محمدصادق بن حاجی میرزا حسین فراهانی (۱۱ مرداد ۱۲۳۹[۱] — ۱۲۹۶) ملقب به ادیبالممالک فراهانی و امیرالشعرا و متخلص به امیری و پروانه شاعر، ادیب و روزنامهنگار دوره مشروطه.[۲][۳][۴] پس از مهارت و شهرت در شاعری، مظفرالدین شاه به او لقب ادیب الممالک داد.
ادیب از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۱ ه.ق همراه امیر نظام در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان، کرمانشاه به سر میبرد. درسالهای ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ ه.ق در تهران به سر میبرد در دارالترجمه دولتی مشغول به کار بود. در سال ۱۳۱۴ ق بار دیگر همراه امیرنظام به آذربایجان رفت و هنگامیکه مدرسه لقمانیه تبریز در سال ۱۳۱۶ ق افتتاح شد، نیابت ریاست آنجا را عهدهدار گشت و در همین سال روزنامه ادب را در تبریز منتشر ساخت. در سال ۱۳۱۸ ه.ق راهی خراسان شد و انتشار روزنامهٔ ادب را تا سال ۱۳۲۰ در آنجا پی گرفت. در سال ۱۳۲۱ ه.ق به تهران آمد و سردبیری روزنامهٔ ایران سلطانی را تا سال ۱۳۲۳ عهدهدار شد. در این سال به بادکوبه رفت و انتشار بخش فارسی روزنامه ارشاد را که به ترکی منتشر میشد، بر عهده گرفت.[۶]
در سال ۱۳۲۴ه.ق بار دیگر به تهران بازگشت و این بار سردبیری روزنامه مجلس به او سپرده شد. او در سال ۱۳۲۵ روزنامه عراق عجم را در همین شهر منتشر ساخت. در دوران استبداد محمد علیشاه ادیب به صف مشروطهخواهان پیوست، و در سال ۱۳۲۷ه.ق همراه با مجاهدان فاتح وارد تهران شد. در سال ۱۳۲۹ه.ق وارد عدلیه یا دادگستری امروزی شد و تا پایان عمر به ریاست چندین شعبه عدلیه در شهرهای اراک، سمنان، ساوجبلاغ و یزد منصوب شد. ادیبالممالک فراهانی در روز ۲ اسفند ۱۲۹۵ خورشیدی (۲۸ ربیعالثانی سال ۱۳۳۵ه.ق) در شهر یزد سکته کرد و در همین سال پس از بازگشت به تهران درگذشت. آرامگاه او در شهر ری است.[۷][۸]
پدرش حاج میرزا حسین، پدربزرگش صادق و جدش میرزا معصوم حسینی فراهانی، متخلص به «محیط» نام داشتهاند. میرزا معصوم حسینی فراهانی، شعر میسروده و «محیط» تخلص میکردهاست. ادیب در زندگینامهٔ خود دربارهٔ او میگوید:
«میرزا معصوم الحسینی الفراهانی، متخلص به «محیط» از معاریف ادبا و بلغای صدر سلطنت قاجاریه است که ذکرش در دفاتر آن عصر از قبیل کتاب انجمن خاقان تألیف فاضل خان گروسی و گنج شایگان اثر خامهٔ میرزا طاهر دیباچهنگار با مختصری از شعر شیرینش درج شده…»[۹]
ادیب در همین زندگینامهٔ خویش شعری لطیف از میرزا معصوم فراهانی نقل میکند که امیر نظام گَرّوسی بر سر دَرِ خانهٔ پدری خود، روی سنگ کنده بودهاست (در خیر مقدم به ورود علی اکبرخان کلانتر ملقب به امین الرعایا توسط وی بیان شده):[۱۰]
مرا خانه ای نیست در خورد دوست اگر باشد از یمنِ تشریف اوست بگو پا نهد دوست تا سر نهیم ز خاک رهش بر سر افسر نهیم در این خانه هر کس که پا مینهد قدم بر سر و چشم ما مینهد
این میرزا معصوم حسینی فراهانی، متخلص به «محیط»، برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام، وزیر ادیب و دانشمند و مشهور محمدشاه است که به دستور محمدشاه در نگارستان خفه شد. عبرت نائینی در تذکرة مدینة الادب[۱۱] شجرهٔ کامل ادیب را به نقل از تذکرهٔ قدسی میرزا تقی خان دانش،[۱۲] سی و شش پشت به علی بن حسین میرساند.[۱۳]
