پدرخوانده
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. (مه ۲۰۱۷) |
پدرخوانده (به انگلیسی: The Godfather) فیلمی درام جنایی برندهٔ جایزهٔ اسکار به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا، محصول سال ۱۹۷۲ کمپانی آمریکایی پارامونت است که بر اساس رمانی به همین نام از ماریو پوزو در سال ۱۹۶۹ ساخته شدهاست. فیلمنامهٔ این اثر حاصل همکاری فرانسیس فورد کوپولا و ماریو پوزو است. پیش از این، هیچ فیلمی داستان زندگی گروههای خلافکار و گانگسترها را این چنین به تصویر نکشیده بود. پدرخوانده یکی از بهترین و مورد احترام واقع شدهترین فیلمهای تاریخ سینما است.
پدرخوانده The Godfather | |
---|---|
![]() تصویر روی جلد نسخهٔ VHS | |
کارگردان | فرانسیس فورد کوپولا |
تهیهکننده | آلبر اس. رودی |
نویسنده | ماریو پوزو فرانسیس فورد کوپولا |
بر پایه | پدرخوانده نوشتهٔ ماریو پوزو |
بازیگران | مارلون براندو آل پاچینو جیمز کان رابرت دووال ریچارد کاستلانو استرلینگ هایدن جان مارلی ریچارد کونته دایان کیتن جان کازال سوفیا کوپولا تالیا شایر |
موسیقی | نینو روتا کارمینه کوپولا |
فیلمبردار | گوردون ویلیس |
تدوینگر | ویلیام اچ. رینولدز پیتر زینر |
شرکت تولید | |
توزیعکننده | پارامونت پیکچرز |
تاریخهای انتشار | ۱۴ مارس ۱۹۷۲ (تئاتر ایالتی لوو) ۲۴ مارس ۱۹۷۲ (ایالات متحده) |
مدت زمان | ۱۷۷ دقیقه |
کشور | ایالات متحده |
زبان | انگلیسی ایتالیایی لاتین |
هزینهٔ فیلم | ۷٫۲ میلیون دلار |
فروش گیشه | ۲۸۷ میلیون دلار |
ماجرای فیلم بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ اتفاق میافتد و داستان فیلم دربارهٔ خانوادهٔ مافیایی کورلئونه است. در این فیلم بازیگرانی همچون مارلون براندو، آل پاچینو، رابرت دووال، دایان کیتن و جیمز کان نقش آفرینی میکنند.
به دلیل استقبال تماشاگران از این فیلم، دو سال بعد از اکران آن، قسمت دیگری از این فیلم به نام پدرخوانده: قسمت دوم و در سال ۱۹۹۰ نیز قسمت سوم این فیلم با نام پدرخوانده: قسمت سوم ساخته شد. کوپولا گفتهاست: «فقط باید فیلم اول را میساختم!»
داستانویرایش
فیلم در جشن عروسی کانی، دختر دون ویتو کورلئونه، با کارلو ریزی در لانگ بیچ نیویورک، لانگ آیلند در اواخر تابستان ۱۹۴۵ شروع میشود. وقت پدرخوانده برای شنیدن خواهشهای دوستان و زیردستان چاپلوس پر شدهاست. یکی از این خواهشها را پسر (خوانده) او، جانی فونتن خواننده (که گویی شخصیت او از فرانک سیناترا الهام گرفته شدهاست) مطرح میکند. او به نفوذ کورلئونه برای گرفتن یک نقش در فیلمی که توسط جک ولتز تهیه میشود، احتیاج دارد. دون کورلئونه به او اطمینان خاطر میدهد که همه چیز را درست کند.
در این میان، مایکل، کوچکترین پسر دون، از خدمتش در جنگ جهانی دوم بازگشتهاست و به همراه دوست دخترش وارد جشن عروسی میشوند. کمی بعد وکیل خانواده، تام هاگن، وارد فیلم میشود. او بیخانمانی آلمانی-ایرلندی و دوست سانی، پسر بزرگ دون کورلئونه، بودهاست. دون، هاگن را در کودکی به خانه آورده و مانند پسر خودش او را بزرگ کردهاست. حال در بزرگسالی او وکیل شخصی و محرم اسرار خانوادهاست.
