قاضی محمد
این نوشتار به ویراستاری نیاز دارد. لطفاً تا جایی که ممکن است آن را از نظر دستور زبان، شیوه نگارش، املا و انشا بهتر کنید. |
قاضی محمد (اردیبهشت ۱۲۷۹ – ۱۰ فروردین ۱۳۲۶)[۴] قاضی و سیاستمدار اهل مهاباد در سال ۱۹۴۷ بود. او بیشتر قاضی شهر مهاباد بود که بعد از جنگ جهانی دوم رهبر سیاسی حزب دموکرات کردستان ایران و جمهوری مهاباد را بر عهده گرفت. پس از عقبنشینی ارتش شوروی از خاک ایران، قاضی محمد توسط دادگاه محلی به اتهام همکاری با ارتش شوروی محکوم و در میدان چهارچراغ[۵][۶] شهر مهاباد اعدام شد.[۱]
قاضی محمد | |
---|---|
رئیسجمهور مهاباد | |
دوره مسئولیت ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶ – ۱۵ دسامبر ۱۹۴۶ | |
اطلاعات شخصی | |
زاده | مهاباد، میدان چهارچراغ[۱] |
ملیت | ایران |
حزب سیاسی | حزب دموکرات کردستان |
فرزندان | علی قاضی[۲] سهیلا قاضی مریم قاضی[۳] عفت قاضی منیر قاضی پروین قاضی فوزیه قاضی |
خویشاوندان | صدر قاضی (پسرعمو)، میرزا سیفالقضات (عمو)، مینا قاضی (همسر) |
ابتدای زندگی
ویرایشجد قاضی محمد از گرجستان به منطقهٔ سابلاغ یا ساوجبلاغ مکری (مهاباد) مهاجرت کرده بودند. قاضی محمد فرزند قاضی علی در یک خانواده مذهبی در مهاباد به دنیا آمد. پدر وی قاضی شهر بود. پدر وی در جریان شورش سمکو میرزا با او همکاری کرد و پس از مرگ پدرش وی به جای او قاضی شهر شد.[۷]
در هنگام حملهٔ سپاهیان روس در جنگ اول جهانی، میرزا فتاح (عموی قاضی علی پدر قاضی محمد) و سه نفر از فرزندان میرزا فتاح توسط روسها کشته میشوند.[۸] در سال ۱۳۱۵، قاضی محمد به عنوان ریاست معارف شهر مهاباد برگزیده میشود و تا سال ۱۳۲۱ رئیس جمعیت شیر و خورشید مهاباد نیز بود.[۸][۹] خانوادهٔ قاضی محمد که روشنفکر، مذهبی و ملیگرا بودند[۱۰]در ناحیهٔ بوکان مالک چند روستا بودند که از عواید آنها گذران زندگی میکردند.[۱۱]
مبارزات سیاسی
ویرایشدر امور بینالملل
ویرایشزندگی قاضی و مبارزات سیاسی وی با حزب دموکرات و جمعیت احیای کردستان (ژ-کاف) گره خورده بود. در ۲۵ شهریور ۱۳۲۱ عدهای از عشایر محلی نخستین سازمان کردی با عنوان جمعیت تجدید حیات کردستان (کومه لهٔ ژیانه وی کوردستان) که بعداً به ژ-کاف معروف گردید، تأسیس کردند. این حزب تماماً محلی بود.[۱۲] بنیانگذاران آن یازده مهابادی بودند که با کمک و توصیهٔ میرحاج نمایندهٔ حزب هیوای عراق آن را تأسیس کردند.
