گریگوری راسپوتین
گمان میرود که این مقاله ناقض حق تکثیر باشد، اما بدون داشتن منبع امکان تشخیص قطعی این موضوع وجود ندارد. اگر میتوان نشان داد که این مقاله حق نشر را زیر پا گذاشته است، لطفاً مقاله را در ویکیپدیا:مشکلات حق تکثیر فهرست کنید. اگر مطمئنید که مقاله ناقض حق تکثیر نیست، شواهدی را در این زمینه در همین صفحهٔ بحث فراهم آورید. خواهشمندیم این برچسب را بدون گفتگو برندارید. |
گریگوری افیمویچ راسپوتین (به روسی: Григо́рий Ефи́мович Распу́тин)، یا گرگوار ایفیمویج نووی، (زاده ۲۱ ژانویه ۱۸۶۹ – درگذشته ۳۰ دسامبر ۱۹۱۶) راهب ماجراجو و سیاستمدار روسی بود. وی قدرت و نفوذ عجیبی در نیکلای دوم (آخرین تزار امپراتوری روسیه) و همسر او الکساندرا فئودوروونا (تزارینای روسیه) داشت و در اغلب کارهای درباری دخالت میکرد. چگونگی مرگ او همچنان در هالهای از ابهام است. پیشبینی انقلاب روسیه توسط راسپوتین از معروفترین پیشبینیها در تاریخ به حساب میآید. عدهای از مردم وی را به عنوان یک قدیس شفابخش و در بین عدهای دیگر به عنوان یک موجود شیطان صفت شناخته میشود.[۱]
گریگوری افیمویچ راسپوتین | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۲۱ ژانویهٔ ۱۸۶۹ دهکده پرکوروسکوی در منطقه یاکوسکی در استان تیومن در جنوب سیبری، ![]() |
درگذشت | ۳۰ دسامبر ۱۹۱۶ (۴۷ سال) سن پترزبورگ، امپراتوری روسیه |
علت درگذشت | قتل توسط سه تن از درباریان (دوک دیمیتری رومانُف بزرگ-پرنس فیلیکس یوساپُف-ولادیمیر پوریشکویچ که از اعضای پارلمان روسیه بود) |
پیداشدن جسد | پیدا شده |
ملیت | روسیه |
پیشه | کشیش و درباری |
شناختهشده برای | پیشبینی انقلاب روسیه |
شهر زادگاه | سن پترزبورگ |
دوره | دودمان رومانوف |
مذهب | کلیسای ارتدکس روسی |
اتهام(های) جزایی | هیپنوتیزم کشیش دربار. پیشبینیهای غلط و موجبات سقوط حکومت رومانُفها |
منصب | پیشگو |
اگر من توسط یکی از افراد دربار یا فامیلهای شما (ملکه) بهقتل رسیدم، بدانید که شما و خانوادهتان و کل اهل دربار بیش از ۲ سال زنده نخواهید ماند و به دست مردم روسیه کشته خواهید شد.
زندگی شخصیویرایش
او صوفیمسلکی بود که در ۲۱ ژانویه ۱۸۶۹ در دهکدهای به نام پرکوروسکوی (به انگلیسی: Pokrovskoye) و (به روسی: Покровское) در منطقه یاکوسکی در استان تیومن در جنوب سیبری به دنیا آمد و هیچ تحصیلاتی نداشت.[۱]
این نوشتار به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. |
ورود راسپوتین به دربار روسیهویرایش
در دربار تزار نیکولاس دوم امپراتور روسیه از دودمان رومانوف، تنها شاهزاده پسر که قرار بود پس از مرگ امپراتور جایگزین وی شود به بیماری هموفیلی دچار بود که از مادرش الکساندرا، نوه ملکه ویکتوریا به وی به ارث رسیده بود.[۲] پزشکان دربار و بهترین پزشکان کشور از درمان وی عاجز مانده بودند. شاه نیز از ترس اینکه مردم قطع شدن رشته سلطنتی وی را با مرگ احتمالی تنها وارث تاج و تخت روسیه کبیر متوجه شوند، این موضوع را از افکار عمومی بشدت مخفی نگه میداشت.
راسپوتین در اولین روز ورودش به شهر سن پترزبورگ در کلیسایی حاضر میشود و ادعا میکند مریم مقدس او را لمس کردهاست.
کشیش کلیسا که از معدود افرادی بود که از بیماری الکسی با خبر بود و وی مرتباً در بالین الکسی حاضر میشد، راسپوتین را به عنوان فردی مقدس به دربار معرفی میکند، بدون اینکه از بیماری الکسی به وی خبر دهد. در واقع ملکه روسیه از راسپوتین دعوت میکند که به دربار برود.
