ویکیپدیا:زبان و زبانشناسی
Municipality
— ماني ۲۵ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۱ (UTC)
با توجه به منابع معتبر فارسی مشخص کنید این واژه در تقسیمات هر کشور به چه معنایی به کار رفته است.
اسپانیا
در تقسیمات کشوری اسپانیا municipality به دهستان ترجمه شده مثل فهرست دهستانهای آلابا. --دوستدار ایران بزرگ ۳۰ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۸ (UTC)
پرتغال
سوئیس
گویا در فرانسه مونیسیپالیتی همان کمون (فرانسه) است. --دوستدار ایران بزرگ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۲۹ (UTC)
سوئد
در زبان سوئدی کومون میگویند و یکی از واحدهای تقسیمات کشوری است. اگر پیشنهاد فارسی هست، مثلاً بخش، بفرمایید. mOsior (بحث) ۱۰ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۵۶ (UTC) تقسیمات سويد به این شرح است:
Local government
County Councils of Sweden (landsting)
Municipalities of Sweden (kommuner)
City Districts of Sweden (stadsdelar or stadsdelsnämndsområden)
mOsior (بحث) ۱۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۱۵ (UTC)
مکزیک
چین
تقسیمات کشوری چین خیلی پیچیده هست. در مورد municipality در این کشور هم نظر بدید. --دوستدار ایران بزرگ ۲۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۴ (UTC)
- در چین سه نوع شهر (منطقه شهری) وجود داره. یکی Prefecture-level city یا شهر استانی، یکی شهر شهرستانی یا County-level city و یکی کلانشهر کشوری یا municipality یا فرمانداری مثل شانگهای. این تقسیمبندی تاحدی مربوط به نظام اداری و تا حدی مربوط به وسعت شهر هست. --دوستدار ایران بزرگ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۴۶ (UTC)
- علاوه بر این تقسیمبندی که شامل اکثر شهرهای چین میشه شهرهایی نیز وجود دارند مثل ماکائو که جزو منطقه ویژه اداری (چین) هستند و به صورت خودمختار اداره میشن. --دوستدار ایران بزرگ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)
- به نظرم اون سطحی از تقسیمبندی که شبیه به شهرهای ایران هست همون شهر شهرستانی هست مثل شهر چنگدو و در سرزمین اصلی چین واقع شدن. --دوستدار ایران بزرگ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۵۵ (UTC)
- همچنین ناحیه (چین) برابرنهاد مناسبی برای district به نظر نمیرسه. --دوستدار ایران بزرگ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)
نظرات
بحث پیشین
- جناب ماني به نکتهٔ مهمی اشاره فرمودند. خوب است همین روزها، تا جایی که امکانش را داشته باشیم، به این موضوع توجه کنیم. – Hamid Hassani (بحث) ۲۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۴ (UTC)
تفاوت city با municipality
شهرداری در ایران به نهادی گفته میشه که برای اداره شهر ساخته شده. اگر از municipality برای اشاره به معنایی غیر از این (نهاد) استفاده کنیم باید تفاوت اون رو با شهر (city) مشخص کنیم. --دوستدار ایران بزرگ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۳۷ (UTC)
- @Doostdar: در طبقهبندی دولتها در ایران، ما سطح municipality را نداریم. یک درجه بالاتر از شهرداری، استانداری است.
دولتی مخصوص شهرستان نداریم (بماند که شهرستان هم دقیقاً municipality نیست). — حجت/بحث ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۳۱ (UTC)- نهاد فرمانداری در ایران مسئولیت ادارهٔ شهرستان را دارد. 4nn1l2 (بحث) ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۳:۵۵ (UTC)
- @4nn1l2: درست میگویید. حرفم را بالا خط زدم. به هر حال municipality دقیقاً معادل شهرستان نیست. یا به طور دقیقتر، برخی ویژگیهایی که ما برای شهرستان بر میشمریم به county بیشتر میخورد و برخی به municipality بیشتر میچسبد.
- در کشوری مثل آمریکا حتی از یک ایالت به ایالت دیگر هم این مفاهیم با هم تفاوت دارند. برخی ایالات، countyهایشان دولت ندارد ولی بقیه دارند. — حجت/بحث ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۴۸ (UTC)
- نهاد فرمانداری در ایران مسئولیت ادارهٔ شهرستان را دارد. 4nn1l2 (بحث) ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۳:۵۵ (UTC)
تفاوت county با municipality
sodomy
درخواست ترجمه:
- واژه: Sodomy
- زبان: انگلیسی
- پیوند: http://en.wikipedia.org/wiki/Sodomy
- توضیحات: برابر فارسی این واژه چیست؟ اکنون از «لواط» در ویکیپدیای فارسی به عنوان برابر این واژه استفاده شده. --دوستدار ایران بزرگ ۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۱ (UTC)
- همان لواط مناسباست. یک برابر پهلوی و معمول در فارسی هم دارد که البته مناسب نیست! __Âriobarzan ۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)
- @Ariobarzan: سکس زنان با جانوران لواط است؟ --دوستدار ایران بزرگ ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۸ (UTC)
- @Doostdar: نه راستش به معنای لغویش نظر داشتم و هنوز هم فکر میکنم تعمیمش به روابط به حیوانات هم از برابری این دو واژه نمیکاهد! دقیقاً همانگونه که کار قوم لوط لواط بوده sodomy هم کار مردم سدوم.باری، سکس نامتعارف شاید برابر مناسبی برای آن مفهوم باشد.__Âriobarzan ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)
- سکس با حیوانات از لحاظ قوانین در بسیاری از کشورها جرم هست و سکس نامتعارف هم ممکنه به نکاح عرفی یا همباشی تعبیر بشه. لطفا برابر مناسب پیشنهاد بدید. --دوستدار ایران بزرگ ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۲۳ (UTC)
- به نظر من همان کلمه ی سودومی مناسب است چون تا حد زیادی گویاست و معادل فارسی بهتری وجود ندارد و به ذهن بنده هم نمی رسد. انحراف جنسی یا سکس نامتعارف هیچ کدام معادل معنایی این کلمه نیستند. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۱ (UTC)
- @Farvardin29th: اگر برای موضوع «en:Sodomy» برابر «سودومی» بگذاریم، پس برگردان «لواط» به انگلیسی چی میشود؟ شاید en:Buggery باشد.-- آرمانب ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۳۸ (UTC)
- @Sunfyre: لواط به معنای رابطه ی مقعدی دو مرد با هم است و در زبان انگلیسی بهترین معادل آن که بار معنایی اش را برساند همان Buggery است که کلمه ی مودبانه ای هم نیست و فکر کنم مناسب تر باشد. همانطور که مستحضرید شهری به نام «قوم لوط» نداشته ایم و آنچه طبق اساطیر دینی بوده همان شهرهای سودوم و عموره بوده و به کارهای جنسی خلافی که در این شهر انجام میشد «سودومی» می گفتند. در این انتقال اسطوره به کشور ما و دیگر کشورهای اسلامی کل داستان به خوبی منتقل نشده و تصور می شود تمام گناه «قوم لوط»، لواط بوده (کما اینکه از گنجاندن اسم لوط به این کلمه هم مشخص است!) در حالی که آنها رفتارهای جنسی بسیار دیگری داشته اند که نامتعارف دانسته می شد و برای ارتکاب تمامی آنها مجازات شدند. به همین دلیل اتصال لواط به sodomy اصلاً صحیح نیست. Farvardin (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)
