میرزاده عشقی

روزنامه‌نگار، نمایشنامه‌نویس و شاعر ایرانی

سیّد محمّدرضا کردستانی با تخلّصِ میرزاده عشقی (۲۰ آذر ۱۲۷۳ – ۱۲ تیر ۱۳۰۳) شاعر، روزنامه‌نگار، نویسنده و نمایشنامه‌نویس ایرانی دوره مشروطیّت و مدیر نشریه قرن بیستم بود که در دوره نخست‌وزیری رضا خان ترور شد. وی از جمله مهم‌ترین شاعران عصر مشروطه به‌شمار می‌رود که از عنصر هویت ملی در جهت ایجاد انگیزه و آگاهی در توده مردم بهره گرفت.[۲][۳][۴] او را خالق اولین اپرای ایرانی می‌دانند.[۵]

میرزاده عشقی
زادهٔ۲۰ آذر ۱۲۷۳ (خورشیدی)
۱۲ جمادی‌الثانی ۱۳۱۲ (قمری)
۱۱ دسامبر ۱۸۹۴ (میلادی)
همدان[۱]
درگذشت۱۲ تیر ۱۳۰۳ (۲۹ سال)
تهران
علت مرگهدف گلولهٔ عوامل نظمیه (شهربانی) وقت
مدفنآرامگاه ابن بابویه
پیشهشاعر
روزنامه‌نگار
نمایشنامه نویس
کارگردان تئاتر
نویسنده
والدینسید ابوالقاسم کردستانی (پدر)
خویشاوندانناصر یمین مردوخی کردستانی (خواهرزاده)

زندگی ویرایش

جنبش مشروطه
 
شاهان قاجار
نام

دورهٔ پادشاهی

۱۱۷۵–۱۱۶۱
۱۲۱۳–۱۱۷۶
۱۲۲۷–۱۲۱۳
۱۲۷۵–۱۲۲۷
۱۲۸۵–۱۲۷۵
۱۲۸۸–۱۲۸۵

۱۳۰۴–۱۲۸۸

نامِ اصلیِ عشقی سیّد محمّدرضا کردستانی و فرزند سیدابوالقاسم کردستانی بود. او همچنین دایی ناصر یمین مردوخی کردستانی بود و در تاریخ ۲۰ آذرماه ۱۲۷۳ خورشیدی در شهر همدان زاده شد.[۱] سال‌های کودکی را در مکتب‌خانه‌های قروه و از سن هفت سالگی به بعد در آموزشگاه‌های «الفت» و «آلیانس» همدان به دو زبان فارسی و فرانسوی تحصیل داشته، پیش از آنکه گواهی‌نامه از این مدرسه دریافت کند در تجارتخانه یک بازرگان فرانسوی به شغل مترجمی پرداخته و به زبان فرانسوی به‌طور کامل مسلط شد.
دوره تحصیلی وی تا سن هفده سالگی بیشتر طول نکشید، در آغاز سن ۱۵ سالگی به اصفهان و سپس برای اتمام تحصیلات به تهران رفت. بیش از سه ماه نگذشت که به همدان بازگشت و چهار ماه بعد از آن با پافشاری پدرش برای تحصیل عازم پایتخت شد ولی عشقی از تهران به رشت و بندر انزلی رهسپار و از آنجا به مرکز بازآمد. هنگامی که در همدان به سر می‌برد اوایل جنگ جهانی اول ۱۹۱۴–۱۹۱۸ میلادی به عبارت دیگر دوره کشمکش سیاست متفقین و دول متحده بود. عشقی به هواخواهی از عثمانی‌ها پرداخت و زمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول می‌رفتند او هم به آن‌ها پیوست و همراه مهاجرین به آنجا رفت.[۶]

