جعفر خرسندی

معلم و شاعر ایرانی

جعفر خرسندی، (۱۲۸۳–۱۳۵۲) از شاعران برجسته شهر بروجرد و نوازنده تار و ویولن بود. او برادر ناتنی ابوالقاسم لاهوتی و از شاگردان ابوالحسن صبا و روح‌الله خالقی بود.

جعفر خرسندی
تصویر استاد جعفر خرسندی
تصویر استاد جعفر خرسندی
نام اصلی
جعفر خرسندی
زاده۱۲۸۳
محل زندگیبروجرد
درگذشته۱۳۵۲
سرطان
آرامگاهبهشت شهدای بروجرد
تخلصخرسندی
پیشهآموزگار
زمینه کاریشاعر ٫ استاد موسیقی
ملیتایرانی
دیوان اشعاردیوان اشعار استاد جعفر خرسندی
استادابوالحسن صبا ٫ روح‌الله خالقی
فرزند(ان)۷ دختر ٫ ۲ پسر

وی در سال ۱۳۴۳ ریاست اداره فرهنگ و هنر بروجرد را به عهده گرفت و تلاشهای بسیاری برای ارتقا سطح فرهنگ و هنر شهر بروجرد انجام داد. از آثار او می‌توان به دیوان اشعار استاد جعفر خرسندی[۱] اشاره کرد..

از وی اشعاری در زمینه‌های گوناگون از جمله مناجات نامه، نوروزیه و بهاریه، مدح و ثنای اهل بیت، غزلیات عاشقانه، پند و اندرز و اشعاری به زبان محلی بروجردی و لری به یادگار مانده‌است، از نکات برجسته در شعر وی طبع روان و اثرگذار شاعر است. تخلص او در اشعارش "خرسندی" می‌باشد.

زندگی‌نامه ویرایش

کودکی ویرایش

جعفر خرسندی در سال ۱۲۸۳ خورشیدی در شهرستان بروجرد به دنیا آمد، در جوانی به همراه خانواده به کرمانشاه رفت و در همان‌جا اقامت گزید. پس از فوت پدر و با ازدواج مجدد مادر، با ابوالقاسم لاهوتی (شاعر و مشروطه خواه بزرگ ایرانی) برادر شد و در محضر وی به کسب علم و سواد و رموز شاعری پرداخت. همنشینی با برادر ناتنی، استعداد و طبع شاعری را در او بارور کرد.

جوانی و آغاز تحصیلات موسیقی ویرایش

 
در این عکس ایشان در کنار همکاران و شاگردان دورهٔ ابتدایی در مدرسه محل خدمتش دیده می‌شود

در جوانی اهل سیر و سفر بود و سفرهایی به عراق و دیگر مناطق مرزی داشت. او در این دوران تجارب بسیار اندوخت و بعضی از این خاطرات را در شعرهایش منعکس کرده‌است. وی چند صباحی در شهر سنندج اقامت گزید و در آنجا صاحب ۲ فرزند شد.

علاقه وافر وی به موسیقی اصیل ایرانی او را به تهران کشاند و در هنرستان موسیقی ملی نزد اساتیدی چون ابوالحسن صبا و روح‌الله خالقی هنر آموخت و در سازهای مختلف مثل تار و ویولن تبحر یافت.

پس از دورهٔ هنر آموزی به استخدام اداره آموزش پرورش بروجرد درآمد و به شغل مقدس آموزگاری مشغول شد و همزمان ریاست اداره فرهنگ و هنر بروجرد را بعهده گرفت و پایه‌گذار موسیقی در مدارس شهر بروجرد شد.

ورود به عرصه شاعری ویرایش

 
دیوان اشعار استاد جعفر خرسندی

روحیه هنرمندانهٔ ایشان سرانجام خود را در قالب شعر نشان داد و ایشان در کنار نواختن تار به سرودن شعر مشغول شد. به طوری که کم‌کم نواختن ساز را کنار گذاشت و تمام وقت خود را صرف سرودن شعر نمود.

ایشان با شعرای زمان خودش از جمله حزین بروجردی که چندین جلد دیوان اشعار از ایشان باقی‌مانده‌است. ارتباط نزدیک و همیشگی داشت و همواره از تجارب یکدیگر در زمینه شعری بهره می‌بردند و گاهی با دیگر شعرای شهر مثل آقای شریعتی گفت و شنود شعری داشت.

