نمی فهمم و فکر کنم برای خوانندگان دیگر هم گیج کننده باشد. اگر در منبع توضیحات بیشتری آمده لطفا اضافه بفرمایید. --Z ‏۱۰ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۹ (UTC)[پاسخ]

@ZxxZxxZ: با مطالعه بحث های خوبیدگی و برگزیدگی در می یابید که بسیار درمورد اینکه چه چیزی اضافه و چه چیزی حذف شود بحث شده است و افراد اختلاف نظر دارند. به نظرم، نهایتا، بر عهده خود جناب کامران که تصمیم بگیرد چه چیزی بماند و صرف طولانی بودن مقاله هیچ اشکالی ندارد. ما شبیه این بحث را در مقاله پینک فلوید هم داشتیم و در نهایت نظر نامزده کننده را پذیرفتیم.
@مرتضا: اصلاحات املایی و انشایی شما به کجا رسید؟--سید (بحث) ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۰۷ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: روی بخش زایش، به صورت نمونه، کار کردم و پرسیدم آیا این روش مورد تایید است یا نه. تلاش این بود که لحن و محتوا عوض نشود، اما ناگزیر از تغییر جمله بندی هستم مشابه آنچه مشاهده می فرمایید. اگر مورد تایید است در هفته آینده می توانم کارم را روی بقیه متن شروع کنم. اما به نظرم آمد که کامران عزیز خیلی موافق تغییرات با این سبک و سیاق نیست. باز هم هرطور دستور بفرمایید در خدمتم. ٪ مرتضا (بحث) ‏۱۳ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۸ (UTC)[پاسخ]
قطعا هیچ معیار سفت و سختی (متاسفانه) نمی توان برای این موضوع گذاشت, اما این که مسئله ای به نامزدکننده واگذار شود این راه حل به حساب نمی آید و درواقع راه را برای هرگونه 'بحثی بسته ایم! چیزی که اساسا برای آن اینجا در وپ:گمب آمدیم.
خواستم تاکید کنم برخی موارد "صرفا نظر من" نیست و در تضاد با اصول مکتوب ما هستند, مثلا ذکر جزییات پیرامون نهادهایی که فقط نامشان به موضوع مقاله ربط دارد.
توصیه درباره بهبود بخش آغازین: همه مطالبی را که منبع دارند اگر در متن نیستند حتما در متن جا بدهید. بعد بخش آغازین را به صورت خلاصه ای از متن مقاله بنویسید, هیچ نیازی به ارجاع به منابع در بخش آغازین نیست. جزییات موضوعات مورد مناقشه هم (مثلا زبانهایی که فردوسی می دانسته است) معمولا جایی در بخش آغازین ندارند. یک بخش آغازین مورد قبول به نظرم خیلی کوتاه تر از این هم می تواند باشد.
--Z ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۴۰ (UTC)[پاسخ]
قرار بود بخش آغازین در خاتمه تکمیل مقاله بازنویسی شود.--سید (بحث) ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۳ (UTC)[پاسخ]

(تعارض ویرایشی) @ZxxZxxZ: درود و سپاس از توجه شما :) اما کاش زودتر از این‌ها به فردوسی سر می‌زدید. الان نزدیک دو سال است که این نوشتار در دست ویرایش است و فراوان فرازونشیب داشته‌است. نمی‌دانم مطالب گمخ و گمب فردوسی را کامل مطالعه فرموده‌اید یا نه؟ پاسخ موارد شما همه در این گفتگوها هست. یا نمی‌دانم یادداشت ۲۲ که دربارهٔ معنای جیّد هست دیده‌اید یا نه؟ البته سید لطف دارند که می‌فرمایند به عهدهٔ بنده گذاشته‌اند. من سعی کردم تا حد ممکن نظر دوستان را تأمین کنم. برخی موارد را دفاع کردم و برخی موارد با توجه به همان گفتگوها تغییر نکرد. دربارهٔ نهادها که فرمودید، خب اگر جای‌شان در این نوشتار نیست پس کجاست؟ دلیل‌تان برای نپرداختن به آن‌ها در این نوشتار چیست؟ به این نهادها در نوشتار دانشنامهٔ زبان و ادب هم اشاره شده، حالا ما برای این‌که از حجم نوشتار شاهنامه که بسیار سنگین خواهدشد، کم شود، این موارد را در فردوسی آوردیم. ضمن این‌که پیش از خوبیدگی هم این مطالب در نوشتار فردوسی بود. دربارهٔ دیباچه هم که دوست دیگری بر این باورند که باید مفصل‌تر شود آن‌هم در حد سه برابر! حالا نظر شما هم بر کوتاه‌سازی است. خب حالا چه کنیم؟ :) -- |کامران آزاد| ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۵ (ایران) ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۵ (UTC)[پاسخ]

یک تست روی دیباچه زدم، اما طولانی شد. خلاصه‌ای از هرچه که به نظر مناسب بود در دیباچه بیاید، آوردم. دیگر زحمت کاستنش با شما. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۶ (ایران) ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۰۶ (UTC)[پاسخ]

برای جمع بندی

@Sicaspi،‏ محک و Mazandar: این مقاله مفصلا در خلال مراحل خوبیدگی و برگزیدگی بررسی شده است. نامزدکننده درخواست جمع بندی دارد. البته هنوز در چند مورد اصلاحات تکمیل نشده است. این موارد عبارتند از بررسی املایی، انشایی و سجاوندی؛ ارتباط برخی مطالب با این مقاله که در بحث های بالا ملاحظه می فرمایید؛ کیفیت اتصال ارجاعات، پانویس ها و منابع به هم و برخی موارد جزیی دیگر. لطفا هر یک از شما بزرگواران که برایش مقدور است، ضمن تقبل جمع بندی، اگر پیشنهادی برای اصلاح در این موارد و موارد دیگر می بیند نیز بفرماید.--سید (بحث) ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۳۷ (UTC)[پاسخ]

یک نکته برای بررسی املایی، انشایی و سجاوندی عرض کنم: با احترام به همهٔ بزرگواران، به‌نظر بنده بهترین دوستی که می‌توانند این کار را انجام دهند، استاد حسنی هستند. با توجه به پیشینهٔ علمی و دانشنامه‌ای ایشان، و نمونه‌ای که در نوشتار مشهد زحمت کشیدند، به‌یقین این نوشتار با ویرایش املایی، انشایی و سجاوندی ایشان، از این نظر به اوج خود خواهدرسید و نمونه‌ای نیک برای دوستان خواهدشد. من پیشتر از ایشان درخواست کرده‌ام، اما ظاهراً گرفتاری زیاد دارند. اگر دوستان هم موافق هستند این زحمت را به ایشان بدهیم و از ایشان این درخواست را داشته‌باشیم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۴ (ایران) ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۴ (UTC)[پاسخ]


بحث بسته شده است. لطفاً آن را تغییر ندهید. ادامهٔ دیدگاه‌ها باید در صفحهٔ بحث مناسب ثبت شوند. نباید ویرایش دیگری در این ریسه انجام شود.