بعد از جشن، هاگن به هالیوود میرود و از رئیس استودیو، ولتز، میخواهد که فونتان را در فیلم به بازی بخواند. هاگن از طرف دون کورلئونه به ولتز برای پایان دادن به اعتصاب کاری که در حال از هم گسیختن استودیو بود، پیشنهاد کمک میدهد و اضافه میکند که دون لطف او را تا ابد فراموش نخواهد کرد. این خدمت دون در ازای واگذاری نقش کلیدی فیلم به فونتان است. ولتز که هنوز از فونتان به خاطر رابطهاش با هنرپیشهٔ جوانی که وی برای شکوفایی و موفقیتش وقت و پول زیادی صرف کرده بود، بسیار عصبانی است، این پیشنهاد را نمیپذیرد. ولتز فونتان را به این خاطر سرزنش میکند که باعث شده بود این هنرپیشهٔ آیندهدار قبل از آنکه توسط او به یک ستاره تبدیل شود، از دستش در برود و غضبناک هاگن را از منزلش بیرون میکند. صبح روز بعد، وقتی که ولتز از خواب برمیخیزد، سر بریدهٔ اسب اصیلش را که ششصد هزار دلار وقت آمریکا ارزش داشت و یک سرمایه هنگفت به حساب میآمد در تختخواب خود میبیند.
وقتی که تام به نیویورک برمیگردد، خانواده در حال معامله با ویرجیل سولوتزوی ترک، یک دلال با نفوذ هروئین، هستند. سولوتزو از دون کورلئونه تقاضای حمایت سیاسی و یک میلیون دلار پول برای واردکردن عمدهٔ هروئین و پخش آن میکند. علیرغم قول سولوتزو مبنی بر برگشت خیلی خوب پول، دون کورلئونه وارد معامله نمیشود، اما سانی بیتجربه برخلاف پدرش به این معامله اظهار علاقه میکند.
لوکا براسی، گانگستر وفادار دون کورلئونه ماًمور جمعآوری اطلاعات از خانوادهٔ تاتاگلیا، از حامیان سولوتزو، میشود. او خیلی زود توسط آنها کشته میشود. پس از امتناع دون کورلئونه، تام هاگن توسط سولوتزو دزدیده میشود. خود دون، اندکی پس از خرید میوه از یک دکه مورد حملهٔ مسلحانه قرار میگیرد. با این تصور که دون کورلئونه از بین رفتهاست، سولوتزو هاگن را راضی میکند که به سانی همان پیشنهادی را بدهد که خود او قبلاً به پدرش داده بود. پس از آزادی هاگن، سانی از قبول پیشنهاد سرباز میزند و قول میدهد که برای تلافی سوء قصد به جان پدرش، که به هر نحو زنده مانده بود، با تمام قوا با تاتاگلیاها بجنگد. اکنون خانواده کورلئونه خود را برای جنگ شدید احتمالی با سایر خانوادهها نیز آماده میکند و سایر خانوادههای مافیا برای جلوگیری از یک درگیری ویرانگر، علیه کورلئونهها جبهه میگیرند. در حالیکه کورلئونهها جمعاند و تلاش میکنند با لوکا براسی تماس بگیرند، جلیقه براسی به دستشان میرسد، جلیقهای که دور یک ماهی مرده پیچیده شدهاست: یک پیغام سیسیلی (لوکا براسی با ماهیها خوابیده).
مایکل که در تجارت خانواده وارد نشدهاست و خانوادههای دیگر او را به چشم یک غیرنظامی میبینند برای عیادت پدرش به بیمارستان میرود؛ ولی هیچ اثری از افراد پدرش که باید برای محافظت از او کشیک بدهند، نمیبیند. بدین ترتیب متوجه میشود که برای شلیک مجدد به پدرش، دوباره برنامهای ریخته شدهاست. مایکل با اینکه کمک خواسته، نگران این است که قبل از رسیدن کمک اتفاقی بیفتد مایکل، داماد انزوی شیرینیفروش را که برای ادای احترام به بیمارستان آمده بود به خدمت خود میگیرد. به او میگوید که بیرون بیمارستان در کنار او بایستد و تهدیدگرانه خود را مسلح جلوه دهد. بعد از مدتی ماشینهای پلیس به سرکردگی سروان مککلاسکی از راه میرسند. مایکل، مککلاسکی را به آدم سولوتزو بودن متهم میکند، و او هم با یک مشت فک مایکل را میشکند. مایکل در عین بیگناهی در شرف دستگیری است که تام هاگن با کاراگاهان خصوصی از راه میرسد. آنها حکمی از دادگاه مبنی بر حمل اسلحه دارند. مک کلاسکی صحنه را واگذار میکند و دون در امنیت قرار میگیرد.