- @Doostdar: نه راستش به معنای لغویش نظر داشتم و هنوز هم فکر میکنم تعمیمش به روابط به حیوانات هم از برابری این دو واژه نمیکاهد! دقیقاً همانگونه که کار قوم لوط لواط بوده sodomy هم کار مردم سدوم.باری، سکس نامتعارف شاید برابر مناسبی برای آن مفهوم باشد.__Âriobarzan ۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)
- @Farvardin29th: مطمئنید buggery معادل «لواط» هست؟ به نظرم کاملا اشتباه است و اطلاعات جنسی شما کافی نیست. --دوستدار ایران بزرگ ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۱ (UTC)
- @Doostdar: در خواندن دقت کنید «در زبان انگلیسی بهترین معادل آن که بار معنایی اش را برساند همان Buggery است که کلمه ی مودبانه ای هم نیست و فکر کنم مناسب تر باشد». لغات کلیدی: بهتر و مناسب تر. لواط کلمه ای است که ریشه در فرهنگ اسلامی دارد و قاعدتاً نباید انتظار داشته باشیم کلمه ای در زبانهای دیگر وجود داشته باشد که بار معنایی آن را صد درصد برساند. Farvardin (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۶ (UTC)
- همان لواط بماند. اینها اصطلاحاتی هستند که ظاهر و صورت و بار مذهبیشان از معنا و مفهومشان مهمتر است. مثلاً در انگلیسی مفهومش با گذشت زمان تغییر کرده و عمومیتر شده (قبلاً منحصراً سکس مقعدی). در فرانسوی واژهای رایج در زبان مردم و نیز متون حقوقی است (ولی مثلاً در انگلیسی در زبان مردم رایج نیست و منحصراً در متون حقوقی به کار میرود/میرفته). در آلمانی معنایش بسیار محدود است (فقط سکس با حیوان). میانویکی آلمانی و انگلیسی به هم وصل است ولی فرانسوی نیست (چون رایجترین واژه برای سکس مقعدی است).
چیزی به عنوان «سودومی» در فارسی نداریم. عجیب است که ما در ویکیپدیا در حال بازتولید زبان فارسی از روی زبانهای خارجی هستیم! 4nn1l2 (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۴۸ (UTC)
Getting Straight
در صورتی که ترجمه این نام به گرفتن مستقیم اشتباه است ،لطفا نام بهتر پیشنهاد کنید Behnam mancini (بحث) ۹ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۷ (UTC)
- «مستقیم رفتن» --دوستدار ایران بزرگ ۹ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۰ (UTC)
- @Behnam mancini: بهنام گرامی، در زبان انگلیسی، Getting Straight اصطلاحی است به معنای «مطلبی را روشن کردن» یا «موضوعی را روشن کردن» (مراجعه کنید به فرهنگ اصطلاحات انگلیسی؛ دکتر محمدرضا باطنی و همکاران). من فیلم را ندیدهام اما با توجه به خلاصهٔ داستان، «درک روشن» یا «روشنگری» معادلهای مناسبی برای آن باشد. با احترام --Tisfoon (بحث) ۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۳۸ (UTC)
- این اصطلاح معانی بسیاری دارد ولی با توجه به خلاصه ی فیلم «سر به راه شدن» ترجمه ی صحیح آن است. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۴ (UTC)
- موافق نیستم. معنایش چه بر اساس واژهنامهها و چه بر اساس موضوعِ فیلم، همان است که عرض کردم. هری و دوستان جوانش ظاهراً درک روشنی از ارزشهایی که بدان معتقدند ندارند. او دیگر مطمئن نیست که عاملِ این اعتراضها و تشنجها، شورجوانی و دانشجویی و جوگیریِ دستهجمعی آنان است یا آنکه واقعاً بهکارهایی که میکنند اعتقاد راسخ دارند و اصلاً میدانند به دنبال چه چیزی هستند یا خیر؟ و سرانجام اینکه معنای آن ارزشها دقیقاً چیست؟:
- این اصطلاح معانی بسیاری دارد ولی با توجه به خلاصه ی فیلم «سر به راه شدن» ترجمه ی صحیح آن است. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۴ (UTC)
- Harry is forced to question his values in relation to this. At the height of the rioting he concurs with Jan that "getting straight" is more important than unprotesting acceptance of the educational establishment.--Tisfoon (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)
درود. در این مورد بیشتر مفهومِ؛ (One's "getting straight" with himself : با خود سر راست بودن) مطرح است، و بر این پایه، به باور من «درک روشن» حتی بهتر از «روشنگری» است. البته در مورد «هری»؛ با توجه به موضوع و تاریخ فیلم و اینکه هری دانشجویی است که تاکنون در اعتراضها شرکت نمیکرده، «هری» دیگر مطمئن نیست که دیدگاه او در این باره صددرصد درست و نظر دیگر دوستانش کاملاً اشتباه باشد. نیاز به «درک روشن» یقینی است که او در این مرحله به آن رسیدهاست. -- Mpj7 (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۱۷ (UTC)
- تیسفون گرامی، اتفاقاً بخشی که ذکر کردید دقیقاً همسوی ترجمه ی من است. فکر می کردم واضح است برای همین بیشتر توضیح ندادم. موضوع فیلم کلاً این است که آیا باید برای رسیدن به خواسته ها در برابر بنیان قدرت شورش کرد یا اینکه حفظ نظم مهم تر است و برای حفظ آن باید سر به راه شد؟ که اتفاقاً فیلم برخلاف نامش معتقد است که «نباید» سربه راه شد. ظاهراً در دهه ی هفتاد و دهه ی گذار از هیپی بازی این مبحث بسیار داغ بوده! آنچه مد نظر شما و دوستمان Mpj7 است و باعث شده عنوان فیلم را به «درک روشن» یا همچین چیزی ترجمه کنید آن است که getting straight را با getting something straight اشتباه گرفته اید. واژه نامه ی مورد استفاده ی شما نیز به دومی اشاره داشته و نه اولی. فیلم درباره ی کسانی نیست که درک روشنی ندارند. اتفاقاً دو طرف دعوا کاملاً درک روشنی از عقایدشان دارند! یک طرف تتمه ی نیکسونی ها هستند و طرف دیگر جوانان ایده آلیست. Farvardin (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۴۲ (UTC)
آیا نیروی ۱۰ از ناوارون برای این فیلم ترجمه مناسبی است یا خیر؟Behnam mancini (بحث) ۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۹ (UTC)
- درود. بله به نظر من همین نام مناسب است.-- Mpj7 (بحث) ۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۱۸ (UTC)
- @Behnam mancini: بهنام عزیز، اگر من بودم، نام فیلم را «واحد ۱۰ از ناوارون» میگذاشتم. علتش آن است که در این فیلم «Force 10» نام یک واحدِ نظامی است و فیالواقع نام خاص است و نباید ترجمه شود. یعنی اگر اصرار بر استفاده از نامِ اصلی باشد، باید «فورس ۱۰ از ناوارون» یا «فورس تن از ناوارون» میگذاشتید که ناگفته پیداست، عباراتِ چندان مأنوس و گوشنوازی نیستند. بههمین سبب، به نظر بنده، «واحد ۱۰ از ناوارون» ترجمهٰ شیوا و درستتری برای عنوانِ این فیلم است. با احترام Tisfoon (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)
