ویکی‌پدیا:زبان و زبان‌شناسی/بایگانی ۲۶

برابر فارسی

نام نوعی روغن Monoi oil است. برابر فارسیش چی میشه؟ عارون (بحث) ‏۱۴ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)پاسخ

درود. روغن مانوی (تلفظ: مانويْ، [Mah-noy])، با تغییرمسیر از روغن مانوئی، روغن مونویی و روغن مونوئی. املای اصلی‌اش، تحت تأثیر خط فرانسه، Monoï oil است. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۵ (UTC)پاسخ
متشکرم. با عرض معذرت یادم رفته چطور تغییر مسیر بدم.لطفا الگوش رو بگید.مرسی عارون (بحث) ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۵ (UTC)پاسخ
خواهش می‌کنم. روی واژه کلیک بفرمایید. در بالای نتایج جست‌وجو، مورد قرمزرنگ را باز کنید. جعبهٔ ساختِ مقاله را خواهید دید. یکی از دکمه‌های بالا که بر روی آن نوشته شده R# مخصوص تغییرمسیر است. دکمه‌ای دیگر هم هست، اما این بهتر است؛ چون آن دیگری را ابرابزار به‌هم می‌ریزد. من اولین پیوند قرمز را تغییرمسیر می‌دهم. شاد باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۳۷ (UTC)پاسخ
  بقیه هم تغییرمسیر داده شد. با هر واژهٔ دیگری می‌توانید تمرین کنید، اما صفحه را ذخیره نکنید. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۴۵ (UTC)پاسخ

متوجه شدم. تشکر فراوان. عارون (بحث) ‏۱۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۹ (UTC)پاسخ

تلفظ

تلفظ نام شرکت کانن (به انگلیسی: Canon) و (به ژاپنی: キヤノン) به اشتباه در ویکی‌فا نوشته شده است، تلفظ صحیح نام شرکت مذکور کنون است که در اینجا نیز به وضوح شنیده می‌شود، بهتر دیدم کاربران دیگر هم نظرتشان را این‌باره مطرح کنند. --Kasir بحث ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)پاسخ

خود این شرکت وقتی به فارسی تبلیغ می‌کند می‌گوید کانن. --1234 (بحث) ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۵۶ (UTC)پاسخ
@Sicaspi: کجا تبلیغ میکند؟ --Kasir بحث ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۰ (UTC)پاسخ
توی مجله ها و روزنامه ها من دیده ام--1234 (بحث) ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۱ (UTC)پاسخ

لطفا با توجه به اهمیت مقاله فهرست فیلم‌های برپایه مارول کامیکس اگر کسی می تواند در ترجمه کمک کند با تشکر Behnam mancini (بحث) ‏۱۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)پاسخ

Losing Isaiah

Losing Isaiah، از دست دادن اشعیا ترجمه شده لطفاً اگر نام بهتری می‌باشد پیشنهاد کنیدBehnam mancini (بحث) ‏۱ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)پاسخ

با توجه به خلاصه‌داستان، قطعاً «گم شدن اشعیا» درست است. Hamid Hassani (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۰ (UTC)پاسخ
با تشکر از شما منتقل می کنم Behnam mancini (بحث) ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)پاسخ

Regenerative cooling

کسی معادل فارسی Regenerative cooling را می‌داند؟ --- Rmashhadi ♪♫ ‏۱۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۱۲ (UTC)پاسخ

درود. سؤال آسانی نیست. در ویکی‌انگلیسی هم نوشتارِ مستقل ندارد. regeneratiion با معادل‌های «بازسازی» و «بازآوری» در فیزیک و مهندسی کاربرد دارد و مصوبِ کارگروه‌های مختلفِ مهندسیِ فرهنگستان زبان هم هست. البته «زادآوری» هم به پیشنهادِ کارگروه پزشکی و مهندسی پزشکی تصویب شده‌است. مثلاً skin regeneration با معادل «بازسازی پوست» چند سال پیش تصویب شده‌است؛ همین‌طور regeneration interval با برابرنهادِ «بازهٔ زادآوری». cooling هم در علوم مهندسی معمولاً «سرمایش»، «سردشدگی»، «سرمایشی» و «خنک‌کن» (اسم و صفت) برابرگذاری می‌شود. هر سه هم مصوبند. حالا شاید regenerative cooling را بتوان «سرمایش بازسازانه» گفت؛ البته کمی خنک است؛ یعنی بی‌مزه است؛ مگرآنکه چاره نباشد. حتماً ملاحظه کرده‌اید که اصطلاحات علمی و فنی بعضاً خشک و یخند. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۳ (UTC)پاسخ
من قبلاً احیاکننده گذاشته بودم اما خدایی بازسازانه بهتر است مرسی. --- Rmashhadi ♪♫ ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۲ (UTC)پاسخ

کمک در ترجمه

با سلام. دوستان این بار سومه که دارم این درخواست رو میدم. لطفاً در ترجمه مقاله فهرست روزهای آگاهی دگرباشان جنسی کمک کنید.انگلیسی بنده ضعیفه و ممکنه غلط غولوط ترجمه کنم. ممنون میشم اگه کسی ترجمش کنه. عارون (بحث) ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۲۹ (UTC)پاسخ

عارون جان، چون معمولاً این‌طرف‌ها می‌پلکم، باید بگویم که من سؤالتان را هر سه بار دیدم. اگر بتوانم در آینده کاری کنم حتماً دریغ نخواهم کرد. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۶ (UTC)پاسخ
خدا خیرت بده. عارون (بحث) ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۹ (UTC)پاسخ

برابر فارسی عنوان فیلم

  • Flawless (2007 film)
  • بی عیب (فیلم ۲۰۰۷)
  • Sleuth (2007 film)
  • کاراگاه (فیلم ۲۰۰۷)
  • Secondhand Lions
  • شیرهای دست دوم
  • The Statement (film)
  • Around the Bend
  • Agent Cody Banks 2: Destination London
  • مأمور کدی بنکس ۲: مقصد لندن
  • Colour Me Kubrick
  • Gnomeo & Juliet
  • نومئو و ژولیت
  • Mr. Morgan's Last Love
  • عشق آخر آقای مورگان
  • Waterloo Bridge (1940 film)
  • پل واترلو (فیلم ۱۹۴۰)
  • Fire Over England
  • انگلستان در آتش
  • A Yank at Oxford
  • یک یانکی در آکسفورد
  • Caesar and Cleopatra (film)
  • سزار و کلئوپاترا (فیلم)
  • The Roman Spring of Mrs. Stone
  • بهار رُمی خانم استون
  • The Deep Blue Sea (1955 film)
  • دریای عمیق آبی (فیلم ۱۹۵۵)
  • 21 Days
  • ۲۱ روز

با تشکر. عارون (بحث) ‏۱۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۵۵ (UTC)پاسخ

-شیرهای دست دوم- به چه معناست؟ منظور شیر آبه؟ عارون (بحث) ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۳۳ (UTC)پاسخ

بامزه بود راستش من مقاله اش را نگاه کردم منظور شیر جنگل است یک شیر را از سیرک می‌خرند (یعنی شیر دست دوم است) تا بکشند و سرش را به دیوار قاب کنند --- Rmashhadi ♪♫ ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)پاسخ

@عارون: جناب عارون عبارت Colour Me Kubrick، فعل Colour به معنی اثر منفی گذاشتن است یک جورایی گند زدن ترجمهٔ انگلیسی می‌تواند باشد: گند بزن به من، کوبریک اما عنوان فرانسه اش هست به من زنگ بزن کوبریک. حالا انتخاب با خودتان است چندتا دیگه را هم برایتان نوشتم--- Rmashhadi ♪♫ ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۱ (UTC)پاسخ

متشکرم. عارون (بحث) ‏۱۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۳۱ (UTC)پاسخ

Fandom و Fan fiction

برای این دو واژه برگردانی داریم؟ بحث رده:طرفداران را هم ببینید.Wikimostafa (بحث) ‏۲۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۸ (UTC)پاسخ

پرسش

آیا در زبان آلمانی هم، نامِ «John»، همچون انگلیسی «جان» تلفظ می‌شود؟ به عنوان مثال آیا نویسه‌گردانی «گئورگ جان» درست است؟ Tisfoon (بحث) ‏۲۱ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۵ (UTC)پاسخ

در آلمانی نام John وجود ندارد. در مورد این شخص هم این نام مستعار است و "جان" تلفظ می‌شود. نام اصلی او گئورگ یاکوبزون است. دیاکو « پیام » ‏۲۱ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۲ (UTC)پاسخ

ترجمه

سلام به همراهان گرامی ، لطفا کمک کنید که مقاله سریال wayward pines رو چی ترجمه کنم؟--Bloom (بحث) ‏۲۱ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۱۳ (UTC) درود،‌ به نظر من «کاج‌های سرکش (سریال)» می‌تواند نام مناسبی باشد. Mpj7 (بحث) ‏۲۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۸ (UTC)پاسخ

برابر فارسی

بهترین برابر فارسی برای fluffer [۱] چیست؟ عارون (بحث) ‏۲۱ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)پاسخ

خیلی گشتم، خیلی هم درموردش فکر کردم. معادلی بهتر از «مالنده» به نظرم نمی‌رسد. :) Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۶ (UTC)پاسخ

Original Motion Picture Soundtrack

درخواست ترجمه:

محمدعلی کلی

نام اصلی او کاسیوس کلی بوده و بعد از مسلمان شدن نام کوچکش را به محمد و فامیلش را به علی تغییر داد ،درحال حاضر همسر و فرزند و برادرش نام خانوادگی آن ها علی است در فارسی جوری جا افتاده که نام کوچکش محمد علی است که نادرست می باشد(حتی محمدعلی با نیم فاصله و پیوسته نوشته شده انگار نام کوچکش است) باید نام مقاله او را به محمد علی یا اگر این طور نیست به نام قبلی کاسیوس کلی تغییر دهید نمی شود هم نام قدیم باشد هم جدید زاید الوصف (بحث) ‏۲۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)پاسخ

درود، به نکته درستی اشاره دارید. «محمدعلی (کلی)» به نظر من به هردو نام اشاره دارد و می‌تواند بی آن‌که مشکل تازه‌ای بیافریند جانشین آن شود، ولی پس از حدود نیم قرن بازگشتن به «کاسیوس کلی» برای نسلی که همیشه او را با نام انتخابی‌اش شناخته ناآشنا و شاید برای خیلی‌ها هم یک نوع «دهن‌کجی» به خواست او به حساب آید. تا نظر دیگران چه باشد. --Mpj7 (بحث) ‏۲۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۰ (UTC)پاسخ
نامی که در فارسی (دست کم در ایران) با آن شناخته می‌شود، می‌تواند با نامی که در بقیهٔ دنیا با آن شناخته می‌شود فرق کند. مادامی که در ابتدای مقاله این قضیه روشن شود، مشکلی در این نام مقاله محمد علی کلی باشد نمی‌بینم — حجت/بحث ‏۲۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۵ (UTC)پاسخ
در زبان فارسی چه درست چه غلط محمدعلی کلی رایج است و سایر گزینه ها منظور را نمی رساند.--1234 (بحث) ‏۲۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۸ (UTC)پاسخ
بله، در ایران او را با نام محمد علی کلی می‌شناسند. درضمن، میانِ «محمد» و «علی» باید فاصله گذاشت. اجازه می‌خواهم محمدعلی کلی را به محمد علی کلی انتقال دهم. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۳ (UTC)پاسخ
کاملا با جناب حسنی موافقم. منظور من هم «با فاصله» بود که در کپی-پیست عجولانه آن‌یکی را کپی کرده‌ام، ببخشید.-- Mpj7 (بحث) ‏۲۳ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۵ (UTC)پاسخ
با اجازهٔ دوستان، چون به دلایل یادشده در بالا، محمد علی کلی کاملاً موجه است، انتقالش دادم. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۵۶ (UTC)پاسخ
باتشکر فکر کنم این گونه بهتر شد ، اگر محمد علی (کلی) هم به صورت تغییر مسیر به صفحه باشد مفید خواهد بود زاید الوصف (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)پاسخ

آخه مگه ما صفحه درخواست بررسی انتقال نداریم!!!--سید (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)پاسخ

در بعضی از موارد کارکردهای این دو صفحه با هم همپوشانی پیدا می کنند. الان شما با این انتقال مخالفید؟ دیاکو « پیام » ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۴ (UTC)پاسخ
در ایران محمدعلی کلی، می‌نامندش، ۱۲۳۴ درست می‌گوید، در نام‌گذاری آنچه رایج است انتخاب می‌شود، KhabarNegar خبرنگار ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۲ (UTC)پاسخ
مخالف نیستم اما جای این بحث اینجا نیست. پیشنهاد می کنم به آنجا منتقلش کنید--سید (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۵ (UTC)پاسخ
اولاً همهٔ تغییرمسیرها سرِ جای خودشان هستند و دوم اینکه چون در ایران نام «محمدعلی» رواجِ بسیار دارد، فاصلهٔ «محمد» و «علی» را به‌اشتباه حذف می‌کنند. رواج مهم است، اما اینجا موضوعِ فاصله مطرح است نه صورت املاییِ متفاوت. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۰ (UTC)پاسخ

Zara Larsson

Zara Larsson در گوگل ترنسلیت زارا لارسون تلفظ می‌شود اما در فارسی به سارا لارشن منتقل شده که با تلفظ انگلیسی‌ها کاملا متفاوت است کدام تلفظ بهتر است؟

بهنام عزیز گوگل ترنسلیت اصلا منبع قابل اطمینانی برای ترجمه و تلفظ نیست. نویسه گردانی درست این نام "سارا لارشون" یا "سارا لارشن" است. در زبان سوئدی آوای "ز" وجود ندارد و همچنین s پس از r "ش" تلفظ می‌شود. در ضمن شما توی همین گوگل ترنسلیت زبان سوئدی را برای این نام انتخاب کنید و دگمهٔ تلفظ را بزنید "سارا لارشن" تلفظ می‌کند. ولی باز تاکید می‌کنم که گوگل ترنسلیت منبع قابل اطمینانی نیست. دیاکو « پیام » ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۷ (UTC)پاسخ
متشکرم Behnam mancini (بحث) ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۸ (UTC)پاسخ
فکر کنم در مورد چهره های جهانی تلفظ انگلیسی ملاک بهتری باشد چون اگر این گونه بخواهیم فرض کنیم زلاتان ابراهیموویچ غلط است و سلطان باید بگوییم در حالی که همه جای دنیا زلاتان می گویند و هنریک لارسن هم باید لارشن گفته شود که به نظر صحیح نیست و باید ملاک یکسانی باشد زاید الوصف (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۰ (UTC)پاسخ
به هنگام نویسه‌گردانی دو فاکتور باید در نظر گرفته شود "رواج" و "تلفظ درست آن نام در زبان بومی". فقط زمانی رواج یک نام بر تلفظ درست آن نام ارجحیت پیدا می کند که تلفظ درست هیچ رواجی نداشته باشد. دیاکو « پیام » ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)پاسخ
دیوید گتا در مراسم افتتاحیه یورو او را با نام زارا لارسن معرفی کرد. به نظر می رسد با همین نام شهرت دارد. --Mahdi28 (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۵ (UTC)پاسخ
به نظر من تلفظ نام شخص در زبان کشورش (یعنی همانگونه که او خودش را صدا می‌زند) ارجحیت دارد. یک شخص انگلیسی ممکن است اصلاً نتواند یک واژه را درست تلفظ کند و مثلاً به آفریقا بگوید آفریکا. یا تلفظ یک واژه را اشتباه ادا کند. ما وظیفه داریم که نام‌های خاص را به دقیق‌ترین و درست‌ترین شکل ممکن ضبط کنیم. مسلماً نام هر شخص در زبان خودش رایج است. مگر آنکه واقعاً نامی در زبان فارسی به شکل دیگری رواج داشته باشد. مثل: پکن، پاریس و ... وهاب (گپ) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)پاسخ
نوشته‌ام را خط زدم چون در ویکی‌پدیا:قواعد نام‌گذاری (فارسی‌سازی اسامی خارجی)#اگر منابع معتبر یافت نشدند، آنوقت چه؟ بطور روشن توضیح داده شده است (تأکید از من): «گاهی به اسامی برمی‌خوریم که در متون فارسی یا اصلاً منابعی در مورد آن نوشته نشده، یا اگر شده، ترجمه‌های غلطی هستند که هنوز جا نیفتاده‌اند (یعنی به آن‌صورت نمی‌توان گفت رواج دارند). در آن زمان باید مستقیماً سعی کرد نام را بصورت صحیح‌ترین فرمی که در زبان اصلی ادا می‌شود نوشت.» وهاب (گپ) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۵ (UTC)پاسخ
بله، همان‌طور که جناب دیاکو اشاره کردند و دلایلی که آوردند، و با توجه به یادداشت دوم جناب وهاب، این نام بهتر است در فارسی به‌صورت سارا لارشن نوشته شود. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۵ (UTC)پاسخ
پ.ن: دو تغییرمسیر هم به سارا لارشن داده شد (افزون بر تغییرمسیرهای قبلی). Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۴ (UTC)پاسخ

برابر فارسی عنوان فیلم

  • Whip It (film)
  • City Slickers II: The Legend of Curly's Gold
  • My Blue Heaven (1990 film)
  • City Slickers
  • Diner (film)
  • Honky Tonk Freeway
  • Celtic Pride
  • The Milagro Beanfield War
  • D.O.A. (1988 film)
  • Coupe de Ville (film)
  • The Petrified Forest
  • Bad Sister (1931 film)
  • Up the River
  • Three on a Match

با تشکر. عارون (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۴ (UTC)پاسخ

hellooooooo

اسامی ایتالیایی

با سلام. پنج فیلم ایتالیایی هستند که فهرست عوامل فیلم هاشون (کارگردان، بازیگر، نویسنده و ...) به فارسی برگردانده نشده. متأسفانه خودم هم تلفظ اسم‌های ایتالیایی رو بلد نیستم. ممنون میشم اگه اسم اون افراد رو به صورت فارسی بنویسید.

عارون (بحث) ‏۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۴۶ (UTC)پاسخ

در حال انجام است. تا ۵ تیر (۲۵ ژوئن) تمام خواهد شد. لطفاً بایگانی نکنید. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۰۳ (UTC)پاسخ
  انجام شد. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۲ (UTC)پاسخ

«زبان باستانی» و «زبان کلاسیک»

درود. ترجیح دادم این موضوع را در قالب پرسش، اینجا مطرح کنم: موافقید زبان کلاسیک به زبان باستانی انتقال یابد؟ این نوشتار را می‌خواندم و جای فارسی باستان، اوستایی و فارسی میانه را خالی دیدم و افزودم. با توجه به کوتاه بودنِ نوشتار (به‌نسبتِ انگلیسی بودنش)، فعلاً همین سه زبانِ ایرانی را افزودم. آنجا نام چند زبان دیگر را هم به‌مرور خواهیم افزود. – Hamid Hassani (بحث) ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۰ (UTC)پاسخ

درود. طبق تعریفی که در مقالهٔ زبان کلاسیک آمده ممکن است زبانی باستانی باشد ولی کلاسیک نباشد، چون زبان کلاسیک حتما باید دارای ادبیات باشد. دیاکو « پیام » ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۹ (UTC)پاسخ
گرچه لزوماً تعریفِ دقیقی نیست، فعلاً قبول! :) Hamid Hassani (بحث) ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۰ (UTC)پاسخ

Eight Legged Freaks و Matt Czuchry

Eight Legged Freaks به هشت‌پای عجیب و Matt Czuchry مت زوچری تلفظ شده آیا این ترجمه و تلفظ صحیح است یا خیر ؟ اگر غلط است لطفا پیشنهاد دهید .باتشکر Behnam mancini (بحث) ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۵ (UTC)پاسخ

در مورد "هشت‌پای عجیب" به نظر من درست نیست. چون معنی هشت‌پا را به ذهن متبادر می‌سازد. در صورتی که اینجا منظورش موجوداتی است که دارای هشت پا هستند. ضمن این که freak اینجا اسم است و نه صفت و جمع می‌باشد. من معادل "هیولاهای هشت پا" را پیشنهاد می‌کنم. دیاکو « پیام » ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۵ (UTC)پاسخ
تلفظ نام او «مت زوکری» است. اصالتاً اوکراینی‌ست. با حفظ تغییرمسیر از املای فعلی، به مت زوکری انتقالش دادم. Hamid Hassani (بحث) ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۶ (UTC)پاسخ
متشکرم ، هشت‌پا منتقل شد Behnam mancini (بحث) ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۵ (UTC)پاسخ

برگرداندن دقیق نام باشگاههای ایتالیایی به فارسی

من میخواستم برای اکثر تیم های حرفه ای ایتالیایی صفحشون رو در ویکی پدیا ایجاد کنم
ولی در برگردان فارسی چندین تیم ایراد دارم
در اینجا سری سی (لیگا پرو) تیم هاشو گذاشتم.. البته صفحه چندین تیم قبلا ایجاد شده
ولی در اینجا برگردان فارسی خودم رو میزارم تا اگه مشکلی بود دوستانی که در زمینه زبان ایتالیایی اطلاعاتی دارند اون رو تصحیح بکنند
با سپاس فراوان