در ادامه، مایکل داوطلب میشود که سولوتزو و محافظش، سروان مککلاسکی را آشکارا با سولوتزو همدست است از بین ببرد. آنها در یک رستوران با سولوتزو و مک کلاسکی یک نشست صلح ترتیب میدهند. مایکل با اسلحهای که قبلاً با دستور سانی در پشت سیفون دستشویی مخفی شده، هر دوی آنها را در آنجا میکشد.
از ترس دستگیر شدن قاتل، مایکل به سیسیل فرستاده میشود و آنجا تحت حمایت دن تماسینو، دوست قدیمی دون کورلئونه، قرار میگیرد. او در شهر کورلئونه، در حین قدم زدن با محافظانش، مسحور آپولونیای زیبا میشود و پس از یک معاشقهٔ کوتاه او را به همسری میگیرد. در این خلال، در آمریکا، دون کورلئونه از بیمارستان به خانه میآید، و با شنیدن اینکه کشتن سولوتزو و مککلاسی کار مایکل بوده، پریشان میشود. سانی به عنوان رهبر خانواده برادرش فردو را به لاس وگاس میفرستد تا با تجارت قمارخانه آشنا شود. در نیویورک، سانی تندمزاج شوهر خواهرش را به خاطر بدرفتاری با کانی، خواهر آبستنش، به شدت کتک میزند. پس از آنکه کارلو، کانی را برای بار دوم کتک میزند، سانی به تنهایی برای انتقامجویی به دنبال او میافتد. در این حین دشمنان خانواده که در یک باجه عوارض راهداری کمین کردهاند سانی را به شکل فجیعی با ضرب گلولههای فراوان از پا درمیآورند.
دون کورلئونه به جای ادامه انتقام جوییها، در یک جلسه با سران پنج خانواده به ناچار با قاتلین پسر بزرگش دست داده و ترتیبی میدهد که پسر کوچکش بتواند در امنیت کامل به خانه برگردد. در سیسیل، مایکل آمادهٔ بازگشت به آمریکا میشود. قبل از حرکت، یک بمب در ماشین وی کار گذاشته میشود. اما به جای او، آپولونیا کشته میشود.
در جلسهٔ سران خانوادههای نیویورکی، دون درمییابد که شخص پشت این جنگها و مرگ سانی، دون امیلیو بارزینی است، و نه فیلیپ تاتاگلیا. مایکل از سیسیل بر میگردد و با کی، دوست دختر سابقش، تماس میگیرد. میگوید که به او احتیاج دارد، پدرش به فعالیت خود خاتمه داده، و در طی پنج سال، خانواده کورلئونه کاملاً قانونی خواهد شد. اکنون در نبود سانی و به علت زرنگ نبودن فردو به اندازهٔ کافی، مایکل مسئول خانواده شدهاست. مایکل عازم نوادا میشود. در لاس وگاس، در هتل-کازینویی که نیمی از سرمایهٔ آن از کورلئونههاست، و توسط مول گرین (شخصیتی که احتمالاً از باگزی سیگل الهام گرفته شده) اداره میشود، فردو، برادر مایکل از او استقبال میکند. میکایی مارکر دن، جانی فونتان را نیز فرامیخواند، و از او میخواهد که قراردادی را امضا کند که طی آن سالی چند مرتبه با کازینو در تماس جدی درآید، و همچنین از او خواهش میکند که دوستانش در هالیوود را هم به سوی کازینو سوق دهد. فونتان از فرصت پیش آمده برای تلافی لطف دون خوشحال میشود. مایکل درصدد است که تجارت روغن زیتون در نیویورک را رها کند و خانواده را به نوادا بیاورد. به مو گرین پیشنهاد خرید سهمش را میدهد. اما از آنجایی که گرین تصور میکند که کورلئونهها ضعیف هستند، و او میتواند سهمش را به قیمت بهتری به بارزینی بفروشد، این پیشنهاد را با گستاخی رد میکند.
