چگل
چـِگِل نام یکی از قبائل ترک تبار خاور دور و از ترکان خَلُّخ (ناحیهای در حدود کاشغر) است.[۱] سابقه این قبیله از قرن هفتم میلادی شناخته شدهاست و در اطراف دریاچه ایسیقکول واقع در کشور قرقیزستان کنونی زندگی میکردند. آنها از بازماندگان دو قبیله از «شش قبیله چویی» از خانات کیمک در ترکستان در نظر گرفته شدهاند.[۲] در کتاب دیوان لغات الترک اثر محمود کاشغری[۳] قبائل ترک و از جمله قبایل چگل، افشار، بایُندر، سلغر، یغما، غز، سلجوق و مجغر که همان مجار باشد، را نام میبرد.
چگل | |
---|---|
قبیله | |
نوعزندگی | چادرنشین |
کاشغری میگوید که ترکان اوغوز به تمام ترکان بین آمودریا و شمال چین «چگل» میگفتند. چگلها ساکن ساحل شمالی ایسیقکول و درهٔ رود ایلی بودند و در سدههای چهارم و پنجم جمعیت بسیار داشتند. پراکندگی چگلها از حوالی طراز تا کاشغر بود. ظاهراً تا قبل از قراخانیان حکومت مستقل داشتند و پادشاهشان تکین یا تکسین عنوان میشد. عدهای از چگلها در نیمهٔ دوم قرن چهارم پیرو مذاهب قدیم خود و عدهای از جمله ساکنان شهر چگل در حوالی طراز مسلمان بودند.[۴]
در فرهنگ دهخدا آمده چگل نام شهری است از ترکستان قدیم که ظاهراً مردم آن شهر به زیبایی معروف بودهاند و بدین مناسبت شاعران در اشعار خود خوبرویان را بدین شهر نسبت داده یا به مردم این شهر تشبیه کردهاند.[۵]
چِگِل در ادبیات پارسیویرایش
از مردم چگل بردگان زیباروی را از چگل به ایران میآوردهاند از این رو در نزد شاعران فارسیزبان و در ادبیان فارسی به زیبایی و خوشاندامی از ایشان یاد شدهاست[۱]و واژهٔ چِگِل یا کنایه شمع چِگِل در ادبیات پارسی به زیبا و زیبارویی مانند شدهاست.
صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم | فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم |
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل | شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی |
- خواجوی کرمانی گوید:
ای شمع چگل دوش در ایوان که بودی | وی سرو روان دی به گلستان که بودی |
- حکیم صبوری گوید:
ور براندازد نقاب از صورت شمع چگل | زهد را غارت نماید هوش را یغما کند |
- شاهنامه جنگ بزرگ کیخسرو
چو افراسیاب ان چهارم پسر | کمر بسته آمد به پیش پدر | |
بدو داد ترک چگل صدهزار | زره دار و با گرزه گاو سار | |
که باشد نگهدار پشت پشنگ | نپیچد اگر بارد از ابر سنگ[۶] |
- شاهنامه پادشاهی گشتاسپ
مکن دلت را بیشتر زین نژند | به داد خدای جهان کن بسند | |
بدادش بسی پند و بشنید شاه | چو خورشیدگون گشت برشد به گاه | |
نشت از بر گاه و بنهاد دل | به رزم جهانجوی شاه چگل | |
از اندیشهٔ دل نیامدش خواب | به رزم و به بزماش گرفته شتاب[۷] |
پانویسویرایش
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «معنی چگلی | فرهنگ فارسی عمید». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۸.
- ↑ "Chigils". Wikipedia (به انگلیسی). 2018-04-11.
- ↑ در سال چهار سَد و شصت در دوره خلفای عباسی تألیف شده که عبارتست از تفسیر لغات ترک به زبان عربی
- ↑ «چِگِل». encyclopaediaislamica.
- ↑ لغتنامه دهخدا: چگل
- ↑ جلد چهارم: جنگ بزرگ کیخسرو، صفحه: 190
- ↑ جلد ششم: پادشاهی گشتاسپ، صفحه: ۳۶۵
منابعویرایش
- شاهنامه فردوسی. از نسخه مسکو. نشر محمد. (صفحه: ۹۱). شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