اقامت در استانبول ویرایش

عشقی چند سالی در استانبول بود، در شعبه علوم اجتماعی و فلسفه دارالفنون باب عالی جزء مستمعین آزاد حضور می‌یافت، پیش از این سفر هم یک بار به همراهی آلمانی‌ها به بیجار و کردستان رفته بود. «اپرای رستاخیز شهریاران ایران» را عشقی در استانبول نوشت. این منظومه اثر مشاهدات او از ویرانه‌های طاق کسری در مدائن هنگام عبور از بغداد و موصل به استانبول بوده‌است. در کتاب میرزاده عشقی نوشته «سولماز نراقی» برای اولین بار نت‌های این اپرا منتشر شده‌است.[۵]
در سال ۱۳۳۳ ه‍.ق روزنامه عشقی را در همدان انتشار داد. «نوروزی نامه» را نیز در سال ۱۳۳۶ ه‍.ق پانزده روز پیش از رسیدن فصل بهار در استانبول سرود. عشقی از استانبول به همدان رفت و باز به تهران شتافت. او چند سال آخر عمرش را در تهران به سر برد، نمایشنامه کفن سیاه را در باب روزگار زنان و حجاب آنان با مسمط نوشت. در واقع این اثر با ثمرش، تاریخچهٔ تز انقلاب مشروطیت و دوره‌ای است که شاعر در آن می‌زیست.[۷] عشقی گهگاه در روزنامه‌ها و مجله‌ها اشعار و مقاله‌هایی منتشر می‌ساخت که بیشتر جنبهٔ وطنی و اجتماعی داشت. چندی هم شخصاً روزنامه قرن بیستم را با قطع بزرگ در چهار صفحه منتشر می‌کرد که امتیازش به خود او تعلق داشت لیکن بیش از ۱۷ شماره انتشار نیافت.

عشقی پس از بازگشت، در صف مخالفان جدی سردار سپه درآمد.

شعر و ادبیات ویرایش

 
میرزاده عشقی

میرزاده عشقی از جمله پیشگامان شعر نو شناخته‌می‌شود و از نخستین ادبای معاصر ایران است که به مقوله شعر نو توجه نمود و پیش از نیما یوشیج، اشعاری به سبک نو سرود. لازم به یادآوری است که نخستین آثار نیما یوشیج برای نخستین بار در روزنامه قرن بیستم میرزاده عشقی چاپ شد.[۸]
شاید شعرهای عشقی به علت عمر کوتاه شاعری‌اش هیچ‌گاه مجال پخته شدن پیدا نکردند، اما صراحت لهجه، نکته‌بینی و تحلیل بسیار فنی او در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی دوره خودش بسیار مشهود است. زبان اشعار عشقی به زبان شفاهی عامه مردم نزدیک است و گاه برای بیان صحنه‌های پرشور و مهیج به اندازه کافی رسا نیست.[۹]

روزنامه‌نگاری ویرایش

 
صفحه اول شماره نخست سال دوم روزنامه قرن بیستم

با درگرفتن جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ میلادی ۱۲۹۳ خورشیدی زمانی که بیست سال داشت و با تشویق یکی از بستگان خود محمد مردوخ کردستانی در همدان روزنامه‌ای با نام نامهٔ عشقی را به راه انداخت. شماره‌های اول و سوم این روزنامه به تاریخ‌های ۱۸ ذیقعده ۱۳۳۳ ه‍.ق و ۲۷ محرم ۱۳۳۴ ه‍.ق (۱۲۹۳ خورشیدی) خبر می‌دهد. روزنامه قرن بیستم که شماره‌های آن در سه سال و اندی به زحمت از بیست گذشت، بسیار نامنظم انتشار می‌یافت، خواننده چندانی نداشت و اگر فرضاً شهرتی هم داشت، مدیون نام خود عشقی بود. به گفتهٔ عشقی روزنامه قرن بیستم در زمان انتشارش تنها دو مشترک داشت.