مایکل همراه همسرش، کی، و پسرش، آنتونیو، به خانه برمیگردد. در یکی از لطیفترین صحنههای فیلم، ویتو کورلئونه متذکر میشود که دشمنان مایکل با تلاش برای ترتیب دادن یک نشست توسط آشنایان مورد اطمینان، درصدد کشتن او هستند و کسی که پیشنهاد این جلسه را میدهد قطعاً خائن است. در عین حال اعتراف میکند که همیشه امیدوار بوده که پسر کوچکش هیچگاه غرق تجارت خانواده نشود. کمی بعد، دون کورلئونه در حالیکه با نوهاش آنتونی در باغ بازی میکند، به دلیل سکتهٔ قلبی جان میسپارد. در مراسم خاکسپاری، کاپورژیم خانواده، تسیو به مایکل پیشنهاد یک نشست با دون بارزینی را در مرغزارهای تسیو میدهد، یعنی جایی که مایکل احساس امنیت کند. مایکل این پیشنهاد را میپذیرد، ولی به خیانت تسیو به خانواده پی میبرد. مایکل تصمیم میگیرد تا قبل از تعمید خواهرزادهاش عازم حرکت نشود.
در ادامه مایکل ترتیب کشتن سران سایر خانوادهها را میدهد. روکو لامپونه، فیلیگ تاتاگلیا را ترور میکند. آل نری، امیلیو بارزینی را میکشد. پیتر کلمنزا به ویکتور استراسی شلیک میکند. ویلی ویسی، کارمین کونیو را به قتل میرساند. در همین خلال، مو گرین هم در لاس وگاس کشته میشود. این لحظههای نفسگیر آدمکشیها بهوسیله تدوین موازی با صحنه شرکت مایکل در مراسم مذهبی تعمید همزمان شدهاست. وقتی که تسیو و تام هاگن آمادهٔ ترک جلسه میشوند، تعدادی از افراد هاگن، تسیو را محاصره میکنند و او را به داخل ماشین خود میآورند. او دیگر هرگز دیده نمیشود. تسیو در آخرین لحظات به تام میگوید: «به مایک بگو به خاطر کار بود. همیشه دوستش داشتم».
به دنبال ردیابی قتل سانی، مایکل به کارلو میرسد و او به نقشش در قتل اقرار میکند. مایکل میگوید که کارلو به لاس وگاس تبعید خواهد شد، ولی در ماشین توسط کلمنزا خفه میشود. در انتهای فیلم، کی میبیند که کلمنزا و روکو کاپورژیم جدید به مایکل ادای احترام میکنند، دستش را میبوسند و او را «دون کورلئونه» خطاب میکنند. در به روی او بسته میشود، و این در حالی است که مایکل دقیقاً همانی شده که پدرش نمیخواست.
بازیگرانویرایش
- مارلون براندو در نقش دون ویتو کورلئونه
- آل پاچینو در نقش مایکل کورلئونه
- جیمز کان در نقش سانی کورلئونه
- ریچارد اس. کاستلانو در نقش پیت کلمنزا
- رابرت دووال در نقش تام هاگن
- دایان کیتن در نقش کی آدامز-کورلئونه
- جان کازال در نقش فردو کورلئونه
- تالیا شایر در نقش کانی کورلئونه
- ایب ویگودا در نقش سالواتوره تسیو
- آل لتیری در نقش ویرجیل سولوتسو
- جیانی روسو در نقش کارلو ریتزی
- استرلینگ هایدن در نقش کاپیتان مک کلوزکی
- لنی مونتانا در نقش لوکا براسی
- ریچارد کونته در نقش املیو بارزینی
- ال مارتینو در نقش جانی فونتین
- جان مارلی در نقش جک وولتز
- آلکس روکو در نقش مو گرین
- مرگانا کینگ در نقش کارملا کارلئونه
- سالواتوره کورسیتو در نقش آمریگو بوناسرا
- کورادو گیپا در نقش دان توماسینو
- فرانکو چیتی در نقش کالو
- آنجلو اینفانتی در نقش فابریزیو
- جانی مارتینو در نقش پائولی گاتو
- ویکتور رندینا در نقش فیلیپ تاتاگلیا
- تونی جورجو در نقش برونو تاتاگلیا
- سیمونتا استفانلی در نقش آپولونیا ویتلی-کارلئونه
- لوئیس گاس در نقش دان زولوچی
- تام روسکوئی در نقش روکو لامپونه
- جو اسپینل در نقش ویلی چیچی
- ریچارد برایت در نقش آل نری
- جولی گرگ در نقش ساندرا کارلئونه
- جینی لینرو در نقش لوسی مانچینی
- سوفیا کوپولا در نقش نوزاد مایکل فرانسیس ریتزی
پخش دیویدیویرایش
پدرخوانده به همراه دو قسمت دیگرش در سال ۲۰۰۱ برای اولین بار روی دیویدی رفت. کمی بعد این سه دیویدی به همراه یک دیسک پشت صحنه در یک مجموعه با عنوان پدرخوانده: کلکسیون دیویدی به بیرون عرضه شد. دفعهای دیگر در سال ۲۰۰۷ این مجموعه فیلم دوباره بر روی دیویدی عرضه شد. این بار بر روی پنج دیسک دیویدی باعنوان تجدید کوپولا. از مزایای این پخش مجدد، پشت صحنههای جدید بود. در اوایل ۲۰۰۸ نیز این مجموعه فیلمهای کوپولا روی دیسکهای بلوری به بازار آمد.