ادیب نیز در زندگینامهٔ خویش، در آغاز دیوان، نسب جدّ خود، عیسی حسینی فراهانی را تا سجاد سی و شش پشت میداند:
«چون خاتَم حضرت سیدالساجدین علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب - علیهم السلام - که امام چهارم اثنی عشریه و جدِ اعلای این سلسله میباشد، در نزد اکابر این خاندان بوده و اکنون نیز در این خانواده مضبوط است. لهذا اجداد قائم مقام را در هر دوره، با وجود وزارت، «میرِ مُهردار» میخواندند و نسب میرزا عیسی بر طبق شجرهای که نزد نگارنده موجود است به سی و شش پشت، تا علی بن الحسین پیوسته میشود.»[۱۴]
ادیب در قطعهای نیز (به مناسبت نقاشی میر زین العابدین، معروف به میر آقا، از چهرهٔ شاعر)، به زبان شعر از نسب خود، سخن میگوید:[۱۵]
گر ندانی کیستم بشنو که گویم
نام خود با نسبتِ اجداد و آبا
نام میمونم محمدصادق آمد
بِنْ حسینِ بِنْ محمد صادق، اما
در حقیقت گر نژادم بازخواهی
شِبْلِ احمد، سبطِ حیدر، نَجلِ زهرا
مسکنم «داین» شد از مُلک «فراهان»
مولدم در «گازُران» از مُلک «شَرّا»
گاه میلادم شب نیمهٔ محرم
کوکبم شمس است و طالع بُرجِ جوزا
زادهٔ قائم مقامم لیک باشد
خامه ام قائم مقامِ کِلک قُسطا
مادر ادیب، دختر میرزا عبدالکریم[۱۶] و او فرزند میرزا حسن برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم است. اگر قدری به عقب برگردیم:
میرزا عیسی قائم مقام فراهانی اول (میرزا بزرگ) که در ذی الحجة ۱۲۳۷ هجری قمری در تبریز وقات یافته و در امامزاده حمزهٔ تبریز، مدفون شدهاست، دارای دو همسر بود. یکی همسری آذربایجانی که از این خانم، میرزا موسی فراهانی و تاج ماه بیگم به وجود آمد. میرزا موسی الحسینی الفراهانی که تولیت آستان قدس را عهدهدار بود، در ۱۲۶۲ هجری قمری در مشهد وفات یافت و تاج ماه بیگم، مشهور به حاجیه عمّه،[۱۷] همسر شاهزاده ملک قاسم میرزا فرزند فتحعلیشاه بود.
۱. میرزا معصوم حسینی فراهانی که در حیات پدر در ۱۲۲۷ در تبریز مرد و او جد پدری ادیبالممالک است.
۲. میرزا ابوالقاسم قائم مقامِ دوم که در ۱۲۵۱ قمری به امر محمد شاه خفه شد.
۳. میرزا حسن.
بزرگترین برادرش میرزا علیخان (یا به قول برخی از اخلاف امروزین ادیب الممالک، میرزا علی اکبر خان) است که اولاد اول خانواده است و از او اولادی بازنماند.[نیازمند منبع]
برادر دیگر، میرزا مهدی، مشهور به سید الواعظین است که ۸ فرزند از او ماند. پنج دختر و سه پسر. از یکی از این پسران به نام میر مرتضی، دکتر عبدالمجید قائم مقامی به دنیا آمد که استاد درس قانون امور حسبی در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران بود.
برادر سوم، یعنی کوچکترین برادر ادیب، میرزا علی اصغر نام دارد. (در ۱۲۸۴ قمری متولد شدهاست).[۱۸] بعدها به سید علی اصغر بصیر العدالة قائم مقامی شهرت یافت و دست کم تا سال ۱۳۱۲ هجری شمسی با همسر و دخترانش در رشت «مدرسهٔ بنات اسلامی» را میچرخاندهاست.