مطلب طولانی
نام ایتالیایی برگردان فارسی
Group A بخش شمالی
Alessandria باشگاه فوتبال آلساندریا
Bassano Virtus باشگاه فوتبال باسانو ویرتوس
Como باشگاه فوتبال کومو
Cremonese باشگاه فوتبال کره‌مونزه
FeralpiSalò باشگاه فوتبال فرالپیسالو
Giana Erminio باشگاه فوتبال جانا ارمینیو
Lumezzane باشگاه فوتبال لومتزانه
Mantova باشگاه فوتبال مانتووا
Padova باشگاه فوتبال پادوا
Parma باشگاه فوتبال پارما
Pavia باشگاه فوتبال پاویا
Piacenza باشگاه فوتبال پیاچنزا
Pordenone باشگاه فوتبال پوردنونه
Pro Piacenza باشگاه فوتبال پرو پیاچنزا
Renate باشگاه فوتبال رناته
Sporting Bellinzago باشگاه فوتبال اسپورتینگ بلینزاگو
Südtirol باشگاه فوتبال سودتیرول
Venezia باشگاه فوتبال ونتزیا
Group B بخش مرکزی
Ancona باشگاه فوتبال آنکونا
Arezzo باشگاه فوتبال آرتزو
Carrarese باشگاه فوتبال کارارزه
Gubbio باشگاه فوتبال گوبیو
Livorno باشگاه فوتبال لیورنو
Lucchese باشگاه فوتبال لوکه زه
Maceratese باشگاه فوتبال ماچراتزه
Modena باشگاه فوتبال مودنا
Pistoiese باشگاه فوتبال پیستویزه
Pontedera باشگاه فوتبال پونته‌درا
Prato باشگاه فوتبال پراتو
Reggiana باشگاه فوتبال رجینا
Rimini باشگاه فوتبال ریمینی
Sambenedettese باشگاه فوتبال سامبندتزه
Santarcangelo باشگاه فوتبال سانتارکانجلو
Siena باشگاه فوتبال سیه‌نا
Tuttocuoio باشگاه فوتبال توتوکوایو
Viterbese باشگاه فوتبال ویتربزه
Group C بخش جنوبی
Akragas باشگاه فوتبال آکراگاس
Casertana باشگاه فوتبال کازرتانا
Catania باشگاه فوتبال کاتانیا
Catanzaro باشگاه فوتبال کاتانزارو
Cosenza باشگاه فوتبال کوزنتسا
Fidelis Andria باشگاه فوتبال فیدلیس آندریا
Foggia باشگاه فوتبال فوجیا
Juve Stabia باشگاه فوتبال یووه استابیا
Lecce باشگاه فوتبال لچه
Martina Franca باشگاه فوتبال مارتینا فرانکا
Matera باشگاه فوتبال ماته‌را
Messina باشگاه فوتبال مسینا
Monopoli باشگاه فوتبال مونوپولی
Paganese باشگاه فوتبال پاگانزه
Siracusa باشگاه فوتبال سیراکوزا
Teramo باشگاه فوتبال ترامو
Virtus Francavilla باشگاه فوتبال ویرتوس فرانکاویلا
Virtus Lanciano باشگاه فوتبال ویرتوس لانچانو

Ghasem1122 (بحث) ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)پاسخ

سندرم، سندروم یا نشانگان؟

مقالاتی با هر سه واژهٔ بالا داریم؛ رده:سندروم‌ها را ببینید. فکر کنم -جز در مواردی که احتمالاً یک ترکیبِ خاص کاملاً جاافتاده است- بهتر است یکدست شوند.Wikimostafa (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۰ (UTC)پاسخ

"نشانگان" کوچکترین رواجی ندارد. من با این واژه مخالفم. یکی از دو مورد دیگر "سندرم" یا "سندروم" باید به کار رود. دیاکو « پیام » ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۳ (UTC)پاسخ
«نشانگان» مصوب کارگروه‌ها/ کمیته‌های علمیِ تخصصیِ فرهنگستان‌های علوم پزشکی و زبان و ادب فارسی است. «نشانگان» در اصل یادگار فرهنگستان زبان ایران (فرهنگستان دوم) است. در کتاب‌های ترجمه‌شده یا تألیف‌شدهٔ پزشکی هم کاربردِ فراوان دارد. «نشانگان» «سندروم» و «سندرم» را در گوگل جست‌وجو کردم. نتیجه‌ای که داد این است: نشانگان: ۳٬۶۷۰٬۰۰۰ بار، سندروم: ۴۵۷٬۰۰۰ بار، سندرم: ۴۰۴٬۰۰۰ بار (درصدها نسبت به جمع کلِّ ۴٬۵۳۱٬۰۰۰ بار: نشانگان ۸۱٪، سندروم ۱۰٫۱٪، سندرم ۸٫۹٪). Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۵ (UTC)پاسخ
@Wikimostafa: با درود، بنده ضمن احترام فراوان به نظر جناب حسنی، نشانگان را مناسب نمی‌دانم و با جناب دیاکو موافقم. این هم یکی دیگر از آن واژه‌هایی است که فرهنگستان ساخته و می‌خواهند زورچپانش کنند. علت اینکه در کتب ترجمه‌شدهٔ پزشکی هم زیاد بکار برده شده است، آن است که ویراستاران، بالاجبار می‌خواهند مطابق آموزه‌ها و بخش‌نامه‌ها، از آن استفاده کنند. علی‌رغم تمام این فشارها، در میان کادر پزشکی و درمانی، هرگز این واژه (نشانگان) بجای syndrome بکار نمی‌رود و همه می‌گویند «سندرم». لزومی هم ندارد هر چیزی را ترجمه و معادل‌سازی کرد. بنده خودم، بر خلاف میل باطنی و تنها برای رعایت شیوه‌نامه در ساخت چند مقاله، «نشانگان» را به‌کار برده‌ام، اما قلباً از بکارگیری این واژهٔ نامأنوس، ناخرسندم. در بسیاری از زبان‌های زنده دنیا هم آنرا به همان صورت (گاهی با اندکی تغییر در املا) بکار می‌برند. باز هم تأکید می‌کنم همهٔ پزشکان، پرستاران، بیولوژیست‌ها و امثالهم، در گفتگوهای آکادمیک و غیرآکادمیک و همچنین در موارد بالینی و عملی، syndrome را می‌گویند «سندرم» و نه «نشانگان». Tisfoon (بحث) ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۳ (UTC)پاسخ
اینجا کسی نماینده یا مدافع فرهنگستان‌های قبلی و فعلی نیست. فرهنگستان‌ها هم هیچ واژه‌ای را به شکلی که جناب تیسفون می‌فرمایند به جامعه تحمیل نمی‌کنند. هیچ بخشنامه‌ای هم در کار نیست. آنچه هست، همکاری جامعهٔ دانشگاهی و متخصصان با اصطلاح‌شناسان است. بدبینی به فرهنگستان‌ها هیچ تغییری نکرده، درست مانند زمانی که «اونیورسیته» و «فاکولته» می‌گفتند و «دانشگاه» و «دانشکده» را مسخره می‌کردند. با احترام، Hamid Hassani (بحث) ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۶ (UTC)پاسخ
به عنوان یک غیرمتخصص فکر می‌کنم میزان قبول عام (و خاص!) یک برگردان با میزان تخصصی بودن واژهٔ اصلی نسبت عکس دارد؛ اصطلاحات تخصصی (به‌خصوص آنهایی که در تمام زبان‌ها فراگیر می‌شوند) معمولاً معنای دقیقی با خود حمل می‌کنند و یک حوزهٔ معرفتی را در دل خود جاداده‌اند که برگردان فارسی (چون معمولاً از خاستگاه اصلی گسسته است) از انتقال تمام آن ناتوان است. احتمالاً برای همین هم سخت جا می‌افتد و تلاش برای رواج دادنش با بخشنامه و آیین‌نامه ممکن است تلاشی عبث باشد. از این نظر اصطلاحات تخصصی یک علم با واژه‌های ساده‌تر و عام‌تر مانند دانشگاه و دانشکده کمی تفاوت دارند. هرجا واژگانی که همگی به یک حوزهٔ خاص از دانش مربوطند بر اساس نظامی علمی و فکرشده باهم برگردان شده باشد (جوری که ارتباط بین مفاهیم از دست نرفته باشد) حدس می‌زنم درصد توفیق بالاتر است (البته به عوامل دیگری هم بستگی دارد مثل اینکه اصطلاح اصلی فراگیر شده یا هنوز تازه است؟ و تازه باز هم جای حرف و حدیث دارد؛ مثلاً دوری از واژه‌هایی که در تمام دنیا به یک نام رواج دارد ممکن است جامعهٔ علمی را کمابیش ایزوله کند چون دانش روز حول همان واژگان اصلی در حال بسط یافتن است و تضمینی وجود ندارد فرایند برگردان‌سازی پابه‌پای آن پیش رود).
این‌ها برداشت کلی و عوامانه‌ام از ماجراست -که کمابیش در تأیید تیسفون نوشتم- و متکی به داده‌های آماری دقیقی نیست؛ احتمالاً مثال نقض هم زیاد دارد ولی نوشتم ببینم نظر اساتید چیست. Wikimostafa (بحث) ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۵۶ (UTC)پاسخ
هرچند به طور کلی با منطق Diako۱۹۷۱ و Tisfoon موافقم، اما در این موردِ خاص... در مورد نشانگان تقریباً واژه جا افتاده است و جدای از آن و مهم‌تر از آن اینکه، نشانگان انتخاب خوبی بوده‌است برای معادل سازی (برعکس اکثریت دیگر واژه‌سازی‌های بد)، چراکه در واژهٔ «نشانگان» معنای ذاتی نیز بسیار رسا است. سندرم چیست، سندرم همبافتی از تعدادی نشانه‌توأم با هم است، ببینید که نشانگان چقدر خوب و رسا می‌تواند معنا را در اینجا برساند... من نیز مخالف شدید زورچپانی‌های واژه‌های عجیب و غریب هستم، اما در این مورد خاص واژهٔ ایجاد شده رسا و مناسب است پس چراکه نه... شاید تا ۷۰–۸۰ درصد واژه‌های مشابه دیگر را اگر بپرسید با واژه‌سازی‌های انجام شده مخالفت می‌کردم اما این یکی واقعاً جایگزین بهتر و مناسبی هست. KhabarNegar خبرنگار ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۴ (UTC)پاسخ
@Wikimostafa: در اینکه اصطلاحات عمومی را با اصطلاحات تخصصیِ علوم نمی‌توان مقایسه کرد کاملاً با جناب‌عالی موافقم. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۸ (UTC)پاسخ

با درود مجدد، راستش من یکی دومرتبه پاسخی را که خطاب به حضرت ویکی‌مصطفی نوشتم، مرور کردم و متوجه نشدم چرا جناب حسنی از این گفتگو دلخور شدند و آنرا به‌خود گرفتند و آن پاسخِ تند را نوشتند. بنده هیچ‌جای آن نوشته، کسی را "مدافع فرهنگستان قبلی و فعلی" معرفی نکردم و یا اینکه تلاش آنان را "مسخره" نکردم. این را به‌حساب ماهیت گفتگوهای اینترنتی می‌گذارم که در آن، نیت، لحن، تُنِ صدا و زبان بدن (Body Langauge) مستور می‌ماند و سوءتفاهم ایجاد می‌شود. به‌همین سبب و قبل از هرچیز، اگر پاسخم، موجب تکدر خاطر ایشان شده است، پوزش می‌طلبم. واقعیت آن است که ۲ تن از اعضای خانواده، در دوره‌های پیشین فرهنگستان، عضو آن بودند و بنده این شانش را داشتم که بطور مستقیم با برخی از این بزرگواران دربارهٔ دغدغه‌های موجود، گفتگو کنم. برخی از اعضایِ «گروه واژه‌گزینی»، دیدی تخصصی، منطقی و روشن به ماجرا دارند و برخی دیگر، متعصب‌تر و سخت‌گیرتر هستند، چنان‌که اگر قدرت و پشتوانهٔ قوی‌تری داشتند، چه بسا، همچون استان کبک در کانادا، «پلیس زبان» هم درست می‌کردند. همان‌طور که جناب ویکی‌مصطفی فرمودند، کلمات عام همچون دانشگاه و دانشکده و امثالم، قابل مقایسه با واژگان فنی و تخصصی نیست و نمی‌توان علتِ فراگیرشدن آنان را با واژگان علمی مقایسه کرد. وانگهی همهٔ ما بخوبی می‌دانیم که علت فراگیرشدن واژه، فقط گذشت زمان و عادت‌کردن گوش به آنان نیست و علاوه بر این عاملِ بسیار مهم، چندین دلیلِ دیگر (از جمله دلایلِ روانشناختی-اجتماعی) هم دارد و بنده بعید می‌دانم ۱۰۰ سال دیگر هم که بگذرد، کسی «هیپوتالاموس» را زیرنهنج بگوید. بنده معتقدم که افزوده‌شدن واژگان تخصصی (و در مواردی، حتی واژگان غیرتخصصی) به یک زبان، نه تنها لطمه‌ای به آن نمی‌زند، بلکه به غنا و قدرت ساختاری آن می‌افزاید. امروزه برخی جامعه‌شناسان اعتقاد دارند که میزان پویایی و رشد اجتماعی-فرهنگی یک جامعه را می‌توان با میزان تحول و رشد زبانش سنجید. بنده گاه‌به‌گاه، اینجا و آنجا می‌شنوم که کسانی با افتخار می‌گویند ما هنوز داریم به زبان سعدی و حافظ سخن می‌گوییم! این موضوع نه تنها افتخار ندارد، بلکه موجب ناراحتی و نگرانی است و نشان می‌دهد که جامعهٔ ما چقدر بسته و کم‌تحول بوده است. امروزه، دانش‌آموزان آلمانی و انگلیسی دیگر نمی‌توانند زبانِ شعریِ گوته و شیلر و شکسپیر را به‌راحتی بفهمند؛ چرا که کشورشان همچون سایر کشورهای متمدن، پیشرفت چشمگیر و تحول قابل ملاحظه‌ای، در همهٔ حوزه‌ها، از جمله زبان، در تعامل با دنیای خارج داشته است. آیا آلمانی یا انگلیسی (که مملو از کلمات خارجی و فنی است) نابود شده‌اند؟ یا آنکه پُربارتر و قوی‌تر شده‌اند؟ نگرانی‌ای که در برخی اعضای تندروی فرهنگستان و همچنین برخی از فرهیختگان حوزهٔ زبان و ادب وجود دارد، از نظر بنده بی‌مورد است. بنده رشته‌ام «زبان‌شناسی» نیست، اما بزرگانی چون دکتر باطنی و غیره هم همواره این موضوع را گوشزد کرده‌اند و اشاره کرده‌اند در نهایت، زبان به راه خود می‌رود و نمی‌توان آنرا محدود کرد. (منظورم از محدودکردن، تلاش برای بومی‌سازی هر واژه‌ای و بستن درب بر روی واژه‌های بیگانه است). اینکه می‌فرمایند هیچ واژه‌ای "به جامعه تحمیل نمی‌شود" هم، در عمل درست نیست. اگر کتابی تخصصی را ترجمه کنید و برای چاپ به ناشر بسپارید، با لیست بلندبالایی از تغییراتِ ویراستاران مواجه می‌شوید که اغلب هم واژگان مصوب فرهنگستان است و از شما می‌خواهند، آنها را جایگزین کنید. ممکن است بخشنامه‌ای در کار نباشد، اما آنچه در عمل اتفاق می‌افتد، همان است که عرض کردم. امروز، یک اطلس MRI مغزی بدستم رسید که باور بفرمائید فقط افعال و حروفِ اضافه و ربط آن برایم مفهوم بود و آنقدر از این معادل‌های عجیب و ناآشنای فرهنگستانی در آن بکار برده‌اند که بیشتر مفاهیم علمی و جملات کتاب را نارسا کرده بود. بنده احساس می‌کنم، دست‌کم در حوزه علوم تخصصی، اینگونه تغییرات رادیکالی نه تنها لزومی ندارد، بلکه موجب پسرفت و عقب‌ماندگی آن حوزه و عدم ارتباطش با پیشرفت‌های دنیای خارج خواهد شد. در مورد رشتهٔ پزشکی، این اتفاق در کشور چین افتاده است. اگر با یک پزشک چینی صحبت کنید، خواهید دید که یکی از مهمترین دشواری‌ها و چالش‌هایشان، آن هنگامی است که می‌خواهند برای گرفتن تخصص و فوق‌تخصص، به خارج از چین بروند. از آنجایی که همهٔ کلمات تخصصی پزشکی، در زبانِ چینی ترجمه و معادل‌سازی شده است، پزشکان این سرزمین، وقتی می‌خواهند برای کار و ادامهٔ تحصیل، یک امتحان پزشکیِ معمولی در خارج بدهند، با مشکل جدی مواجه‌اند و می‌باید تمامی ترمینولوژی پزشکی را مجدداً از بای بسم‌الله تا تای تمت فرا بگیرند و خودشان هم از این موضوع بسیار ناراضی‌اند. از اینکه کلامم به اطناب انجامید، پوزش می‌طلبم. قصدم آن بود که منظورم را، روشن‌تر بیان کنم و امیدوارم این‌بار، موجب دلخوری نشده باشد. با احترام. Tisfoon (بحث) ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۱ (UTC)پاسخ

من شخصا بار اول است که واژهٔ "نشانگان" را می‌شنوم. من نوعی اگر از فلان واژهٔ سرهٔ فارسی در ویکیپدیا دفاع می‌کنم باید ببینم آیا حاضر هستم خارج از فضای مجازی و در دنیای واقعی این واژه را به کار ببرم. اگر من با یک پزشک در این زمینه گفتگو می‌کنم آیا واژهٔ "سندرم" را به کار می‌برم یا "نشانگان" را، فارغ از این که اگر من واژهٔ "نشانگان" را به کار ببرم آیا آن پزشک خواهد فهمید من دارم دربارهٔ چه چیز صحبت می‌کنم. هر کالا، عنصر فرهنگی و یا اصطلاح علمی بیگانه را پیش از این که در میان مردم همه گیر شود باید برایش معادل ساخت. واژگان "دانشگاه" و "دانشکده" نیز تقریبا همزمان با ورود این نهادهای فرهنگی به ایران معادل سازی شده‌اند، برای همین جا افتاده‌اند. آن زمان که این معادل‌ها ساخته شد ۷۵ درصد مردم ایران بیسواد و کم سواد بودند و اصلا سر و کاری با دانشگاه نداشتند. اگر ۵۰ سال پس از ورود این نهادها معادل سازی می‌شدند معادل سرهٔ آنها به احتمال بسیار به این خوبی در میان مردم جا نمی‌افتاد. دیاکو « پیام » ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۰ (UTC)پاسخ

@Tisfoon: بنده از فرمایش جناب‌عالی دلخور نشدم جناب تیسفون. افزون بر این، خیلی هم دوستتان دارم و همیشه از شما یاد گرفته‌ام. شاد باشید. – Hamid Hassani (بحث) ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۹ (UTC)پاسخ

جناب تیسفون گرانمایه تحول در یک زبان به معنایی که شما فرمودید تغییر پارادایم اندیشه ای (زیستمان) است. رویدادی که برای همه زبانهای بی پیشینه در نوشتارهای اصیل و کهن دارد رقم میخورد و همه رفته رفته به اقماری برای هژمونی زیستمانی چیره که زبان انگلیسی زبان رسمی مستقیم آن است بدل میشوند. اگر سخن گوته برای یک آلمانی زبان دریافتی نمی انگیزد به خاطر بیگانگی با آن زیستمان یا فضای فکری است. اکنون باید دید که فضای فکری دیوان حافظ ارزشی برای اندیشه و دانایی دارد یا اگر نه، با تحول اقماری فارسی به نفع هژمونی مدرنیستی کنونی, اتفاقی که حتی با ترجمه سندرم به نشانگان نیز بازداشته نمیشود اگرچه با سندرم بسیار سریع تر رخ میدهد، یکسره تصمیم به بیگانگی با هرآنچه داشته ایم بگیریم. گفتنی ست اندیشه یک روند تاریخی ست. اگر از این بیت «گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا میکرد» تنها برداشت آرایه شعری بشود آنگاه باید گفت واقعا متحول شده ایم و دیگر صاحب اندیشه تاریخی نیستیم. تبدیل شده ایم به اقماری در طول اندیشه ای دیگر که آن نیز از آبشخوری دیگر طرف بسته است. مازیار کیوان (بحث) ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۲۷ (UTC)پاسخ

Sirena Irwin

درود، Sirena Irwin این را به فارسی می خواهم. Hussein Ghofrani (بحث) ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)پاسخ

درود. نوشتارِ سایرینا ایروین را داریم. نویسه‌گردانی‌اش هم درست است. – Hamid Hassani (بحث) ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)پاسخ

حسین

درود، می خواستیم بدانیم که حسین به انگلیسی چه طوری درست است در مقاله انگلیسی حسین ابن علی نام مقاله و درون ان چند جور نام حسین به انگلیسی نوشته و حسین تهی خواننده Hossein نوشته و اوباما Hussein به کار برده، Husayn, usayn, Husain, Hussain , Hussein در انتها چه طوری است، با تشکر. Hussein Ghofrani (بحث) ‏۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۵ (UTC)پاسخ

همه درستند! ولی برای عرب‌ها نویسه‌گردانی آن به صورت Hussein و برای ایرانیان به صورت Hossein، امروزه از همه مرسوم‌ترند. __Âriobarzan ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۳۲ (UTC)پاسخ

برابر فارسی

چند روز پیش درخواست برابر فارسی چند فیلم رو دادم که کسی کمک نکرد.ممنون میشم اگه دوستان ترجمه کنند. با سپاس. عارون (بحث) ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۴ (UTC)پاسخ

معادل

Category:Phylloscopus

MSes T / C ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۱۲ (UTC)پاسخ

کمک در تلفظ صحیح

سلام. لطفا ترجمه صحیح عبارت Dürnrohr Power Station را بنویسید. (Dürnrohr نام یک روستا است.) با تشکر فراوان. مسعود (بحث) ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۶ (UTC)پاسخ

سلام. ترجمه و نویسه‌گردانی درست آن عبارت است از: نیروگاه دورنرور دیاکو « پیام » ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۵ (UTC)پاسخ
با تشکر و سپاس فراوانمسعود (بحث) ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۱ (UTC)پاسخ

The Perfect Score

برای این عنوان ترجمه امتیاز کامل مناسب تر است یا نمره کامل؟Behnam mancini (بحث) ‏۲۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۳ (UTC)پاسخ

کاربرد کلمهٔ امتیاز در اینجا کمی نارساست، نمره و رتبه با مفهومی که در درس و امتحان دارند نزدیک‌ترند. کامل هم؛ معنی تمام‌عیار را که مراد بوده، نمی‌رساند. بنا بر این نام‌هایی مثل نمرهٔ ۲۰ و رتبهٔ اول و ... را می‌توان در نظر گرفت. بهترین نمره، بهترین نمره‌ها، بالاترین نمره، ویا نمرهٔ نهایی را پیش‌نهاد می‌کنم.--Mpj7 (بحث) ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۳ (UTC)پاسخ
باتشکر از شما به بالاترین نمره منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۰ (UTC)پاسخ

