دودمان گاوباریان
دودمان گاوبارگان یا سلسله دابویگان یا دابویگان گاوباری دودمانی از شاهزادگان ساسانی است که از سال ۶۴۲ تا سال ۷۶۱ میلادی به مدت ۱۱۹ سال بر طبرستان و گیلان فرمانروایی داشت.[۱]
دابویگان گاوباری | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۶۴۲–۷۵۹/۷۶۰ | |||||||||
تصویر اسپهبد خورشید بر روی یک درهم طبری
| |||||||||
نقشه قلمرو فدشوارگر در زمان فرخان بزرگ | |||||||||
پایتخت | دولاب (فومنات کنونی) | ||||||||
زبان(های) رایج | طبری و زبان پارسی میانه | ||||||||
دین(ها) | مزدیسنا | ||||||||
حکومت | پادشاهی | ||||||||
اسپهبد | |||||||||
• ۶۴۰–۶۶۰ | گیل گیلانشاه (نخستین) | ||||||||
• ۷۴۹–۷۶۰ | اسپهبد خورشید (واپسین) | ||||||||
دوره تاریخی | دوران اواخر باستان | ||||||||
• بنیانگذاری | ۶۴۲ | ||||||||
• عباسیان | ۷۵۹/۷۶۰ | ||||||||
واحد پول | درهم طبری | ||||||||
| |||||||||
امروز بخشی از | فهرست |
گرچه امپراتوری ساسانی در پی شکست از اعراب فرو پاشید و یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی کشته شد، اما تیرههایی از شاهزادگان ساسانی همچنان تا سدهها در سرزمین طبرستان فرمانروایی داشتند. نامدارترین این شاهزادگان، شاخهٔ نخست گاوبارگانند.[۲] گاوباره از این دودمان، نخست بر گیلان و دیلمان و سپس بر طبرستان مسلط شد. دابویه پسر گاوباره همچنان در گیلان مقیم بود ولی پسرش فرخان به طبرستان آمد و ایالت را از یورش ترکان از سوی شرق و تهاجم دیلمیان از سوی غرب مستحکم ساخت و شهر ساری را پایهگذاری و پایتخت خود نمود و قلمرو خود را تا نیشابور در خراسان گسترش داد. اگرچه فرخان و جانشینانش ادعای مالکیت خود بر گیلان و دیلمان را حفظ کردند، اما آن ولایات عملاً تحت فرمان فرماندهان و شاهان مستقل بودند. نواحی کوهستان طبرستان بهطور مؤثر تحت حاکمیت دو دودمان باوندیان و آل قارن بوده که سروری و مهتری گاوبارگان را به رسمیت میشناختند. درواقع کنترل دابویگان بر رویان و زمینهای جلگهای (پست) طبرستان تا تمیشه احاطه داشته و گرگان توسط مرزبان اداره میشدهاست.[۳][۴]قلمرو باوندیان طبرستان، در جنوب دریای کاسپین و مشرق گیلان و مغرب استرآباد، شامل شهرهای آمل، ساری، مهروان و آبسکون بود.[۵]
وجه تسمیه
ویرایشنسب خاندان گاوباره
ویرایشنسب این خاندان به جاماسب ساسانی فرزند پیروز یکم میرسد. جاماسب که در پایان دورهٔ نخست شاهنشاهی قباد یکم در سال ۴۹۶ میلادی به تخت شاهی ایران نشسته بود، پس از پنج سال با بازگشت قباد از پادشاهی کناره گرفت و از بیم قباد به ارمنستان رفت و پیرامون آنجا را به تصرف آورد. پس از جاماسب، فرزندانش بر آن ناحیهها فرمان میراندند. فرزند او نرسی کامگار به دستور انوشیروان دیوار دربند را ساخت. نوهٔ او پیروز به گیلان آمد و با شاهزادگان گیلانی وصلت کرد. او را پسری آمد که نامش گیلانشاه نهادند. فرزند گیلانشاه به نام گیل گیلانشاه و مشهور به گاوباره است و سر سلسلهٔ گاوبارگان بودهاست.[۲]
پادشاهان گاوبارگان
ویرایشگیل گیلانشاه از سال ۶۴۲ میلادی بر گیلان و رویان فرمان میراند. در سال ۶۵۲ میلادی به فرمان یزدگرد سوم به فرمانروایی طبرستان منصوب شد. بعد از او فرزند بزرگش، دابویه جانشین پدر شد و فرزند کهتر بنام پادوسبان بر رستمدار حکومت یافت و سلسلهای که بنا کرد (پادوسبانیان) تا زمان صفویان پابرجا بود. فرزندان دابویه شاخهٔ نخست گاوبارگانند. دابویه در سال ۷۱۱ میلادی درگذشت و فرزندش به نام فرخان بزرگ یا اسپهبد فرخان که اعراب به او لقب ذوالمناقب دادهاند، پادشاه شد. در دوران پادشاهی او اعراب چندین بار آهنگ طبرستان کردند اما پیوسته شکست مییافتند. اسپهبد دازمهر فرزند و جانشین فرخان بزرگ است که از سال ۷۲۸ تا ۷۴۰ میلادی بر طبرستان فرمانروا بودهاست. پس از درگذشت اسپهبد دازمهر نوبت به فرمانروایی فرزندش خورشید رسید اما چون خورشید بیش از شش سال نداشت، برادر دازمهر، به نام فرخان کوچک جانشینی فرمانروایی را برعهده گرفت و تا ۷۴۸ میلادی به مدت هشت سال در این مقام بر جای بود و به نام اسپهبد حکومت میکرد.