- درود دوباره. در شیوایی و درستتری واحد تردیدی نیست ولی از آنجا که در ویکیفا یگان به کار رفته شاید بتوان از یگان ۱۰ از ناوارون هم استفاده کرد. -- Mpj7 (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۰۷ (UTC)
- @Behnam mancini: بهنام عزیز، اگر من بودم، نام فیلم را «واحد ۱۰ از ناوارون» میگذاشتم. علتش آن است که در این فیلم «Force 10» نام یک واحدِ نظامی است و فیالواقع نام خاص است و نباید ترجمه شود. یعنی اگر اصرار بر استفاده از نامِ اصلی باشد، باید «فورس ۱۰ از ناوارون» یا «فورس تن از ناوارون» میگذاشتید که ناگفته پیداست، عباراتِ چندان مأنوس و گوشنوازی نیستند. بههمین سبب، به نظر بنده، «واحد ۱۰ از ناوارون» ترجمهٰ شیوا و درستتری برای عنوانِ این فیلم است. با احترام Tisfoon (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)
- باتشکر از دوستان واحد ۱۰ از ناوارون به صورت تغییر مسیر افزوده شد و همچنین به یگان ۱۰ از ناوارون منتقل نمودم Behnam mancini (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)
Fellatio، Handjob، Frot، Micropenis و Mammary intercourse
برای انتخاب نام بعضی از موضوعات سکسشناسی مناقشهای وجود دارد، یکی از دوستان درخواست کرد در اینجا مطرح شود؛ لطفا اگر به منابع معتبر دسترسی دارید حتیالامکان در نظرخواهی مطرح کنید: en:Fellatio: نظرخواهی، en:Handjob: نظرخواهی، en:Frot: نظرخواهی، en:Micropenis: نظرخواهی، en:Mammary intercourse: نظرخواهی -- آرمانب ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۶ (UTC)
نظر ویکیمصطفا
در درجهٔ نخست منابع معتبر (فرهنگ هزاره بهخصوص) چک شوند، اگر معادل مناسب یافت نشد انتخاب من اینهاست:
- Fellatio: ساکزنی
- Micropenis: ریزآلتی (هر آلت کوچکی لزوماً عارضهٔ میکروپنیس نیست)
- Frot: کیربهکیرمالی/فرات (سکس)
- Handjob: کیرمالی/هندجاب
- Mammary intercourse: لاپستانی (ظاهراً در برخی سایتهای پورن رواج دارد)/پستانگایی/نزدیکی پستانی/سکس پستانی
یک نکته. "آمیزش جنسی دهانی" یا "آلت لیسی" یا "سکس دهانی" اعم از "ساک زنی" است و اینجا به اشتباه تغییرمسیر "آمیزش جنسی دهانی" قرار گرفته است. "آمیزش جنسی دهانی" شامل "ساک زنی" (قضیب لیسی) و "کس لیسی" (فرج لیسی} میشود. ساک زنی فقط به "لیسیدن آلت مرد" میگویند و نه به لیسیدن آلت زن. دیاکو « پیام » ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۱ (UTC)
- استفاده از کلمات ک دار به عنوان معادل این اصطلاحات به نظر من اصلاً مناسب نیست. این کلمات در زبان انگلیسی اصلاً بار معنایی زننده یا زشت ندارند و به اصطلاح slur محسوب نمی شوند در حالی که کلماتی مانند کیر یا کس کاملاً بار معنایی زننده ای دارند. به عنوان مثال معادل فارسی penis هرگز کیر نیست بلکه آلت یا آلت مردانه است. همان طور که معادل فارسی کلمه ی Dick نیز آلت نیست و کیر است چون این کلمه در زبان انگلیسی بار معنایی زننده دارد و معادل فارسی آن نیز باید گویای این زنندگی باشد. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۰ (UTC)
- @Farvardin29th: این که چه چیز زشت است و چه چیز مودبانه ربطی به ویکیپدیا نداره. کاربران ویکیپدیا فقط معادل واژه رو استفاده میکنن و کاری به زشت بودن یا نبودن ندارن. سانسور کردن بر عهده ما نیست. --دوستدار ایران بزرگ ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۵ (UTC)
- @Doostdar: لطفاً با دقت بخوانید. بنده نگفتم سانسور کنیم. گفتم معادل باید بار معنایی درست کلمه را برساند. برای کلمه ای که مودبانه است باید معادل مودبانه ای انتخاب شود و برای کلمه ای که در زبان انگلیسی derogatory است باید معادل زننده انتخاب شود. مثل این است که در زبان انگلیسی کلمه ای معنای «بشین» بدهد و ما ترجمه کنیم «بتمرگ». معادلهایی که دوستمان انتخاب کرده از این نظر صحیح نبودند. Farvardin (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)
- چیزی که در آمریکا یک عمل زشت نیست در ایران یک عمل زشت، حرام و محکوم به اعدام هست. چه طور میخواهید آن را تبدیل به یک عمل مودبانه کنید؟ --دوستدار ایران بزرگ ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۱ (UTC)
- @Doostdar: بحث بر سر زشت یا حرام بودن یک عمل نیست. بحث بر سر واژه هاست. بعضی واژه ها فحش، زننده یا بی ادبانه هستند. در واژه نامه ها روبروی این کلمات عبارت derogarory ذکر شده یا نشان هشدار قرار داده شده است. مس توانید هر دیکشنری ای را به دست گرفته و ملاحظه کنید. Farvardin (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)
- استفاده از کلمات ک دار به عنوان معادل این اصطلاحات به نظر من اصلاً مناسب نیست. این کلمات در زبان انگلیسی اصلاً بار معنایی زننده یا زشت ندارند و به اصطلاح slur محسوب نمی شوند در حالی که کلماتی مانند کیر یا کس کاملاً بار معنایی زننده ای دارند. به عنوان مثال معادل فارسی penis هرگز کیر نیست بلکه آلت یا آلت مردانه است. همان طور که معادل فارسی کلمه ی Dick نیز آلت نیست و کیر است چون این کلمه در زبان انگلیسی بار معنایی زننده دارد و معادل فارسی آن نیز باید گویای این زنندگی باشد. Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۰ (UTC)
Heart Condition
آیا وضعیت قلب ترجمه مناسبی است؟ ،لطفا ترجمه بهتر را پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۲ (UTC)
- این عبارت به معنی "بیماری قلبی" است. دیاکو « پیام » ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۲ (UTC)
- درود. همانگونه که میقرمایند تقریباً همیشه منظور از heart conditions بیماریهای قلبی است؛ ولی در این مورد بخصوص، در این فیلم کمدی، تا اندازهای همان «وضعیت قلبی» و یا «شرایظ ویژه قلبی» را پیشنهاد میکنم: (یک پلیس جدی و متعصب که به دلیل سیگار مشروب و پرخوری از ناراحتی قلبی رنج میبَرد، به شدت از رفتار یک وکیل نیمه دیوانه بیزار و متنقر است. به دنبال یک تیراندازی؛ وکیل به ضرب گلوله مجروح میشود و آن پلیس در مسیر رفتن به محل و رسیدگی به آن قتل دوچار حمله قلبی میشود. وقتی که در بیمارستان به هوش میآید درمییابد که اکنون با قلب و روحیات یک دیوانه در سینهاش؛ به عنوان یک همدم همیشگی، ناچار است برود و قاتل را پیدا کند!).-- Mpj7 (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۴۳ (UTC)
- مشکل قلبی مناسب تر نیست؟ Farvardin (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۷ (UTC)
- باتشکر از دوستان گرامی عنوان بیماری قلبی را به صورت تغییر مسیر افزودم و همچنین به عنوان جدید شرایط ویژه قلبی منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)
- @Behnam mancini: «مشکلات قلبی» بهتر است و رایج هم هست. با اجازه منتقل کردم — حجت/بحث ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۲۳ (UTC)