درخواست راهنمایی

با درود، نویسه‌گردانی نام‌خانوادگیِ «Goeyvaerts» از زبانِ فِـلِـمیش (بلژیکی) و متعلق با آهنگسازِ بلژیکی en:Karel_Goeyvaerts چگونه باید باشد؟ با سپاس Tisfoon (بحث) ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۸ (UTC)پاسخ

درود. اینجا به‌عنوان پرسش مطرح کردم. به‌زودی پاسخش را خواهیم گرفت. :) ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۴ (UTC)پاسخ
درود. زبان فلمی یک لهجه از هلندی است. نویسه‌گردانی درستش "کارل خویوارتس" است. دیاکو « پیام » ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۱ (UTC)پاسخ
ظاهرا در لهجه ی فلمی g همان "گ" تلفظ می شود. در فیلم "گویوارتس" تلفظ می شود. دیاکو « پیام » ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۴ (UTC)پاسخ
زبان فلامان (فلِمی) یک گویش غربی و شرقی هم دارد، اما گویا در هردو «گ» (و بعضاً «خ») دارند؛ بنابراین، چنان‌که جناب دیاکو در یادداشت دومشان اشاره کردند، بهترین شکل نویسه‌گردانیِ فارسی‌اش «کارل گویوارتس» است؛ با یک تغییرمسیر از «کارل گویورتس». الآن به فیلترشکن دسترسی ندارم؛ اگر دارید، در ابتدای این ویدئو، که اینجا معرفی شد، می‌توانید تلفظِ نام خانوادگی‌اش را گوش کنید. البته بسیاری از هلندی‌زبانان، طبعاً نام او را با «خ» تلفظ می‌کنند؛ بنابراین پیشنهاد می‌کنم دو تغییرمسیر از «کارل خویوارتس» و «کارل خویورتس» هم بدهید. – Hamid Hassani (بحث) ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۵۵ (UTC)پاسخ

سپاس فراوان از هر دو بزرگوار. زنده باشید Tisfoon (بحث) ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)پاسخ

معادل فارسی

درود.لطفاً بفرمایید معادل فارسی این کلمات چگونه نوشته می‌شوند.سپاس فراوان

1. Monatliche Correspondenz (نشریه ایتالیایی)

2.Nicolas-Louis de Lacaille (ستاره‌شناس فرانسوی)

3.Barnaba Oriani (ستاره‌شناس ایتالیایی)

4.von Zach (ستاره‌شناس)

RAHA68 (بحث) ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۱ (UTC)پاسخ

درود.
۱. مونتالیکه کورسپوندنتس (و تغییرمسیر: منتالیکه کورسپوندنتس)
۲. نیکلا–لوئی دو لاکای (و تغییرمسیر: نیکلا–لویی دو لاکای)
۳. بارنابا اریانی
۴. فن تساخ (و تغییرمسیر: فن تزاخ، فون تساخ، فن تزاخ)
ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۰ (UTC)پاسخ
درود. مورد اول یک عبارت آلمانی است به معنی "گزارش‌های خبری ماهانه" و نه یک عبارت ایتالیایی. نویسه‌گردانی درستش می‌شود "موناتلیشه کورسپوندنتس". دیاکو « پیام » ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۱۳ (UTC)پاسخ
با سپاس بسیار از جناب دیاکو، بله، اولی آلمانی‌ست نه ایتالیایی. بنابراین، نویسه‌گردانی‌اش «مونتالیشه کورسپوندنتس» است و معنایش دقیقاً همان است که ایشان به‌درستی اشاره فرمودند. اگر ایتالیایی بود می‌شد «مونتالیکه». – Hamid Hassani (بحث) ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۰ (UTC)پاسخ
پ.ن: راستی، واژهٔ دوم در املای آلمانیِ این نام، Korrespondenz است (یعنی با K)، نه *Correspondenz‏. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۰ (UTC)پاسخ
این شیوهٔ قدیمی نوشتن این واژه است. بعضی از واژه‌هایی که اکنون با k نوشته می‌شود تا پیش از سدهٔ بیستم با c نوشته می‌شد. مانند نام Karl که در آلمانی قدیمی Carl نوشته می‌شده است. دیاکو « پیام » ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۲ (UTC)پاسخ
درست است استاد! :) Hamid Hassani (بحث) ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۳۸ (UTC)پاسخ

Eslöv Municipality

برخی مکان ها به Municipality ختم می‌شوند. اما در ویکی فارسی ترجمه درستی برای آنها در نظر گرفته نشده. چه ترجمه درستی میتوان برای Municipality در نظر گرفت؟--MehdiTalk ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۵ (UTC)پاسخ

مثلا این نوشتار با عنوان مضحک ونتسپیلس مونیکیپلیتی ! نوشتاری کاملا رباتیک و عنوان نادرست.--MehdiTalk ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۰ (UTC)پاسخ
درود. معادل Municipality می شود "بخش". من مقاله ی مزبور را به ونتسپیلس (بخش) منتقل کردم. دیاکو « پیام » ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۰۷ (UTC)پاسخ

COMMONWEAITH

COMMONWEALTH

منظورتان «مشترک‌المنافع» است؟ – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۱ (UTC)پاسخ

معادل فارسیِ نام فیلمی آلمانی‌زبان

درود. فیلمی آلمانی‌زبان (محصول اتریش، ۱۹۵۳) هست که عنوانش Franz Schubert: Ein Leben in zwei Sätzen است. آنگونه که از خلاصهٔ فیلم برمی‌آید (اینجا را هم ملاحظه کنید)، فرانتس شوبرت، آهنگ‌ساز بزرگ، که شخصیت اصلی فیلم است، ضمن تجربهٔ ماجراهای عاطفی عجیب‌وغریب، که غالباً محملِ واقعیِ تاریخی دارد، دستخوشِ استحاله‌ای مرتبط با استاد و معبودش، بتهوفن، می‌شود. پایان غم‌انگیزی دارد: بعد از درگذشتِ بتهوفن، روح شوبرت درهم می‌شکند، ازنظر کاری عملاً مستأصل می‌شود و یک سال بعد در ۳۱ سالگی درمی‌گذرد. این فیلم آنقدر عاطفی ساخته و پرداخته شده که حتی استادش نشان داده نمی‌شود! من هنوز فیلم را ندیده‌ام، اما آنچه نوشتم از روی تاریخچهٔ زندگی او و بیشتر براساس همین فیلم بود. قابل توجه جناب وهاب و جناب Wikimostafa! در نگاهی ظاهری، این عنوان را می‌توان «ف. شوبرت؛ یک زندگی در دو مجموعه» یا «ف. شوبرت؛ یک زندگی در دو عبارت (!)» ترجمه کرد. اما موضوع لطیف‌تر از این حرف‌هاست و باید ترجمه‌ای شاعرانه برایش یافت یا ساخت. آیا با «فرانتس شوبرت؛ یک روح در دو بدن» یا «فرانتس شوبرت؛ یک جان در دو پیکر» موافقید؟ جناب دیاکو، لطف می‌کنید نظرتان را بفرمایید؟ با سپاس، Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۰ (UTC)پاسخ

درود بر شما جناب حسنی. اگر نظر مرا می‌خواهید به نظر من تا جایی که امکان دارد باید در ترجمهٔ متن به عنوان اصلی متن وفادار بمانیم، مگر این که وفاداری به عنوان اصلی باعث بی معنی شدن عنوان در فارسی شود و یا ترجمه رایج چیز دیگر باشد. البته این فیلم دارای دو عنوان است و یک عنوان آلترناتیو هم دارد. عنوان اصلی فیلم "فرانتس شوبرت: یک زندگی در دو جمله" است و عنوان آلترناتیو آن "فرانتس شوبرت: یک زندگی ناتمام" است که ترجمهٔ عبارت Franz Schubert – Ein unvollendetes Leben است. بنابراین من یکی از این دو عنوان را پیشنهاد می‌کنم: "فرانتس شوبرت: یک زندگی در دو جمله" و یا "فرانتس شوبرت: یک زندگی ناتمام". دیاکو « پیام » ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۵ (UTC)پاسخ
با سپاس از شما جناب دیاکو، از عنوان دوم بی‌خبر بودم! پس نام دوم به سمفونی شماره ۸ او (به نام «سمفونی ناتمام»: Die Unvollendete) هم اشاره دارد. ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۴۶ (UTC)پاسخ
سلام به دوستان عزیز، بالاخره جمله است یا مجموعه؟ چون معنی‌شان خیلی متفاوت می‌شود. اگر بنا را بر برگردان دیاکو بگذاریم نظر من همان «فرانتس شوبرت – یک زندگی در دو جمله» است چون معنی‌اش چندان قرینِ «یک روح در دو بدن» نیست (من چیزی از آلمانی نمی‌دانم اما «جمله» شاید اشاره به جملهٔ موسیقایی هم داشته باشد). Wikimostafa (بحث) ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۳۹ (UTC)پاسخ
در حاشیه: فیلم را ندیده و داستانش را نخوانده‌ام اما روایت مشهور از درهم‌شکستنِ شوبرت بیشتر مربوط است به بیماری سفلیسش در جوانی تا به مرگ بتهوون. Wikimostafa (بحث) ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۷ (UTC)پاسخ
شاید «دو جمله». Satz (مفردِ Sätzen) مترادفِ خیلی واژه‌هاست، ازجمله «مجموعه» و «جمله» (درست مانند «ستِ» انگلیسی). بله، درست است؛ سیفلیس داشته‌است. اما شدیداً تحت تأثیر سبک رمانتیکِ بتهوون بوده‌است. آرامگاهش هم کنار آرامگاه بتهوون و یادبودِ موتسارت است (موتسارت قبر ندارد!) نوشته‌اند که این بشر به‌طرز عجیبی هم محجوب و مأخوذبه‌حیا بوده! تنها ۳۱ سال عمر و این‌همه شاهکار؟! حتی ۴ سال از موتسارت کمتر عمر کرد. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۵ (UTC)پاسخ
Satz از نظر اصطلاح موسیقایی به معنی "گوشه" و "موومان" هم هست. ولی تا بحال این واژه را به معنی "مجموعه" ندیدم. از آنجایی که معنی واقعی این واژه در این جا ابهام دارد من نام "فرانتس شوبرت: یک زندگی ناتمام" را که بار عاطفی هم دارد و مربوط به سمفونی ناتمام شوبرت می‌شود پیشنهاد می‌کنم. دیاکو « پیام » ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۹ (UTC)پاسخ
«فرانتس شوبرت: یک زندگی ناتمام» را می‌پسندم. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۴ (UTC)پاسخ

نام فیلم

  • Whip It (film)
  • City Slickers II: The Legend of Curly's Gold
  • My Blue Heaven (1990 film)
  • City Slickers
  • Diner (film)
  • Honky Tonk Freeway
  • Celtic Pride
  • The Milagro Beanfield War
  • D.O.A. (1988 film)
  • Coupe de Ville (film)
  • The Petrified Forest
  • Bad Sister (1931 film)
  • Up the River
  • Three on a Match

با تشکر. عارون (بحث) ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۴۰ (UTC)پاسخ

بی‌زحمت ترجمه شود

Since Emperor Diocletian's Tetrarchy reforms during his reign 284-305 CE, it was part of the diocese of Oriens, in the praetorian prefecture of the same name. According to the late 4th-century Notitia Dignitatum, it was headed by a governor of the rank of praeses, and was also the seat of the dux Mesopotamiae, who ranked as vir spectabilis and commanded (c. 400) the following army units:

از آنجا که اصلاحات، در استان‌های چهارگانهٔ امپراتور دیوکلسین در طول دوران سلطنتش از ۲۸۴ تا ۳۰۵ قبل از میلاد، بخشی از وجه اشتراکی با فرمانداری پرایتوری شرق بود، دورهٔ ریاست قضات هم نام مشابهی داشت، با توجه به اسناد موسوم به نوتیتیا دیگنیتاتوم (en) (اسناد مربوط به اواخر امپراتوری روم که جزییات سازمان اداری آن از شرق تا غرب را شرح داده) در اواخر قرن چهارم، می‌توان گفت که توسط یک فرماندار دارای رتبهٔ رئیس جمهور (لاتین) (en) مدیریت شده بود، و همینطور مقر دوکس (en) (لاتین:به معنی لیدر و رهبر، نام مشابه معاصر = دوک) بین‌النهرین بود، همان کسی که به مقام مرد برجسته (en) رسید (عنوان و نشان رسمی در اواخر دوران باستان برای توصیف بالاترین رتبه در سناتورهای روم و قسطنطنیه) و واحدهای ارتش تحت فرمان او قرار گرفتند--کامران اورفه (بحث) ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۰ (UTC)پاسخ

Equites Dalmatae Illyriciani, garrisoned at Ganaba.

Equites Promoti Illyriciani, Callinicum.

Equites Mauri Illyriciani, Dabana.

Equites Promoti indigenae, Banasam

Equites Promoti indigenae, Sina Iudaeorum.

Equites Sagittarii indigenae, Oraba.

Equites Sagittarii indigenae, Thillazamana.

Equites Sagittarii indigenae Medianenses, Mediana.

Equites Primi Osrhoeni, Rasin.

Praefectus legionis quartae Parthicae, Circesium.

(an illegible command, possibly Legio III Parthica), Apatna.

as well as, 'on the minor roll', apparently auxiliaries:

Ala Septima Valeria Praelectorum, Thillacama.

Ala Prima Victoriae, Tovia -contra Bintha.

Ala Secunda Paflagonum, Thillafica.

Ala Prima Parthorum, Resaia.

Ala Prima nova Diocletiana, inter Thannurin et Horobam.

Cohors Prima Gaetulorum, Thillaamana.

Cohors Prima Eufratensis, Maratha.

Ala Prima Salutaria, Duodecimo constituta.

ـتشکر Sahand Ace ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۷ (UTC)پاسخ

معادل فارسی یا انگلیسی

برای نمون رده:اندیس‌های مصالح ساختمانی


معادل فارسی و انگلیسی کلمه اندیس چی می شودMSes T / C ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۸ (UTC)پاسخ

اندیس، فارسی‌شدهٔ index است (در واقع فارسی‌شدهٔ حالتِ جمع آن که indices باشد). Wikimostafa (بحث) ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۳۴ (UTC)پاسخ
«اَندیس» فرانسوی‌ست (به فرانسوی: indice). – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۰ (UTC)پاسخ
پ.ن ۱: در زبان لاتین، indicis حالت اضافی (مضافٌ‌الیهی) (به انگلیسی: genitive) از فعلِ indicare به‌معنی اشاره کردن است. این را، هم انگلیسی و هم فرانسه و بسیاری از زبان‌های دیگر، از لاتین گرفته‌اند. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۵ (UTC)پاسخ
پ.ن ۲: اندیس (معدن) را دیده‌اید؟ – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۳ (UTC)پاسخ

سازنوازان یا نوازندگان ساز یا سازیست‌ها

کدام فرمت را برای رده‌بندی‌های موسیقایی ویکی‌پدیا می‌پسندید؟

  1. گیتارنوازان، ویولن‌نوازان، ترومپت‌نوازان، ساکسیفون‌نوازان، فلوت‌نوازان، تنبورنوازان، هارپسیکوردنوازان، ویولنسل‌نوازان، پیانونوازان،سه‌تارنوازان، تارنوازان، بربط‌نوازان، نی‌نوازان و...
  2. نوازندگان گیتار، نوازندگان ویولن، نوازندگان ترومپت، نوازندگان ساکسیفون، نوازندگان فلوت، نوازندگان تنبور، نوازندگان هارپسیکورد، نوازندگان ویولنسل، نوازندگان پیانو، نوازندگان سه‌تار، نوازندگان تار، نوازندگان بربط، نوازندگان نی و...
  3. استفادهٔ ترکیبی به جای یکدستی، مثلاً: پیانیست‌ها، گیتارنوازان، نوازندگان هارپسیکورد

بر پایهٔ این بحث با حجت انتخاب شخص من بی‌تردید گزینهٔ اول است، چون در نام‌گذاری رده‌های طولانی ویکی‌پدیا، حفظ ایجاز و یکدستی بسیار مهم است و گزینه نخست هردو را باهم به ما می‌دهد (گزینهٔ دوم فقط دومی را و گزینهٔ سوم هیچکدام را) و حتا موارد ناآشناترش هم دور از ذهن و غریب نیستند. مایلم نظر و سلیقهٔ دوستان را هم بدانم. Wikimostafa (بحث) ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۵ (UTC)پاسخ

مگر در منابع معتبر هیچکدام رواج ندارد؟--آرمانب ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۹ (UTC)پاسخ
گزینه سوم که کلا رد است، یکدستی را به هم میریزد؛ ولی انتخاب بین اول و دومی واقعا سخت است مگر اینکه منابعی ارائه کنید.--آرمانب ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۳ (UTC)پاسخ
من با اولی موافقم. پیشنهاد می‌کنم این را در «اجرایی» یا «گوناگون» مطرح فرمایید. هم آنجا را بیشتر می‌بینند و هم به اطلاعات خاصّ زبان‌شناختی نیاز ندارد. چون کاربرانِ مختلف پاسخ خواهند داد، شاید بد نباشد نظرخواهی را به تفکیکِ «موافقان با ۱»، «موافقان با ۲»، «موافقان با ۳» راه بیندازید. البته من هم، مانند جناب آرمان، با ۳ به‌کلی مخالفم، مگر موردِ خیلی خیلی خاصی که نه در ۱ بگنجد و نه در۲. پس می‌توان ۳ را حذف کرد (اگر صلاح می‌دانید) تا نظرخواهی زیاد هم شلوغ نشود. ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۶ (UTC)پاسخ

Litter (vehicle)

آیا معادل Litter (vehicle) در فارسی تخت روان است؟ تفاوت اینجاست که Litter (vehicle) وسیله‌ای است که توسط انسان حمل می‌شود ولی تخت روان توسط دو اسب یا قاطر و شتر حمل می‌شود.Roozitaa (بحث) ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۳۰ (UTC)پاسخ

معادل Litter تخت روان است. ولی این که نام دیگر برانکار، تخت روان هست یا نه می‌توان روی آن بحث کرد. در جامعهٔ پزشکی کسی به برانکار نمی‌گوید "تخت روان" به نظر من باید این تغیر مسیر حذف شود. دیاکو « پیام » ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۱ (UTC)پاسخ
منظورم اینست که معادل فارسی برای Litter (vehicle) چیست؟ اما در ویکی فارسی به نظر تخت روان بدون دلیل به برانکار تغییر مسیر داده شده است که این خود قضیه دیگریست.Roozitaa (بحث) ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۵ (UTC)پاسخ
پیشنهاد من «تخت روان» است. «کجاوه» را بر چهارپایانی مانند شتر و قاطر سوار می‌کردند، اما تخت روان را غالباً انسان حمل می‌کرد. اگر به نتیجه رسیدیم و مخالف نداشت، «تخت روان» را، که تغییرمسیر است، حذف کنید و برای litter بگذاریدش. «تخت روان» را در ویکی‌واژه بنگرید؛ به نقل از فرهنگ فارسی معین درست نوشته‌است. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۳ (UTC)پاسخ

برابر فارسی برای نام مجله

با سلام. برای عنوان فیلم ها کسی کمک نکرد. لطفا عنوان مناسب برای عنوان این مجله ها بگید. مرسی.

