خاوری ها (هزاره های ایران)

خاوری ها یا هزاره ها قومی فارس زبان و یکی از اقوام قدیمی ایران شرقی هستند. که در ایران بومی فریمان، نصرآباد، تربت جام، چناران، کلات و سرخس هستند. خاوری‌ها در ایران عمدتاً در مشهد و کویته پاکستان و در افغانستان عمدتاً در مناطق هزارستان سکونت دارند. گزارش‌های تاریخی وجود دارد که نادر افشار (حکومت:۱۱۶۰–۱۱۴۸ق)، دسته‌هایی سربازان هزاره داشت. او قبایلی از هزاره‌ها را در بادغیس و هرات و اسفراین، شمال مشهد مستقر کرد تا در برابر حملات ترکمن‌ها، مقابله کنند.[۱] این افراد سپس در لشکر کریم‌خان زند و قاجاریه خدمت کردند زیرا اوضاع اجتماعی هزاره ها به دلیل سختی زندگی در سرزمین کوهستانی غرجستان به خودی خود در پرورش انسان‌های توانمند از نظر روانی و جسمی اثرگذار بود.[۲]

محمدیوسف خان هزاره معروف به صولت السلطنه

محمدیوسف خان هزاره معروف به صولت السلطنه نماینده مردم مشهد در پنجمین دوره مجلس شورای ملی ایران (۱۳۰۲-۱۳۰۴ش) از هوادارن جنبش مشروطیت و از چهره‌های سرشناس هزاره‌های اهل سنت شناخته شده ایران معرفی شده است.[۳] در سال ۱۳۱۱ش در پی گزارش‌های که توسط وزارت جنگ علیه خوانین هزاره تهیه و به مرکز ارسال شد، حکم دستگیری و تبعید او به اجرا در آمد. املاک او در خراسان توقیف و زمین‌های از خسروخان قشقايي در شیراز و اهواز در اختیار او قرار گرفت و به همراه خانواده، تبعید شد.[۴] در سال ۱۳۲۰ش و پس از سقوط رضاشاه، خوانین هزاره از جمله صولت السلطنه، به زادگاه خود برگشتند. اما منازعه بین وی و دولت بر سر بازگرداندن املاک ایشان ادامه یافت. گزارش شده است که تنش به تصرف مشهد و شهرهای اطراف از سوی صولت السلطنه و سران ایل هزاره انجامید و متعاقب آن دولت به خراسان لشکر کشی کرد.[۵] گفته شده که با وجود عقب‌نشینی صولت السلطنه و دریافت امان نامه از سوی دولت، ایشان در ۱۶ مهر ۱۳۲۲ش از سوی یکی از مامورین حکومتی به قتل رسید.[۶]

شیعیان هزاره پناهنده از حملات عبدالرحمن، اغلب ابتدا در شهرهای مشهد، فریمان، تربت‌جام، باخزر، بجنورد، چناران، نیشابور و کلات مستقر شدند. در دهه‌های بعدی، گروه‌هایی از آنان به تهران و مازندران رفتند.[۷] در زمان قاجاریه، به این هزاره‌ها، بربری گفته می‌شد. آنان از رضاخان درخواست کردند که بنام خاوری خوانده شوند. [۸]هم‌چنین پس از حملات نیروهای شوروی (دهه ۱۳۶۰ش) و طالبان (نیمه دوم دهه ۱۳۷۰ش) گروه‌های دیگری از هزاره‌ها در نیمه دوم دهه ۱۳۷۰ش به ایران مهاجرت کردند.[۹]

جغرافیای بومی

ویرایش
 

سرزمین اصلی هزاره‌ها، هزاره‌جات یا هزارستان در مرکز افغانستان بصورت کوهستانی و نیمه کوهستانی است. این منطقه، غور، غرجستان و زابلستان نیز نامیده شده‌است. هنری والتِر بلیو، افسر و مستشرق بریتانیایی که در نیمه دوم قرن ۱۹ میلادی در افغانستان خدمت می‌کرد، گستردگی هزاره جات را از مرزهای کابل و غزنی تا هرات و از نزدیکی‌های قندهار تا بلخ نوشته‌است. پس از قتل‌عام هزاره‌ها در دهه ۱۲۷۰ش، بسیاری از زمین‌های آنان توسط کوچی‌های پشتون تصرف شد.[۱۰]

نام های گذشته

ویرایش

در منابع تاریخی از هزارستان به نام‌های مختلفی یاد شده‌است. بلیومی می‌نویسد که در کتاب مقدس کشوری به نام عرساث نام برده شده‌است که با موطن هزارهای امروزی مطابقت دارد. این سرزمین از کابل و غزنه تا هرات و قندهار وسعت داشته‌است. [۱۱]ستاگیدا یکی از نام‌های تاریخی هزارستان است که حدود ۲٬۵۰۰ سال پیش یاد می‌شده‌است[۱۲].