او در انجمن شعرای بروجرد حضوری فعال داشت و اشعار خود را غالباً در آنجا بیان می‌نمود. هنگامی که به سرودن اشعار سیاسی خود در آنجا پرداخت. از طرف سازمان امنیت مورد بازخواست و تهدید قرار گرفت و از وی خواسته شد که آن اشعار را هرگز در جایی دیگر بیان ننماید.

این اولین بار نبود که مورد بازجویی قرار می‌گرفت، چندی قبل به خاطر برادر ناتنی اش ابوالقاسم لاهوتی، که فرماندهی قیام تبریز را در سال ۱۳۰۰ در آذربایجان به عهده داشت از طرف حکومت مورد بازخواست قرار گرفته بود.

او در کنار روحیه شاعرانه‌اش بسیار مقید و پایبند به مقدسات مذهبی خود بود و با حساسیت خاصی تکالیف دینی فرزندانش را به آنها گوشزد می‌کرد.

وجود همسر وی که از یک خانواده معروف و عالم بروجردی ملقب به آقا برار که دوست و همنشین سید حسین طباطبایی بروجردی بود، بر اعتقاد مذهبی او افزود، که این روحیه مذهبی را در اشعاری که در باب اهل بیت سروده‌است می‌توان مشاهده کرد.

درگذشت ویرایش

زندگی او در سال ۱۳۵۲ بر اثر سرطان به پایان رسید و در شهرستان بروجرد به خاک سپرده شد.

دیوان اشعار جعفر خرسندی توسط فرزندان وی در سال ۱۳۸۳ به چاپ رسید و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران ۳۰۰ جلد از این کتاب را خریداری نموده و به کتابخانه‌های بزرگ کشور فرستاد.

در همان سال رادیو بروجرد اقدام به پخش ویژه برنامه معرفی وی و اشعارش نمود و بار دیگر یاد او را در اذهان مردم بروجرد زنده گردانید.

دیوان اشعار ویرایش

 
دست خط ایشان در یکی از اشعار مناجات نامه
 
شعر معروف بروجردی «پَ چُنَه جونِ بِرارِتِ» در دیوان اشعار

مناجاتنامه ویرایش

یا رب نظری به حال زارمکز شرم گناه بی‌قرارم
من بندهٔ زار و ناتوانمغم خانه شدست آشیانم
آتش بدرون و دیده پرآبدر آتش و آب کی کنم خواب
از عمر من آنچه برد ایامبا خون جگر کشیده‌ام جام
ای بار خدای عالم آرایگم کرده رَهم ٫ رَهم تو بنمای
گه سنگ زند فلک به جانمگه تلخ کند شکر به کامم
نه مال و نه ثروتم تواندکز دایره غمم رهاند
وامانده به کوی آرزویمیا رب بگشای دربرویم
بر اشک یتیم و طفل بیمارکو را نبود کسی پرستار
یا رب به نبی و آبرویشبر حرمت خفتگان و کویش
یا رب به علی و خاندانشیا رب به حسین و یاورانش
بگذر ز حساب بی حسابمکز شرم گناه در عذابم
یا رب تو کریم و مهربانیحاشا که ز درگهم برانی
خرسندی اگر تو رخ بتابیزین در که در دگر نیابی

غزلیات ویرایش

گفتم که چشم مستت بر ما نظر نداردگفتا که او ز مستی از خود خبر ندارد
گفتم هزار عاشق سر می‌کشد به کویتگفتا که در ره عشق کس پا و سر ندارد
گفتم که مرغ روحم پر می‌زند به سویتگفتاکه مرغ عشق است، او بال و پر ندارد
گفتم که صبح وصلت کی می‌شود فروزانگفتا که شام هجران هرگز سحر ندارد
گفتم که زندگانی عیش است و کامرانیگفتا که عیش دائم کامی به برندارد
گفتم که درد هجرم درمان کن از نگاهیگفتا که درد عاشق درمان دگر ندارد
گفتم که بازخوانی ما را به بر نهانیگفتا رقیب امشب زین ره خبر ندارد
گفتم به تیر مژگان آتش زدی به جانمگفتا که تیر مژگان سوز جگر ندارد
گفتم که ساقی امشب مست از سراب ناب استگفتا هزار افسوس جامی دگر ندارد
گفتم که عمر جاوید خرسندیا تو داریگفتا که بی رخ دوست هستی ثمر ندارد

منابع ویرایش

  1. خرسندی، جعفر (۱۳۸۳). دیوان اشعار استاد جعفر خرسندی. تهران: انتشارات دلشدگان.