- پینوشت: جستجوی برخط نشان داد که فیلم در ایران با اسم «قلب اجارهای» شناخته میشود. (مثلاً جام جم را ببینید). اگرچه ترجمهٔ واژه به واژه نیست، اما چون در ویکی مبنا ترجمهٔ موجود است، آن را استفاده کردم. — حجت/بحث ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۲۶ (UTC)
درخواست نظر
درود،
ترجمه ردههای فهرستشده ذیل این رده، اشتباه به نظر میرسد (نظیر رده:پرندگان مهم محدوده استرالیا در برابر en:Category:Important Bird Areas of Australia). نظر من در این مورد ذکرشده «نواحی مهم پرندهخیز استرالیا» است. لطفاً نظر دهید؟ با سپاس -- بحثKOLI ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۱۰ (UTC)
- با سلام. ایرادتان صحیح است. IBA اصطلاحی است که مربوط به ناحیه ها می شود و نه پرندگان. برای اینکه یک ناحیه IBA محسوب شود باید با معیارهای بین المللی خاصی مطابقت داشته باشد. به هر جهت، ترجمه ی آن رده مربوط به نواحی ای می شود که پرندگان در حال انقراض یا تحت نظارت در آن زندگی می کنند و نه خود پرندگان. Farvardin (بحث) ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۲۳ (UTC)
گلدزمید یا گلدسمید یا گلدسمیت
سلام خدمت دوستان. این نام Frederic John Goldsmid در فارسی به صورت گلدسمیت ترجمه شده و حکمیت یا قرارداد گلدسمیت که عاملش همین فرد بوده، به صورت گلدسمیت نویسهگردانی شده. گمان من این است که «ت» آخر نام اشتباه است. لطفاً نظر دهید. سپاسگزارم. mOsior (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۷ (UTC)
- گلدزمید که هیچ، چون تلفظ S بعد از d س است و نه ز. به نظر من احتمالاً گلدسمید صحیح است. Farvardin (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۹ (UTC)
- نامهای رایج گلداسمیت و گلدسمیت است. -- Hootandolati(بحث) «پنجشنبه،۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۷ (ایران)» ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۰۷ (UTC)
- نام یک خاندان سرشناس با تبار یهودی هلندی است، فکر میکنم همان نویسهگردانی رایج مناسب باشد: گلدسمیت. بد نیست [۱] را هم بنیوشید!__Âriobarzan ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۱۵ (UTC)
- درستش "گلدسمید" است. "گلدسمیت" نویسهگردانی نام Goldsmith است. دیاکو « پیام » ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)
- گلدزمید. تلفظ S بعد از d در انگلیسی اتفاقاً ز است نه س. --1234 (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)
- اگر S انتهای کلمه بود و مثلاً s جمع بود بله ولی وسط کلمه و بین دو صامت دیگر قرار گرفته است. اگر دوست انگلیسی زبانی دارید از ایشان بپرسید و میبینید که گلدسمید تلفظ میکنند و نه گلدزمید. Farvardin (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۴ (UTC)
- گلدزمید. تلفظ S بعد از d در انگلیسی اتفاقاً ز است نه س. --1234 (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)
- درستش "گلدسمید" است. "گلدسمیت" نویسهگردانی نام Goldsmith است. دیاکو « پیام » ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)
- نام یک خاندان سرشناس با تبار یهودی هلندی است، فکر میکنم همان نویسهگردانی رایج مناسب باشد: گلدسمیت. بد نیست [۱] را هم بنیوشید!__Âriobarzan ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۱۵ (UTC)
- نامهای رایج گلداسمیت و گلدسمیت است. -- Hootandolati(بحث) «پنجشنبه،۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۷ (ایران)» ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۰۷ (UTC)
- گلدزمید که هیچ، چون تلفظ S بعد از d س است و نه ز. به نظر من احتمالاً گلدسمید صحیح است. Farvardin (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۹ (UTC)
- تلفظ انگلیسی بریتیش آن گلدسمید است. اما در فارسی رواج با گلدسمیت است. حدود ۱۵۰ سال است همینگونه تلفظ میشود و علت نیز میتواند آواشناسی زبان فارسی باشد.کاوه خوشحال (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۵ (UTC)
- این ۱۵۰ سالی که میفرمایید نویسهگردانی Goldsmith است و نه Goldsmid. دیاکو « پیام » ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۳۴ (UTC)
- فردریک جان گلدسمید ساخته شد. mOsior (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۱۸ (UTC)
Virtuosity
این عنوان ذوق هنرپیشگی ترجمه شده است، اگر صحیح نیست نام مناسب پیشنهاد دهید باتشکر Behnam mancini (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۴۸ (UTC)
- چیرهدستی. Wikimostafa (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۴ (UTC)
باتشکر به چیرهدستی منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۲ (UTC)
The Preacher's Wife
ترجمه صحیح همسر واعظ است یا همسر کشیش؟ Behnam mancini (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)
- واعظ خوب است. 4nn1l2 (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۰۵ (UTC)
درود بر مشارکتکنندگان گرامی این بخش؛
با توجه به محتوای نوشتار، آیا عنوان جذب سرمایه مناسب است؟ -- بحثKOLI ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۹ (UTC)
- نه. سرمایه برای بیزنس است. به نظرم عنوان مقاله بشود کمک مالی. نیازی هم به «جمعآوری» یا «گردآوری» نیست. 4nn1l2 (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۴ (UTC)
- "کمک مالی" یک مفهوم خیلی کلیست و نمیتواند معادل خوبی برای Fundraising باشد. دیاکو « پیام » ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۳۵ (UTC)
- درود. «جمعآوری اعانه» شاید معادل بهتری باشد. -- Mpj7 (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۳۳ (UTC)
- "کمک مالی" یک مفهوم خیلی کلیست و نمیتواند معادل خوبی برای Fundraising باشد. دیاکو « پیام » ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۳۵ (UTC)
- به نظر من «جذب سرمایه» مناسب است. بیزینسها (به قول کاربر:4nn1l2) هم fundraising میکنند. نمونهاش شرکتهای نوپا، یا شرکتهای ناسودبر (از جمله همین ویکیمدیای خودمان). — حجت/بحث ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)
بد نیست برای دونیشن هم فکری شود. 4nn1l2 (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)
- ترجمهٔ این یکی میشود «کمک مالی». در ویکیپدیا هم اگر سمت راست (زیر نشان ویکیپدیا) نگاه کنید میبینیدش. برخلاف fundraising که توسط گیرندهٔ پول انجام میشود، donation توسط دهندهٔ پول انجام میشود. در انگلیسی اولی معمولاً منظوری هدفمند دارد (برای یک مقصود مشخص جذب سرمایه میکنند، مثلاً برای یک پروژه، یک شرکت، ...) اما دومی میتواند غیر هدفمند هم باشد (مثل صدقه دادن ایرانی). — حجت/بحث ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)