او سه دختر و دو پسر داشتهاست.
ادیب الممالک دو خواهر داشتهاست. یکی در حیات ادیب، وفات کرده و دیگری، شاعره ای نسبتاً توانا بوده و ادیب خود دربارهٔ وی در زندگینامهٔ کوتاهی که نوشتهاست میگوید:
«این خواهرم که در قید حیات است، از زنان ادیبهٔ ایران بهشمار میرود؛ نامش «فاطمه خانم» است و «شاهین» تخلّص میکند؛ شعرش به طراوت و حلاوت مشهور شده و در خاتمهٔ کتاب خیرات حسان قصیده ای از وی ثبت گشته…».[۱۹]
تولد این بانو را که در تذکرهها به نام فاطمه سلطان آوردهاند؛ ششم رجب ۱۲۸۲ نقل کردهاند و وفاتش را پس از ۱۳۰۵؛[۲۰] بنابراین، این خواهر پنج سال از ادیب کوچکتر بودهاست.
«به نوشتهٔ مؤلف خیرات حسان، این بانو در ادبیات فارسی و عرب و شعر فارسی مهارت کامل داشته و مقامش در شعر فارسی همانند خَنساء در شعر عربی است. دیوان او حدود دو هزار قصیده در مدح حجت بن الحسن و مظفرالدین شاه قاجار (۱۳۱۳–۱۳۲۴ ق) دارد.[۲۱]
نورعلی الهی از ادیبالممالک فراهانی به عنوان یک سرسپردهٔ دین یاری (اهل حق) یاد میکند.[۲۲] او اشعار نصیری را تحت عنوان راز تیموری به نظم درآورده و وحید دستگردی مصحح دیوان وی آن را با حوادث تاریخی ایران منطبق ساختهاست. او علاوه بر به نظم درآوردن پیشگوییهای تیمور بانیارانی، برخی از قوانین یارسان را نیز در دیوان خود درج کردهاست و کلامی از نظرعلی جناب را نیز به فارسی سرایش کردهاست. او همچنین پیشگوییهای ایلبگی جاف را به نظم فارسی ترجمه کردهاست. آثار ادیبالممالک حاکی از آن است که او با بزرگان دین یاری و جامعهٔ یارسان در ارتباط بودهاست.[۲۳]
شهرت ادیب الممالک در کسوت شاعر باعث شد که ارزش و پایگاه او در روزنامهنگاری و نویسندگی تحت الشعاع قرار گیرد و جز گروه خاصی به نقش او در مقام یکی از پیشگامان رشتهٔ روزنامهنگاری توجه نکنند. در زمانی که نهضت آزادی خواهان ایرانی ضد استبداد قاجار پا گرفت و مردم طالب استقرار نظام دموکراسی بودند، نوشتههای ادیب در پیشبرد سطح آگاهی آنان از حقوق سیاسی و اجتماعی خود و تهییج آنها به ایستادگی در برابر فشارها و تهدیدات زمامداران اثری بسزا داشت. به نظر میرسد ادیب الممالک نخستین شاعری است که در ایران به کار روزنامهنویسی هم پرداختهاست؛ بنابراین، میتوان او را طلایه دار شعرای روزنامهنگاری چون ملک الشعرای بهار، اشرف الدین گیلانی، علی اکبر دهخدا، فرخی یزدی و میرزاده عشقی دانست. تا پیش از شروع نهضت مشروطه، روزنامههای درخور اعتنایی که در ایران نشر میشدند یا مستقیماً زیر نظر دولت بودند یا، مخصوصاً در شهرستانها، در سایهٔ حمایت حکام فعالیت میکردند.[۲۴] از این رو، روزنامهٔ مردمی و مستقلی در دسترس نبود که ناشر اندیشهها و آرمانهای تودههای مردم باشد. ادیب از نخستین کسانی بود که با تأسیس روزنامهٔ ادب رسماً پای به عالم مطبوعات نهاد و کمابیش تا پایان عمر کار روزنامهنویسی را همراه با شاعری دنبال کرد.