  • Honcho (magazine)
  • G Magazine
  • Freshmen (magazine)
  • Bound & Gagged (magazine)
  • Blueboy (magazine)
  • Black Inches
  • Mandate (magazine)
  • Manshots
  • Playguy

عارون (بحث) ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۰ (UTC)پاسخ

بابا دمتون گرم. منو تحریم کردین؟ عارون (بحث) ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۲۹ (UTC)پاسخ

سلام. بیشترِ اینها همان اسم خودشان است: هانچو (مجله)، مجلهٔ جی، فرشمن (مجله)، باوند اند گگد (مجله)، بلوبوی (مجله)، بلک اینچز، مندیت (مجله)، منشاتس، پلی‌گای. در برخی از این موارد می‌توان «مجلهٔ» درون دو کمان را نگذاشت. لطفاً فعلاً اِعمال نکنید عارونِ گرامی. بگذارید دوستان نظرشان را بگویند. شاید موردی را اشتباه نوشته باشم. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۵ (UTC)پاسخ
باشه. خیلی ممنون بابت کمک. در بالا هم درخواست برابر فارسی عنوان چند فیلم رو کردم که کسی پاسخ نداده. لطفا در ترجمه اونها هم کمک کنید. مرسی. عارون (بحث) ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۱ (UTC)پاسخ

با اجازتون از اسم ها استفاده میکنم چون کسی نظری نداد.عارون (بحث) ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۷ (UTC)پاسخ

خواهش می‌کنم عارون عزیز. کار خوبی می‌کنید. اگر مخالفتی باشد بررسی می‌کنیم. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۱۶ (UTC)پاسخ

co-pollutant

درخواست ترجمه:

اکول ده بوزار یا اکول د بوزار یا اکول دبوزار

آیا وپ:شیوه یا وپ:دستور خط در مورد اختلاف‌نظر من و سیکاسپی در بحث:اکول ده بوزار حُکمی دارد؟ اگر نه، به نظرتان کدام شیوه مناسب‌تر است؟ همان‌جا بنویسید لطفاً، ممنونم.Wikimostafa (بحث) ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۲ (UTC)پاسخ

من فکر می‌کنم در زبان فارسی شما نمی‌توانید یک .واژه را با حرکتهایی مثل -ِ تمام کنید. نیازمند ه حامل حرکت است. مثلا به ادوار مانه نمی‌گوییم ادوار مانِ. این هم همان طور است. دبوزار را شاید بشود فهمید، ولی دِ بوزار غلط است. --1234 (بحث) ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۹ (UTC)پاسخ
مشکل این است که شما قواعد فارسی را می‌خواهید بر واژه‌های زبان‌های خارجی اعمال کنید و این به نظر من عبث است. دِ یک واژهٔ معنی‌دار فارسی نیست که بخواهیم صددرصد در نوشتنش مانند «کوزه» عمل کنیم بلکه مهم در این موارد حفظ حداکثر خوانایی است. از «دِ» انتظار نداریم معنیِ خاصی بدهد، صرفاً می‌خواهیم دِ خوانده شود و با آن خوانش صحیح، خواننده بتواند حدس بزند منظور des است نه دهکده.Wikimostafa (بحث) ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۸ (UTC)پاسخ
فرقی نمی‌کند، رسم الخط فارسی به همه واژه‌هایی که به این زبان نوشته می‌شوند اعمال می‌شود. رسم الخط و طریقه نوشتن ربطی به معنی واژه ندارد. د بوزار می‌تواند دَ بوزار هم خوانده شود پس خیلی توفیری هم نمی‌کند از جهت خوانایی.--1234 (بحث) ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۵۳ (UTC)پاسخ
حالا صبر می‌کنیم ببینیم نظر بزرگان چیست اما کافی‌ست د را در باکس جستجو بنویسید و ببینید روشی که من می‌گویم به شکل گسترده‌ای در ویکی فارسی اعمال شده است: مثالها (فقط با شروع از حرف الف): د اپیک، د استایل، د اوریون، د ایندکس، د اوکسی اپینفرین، د ایبرویل، میسیسیپی، د ای‌سی‌دبلیو اوریجینالز (تصور کنید هرکدام از اینها را با ده بنویسیم، خواننده گمان خواهد کرد تمام اینها نام روستا هستند!) و... یعنی این شیوه پذیرفته شده است در ویکی‌فا (نه شیوهٔ شما). ضمناً کسی د را دَ نمی‌خواند چون حرف دال را دِ می‌گوییم نه دَ. Wikimostafa (بحث) ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۰۰ (UTC)پاسخ
درود. من نظرم این است که این عنوان باید مانند دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس ترجمه شود. ترجمهٔ آن می‌تواند "مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس" باشد. ولی اگر نویسه‌گردانی درست تر این عنوان به فارسی مد نظر باشد به نطر من "اکول دبوزار" در درجه اول و در درجه دوم اکول د بوزار درست تر است. ما اینجا نویسه گردانی می‌کنیم قرار نیست واژهٔ معنی دار بنویسیم که بگوییم کسره در پایان واژه نمی‌آید. به نظرم نوشتن اکول ده بوزار چندان درست نیست. و خواننده "ده" را در نگاه اول عدد ده فرض می‌کند. دیاکو « پیام » ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۴۵ (UTC)پاسخ
من دیدگاهم به دیدگاه جناب دیاکو نزدیک‌تر است و به‌نظرم بهتر است این موردِ خاص ترجمه شود. ولی دربارهٔ نام گروه‌های موسیقی و به‌ویژه آن‌هایی که به زبان انگلیسی هستند و The دارند به‌نظرم همان د به‌تنهایی مناسب‌تر است. البته دربارهٔ نام‌های فرانسوی یک تمایل به چسباندن حروف وجود دارد و به‌نظرم اینگونه خواناتر و ساده‌تر هستند و در متن‌ها هم زیاد دیده می‌شود. مثل دگوژ de Gouges، دوشاتله du Châtelet، لونوتر Le Nôtre و ... در حال حاضر در ویکی‌پدیای فارسی هر دو شکل نوشتاری دیده می‌شود. وهاب (گپ) ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)پاسخ
پانوشت: دربارهٔ اختلاف نظری که در بحث:اکول ده بوزار پیش آمده، به‌نظرم ده مناسب نیست. چون ما خودبخود د را دِ می‌خوانیم. ده ممکن است با دَه (عدد) یا دِه (روستا) اشتباه گرفته شود (همانطور که بالا نوشتم ترجمه را مناسب‌تر می‌دانم و در نهایت دبوزار را) وهاب (گپ) ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۷ (UTC)پاسخ

Ex officio

درخواست ترجمه:

Chodźko / Ходзько

الکساندر چودزکو به نظر یک نویسه‌گردانی ضعیف است. «خودزکو» و «خوچکو» در منابع فارسی رایج‌ترند ولی تقریباً به یک اندازه. لطفاً بگویید تلفظ اصلی به زبان بومی — با در نظر گرفتن سنت‌های فارسی‌نویسی — کدام است. 4nn1l2 (بحث) ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)پاسخ

درود. الکساندر خودزکو (به روسی: Алекса́ндр Хо́дзько) درست است. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۷ (UTC)پاسخ
سلام. نفهمیدم آخر ایشان لهستانی هستند یا روس؟ آیا فرقی بین تلفظ لهستانی با روسی وجود دارد؟ 4nn1l2 (بحث) ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۹ (UTC)پاسخ
با توجه به آنچه ما می‌خوهیم، فرقشان ازنظر تلفظی اندک است. هردو جزو شاخهٔ زبان‌های اسلاوی (الگو:زبان‌های اسلاوی) هستند. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۸ (UTC)پاسخ

غفرانی

درود، انگلیسی، غفرانی را می خواستیم بعضی ها Ghofrani می نویسند بعضی افراد دیگر Ghffrani می نویسند در انتها چه طوری است؟ Hussein Ghofrani (بحث) ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۶ (UTC)پاسخ

درود. همین که خودتان نوشته‌اید؛ یعنی: Ghofrani. نیازی به دو f نیست. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۰ (UTC)پاسخ

Jeff Weaver (staffer)

Jeff Weaver (staffer) را به فارسی چه بنویسم؟ عارون (بحث) ‏۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۲ (UTC)پاسخ

جف ویور نویسه‌گرانی می شود. دیاکو « پیام » ‏۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۰ (UTC)پاسخ

shellfish

معادل shellfish لطفا --- Rmashhadi ♪♫ ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۰۲ (UTC)پاسخ

گویا حلزون صدف‌دار است. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۱ (UTC)پاسخ
@Hamid Hassani: ببخشید شما با اشاره به مقالۀ shellfish انگلیسی گفتید؟ چون ظاهرا میگو هم در این رده قرار می گیرد.--- Rmashhadi ♪♫ ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)پاسخ
خواهش می‌کنم. بله، به اصل مقاله هم توجه داشتم. ظاهراً این و میگوها از تیرهٔ (؟) برون‌اسکلتیان (برون‌اُستیان: exoskeleton) هستند. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)پاسخ
مقاله ساخته شد ممنون--- Rmashhadi ♪♫ ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۲ (UTC)پاسخ

Honckenya و Lathyrus japonicus

درخواست ترجمه:

درخواست ترجمه:

سم الردایس

با توجه به اینکه در رسانه‌های فارسی مثل ورزش سه با املای سام آلاردایس نوشته می‌شود برای نام او کدام املا درست است؟Behnam mancini (بحث) ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۸ (UTC)پاسخ

از نظر شیوهٔ درست تلفظ همین "سم الردایس" درست است. دیاکو « پیام » ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۸ (UTC)پاسخ

Super Fuzz

لطفا برای Super Fuzz که در حال حاضر فوق العاده ریش ریش شدن ترجمه شده نام مناسب تر پیشنهاد کنید Behnam mancini (بحث) ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۷ (UTC)پاسخ

من "ابرپلیس" یا "سوپرپلیس" را پیشنهاد می کنم. دیاکو « پیام » ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۶ (UTC)پاسخ
لطفا برای فیلم March or Die که در حال حاضر مارس یا بمیر (فیلم) است هم نام مناسب پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۷ (UTC)پاسخ
مارش نظامی٬ و در اینجا به معنی پیش‌روی به سوی دشمن است. «به پیش یا بمیر» را پیشنهاد می‌کنم.-- Mpj7 (بحث) ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۲ (UTC)پاسخ
خیلی متشکرم ،منتقل می کنم Behnam mancini (بحث) ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۸ (UTC)پاسخ

کاپیتان آسمان و دنیای فردا

با توجه به اینکه اسکای نام خاص است آیا کاپیتان اسکای و دنیای فردا از نام کنونی بهتر نیست؟زاید الوصف (بحث) ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۶ (UTC)پاسخ

بله. "کاپیتان آسمان" نادرست است و باید "کاپیتان اسکای" نوشته شود. دیاکو « پیام » ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۵ (UTC)پاسخ

ترجمه فرانسوی

درخواست ترجمه:

ژاکوب بارت دو لا فای و فهرست سنجیده (دومی با تغییرمسیر از «فهرست حساب‌شده»). – Hamid Hassani (بحث) ‏۲ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۲ (UTC)پاسخ
شیوهٔ تلفظش "کاتالوگ رزونه" است. این نام به مجموعه آثار یک نقاش گفته می‌شود که به وسیلهٔ یک شخصی به غیر از خود نقاش منتشر شده است. مثلا مجموعه آثار ون گوگ. فکر نمی‌کنم در فارسی معادل جاافتاده‌ای برای آن داشته باشیم. دیاکو « پیام » ‏۲ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۱ (UTC)پاسخ
ممنون. بسیار عالی. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ‏۲ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۵ (UTC)پاسخ
نظر جناب دیاکو درمورد «کاتالوگ رزونه» محتاطانه‌تر است و با آن موافقم. پس بهتر است ما این را ترجمه نکنیم. – Hamid Hassani (بحث) ‏۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۵ (UTC)پاسخ

bulbus arteriosus

اگر ممکن است معنی bulbus arteriosus را بگویید مربوط به قلب است --- Rmashhadi ♪♫ ‏۳ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۱ (UTC)پاسخ

حباب شریانی 1 پیاز شریانی هم میگن چون حالت گرد و پیازی شکل داره

همچنین برای نام‌های Myxini، Petromyzontidae، و Dipnoi اگر معادل دارید بفرمایید، زیررده‌های مربوط به ماهی است. --- Rmashhadi ♪♫ ‏۳ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۵ (UTC)پاسخ

اولی (bulbus arteriosus) باید چیزی مثل «حباب سرخرگی» یا «پیاز سرخرگی» باشد. فعلاً بقیه را نمی‌دانم. Hamid Hassani (بحث) ‏۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۴ (UTC)پاسخ

آوانویسی

نکتهٔ بسیار مغفول‌مانده‌ای به نام آوانویسی در ویکی‌پدیای فارسی وجود دارد. زمانی هست که یک واژهٔ فارسی داریم برای آوانویسی مثل قروه درجزین و زمانی واژه‌ای بیگانه مثل پروانس-آلپ-کوت دازور. برای مورد اول که فکر می‌کنم مسأله روشن است. اما در مورد دوم فکر می‌کنم بهتر است تلفظ بیگانه (زبان اصلی) به خط فارسی و آوانگاری فارسی در الگوی به زبان دیگر همان مقاله به عنوان نگارش دوم پس از نگارش به زبان اصلی نگاشته شود، مثل تغییری که من در پیرنه میانه دادم. نظرتان چیست؟ --یوسف (بحث) ‏۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۵۶ (UTC)پاسخ

اگر می‌شد هر کس به خط زبان خودش تلفظ واژه‌ای را بنویسد الفبای بین المللی آوانگاری را ابداع نمی‌کردند. در هر زبان آواهایی وجود دارد که در زبان دیگر وجود ندارد. مثلا نمی‌شود آواهای ʁ، ð، ŋ، w، ø، y، œ، ə، ɒ را به فارسی نوشت چون چنین آواهایی در زبان فارسی وجود ندارد. این مواردی که نام بردم نمونه بود. دیاکو « پیام » ‏۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۵۲ (UTC)پاسخ
آنچه در پیرنه میانه اِعمال کرده‌اید نامعمول است و پیش از اجرا در نوشتارها، نیاز به طرح در مجامع یا دست‌کم نشریات و بررسی بازخوردها و سپس ایجاد نظرخواهی در وپ دارد. تنها به اشاره عرض می‌کنم که حتی شیوهٔ احمد بیرشک و همکاران در بنیاد دانشنامه‌نگاری ایران، که شیوه‌ای نسبتاً دقیق است، یا آنچه محمد دبیرسیاقی در لغت‌نامهٔ فارسی، مثلاً برای نمایش واکه‌های مرکب در نظر گرفته‌اند جا نیفتاده و اثبات نشده‌است. پیش‌کسوتِ همهٔ اینان میرزا فتحعلی آخوندزاده است که بیش از ۱۵۰ سال پیش تلاش کرد خطی نو برای فارسی ابداع کند و ناموفق بود. شاد باشید. – ‏Hamid Hassani (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۸ (UTC)پاسخ
سخن شما درست است و از دعواهای پشت این مساله هم خبر دارم. همچنین می‌دانم سنگری که شما از آن دفاع می‌کنید محکم‌تر است و من از سَمتی دفاع می‌کنم که هنوز حتی برای فارسی به استاندارد واحد نرسیده است. اما اعتراض من به این است که IPA بر اساس الفبای لاتین ساخته شده و حتی یک دانش‌آموز غربی هم احتمالاً به راحتی (شاید هم با کمی اختلاف با آوای اصلی) بتواند آن را بخواند اما شما از کسی که با هیچ خط غربی آشنایی ندارد نمی‌توانید انتظار داشته باشید آن را بخواند. سخت است که خواننده هر بار به راهنمای IPA مراجعه کند تا شیوهٔ خوانش درست را دریابد. قبول که خیلی از آواها را در فارسی نداریم، ولی خیلی از آواها را که داریم! دستکم برای آنها که واکشان را داریم، از خط خودمان استفاده کنیم. در نهایت من طرفدار این هستم که ویکی‌پدیا شیوهٔ خاص خود را الزاماً با خط عربی داشته باشد و تا جای ممکن اصلاً از حروف لاتین استفاده نکند. چرا نباید از تجربیات بیرشک یا بقیه استفاده شود. --یوسف (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)پاسخ
مساله این است که برای درست نشان دادن تلفظ هیچ چاره‌ای جز IPA نیست. علاوه بر این که خیلی از آواها را در فارسی نداریم مسئلهٔ خوشه‌های همخوانی اول هجا هم هست. ما در زبان فارسی در اول هجا خوشهٔ همخوانی نداریم. مثلا شما واژهٔ Provence را در یکی از همین مقاله‌ها "پِقووانس" نویسه گردانی کردید. یعنی بعد از "پ" کسره گذاشتید که این نادرست است. ضمن این که کسی که کوچکترین اطلاعی از خط لاتین ندارد باز هم با این نویسه گردانی‌های شما مشکلش حل نمی‌شود. مثلا در همین نویسه گردانی شما کدام حرف واو "او" تلفظ می‌شود و کدام ضمه باز هم معلوم نمی‌شود. دیاکو « پیام » ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۸ (UTC)پاسخ
البته که مشکلش تا حد زیادی کم می‌شود. من آن مقاله را به صورت «پِغُوانْسْ» نویسه‌گردانی کردم که هر فارسی‌زبانی می‌تواند بخواند. برای آوانویسی درست هم به فورو مراجعه کردم تا ببینم یک فرانسوی چگونه آن را می‌خواند. البته که من با آواهای فرانسوی آشنا نیستم اما سعی کردم نزدیک‌ترین آوانویسی به آن چه می‌شنوم را در فارسی پیاده کنم. در مورد خوشه‌های هم‌خوانی هم چه بهتر که بتوان یک راه قراردادی برای نشان دادن آن‌ها به خط فارسی پیدا کرد. نوشته‌اید که کدام «و» نشانه‌ی ضمه و کدام نشانه‌ی «او» است، خب اگر در آنچه نوشته بودم دقت کرده بودید، می‌دیدید که روی برخی از «واو»ها علامت مد هست، که بنابر ویکی‌پدیا:آوانویسی فارسی نشانه‌ای با صدای «او» است. در کل فکر می‌کنم موضع خاصی نسبت به این مساله وجود دارد و لذا هیچ اصراری به مخالفت با آنچه به نظر می‌رسد اجماع است نخواهم کرد. --یوسف (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۹ (UTC)پاسخ
این را هم من بگویم که خط لاتین جزو دانستنی‌های عمومی است یعنی هر فرد باسوادی باید آن را بداند و غالباً هم می‌دانند. آن معدود کسانی که خط لاتین نمی‌دانند به احتمال قریب به یقین از کامپیوتر (و ویکی‌پدیا) هم نمی‌توانند استفاده کنند و احتمالاً با جاینام‌های فرانسه هم سروکار ندارند.
فرق است بین خط لاتین و مثلاً خط یونانی. ندانستن اولی نشانهٔ بی‌سوادی است. دانستن دومی نشانهٔ نخبگی است. 4nn1l2 (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)پاسخ
من که رشته‌ام بوده و چند واحدی هم آواشناسی خوانده‌ام گاهی اوقات برای آوانگاری به راهنماها سر می‌زنم. دیگر چه انتظاری دارید از کلی آدم دیگر که فارسی را هم به زور می‌خوانند و به زعم شما کلاً بی‌سواد هستند. --یوسف (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۳ (UTC)پاسخ
خط لاتین را می‌گویم، نه الفبای آوانگاری. فرموده بودید «بر اساس الفبای لاتین ساخته شده و حتی یک دانش‌آموز غربی هم احتمالاً به راحتی (شاید هم با کمی اختلاف با آوای اصلی) بتواند آن را بخواند اما شما از کسی که با هیچ خط غربی آشنایی ندارد نمی‌توانید انتظار داشته باشید آن را بخواند» من هم می‌گویم خواندن الفبای لاتین را فارسی‌زبانان هم بلدند. بنابراین IPA به یک اندازه برای فارسی‌زبانان و انگلیسی‌زبانان دشوار است. خود انگلیسی‌زبان‌ها هم معمولاً جور دیگری آوانویسی می‌کنند مثلاً prə-nun-see-ay-shən. ‏ تفصیلش اینجاست. 4nn1l2 (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۴ (UTC)پاسخ
@Yoosef Pooranvary: سنگری در کار نیست. – Hamid Hassani (بحث) ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۲ (UTC)پاسخ
استعاری عرض کردم. به هر حال همه‌ی این‌ها قراردادی هستند. --یوسف (بحث) ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۴ (UTC)پاسخ
اما آی‌پی‌اِی قراردادی جهان‌شمول است. – Hamid Hassani (بحث) ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۸ (UTC)پاسخ

نویسه‌گردانی

با درود، نویسه‌گردانیِ درستِ کلمهٔ آلمانیِ en:Pflasterspektakel به فارسی چگونه است؟ با سپاس ‍‍‍Tisfoon (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۲ (UTC)پاسخ

درود. "پفلاسترشپکتاکل" و همچنین چون واج pf در زبان فارسی وجود ندارد می‌توان "فلاسترشپکتاکل" هم نویسه‌گردانی کرد و یا دست کم یکی را تغییر مسیر کرد. دیاکو « پیام » ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۱ (UTC)پاسخ
درود. پیشنهاد می‌کنم املا در فضای نامِ اصلی «فلاسترشپکتاکل» باشد و «پفلاسترشپکتاکل» تغییرمسیر. – Hamid Hassani (بحث) ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۰ (UTC)پاسخ

Whip System

درخواست ترجمه:

  • واژه: Whip System یا Whip
  • زبان: انگلیسی
  • حوزه تخصصی: سیاست
  • پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Whip_(politics)
  • مثال: Parties will typically seek to follow a united position and maintain a disciplined group using the whip system.
  • توضیحات: این سیستم یا فرد مسئول ایجاد نظم در هر حزب در بریتانیا است. اگر خاطرتان باشد شخصیت اول سریال House of cards که در ایران با عنوان خانه پوشالی دوبله و پخش شد، در ابتدا چنین شغلی داشت؛ یعنی مسئول Whip در حزب بود و خیلی‌ها از اعضا از او حساب می‌بردند. --یوسف (بحث) ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۵ (UTC)پاسخ
پیشنهاد خودم ناظم است! نظر شما چیست؟ --یوسف (بحث) ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۴ (UTC)پاسخ

Alfred Richard Orage

ببخشید Alfred Richard Orage تلفظش اوراج، اراج، اوراژ، اراژ کدام یک نوشته می‌شود؟ ممنون از کمک --- Rmashhadi ♪♫ ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۲۱ (UTC)پاسخ

سلام. مقالهٔ آلفرد ریچارد اوراژ را داریم. فعلاً مطمئن نیستم نام خانوادگی او، که بریتانیایی‌ست، «اوراژ» (/əʊˈɹɑ:ʒ/) تلفظ شود. البته می‌دانیم که بسیاری از «age-»های پایانیِ انگلیسی، تحت تأثیر فرانسه، شبیهِ «ـ اژ» (/ɑ:ʒ/) تلفظ می‌شوند، مانند «گاراژ» (فرانسوی و انگلیسی آمریکایی: garage) و «درِساژ» (فرانسوی و انگلیسی: dressage) و چند واژهٔ دیگر. به همین دلیل و برای اطمینان، در Wikipedia:Reference desk/Language پرسیدم تا ببینیم چه پاسخی خواهیم گرفت. – Hamid Hassani (بحث) ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۴ (UTC)پاسخ
@Hamid Hassani: بله من مشغول همین مقالهٔ آلفرد ریچارد اوراژ بودم (کار ویکی‌سازی و ...) اما چون فرد بریتانیایی بود شک کردم ممنون از همکاری منتظر جوابتان خواهم بود --- Rmashhadi ♪♫ ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۳ (UTC)پاسخ
در آخر مقاله پیش از منابع در مورد شیوهٔ تلفظ آن توضیح داده شده بود و ما متوجه نشده بودیم. نوشته شده: "خود شخص نامش را "اوراژ" تلفظ می‌کرد؛ ولی بریتانیایی‌ها "آریج" تلفظ می‌کردند. آمریکایی‌ها "اوراژ" تلفظ می‌کنند." بنابراین من فکر می‌کنم نام مقاله باید "اوراژ" باشد و یک تغییر مسیر "آریج" هم ساخته شود. دیاکو « پیام » ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۸ (UTC)پاسخ
@Diako1971: یعنی آریج به اوراژ تغییر مسیر کند یا برعکس؟ --- Rmashhadi ♪♫ ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۳ (UTC)پاسخ
بله. همین عنوانی که هست مناسبه. فقط یک تغییر مسیر با نام آریج درست بشه به اوراژ. دیاکو « پیام » ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)پاسخ
ممنون دوست من --- Rmashhadi ♪♫ ‏۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۵ (UTC)پاسخ
ممنونم جناب دیاکو. همان‌جا هم که پرسیده بودم، دیروز و پریروز، بعضی کاربران پاسخ دادند و من ندیده بودم. – Hamid Hassani (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۰ (UTC)پاسخ
@Hamid Hassani: قضیه از این قرار است که وقتی شما آن سؤال را در Reference desk پرسیدید (۶ اوت ساعت ۷:۳۶)، یکی از مراجعه‌کنندگان معمول به آن صفحه، رفت و تلفظ نام اوراژ را با منبع معتبر به مقاله‌اش افزود (۶ اوت ساعت ۱۱:۴۱). بعداً هم در همان تاپیک توضیح داد. -- 4nn1l2 (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۶ (UTC)پاسخ
بله، یکی از کاربران کارکشتهٔ بلغار، لیوبُسلُف ازیکین (Любослов Езыкин)، که زبان‌شناسی می‌داند و انگلیسی هم خوب بلد است، این کار را کرد. – Hamid Hassani (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۶ (UTC)پاسخ

vending machine

درخواست ترجمه:

  • واژه: vending machine
  • زبان: انگلیسی
  • حوزه تخصصی: صنعت
  • پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Vending_machine
  • مثال: این دستگاه‌های خودکار فروش مدتی هست که در ایران وارد شده اما نام ظاهرا هنوز نام مشخص و با مسمایی ندارد یا من از آن بی خبرم. مقاله فارسی هم در ویکی پدیا برای آن موجود نیست.
  • توضیحات: "خودپرداز" برای ATM سالها قبل انتخاب شد و به خوبی جا افتاد, اما حالا باید ببینیم چه واژه‌ای مناسب Vending machine است. --Sattar91 (بحث) ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۳ (UTC)پاسخ
کجای ایران چنین دستگاه‌هایی استفاده میشه؟ تلفن سکه‌ای بود که بعدا تبدیل شد به کارتی بعد هم جای خودش رو به گوشی داد. یک نوع اسباب بازی سواری هم هست که معمولا با سکه کار میکنه ولی یخچال سکه‌ای یا دی‌وی‌دی فروشی سکه‌ای یا ... من تاحالا ندیدم. --دوستدار ایران بزرگ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۰۶ (UTC)پاسخ
من توی هتل‌ها و بعضی از اداره‌ها دیدم. دیاکو « پیام » ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۳ (UTC)پاسخ
@Doostdar و Diako1971: در ایران دست کم در ۲ بخش استفاده میشه: ۱- وندینگ ماشین در فرود گاه های بین المللی که دقیقا مشابه عملکرد دستگاه در خارج از ایران رو داره و مردم ازش مواد خوراکی میخرند. ۲- در برخی دانشگاه ها وندینگ ماشین کتاب گذشته شده که افراد با پرداخت پول کتاب میخرند. ممنون میشم پیشنهاد واژه بدین.Sattar91 (بحث) ‏۲ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۰ (UTC)پاسخ
در این وبلاگ نام این دستگاه رو گذاشته «دستگاه سکه‌ای خودکار». به هر حال ما ویکی نویس ها مسئول واژه‌سازی نیستیم پس میتونیم از واژه اصلی یعنی «وندینگ ماشین» استفاده کنیم. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۵ (UTC)پاسخ
«وندینگ ماشین» که دقیقا همان اسم انگلیسی است و احتمالا خیلی جالب نیست. من سعی می کنم مقاله را با عنوان "ماشین خودکار خدمات دهنده" شروع کنم که احتمالا اسم بهتری از «دستگاه سکه‌ای خودکار» هست. به این دلیل که بعضی از این سیستم ها فقط سکه دریافت نمی کنند و اسکناس یا کارت اعتباری هم قبول می کنند . بعضی ها کوپن یا بن دریافت می کنند. تنها چیزی که در همه اینها مشترک هست ماشینی بودن آنها و ارائه خدمات خودکار است.به هر حال ممنون.Sattar91 (بحث) ‏۲ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۲ (UTC)پاسخ
  • 'خودفروشنده' بهترین چیزی است که به ذهنم می رسد (خودفروش معنی بدی دارد!) و پس از آن 'فروشگاه ماشینی' و 'فروشگاه اتوماتیک' (فروشگاه خودکار ممکن است با خودکارفروشی اشتباه شود!)Wikimostafa (بحث) ‏۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۹ (UTC)پاسخ
من به 'خودفروشنده' فکر کردم ولی بخاطر همان مشکلی که با کلمه خودفروش و معنایی که به ذهن فارسی زبان متبادر می شود از آن صرف نظر کردم. فروشگاه هم احساس مکان خیلی بزرگ را منتقل می کند و به نظرم غلط انداز خواهد شد. به هر حال مقاله را با عنوان ماشین خودکار خدمات دهنده شروع کردم. اگر پیشنهادی هست بفرمایید یا در تکمیل مقاله کمک کنید.Sattar91 (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۶ (UTC)پاسخ
اگر می‌خواهید ترجمه‌ی کلمه‌به‌کلمه بکنید، «دستگاه» بهتر از «ماشین» است و خدمات‌دهنده هم بسیار عام و مبهم است. در هر حال من با اینکه این ترکیب (و کلاً ترکیبات سه‌کلمه‌ای) را مردود می‌دانم اما باز «دستگاه خدمات‌دهنده خودکار» را بهتر از «ماشین خودکار خدمات دهنده» می‌دانم.Wikimostafa (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)پاسخ
اگر می‌خواهید مفهومی ترجمه کنید (عبارت سه‌کلمه‌ای)، خب، «دستگاه فروش خودکار» که بهتر است. نیست؟ 4nn1l2 (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)پاسخ
چرا بهتر است، من فقط عبارتشان را ویراستم. Wikimostafa (بحث) ‏۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۳ (UTC)پاسخ
@Wikimostafa: «دستگاه فروش خودکار» عبارت مناسبتری است. ممنون.Sattar91 (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۱ (UTC)پاسخ

این اسامی

درود. لطفاً بفرمایید معادل این اسامی به فارسی چگونه است؟ سپاس فراوان. RAHA68 (بحث) ‏۷ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۲ (UTC)پاسخ

  • Pedro Jimeno (اسپانیایی)
  • Giovanni Filippo Ingrassia(ایتالیایی)
با درود:
  • پدرو خیمه‌نو
  • جووانی فیلیپو اینگراسیا

Tisfoon (بحث) ‏۷ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۹ (UTC)پاسخ

نظرخواهیِ اولیه

حال که جناب تیسفون به درستی و زیبایی پاسخ دادند، بفرمایید که آیا موافقید همهٔ Giovanniها در فارسی از «جیووانیِ»* غیردقیق و بلکه نادرست به «جووانیِ» دقیق و درست انتقال داده شوند؟ من کاملاً موافقم. – Hamid Hassani (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)پاسخ

من موافقم. گرچه من ایتالیایی بلد نیستم ولی به نظرم باید جووانی درست باشد. تا نظر کسانی که با زبان ایتالیایی آشنایی دارند چه باشد. دیاکو « پیام » ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۰۹ (UTC)پاسخ
ضمن تشکر از جناب حسنی، من هم موافقم. در ایتالیایی، Giovanni هرگز جیووانی تلفظ نمی‌شود و «جووانی» صحیح است. Tisfoon (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۲ (UTC)پاسخ
بله، الگوی املاییِ gio برابر با الگوی آواییِ «جو» /d͡ʒɔ/ است. – Hamid Hassani (بحث) ‏۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۶ (UTC)پاسخ

Rita of the West

آیا نام ترجمه شده ریتا غرب صحیح است یا خیر؟Behnam mancini (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۴ (UTC)پاسخ

این طبیعتاً باید ریتای غرب باشد. لطفاً انتقالش دهید. – Hamid Hassani (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۱ (UTC)پاسخ
با تشکر از شما منتقل شد Behnam mancini (بحث) ‏۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۳ (UTC)پاسخ

The Crazy Kids of the War

برای بچه‌های دیوانه جنگ نام مناسب تر پیشنهاد کنید Behnam mancini (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۵ (UTC)پاسخ

از آن جایی که این فیلم محصول مشترک ایتالیا و فرانسه است فکر می‌کنم بهتر است ترجمهٔ نام ایتالیایی و یا فرانسوی آن ملاک قرار گیرد. ترجمهٔ عنوان ایتالیایی فیلم می‌شود "فیلدمارشال" و ترجمهٔ نام فرانسوی آن می‌شود "هرج و مرج بزرگ". دیاکو « پیام » ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۴ (UTC)پاسخ
با تشکر از شما به عنوان هرج و مرج بزرگ منتقل شد.Behnam mancini (بحث) ‏۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۵ (UTC)پاسخ

معادل

درود. لطفاً بفرمایید معادل فارسی این نام Bruno Ninaber van Eyben (دانمارکی) چیست؟سپاس فراوان.RAHA68 (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۵۴ (UTC)پاسخ

درود. ایشون هلندیه، نه دانمارکی. نویسه‌گردانی نامش می شه: "برونو نینابر فان ایبن". توضیح این که حرف v را هم می‌شود "و" نویسه‌گردانی کرد و هم "ف" چون در هلندی چیزی بین "و" و "ف" است که در فارسی وجود ندارد. دیاکو « پیام » ‏۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۳ (UTC)پاسخ
حق با شماست،من اشتباه کردم.ممنونم Diako1971 عزیز و خوشحالم که شما را داریم.ارادتمندRAHA68 (بحث) ‏۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۶ (UTC)پاسخ

نویسه‌گردانی از آلمانی و فرانسوی به پارسی

با درود، خواهشمندم بفرمائید نویسه‌گردانی/ترجمهٔ نام‌ها و عبارت‌های زیر به پارسی چگونه باید باشد؟ با سپاس Tisfoon (بحث) ‏۷ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۶ (UTC)پاسخ

آلمانی

  • Eva Pflug افا پفلوگ (با تغییر مسیر "اوا فلوگ")
  • Wolfgang Völz ولفگانگ فلتس
  • Ursula Lillig اورزولا لیلیگ
  • Hans Gottschalk هانس گوتشالک
  • Theo Mezger تئو متسگر
  • Friedrich G. Beckhaus فریدریش بکهاوس
  • Rolf Honold رولف هونولد
  • en:ARD_(broadcaster) (مشخصاً نویسه‌گردانیِ «ARD»)
  • ترجمهٔ عبارت: «Arbeitsgemeinschaft der öffentlich-rechtlichen Rundfunkanstalten der Bundesrepublik Deutschland»

ترجمهٔ عبارت بالا: "کنسرسیوم ادارات رادیویی دولتی جمهوری فدرال آلمان"

جنابان @Diako1971: و @Hamid Hassani: من می‌خواهم صفحهٔ en:ARD_(broadcaster) را در ویکی‌فا ایجاد کنم، اما مطمئن نیستم عنوان مقاله را «آ.ار.د» بنویسم، یا بگذارم همان «ARD» باقی بماند؟ (مثلِ Amazon.com که عنوانش، لاتین باقی مانده) Tisfoon (بحث) ‏۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۰۲ (UTC)پاسخ
جناب Tisfoon، پیشنهاد بنده «آ.ار.د» (در فضای نام) و «آ.اِر.دِ» (در مدخل) است. چنان‌که مستحضرید، نام این کانال، آلمانی خالص (به آلمانی: ARD) است. در ایران «آرد» هم می‌گویند، اما اینجا قابل قبول نیست، چون دانشنامه‌ای نیست. ثبت اسامی اختصاراتی که از این نوع‌اند، یعنی در آنها نام حروف ذکر می‌شود، در فضای نام، خالی از مشکل نیست، چون اگر در فضای نام، مابین حروف نقطه گذاشته نشود آن‌وقت درست خوانده نمی‌شود و کمی هم بدترکیب از آب درمی‌آید: «آارد»*. الگوی برگزیده و پیشنهادیِ کلی بنده برای موارد این‌چنینی، نقطه‌دار بودن و بی‌فاصله بودنِ اینهاست. ما سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی را داریم که معروف‌ترین‌های جهان‌اند و نیم‌فاصله هم دارند، یعنی مثل «آاِردِ»* بی‌فاصله نیستند و از بختِ خوبشان، در فارسی هم خوش‌خوان‌اند. پارسال نوشتارِ RTL (به انگلیسی: RTL Group) (به آلمانی: RTL) را می‌خواندم. فارسی‌اش گروه آرتی‌ال است. در نوشتار فارسی، فضای نام را تغییر ندادم، چون در ایران با تلفظ انگلیسی‌اش معروف است؛ درست هم هست، چون لزوماً آلمانی نیست (لوگزامبورگی‌ست). اما در این ویرایش، در مدخلش «گروه اِرتِ‌اِل» را افزودم. چند سال پیش، در کتابی خواندم که بیش از ۳۰ نوع اختصار در زبان‌های معروف اروپایی وجود دارد! فعلاً بیش از این سردردتان نمی‌دهم. پیشنهادم را در ابتدا عرض کردم. ببینیم پیشنهاد جناب دیاکو و جناب‌عالی و احیاناً سایر دوستان چیست. – Hamid Hassani (بحث) ‏۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۶ (UTC)پاسخ
من با نظر جناب حسنی کاملا موافقم. دیاکو « پیام » ‏۱۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۱ (UTC)پاسخ

فرانسوی

  • نویسه گردانیِ واژهٔ مخفف‌شدهٔ «ORTF»
  • ترجمهٔ عبارت: «Office de Radiodiffusion Télévision Française»

نویسه گردانی عبارت بالا: "افیس دو رادیودیفوزیون تلویزیون فرانسز"

 دیاکو « پیام » ‏۷ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۶ (UTC)پاسخ

@Diako1971: دیاکوی گرامی، ضمن تشکر، عبارت فرانسوی «ORTF» را چگونه نویسه‌گردانی کنیم؟ «او. اِر. تی. اف»؟ همچنین ترجمهٔ «Office de Radiodiffusion Télévision Française» را هم بفرمائید. با سپاس Tisfoon (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۸ (UTC)پاسخ
ترجمه‌اش می‌شود دفتر رادیو تلویزیون فرانسوی. — حجت/بحث ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۱ (UTC)پاسخ
سلام. "اُ. اِر. تِ. اف" و آن عبارت را هم که نویسه‌گردانیش را در بالا عرض کردم. ترجمه اش هم همان می شود که جناب حجت فرمودند. دیاکو « پیام » ‏۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۷ (UTC)پاسخ
@Diako1971: این کلمهٔ «فرانسوی» در انتهای عبارت، کمی به‌گوشم ثقیل می‌آید. آیا نمی‌توان ترجمه‌اش را نوشت: «دفتر رادیو و تلویزیون فرانسه»؟ (احساس می‌کنم Française به طور غیر مستقیم به کشور فرانسه اشاره می‌کند؛ حال آنکه وقتی می‌گویم «فرانسوی»، اگر کسی فقط عنوانِ مقاله را ببیند و متن را نخواند، می‌تواند تصور کند که این شبکه و دفتر رادیو تلویزیونی، مثلاً به استان کبک کانادا، بلژیک، یا هر کشور فرانسوی‌زبان دیگر هم مربوط است.) نظر جنابعالی چست؟ با احترام Tisfoon (بحث) ‏۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۴ (UTC)پاسخ
راستش را بخواهید به گوش من هم سنگین و نافرم میاید و اولش می خواستم به جای "فرانسوی" بنویسم "فرانسه" منتها شک کردم شاید اینجا منظور "فرانسوی‌زبان" باشد و نه فرانسه. حق با شماست؛ با توجه به این که این نهاد یک نهاد فرانسویست بهتر است "دفتر رادیو تلویزیون فرانسه" ترجمه شود. دیاکو « پیام » ‏۱۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۱ (UTC)پاسخ

معادل فارسی واژه Teaware

درخواست برابر فارسی واژه Teaware برای ایجاد رده en:Category:Teaware سپاس -Mahdi28 (بحث) ‏۱۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۲۶ (UTC)پاسخ

من "چای‌افزار" را پیشنهاد می‌کنم. تا نظر بقیهٔ دوستان چه باشد. دیاکو « پیام » ‏۱۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۵۴ (UTC)پاسخ
بله، «چای‌افزار» عالی‌ست. «افزار» معادلِ برگزیده و جاافتاده برای ware- است. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۰۸ (UTC)پاسخ
سپاس فراوان، رده ایجاد شد. مقاله هم هست en:Teaware که هر کدام از دوستان علاقه داشت، می‌تواند ایجادش کند. -Mahdi28 (بحث) ‏۱۱ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)پاسخ

عنوان

بهترین و مناسب‌ترین عنوان برای رده مادر زیر:

Category:Folklorists — پیام امضانشدهٔ قبلی را Modern Sciences (بحثمشارکت‌ها) در تاریخ ۱ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۳۸ نوشته‌است.

Modern Sciences عزیز. شاید برای پاسخ دیر باشد اما بنظر من [[رده:فلکلوریست‌ها]] بهترین ترجمه باشد. ارژنـگ ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۵ (UTC)پاسخ

@ارژنگ: تشکر از شما همکار گرامی. همین که شما پاسخ دادید خیلی عالیه. کلماتی که بنده در این مکان ارایه می کنم برای معادل یابی همیشه بی پاسخ می ماند. از پاسخگویی تان تشکر بسیار دارمMSes T / C ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۴ (UTC)پاسخ

Terracotta

درخواست ترجمه:

فکر می‌کنم همان تراکوتا در فارسی هم جاافتاده است. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۸ (UTC)پاسخ

معادل فارسی واژه Palanquin

 
Palanquin

دوستان برای Palanquin (فرانسوی) یا Litter (انگلیسی) چه معادل فارسی را پیشنهاد می‌کنند؟ با سپاس. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۴ (UTC)پاسخ

فکر می کنم همین کجاوه می شه. دیاکو « پیام » ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)پاسخ
در توضیح کجاوه گفته: کَجاوه اتاقکی است چوبی که بر پشت شتر یا هر چارپای دیگری می‌بندند. این Palanquin متفاوت است و آدم‌ها از جلو و عقب آن را حمل می‌کنند. واژه فرانسوی Palanquin فکر می‌کنم ریشه در واژه پالان داشته باشد، هرچند کاملا مطمئن نیستم. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۶ (UTC)پاسخ
پالکی چطور است؟ همریشه و هم‌معنا هستند. هر دو از یک واژهٔ سانسکریتی گرفته شده‌اند (به نقل از wikt:en:palanquin؛ ریشه‌شناسی Palanquin). مقالهٔ sd:پالڪي را هم ببینید. راستی ویکی‌پدیا:زبان و زبان‌شناسی/بایگانی ۲۶#Litter (vehicle) هم بحث مرتبطی است که تخت روان پیشنهاد شد. 4nn1l2 (بحث) ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۴۷ (UTC)پاسخ
درود بر شما. 4nn1l2 بدرستی اشاره نمودند. تخت روان معنی درست این واژه است. ارژنـگ ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۰۹ (UTC)پاسخ
بسیار عالی. ممنون از دوستانی که هم‌فکری کردند. ارادتمند همگی Gnosis (بحث) ‏۱۷ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)پاسخ

Shots in Threequarter Time

آیا ترجمه گلوله در سه زمان سه ماهه مناسب و صحیح است یا باید نام دیگری انتخاب کرد ؟Behnam mancini (بحث) ‏۱۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)پاسخ

شاید quarter به معنای ربع (مثل ربع ساعت) با شد و سه مضرب آن که می‌شود سه‌چهارم زمان. همانظور که در پیوند imdb هم ملاحظه می‌کنید، عنوان انگلیسی به صورت «Shots in 3/4 Time» و عنوان اصلی به صورت «Schüsse im 3/4 Takt» نیز نوشته شده است. البته منتظر نظرات دوستان متخصص هم باشید. آلفا۸۰ (بحث) ‏۱۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۰۹ (UTC)پاسخ
من این فیلم را ندیده‌ام و ارتباط ماجرای آن را با نامش نمی‌دانم. در ویکی‌انگلیسی خلاصه‌داستان نداشت، اما در ویکی‌آلمانی داشت. خلاصه‌ای براساس ویکی‌آلمانی در ویکی‌انگلیسی افزودم. به‌هرحال، دربارهٔ درست یا نادرست بودنِ عنوان فارسی حرفی ندارم؛ اما «سه‌ماهه» بهتر است فاصلهٔ مجازی داشته باشد نه فاصلهٔ کامل. البته واقعاً معلوم نیست منظور از «سه‌چهارم» (Threequarter)، سه ماه (یک‌چهارم سال) باشد. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۳۳ (UTC)پاسخ
اینجا منظورش از Threequarter Time که معادل آلمانیش می شود Takt 3/4، "میزان سه‌چهارم" (اصطلاح موسیقایی) است. شما همین عبارت Threequarter Time را در ویکی انگلیسی جستجو کنید به شما تغییر مسیر به Time Signature می دهد که به معنی "کسر میزان" است. پس عنوان درست و دقیق برای این فیلم "شلیک در میزان سه‌چهارم" یا "شلیک در کسر میزان سه‌چهارم" است. دیاکو « پیام » ‏۱۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)پاسخ
به شلیک در میزان سه‌چهارم منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۶ (UTC)پاسخ
درود بر دوستان. دقیقا متوجه نشدم چرا این عنوان انتخاب شد! Shots دارای «اس» جمع است. در ضمن لزوم قراردادن «میزان» در این نام چیست؟ بنظر من شلیک‌ها در سه‌چهارم زمان بهتر و به معنای اصلی نزدیکتر است. ارژنـگ ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۲۲ (UTC)پاسخ
شما یک بار دیگه با دقت این مطلبی که گذاشتم بخون و عبارت Threequarter Time رو در ویکی انگلیسی جستجو کن. واژه ی Takt آلمانی به معنی "زمان" نیست، بلکه به معنی میزان (موسیقی) است. در عنوان انگلیسی هم اینجا منظور از Time "زمان" نیست، بلکه Time Signature به معنی کسر میزان است. دیاکو « پیام » ‏۱۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۳ (UTC)پاسخ
به نظر می‌رسد میزان (موسیقی)، که جناب دیاکو به آن اشاره کردند، درست باشد. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۱ (UTC)پاسخ

Sergio Romero

به نظر می رسد تلفظ صحیح سرخیو رومرو است ، اما در حال حاضر با تلفظ سرهیو رومرو است .کدام تلفظ بهتر است؟ زاید الوصف (بحث) ‏۲۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۳ (UTC)پاسخ

در اسپانیایی سرخیو رومرو است و سعی کرده‌ایم این را همه‌جا رعایت کنیم. لطفاً زحمت انتقالش را، با حفظ تغییرمسیر، بکشید. ممنونم. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۱ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۹ (UTC)پاسخ
باتشکر از شما، در ویکی‌پدیا:درخواست انتقال مطرح کردم زاید الوصف (بحث) ‏۲۲ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۷ (UTC)پاسخ

Concubinage

درود، معادل این عنوان چیست؟Roozitaa (بحث) ‏۲۳ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۸ (UTC)پاسخ

@Roozitaa: 1.هم‌بالینی، هم‌خوابگی ۲. مُتعه. --ސ ޚ ލ ٰ ا (بحث) ‏۲۳ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۲ (UTC)پاسخ
همچنین Concubine: 1. هم‌خوابه، هم بالین. 2. زنِ صیغه‌ای؛ مُتعه. که معنای دوم، احتمالاً با توجه به فرهنگِ مبدأ معنا شده است. --ސ ޚ ލ ٰ ا (بحث) ‏۲۳ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۳ (UTC)پاسخ
  • صیغه انگار به قوانین شرعی شیعه برمی گردد.
  • «نیشی‌گوری» یکی از زنان غیررسمی ایه‌یاسو بود.
  • «نیشی‌گوری» یکی از زنان صیغه‌ای ایه‌یاسو بود.