- درود دوباره. اینجا تفاوت بسیار ظریفی میان دو تشکیلات به ظاهر متشابه، ولی یکی انتفاعی و دیگری غیرانتفاعی وجود دارد که به کار بردن واژهٔ سرمایه و سرمایهگذاری در مورد این مقاله آن را درهم میریزد. هر سازمانی هزینههایی دارد که از راهی باید تأمین شود. تردیدی نیست که از دیدگاه (بیزینس) و جذب سرمایه «Fundraising»؛ که فارسی تحتالفظی ولی دقیق آن پولجورکردن است، میتواند صدور و فروش سهام جدید، فروش داراییهای دیگر شرکت، وام، و حتی پیدا کردن شریک جدید برای همهٔ شرکت برای رسیدن به هدفی انتفاعی باشد. اما در این مقاله، این روی سکه مطرح نیست. در اینجا پولجورکردن با چشمداشت از نیکوکاران و داوطلبان و طرفدارانی که سهمی در برابر «کمک مالی» خود دریافت نمیکنند و توقعی هم از این بابت ندارند مطرح است و بنابراین: نیاز است که به این جنبه از کاربردهای این واژه، در اینجا توجه شود.-- Mpj7 (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۳۱ (UTC)
- در فرهنگهای عمومی (هزاره، آریانپور، و پویا) فقط یک معادل آمده و آن هم «جمعآوری اعانه» است. دو فرهنگ تخصصی اقتصاد (منوچهر فرهنگ و [نام فراموششده]) را هم بررسی کردم که مستقیماً اشاره نشده بود ولی با کمک لغات دوروبر میشد معادل تأمین وجه را ساخت. 4nn1l2 (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۶ (UTC)
- پ.ن. بیزنس یا بیزینس؟ 4nn1l2 (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۵۶ (UTC)
- همون گلریزان خودمون بده؟کاوه خوشحال (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۲۶ (UTC)
- درود دوباره. اینجا تفاوت بسیار ظریفی میان دو تشکیلات به ظاهر متشابه، ولی یکی انتفاعی و دیگری غیرانتفاعی وجود دارد که به کار بردن واژهٔ سرمایه و سرمایهگذاری در مورد این مقاله آن را درهم میریزد. هر سازمانی هزینههایی دارد که از راهی باید تأمین شود. تردیدی نیست که از دیدگاه (بیزینس) و جذب سرمایه «Fundraising»؛ که فارسی تحتالفظی ولی دقیق آن پولجورکردن است، میتواند صدور و فروش سهام جدید، فروش داراییهای دیگر شرکت، وام، و حتی پیدا کردن شریک جدید برای همهٔ شرکت برای رسیدن به هدفی انتفاعی باشد. اما در این مقاله، این روی سکه مطرح نیست. در اینجا پولجورکردن با چشمداشت از نیکوکاران و داوطلبان و طرفدارانی که سهمی در برابر «کمک مالی» خود دریافت نمیکنند و توقعی هم از این بابت ندارند مطرح است و بنابراین: نیاز است که به این جنبه از کاربردهای این واژه، در اینجا توجه شود.-- Mpj7 (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۳۱ (UTC)
- اگر مخالفتی نیست تا به جمعآوری اعانه منتقل شود؟ این عنوان با محتوا نیز همخوانی دارد. بحثKOLI ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۱۷ (UTC)
- من موافقم. 4nn1l2 (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۶ (UTC)
وزیر
وزیر الان به vizier میانویکی داره در حالیکه vizier به کاربرد این واژه در دولت عثمانی اشاره داره. اگر وزیر رو معادل minister در نظر بگیریم اونوقت برای vizier چه معادلی باید به کار برد؟ بحث مشابهی قبلا در مورد shah و king انجام شده بود که م از نتیجه اون بی اطلاع هستم. --دوستدار ایران بزرگ ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۳۲ (UTC)
- minister --> وزیر
- vizier --> وزیر (عنوان). گسترهٔ مقاله وسیعتر از عثمانی است و اعراب و ایرانیان و کشورهای اطراف را نیز شامل میشود. 4nn1l2 (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۰۳ (UTC)
معادل
درود.لطفا بفرمایید معادل فارسی Alphonse Pyramus de Candolle چیست.سپاس فراوان.Nargess.n (بحث) ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
- درود. "آلفونس پیرام دو کاندول" دیاکو « پیام » ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۵۰ (UTC)
Collateral Beauty
آیا تضمین زیبایی ترجمه مناسبی است؟. در غیر این صورت نام مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۱ (UTC)
- بهنام عزیز همانجور که قبلا هم گفتم در انگلیسی هسته در پایان میاید. یعنی اول صفت است و بعد موصوف بنابراین باید از ته به سر ترجمه شود. پس بنابراین اگر Collateral را تضمینی ترجمه کنیم ترجمهٔ آن میشود "زیبایی تضمینی". ولی در ویکی آلمانی و فرانسه Collateral را "پنهانی" ترجمه کردهاند؛ یعنی عنوان را "زیبایی پنهانی" ترجمه کردهاند. در ویکی روسی هم "زیبایی خیالی" ترجمه کردهاند. حال این که کدام یک از سه عنوان "زیبایی تضمینی"، "زیبایی پنهان" و "زیبایی خیالی" بهتر است بسته به داستان فیلم دارد و این که در ایران این فیلم با چه عنوانی پخش شده است. ولی مطمئنا "تضمین زیبایی" غلط است. دیاکو « پیام » ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۸ (UTC)
- شاید هم زیبایی موازی باشد. -- آرمانب ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۳ (UTC)
- به زیبایی موازی منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۴ (UTC)
Washington
تلفظ صحیح واشنگتن است یا واشینگتن؟ در برخی اسامی مانند دنزل واشینگتن و واشینگتن به این شکل است و در جاشا واشنگتن واشنگتن است کدام صحیح است با توجه به رواج و..... Behnam mancini (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۸ (UTC)
- تلفظ درست آن "واشینگتن" است. "واشنگتن" تلفظ فرانسوی این نام بود که در قدیم در زبان فارسی رواج داشت ولی سالهاست که تلفظ انگلیسی آن رواج دارد. دیاکو « پیام » ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۲۲ (UTC)
درخواست ترجمه
Dilaram Khanum (also spelled Del Aram or Delaram; d. c. 1647) was the second wife of Safavid crown prince Mohammad Baqer Mirza. A Georgian concubine, she was the mother of king Safi (r. 1629-1642). The court intrigue of 1632, which stemmed from a harem-based opposition to Safi's rule, had, according to Prof. David Blow, resulted in the latter ordering the massacre of forty women of the harem as well as the blinding and killing of almost all the sons of the daughters of Abbas I. Prior to the 1632 event, one of Abbas I's aunts, named Zainab Begum, was the leading female persona in the harem. However, now after the event, the leading influential matriarch had become Dilaram. When her son Safi died in 1647, he was succeeded by her grandson known by his regnal name of Abbas II. In the early years of Abbas II's reign, when the latter was still young, grand vizier Saru Taqi functioned as his regent, while Dilaram provided Saru Taqi with strong support