حقوق زنان ویرایش

میرزاده عشقی همچنین از جمله نخستین و برجسته‌ترین روشنفکران کرد عصر مشروطه به‌شمار می‌رود که مدافع حقوق زنان بود و از آزادی زنان و حضور آنان در جامعه دفاع می‌کرد. از جمله می‌توان به ارتباط میرزاده با انجمن نسوان وطنخواه و زنان آزادی‌خواهی همچون قمرالملوک وزیری اشاره کرد. برای مثال، به نوشته الیز ساناساریان در کتاب جنبش حقوق زنان در ایران، انجمن نسوان وطنخواه در اردیبهشت سال ۱۳۰۳، با کمک میرزاده عشقی تئاتری با مضمون دفاع از آزادی و رهایی زنان در پارک اتابک اجرا کرد.
زبیده جهانگیری، دختر خوانده قمر الملوک وزیری، در کتاب خود با عنوان قمری که خورشید شد می‌نویسد قمر به تشویق و دلگرمی‌های میرزاده عشقی و عارف قزوینی، در اجرای کنسرت‌های موسیقی اش در لاله زار مصمم می‌گردید و در برابر تهدیدهای مخالفان خود، از حمایت و پشتیبانی آن‌ها برخوردار بود. چند شبی قبل از کنسرت معروف گراند هتل، نامه تهدید آمیز برایش فرستاده بودند. نزدیکانش نیز به او هشدار داده بودند؛ ولی قمر توجه نمی‌کرد. هروقت بیم آن می‌رفت که منصرف شود دیداری با میرزاده عشقی یا با عارف تردیدش را برطرف می‌ساخت.[۱۰]

میرزاده عشقی با بسیاری از روشنفکران، هنرمندان و ادبای زمان خود از جمله حسین بهزاد، نیما یوشیج و ملک الشعرای بهار روابط نزدیک و صمیمانه‌ای داشت.

مخالفت با رضاخان ویرایش

میرزاده عشقی در ابتدا با ملک الشعرای بهار و سید حسن مدرس (از نمایندگان فراکسیون اقلیت در مجلس چهارم) مخالف بود و مطالب و اشعار تندی علیه آن دو نوشت، اما در جریان غائله جمهوریت که از دی ماه سال ۱۳۰۲ شروع شد، در پی مخالفت با رضاخان و جمهوری، با بهار و مدرس که آنان نیز از مخالفان رضاخان و جمهوری بودند، دست دوستی و اتحاد داد. پس از ترور عشقی، بهار طی نطق پیش از دستور خود در مجلس، به شدت به دولت وقت به واسطه تعلل در دستگیری عاملان ترور عشقی حمله کرد و خواهان مجازات آنان شد. همچنین، سید حسن مدرس، رهبر فراکسیون اقلیت مجلس، تدارک مفصلی برای تشییع جنازه میرزاده عشقی داد و مجلس ختمی برای وی در مسجد سپهسالار برگزار نمود.[۱۱]

ترور عشقی ویرایش

 
شعری که بر روی آرامگاه عشقی نوشته شده‌است

عشقی، زبانی آتشین و نیش‌دار داشت. در آغاز زمزمهٔ جمهوریت، عشقی دوباره روزنامه «قرن بیستم» را با قطع کوچک در هشت صفحه منتشر کرد که یک شماره بیشتر انتشار نیافت و بر اثر مخالفت، روزنامه‌اش توقیف شد و خود شاعر نیز به دست دو نفر در بامداد دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در خانه مسکونی‌اش جنب دروازه دولت، سه راه سپهسالار، کوچه قطب الدوله هدف گلوله قرار گرفت و در ۲۹ سالگی درگذشت. دو روز پیش از آن یکی از دوستانش (میر محسن خان) به‌طور اتفاقی، در اتاق محرمانه اداره تامینات خبر «عشقی، محرمانه کشته‌شود» را شنیده‌بود.[۱۲]