زمینههای تشکیل ژ-کاف به زمان جنگ جهانی دوم و انحلال کشور عثمانی و تبدیل آن به کشورهای کوچک که دولتملتها تشکیل شدند؛ ولی کردها از آن بینصیب ماندند و ضعف حکومت مرکزی و همچنین قیام شیخ سعید پیران، شیخ عبدالقادر و کلنل احسان نوری پاشا در کردستان ترکیه برمیگردد که حس ملیگرایی را در کردها تقویت کرد.[۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷]
بر پایهٔ مرامنامه ژ-کاف، ادارهٔ امور به دست کردها (یا مردمان بومی)، آموزش به زبان مادری، انتخاب رؤسای ادارات از کردها، تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی خواست آنان بود.[۱۸] ژ-کاف اساسنامهٔ حزب هیوا را با کمی تغییر انتخاب کرد. دبیرکل ژ-کاف عبدالرحمن ذبیحی بود. همچنین مجلهٔ این سازمان «نیشتمان» (میهن) نام داشت.[۱۹][۲۰][۲۱] شکلگیری ژ-کاف بدون اطلاع مقامات شوروی و سایر کشورها بود؛ ولی وقتی نفوذ آن را در منطقه دیدند (حدود چند هفته پس از تأسیس اعضایش به صد نفر بیشتر هم رسید[۲۲])، تصمیم گرفتند برای تحکیم موقعیت خود از آنها حمایت کنند.[۲۳] در دیدار نخست با شوروی (پیش از تشکیل جمعیت احیای کرد) عدهای از سران و افراد با نفوذ کرد به آذربایجان دعوت شدند و توسط جعفر باقروف از آنها پذیرایی شد و مناطق صنعتی مهم آذربایجان را دیدند. باقروف به آنها قول داد که شوروی از آنها در راستای تشکیل یک ایالت خودمختار کردنشین از آنها حمایت میکند.[۲۴][۱۷]
در سپتامبر ۱۹۴۵، بار دیگر قاضی محمد و عدهای دیگر از شخصیتهای جمعیت احیای کرد که توسط قاضی محمد سرپرستی میشد به شوروی دعوت شدند و با جعفر باقروف، نخستوزیر جمهوری آذربایجان شوروی دیدار کردند. جعفر باقروف قاضی محمد را در اینگونه خطاب قرار داد که کردها فعلاً در تشکیل کشور کردستان بزرگ عجله نکنند و خواست و اهداف کردها از طریق خودمختاری آذربایجان تحقق یابد. قاضی محمد صریحاً به جعفر باقروف گفت که نمیخواهند سرنوشت آنها با سرنوشت آذربایجان یکی باشد؛ بلکه هدف اصلی آنها این است که با کردهای عراق و ترکیه متحد شده و جمهوری کردستان بزرگ را تشکی دهند.[۲۵][۲۶][۲۷]در در مهر ۱۳۲۴ قاضی محمد از ملامصطفی بارزانی که تقریباً دههزار نفر بارزانی شامل سههزار جنگجو و دوهزار خانوار به همراه داشت، دعوت نمود تا به منطقه مکریان در کردستان بیاید. ملا مصطفی نیز که تحت شار بمبارانهای مداوم ارتش عراق قرار داشت، از طرف مرز اشنویه (شنو) وارد ایران شد و شوروی نیز با آن مشکلی نداشت و اجازه داد. این عده در اطراف اشنویه و پیرانشهر و مهاباد و تکاب و چند جای دیگر بهطور پراکنده ساکن شدند. با ورود بارزانیها به ایران و قدرت گرفتن ژ-کاف در منطقه، مسئلهٔ بینالملی به خود گرفت و اعضای آن درصدد ایجاد کردستان بزرگ برآمدند. در مرداد ۱۳۲۳ اعضای ژ-کاف با هیئتی مشتکل از کردهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه پیمانی را امضا کردند. این پیمان به سی سنور (سه مرز) معروف گردید (به این دلیل به آن سی سنور میگویند که ملاقات در بین ارومیه-اشنویه در مه رگور در کوه دالانپر انجام شد که مرز سه کشور ایران، عراق و ترکیه است). هدف از این پیمان آشنا کردن جهان با کردها و مبارزات آنها و همچنین تشکیل کردستان بزرگ بود.