راسپوتین کنار تخت ولیعهد نشست. نگاهی به الکسی کرد. دستش را به دست گرفت، چیزی زیر لب زمزمه کرد و با دست دیگر موهای الکسی را نوازش کرد. لحظهای بعد خونریزی الکسی بند آمد ازین پس بود که راسپوتین جای تمام پزشکان دربار را گرفت.
نظرها در مورد ادعای راسپوتینویرایش
عده خیلی زیادی از مردم معتقدند در دیدارهای او با کشیش، راسپوتین کشیش را هیپنوتیزم میکردهاست.[۲]
راسپوتین در دربار روسیهویرایش
در ابتدا، وی تنها هر از گاهی به دربار رفتوآمد داشت. اما پس از چندی راسپوتین جای خود را در دربار باز کرد و از آنجا که درباریان (بخصوص ملکه) آینده تاج و تخت روسیه را برای در اختیار قرار گرفتن آن تاج و تخت میان رومانُفها در گرو راسپوتین میدانستند، راه را برای نفوذ بیشتر وی در سرنوشت روسیه باز کردند.
ملکه پس از چندی خانهای مجلل و زیبا را در اختیار راسپوتین قرار داد، خانهای که بعداً به نوعی شفاعتخانه برای زنان روسیه تبدیل شد.
به دلیل دخالتهای راسپوتین در امور کشور نخستوزیر آن زمان روسیه پیتر استولیپین از مقام خود استعفا کرد.[۳]
جنگ جهانی اولویرایش
در روز ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴، آرشیدوک فرانتس فردیناند وارث تاج و تخت اتریش-مجارستان توسط یک ملیگرای بوسنیایی صرب به نام گاوریلو پرنسیپ ترور شد. اتریش-مجارستان علیه صربستان اعلام جنگ کردند. قدرتهای دیگر اروپایی نیز به همراه اتریش-مجارستان علیه صربستان که از متحدان رسمی روسیه بود به پا خاستند.
دربار روسیه و اتریش علیرغم داشتن نسبت فامیلی با یکدیگر نتوانستند یکدیگر را قانع کنند و این سرآغازی شد برای وقوع جنگ جهانی اول. جنگی که در آن بیش از ۹ میلیون سرباز کشته و میلیونها تن نیز بیخانمان شدند.
روسیه ارتش پرقدرتی داشت و در روزهای اول جنگ خوب پیش میرفت. اما وجود اختلاف بین فرماندهان جنگ این روند را تخریب کرد. تا جایی که نگرانی شاه از سقوط دولتش در طی جنگ وی را بر آن داشت تا خود شخصاً در جبهههای جنگ حضور یابد، بیاطلاع از اینکه پیش از جنگ، نارضایتیهای داخلی موجبات سقوط وی را فراهم خواهد آورد.
نقش راسپوتین در جنگویرایش
نقش راسپوتین را در جنگ نمیتوان نادیده گرفت. با آغاز جنگ، موجی در روسیه راه افتاد که همه میگفتند «نیروهایی پلید دور تخت سلطنت را گرفتهاند» که اشاره آنها به راسپوتین بود. او از طریق نامه ارتش شاه را هدایت میکرد. از آنجا که خود شاه در دربار حضور نداشت و همسرش اداره امور جنگ را برعهده داشت و نیز به علت درست از آب درآمدن تمام پیش گوییها و پیشبینیهای راسپوتین، ملکه مستقیماً از طریق پیشبینیهای راسپوتین تاکتیکهای جنگی را به فرماندهان جنگ ابلاغ و آنها را موظف به تبعیت از آنها میکرد. به عقیده عدهای از مردم راسپوتین که خود از قشری رنجدیده بود، عمداً پیشبینیهای غلطی انجام میداد تا موجبات سقوط حکومت رومانُفها را فراهم آورد.
پس از شکستهای پی در پی ارتش روسیه در جنگ، مردم و همچنین درباریان به نفوذ بیش از حد راسپوتین در دربار اعتراض کردند و خواستار اعمال راه حل اساسی در این باره شدند. آنها حتی در نامهای به ملکه، انزجار خود را از این موضوع ابراز کردند که با بیتوجهی ملکه روبرو شد.[۱]
حامیان اتحاد روسیه و جمهوری سوم فرانسه با هدف شکست امپراتوری آلمان معتقد بودند که راسپوتین سیاست خارجی روسیه را بیاعتبار میکند. او در اوایل سال ۱۹۱۴ به یک روزنامهنگار ایتالیایی گفته بود که[۱]
به امید خدا جنگ نمیشود و من دوباره سرم شلوغ میشود.