- -- Sahand Ace ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۵ (UTC)
- دیلارام خانم (همینطور دلآرام یا دلارام ۱۶۴۷?) همسر دوم ولیعهد صفوی، محمدباقر میرزا بود. او همسر صیغهای اهل گرجستان ولیعهد و مادر شاه صفی (۱۶۲۹-۱۶۴۲) است. بر اساس نظر پروفسور دیوید بلو، توطئه دادگاه ۱۶۳۲ که ریشهاش از حرمسرا و از اقلیتی از زنان که ضدحکومت شاه صفی بودند، نشأت میگرفت، منجر به دستور قتلعام چهل تن از زنان حرم و کور کردن و کشتن تقریباً تمام اولاد ذکور دختران شاه عباس بزرگ شد. پیش از این واقعه، یکی از خالههای شاه عباس به نام زینب بیگم سردسته زنام حرمسرا بود. اما پس از این رویداد، دلارام این نقش را بهعهده گرفت و نفوذش افزایش یافت. وقتی پسرش صفی، در ۱۶۴۷ درگذشت، نوه او با نام سلطنتی شاه عباس دوم به قدرت رسید. در سالهای آغازین حکومت عباس دوم، به دلیل کمی سن او، وزیر اعظم، ساروتقی اعتمادالدوله که از پشتیبانی قوی دلارام نیز بهره میبرد، نایبالسلطنه عباس دوم شد.mOsior (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۵ (UTC)
- @MOSIOR: بسیار ممنون-- Sahand Ace ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۴۵ (UTC)
درخواست ترجمه از عربی
با دورد. کسی میتواند بیزحمت این جملات را ترجمه کند؟
- «و الطغرایی المذکور له دیوان شعر جید، من محاسن شعره قصیدته المعروفه بلامیه العجم، و کان عملها ببغداد فی سنه خمس و خمسمائه یصف حاله و یشکو زمانه...»
- «و الطغرایی -- بضم الطاء المهمله و سکون الغین المعجمه و فتح الراء و بعدها الف مقصوره -- هذه النسبته الی من یکتب الطغری، وهی الطره التی تکتب فی اعلی التکتب فوق البسمله بالقم الغلیظ، و مضمونها نعوت الملک الذی صدَر الکتاب عنه، و هی لفظه اعجمیه»
-- سپاس فراوان -- Mazandar (بحث) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۲ (UTC)
فریدریخ یا فریدریش
بعضی تلفظهای موجود در ویکیپدیا به نظر اشتباه است اما نمیدانم چرا استفاده میشود، در تمامی منابع که من جستجو کردم تلفظ فریدریخ صحیح است نه فریدریش، کاربران آگاه به زبان آلمانی دلیل استفاده از تلفظ فعلی را بیان کنند. --Kasir بحث ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۷ (UTC)
- من بار اول است که میبینم Friedrich "فریدریخ" نویسه گردانی میشود. این نام در زبان آلمانی استاندارد "فریدریش" نویسه گردانی میشود. علاوه بر درستی "فریدریش" از نظر رواج نیز "فریدریش" در جستجوی گوگل نزدیک بیست میلیون نتیجه میدهد و "فریدریخ" فقط ۱۶۸۰ نتیجه. دیاکو « پیام » ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۲ (UTC)
- در زبان آلمانی CH فقط زمانی صدای «خ» میدهد که بعد از حروف صدادار «a» و «o» و «u» و «au» بیاید. چنانچه CH پس از حروف صدادار «i» و «e» و «ä» و «ü» و «ö» و «ei» و «ai» و «eu» و äu بیاید، صدای «ش» میدهد. بنابراین Friedrich به فارسی «فریدریش» نویسهگردانی میشود. وهاب (گپ) ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۲۴ (UTC)
Manchester by the Sea
این فیلم به نظرم به اشتباه منچستر کنار دریا ترجمه شده چون حوادث فیلم در شهر منچستر-بای-د-سی اتفاق میافتد و به نظر چون اسم خاص است نباید ترجمه شود و منچستر-بای-د-سی ترجمه بهتری است، لطفاً نظر دهید Behnam mancini (بحث) ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
- همان منچستر کنار دریا رواج دارد. وقتی ترجمهای در منابع رواج دارد دیگر نظر کاربران ویکیپدیا اهمیتی ندارد. وپ:تحقیق دست اول ممنوع -- آرمانب ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)
- بله مجلهٔ فیلم هم از «منچستر کنار دریا» استفاده کرده؛ من بودم میگذاشتم «منچسترکنار» :) Wikimostafa (بحث) ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۳ (UTC)
Boys on the Side
لطفا برای پسران در سمت ترجمه مناسب پیشنهاد دهید، باتشکر Behnam mancini (بحث) ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۹ (UTC)
- «بدون پسران زندگی معنا ندارد». --دوستدار ایران بزرگ ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۵۴ (UTC)
Glory Dazee
لطفا برای خیرگی افتخار ترجمه مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۱ (UTC)
- معادل «تردید در درخشش» رو برای
Glory DazeeGlory Daze پیشنهاد میکنم. حتما در این مقاله هم نام فیلم رو تغییر بدید. --دوستدار ایران بزرگ ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۱ (UTC)
- به تردید در درخشش منتقل شد Behnam mancini (بحث) ۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۳ (UTC)
درخواست ترجمه
The birds' flight distance between Istanbul and Baghdad is about 1,600 kilometres (990 mi). According to historian Joseph von Hammer the Ottoman army covered this distance in 197 days with 110 staging stations in between. The siege began on 15 November 1638. The Safavids had increased the garrison size of the city by around 4-5 times. There were four main gates of the city, the North Gate, Azamiye or Imam-i Azam, (of Abū Ḥanīfa), the South Gate Karanlık (dark), Ak (white) and Köprü (bridge) gates. The Ottoman observer Ziyaeddin Ibrahim Nuri described the city's fortifications as follows: the city walls were 25 meters tall and between 10 and 7 meters wide, reinforced by earthen ramparts to withstand artillery bombardment and protected by a wide and deep moat. The city walls featured 114 towers between the North and South Gate, and another 94 towers that ran parallel to the Tigris. The Safavid commander, Bektash Khan, had made extensive repairs to the fortifications. Two Pashas were deployed against the first two gates. But the Grand Vizier Tayyar Mehmet Pasha noticed that these two gates were very well fortified. So he chose to attack on the third (Ak) gate which seemed less fortified. During the siege the Safavids made sallies of around 6,000 men at a time, this was followed by a retreat into the city and a fresh 6,000 to attack. These types of attacks greatly increased the casualties of the Ottomans. The siege continued for 40 days. Towards the end, impatient Murat urged the Grand Vizier for a general attack. The attack was successful and the city was captured on 25 December 1638 (on the 116th anniversary of the capture of Rhodes by Suleyman I). But during the final clashes, the Grand Vizier was shot down.