[۲۸][۲۹][۳۰][۳۱] قاضی محمد در دیدارهای خود با جعفر باقروف آنها را متقاعد کرد که از کردستان حمایت کنند. پیش از آن نیز نماینده ژ-کاف در دیدار با سرکنسول شوروی در ارومیه (رضائیه ان وقت) درخواست کمک مادی و معنوی کرد[۳۲] دولت شوروی نیز برای اهداف سیاسی خود، از آنها حمایت نمود ژ-کاف را مسلح کرد خانه و کس، سازمان تبلیغات شوروی در مهاباد به عنوان رابط اصلی جمهوری مهاباد و شوروی و ارائهٔ کمکهای فرهنگی تأسیس کرد؛ اما وضعیت جمهوری کردستان (مهاباد) با جمهوری آذربایجان تفاوت زیادی داشت. علاوه بر ایران، عراق و ترکیه نیز درگیر مسئله کردها بودند و شوروی از این بابت بسیار آگاه بود؛ ولی جمهوری آذربایجان مورد حمایت آذربایجان شوروی و ترکیه نیز و هر دو مایل بودند آن را با خود متحد کنند. به همین دلیل روابط شوروی با جمهوری کردستان و شخص قاضی محمد تا دیدار دوم نیز بسیار مبهم بود و شوروی بهطور کلی آن را در ابهام قرار داد که مبادا با واکنش دولتهای عراق و ترکیه مواجه شود.[۳۳] بعد از دیدار دوم میان سران ژ-کاف با آذربایجان شوروی… دیداری میان سران جمهوری آذربایجان و کردستان صورت گرفت. ایدهٔ شوروی این بود که آذربایجان ایران را به آذربایجان شوروی پیوند دهند. در این دیدار وزیر فرهنگ آذربایجان کردها را دعوت کرده بود که خودمختاری کردستان را داخل آذربایجان ادامه دهند قاضی محمد در پاسخ گفت که اگر قرار است به کشوری دیگری بپیوندند چرا به ایران نپیوندند که تنوع اتنیکی بیشتری هم دارد.[۳۴]
در داخل ایران
ویرایشقاضی محمد کاملاً فهمیده بود که نقشهٔ روسها پیوند کردستان و آذربایجان ایران به شوروی است؛ چون در حقیقت کمترین ضرر برای شوروی در همین بود که البته بعداً استراتژی خود را عوض کردند تا حکومت خودمختار آذربایجان را در ایران به وجود بیاورند. حداقل موجب ضعیفی ایران و قطع همسایگی با شوروی در شمال غرب شود و همچنین حکومتی در آنجا حامی خود داشته باشد. در حقیقت، مهمترین حامی شوروی نیز همان حکومت جمهوری آذربایجان بود؛ چون اکثریت دستاندرکاران جمهوری کردستان مذهبی بودند و از رواج کمونیسم و افکار کمونیستی ترسیده بودند.[۳۵] پیش از آن فعالیت ژ-کاف مبتنی بر نظم شدید و پنهان بود بعد از بازگشت قاضی محمد به مهاباد، به پیشنهاد قاض محمد ژ-کاف فعالیت خود را علنی کرد و برای روشنتر شدن برنامههایش نامش به حزب دموکرات کردستان ایران تغییر یافت. برنامهٔ حزب دموکرات کردستان ایران تشریح شد و به امضای صدوپنج تن رسید و بدین ترتیب حزب دموکرات با همان زیربنای جمعیت تجدید حیات کردستان فعالیتهایش را علنی کرد. فقط چند تغییر کوچک در کادر و اعضای حزب روی داد و ذبیحی تبدیل به یکی از اعضای ساده حزب دموکرات شد؛ ولی در وی تغییری روی نداد و از این بابت ناراحت نشد.[۱۷][۳۶][۳۷][۳۸][۳۹]
اعدام
