احسان طبری
احسان طبری (زادهٔ ۱۹ بهمن ۱۲۹۵ در ساری - درگذشتهٔ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ در تهران) نویسنده، شاعر، نظریهپرداز برجستهٔ مارکسیسم-لنینیسم، ایدئولوژیست ارشد، و عضو کمیتهٔ مرکزی و هیئت سیاسی حزب توده ایران در سالهای انقلاب ایران بود.[۴] وی از نخستین سالهای دهه سی خورشیدی تا سال ۱۳۶۲ که به زندانهای جمهوری اسلامی ایران افتاد، «معروفترین و برجستهترین چهرهٔ نظری حزب توده ایران» شناخته میشد.[۱] وی در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی در دادگاهی نظامی به صورت غیابی محکوم به دو بار اعدام شده بود. پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ همراه با دیگر رهبران حزب توده به ایران بازگشت و به ادامهٔ فعالیتهای سیاسی در رهبری حزب توده ایران پرداخت. با شروع سرکوب حزب توده ایران در بهار ۱۳۶۲ و در یورش دوم، او نیز دستگیر و زندانی شد.[۵] پس از مدتی مانند بسیاری از دیگر رهبران حزب توده ایران در مصاحبههای تلویزیونی که دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند، شرکت کرد و از کارها و عقاید گذشته خود ابراز ندامت و خود و تمام باورهای زندگیاش را نفی کرد.[۶]
احسان طبری | |
---|---|
![]() | |
زادروز | ۱۹ بهمن ۱۲۹۵ ساری |
درگذشت | ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ (۷۲ سال) تهران |
آرامگاه | «قطعهٔ ۱۱۰ - ردیف ۳۳ - شمارهٔ ۲۶» بهشت زهرا |
محل زندگی | ساری، تهران، مسکو، لایپزیگ، تهران |
ملیت | ایرانی |
نامهای دیگر | پرویز شاد، ا. سپهر. |
تحصیلات | «دکترای فلسفه، علوم اجتماعی و تاریخ»[۱] |
پیشه | نویسنده، شاعر، جامعهشناس و نظریهپرداز مارکسیست |
سالهای فعالیت | نخستین سالهای دههٔ ۱۳۳۰ خورشیدی تا سال ۱۳۶۲ |
نقشهای برجسته | ایدئولوژیست و عضو کمیتهٔ مرکزی حزب توده ایران |
مذهب | شیعه در جوانی، سپس خداناباوریپس از زندانی شدن در سال ۱۳۶۲: ادعای «گرویدن به اسلام». |
مکتب | مارکسیسم، مارکسیسم-لنینیسم |
همسر | آذر بینیاز[۲] |
فرزندان | کارن، آذین، روشنک |
والدین | پدر: فخرالعارفین[۳] |
خویشاوندان | پدربزرگ: شیخ علیاکبر مجتهد طبری ساروی[۳] |
کودکی و خانوادهویرایش
احسان طبری، در شش سالگی به مکتب سید عبدالمجید رفت و قرآن و خواندن و نوشتن آموخت. در هفت سالگی به مدرسه احمدیه رفت و پس از پایان دوره ابتدایی به علت تبعید پدرش به تهران به اتفاق مادرش به آن شهر عزیمت کرد و دوره دبیرستان را هم به انجام رسانید، آنگاه به دانشکده حقوق راه یافت و فارغالتحصیل شد. در خلال تحصیل در دانشکده حقوق به فراگرفتن علوم ادبی و عربی پرداخت و در مدرسه سپهسالار نزد استادان کسب دانش کرد و با فلسفه و علوم عقلی نیز آشنایی یافت.