فروشویرایش
فیلم با ۶ میلیون دلار هزینه ساخته شد اما در اکران عمومیاش در سال ۱۹۷۲ طی ۱۸ هفته بیش از ۱۰۱ میلیون دلار در آمریکا و ۱۷۰ میلیون دلار آمریکا در گیشه جهانی فروش کرد (در کل ۲۷۰ میلیون دلار).
موسیقیویرایش
موسیقی فیلم ساخته نینو روتا موسیقیدان ایتالیایی است که علاوه بر آهنگسازی به عنوان یک رهبر ارکستر بزرگ نیز مشهور است. روتا برای ساخت موسیقی این فیلم از ترکیب سبک خاص موسیقی جاز ایتالیا با موسیقی احساسی سیسیل استفاده کرد. نتیجه کار با وجود آنکه کاملاً رمانتیک و احساسی بود توانست در تمام صحنههای فیلم اعم از احساسی، هیجانی، صحنههای درگیری و نبرد و … حضور داشته باشد.
جوایزویرایش
- اُسکار
این فیلم نامزد ۱۱ جایزه اسکار و برنده ۴ اسکار شد، اما بعدها جایزه اسکار بهترین موسیقی متن اعطاشده به این فیلم پس گرفته و باطل شد
نکات جالبویرایش
- آل پاچینو پس از نمایش فیلم، مراسم اسکار را به سبب اینکه وی را نامزد دریافت جایزهٔ نقش مکمل کرده بودند تحریم کرد. مدت نقش پاچینو در فیلم حتی از مارلون براندو هم بیشتر بود. این در حالی است که براندو در نهایت، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را از آن خود کرد.
- فیلمبرداری صحنهای که سانی (جیمز کان) شوهر خواهرش (جیانی روسو) را در خیابان دنبال کرده و کتک میزند چهار روز به طول انجامید و به ۷۰۰ برداشت رسید. در این صحنه استفادهٔ سانی از در سطل آشغال برای کتک کاری کاملاً بداهه بود. کان و روسو در طول فیلمبرداری هم بسیار با هم بگو مگو داشتند و در آخرین برداشت، کان دو تا از دندههای روسو را شکست.
- مارتین شین و دین استاکول نخستین بازیگرانی بودند که برای نقش مایکل کورلئونه تست دادند. در این بین، دان استایگر نیز به شدت برای گرفتن این نقش تلاش میکرد اما در نهایت هرسه نفر رد شدند. استایگیر در شرایطی پیگیر بازی در نقش مایکل بود که در آن زمان نزدیک به پنجاه سالش بود. در ادامه، این نقش به همراه کارگردانی فیلم به وارن بیتی پیشنهاد شده اما با جواب منفی وی همراه شد. داستین هافمن و جک نیکلسون از دیگر بازیگرانی بودند که به پیشنهاد بازی در این فیلم پاسخ منفی دادند. در پی مخالفت کوپولا، حضور آلن دلون و برت رینولدز نیز در نقش مایکل منتفی شد. پارامونت اصرار داشت که رابرت ردفورد این نقش را بازی کند. آنها رایان اونیل را نیز برای نقش سانی مناسب میدانستند. آل پاچینو در ابتدا با توجه به حضوری ضعیف در هنگام تست، شانس بسیار کمی را برای ایفای نقش مایکل برای خود متصور بود ولی تهیهکنندگان پس از دیدن فیلم وحشت در نیدل پارک (The Panic in Needle Park)، متقاعد شدند که نقش را به وی دهند. رابرت دنیرو نیز دیگر بازیگری بود که برای هر دو نقش مایکل و سانی تست داد.