- -- Sahand Ace ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)
- فاصله پرواز پرندهها (احتمالاً کبوتر؟؟) بین استانبول و بغداد حدود ۱۶۰۰ کیلومتر (۹۹۰ مایل) است. براساس نظر جوزف فون هامر تاریخدان اتریشی، ارتش عثمانی این مسیر را ۱۹۷ روزه و با احتساب ۱۱۰ ایستگاه اطراق در راه، پوشش داد (یا طی کرد). محاصره ۱۵ نوامبر ۱۶۳۸ آغاز شد. صفویان اندازه اردوگاه نظامی را حدود ۴ تا ۵ برابر افزایش دادند. از طریق چهار دروازه اصلی میشد به شهر رسید؛ دروازه شمالی به نام اعظمیه یا امام اعظم (ابوحنفیه)، دروازه جنوبی با نام کارنالیک (تیره یا تاریک)، آک (سفید) و دروازه (پل) کوپرو. ناظر عثمانی ضیاءالدین ابراهیم نوری استحکامات شهر را به این صورت توصیف کرده است: «بلندای دیوارهای شهر ۲۵ متر است و ۷ تا ۱۰ متر ضخامت دارد. این دیوارها با باروهای خاکی، تقویت شدهاند تا در برابر بمباران توپخانه مقاومت کنند و خندقی گسترده و عمیق اطراف دیوارها وجود دارد. از شمال تا جنوب دیوارها، ۱۱۴ برج نگهبانی وجود دارد و ۹۴ برج دیگر هم به موازات دجله ساخته شدهاست.» فرمانده صفوی، بکتاشخان، استحکامات را بهصورت گسترده (یا اساسی) تعمیر کرده بود. دو پاشا مقابل دو دروازه اول قرار گرفتند اما وزیر اعظم، طیار محمد (محمت) پاشا دریافت که این دو دروازه، بهخوبی مستحکم شدهاند. بنابراین تصمیم گرفت به دروازه سوم (آک) که استحکاماتش ضعیفتر بهنظر میرسید، حمله کند. در طول محاصره، صفویان دست به انجام حملههایی زدند که ۶۰۰۰ تن در آن شرکت داشتند. این حملهها، با عقبنشینی توأم میشدند و آنها پس از استراحت، دوباره با ۶۰۰۰ سرباز تازهنفس، حمله میکردند. این شکل از حمله و عقبنشینی تلفات عثمانیها را بسیار بالا برد. محاصره ۴۰ روز طول کشید تا اینکه مراد بیتاب، وزیر اعظم را برانگیخت تا حملهای همهجانبه ترتیب دهد. حمله با موفقیت همراه بود و شهر، در ۲۵ دسامبر ۱۶۳۸ (در صدوشانزدهمین سالگرد فتح رودس به دست سلیمان یکم) فتح شد. با اینهمه، وزیر اعظم طی درگیری نهایی، به ضرب گلوله کشته شد.
- بعضی پیشنهادها را در پرانتز آوردم. غیر از معنای نام دروازهها که در پرانتزند، باقی پیشنهادند. اگر اشکالی دارد، بضاعت همینقدر است. میبخشید. mOsior (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۰ (UTC)
- @MOSIOR: بسیار بسیار ممنونم از شما :) -- Sahand Ace ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۲۷ (UTC)
درخواست ترجمه از عربي
سلام. از دوستانی که به عربی تسلط دارند خواهش میکنم که در مورد https://ar.wikipedia.org/wiki/طوب_أبو_خزامة کمک کنند. آنطور که من فهمیدهام توپی است که در نبرد بغداد از سوی عثمانیها استفاده شده است و عوام مانند توپ مروارید خودمان برای آن خواصی قائل هستند؟ درست فهمیدهام؟ سپاس--Alborz Fallah (بحث) ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۷ (UTC)
آره درست فهمیده اید از لحاظ شکل ظاهری دو توپ یکی هستند. خزامه به حلقه ای میگن که زنان عراقی تو روستاها تو بینیش میکنه. معنیش یعنی توپ حلقه دار. جار لله و Elph عرب هستند. Reza Amper (بحث) ۱ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۱۵ (UTC)
Standardized test
درود،
برای Standardized test چه واژه معادلی در فارسی پیشتهاد مینمایید؟ با تشکر--فرید/بحث ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۲۵ (UTC)
- درود. میشود "آزمون استاندارد". دیاکو « پیام » ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۵۸ (UTC)
- @Diako1971: با عرض ادب ، درست فرمودید در ذهنم «امتحان همگونی» یا چیزی شبیه آن بود! اما نمیدانم چرا در ترجمه این مطلب این کلمات کمی نامانوس بنظر میایند. محبت میفرمایید شما هم نگاهی کنید. بینهایت سپاسگزارم --فرید/بحث ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۳۳ (UTC)
- من به این مقاله نگاه کردهام. به نظرم بهترین معادل همین "آزمون استاندارد" است. آزمونهایی چون آیلتس، تستداف، سنجش زبان انگلیسی کمبریج و غیره را آزمون استاندارد میگویند. چون کمیت و کیفیت سوالها از استاندارد و معیار ثابت و بخصوصی پیروی میکند. دیاکو « پیام » ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۵۸ (UTC)
- @Diako1971: با عرض ادب ، درست فرمودید در ذهنم «امتحان همگونی» یا چیزی شبیه آن بود! اما نمیدانم چرا در ترجمه این مطلب این کلمات کمی نامانوس بنظر میایند. محبت میفرمایید شما هم نگاهی کنید. بینهایت سپاسگزارم --فرید/بحث ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۳۳ (UTC)
Category:Apple cultivars
بهترین ترجمه برای این رده چه می تواند باشدMSes T / C ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۱۷ (UTC)
- «Apple cultivars» میتواند «گونههای پرورشیافتهٔ سیب» ترجمه شود. «رده:گونههای سیب (پرورشی)» یا «رده:گونههای سیب پرورشی» یکی از گزینههاست. -- Mpj7 (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۲ (UTC)
- با توجه به این صفحه(رقم (کشاورزی)) بهترین ترجمه «رده:ارقام سیب» است.Nargess.n (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۱۲ (UTC)
Tiptoes
لطفا برای نوک پا (فیلم) نام مناسب پیشنهاد دهید باتشکر Behnam mancini (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۰ (UTC)
- «ایستادن روی انگشتان پا (فیلم ۲۰۰۳)». --دوستدار ایران بزرگ ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۴ (UTC)
درخواست ترجمه
Aftermath
Although the defenders were given free passage to Persia, some resumed fighting after the capture of the city around Karanlık gate. The human loss during the after-capture fighting was severe. Nevertheless, soon after the capture, the new Grand Vizier Kemankeş Mustafa Pasha and the Persian representative Saruhan began peace talks and on 17 May 1639 the treaty of Zuhab was signed, which became an important historical treaty. By this treaty the modern Turkey-Iran and Iraq-Iran frontier lines were drawn. Although there were some other wars after the treaty of Zuhab, the treaties following the wars were merely the ratification of the treaty of Zuhab.