مرگویرایش
سه شخص سرشناس به نامهای شاهزاده فلیکس یوسوپف (همسر دخترخاله تزار)، ولادیمیر پوریشکوویچ (عضوی از دوما) و دوک اعظم دیمیتر پاولووییچ (پسرخاله تزار)، در طی جلسهای رسمی راسپوتین را خطری جدی برای امنیت روسیه دانستند. آنها در آن جلسه، نقشه ترور وی را طراحی کردند و قرار شد شاهزاده فلیکس یوسوپف با استفاده از علاقه راسپوتین به زنها، وی را به بهانه درخواست مداوای همسر مریضش به منزلش بکشاند و با خوراندن سیانور در لای کیک و کلوچه و شراب او را بکشند.
دستکم پنج نفر از اشراف روسیه به سرکردگی پرنس یوسوپوف در این قتل دست داشتند. البته بعضی معتقدند تعداد کسانی که از نقشه قتل مطلع بودهاند بیش از این بودهاست.[۱]
پیشبینی مرگویرایش
در ۳۰ دسامبر ۱۹۱۶ شاهزاده فلیکس از وی میخواهد برای مداوای همسرش ایرینا به خانهاش برود. راسپوتین پس از چند بار امتناع از قبول این درخواست، سرانجام با اصرار زیاد طرف درخواستکننده مواجه شده و درخواست او را میپذیرد. پس از آن وی نامه معروفش را مینویسد که هماکنون در موزه ملی سن پترزبورگ روسیه از آن نگهداری میشود. قسمتی از متن نامه مذکور بدین شکل است:
مادر (منظور ملکه)، میدانم که مرگ من نزدیک است. امروز آخرین لحظات زندگیم را سپری میکنم. اما آگاه باشید. اگر من توسط روستاییان و کولیها و هم قطارانم به قتل رسیدم بدانید که هیچ خطری شما و مردم روسیه را تهدید نمیکند، اما اگر من توسط یکی از افراد دربار یا فامیلهای شما به قتل رسیدم، بدانید که شما و خانوادهتان و کل اهل دربار بیش از ۲ سال زنده نخواهید ماند و به دست مردم روسیه کشته خواهید شد… دوستتان دارم، پدر گریگوری راسپوتین.
مرگویرایش
راسپوتین را به زیرزمین خانهٔ موردنظر بردند و با شیرینی و شرابهایی که به سیانور آغشته بود از او پذیرایی کردند. در همین هنگام، ایرینا زیرزمین را ترک کرد. بعد از حدود نیم ساعت که از خوردن شیرینی و شراب میگذشت، راسپوتین مسموم نشد و میخواست ایرینا را ببیند. در همین حال، همدستان یوسوپوف بالای زیرزمین سروصدا میکردند؛ انگار که مهمانی است. حتی با گرامافون، ملودی احمق آمریکایی را پخش میکردند. به خاطر اثر نکردنِ زهر، به راسپوتین شلیک کردند، اما راسپوتین از جای خود بلند شد و به سمت درِ حیاط دوید. یوسوپوف او را تا حیاط دنبال کرد. در حیاط خانه، پوریشکویچ از پشتسر چهار بار به راسپوتین که در حال بالا رفتن از نردههای حیاط برای فرار و رسیدن به خیابان بود شلیک کرد و او به زمین داخل خیابان افتاد. وقتی نزدیکش شدند، او شروع به فرار کرد. او را تا روی پل رودخانهٔ سن پترزبورگ دنبال و روی پل دو بار دیگر به او شلیک کردند و او را درون رودخانه انداختند.
ابهامات[۱]ویرایش
چگونگی مرگ او در هالهای از ابهام است.
- این روایت که همدستان یوسوپوف در بالای زیرزمین سروصدا میکرده یا حتی ملودی پخش میکردند. نامحتمل به نظر میرسد.
- اینکه راسپوتین مرگ خود را پیشبینی کرده و در آخرین نامه خود به آن اشاره کرده بود مورد شک است. زیرا الکساندر پروتوپوپوف، وزیر کشور دربار به راسپوتین هشدار داده بود که گروهی نقشه کشیدهاند او را بکشند و توصیه کرده بود او چند روزی در انظار عمومی ظاهر نشود. اما راسپوتین گفته بود «دیگر دیر شدهاست».
- ماجرای شیرینی زهرآلود نیز مورد شک است. کسانی که راسپوتین را از نزدیک میشناختند میگفتند که او اساساً چیزهای شیرین نمیخورد. زیرا معتقد بوده به قدرتهای فرابشریاش آسیب میزند.