- در طول ساخت فیلم، کمپانی پارامونت به عنوان تهیهکننده مشکلات زیادی با کوپولا داشت به طوری که میخواست به بهانههای مختلفی نظیر ناتوانی در برنامهریزی، هدر دادن بی جای سرمایه و اشتباه در انتخاب بازیگران، کارگردان دیگری را جایگزین وی کند. کوپولا نیز در مقابل «پدرخوانده» را جلوتر از برنامهریزیهای پارامونت و با هزینهای کمتر از بودجهٔ در نظر گرفته شده به پایان برد و بدین ترتیب دهان تهیهکنندگان فیلم را بست.
- پیش از آغاز ساخت فیلم، اورسون ولز آمادگیاش را برای ایفای نقش ویتو کورلئونه اعلام کرده بود. او حتی برای رسیدن به این نقش، یک پیشنهاد خوب دیگر را رد کرد. اما کوپولا که خود از طرفداران ولز بود به وی گفت براندو تنها کسی است که او برای بازی در این نقش در نظر دارد.
- از نکات جالب فیلم پدرخوانده در زمان ۴۶ دقیقه ۴۶ ثانیه از فیلم، زمانی که مایکل پس از خروج از سینما به دکه روزنامه فروشی رجوع میکند و پیش از آنکه خبر سوءقصد به پدرش را بخواند، میتوانید در قسمت بالای سرش تصویر محمدرضا پهلوی که بروی مجله تایم در تاریخ ۱۷ دسامبر ۱۹۴۵ چاپ شده بود را ببینید.
- سر بریده اسبی که در فیلم به نمایش درآمد، کاملاً واقعی بود؛ چنانکه کوپولا گفته بود: «ما آن سر را از کارخانه غذای حیوانات خانگی گرفتیم که روزانه ۲۰۰ اسب را سلاخی میکرد تا اون سگهای کوچولو غذا بخورند!»
- مارلون براندو خود با قرار دادن دو تیله در دهانش صورت معروف و غمانگیز ویتو کورلئونه را ساخت و با آن خود را به چهره جهانی تبدیل کرد.
بازیویرایش
در ۱۱ مارس سال ۲۰۰۶ بازی پدرخوانده توسط کمپانی الکترونیک آرتس منتشر شد که داستان فیلم مشهور پدرخوانده را به تصویر میکشد.
جستارهای وابستهویرایش
- پدرخوانده: قسمت دوم
- پدرخوانده: قسمت سوم
- مارلون براندو
- آل پاچینو
- جیمز کان
- سبحان اکرامی مدیر دوبلاژ دوبلهٔ سوم
- ویتو کورلئونه
- مایکل کورلئونه
- سانی کورلئونه
منابعویرایش
- پدرخوانده، نوشته جان لوئیس. مترجم امین مدی. تهران، کتاب آمه. آذر ۹۳
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «The Godfather». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۳۱ اوت ۲۰۲۰.
- ↑ "Previous Nominees & Winners". The Writers Guilds Awards. Writers Guild of America. Archived from the original on March 7, 2016. Retrieved March 13, 2018.
پیوند به بیرونویرایش
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به پدرخوانده در ویکیگفتاورد موجود است. |
- وبگاه رسمی سری فیلم پدرخوانده
- پدرخوانده در بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها (IMDb)
- پدرخوانده در فهرستِ بنیاد فیلم آمریکا
- پدرخوانده در باکس آفیس موجو
- پدرخوانده در راتن تومیتوز
- پدرخوانده در متاکریتیک
- خلاصه داستان و داستان کامل فیلم پدرخوانده
- ۱۰ نکته دربارهٔ فیلم «پدرخوانده»
- جالب فیلم The Godfather - پدرخوانده[پیوند مرده]