ویرایشپس از بیرون رفتن نیروهای شوروی از مناطق اشغال شدهٔ شمال غربی ایران، عملیات ارتش و بازپسگیری زنجان آغاز میشود. قاضی محمد و صدرقاضی و سیف قاضی، همراه با هفت نفر دیگر شورای جنگ را تشکیل میدهند تا با ارتش شاهنشاهی مقابله کنند فردای آن روز نیز در مسجد عباس آقا صدر قاضی کنار قاضی محمد میایستد و چنین نطق میکند «دولت مرکزی قادر نیست در جبهههای آذربایجان و مهاباد همزمان بجنگد من قریب ۳ سال در تهران بودم و به خوبی از روحیهٔ سربازان و درجهداران و افسران ارتش مطلع هستم دولت در سقز و سردشت و تکاب نیرویی ندارد و ما به خوبی با کمک فداییان دموکرات آذربایجان میتوانیم، قوای دولتی را تارومار کنیم».[۱]
با اینحال در مهاباد هم، هیچ پایداریای صورت نگرفت و روز۲۳ آذرماه، برخی از مردم مهاباد به استقبال ارتش ایران به میاندوآب، نزد ژنرال همایونی رفتند.[۱] روز ۲۴ آذر، اسداوف که در نقش نمایندهٔ بازرگانی شوروی در مهاباد، زمام جمهوری را در دست داشت، مهاباد را به سوی ارومیه ترک کرد. فردای آن روز (۲۵ آذر)، قاضی محمد، سیف قاضی، حاجی باباشیخ و چند تن دیگر از سران جمهوری مهاباد به روستای حمامیان رفتند تا با فرماندهٔ ارتش که در آن روستا اسکان یافته بود، گفتگو کنند. در این دیدار، تیمسار همایونی از قاضی محمد پرسیده بود که چرا کردها را در جهت تجزیهٔ ایران، راهنمایی میکردی؟ قاضی محمد پاسخ داده بود «هر عملی در آنجا تحت نظارت و فشار روسها انجام گردیده است». روز۲۶ آذر ماه ۱۳۲۵ قاضی محمد و سایر سران جمهوری مهاباد به روستای گوگ تپه رفتند تا در آنجا رسماً خود را تسلیم نیروهای ارتش کنند. ارتش ایران از سمت شمال و قوای همراه سرهنگ غفاری به اتفاق عشایر کرد، از سمت شرق با سرعت وارد شهر شدند.[۱] عشایر کردی که به یاری سرهنگ غفاری آمدند، عشایر ایل های دهبکری، مامش ،منگور و پیران از منطقهٔ بوکان و مهاباد بودند.[۱] نوری شاهویس (از یاران ملا مصطفی بارزانی)، در خاطرات خود مینویسد: «بهطوریکه خودم از ملا مصطفی شنیدم، قبل از حمله به مهاباد، آمریکاییها به مذاکره با قاضی محمد پرداخته و به او قول داده بودند اگر از جنگ و درگیری احتراز کند و تسلیم شود، جان وی و دیگر افراد جمهوری در امان خواهد بود.»[۴۰]
ستون دوم ارتش اعزامی به آذربایجان، مأمور منطقه مهاباد، خود به دو بخش تقسیم شدند و از دو ناحیهٔ منطقه مهاباد را محاصره نمودند یعنی از شمال (نقده) و شرق (تکاب و شاهین دژ و میاندوآب). از سمت جنوب یعنی چند کیلومتر پایینتر از بوکان (سرا) قبلاً هم ارتش حضور داشت، در این میان تنها جایی که از دسترس ارتش ایران به دور مانده بود منطقه غرب مهاباد و به طرف پیرانشهر بود که این منطقه بسیار صعب العبور است (بهویژه در زمستان و اواخر پاییز) و تعداد روستاهای این مسیر، انگشت شماراند، در حالی که مسیر اصلی مهاباد به پیرانشهر از نقده میگذرد که ارتش آن را مسدود نموده بود و راهی برای گریز وجود نداشت.[۱]
پس از آزادسازی مهاباد، دولت شاهنشاهی با یک دادگاه قاضی محمد و برادرانش را به اعدام محکوم میکند، حکم اعدام قاضی محمد و برادرانش در ۱۰ فروردین ۱۳۲۶ در میدان چوارچرا مهاباد اجرا میشود.