در سنین جوانی به سبب آشنایی با تقی ارانی به مارکسیسم گروید. وی یکی از ۵۳ نفر بود که در سال ۱۳۱۶ در دوران رضاشاه به خاطر ارتباط با دکتر تقی ارانی دستگیر و زندانی گردید. پس از شهریور ۱۳۲۰ مانند دیگر زندانیان سیاسی دوره رضاشاه آزاد شد و در تأسیس حزب توده ایران شرکت داشت. در سال ۱۳۲۵ در نخستین کنگره نویسندگان ایران در تهران شرکت کرد. در پس ترور نافرجام شاه در سال ۱۳۲۷ و اعلام غیرقانونی بودن حزب توده، در سال ۱۳۲۸ به اعدام محکوم شد، ناگزیر از ایران خارج شد و به شوروی گریخت و در آکادمی مسکو به تحصیل پرداخت و فارغالتحصیل گردید و به مقام استادی رسید. در این مدت وی در رادیو مسکو کار میکرد و سرانجام پس از نه سال فعالیت در این کشور به آلمان شرقی رفت و در شهر لایپزیک اقامت گزید. در برلین دوره آکادمی علوم اجتماعی را گذراندن و به دریافت مقام علمی «دکتر هابیل» در فلسفه دست یافت و سالها در دانشگاههای آلمان به تدریس اشتغال داشت.[۷] وی با زبانهای عربی و پهلوی و روسی و آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و ترکی آذری و ترکی استانبولی آشنایی داشت و تخصصش در زمینه تاریخ فلسفه و ادبیات بود.
زندگی سیاسیویرایش
مقالات زیادی از او در نشریه مردم ارگان حزب توده ایران منتشر شد. در سال ۱۳۲۵ در نخستین کنگره نویسندگان ایران شرکت کرد. در سال ۱۳۲۵ خورشیدی و در اوج سیاستهای فرقه دمکرات آذربایجان و دخالتهای ارتش سرخ که در آن زمان در ایران مستقر بود، دولت وقت اتحاد جماهیر شوروی، کافتارادزه را برای جلب نظر دولت ایران در زمینه «انعقاد قرارداد امتیاز نفت شمال ایران» به آن کشور فرستاد. حزب توده ایران تظاهراتی را در پشتیبانی از سیاست اتحاد شوروی برگزار کرد. در چنین اوضاع و احوالی بود که احسان طبری با نوشتن مقالهای، این موضوع را مطرح کرد که: «اگر دولت ایران برای شرکت نفت ایران و انگلیس در جنوب ایران امتیازی قائل است، به یقین درست خواهد بود که برای همسایه شمالی -شوروی- هم در شمال کشور چنین امتیازی را در نظر بگیرد و این کار، حفظ موازنه منفی است». این سیاست همسازی و همراهی با سیاست شوروی که نفی منافع و مصالح ملی ایران را هدف قرار داده بود، عدهای از کادرهای برجسته حزب توده از جمله اپریم اسحاق و خلیل ملکی را به عصیان واداشت و در نتیجه انشعاب اول حزب شکل گرفت.[۸] دفتر مرکزی حزب پس از استعفای اپریم اسحاق، در بیانیهای او را «جاسوس انگلیس» معرفی کرد و احسان طبری، خلیل ملکی را «خائن و جاسوسی خواند که سرانجام به زبالهدان تاریخ افتاد».[۹]
در سال ۱۳۲۷ پس از سوءقصدی که به شاه شد، حزب توده ایران منحل اعلام شد و اعضا و هوادارانش تحت تعقیب قرار گرفتند. عدهای از رهبران حزب از جمله طبری غیاباً محاکمه و محکوم به اعدام شدند. او در سال ۱۳۲۸ بنا به تصمیم حزب ناگزیر از ایران خارج شد.