- روایتها در مورد پیراهنی که راسپوتین هنگام مرگ به تن داشته متناقض است. بعید نیست که اساساً پیش از درآوردن کت خز خود کشته شده باشد.
- در تحقیقات پس از مرگ، نگهبانهای خانه یوسوپوف گفتند صدای چهار گلوله پشتهم شنیدهاند. پزشک قانونی نیز علت مرگ را خونریزی شدید به خاطر اصابت گلوله به شکم اعلام کرد. احتمالاً قاتل یا قاتلان به محض ورودش به خانه از فاصله خیلی نزدیک به او شلیک کردهاند.
- از دیگر داستانها دربارهٔ مرگ راسپوتین این است که او به ضرب گلوله نمرده و نهایتاً مجبور میشوند او را در آب یخبسته غرق کنند. با پیدا شدن جسد راسپوتین، وظیفه انجام کالبدشکافی بر عهده کاساروتوف از آکادمی نظامی پزشکی بود. در نتیجه کالبدشکافی آمده بود که: «نشانی از غرق شدن نیست. راسپوتین پیش از آنکه به آب انداخته شود مرده بوده.» با این حال نسخه اصلی صورت جلسه کالبد شکافی نگهداری نشدهاست و نمیتوان به این روایت اطمینان داشت.
سرانجام خاندان رومانوفویرایش
پس از قتل راسپوتین و آغاز انقلاب روسیه، نیکلای دوم و خانوادهاش از ماه مارس ۱۹۱۷ مدتی را در حبس خانگی در منزلی واقع در ۱۵ مایلی جنوب سن پترزبورگ سپری کردند. جایی که برای مدتی از آنها در برابر انقلاب مردم محافظت شد و مکان نسبتاً مناسبی در آنجا داشتند.
سپس دولت الکساندر فیودورویچ کرنسکی در اوت ۱۹۱۷ تزار و خانوادهاش را مجبور کرد به توبولسک در رشتهکوه اورال بروند. در اکتبر ۱۹۱۷ که بلشویکها بر سر کار آمدند به سختگیری بر خانواده نیکلای دوم پرداختند. در اکتبر ۱۹۱۷ میلادی، نیکلای دوم و همسرش و همچنین یکی از دخترانش به کوچ به خانهای دیگر واقع در یکاترینبورگ مجبور شدند. این در حالی بود که پسرشان (الکسی) به علّت بیماری اش نتوانست آنها را در این سفر همراهی کند. در نتیجه الکسی با خواهرانش الگا، تاتیانا و آناستازیا تا ماه مه ۱۹۱۸ در توبولسک به سکونت خود ادامه دادند.
خانواده تزار در خانه ایپاتیف در یکاترینبورگ، قلعه نظامی بلشویکی، حبس شدند. در شبی مابین ۱۶ و ۱۷ ژوئیه، نیکلای دوم و آلکساندرا، فرزندانشان، پزشک دربار و سه خدمتکارشان در ساعت ۲:۳۳ بامداد تیرباران شدند. گفته میشود فرمان این قتلعام مستقیماً از طرف شخص رئیس نیروهای بلشویک صادر شده بود. مأموران اجرای قتلعام، به گریه نیکلای دوم در آخرین لحظه عمرش اشاره میکنند. گفتنی است خواهر و اقوام دیگر تزار و تزارینا نیز پیش از آنها هر یک در زمان و مکان خاصی به قتل رسیده بودند و عدهای هم اعتقاد دارند تنها پسر و دختران تزار و مادر وی به فرانسه فرار کردهاند.
باورهای مردم دربارهٔ راسپوتینویرایش
در سال ۱۹۲۰ شخصی در روسیه مدعی دیدن راسپوتین شد و حتی از وی عکس نیز برداشت (با توجه به اینکه امکان مونتاژ عکس در آن زمان تقریباً صفر بودهاست). عکسهای وی نیز در موزه ملی روسیه در سنپترزبورگ نگهداری میشود.
دربارهٔ زندگی او کتابهای بسیار نوشته شدهاست که در بعضی از آنها راسپوتین منجی تزار معرفی شده و در بعضی وی را باعث فروپاشی سلسله امپراتوری تزاری دانستهاند.
پانویسویرایش
منابعویرایش
- این مقاله شامل بخشهایی به قلم محمد معین (درگذشته در ۲۱ تیر ۱۳۵۰) است. حقوق معنوی آن بخشها برای محمد معین محفوظ است.
- فرهنگ فارسی دکتر معین
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ گریگوری راسپوتین موجود است. |