کدامیک درست است؟Roozitaa (بحث) ‏۲۳ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۶ (UTC)پاسخ

بحث:کنیز؟ 4nn1l2 (بحث) ‏۲۳ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۸ (UTC)پاسخ
@Roozitaa: «نیشی‌گوری» از زنان هم‌بالین ایه‌یاسو بود. (البته اگر جمعش درست باشد و واژه‌ای خاص همانند «صیغه» در زبان ژاپنی نداشته باشد). صیغه واژه‌ی عامیانه است و در اصطلاحات فقهی شیعه چنین اصطلاحی نداریم. بلکه «ازدواج متعه: Nikah mut‘ah» واژه‌ی فقهی آن است. --ސ ޚ ލ ٰ ا (بحث) ‏۲۳ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۱۵ (UTC)پاسخ
@Roozitaa و Sonia Sevilla: متعه در فقه اسلامی معنا می دهد و نباید Concubinage یا واژه عام دیگری را به یک اصطلاح خاص ترجمه کرد. بنابراین همان همبالینی و همخوابگی خوب است. اما صیغه یک عبارت عرفی برای اشاره به همان متعه است، لذا باز هم نباید از آن استفاده کرد.--سید (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۴ (UTC)پاسخ
@Sa.vakilian: نظرتان دربارهٔ کنیز چیست؟ مقالهٔ انگلیسی را بخوانید. به‌ویژه دیباچه و قسمت اسلامش (مثلاً اسارت در جنگ). کلیت این مفهوم در اکثر فرهنگ‌های جهان بوده منتها در جزئیات کمابیش متفاوت است. مفهوم معادلی که در فرهنگ ایرانی–اسلامی وجود داشته، به زعم بنده «کنیز» است. «کنیز» بیشتر برطرف‌کنندهٔ نیازهای جنسی بوده تا زنی رخت‌شور. 4nn1l2 (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)پاسخ
مثل اینکه خاص قوانین ژاپن قدیم است و معادل فارسی ندارد. سوکوشیتسو را ایجاد کردم. به تفاوت بین مادر امپراتور تایشو بنام یاناگیوارا ناروکو و امپراتریس شوکن همسر رسمی امپراتور میجی توجه بفرمائید.Roozitaa (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۰ (UTC)پاسخ
بله، دستتان درد نکند. برای مقاله‌های مربوط به ژاپن، کار صحیح همان است که شما کردید. ولی می‌خواهم از این بحث استفاده کنم تا ببینم در حوزهٔ جهانی می‌توانم کنیز را به Concubinage پیوند بزنم یا نه؟ سه سال است که این سؤال برایم پیش آمده! 4nn1l2 (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۰ (UTC)پاسخ
@Roozitaa: موافقم .--سید (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۴ (UTC)پاسخ
@4nn1l2: کنیز یک واژه عمومی است که در متون تخصصی هم احیانا به کار می رود. بنابراین استفاده اش در ویکی انگلیسی مشکلی ندراد. فکر می کنم مقصودم واضح است. یعنی ترجمه اصطلاح عمومی به تخصصی و برعکس مایه اشتباه و بی دقتی در زبان خواهد شد. --سید (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۴ (UTC)پاسخ

@4nn1l2: اول این بحث را ببینید. بحث:هم‌باشی#ادغام با ازدواج سفید شاید کمک کند. به نظرم مشکل جای دیگری است. مقاله هم خوابگی که باید به Concubinage وصل می شد، تغییر مسیر داده شده به آمیزش جنسی! --سید (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۹ (UTC)پاسخ

به نظر می‌رسد همخوابه چیزی جز همان همسر نباشد. در اینجا، کریم امامی concubine را «کنیزک» ترجمه کرده، البته concubine در آن متن خود ترجمهٔ لغت شاهنامه «پرستنده» بوده‌است. 4nn1l2 (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۸ (UTC)پاسخ
concubine برگرفته از واژه لاتین concũbina (همخوابه) است و بمعنی همسر غیررسمی است. ارژنـگ ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۷ (UTC)پاسخ

@Roozitaa: سی‌شیتسو معادل سوگلی است و نیازی به مقاله مستقل ندارد. احتمالا برای سوکوشیتسو هم بتوان معادلی یافت.--سید (بحث) ‏۲۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۱ (UTC)پاسخ

@Sa.vakilian: به هیچوجه اینطور نیست. سی شیتسو اولین زن یک مرد است و معمولاً توسط پدر و مادر فرد انتخاب می شده. این زن از نظر مقام اجتماعی و طبقاتی بالاتر از زنان دیگر بوده همچنین معمولاً بزرگترین پسرش جانشین پدر می شده ولی سوکوشیتسو معمولاً زنانی بودند که مرد خودش به آنها دلبستگی داشته.Roozitaa (بحث) ‏۲۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۷ (UTC)پاسخ
@Roozitaa: من متوجه نشدم که به هیچ وجه چطور نیست. سنت چندهمسری و سوگلی داشتن در دربارهای شرقی عادی بوده است و از ترکیه عثمانی، تا ایران قبل و بعد از اسلام، تا هند و چین و کره هم یافت می شود. یعنی ما باید برای هر کدامش چند مقاله مجزا بسازیم. این هم زیرگونه از سوگلی است، دیگر.--سید (بحث) ‏۲۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۸ (UTC)پاسخ
@Sa.vakilian: برای اینکه مقاله هنوز تکمیل نشده است. سی شیتسو اولین همسر مرد است و این عنوان را قانون تعیین می کند ولی سوگلی به قانون ربطی ندارد و خود فرد آن را تعیین می کند.Roozitaa (بحث) ‏۲۵ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۶ (UTC)پاسخ

درخواست برابر فارسی

درخواست ترجمه:

چون فوتبالی نیستم، تنها ترجمهٔ واژگانی (غیراصطلاحی) را می‌توانم عرض کنم:
eccellenza: برتری (معادل excellence انگلیسی)؛
promozione: به‌معنی ارتقا، ترفیع، پیشرفت، و تعالی (درست معادل promotion انگلیسی) است و نمی‌دانم معادلش در فوتبال چه می‌شود. در شطرنج به «ارتقای مهرهٔ پیاده به وزیر» می‌گویند؛
Prima Categoria: دسته اول/ دسته‌اول؛
Seconda Categoria: دسته دوم/ دسته‌دوم؛
Terza Categoria: دسته سوم/ دسته‌سوم.
ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۲ (UTC)پاسخ
@Hamid Hassani: سپاس فراوان از شما، آیا ممکن است نویسه گردانی هم بفرمایید؟ -Mahdi28 (بحث) ‏۱۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۸ (UTC)پاسخ
خدمت شما: اچلنتسا، پروموتسیونه، پریما کاتگوریا، سکوندا کاتگوریا، ترتسا کاتگوریا. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۴ (UTC)پاسخ
@Hamid Hassani: سپاس از شما؛ یک سؤال دیگر، با توجه به ترجمۀ شما، عبارت «Internazionale» می‌شود «اینترناتسیوناله»، درست است؟ -Mahdi28 (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۸ (UTC)پاسخ
@Mahdi28: درود. بله، کاملاً درست است. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۵ (UTC)پاسخ
@Hamid Hassani: تا تنور داغ است یک لغت دیگر بچسبانیم؛ کالچو درست است یا کالچیو؟ -Mahdi28 (بحث) ‏۲۷ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۶ (UTC)پاسخ
«کالچو» است، اما خوب است تغییرمسیرِ «کالچیو» هم حفظ شود. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۷ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۴ (UTC)پاسخ

واژگان ترابری و شهری

مقاله های متعددی در زمینه حمل و نقل، مسافرت و شهرسازی وجود دارد که در فارسی نداریم. دوستان گرامی نسبت به یافتن عنوان فارسی مناسب و یا ایجاد این مقالات کمک نمایید.

ٍ* en:Pedestrian crossing معبر عابرین پیاده؟ خط کشی عابر؟

کسی باید با مدیریت شهری آشنایی داشته باشه تا بتونه معادل های درست رو انتخاب کنه. بااین حال چند مورد از نظر من درست هست مبلمان شهری، روگذز (یا پل روگذر)، خط کشی عابر پیاده. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۶ (UTC)پاسخ

عنوان فیلم های ترکیه ای

لطفا برابر فارسی اسامی زیر را بگویید. با تشکر.

  • Sabuha
  • Ayağında Kundura
  • Toprağın Oğlu
  • Kara Yazma
  • Kara Çadırın Kızı
  • Fadile
  • Çile
  • Ayrılık Kolay Değil
  • Seni Yakacaklar
  • Yaşamak Bu Değil
  • Tövbe
  • Yalan
  • Alişan
  • Nasıl İsyan Etmem
  • Yorgun
  • Günah
  • Futboliye
  • Ayşem
  • Mavi Mavi
  • Sevmek
  • Yalnızım
  • Gülümse Biraz
  • Yıkılmışım Ben
  • Sarhoş
  • Gülüm Benim
  • Allah Allah
  • Dertli Dertli
  • Hülya
  • Aşıksın
  • Bir Kulum İşte
  • Kara Zindan
  • Ben İnsan Değil Miyim
  • Ceylan
  • Fosforlu
  • Aşık Oldum
  • Tetikçi Kemal
  • Fırat (mini) TV Series
  • Hayat Bilgisi (Mini) TV Series
  • Hicran Yarası

عارون (بحث) ‏۲۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۴ (UTC)پاسخ

درخواست برابر فارسی

عارون (بحث) ‏۲۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۶ (UTC)پاسخ

 دیاکو « پیام » ‏۲۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۲ (UTC)پاسخ

متشکرم. به نظرتون -ژوزفین- صحیح تر از -یوزفین- نیست؟ اون نام آلمانی رو هم هم از طریق مترجم گوگل گوش کردم که اینگونه تلفظ کرد: سپ نایسل. عارون (بحث) ‏۲۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۸ (UTC)پاسخ
با اجازه، من پاسخ می‌دهم: در آلمانی «یوزفین» است. نویسه‌گردانی Sepp Gneißel هم در آلمانی استاندارد (معیار)، دقیقاً آن‌طور است که جناب دیاکو اشاره کردند؛ زیرا عموماً وقتی بعد از S واکه بیاید صدای واج «ز» است. الگوی همخوان آغازینِ Gn هم کامل تلفظ می‌شود. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۲۳ (UTC)پاسخ

متشکرم دوستان. عارون (بحث) ‏۲۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)پاسخ

Spanish armada

در حال حاضر به ناوگان اسپانیایی آرمادا ترجمه شده. تا جایی که من می‌دانم armada به تنهایی به معنی ناوگان دریایی است و the armada به این ناوگان دریایی خاص اشاره می‌کند. به نظر من ناوگان اسپانیایی کافی است و نیازی به اضافه کردن آرمادا به صورت نام خاص در نام مقاله نیست. اما کاملاً مطمئن نیستم و بهتر دیدم قبل از انتقال نظر سایر دوستان را هم بشنوم. آیدین (بحث) ‏۲۳ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۱ (UTC)پاسخ

موافقم. --سید (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۵ (UTC)پاسخ
بله، کاملاً درست می‌فرمایید؛ با شما دو عزیز هم‌رأیم. لطفاً زحمت انتقالش را بکشید و افزون بر تغییرمسیرِ فعلی، یک تغییرمسیر هم از ناوگان آرمادا به ناوگان اسپانیایی ایجاد فرمایید. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۱ (UTC)پاسخ
دوستان گرامی این نام خاص است. نام خاص را ترجمه نمی‌کنند، همچنان که خود اشاره فرمودید آرمادا نام این ناوگان دریایی بوده و اکنون شما قصد حذف آنرا دارید؟؟ ارژنـگ ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۴ (UTC)پاسخ
@ارژنگ: دقیقا مساله همین است که armada به خودی خود نام خاص نیست. اگر به صورت the Armada استفاده شود به این ناوگان اشاره می‌کند. این وضعیت را شاید بشود به جنگ در فارسی تشبیه کرد که اسم عام است، ولی اگر در جمله‌ای در نقش اسم‌ خاص استفاده شود، احتمالا به جنگ ایران و عراق اشاره دارد. حالا فرض کنید در انگلیسی آن را Iran-Iraq war Jang ترجمه کنند.
@Hamid Hassani: احیانا از وضعیت ترجمه رایج اطلاعی دارید؟ آیدین (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۵ (UTC)پاسخ
دوست گرامی. منظور من ترجمه واژه به واژه عنوان است. من پیشنهادم ناوگان شکست ناپذیر است (برگرفته از عنوان اسپانیایی). ارژنـگ ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۵۱ (UTC)پاسخ
پس من منظور شما را اشتباه متوجه شدم. اگر ترجمه رایجی موجود نباشد (شخصا منبع خاصی به فارسی نمی‌شناسم)، با پیشنهاد شما مخالفتی ندارم. آیدین (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۰۷ (UTC)پاسخ
جناب آیدین گرامی، خیر، از وضعیت ترجمهٔ رایج اطلاع اطلاع ندارم. ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۷ (UTC)پاسخ
  • با احترام و روز بخیر خدمت همکاران گرامی، بنده فکر می‌کردم هرگونه تغییرات در مقاله‌ای در صفحهٔ بحث همان مقاله مطرح می‌شود تا ایجادکننده و یا گسترش‌دهندگان و همکاران هم نظرات خودشان را مطرح کنند و اینجا فقط برای واژه‌یابی کمک می‌گیرند نه انتقال، انتظار از جناب ارژنگ چنین بود که فقط اجازه دهد دربارهٔ عنوان ترجمه بحث صورت بگیرید و سایر بحث‌ها را به صفحه بحث مقاله ارجاع دهند و حداقل اینکه با یک پینگ ناقابل ایجاد کننده و گسترش دهندهٔ مقاله را آگاه فرمایند، سپاسگذارم از این شیوهٔ ابداعی جدید، در هر صورت..

جناب آیدین، قبل از آن خواهشمندم به مدخل عربی مقاله هم نگاهی بیندازید و دیگر اینکه مستحضر باشید که انگلستان هم آرمادا دارد (آرمادای انگلیس)، می‌دانید همین امروز اسم ناوگان نیروی دریایی اسپانیا چیست؟ اینکه فرمودید آرمادا کلاً اضافی است یک اشتباه محض و حذف یک نام تاریخی است، شما در تمام دنیا اعلام کنید (ناوگان اسپانیا) کسی دقیق منظور شما را نمی‌فهمد اما کافی است بگویید (آرمادا) تا همگی بفهمند منظورتان چیست ارادتمند همگی دوستان گرامی.--کامران اورفه (بحث) ‏۲۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۵ (UTC)پاسخ

مثال‌هایی که آوردید، تایید همین نکته بود که armada نام خاص نیست. ترجمه تحت‌اللفظی نیروی دریایی اسپانیا (Armada Española) هم به انگلیسی Spanish armada خواهد بود. در عنوان عربی هم از "ال" استفاده شده که به نوعی ترجمه the Armada از انگلیسی است. اما آیا در فارسی هم آرمادا همان‌طور شناخته شده است؟ تاجایی که من می‌دانم خیر. من پیشنهاد جناب ارژنگ ناوگان شکست ناپذیر را از همه بهتر می‌دانم. آیدین (بحث) ‏۲۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۸ (UTC)پاسخ
  • پیشنهاد خوبی است اما به نظرم پیشنهاد خوب‌تر هم وجود دارد، به اولین نظر جناب ارژنگ بنگرید که با استفهام پرسیدند چگونه قصد حذف آرمادا دارید؟ اگر نام مقاله کمی طولانی نمی‌شد پیشنهاد ناوگان شکست‌ناپذیر آرمادا می‌دادم، به هر حال، من تنها فکر می‌کردم که آرمادا نام تاریخی و حذفش به صلاح نیست حال اگر دوستان در موارد دیگر به اجماع برسند بنده هم مخالفتی ندارم. ارادتمند--کامران اورفه (بحث) ‏۲۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۶ (UTC)پاسخ

Agrarianism

درخواست ترجمه:

  • واژه: Agrarianism
  • زبان: انگلیسی
  • حوزه تخصصی: سیاست و علوم اجتماعی
  • پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Agrarianism
  • مثال: Agrarianism is a social philosophy or political philosophy which values rural society as superior to urban society, the independent farmer as superior to the paid worker, and sees farming as a way of life that can shape the ideal social values.
  • توضیحات: همچنین در برخی کشورها احزاب Agrarian هم داریم. نمی‌دانم حزب ارضی مناسب است یا کشاورزی یا اصلاً هیچ کدام. نظر شما چیست؟ --یوسف (بحث) ‏۳۱ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۱۵ (UTC)پاسخ
می توان ماند بیشتر "ایسم"‌هایی که از زبان فرانسه وارد شده‌اند این واژه را ترجمه نکرد و معادل فرانسوی آن یعنی "آگراریسم" و به عنوان صفت "آگراریست" را برگزید. مثلا "حزب آگراریست بلغارستان". ولی اگر قرار بر ترجمه باشد من معادل‌های "کشت‌گرایی" و "زراعت‌گرایی" و "ورزگرایی" به ذهنم می‌رسد که به ترتیب به عنون صفت حزب‌ها می‌توان گفت: "حزب کشت‌گرا"، "حزب زراعت‌گرا" و "حزب ورزگرا". دیاکو « پیام » ‏۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۱ (UTC)پاسخ
زراعت‌گرایی خوب است. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۴ (UTC)پاسخ

Cop Out

ترجمه اولیه بانام پلیس تعلیق شده (فیلم ۲۰۱۰) بوده ولی بعدا به قانون شکن (فیلم ۲۰۱۰) منتقل شده به نظر شما کدام درست است؟ Behnam mancini (بحث) ‏۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۷ (UTC)پاسخ

@Behnam mancini: ، درود. قانون‌شکن (فیلم ۲۰۱۰) ترجمهٔ بهتری است. اصطلاح Cop Out خلاصه‌شدهٔ copping out به معنی شُل آمدن، کوتاهی، و یا شانه خالی کردن و همکاری کافی نشان‌ندادن است.--Mpj7 (بحث) ‏۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۰ (UTC)پاسخ

Method

درخواست ترجمه:

  • واژه: Method
  • زبان: انگلیسی
  • حوزه تخصصی: برنامه‎نویسی شی‎گرا
  • پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Method_(computer_programming)
  • توضیحات: می‎توان از اصطلاح "روش" استفاده کرد، ولی این اصطلاح نمی‌تواند به خوبی معنای این اصطلاح را به مخاطب انتقال دهد. در واقع برگردان مناسبی نیست. "متد"، در ساده‌ترین حالت می‌توان گفت "تابع" یا "رویه" است؛ یکی از اساسی‌ترین تفاوت‌های آن با تابع یا رویه آن است که درون یک کلاس قرار می‌گیرد. --Patira (بحث) ‏۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۸ (UTC)پاسخ

معادل فارسی واژه Başıbozuk

درخواست ترجمه:

@Gnosis: من می‌دونم معنیشو. صبر کن الان منبعشو پیدا میکنم. (لطفاً کاربر دیگه‌ای جواب نده!)--ސ ޚ ލ ٰ ا (بحث) ‏۳۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۰ (UTC)پاسخ
سربازچه (سرباز آزاد یا آموزش ندیده) البته این معنیش نیست شاید ولی از مقاله اینجور فهمیدم و پیشنهادم این است.قارونی گفتمان ‏۳۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۱ (UTC)پاسخ
نه، نباید معنیش کنی. چون اسم خاصِّ. مثل قزلباش. --ސ ޚ ލ ٰ ا (بحث) ‏۳۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۶ (UTC)پاسخ
معنی نکردم پیشنهاد معادل دادم اسم خاص "سربازچه"چون سرباز آموزش دیده نیست یکجور سرباز آزاد هست که آموزش رسمی نظامی نادیده ولی به عنوان سرباز استخدام شده. پارتیزان هم هاست ولی اون یکم متفاوته قارونی گفتمان ‏۳۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۹ (UTC)پاسخ
ترجمه جمله بالا در مترجم گوگل به انگلیسی:

Hoodlums, a term used for volunteer soldiers who participated in the actual military during the war in the Ottoman Empire همانطور که میبینید ان اسم خاص را Hudloom ترجمه کرده که به فارسی اوباش ترجمه میکنه. در انگلیسی هم تقریبا همین هست a person who engages in crime and violence; a hooligan or gangster قارونی گفتمان ‏۳۰ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۲ (UTC)پاسخ

@Gnosis: درود. در ادبیات فارسی- واژهٔ لُمپن یا لومپن، از معنی اصلی آلمانی خود؛ مثلا (لومپن‌پرولتاریای مارکس)، تا اندازه‌ای خارج شده، و به واژه‌ای که به دنبالش هستید نزدیک‌تر گردیده، این را هم ببینید و آنگاه شاید بتوان «لمپن‌های عثمانی» را در این مورد به کار برد. --Mpj7 (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۱ (UTC)پاسخ

Light poetry

درخواست ترجمه:

  • واژه: Light poetry
  • زبان: انگلیسی
  • حوزه تخصصی: ادبیات و شعر
  • پیوند: en:Light_poetry
  • توضیحات: شعری که کوتاه و طنزآمیز است و در آن «بازی با کلمات»، جناس و واج‌آرایی بکار می‌رود.
فعلاً پیشنهاد می‌کنم شعر سبک بگوییم. البته «شعر فکاهی» و «شعر طنز» هم داریم و به این مفهوم نزدیک‌اند، اما بهتر است دو تای اخیر را خرجِ en:Light_poetry نکنیم، چون برابرنهادهای دقیقی نیستند. – Hamid Hassani (بحث) ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۵ (UTC)پاسخ
درود گرامیان، از آنجا که Light poetry همهٔ شعرهای کوتاه انگلیسی؛ (که لازم است «موزون و مقفا» هم باشند وگرنه «Free verse» یا شعر سپید خواهند بود)، را شامل می‌شود- و Light در اینجا به معنی «اندک» هم هست - پیشنهاد من همان «قطعه» در شعر سنتی فارسی است. -- Mpj7 (بحث) ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۰ (UTC)پاسخ
Hamid Hassani گرامی، «شعر سبک» را خودم نیز مدِنظر داشتم، اما نگرانی‌ام آن بود که کلمهٔ «سبک»، مفاهیمی چون «جلف» و «پیش‌پاافتاده» را به ذهن خواننده بیاورد. آیا واژهٔ دیگری معادلِ «سبک» برای Light وجود دارد؟
Mpj7 عزیز، گویا Light poetry کارکردِ خاصی دارد و فکاهی و طنز بودن آن، جنبهٔ غالب آن است، حال آنکه قطعه، مثلاً برای مدح و تعزیت و غیره هم کاربرد دارد و ممکن است بهیچ‌وجه طنز نباشد.
از هر دو بزرگوار سپاسگزارم و منتظر پیشنهادهای دیگرتان می‌مانم. Tisfoon (بحث) ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۲۲ (UTC)پاسخ
@Mpj7: بله، «سبک» در فارسی این مشکل را دارد، اما برای مثال، در انگلیسی این‌طور نیست. به نوبهٔ خودم بیشتر درباره‌اش تأمل خواهم کرد. – Hamid Hassani (بحث) ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۰۲ (UTC)پاسخ
پ.ن: بابت پینگِ اشتباه عذر می‌خواهم. – Hamid Hassani (بحث) ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۷ (UTC)پاسخ

معادل فارسی Cyanogene Glycoside

همکاران گرامی، این اصطلاح Cyanogene Glycoside را به فارسی چگونه ترجمه کنیم؟ سپاس، — پیام امضانشدهٔ قبلی را Xerxessenior (بحث • مشارکت‌ها) نوشته‌است.