دو سال پس از آنکه ادیب در ذیقعدهٔ ۱۳۱۴ق/آوریل ۱۸۹۶م با امیرنظام گروسی باز به تبریز برود، اقدام به تأسیس روزنامه ای کرد که نخست با عنوان جریدهٔ ادب و پس از چندی فقط با نام ادب از آغاز تا پایان سه دورهٔ مختلف را پشت سر گذاشت.
در این شهر، طی دو سال تا اوایل ۱۳۱۷ق/۱۸۹۹م، بر روی هم، به روایتی ۲۲ شمارهٔ مصور[۲۵] و به روایتی دیگر ۱۷ شماره، نخست به خط نستعلیق و پس از مدتی انقطاع به خط نسخ، منتشر شد. ادیب در این روزنامه، افزون بر مقالات سیاسی و اجتماعی، هر بار برخی از اشعار خود را نیز چاپ میکرد. یک بار که روزنامه اش را توقیف کردند، روانهٔ تهران شد، لیکن در منزل اول از اسب به زیر افتاد و دستش شکست و مجبور شد به تبریز بازگردد. شاعر پس از بهبود انتشار ادب را پی گرفت. از دورهٔ روزنامهٔ ادب تبریز ظاهراً بیش از یک شماره از سال دوم (۱۳۱۷ق/۱۸۹۹م) بر جای نماندهاست.[۲۶]
ادیب الممالک در اوایل ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م از تبریز به قفقازیه و از آنجا به خوارزم سفر کرد و یک چند نزد محمدامین، خان خیوه، به سر برد و سرانجام در مشهد رحل اقامت انداخت.[۲۷] سبب توطن ادیب در مشهد گویا تلاش برای احراز تصدی موقوفهٔ خانوادگی قائم مقامی در این شهر بودهاست.[۲۸] او دورهٔ دوم ادب را در این شهر آغاز کرد. نخستین شمارهٔ این جریدهٔ هفتگی در مشهد در ۱۴ رمضان ۱۳۱۸ق/۵ ژانویهٔ ۱۹۰۱م در ۸ صفحه با چاپ سنگی منتشر و تا شوال ۱۳۲۰ق در جمع ۱۱۰ شماره طبع و توزیع شد.[۲۹] ادیب در شمارهٔ اول ادب شعری در قالب مثنوی از خود برای افتتاحیه نشر کرد که در دیوان او در صفحهٔ ۶۰۷ ضبط شدهاست. تا پیش از انتقال ادب از تبریز به مشهد، هنوز در این شهر از روزنامه خبری نبود و بنا براین، تأسیس و نشر ادب زیر نظر سخنور و نویسندهٔ برجسته ای چون ادیب الممالک که از حیث دانش و فضل و خط و ربط در ادب فارسی و عربی انگشتنما بود، در محیط آن روز مشهد برای تربیت نسل جوان و تشویق آنان به نویسندگی و گویندگی و برانگیختن افراد مستعد تأثیر بسزایی داشت. حتی شاید وجود ادیب و ادب او در تحول فکری و ذوقی ملک الشعرای بهار و کشاندن او از پیگیری کارهای دستی مانند فیروزه کاری و نقاشی به سوی شعر و ادب بی تأثیر نبودهاست.[۳۰]
مندرجات ادب مشهد مطالبی ادبی، علمی، تاریخی، تجاری، مختصری از اوضاع جهان آن روزگار و البته مقداری مسایل سیاسی و اجتماعی ایران بود. چنین به نظر میرسد که چون ادیب الممالک خود شاعری متبحر، تاریخدان و ادیب بود، درونمایههای ادبیتاریخی روزنامه اش بر مطالب دیگر روزنامهها میچربیدهاست. در بعضی از شمارههای سال دوم ادب مشهد شماری تصاویر و کاریکاتورهای ساده و ابتدایی به چشم میخورد که چون طلیعهٔ تکامل هنر چاپ کاریکاتور در روزنامه است، اهمیت ویژه ای دارند.[۳۱]