پیامدهای فروپاشی جمهوری مهاباد
ویرایشدر اردیبهشت ۱۳۲۵، اتحاد جماهیر شوروی، پس از قرارداد قوام-سادچیکف و گرفتن امتیازات نفتی و زیر فشار برخی از دول غربی، نیروهای نظامیاش را فراخواند. برخی معتقدند که مهمترین علت سقوط دولتهای مهاباد و آذربایجان، عقبنشینی قوای شوروی از ایران و همزمان اعزام نیروهای ارتش ایران به مهاباد بوده است. قاضی محمد برای مقابله با ارتش ایران، جز چند واحد عشایری پراکنده، نیروی دیگری نداشت و در وضعیت بحرانی به سر میبرد. در آذرماه ۱۳۲۵ ارتش به فرقهٔ دموکرات آذربایجان حمله کرد و قوای فرقهٔ دموکرات در طول ۲۴ ساعت در هم شکستند. با شکست نیروهای دموکرات آذربایجان در گردنهٔ قافلانکوه در شب ۱۹ آذر، جمهوری مهاباد افول کرد و دو روز بعد، برادر قاضی محمد؛ صدر قاضی به قصد ملاقات با سرلشکر همایونی به میاندوآب رفت. این دیدار به قصد زمینهسازی در جهت استقرار مسالمتآمیز نیروهای ارتش ایران در منطقهٔ مهاباد بود. در فرجام این دیدار، قرار شد نیروهای بارزانی از مهاباد خارج شوند و قوای دولتی در آن محدوده، مستقر شوند. بارزانیها عقبنشینی کردند و نیروهای ارتش به سمت مهاباد به حرکت درآمدند. در این هنگام نیروهای نامنظم ایلی من جمله؛ واحدهای دهبُکری، مامش و منگور که از ابتدا با جمهوری مهاباد و شخص قاضی محمد مخالف بودند، به عنوان طلایهدار، قوای دولتی را همراهی کردند؛ اما به دلیل مخالفت یکی از نمایندگان قاضی محمد، قوای عشایری مخالف جمهوری مهاباد، به دستور فرماندهان نظامی ارتش متوقف شدند و ارتش وارد مهاباد شد. تا چند روز روابط دوستانهای میان فرماندهان ارتش و سران دولت مهاباد برقرار بود؛ اما به یکباره ورق برگشت و در ۲۶ و ۲۷ آذر، ارتش شروع به دستگیری سران جمهوری ساقط شده کرد. قاضی محمد و پسرعمویش سیف قاضی نیز دستگیر و روانهٔ زندان شدند. بادستگیری و بازداشت سران جمهوری مهاباد، مقامات ارتش که دیگر کنترل مهاباد را به دست گرفته بودند. از تمامی کسانی که از بازداشتیها شکایت داشتند، تقاضا کردند که مدارک خود را جهت پیگیری به ارتش ارائه دهند.[۴۱]
پیامدهای اعدام
ویرایشبعد از اعدام، محمدرضاشاه همراه حسین فردوست، ارتشبد نیروی زمینی شاهنشاهی ایران به مهاباد رفت. به او خبر داده بودند که اهالی منطقه مُکریان (مهاباد و بخشها) از او ناراحت هستند. در مهاباد و حومه یک نفر حتی فرماندار ویژه مهاباد نیز به استقبال وی نیامد.[۴۲] همچنین در روز ۱۱ مه ۱۹۴۷ (۱۰ فروردین ۱۳۲۶) تظاهرات خشونت باری در شهر خرمآباد، مرکز لرستان در اعتراض به اعدامها در مهاباد صورت گرفت.[۴۳]
منابع
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ حریقی, پیمان (1389). "کالبدشکافی تسلیم شدن قاضی محمد و چرایی و چگونگی آن". ماهنامه خواندنی (64): 14–15. ISSN 1735-0433.