نویسندگیویرایش
احسان طبری از جوانی در رشتههای مختلف شعر، قصه، نقد هنری، بررسیهای فلسفی و تاریخی و زبانی، آثاری ایجاد کرده و در دوران طولانی مهاجرت این تلاش را ادامه داده و در هر زمینه آثاری متعددی نگاشتهاست. احسان طبری تحصیلات خود را در آکادمی علوم اجتماعی مسکو انجام داده و به دریافت مقام علمی نامزد علوم فلسفی موفق شده سپس آن را در آکادمی علوم اجتماعی برلین ادامه و به دریافت مقام علمی (دکتر هابیل در فلسفه) رسید. در همین دوران برجستهترین اثر وی به نام: (برخی بررسیها دربارهٔ جهانبینیها و بینشهای اجتماعی در ایران) منتشر شد.[۱۰] طبری به هفت زبان مختلف آشنایی کامل داشت.[۱۱]
نمونه اشعارویرایش
پس از انقلابویرایش
پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ همراه با دیگر رهبران حزب به ایران بازگشت و در حزب توده ایران فعالیت میکرد. با شروع سرکوبی حزب، در یورش دوم، او نیز دستگیر و در زندان اوین زندانی شد. پس از مدتی مانند بسیاری از دیگر رهبران حزب توده ایران در مصاحبههای تلویزیونی که دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند، شرکت کرد و از کارها و عقاید گذشته خود ابراز ندامت و خود را نفی کرد.
مناظرههای تلویزیونیویرایش
برای استقرار حکومت پس از انقلاب ۵۷ نخست لازم بود از فضای ملتهب آن سالها برای محبوبیت زدایی از حزب توده بهره گرفته شود. مناظرههای تلویزیونی میان رهبران حزب توده و ایدئولوگهای جمهوری اسلامی یکی از ابزارها برای تبدیل جنگ سیاسی به جدال میان کفر و ایمان بود.[۱]
مناظرههای تلویزیونی میان رهبران حزب توده مانند احسان طبری و نورالدین کیانوری و ایدئولوگهای جمهوری اسلامی، یکی از ابزارها برای تبدیل جنگ سیاسی به جدال میان کفر و ایمان بود. روحانیان دریافته بودند که برای سرکوب سیاسی حزب توده باید نخست سویه الحادی آن را برجسته کنند. چندی بعد بازداشت سران و اعضای حزب توده آغاز شد.[۱]
شکست رقیب با مناظرهویرایش
«یک بار دیگر احسان طبری را دیدم و آن شبی از شبهای ماه رمضان -سال۶۳- بود که وی را از زندان به خانه مرحوم محّمدتقی جعفری آوردند و مرا هم بدان مجلس فراخواندند. حال و روز خوشی نداشت و دهان و فکاش گویا شکسته یا کج شده بود. جعفری میخواست با وی محاجه کند، اما من مطلقاً خوش نداشتم که با اسیری در بحث شوم، و نشدم. یکبار که آقای جعفری سخنی در نقد شوروی گفت، احسان تکانی خورد و دفاعی غیورانه کرد.»
عبدالکریم سروش
[۱۲]
از نظر روحانیان آنچه زنگ پایان حزب توده را به صدا درآورد اعترافات تلویزیونی و مکتوب احسان طبری بود. پس از تقی ارانی، احسان طبری، پیامبر ایدئولوژیک حزب توده قلمداد میشد که نوشتههایش را روحانیان درگیر با حزب توده با دقت میخواندند. روحانیت شیعه معتقد است شکست چهره او با ادعای «گرویدن به اسلام» و «باور به حقانیت حکومت جمهوری اسلامی»، ابهت چند دهه حزب توده ایران را فروریخت.[۱]
اعترافات تلویزیونیویرایش
احسان طبری در اعترافاتی تلویزیونی که ماهها پس از دستگیری او از تلویزیون نمایش دادهشد، اعلام کرد که در اثر مطالعه کتابهای علامه طباطبایی و مرتضی مطهری به اسلام گرویدهاست.[۳]
در همین دوران کتابی بهنام «کژراهه» به نام او منتشر شد. احسان طبری همچنین کتابی به نام «شناخت و سنجش مارکسیسم» را نوشت در صفحه اول آن با اشاره به نقش «بازجو» مینویسد:[۱۳] «اکنون با راهنماییهای بازجوی عزیزم! به دین اسلام گرویدهام.»[۱۴]
مرگویرایش