بیش از ۱۴ شماره از سال سوم ادب در مشهد منتشر نشده بود که ادیب الممالک به فرمان مظفرالدین شاه و تصویب میرزامحمد ندیم السلطان، وزیر انطباعات و جراید، دفتر روزنامه را از مشهد به تهران منتقل کرد. ادیب مبدأ انتشار مجدد ادب را نخستین شمارهٔ این روزنامه در تهران قرار داد. ادب از ۲۷ رجب ۱۳۲۱ تا ربیع الثانی ۱۳۲۴ق، جمعاً ۱۸۸ شماره منتشر کرد.[۳۲] در بیشتر این مدت، شیخ احمد مجدالاسلام کرمانی (۱۲۸۸–۱۳۴۲ق/۱۸۷۱–۱۹۲۴م)، از ادبای سرشناس و مدیر روزنامههای ندای وطن و کشکول و محاکمات، با ادیب همکاری فعال داشت. در حقیقت، او در دو سال پایانی عمر ادب (سالهای چهارم و پنجم) با عنوان مدیرکل عهدهدار تمامی کارهای روزنامه بود، زیرا در این دو سال ادیب الممالک یا بیرون از ایران به سر میبرد یا متعهد مسئولیتهای دیگر در داخل کشور بود. از آنجا که ادب به همت دو دانشمند سخندان، روشنفکر و آزادیخواه اداره میشد، مندرجاتش از کیفیتی بالا برخوردار بود. ادب در طول انتشارش «خدمات زیادی به نشر آزادی و بالا بردن سطح معلومات عمومی نمود.»[۳۳] این جریده حاوی مقالات تاریخی، ادبی، ترجمهٔ داستانهایی به ویژه از زبان فرانسه، اخبار سیاسی و اجتماعی و گزارش احوال بزرگان، اخبار خارجی و غیره بود. از سال چهارم به بعد، دو صفحه نیز با چاپ سنگی به تصاویر و کاریکاتورهایی با مضامین سیاسی اختصاص داده شد. بقیهٔ صفحات چاپ سربی بودند.
در نخستین ماههای ۱۳۲۴ق که اوضاع ایران دستخوش اغتشاش بود و مدیران جراید و دیگر آزادی خواهان بر اثر استبداد صدراعظم، عین الدوله عبدالمجیدمیرزا (م. ۱۳۴۵ق/۱۹۲۶م)، پراکنده شدند، مجدالاسلام همراه با حسن رشدیه، بانی مدارس نوین، به کلات تبعید شد.[۳۴] کوتاه زمانی پس از آن، ادب برای همیشه تعطبل شد. ادیب الممالک، به مناسبت نفی بلد مجدالاسلام قطعه ای دردناک سروده که در صفحهٔ ۱۷۵ دیوان او ضبط شدهاست. ادیب پس از بازگشت به ایران هرچه بابت ظلمی که در حق ادب شده بود به مقامات شکایت برد، دادخواهی نیافت. این بیداد فاحش با قطع حقوق دیوانی و ضبط تیول خراسان این شاعر آزاده همزمان شد.
بخشی از درونمایهٔ اشعار ادیب به مشکلات و نابسامانیهای اجتماعی ایران آن روز اختصاص دارد که دردمندانه از آن سخن میگوید، خواه مشکلاتی مانند بی قانونی، استبداد و فساد اداری که ریشه ای و بنیادی بودند، خواه گرفتاریهایی مانند گرانی نان که مقطعی و تحت شرایطی خاصی در کشور پیش میآمدند.[۳۵] از میان مسایل اجتماعی که ادیب بیش از همه به آن پرداخته، فساد دستگاه قضا و تشکیلات نابسامان عدلیهٔ آن روز ایران است. او که خود سالها مسئولیتهایی را در ادارت عدلیهٔ چند نقطه از ایران بر عهده داشت و از نزدیک با خرابیها، نابرابریها و حق کشیهای رایج در نظام قضایی نیک آشنا بود، در اشعار عدیده ای با تیغ زبان به آنان که در لباس قضاوت و به نام اجرای عدالت به جان مردم بیپناه افتاده و خود باعث مقداری از همان نابسامانیها شده بودند، حمله کرده و آنها را با هجوهای تیز و تند کوبیدهاست. ابیات زیر تصویری است از وضعیت دادگستری زمان ادیب:[۳۶]