@Xerxessenior: خشایار گرامی، چون نام خاص است، ترجمه نفرمائید، بهتر است. در منابع درسیِ سم‌شناسی، آنرا «گلیکوزید سیانوژن» و به عبارت درست‌تر «گلیکوزیدهای سیانوژنیک» می‌نویسند و در میان اهل فن هم با همین عنوان رواج دارد. با احترام Tisfoon (بحث) ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۳ (UTC)پاسخ
@Tisfoon: تیسفون عزیز، سپاس و درود فراوان. دستتان سبز و روزگارتان به نیکی، Xerxessenior (بحث) ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۰ (UTC)پاسخ

رسمیه عوده

درخواست ترجمه:

  • واژه: خانم رَسمیَة عَودَة Rasmea Odeh
  • زبان: انگلیسی
  • حوزه تخصصی: زندگی نامه
  • پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Rasmea_Odeh
  • مثال: Odeh was convicted of immigration fraud on...
  • توضیحات: فعالان زن عرب به دلایل مردسالارانه توسط اعراب شدیدا ًسانسور می شدند، اما بایکوت خبری و انکار وجود آنان توسط جمهوری اسلامی ایران نیز باعث شده فعالین حقوق زنان در کشور ما چندان نمونه های قیاس افتراقی و الگوهای مبارزاتی برای امروزمان در اختیار نداشته باشند . لذا این بیوگرافی تحویل می گردد (که بعید نیست با زحمات مترجمین کتاب بی نظیری مانند دخترشرق بینظیر بوتو از این جرقه برآید)..."برای حقوق بشر و سعادت خویش باید خودمان ظهور کنیم" --شمرون (بحث) ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)پاسخ

باسپاس و تواضع

Bohemian

بوهمی درست است برای Bohemian یا بوهمیایی؟ این را برای مقالهٔ راپسودی بوهمی می‌خواهم. صفحهٔ بحث مقاله هم شاید کمک‌کننده باشد. Wikimostafa (بحث) ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۲۱ (UTC)پاسخ

"بوهمی" درست است. معادل انگلیسی این واژه ملاک نیست. در زبان فارسی به منطقهٔ مورد نظر بوهم می‌گویند، نه "بوهمیا". از دیرباز در منابع گوناگون این منطقه را "بوهم" و ساکنان این منطقه را "بوهمی" می‌گفتند. دیاکو « پیام » ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۹ (UTC)پاسخ

sex-positive

درود. با توجه به بحث‌هایی که در اینجا با جناب ویکی‌مصطفی داشتم لطفا عنوان مناسبی برای مقاله پیشنهاد کنید. --دوستدار ایران بزرگ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۹ (UTC)پاسخ

فرق زبان‌های فارسی، پهلوی و دری در چیست؟

تعریف‌های متناقض زیادی از این زبان‌ها شنیدم، به طوری که گویا هیچ چیز مشخص نیست. من می‌خواستم بدانم تعریف‌های پذیرفته‌شده از این زبان‌ها چیست؟ فارسی و دری و پهلوی دقیقاً چه زبان‌هایی بودند؟ @Hamid Hassani: گرامی، نظر شما چیست؟ سپاس. -- کوهی (گفتگو) ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۴ (UTC)پاسخ

من البته دانشم محدود است اما به نظرم «فارسی» عبارتی است چند پهلو که هم به فارسی امروزی (نظیر آنچه در ایران استفاده می‌شود) می‌تواند اشاره کند هم چند مفهوم دیگر. «دری» عموماً برای توصیف نوعی از زبان فارسی به کار می‌رود که در افغانستان رایج است. این که آیا دری یک زبان جداست یا صرفاً یک گویش/لهجه از زبان فارسی است، از سواد من بیشتر است اما تفاوت‌های دری و فارسی کمتر از تفاوت «شیرازی» با فارسی معیار ایران است و ما شیرازی را لهجه می‌دانیم؛ قضاوت با شما.
می‌ماند پهلوی. کج‌فهمی در مورد این ناشی از آن است که پهلوی یک زبان نیست بلکه یک خط است. زبانی که عموماً با خط پهلوی نوشته می‌شده اسمش هست «فارسی میانه». اما غلط مصطلح آن است که آن را نیز زبان پهلوی می‌نامند.
@Behaafarid: اگر بود می‌توانست دقیق‌تر و با ذکر منبع این را شرح بدهد. شاید @آرش: هم بتواند! هر چه باشد از دید برخی او به فارسی میانه حرف می‌زند) — حجت/بحث ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۵۴ (UTC)پاسخ
@Kouhi: جناب کوهی، بنده را پینگ کردید. ازآنجاکه پاسخ‌ندادن بعد از پینگ را مؤدبانه نمی‌دانم، پاسخم را به‌طور کاملاً فشرده تقدیم می‌کنم: فارسی به زبانی می‌گوییم که به‌عنوان زبان معیار (استاندارد) از اوایل دورهٔ اسلامی، یعنی از سده‌های اول و دوم، در سراسر ایران بزرگ به آن سخن گفته می‌شد و می‌شود و گویش‌های گوناگون داشت و هنوز هم دارد. گسترهٔ زبان فارسی درست به‌اندازهٔ قلمرو ایران بزرگ بوده‌است؛ بنابراین، قسمت‌های قابل‌توجهی از شبه‌قارهٔ هند و غرب چین و آسیای میانه و فلات آناتولی و میان‌رودان و حاشیهٔ جنوبی خلیج فارس (ازجمله، کشورهای امارات و قطر در روزگار ما) را هم دربرمی‌گرفت و هنوز هم آثار آن باقی‌ست. دری زبان درباری در ایرانِ اوایل اسلام است و درست بعد از زبان پهلوی رایج شد. زبان غالبِ منشیان سلاطین و امرا بود و زبانی فاخر به‌شمار می‌رفت. امروزه به یکی از دو زبان ملیِ افغانان «دری» می‌گویند. این دری ازنظر سیاسی زبان است، اما از دیدگاه زبان‌شناختی یکی از گویش‌های فارسی بزرگ به‌شمار می‌رود. این امر درمورد زبان تاجیکی هم صادق است. اما زبان پهلوی دو تاست: ۱. زبان پهلوی اشکانی یا پارتی، که بعد از فارسی باستان و اوستایی در ایران رایج بود و خط آن برگرفته از الفبای بسیار کهنِ آرامی است. بیشترِ آثارِ به‌جامانده از این زبان متعلق به مانویان است به‌علاوهٔ مقداری سنگ‌نبشته. ۲. زبان پهلوی ساسانی (معروف به «پهلوی» و «فارسی میانه»)، که در دورهٔ ساسانیان رواج داشت و خط آن هم شبیه پارتی و برگرفته از الفبای آرامی بود. زبان پهلوی تا حدود سدهٔ پنجم هجری (یازدهم میلادی) رواج داشت. برای آگاهی بیشتر، این منابع را خدمتتان معرفی می‌کنم: دانشنامهٔ ایرانیکا، دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی، ویکی‌پدیای فارسی، ویکی‌پدیای انگلیسی. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۰۵ (UTC)پاسخ

عارض به خدمتتان که این اسامی، کمی مه‌آلود، نادقیق، مورد مناقشه و حتی سیاسی‌اند؛ بنابراین هر حدگذاری‌ای را می‌توان به مثالی نقض به‌چالش کشید. «زبان پهلوی» زبانی از خانوادهٔ شمال غربی ایرانی‌است که زبان اشکانیان بوده. زبان پارسی میانه (یا بنا بر غلطی مصطلح پهلوی ساسانی) زبانی از خانوادهٔ جنوب غربی بوده که با برآمدن ساسانیان، به‌مدت ۴۲۰ سال پروبال گرفت و پروده شد و بدان کتابت شد کتیبه‌ها و متون مقدس را بدان نگاشته شد و زبان دربار شد و پدر زبان فارسی کنونی! اهمیت هر دو زبان (پهلوی و پارسی میانه) را در آغاز ایرانشهر ساسانی، با کتیبهٔ سه‌زبانهٔ شاپور یکم بر کعبه زرتشت می‌توان فهمید. البته هرچه بر عمر ایرانشهر ساسانی افزوده شد، نمودار اهمیت پهلوی روی به افول نهاد و زبان پارسی میانه به سمت هرچه‌همه‌گیرترشدن پیش رفت. در اواخر عصر ساسانی، تحولی در زبان پارسی میانه در دربار و در میان منشیان رخ‌دادن گرفت که برخی پیرایه از زبان زدوده‌شد و روی به سوی سهل‌تر شدن گذاشت. این تحول منجر به زایش زبان «فارسی دری» از بطن «پارسی میانه» شد. البته این زبان نوپدید [که به فراخور محل زایش‌اش یعنی دربار، «دری» نام گرفت]، به سبب سقوط ایرانشهر، هرگز مجالی برای بالندگی در دل ایرانشهر نیافت و مراحل بعدی رشد و بالندگی‌اش را در شرق ایران، یعنی خراسان و فرارود سپردی کرد (البته فرارود هرگز جزء ایران نبوده و نیست). این زبان دری همان زبانی‌است که ما فارسی می‌گوییم‌اش. در متون تاریخی گاه «فارسی/پارسی»، گاه «فارسی/پارسی دری»، گاه «دری» ضبط شده‌است و تاریخا «هیچ تفاوتی میان فارسی و دری نیست. در عصر مدرن و با رواج اندیشهٔ دولت-ملت و شیوع دولت-ملت‌سازی، حکمرانان پشتون افغانستان که نه می‌توانستند آن سرزمین را از فارسی دری تهی سازند و نه عنوان «فارسی» برای‌شان تحمل‌پذیر بود، به تقلیل نامی این زبان به «دری» دست زدند که وضوحا» کنشی سیاسی بوده و فاقد ضرورت یا مصلحتی زبان‌شناختی. زیاده‌سخن نارواست، لذا از نسبت «امر مقدس» بر انفکاک فارسی دری از پارسی میانه، دوره‌بندی این دو زبان و بستر اجتماعی تحول درگذشتم.
@Huji: آنچه من بدان سخن می‌گویم، ملغمه‌ای‌است از هر آن چیزی که فارسی امروزی نیست. :-)--آرش ۲۱ شهریور ۱۳۹۵/ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۱ (UTC)پاسخ

ابزارهایی برای ارزیابی فعالیت ها در ویکی

با درود، صفحه ی ذیل از زیرمجموعه ی ویکی ها به حقیر معرفی شده برای "ابزار ارزیابی فعالیت در ویکی" . که برای هر فرد ویکی پدیایی بسیار مهم است در ثانی بیشتر صفحات کاربردی و فنی درباره ویکی پدیا ترجمه یا برابر فارسی دارند. از ترجمه نداشتن این صفحه تعجب خوهید کرد. اگر امکان فارسی کردن در صفحه ی مادر وجود نداشته باشد بهتر است صفحه ی برابر جدیدی به فارسی تشکیل داد. به هرحال ابزار بسیار مفیدی از زیرمجموعه های ویکی است که برای ترجمه تحویل می گردد. لطفا ً بنده را نیز در جریان اقدامات قرار دهید. با سپاس و تواضع --شمرون (بحث) ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۸ (UTC)پاسخ
https://wikitech.wikimedia.org/wiki/Nova_Resource:Tools/Documentation

stripper

طوری که به نظر میرسه و بارها مشاهده کردم معادل‌های پیشنهادی فرهنگستان جانیفتاده، دور از ذهن، سنگین و غیرقابل ادا، ... هستند و در بسیاری از موارد هیچ واژه‌ای پیشنهادی نشده. این بار عنوان مقاله تن‌نشان به نظرم کاملاً عجیب میرسه و معلوم نیست پیشنهاد فرهنگستان هست یا نیست. گوگل‌یابی‌های من برای این واژه هیچ نتیجه‌ای نداد. شاید این واژه به دلیل مشابهتش با تن‌فروش ساخته شده باشه (در مورد همین واژه تن‌فروش هم به نظر اصلاً معادل خوبی برای اصطلاح انگلیسیش نیست). در مورد تن‌کامگی هم با وجود اینکه این واژه کاربرد زیادی داشته ولی فقط در ادبیات کلاسیک استفاده شده و اصطلاح رایج چیز دیگری است که در عنوان این مقاله استفاده شده. لطفاً نظرتون رو در این مورد بیان کنید. --دوستدار ایران بزرگ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۸ (UTC)پاسخ

تن‌نشان من‌درآوردی و کاملاً اشتباه است؛ مگر stripperها تن را می‌نشانند (مثل آتش‌نشان)؟ Wikimostafa (بحث) ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)پاسخ
بعید می‌دانم این واژه ساخت فرهنگستان باشد! پسوندِ «نشانِ» مستعمل در «آتش‌نشان» از مصدر «نشاندن» در مفهوم «دفع کردن» و «خاموش کردن» است نه «نشان دادن»! این عنوان غلط از ابتکار اشتباه سازندهٔ مقاله‌است نه مصوبهٔ فرهنگستان. اساساً وقتی بخواهیم از افعال مرکب برای واژه‌سازی بهره‌جوییم، هم اسم دخیل در فعل مرکب و هم فعال همکردی‌اش را به‌صورت مرخم استفاده می‌کنیم. فی‌المثل برای شی‌ای که برف را پاک می‌کند نمی‌گوییم «برف‌پاک» بل می‌گوییم «برف‌پاک‌کن». بر همین سیاق برای کسی که تن‌اش را نشان می‌دهد باید بگوییم «تن‌نشان‌ده» نه «تن‌نشان». هرچند درست‌اش «تن‌نما» است. --آرش ۲۱ شهریور ۱۳۹۵/ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC)پاسخ
تن‌نما به ذهن من رسید اما با خودم گفتم شاید با لباس‌های تن‌نما و بدن‌نما اشتباه گرفته شود. این بود که فعلاً به همان استریپر برگرداندم تا اگر اینجا در مورد تن‌نما یا برگردانی دیگر به اجماع رسیدیم آنگاه منتقل کنیم.Wikimostafa (بحث) ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۹ (UTC)پاسخ
رقصنده برهنه پیشنهاد من است چون رقص برهنه کارش است . -- قارونی گفتمان ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۳ (UTC)پاسخ
من هم خودِ «استریپر» را پیشنهاد می‌کنم. برابرنهادهای فرهنگستان را اینجا به‌سادگی می‌توان دید. جناب دوستدار، از میان پنجاه‌هزار معادل مصوب درطول بیست سال، حدوداً چند درصد جانیفتاده و دورازذهن و سنگین و غیرقابل‌اداست؟ – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۴۲ (UTC)پاسخ
@Hamid Hassani: پنجاه هزار واژه‌سازی در طول بیست سال عملکرد خیلی ضعیفی است برای زبان بزرگی مثل فارسی با لغت‌نامه دهخدا (به نظرم عملکرد فرهنگستان در گذشته خوب بوده اما اکنون دیگر خوب نیست). ایراد کار فرهنگستان از کجاست من نمیدونم ولی هنوز زبان ما پر است از واژه‌های عربی نامفهوم که خود به خود در حال کنار گذاشته شدن هستند.
به نظرتون لوده معادل خوبی هست؟ --دوستدار ایران بزرگ ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۱ (UTC)پاسخ
"لوده" در فارسی به آدم بیش از اندازه شوخ می گویند و هیچ ربطی به "استریپر" ندارد. به نظر من هم همان "استریپر" بنویسیم بهتر است، دست کم تا زمانی که معادل مناسبی برایش نداریم. چون این پدیده ایست که در جامعه ی ایران وجود ندارد. دیاکو « پیام » ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۶ (UTC)پاسخ
جناب دوستدار، «واژه‌گزینی» یکی از دوازده گروه پژوهشی فرهنگستان است. برای نقدِ مطالعات مربوط به اصطلاح‌شناسی باید با مفاهیم اولیهٔ این دانش و کارکرد آن آشنا بود. «گروه فرهنگ‌نویسی» فرهنگستان کارش تدوین فرهنگ جامع است و پیکرهٔ متنیِ آن شامل بیش از ده‌میلیون عنصر واژگانی‌ست. البته عملکرد گروه فرهنگ‌نویسی خالی از اشکال نیست و همچنان فرهنگ هشت‌جلدی سخن بهترین فرهنگ تمام‌شدهٔ فارسی‌ست. فرهنگ‌نویسی با اصطلاح‌شناسی فرق دارد و لغت‌نامهٔ دهخدا را باید با فرهنگ لغتِ دانشنامه‌ای مقایسه کرد نه با فرهنگ واژه‌های مصوب. افزون بر اینها، باید فرهنگستان‌های پیشین را هم شناخت و بعد قضاوت کرد. ما سال‌هاست که از مرحلهٔ نقد فله‌ای و بازاری و عامه‌پسند عبور کرده‌ایم. تنفر از عرب را نباید به زبان عربی کلاسیک، که ایرانیان در آن نقش عمده داشته‌اند، تعمیم داد. جامعهٔ علمی ما سال‌هاست که از این مرحله هم عبور کرده‌است. بااین‌حال، بیش از ۹۰٪ اصطلاحات مصوب فرهنگستان سوم فارسی‌ست و این تعمدی و آگاهانه و هماهنگ با جامعهٔ دانشگاهیِ ماست. «لوده»، چنان‌که جناب دیاکو هم اشاره کردند، با «استریپر» هیچ نسبت و تناسبی ندارد. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۵ (UTC)پاسخ
نظر من بر این نیست که به دلیل تنفر از عرب واژه های عربی کنار گذاشته بشه بلکه جامعه به دلیل رشد تکنولوژی دیگر پذیرای واژه های عربی (چه اصلی، چه جعلی، چه تغییر یافته) و حتی فرانسوی نیست. ما داریم سیل ورود واژه های انگلیسی رو به زبان فارسی میبینیم تا حدی که هیچ واژه ای برای دستگاه ساده ای مثل vending machine نداریم. هر جا کم میاوریم می گوییم همان واژه انگلیسی. همین واژه stripper (یا striptease) چیز پیچیده ای مثل سامانه موشکی نیست که معادلی برایش نداشته باشیم. دوستدار ایران بزرگ ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۶ (UTC)پاسخ

Crêpe paper

درخواست ترجمه:

سال‌ها پیش، «کاغذ کرِپ» و «کاغذ چروک» شنیده بودم، اما تقریباً مطمئنم که امروزه به آن «کاغذ کرِپ» نمی‌گویند. عموماً نوعی کاغذ بسیار نازک است که هم برای ساختن چیزهایی مانند گُل کاغذی از آن استفاده می‌کنند و هم برای پوشش میوه‌ها. پیشتر در میوه‌فروشی‌ها هم یافت می‌شد؛ مثلاً پرتقال و سایر مرکبات را با تک‌برگ‌های کوچکِ این‌نوع کاغذ می‌پوشاندند تا زود خراب نشود. به آن «کاغذ پرتقال» هم می‌گفتند. در گوگل هم پیدا می‌شود. نسبتاً شیک هم بود. در انگلیسی به آن creped paper هم می‌گویند. crêpe از فرانسوی وارد انگلیسی و بسیاری زبان‌های دیگر (ازجمله فارسی) شده‌است. «کاغذ چروک» و به‌ویژه «کاغذ پرتقال» در کاربرد خاص آن (پوشش مرکبات) مصداق پیدا می‌کند. باید ببینیم سایر دوستان چیزی دربارهٔ نام آن شنیده‌اند یا خیر. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۵۲ (UTC)پاسخ
پ.ن: برای تزئین در جشن‌ها و به‌شکل نوارهای باریک (تقریباً شبیه روبان) هم کاربرد دارد. – Hamid Hassani (بحث) ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۲۸ (UTC)پاسخ

function overloading

درخواست ترجمه:

Kosovar

درود معادل واژه Kosovar را نمی‌دانم کوزویی، کوزوویی و یا کوزوویایی است. سپاس بیکران -- ^-^آرتا شاراکی ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۵۷ (UTC)پاسخ

"کوزوویی" درست است. دیاکو « پیام » ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۴ (UTC)پاسخ

درخواست نویسه‌گردانی از آلمانی

درود بر دوستان. می‌خواستم ببینم نویسه‌گردانی این فرد Carl Spitzweg چه‌طور خواهد بود؟ آیا کارل اشپیتسوگ صحیح است یا چیز دیگری می‌شود؟ سپاس‌گزار. mOsior (بحث) ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۱ (UTC)پاسخ

درود بر شما. کارل اشپیتسوگ درست است. یک تغییرمسیر از کارل اشپیتزوگ هم مفید است. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۹ (UTC)پاسخ

resort

Resort و Resort town و ترکیبات دیگر این کلمه وجود دارد ولی برابر فارسی دقیقی برایش نیست. --سعید (بحث) ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۵۱ (UTC)پاسخ

شاید "شهرک گردشگری" بتواند معادل مناسبی باشد. دیاکو « پیام » ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۳ (UTC)پاسخ
«تفرجگاه» یا «تفریح‌گاه» یک معادل خوب برای این واژه است. «ذخیره‌گاه» زیاد مناسب به نظر نمیاد ولی از اونجایی که این واژه بیشتر به صورت National resort استفاده میشه گاهی به «پارک ملی» ترجمه میشه. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۰ (UTC)پاسخ

معادل

درود.لطفاً بفرمایید معادل نام این گیاه‌شناسان در فارسی چیست؟ Hans Sloane انگلیسی -Paul Hermann آلمانی-Philip Miller انگلیسی- Isaac Rand انگلیسی. بسیار سپاسگذارم. Nargess.n (بحث) ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)پاسخ

درود بر شما. به‌ترتیب: هنس اسلون (و تغییرمسیر: هانس اسلون)، پاول هرمان، فیلیپ میلر، آیزاک بند آیزاک رند. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۷ (UTC)پاسخ
البته صددرصد منظور جناب حسنی آیزاک رند بوده و نه آیزاک بند و اشتباه تایپی صورت گرفته است. دیاکو « پیام » ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۰ (UTC)پاسخ
بله، «رند». ممنونم. :) Hamid Hassani (بحث) ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۰ (UTC)پاسخ

برابر فارسی عنوان چند فیلم پورنو

لازم به ذکر است که این فیلم ها برای همجنسگرایان می باشند که ممکن است در ترجمه تغییر ایجاد کند.در عنوان ها منظور از bear این خرس (فرهنگ همجنس‌گرایی) است.