 
آرامگاه میرزاده عشقی در گورستان ابن‌بابویه، شهر ری

دو سه شب بود که دو نفر ناشناس پیرامون خانهٔ عشقی کشیک می‌کشیدند. عشقی به توصیه دوستانش از خانه بیرون نمی‌رفت و کسی را هم نزد خود نمی‌پذیرفت. تمام شب دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ را عشقی ناراحت به سر برده بود. صبح آن شب عشقی، خسته، لب حوض دست‌هایش را می‌شست. پسر عموی او که از چندی پیش مراقب او بود بیرون رفته بود. کلفت خانه هم برای خرید رفته بود و در خانه را باز گذاشته بود. در حیاط باز شد و سه نفر بدون اجازه وارد خانه عشقی شدند، عشقی از آن‌ها پرسید که چه کار دارند؟ آن‌ها جواب دادند که شب گذشته، شکایتی از سردار اکرم همدانی به منزل او داده‌اند که عشقی آن را به چاپ برساند و اکنون برای گرفتن جواب عریضه آمده‌اند. عشقی خندان تعارف کرده و می‌خواست برای پذیرایی آن‌ها را به اتاق ببرد و در حالی که با یکی از آنان صحبت کنان جلو بود، یکی از دو نفر، از عقب تیری به سوی او خالی کرد و بی‌درنگ هر سه نفر فرار کردند. عشقی فریاد کشید و خود را به کوچه رسانید. در آنجا از شدت درد به جوی آب افتاد. همسایه‌ها به صدای تیر و فریاد عشقی جوان، سراسیمه از خانه بیرون ریختند و «محمد هرسینی» نوکر مخبرالدوله قاتل را دستگیر نمود. اسم قاتل «ابوالقاسم بهمن» و از مهاجرین قفقاز بود.
عشقی را به بیمارستان شهربانی بردند. در تختخوابی افتاده و لحافی رویش کشیده شده بود. رنگش به کلی پریده‌بود و عرق مرگ بر صورتش نشسته‌بود. تنش سرد شده و از سرما به خود می‌پیچید. به دلیل درد ناله می‌کرد و داد می‌زد که یا مرا از اینجا بیرون ببرید یا یک گلوله دیگر به من بزنید و آسوده‌ام بکنید. گلولهٔ سربی از طرف چپ زیر قلبش گیر کرده‌بود. خون زیادی می‌آمد. بعد از چهار ساعت درد و شکنجه، عشقی براثر عوارض ناشی از این زخم درگذشت. پیراهن خونینش را روی جنازه‌اش گذاشته و تابوت را به مسجد سپهسالار بردند. صبح روز بعد تمام تهران عزادار بود. دانشمندان، دانش آموزان، کاسب کارها واهالی محل طوق و علم بلند کرده و جنازهٔ شاعر جوان را در حالی که پیراهن خونین او روی تابوت بود برداشته و حرکت کردند. هر کس جنازه را می‌دید می‌گریست و می‌گفت: تهران چنین سوگواری را یک بار دیگر نخواهد دید.[۱۳] نمایندگان حزب اقلیت مجلس و مخالفان نخست‌وزیر رضا خان به سرعت ترحیم عشقی را به جایی برای اعتراض عمومی علیه موج به قدرت رسیدن او تبدیل کردند.[۱۴]

مزار او در ابن بابویه و در گوشه‌ای متروک (در نزدیکی مزار نصرت الدوله فیروز) قرار دارد.[۱۵][۱۶] این شعر معروف بر کنار سنگ قبر وی حک شده‌است:

خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنمخاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاکوین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی ای وطن ای مهد عشق پاکای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم

دو سال پس از قتل عشقی، دیوان عالی تمیز رأی بر برائت ابوالقاسم بهمن داد. ابولقاسم بهمن نیز در سال ۱۳۲۶ در حالت مستی، زیر دیوار میخانه‌ای که با وزش باد بر سرش خراب شد، مرد.[۱۷]

آثار ویرایش

نمایشنامه ویرایش

  • داستان بیچاره زاده (جمشید ناکام) – سال ۱۲۹۳
  • کفن سیاه – سال ۱۲۹۴
  • رستاخیز سلاطین ایران –سال ۱۲۹۴
  • حلوا الفقرا –سال ۱۳۰۰
  • بچه گدا و دکتر نیکوکار- سال ۱۳۰۰
  • تئاتر درموضوع میتینگ – سال ۱۳۰۱
  • ایدئال پیرمرد دهگانی (سه تابلو مریم) – سال ۱۳۰۲[۱۸]

اشعار وی یک بار در ۱۳۰۸ به کوشش ع. سلیمی در مطبعه شفق به چاپ رسید، ولی بعدها نسخه کامل آثار وی تحت نام «کلیات مصور عشقی»، همراه با شرح‌ها و نقد و نظر دیگران دربارهٔ عشقی، به همت علی اکبر مشیر سلیمی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد که بیشتر نسخه‌های افست موجود در بازار از همین نسخه است.