ادیب الممالک از میان انواع قالبهای شعر، بیش از همه به قصیده و قطعه تمایل نشان دادهاست. گرچه غزل، در کنار قصیده، یکی از دو قالب شعری مسلط تا آن زمان بود، ولی ادیب قصیده و سپس قطعه را برای اظهار مقاصد خود مناسب تر مییافت. طبیعی هم همین بود، زیرا نه فقط برای بیان وصف و مدح که محور اصلی شعرهایش در این دوره بود، بلکه برای طرح مضامین تاریخی، قرآنی، نجومی و همینطور آرایشهای لفظی و معنوی که پسند طبع شاعری چون ادیب بود، قصیده جولانگاه مستعدتری در اختیارش میگذاشت. از قضا این دو قالب شعری در دورهٔ دوم شاعری ادیب نیز که تحولی نسبی در مضامین شعری او رخ داد، بیش از دیگر گونهها به کار او آمد. طبق احصاء علی موسوی گرمارودی، شمار ابیات فارسی و عربی ادیب به ۱۶۶۰۰ بیت سر میزند.[۳۷] از ادیب الممالک بیش از ۲۶ غزل و تغزل بر جای نمانده و این در کنار حدود ۱۳۲ قصیده و ۳۰۰ قطعهٔ او رقمی اندک است. در واقع، بخش اعظم اشعار ادیب را حدود ۷ هزار بیت در شکل قصیده و بالغ بر ۳ هزار بیت به صورت قطعه تشکیل میدهد.[۳۸] با اینکه صورت کلام در غزلهای ادیب استوار، پخته و خالی از سستی و ابتذال است، لیکن در محتوای همهٔ آنها نکتههای بدیع و ناگفتهٔ چندانی به چشم نمیخورد. البته بی انصافی است که بعضی غزلها یا لااقل بعضی از ابیات این غزلهای او را درخور تحسین ندانیم. مثنویهای ادیب عموماً شیوا و روان است، ولی بدیهی است که این نوع شعر هم قالب مختار و مرجّح او نبوده و به اقتضای پاره ای موضوعات آن را به کار بردهاست. علاوه بر قصیده و قطعه، ادیب به ترجیعبند، ترکیب بند و مسمط، که در واقع قالبهایی تفننی اند، گرایش نشان دادهاست، زیرا این گونههای شعر که تنوع، موسیقایی و جذابیتی دیگر دارند، قالبهای مناسبی برای مضامین اجتماعی، سیاسی و وطنی بودهاست؛ بنابراین، در میان سرودههای دورهٔ دوم شاعری ادیب این قبیل قالبها بیشتر از دورهٔ اول به چشم میخورند.
علیرضا خزایی دربارهٔ ادیب الممالک چنین مینویسد: «ادیب الممالک، در نگاهی اجمالی، شاعر و ادیبی است سنتگرا که نسبت به واپس ماندگی شرق آگاهی تاریخی یافت و این آگاهی را به شعرهایش نیز منتقل کرد. با وجود برخی هجویهها و پرده دریها، او فرهیخته و اخلاقگراست و از میان شاعران پیش از مشروطه، به تقریب، تنها گوینده پُراهمیتی است که به دگرگونیهای محتوایی تن داد. ادیب الممالک عمر درازی نیافت، اما آن قدر زنده ماند تا دشواریهای متعارف یک انقلاب شاید زودرس را بشناسد. با این همه، به نظر میآید در مجموع، وی در واپسین دهه زندگی اش، که برابر است با نخستین دهه انقلاب مشروطه، یک پیشگام ادبی محافظه کار یا دیر مانده جلوه میکند. از این رو، اُلفتش با گوینده ای مانند «محمد تقی بهار» (ملکالشعرا) دستکم، به لحاظ ادبی، بسیار طبیعی به نظر میآید. البته، از منظری دورتر، میتوان موقعیت ادبی وی را دقیقتر وصف کرد. ادیب الممالک یکی از واپسین نمایندگان دوره بازگشت است که با اعتدال و چابکی ادبی خاص خود، در انتقال شعر فارسی اواخر قاجار به دوره مشروطه نقشی پُراهمیت بر عهده گرفت. با این همه، به سبب دگرگونیهای پُرشتاب سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، بهویژه، در حوزه ادبیات، این نقش، بسیار زود، از یادها رفت. تا جایی که حتی، تاریخ نگاران و یادبودنویسان ادبی سده بیستم میلادی نیز جز چند تن، اغلب با کم مهری، خوانده – نخوانده، شعرهایش را بهکناری نهادهاند.»[۳۹]
↑تذکره انجمن خاقان، با مقدمهٔ دکتر توفیق سبحانی، تهران، نشر روزنه، ۱۳۷۶، ص ۳۵۵.