  • Original bear 3 - uncut footage
  • Classic bear
  • Bear sex party
  • Bear Palm Spring vacation
  • Leather bears at play
  • Big bear trucking Co. 1
  • Big bear trucking Co. 2
  • Hard mechanics
  • Erotic spotlight series 1
  • Erotic spotlight series 3
  • Massive muscle bears

عارون (بحث) ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۵۸ (UTC)پاسخ

پارامترهای جعبه اطلاعات

در بخش تاریخچه تشکیل جعبه اطلاعات مناطق مسکونی چند پارامتر است که ناهمگون ترجمه شده است یا اصلا ترجمه نشده است لطفا کاربران پیشنهادها (معادل) خود را در باره کلمات زیر منعکس نمایند تا در جعبه اطلاعات مقالات جایگزین گردد

  1. Settled :


  1. Founded :


  1. Incorporated (در بخشی از مقالات صورت شرکت شهردار به کار رفته که قاعدتا اشتباه باید باشد) :
لطفا اسم الگوی جعبه مورد نظرتون رو برامون بنویسیدتا پارامترها رو بررسی کنیم. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۲۸ (UTC)پاسخ

چند اسم آلمانی و یک درخواست ایجاد مقاله

سلام دوستان. این چند اسم المانی رو چطور به فارسی بنویسم؟

  • Hans Billian
  • Gunter Otto
  • Dave Apfelbaum

دوستانی هم که به زبان‌هایی غیر از انگلیسی و عربی مسلط هستند، لطفاً مقاله -جی عبدو- رو به همون زبانی که مسلط هستند ایجاد کنند. چند تا منبع هم در صفحه همون مقاله قبلاً قرار دادم که می تونید استفاده کنید. با سپاس. متأسفانه خودم به غیر از فارسی به هیچ زبانی مسلط نیستم. عارون (بحث) ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۳۲ (UTC)پاسخ

سلام. به‌ترتیب: هانس بیلیان، گونتر اوتو (با یک تغییرمسیر از: گونتر اتو)، دیو آپفلباوم (ظاهراً ساکن آمریکاست؛ یا یک تغییرمسیر از دیو اپفلباوم). – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۹ (UTC)پاسخ
توی مقاله اون فیلم دیدم که اسامی رو اصلاح کردید. دستتون درد نکنه. موفق باشید. عارون (بحث) ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۳ (UTC)پاسخ
خواهش می‌کنم. داشتم نام «دیو آپفلباوم» را در ویکی‌فا و ویکی‌های دیگر جست‌وجو می‌کردم، به مقاله‌ای که شما ساختید برخوردم و نام‌ها را نویسه‌گردانی کردم. پیروز باشید. :) Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۰ (UTC)پاسخ

Bookbreaking

درخواست ترجمه:

@Asadi s: درود بر شما و ممنون. بنده متوجه موضوع و معنای واژه هستم. اما اولویت در فضای نام، نام‌هایی است که تا می‌شود چندکلمه‌ای نباشد. اگر نشد، آن‌وقت دنبال نام‌های دوکلمه‌ای یا بیشتر خواهیم رفت. بازهم سپاس‌گزارم. mOsior (بحث) ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۳ (UTC)پاسخ
فکر کنم کمی بار ادبی به‌خود می‌گیرد و از لحن دانشنامه‌ای دور می‌شود (رسا هم نیست به اندازه‌ی صفحه‌دزدی) ولی زیباست. Wikimostafa (بحث) ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۴ (UTC)پاسخ
درود بر دوستان. اینجا پیشنهادهای خوبی داده شده. البته انتخاب معادل برای این اصطلاح‌گونه آسان نیست. با «کتاب‌آزاری» و «کتاب‌شکنی»، بدون اولویتِ خاص، موافقم. اولی، به‌قول جناب ویکی‌مصطفی، بار ادبایی دارد، اما به‌نظر کاملاً بی‌اشکال می‌آید، چنان‌که، برای مثال، می‌توان «جنگل‌آزاری» را درکنار «طبیعت‌آزاری» و «کوه‌آزاری» هم برای اصطلاح‌گونه‌های متناظرِ مرتبط پذیرفت. با «کتاب‌دزدی» موافق نیستم، چون آن برابرنهادِ bibliokleptomania است و در درجهٔ نخست بر بیماریِ دزدیدن خودِ کتاب دلالت می‌کند. در {{الگو:گردآوری کتاب}}، که جناب موسیور چند روز پیش ایجاد کرده‌اند، «صفحه‌دزدی» آمده و پیشنهاد می‌کنم که این هم، دست‌کم به‌عنوان تغییرمسیر، حفظ شود. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۳ (UTC)پاسخ
درود. کتاب‌آزاری و کتاب‌شکنی را ایجاد کردم اما از آن‌جا که طبق نوشتار انگلیسی، این آزار توسط مالک نسخه و برای رسیدن به سود مادی اتفاق می‌افتاده است، اصطلاح صفحه‌دزدی، اقبال تغییرمسیر شدن، نیافت. با این‌همه اگر بازهم دوستان حاضر و دوستان دیگر، نظری دارند، بفرمایند تا شک و تردید من برطرف شده و همین‌طور یافتن تغییرمسیر مناسب، ممکن شود. سپاس. mOsior (بحث) ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۰۰ (UTC)پاسخ

نویسه‌گردانی از زبان آلمانی

با درود، لطفاً بفرمائید نویسه‌گردانی اسامی آلمانی زیر چگونه باید باشد؟

با تشکر Tisfoon (بحث) ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۱ (UTC)پاسخ

اسامی مناسب برای فیلم ها

لطفا برای فیلم های Cool World ، Across the Tracks و Are We Done Yet که به ترتیب در میان مسیرها، جهان سرد و هنوز کارمان تمام نشده؟ نام مناسب پیشنهاد دهید.باتشکر Behnam mancini (بحث) ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۸ (UTC)پاسخ

Across بیشتر "از میان" معنی می دهد. "از میان مسیرها" معادل دقیقتریست. منظور از Cool هم اینجا "باحال" است و منظور "دنیای باحال" است. معادل Are We Done Yet هم می شود "کارمان تمام شده؟" دیاکو « پیام » ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)پاسخ
درمورد آخری (Are We Done Yet?‎) باید عرض کنم که yet به‌طور معمول با فعل منفی به‌کار می‌رود، اما اینجا، به دلیل کمیک بودنِ فیلم، تعمداً با فعل مثبت آمده‌است. این فیلم دنبالهٔ فیلمی به نام بالاخره رسیدیم؟ (Are We There Yet?‎) است. ضمن اینکه بنده معادل پیشنهادیِ جناب دیاکو را می‌پسندم، این تغییرمسیر را هم پیشنهاد می‌کنم: «بالاخره کارمان تمام شد؟». – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۸ (UTC)پاسخ
با تشکر از راهنمایی شما ،همه را به عناوین جدید وپیشنهاد شده منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ‏۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۵ (UTC)پاسخ

پیشنهاد تغییر ترجمه

سلام بهتر نیست که توی مقالات یا نام صفحات به جای مجموعه تلویزیونی بنویسیم سریال چون که مجموعه تلویزیونی خیلی طولانی هست و این رو هم در نظر بگیریم که اگه قصدمون استفاده از معادل فارسی کلمه series هست در اون صورت تلویزیون خودش لغت غیر فارسی حساب میشه، و سریال هم دیگه ایرانیزه شده چون اگه می‌خواستیم انگلیسیش رو بگیم باید سریز می‌گفتیم ولی کلمه سریال راحت‌تر و کوتاه‌تره. WPLifter (بحث) ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۹ (UTC)پاسخ

@WPLifter: با عرض سلام و خوش‌آمدِ دوباره، مسلماً کوتاه‌نویسی خوب است؛ اما «سریال»، که از انگلیسی و فرانسه وارد فارسی شده‌است، رسماً جایش را به «مجموعهٔ تلویزیونی» داده و مصوب فرهنگستان هم هست. تا نظر سایر دوستان چه باشد. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۲ (UTC)پاسخ

اما خود تلویزیون هم انگلیسی است.WPLifter (بحث) ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۲ (UTC)پاسخ

دوست عزیز واژه‌های "تلویزیون" و "سریال" انگلیسی نیستند، فرانسوی هستند. صرفا برای اصلاح گفته تان عرض کردم. دیاکو « پیام » ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۸ (UTC)پاسخ

پس طبق گفته شما که فرانسوی هست بازم فارسی نیست.WPLifter (بحث) ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۰ (UTC)پاسخ

در صدا وسیمای ایران از واژه «مجموعهٔ تلویزیونی» استفاده میشه پس در معنی این واژه و کاربردش شکی نیست. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۴۱ (UTC)پاسخ
@WPLifter: قرار نیست همهٔ واژه‌های غیرفارسی از فارسی بیرون رانده شوند. این کار افراط است و، درست مانند تفریط و دست روی دست گذاشتن، به زبان آسیبِ جدی می‌زند. تلویزیون و تلویزیونی، تلفن و تلفنی، و کتاب و کتابی تنها به‌ظاهر غیرفارسی‌اند. ما اینها را جزو واژه‌های فارسی‌شده تلقی می‌کنیم. – Hamid Hassani (بحث) ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۴۱ (UTC)پاسخ

میگو

تا جایی که من اطلاع دارم میگو همان Prawn است و شاه میگو را Shrimp می گویند. Labseter هم می شود لابستر. در ویکی‌پدیای فارسی همه اشتباه ترجمه یا پیوند داده شده اند. میگو به Shrimp و شاه میگو به Labseter پیوند داده شده و برای اصل مطلب یعنی Prawn مقاله ای نداریم. اگر موافق هستید تا موارد فوق را اصلاح کنیم. -- سعید (بحث) ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۸ (UTC)پاسخ

َAdvocacy Director

بحث زیر پایان یافته‌است.

درخواست ترجمه:

sex-positive

درود. با توجه به بحث‌هایی که در اینجا با جناب ویکی‌مصطفی داشتم لطفا عنوان مناسبی برای مقاله پیشنهاد کنید. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۵ (UTC)پاسخ

با توجه به معنی این واژه به نظر من "جنبش مثبت‌انگاری سکس" کاملا درست است. دیاکو « پیام » ‏۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۱ (UTC)پاسخ
@Diako1971: با توجه به واژه‌های مثل طبیعت‌گرایی، جامعه‌گرایی، نوگرایی و پوزیتویسم (اثبات گرایی) دلیل شما برای پیشنهادی که دادید چیست؟ --دوستدار ایران بزرگ ‏۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۱ (UTC)پاسخ
اگر دقت کنید می‌بینید که مواردی که شما نام بردید دارای پسوند ایسم هستند یعنی یک نام "طبیعت" و "جامعه" و غیره وجود دارد و پسوند گرایی آنجا گرایش به آن نام مورد نظر را نشان می‌دهد. ناتورالیسم یعنی طبیعت گرایی و سوسیالیسم یعنی جامعه گرایی و غیره. در اینجا "مثبت" صفت است. صفت است برای شیوهٔ تفکر و دیدگاه نسبت به یک پدیده. مفهوم این اصطلاح همه چیز را کاملا روشن می‌کند. "مثبت‌انگاری سکس" یعنی داشتن یک دید مثبت به فعالیت‌های جنسی انسان و سعی در رواج آن". "مثبت گرایی" چنین معنایی را نمی‌رساند یا بهتر بگویم هیچ معنایی را به ذهن خواننده متبادر نمی‌سازد و اصولا واژه ایست بی معنا. دیاکو « پیام » ‏۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۳ (UTC)پاسخ
اگر این طور بود واژه های Constructivism، Monism، Nihilism و Anthropomorphism که همگی پسوند «ایسم» دارند نباید به سازه‌انگاری، یگانه‌انگاری، هیچ‌انگاری و انسان‌انگاری ترجمه میشدند. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۹ (UTC)پاسخ
  • شاید بتوان sex-positive را به معنی 'حامی(ان) سکس' هم گرفت؛ مثلا به این پاراگراف دقت کنید:

The first National Masturbation Day was observed May 14, 1995, after sex-positive retailer, Good Vibrations, declared the day in honor of Surgeon General Joycelyn Elders, who was fired by President Bill Clinton for suggesting masturbation be part of the sex education curriculum for students;

Wikimostafa (بحث) ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۹ (UTC)پاسخ

برای حامی سکس که از sex fan استفاده میشه. معادل خوبی نیست برای واژه sex-positive. --دوستدار ایران بزرگ ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۱ (UTC)پاسخ
sex fan؟ اصلاً چنین ترکیبی رایج است در انگلیسی؟ Wikimostafa (بحث) ‏۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۳ (UTC)پاسخ
حامی سکس چه معنی میده؟ مگر سکس به حامی نیاز داره؟ معلومه که چنین اصطلاحی رواج نداره. --دوستدار ایران بزرگ ‏۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۴ (UTC)پاسخ

شب‌نشینی، شب‌زیستی، شب‌زنده‌داری، شب‌گردی، تفریحات شبانه، زندگی شبانه؟

به نظر من «شب‌نشینی» با محتوای مقاله -که Nightlife یا زندگی و پرسه‌زنی شبانه را دربرمی‌گیرد- تطابق ندارد و عنوان اشتباهی است. معنیِ شب‌نشینی واضح است: میهمانی شبانه ودور هم جمع شدن در یک محل و گل گفتن و گل شنفتن، مثل شبهای یلدا. این مقاله موضوعش زندگی و تفریحات شبانه است به‌طور کلی و فراتر از شب‌نشینیِ محض است. مقاله ابتدا نامش تفریحات شبانه بود که توسط مانی به شب‌نشینی منتقل شد. پس از آن من مقاله را با همین توجیه بالا به شب‌زیستی منتقل کردم اما ایشان با این دلیل که شب‌زیستی در فارسی وجود ندارد انتقال را برگرداند. اینکه شب‌زیستی در فارسی رایج نیست را می‌پذیرم اما اینکه در فارسی چنین واژه‌ای نداریم را تردید دارم (دست‌کم برخی منابع آنلاین و وبلاگی به‌کار برده‌اند: شب زیست و شب زیستی را با فاصلهٔ کامل جستجو کنید). به‌هرحال وقتی «شب‌زی» را داریم منطقاً باید شب‌زیستی را در فارسی داشته باشیم؛ مشکل دستورزبانی ندارد. حتا اگر هم شب‌زیستی غلط یا تحقیق دست اول باشد پیشنهاد دوم من زندگی شبانه است؛ گزینه‌های مختلف را در عنوان آوردم و منتظر نظر دوستان هستم. Wikimostafa (بحث) ‏۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۰۶ (UTC)پاسخ

"شب‌نشینی" قطعا نادرست است؛ به همان دلایلی که خودتان فرمودید. شب‌زنده‌داری و شب‌گردی هم از نظر من به مفاهیم دیگری اشاره دارد و ارتباطی با Nightlife ندارد. من با یکی از واژه‌های "شب‌زیستی"، "تفریحات شبانه" و "زندگی شبانه" موافقم. دیاکو « پیام » ‏۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۹ (UTC)پاسخ
درود. شب‌زیستی واژه‌ای خودساخته و بدون پیشینه در فارسی است. اشتباه دوستان هم این است که همه‌چیز را تنها از دریچه زبان انگلیسی نگاه می‌کنند. اینجا دانشنامه‌ای فارسی‌زبان است و ما می‌توانیم برای واژه‌ها و مفاهیم رایج در فارسی هم‌چون شب‌نشینی مقاله جدا داشته باشیم. موقع پیوند دادن مقاله به ویکی انگلیسی هم می‌شود گشت و دید نزدیک‌ترین مقاله به این مفهوم کدام است، نه این‌که واژه انگلیسی را اصل قرار بدهیم و بعد بخواهیم به زور فارسی را با گرته‌برداری (مثلا ساختن عبارت زندگی شبانه) یا اختراع واژه (مثل شب‌زیستی) به انگلیسی بچسبانیم. شب‌زیستی به خاطر عدم سابقه در فارسی به نظر من مردود است. زندگی شبانه هم (اگر یک‌دم خیره‌ماندن خود به زبان انگلیسی را کنار بگذاریم و فارسی فکر کنیم) معنی دیگری در فارسی می‌دهد. به نظر من شب‌نشینی که در فارسی رایج است نزدیک‌ترین واژه رایج به Nightlife است. مانی (بحث) ‏۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۸ (UTC)پاسخ
مانی جان مقالات میان‌ویکی دارند و بی‌ارتباط به هم نیستند. بیایید متن مقالهٔ فارسی را بخوانیم باهم:
«شب‌نشینی یا تفریحات شبانه، اصطلاحی عمومی برای هر سرگرمی است که از اواخر شب تا ساعات اولیه صبح در دسترس شب‌زنده‌داران باشد. این تفریحات شامل خانه‌های عمومی، باشگاه‌های شبانه، باشگاه‌ها، کافه‌ها، موسیقی زنده، کنسرت، کاباره، تئاتر کوچک و سینما کوچک است و گاهی اوقات ممکن است رستورانی در منطقه خاص باشد. این سالن‌ها، اغلب نیاز به پول میز برای پذیرش و مبلغی دیگر برای نوشیدنی‌های الکلی دارد.»
شما نام را بی‌توجه به متن تغییر دادید به چیزی که به قول خودتان مفهومی ایرانی دارد. برای شب‌نشینی می‌توانید مقالهٔ دیگری بسازید؛ این مقاله راجع به همان مفهوم غربی (Nightlife) نوشته شده است. Wikimostafa (بحث) ‏۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۳ (UTC)پاسخ

تعارض ویرایشی. درود. جناب مانی گرامی، اشکال استدلال شما این است که ما در فارسی (در معنای عام آن به صورتی که فرهنگ را هم دربربگیرد) زندگی شبانه نداشته‌ایم و محصول فرهنگ غرب و وارداتی است. بنابراین گرته‌برداری، خالی از اشکال است. اگر می‌داشتیم، من با شما موافق می‌بودم. در مورد شب‌نشینی هم اشکالش این است که ما اندرونی می‌فهمیمش. در حالی که زندگی شبانه، ممکن است هم در اندرونی و هم در بیرونی (به معنای شهرگردی و حتی ولگردی و دوردور کردن) بگذرد. در مورد کلمات هم @Wikimostafa: اگر واقعاً قافیه تنگ آمده، شب‌زیستی خوب است و زیبا حتی اگر دست‌اول باشد و اگر می‌شود دوکلمه‌ای باشد، زندگی شبانه. سپاس. mOsior (بحث) ‏۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۰ (UTC)پاسخ

والله من داشتم الان کتابی در مورد تاریخچه محلات تهران می‌خواندم که در آن نوشته است فلان محل در تهران زمان شاه محلی برای شب‌نشینی آمریکایی‌های مقیم تهران بود و در جاهای مختلف کتاب، شب‌نشینی را به معنی همین Nightlife استفاده کرده‌است. Nightlife هم تا جایی که من می‌دانم و تعریف ویکی انگلیسی هم نشان می‌دهد به پرسه زدن و ولگردی شبانه ربطی ندارد و منظور همان تفریحات اندرونی (بار و دیسکو و کاباره و ...) است. حال اگر دوستان حس می‌کنند شب‌نشینی آن مفهوم را کامل نمی‌رساند، اگر مقاله را به تفریحات شبانه برگردانید مخالفتی ندارم. مانی (بحث) ‏۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۴ (UTC)پاسخ
با توجه به هم‌فکری دوستان، عنوان را برگرداندم و تغییراتی در متن دادم. مانی (بحث) ‏۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۲ (UTC)پاسخ