- ↑ "تهرمی عهلی قازی له گۆڕستانی کهلار به خاک دهسپێردرێت". www.gksat.tv. Archived from the original on 18 July 2022. Retrieved 2022-07-18.
- ↑ "تهرمی مریهم قازی کچی پێشهوا قازی محهممهد له کهلار بهخاکسپێردرا". rudaw. ٢٠٢٠-٠٤-٠١.
- ↑ زندگی و مبارزات پیشوا، قاضی محمد
- ↑ "::فرمانداری مهاباد". Archived from the original on 2010-05-11. Retrieved 2010-09-06.
- ↑ https://neshan.org/maps/municipal/79db0d8b3652411a95f067f940621ba5
- ↑ حسینی، کیوان (۱۳۹۴-۰۹-۳۰). «قاضی محمد؛ روحانی معروف مهاباد و «معتمد شهر»». رادیو فردا. دریافتشده در ۱۳ مرداد ۱۴۰۲.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ هوشمند، احسان (۱۳۸۴). به کوشش مجله چشمانداز ایران. «نگرشی جامعهشناختی بر شکلگیری حزب دموکرات کردستان ایران». ویژهنامه چشمانداز ایران (کردستان همیشه قابل کشف) (۲). تهران. پاییز (۲).
- ↑ خاطرات سرلشکر محمد امین، مهنامه ارتش، شماره شش، شهریور ۵۳، صفحهٔ ۸۷
- ↑ «کردستان وجمهوری مهاباد». بایگانیشده از روی نسخه اصلی در ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۸-۰۴.
- ↑ تاریخ تبریز، جمهوری خودمختار تبریز و مهاباد، صفحه 28. به کوشش امیرقربانی.
- ↑ کردها و بررسی سیاسی و تاریخی. دانشگاه آکسفورد. 1966. p. 78.
- ↑ حسن ارفع به کوشش محمد رِیوف مرادی (1966). کردها و بررسی سیاسی و تاریخی. دانشگاه آکسفورد. p. 75.
- ↑ هاشم سلیمی (1380ش). هاشم شیرازی، خاطرات دکتر هاشم شیرازی: از فعالان سیاسی کردستان. تهران. p. 99-100.
- ↑ عبدالرحمان شرفکندی (هه ژار) (1997). چیشتی مجیور. پاریس. p. 60.
- ↑ Derk Kinnane (1970). The Kurds and Kurdistan. پاریس. p. 49.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ Archibald Roosevelt (1988). For lust of knowing: memoirs of an intelligence officer. Boston. p. 254.
- ↑ هاشم سلیمی (1380ش). هاشم شیرازی، خاطرات دکتر هاشم شیرازی: از فعالان سیاسی کردستان. تهران. p. 100.
- ↑ عبدالرحمان شرفکندی (هه ژار) (1997). چیشتی مجیور. پاریس. p. 60.
- ↑ حسین مدنی (1380). کوردستان و ستراته ژی دوه تان. بی تا. p. 195.
- ↑ هیمن (1364). تاریک و روون. مهاباد: بی تا. p. 24.
- ↑ تشکیل کومه له، در سیاست کردها در خاورمیانه، نوشتهٔ نادر انتصار، ترجمهٔ عرفان قانعیفرد، تهران: علم، چاپ اول: ۱۳۹۰، ص 43
- ↑ عبدالرحمان شرفکندی (هه ژار) (1997). چیشتی مجیور. پاریس. p. 72.