Trivia
During the Baghdad campaign Murat lost two of his Grand Viziers. The first was Bayram Pasha on 17 August 1638, who died on the way to Baghdad and the second was Mehmet Tayyar who died on 24 December 1638. Tayyar Mehmet was also the third Ottoman Grand Vizier who died on the battle field (the first two being Hadim Ali Pasha in 1511 and Hadim Sinan Pasha in 1517).
After this victory Murat had two magnificent kiosks built in the Topkapi gardens, one for his victory at Yerevan and the other for his victory at Baghdad.
- -- Sahand Ace ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۴ (UTC)
- عواقب
- با اینکه فرصتی به مدافعان داده شد تا بهسلامت به ایران بازگردند اما برخی پس از تسخیر شهر و در نزدیکی دروازه کارانلیک دوباره به نبرد پرداختند و تلفات این درگیریها شدید بود. با اینهمه، مدتی پس از اشغال شهر، وزیر اعظم جدید عثمانی، مصطفی پاشا کمانکش و نماینده ایران، ساروهان، مذاکرات صلح را آغاز کردند و در ۱۷ مه ۱۶۳۹ عهدنامه زهاب امضاء شد که تبدیل به معاهدهای با اهمیت تاریخی شده است. براساس این معاهده، خطوط مرزی مدرن ایران-ترکیه و ایران-عراق ترسیم شدهاند. با اینکه پس از امضای این معاهده، جنگهای دیگری نیز درگرفته اما نتیجه تمام آنها، بازگشت و تصدیق معاهده زهاب بوده است.
- مسائل کماهمیت
- در طول محاصره بغداد، مراد دو وزیر اعظمش را از دست داد. اولی بایرام پاشا که در ۱۷ اوت ۱۶۳۸ در راه رسیدن به بغداد درگذشت و دومی، طیار محمد پاشا که در ۲۴ دسامبر ۱۶۳۸ و در حین نبرد کشته شد. طیار محمد پاشا، سومین وزیر اعظم عثمانی است که در میدان نبرد کشته شدهاست (اولی، هادیم علی پاشا در ۱۵۱۱ و دومی، هادیم سینان پاشا در ۱۵۱۷).
- مراد پس از پیروزی و فتح بغداد، دو کوشک مجلل در کاخ توپقاپی بنا کرد؛ یکی برای پیروزی در ایروان و دیگری برای پیروزی در بغداد.
- (دیدم که بعد از استفاده از این ترجمهها در مقالات، پیشنهادهای مرا هم به اشتباه در متن قرار دادهاید. آنها باید پاک شوند. نکته دیگر اینکه اگر حوصله داشتید، فکری به حال برگردان نام پاشاها بکنید. در برخی، جای صفات آنها عوض شده و اول آمده و در برخی، نام پاشا با نیمفاصله به اسم طرف، متصل شده. اگر بتوانید یکدستشان کنید، خیلی خوب میشود. (مثلاً محمدپاشا طیار، محمد پاشا طیار، طیار محمد پاشا یا طیار محمدپاشا! کدام شکل صحیح است؟)) mOsior (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۹ (UTC)
Filibuster
در ویکیترجمه دکمهای هست که عنوانش Filibuster است و در توضیحات نوشته: Label for the button in the debug toolbar to begin the input response trace debugger. در فرهنگهای لغت هم ترجمه Filibuster = «کسى که قانونگذارى مجلس را با اطاله کلام و وسايل ديگر بتاخير مى اندازد.»
- به نظر شما چه عنوانی را برای این دکمه ترجمه کنیم؟ یاماها۵ / ب ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۰ (UTC)
- @Yamaha5: درود. ترجمهاش میشود «نام دکمهای در نوار اشکالیابی برای آغاز واردکردن پاسخ اشکالزدا» یا (آغاز وارد کردن شرح اشکال یافتهشده برای اشکال زدا) اصطلاح سیاسی است که فرد، برای جلوگیری از تصویب قانونی، وقت رایگیری را بهتاخیر میاندازد تا قانون تصویب نشود (چون میتوانند بینهایت صحبت کنند.) «ماجراجو» و «آشوبگر» هم در هزاره آمده. شما که فنی هستید، باید بگویید این چه فرایندی (چون حرف تعریف آمده و این فرایند، دکمه stop هم دارد.) در اشکالیابی است تا بشود معادلی گفت. مثلاً گمان من این است که کسی با یک باگ روبرو میشود و در نوار دیباگینگ، دکمه موردنظر را میفشارد. یعنی ایرادی یافته و شرح ایراد را آنجا مینویسد و اشکالزدا، پس از برطرف کردن ایراد، دکمه پایان یا توقف Filibuster را میفشارد. اینکار در عین اینکه مفید است، برای برنامهنویس اعصابخردکن است (چون ممکن است بارها تکرار شود). میتوانید بهسادگی همان اشکالیابی یا گزارش اشکال بگذارید (اگر کلید مشابهی نیست و گمان من درست است.) احتمال هم میدهم از شوخیهای کدنویسها باشد که کلاً از دیباگ کردن نفرت دارند. mOsior (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۰ (UTC)
- ممنون به نظرم اشکالیابی مبسوط هم خوب است با این وجود اشکالیابی به نظرم معقول آمد یاماها۵ / ب ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۸ (UTC)
عنوان مناسب
بهترین عنوان برای رده Burials at St Giles-without-Cripplegate چه می شود؟ انتخاب کردMSes T / C ۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۰۰ (UTC)