↑«زندگینامهٔ ادیب الممالک فراهانی». بایگانیشده از اصلی در ۳۱ مارس ۲۰۱۹. دریافتشده در ۳ نوامبر ۲۰۱۸. کاراکتر C1 control character در |پیوند بایگانی= در موقعیت 99 (کمک)
↑نسخهٔ منحصر خطی مجلس شورای ملی، با شمارهٔ ۲۶۴۴۹، ج ۱، ص ۹۲.
↑مرحوم وحید در شمارهٔ ۸ و ۹ مجلهٔ ارمغان، س ۱۰، ص ۴۷۸، این تذکره را تذکرهٔ صدر اعظمی مینامد.
↑«زندگینامهٔ ادیب الممالک فراهانی». بایگانیشده از اصلی در ۳۱ مارس ۲۰۱۹. دریافتشده در ۳ نوامبر ۲۰۱۸. کاراکتر C1 control character در |پیوند بایگانی= در موقعیت 99 (کمک)
↑«زندگینامهٔ ادیب الممالک فراهانی». بایگانیشده از اصلی در ۳۱ مارس ۲۰۱۹. دریافتشده در ۳ نوامبر ۲۰۱۸. کاراکتر C1 control character در |پیوند بایگانی= در موقعیت 99 (کمک)
↑زندگی و شعر ادیب الممالک، نوشته و تنقیح سید علی موسوی گرمارودی، تهران، نشر قدیانی، چ ۲، ۱۳۸۶، ج ۲، ص ۵۲.
↑تنها منبعی که نامِ پدربزرگ مادری ادیب الممالک را ذکر میکند، میرزا غلامحسین خان افضل الملک است در کتاب سفرنامهٔ خراسان و کرمان، تهران، انتشارات توس، بی تا، ص ۵۷.
↑رجوع کنید به مجمع الفصحا، چاپ سنگی، ج دوم، ص ۴۷۳.
علیرضا خزایی، ستاره ای گمنام، (منتشر شده در روزنامه ایران) به تاریخ ۸ اسفند ۱۳۹۶. به نقل از دایرة المعارف اسلامی: «ستارهای گمنام:نگاهی به زندگی ادیب الممالک فراهانی». بایگانیشده از اصلی در ۳۱ مارس ۲۰۱۹. دریافتشده در ۳۰ اکتبر ۲۰۱۸. کاراکتر C1 control character در |پیوند بایگانی= در موقعیت 99 (کمک)
علی موسوی گرمارودی، زندگی و شعر ادیب الممالک فراهانی (تهران: قدیانی، ۱۳۸۴).
محمد رجبی، مشاهیر زنان پارسی گوی ایران از آغاز تا مشروطه، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۷۴.
سید علی موسوی گرمارودی، زندگینامهٔ ادیب الممالک فراهانی. به نقل از مرکز دائره المعارف اسلامی: «زندگینامهٔ ادیب الممالک فراهانی». بایگانیشده از اصلی در ۳۱ مارس ۲۰۱۹. دریافتشده در ۳ نوامبر ۲۰۱۸. کاراکتر C1 control character در |پیوند بایگانی= در موقعیت 99 (کمک)
محمدصادق بن حسین ادیب الممالک، گزیدهٔ اشعار ادیب الممالک، به کوشش احمد رنجبر (تهران: زوار، ۱۳۵۵).
مرتضی سلطانی، فهرست روزنامههای فارسی در مجموعهٔ کتابخانهٔ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۴).
محمدعلی تربیت، دانشمندان آذربایجان (تهران: مجلس، ۱۳۱۴).
دایرة المعارف فارسی، به سرپرستی غلام حسین مصاحب (تهران: کتابهای جیبی، ۱۳۷۴)، ذیل «روزنامه.»