نمونه شعر ویرایش

شعر "چه معامله باید کرد؟" و "مستزاد مجلس چهارم"، در توصیف نمایندگان دوره چهارم مجلس شورای ملی از تندترین و معروف‌ترین اشعار عشقی است:

قسمتی از مستزاد مجلس چهارم[۱۹]

این مجلس چارم به خدا ننگِ بشر بوددیدی چه خبر بود؟!
هر کار که کردند، ضرر رویِ ضرر بوددیدی چه خبر بود؟ !
این مجلسِ چارم، خودمانیم، ثمر داشت؟والله ضرر داشت
صد شکر که عمرش چو زمانه به گذر بوددیدی چه خبر بود؟ !
دیگ وکلا جوش زد و کف شد و سر رفتباد همه دررفت
ده مژده که عمر وکلا عمر سفر بوددیدی چه خبر بود!
دیگر نکند هو نزند جفته مدرس در ساحت مجلس
بگذشت دگر مدتی ار محشر خر بوددیدی چه خبر بود!
دیگر نزند با قر و قنبیله معلقیعقوب جعلق
یعقوب خر بارکش این دو نفر بوددیدی چه خبر بود؟
سرمایه بدبختی ایران دو قوام استاین سکه بنام است
یک ملتی از این دو نفر خون بجگر بوددیدی چه خبر بود!

چه معامله باید کرد؟[۲۰]

بعد از این بر وطن و بوم و برش باید ریدبه چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید
به حقیقت در عدل ار در این بام و بر استبه چنین عدل و به دیوار و درش باید رید
آن‌که بگرفته از او تا کمر ایران گهبه مکافات الا تا کمرش باید رید
پدر ملت ایران اگر این بی پدر است به چنین ملت و گور پدرش باید رید
به مدرس نتوان کرد جسارت اما آن‌قدر هست که بر ریش خرش باید رید
این حرارت که به خود احمد آذر داردتا که خاموش شود بر شررش باید رید
شفق سرخ نوشت آصف کرمانی مردغفرالله کنون بر اثرش باید رید
آن دهستانی تحمیلی بی مدرک لراز نوک پاش الی فرق سرش باید رید
گر ندارد ضرر و نفع مشیرالدوله بهر این ملک به نفع و ضررش باید رید
گر رَود موتمن‌الملک به مجلس گاهیاحتراماً به سر رهگذرش باید رید

دربارهٔ او ویرایش

تله فیلم «مرگ یک شاعر»، به کارگردانی حسن هدایت بر اساس زندگی میرزاده عشقی ساخته‌شده‌است؛ این فیلم روز ۲۵ بهمن سال ۱۳۹۲ و ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.

رضا جولایی در کتاب ماه غمگین ماه سرخ با ترکیب واقعیت و خیال واپسین روزهای زندگی میرزاده عشقی را به تصویر کشیده‌است.[۲۱] محمد قائد نیز در کتاب عشقی، سیمای نجیب یک آنارشیست زندگی این هنرمند را از ابعاد مختلف بررسی کرده‌است.[۲۲]