- ↑ حسن ارفع (1966). کردها و یک بررسی سیاسی و تاریخی. لندن: انتشارات دانشگاه آکسفورد. p. 72.
- ↑ حسن ارفع به کوشش محمد رِیوف مرادی (1966). کردها و بررسی سیاسی و تاریخی. انتشارات دانشگاه آکسفورد. p. 78.
- ↑ جمهوری مهاباد، در سیاست کردها در خاورمیانه، نوشتهٔ نادر انتصار، ترجمهٔ عرفان قانعیفرد، تهران: علم، چاپ اول: ۱۳۹۰، ص 47
- ↑ McDowall, David. A Modern History of the Kurds. London: I.B. Tauris, 2000. p.240: In September 1945, Qazi Muhammad, Sayf Qazi and the leading chiefs were summoned to Tabriz to meet the Soviet consul who sent them straight to Baku, where they were received by the president of Soviet Azarbaijan. He explained how the Tudeh Party had been ineffective in Iranian Azarbaijan and was being replaced by the Democratic Party, and how in order to achieve their freedom the Kurds should do the same. Komala, he told them, was the creation and instrument of British imperialism. They were exhorted to form their own democratic party.
- ↑ عبدالرحمان شرفکندی (هه ژار) (1997). چیشتی مجیور. پاریس. p. 64.
- ↑ حسن ارفع به کوشش محمد رِیوف مرادی (1966). کردها و بررسی سیاسی و تاریخی. انتشارات دانشگاه آکسفورد. p. 76.
- ↑ ویلیام ایگلتون، به کوشش محمد صمدی (1360). جمهوری 1964 کردستان. مهاباد: قلم. p. 70.
- ↑ «بارِزانیها». دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ حسین مدنی (1380). کوردستان و ستراته ژی دوه تان. بی تا. p. 195.
- ↑ Archibald Roosevelt (1988). For lust of knowing: memoirs of an intelligence officer. Boston. p. 267.
- ↑ حسن ارفع (1966). کردها و یک بررسی سیاسی و تاریخی. لندن: انتشارات دانشگاه آکسفورد. p. 86.
- ↑ حسن ارفع (1966). کردها و یک بررسی سیاسی و تاریخی. لندن: انتشارات دانشگاه آکسفورد. p. 81.
- ↑ کریس کوچرا (1372). جنبش ملی کرد. تهران. p. 207.
- ↑ ادگار اُبالاس (1377). جنبش کردها. تهران. p. 81.
- ↑ [4/https://kurdistanmedia.com/fa «مختصری از زندگینامه قاضی محمد»] مقدار
|نشانی=
را بررسی کنید (کمک). - ↑ هیمن (1364). تاریک و روون. مهاباد: بی تا. p. 23.
- ↑ 50 سال مبارزه در کردستان، خاطرات نوری شاهویس، ترجمه عمر فاروقی، نشر نذیر، تهران 1380
- ↑ سیاست کُردها در خاورمیانه، پروفسور نادر انتصار، ترجمۀ عرفان قانعیفرد، تهران: علم، چاپ اول: ۱۳۹۰، ص ۳۵۶ و ۳۵۷؛ و نیز در گفتگو، شمارۀ ۵۳، مرداد ۱۳۸۸.
- ↑ خاطرات ارتشبد حسین فردوست. انتشارات اطلاعات. 1369. p. 152.
- ↑ جویده، وادی. ۱۳۹۰. جمهوری مهاباد، در سیاست کردها در خاورمیانه، نوشتهٔ نادر انتصار، ترجمهٔ عرفان قانعیفرد، تهران: علم، چاپ اول: ۱۳۹۰، ص ۳۵۸؛ و نیز در گفتگو، شمارهٔ ۵۳، مرداد ۱۳۸۸.
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «قاضی محمد». در دانشنامهٔ ویکیپدیای کردی، بازبینیشده در ۱۴ آبان ۱۳۹۲.