نابودی
ویرایشاسپهبد خورشید از ۷۴۸ تا ۷۶۱ میلادی پادشاهی کرد و لقب فدشوار مرزبان داشت و در سن چهارده سالگی، فرمانروایی یافت. آغاز این دوره با اقتدار تمام گذشت اما در پایان آن که همزمان با حکومت منصور عباسی بود، با نیرنگ مهدی فرزند منصور و والی ری سپاهیان عباسی به قلمرو خورشید راه یافتند. خورشید گریخت و به دیلم رفت، ساز لشکر کرد و پس از دو سال به قصد پس گرفتن طبرستان بدانجا روی نهاد. در همین زمان آگاهی یافت که فرزندان و زنان خاندان او اسیر و راهی بغداد شدهاند. این خبر را تاب نیاورد و با زهر به زندگی خویش پایان داد و داستان تیرهٔ اول گاوبارگان به انجام رسید. این رویداد برابر با سال ۷۶۱ میلادی برابر با ۱۳۹ هجری خورشیدی و ۱۳۰ سال یزدگردی و ۲۷۳ تبرستانی بود.[۷]
شجرهنامه دابویگان
ویرایشپیروز یکم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جاماسب | قباد یکم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بهواط | نرسی کامگار | خسرو انوشیروان نیای شاهان بعدی ساسانی | کیوس نیای باوندیان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سرخاب | وهرز دیلمی گشاینده و حاکم یمن | فیروز | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گیلانشاه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گیل گاوباره | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دابویه | پادوسبان یکم مؤسس پادوسپانیان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرخان بزرگ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سارویه | دادمهر | فرخان کوچک | آذرمیدخت گرانگوشوار | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گشنسپ | طوس | جلوانان | اسپهبد خورشید | یاکند | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فهران | وندرند | فرخان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دادمهر | هرمزد | وندادهرمز | همسر منصور | برادر زن منصور همسر عباس بن محمد | شکله همسر المهدی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پانویس
ویرایش- ↑ تاریخ تبرستان جلد اول، ص۹۰ بند ۴
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ فرهنگ ایران باستان، ص ۵۲
- ↑ Gīlānšāh’s son Gīl, known as Gāvbāra, extended his rule from Gīlān over Deylamān and later Ṭabarestān and was said to have been granted by Yazdegerd III (632-51) the title Gīl-Gīlān Faršvādgaršāh, by which the later Dabuyid espahbads of Ṭabarestān were known. Faršvādgar (Pātašvārgar) was the old name of the mountains of Ṭabarestān. Gāvbāra’s son Dābūya continued to reside in Gīlān, but Dābūya’s son Farroḵān (Farḵān) moved to Ṭabarestān and fortified the country against Turkish invasions from the east and Deylamite raids from the west. He is reported to have founded the towns of Sārīa (Sārī) and Eṣfahbodān. The latter, apparently located between Sārīa and Āmol, 2 miles from the coast of the Caspian Sea (Ebn al-Faqīh, pp. 303, 310), was the private residence of the espahbads, while Āmol remained the capital of the province. Farroḵān briefly expanded his rule to Khorasan as far as Nīšāpūr and seems to have been granted the title “espahbad of Khorasan” by Yazdegerd in the confused state of affairs during the Arab conquest of Persia. In 31/651-52 he offered the defeated Yazdegerd his country, but the latter refused and fled farther east, where he died (Ṭabarī, I, p. 2875). Although Farroḵān and his successors retained nominal sovereignty over Gīlān and Deylamān, those provinces were virtually independent under local chiefs and kings. The mountains of Ṭabarestān were effectively ruled by two dynasties, the Bāvand (see āl-e bāvand) and the Qārenvand, who nominally recognized Dabuyid overlordship. Actual Dabuyid control was confined to Rūyān and the lowlands of Ṭabarestān as far as Tamīša (Ṭamīs). Gorgān was ruled by a marzbān, (Wilfred Madelung), “DABUYIDS,” Encyclopædia Iranica, online edition
- ↑ Frye, R.N.; Fisher, W.B.; Frye, R.N.; Avery, P.; Boyle, J.A.; Gershevitch, I.; Yarshater, E.; Jackson, P. (1975). The Cambridge History of Iran. Cambridge histories online (به انگلیسی). Cambridge University Press. p. 198. Retrieved 2020-07-01.
- ↑ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۵۶، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
- ↑ واژهنامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حیسن صمدی، ۱۳۷۷، بخش دال.
- ↑ فرهنگ ایران باستان، ص ۵۷
منابع
ویرایش- اعظمی سنگسری، چراغعلی. نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال دوازدهم، شمارهٔ پانزده. تهران: چاپ کاویان. اسفند ۱۳۵۲