جستارهای وابسته ویرایش

پانویس ویرایش

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ سلیمانی، علی؛ بشیری، محمود (۱۳۹۳). «بررسی عیوب فصاحت و بلاغت در اشعار میرزاده عشقی». مطالعات زبانی بلاغی (۱۰): ۴۹–۷۶. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۷-۱۰.
  2. «magiran.com:مولفه‌های هویت ملی در دیوان میرزادهٔ عشقی». magiran.com. دریافت‌شده در ۵ مهر ۱۳۹۵.
  3. رأی دیوان عالی تمیز دربارهٔ قتل میرزاده عشقی، گنجینه اسناد پاییز 1387، ص 44 و 45
  4. میرزاده عشقی، سیمای نجیب یک آنارشیست، تهران، انتشارات طرح نو، محمد قائد، چاپ دوم، 1391، ص ۱۹
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ «" میرزاده عشقی " به ناشر سپرده شد». خبرگزاری مهر. ۲۶ شهریور ۱۳۸۵.
  6. خوشنام، محمود (۲۰۱۴-۰۷-۱۴). «میرزاده عشقی و بی‌قراری‌های مستمر شاعر جوان». BBC Persian. دریافت‌شده در ۲۰۱۶-۰۹-۲۵.
  7. کلیات مصور میرزاده عشقی-گردآوری علی اکبر مشیر سلیمی-انتشارات امیرکبیر 1357- تهران-ص201
  8. «مردی سودایی که با شتاب زیست و با عجله مرد» (PDF). روز آنلاین. ۱۹ تیر ۱۳۹۳.
  9. یدالله بهمنی مطلق و ملاحت نجفی عرب (پاییز ۱۳۸۹). «بررسی و تحلیل سبک اشعار میرزادة عشقی» (PDF). فصلنامه تخصصی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب).
  10. زبیده جهانگیری (۲۰۱۶-۰۹-۱۵). «قمری که خورشید شد». Google Books (به عربی). دریافت‌شده در ۲۰۱۶-۰۹-۲۶.
  11. کتاب تاریخ احزاب سیاسی ایران، ملک الشعرای بهار
  12. شورای گسترش زبان فارسی[پیوند مرده]
  13. سده میلاد میرزاده عشقی-هادی حائری (کورش)-نشر مرکز-۱۳۷۳-ص ۱۱۱
  14. Foundation, Encyclopaedia Iranica (2021-05-17). "ʿEŠQĪ, MOḤAMMAD-REŻĀ MĪRZĀDA". Encyclopædia Iranica. Retrieved 2023-08-29.
  15. «میرزاده عشقی ترور شد». بایگانی‌شده از اصلی در ۸ ژوئیه ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱۷ آوریل ۲۰۱۷.
  16. میرزاده عشقی، سیمای نجیب یک آنارشیست، انتشارات طرح نو، محمد قائد، ۱۳۹۱، ص ۱۹
  17. حسین زرینی (پاییز ۱۳۸۷). «رای دیوان عالی تمیز دربارهٔ قتل میرزاده عشقی». گنجینه اسناد شماره ۷۱. دریافت‌شده در ۵ مهر ۱۳۹۵.
  18. «نگاهی به متون نمایشی میرزاده عشقی». مد و مه. ۲۰۱۶-۰۹-۲۶. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۵ مهر ۱۳۹۵.
  19. مشیر سلیمی، علی‌اکبر (۱۳۵۷). کلیات مصور میرزاده عشقی. تهران: انتشارات امیرکبیر. ص. ۴۴۱.
  20. مشیر سلیمی، علی‌اکبر (۱۳۵۷). کلیات مصور میرزاده عشقی. تهران: انتشارات امیرکبیر. ص. ۴۲۳.
  21. «کتاب ماه غمگین ماه سرخ».
  22. «عشقی، سیمای نجیب یک آنارشیست».

منابع ویرایش

  • علی اکبر مشیر سلیمی (2016-09-15). "کلیات میرزادهٔ عشقی". Google Books (به لاتین). Retrieved 2016-09-26.{{cite web}}: نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link)
  • بخش‌هایی از نوشتار «شرح حال میرزاده عشقی» نوشته: فیروز خردمند ۱۳۷۹ بندر انزلی
  • آریانپور، یحیی (۱۳۸۷). از صبا تا نیما: تاریخ ۱۵۰ سال ادب فارسی. تهران: انتشارات زوار. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۰۱-۰۳۸-۵. جلد دوم.
  • ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت - جلد اول - صفحه ۴۸۰ و ۶۷۲
  • محمد قائد: میرزاده عشقی، سیمای نجیب یک آنارشیست[۱]، صفحه ۱۹، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ دوم.
  • تاریخ احزاب سیاسی ایران، محمد تقی (ملک الشعرای) بهار.
  • جنبش حقوق زنان در ایران، الیز ساناساریان.
  • حسین مکی: تاریخ بیست ساله ایران - جلد سوم - صفحهٔ ۷۰.
  • کتاب خاطرات و مخاطرات

پیوند به بیرون ویرایش