احسان طبری، در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ (خورشیدی) بیرون از زندان و به مرگ طبیعی درگذشت.[۱۵]
در پی مرگ او هوشنگ ابتهاج شعر مثنوی مرثیه، بخشی از مثنوی بلند «بانگ نی» را سرود. با توجه به نکات مطرح شده در این شعر و فرجام تلخ احسان طبری میتوان این شعر را مرثیهای فراتر از یک سوگنامهٔ ساده برای مرگ یک دوست قلمداد کرد. این مثنوی مرثیهای است برای بر باد دادن یک عمر مبارزه و تلاش احسان طبری توسط مخالفانش.[۱۶]
کتابهاویرایش
- شناخت و سنجش مارکسیسم
- فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایهداری
- خانواده برومند
- روشنفکر مأیوس
- زایش و تکامل تئوری انقلابی
- راندهٔ ستم
- دهه نخستین
- حماسه گئومات
- شکنجه و امید
- در دوزخ
- رؤیای چینی
- برخی بررسیها دربارهٔ جهانبینیها و بینشهای اجتماعی در ایران
- دربارهٔ اسلوب هیوریستیک (دانش کشف) و برخی مسائل تئوری احتمالات
- از دیدار خویشتن
- دربارهٔ سیبرنتیک یا دانش گردانش
- دربارهٔ «منطق عمل»
- شغالشاه (قصه برای کودکان و نوجوانان)[۱۷]
مجموعهٔ شعرویرایش
- ترانه خوابگونه
- از میان ریگها و الماسها
- با پچپچه پاییز، نثر شاعرانه در چهارده بند
ترجمهویرایش
- آنتی دورینگ
(گردآوری سیاووشان)
کتابهای منسوبویرایش
- نقد و سنجشی بر مارکسیسم
- کژراهه
- مجموعه شعر «لابه»
پانویسویرایش
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ نبرد روحانیت و حزب بر سر توده مردم، بیبیسی فارسی
- ↑ کاوه دهگان: سرگذشت او، جلد یازدهم «ده رمان بزرگ جهان» بود!، راه توده
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ فراز و نشیب حزب توده ایران در دهه ۶۰؛ از کامروایی تا اعدام، بیبیسی فارسی
- ↑ داستان بازگشت طبری به ایران پس از سی سال، بیبیسی فارسی
- ↑ اعتراف: «جایی که بازجو خداست»، دویچه وله فارسی
- ↑ احسان طبری چگونه شکسته شد؟، رادیو زمانه
- ↑ «"احسان طبری" مراسم یکصدسالگی فیلسوف مارکسیست ایران». راه توده. ۲۱ بهمن ۱۳۹۵. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۱-۱۶.
- ↑ انشعابهای حزب توده، بیبیسی فارسی
- ↑ آداب نقد ایرانی، میراث ماندگار حزب توده، بیبیسی فارسی
- ↑ «برخی بررسی ها درباره جهان بینی ها و جنبش های اجتماعی در ایران». راه توده. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۱-۱۶.
- ↑ DEATHS ELSEWHERE, The Washington Post (pre-1997 Fulltext) - Washington, D. (Archive Search)
- ↑ به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را، عبدالکریم سروش، ۱۲ دی ۱۳۹۵
- ↑ حزب توده ایران؛ تأثیرات فرهنگی و بازتابهای منطقهای، بیبیسی فارسی
- ↑ احسان طبری. شناخت و سنجش مارکسیسم. ص. ۱، ۱۳۶۶
- ↑ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام'یورش' اول به حزب توده در سال ۶۱
وارد نشدهاست. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ http://tarabestan.com/?p=1505
- ↑ طبری، احسان (۱۳۲۴ (دوم: ۲ فروردین ۱۳۵۸)). شغالشاه (قصه برای کودکان و نوجوانان). تهران: انتشارات آبان. صص. ۳۶. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۶۲۱-۷۸-۷. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک); پارامتر|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک)
- راسخون، زندگینامهٔ احسان طبری.
پیوند به بیرونویرایش
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به احسان طبری در ویکیگفتاورد موجود است. |