بطلمیوس هزارستان را با نام پاروپامیزوس یاد کرده‌است. [۱۳]قسمت‌های جنوبی هزارستان پیش از اسلام اراکوزیا نام برده می‌شد و پایتخت آن هزاله نام داشت.[۱۴] این سرزمین از حدود ارغنداب تا مالستان و جاغوری و تام دای پولاد وسعت داشت. زاول (زابل)، زاولستان (زابلستان) منطقهٔ وسیعی بود که از تخارستان تا جنوب غزنی و تمام هزارستان را تحت پوشش داشت. این نام جامع‌ترین نام برای هزارستان بود و تا زمان تیمور گورکانی به این مناطق هزارستان گفته می‌شد.[۱۵] هیوان‌تسانگ در سفرنامهٔ خود اطراف و نواحی غزنی را به نام «تاوکپستوتو» یاد کرده‌است. غرب هزارستان پیش‌تر به زمین‌داور یا بلدداور یاد می‌شد.[۱۶]

در دوران اسلامی از شمال غرب هزارستان از حدود دایزنگی تا ولایت بادغیس و تمامی ولایت غور به غرجستان که به معنی کوهستان در فارسی قدیم است یاد می‌شد. گاهی این نام را دربارهٔ سراسر هزارستان به کار می‌بردند.[۱۷][۱۸]

مشهورترین نام هزارستان در دوران اسلامی غور و غورستان بود که بعداً به سراسر هزارستان گفته شد اما اکنون محدود به ولایت غور کنونی شده‌است. غور در لهجهٔ هزارگی به معنی گودال، شکاف یا دره است. پیش از حملهٔ عبدالرحمان به آنجا، این سرزمین به نام هزارستان یاد می‌شد که کلنل چارلز ادوارد ییت، محمدحیات خان افغان و میر محمدعظیم بیگ از هزارستان یاد کرده‌اند.[۱۹]

پیشینه

ویرایش

هزارستان پیش از اسلام منطقه بودایی بوده که امپراطوری‌های متفاوت نظیر یونانیان، ایرانیان، هندیان، کوشانی‌ها - یفتلی‌ها، غوریان، غزنویان، ایلخانان، تیموریان و گورکانیان در این منطقه حکمرانی کرده‌اند ویرانه‌های پایتخت باستانی پادشاهی بابر هنوز هم در یکاولنگ، ولایت بامیان موجود است. باستان‌شناسان مدارکی از امپراتوری یونانِ باختر و بوداییان در این منطقه کشف کرده‌اند. مایکل ویتزل (Michael Witzel) باستان‌شناس آلمانی معتقد است که هزارستان همان ایران‌ویج در اوستا است[۲۰].براساس یافته‌های اخیر وی بیوار مناطق جاغوری و ارزگان که از مناطق جنوب هزارستان می‌باشند بخشی از پادشاهی زابلستان و بعد از آن قلب امپراتوری کوشانیان بوده‌اند.[۲۱]

زبان مردم خاوری هزارگی است، که به عنوان یکی از اصیل‌ترین گویش‌های فارسی محسوب می‌شود، که در هزارستان تکامل یافته است. این گویش به عنوان قدیمی‌ترین نمونه‌های زبان فارسی محسوب می‌شود و تاثیرات قوی محلی و فرهنگی دارد. زبان مردم هزارستان در طول تاریخ با استفاده از واژگان محلی و نکات تلفظی خود، به شکل منحصر به فرد خود تکامل یافته است.[۲۲]

اکثر هزاره‌ها شیعه هستند و اقلیتی از آنان در گروه پیروان اسماعیلیه یا اهل‌سنت (حنفیه) جای دارند.[۲۳] در زمان ظهور اسلام، قبایل هزاره پیرو آیین بودا و تحت حکومت کوشانی‌ها بود.[۲۴] تا سال ۱۲۰ق، فرماندهان اُموی در خراسان چندین بار به مناطق کوهستانی غور حمله کردند[۲۵] اما نتوانستند بر آن مسلط شوند و به عمق آن نفوذ کنند.[۲۶]

دربارهٔ زمان و چگونگی رواج تشیع بین هزاره‌ها سه نظریه وجود دارد. منهاج الدین جوزجانی (قرن ۷ق)، تاریخ‌نگار و نویسنده کتاب طبقات ناصری، نوشته که شَنسَب، اولین امیر غوریان در زمان ولایت جعدة بن هبیره، خواهرزاده امام علی(ع) بر خراسان، توسط وی نامه‌ای از امام دریافت کرده و بخاطر لحن نامه، ولایت ابن‌هبیره را پذیرفته و او و اطرافیانش دوستدار علی ابن ابیطالب شدند.[۲۷] همچنین در قرن دوم و سوم قمری، جوزجان و طالقان (شمال منطقه هزاره‌جات) محل قیام علویان: یحیی بن زید و محمد بن قاسم بود.[۲۸] تیمور خانف، نویسنده «تاریخ ملی هزاره‌ها» معتقد است هزاره‌ها در زمان غازان خان (۶۹۴–۷۰۳ق)، امیر شیعه ایلخانی، تشیع را انتخاب کردند[۲۹] او اعزام مبلیغین علوی را توسط غازان خان به هرات و غرجستان، از عوامل اصلی گسترش تشیع بین هزاره‌ها دانسته‌است.[۳۰] برخی از مستشرقین، ارتباط هزاره‌ها را با شاه عباس صفوی زمانی که در هرات اقامت داشته، دلیل مؤثر در شیعه شدن آنها در زمان این شاه دانسته‌اند.[۳۱]

هزاره‌های اسماعیلی

ویرایش

گروه‌های بزرگ هزاره‌های پیرو اسماعیلیه در ولایات کابل، پروان، بغلان و بامیان حضور دارند و در ولایات میدان، سمنگان و زابل بصورت دسته‌های کوچک زندگی می‌کنند.[۳۲] این هزاره‌ها نیز در حملات دهه ۱۲۷۰ش مورد خشونت و کشتار قرار گرفتند.[۳۳]

هزاره‌های اهل‌سنت

ویرایش

هزاره‌های اهل‌سنت در ولایات بادغیس، پنج‌شیر، بامیان، غور، بغلان و کُندُز ساکن هستند.[۳۴]

منابع

ویرایش
  1. هزارهای افغانستان. موسوی. ۱۳۸۷. صص. ۱۹۸–۲۰۳.
  2. هزاره های افغانستان. موسوی. ۱۳۸۷. صص. ۱۹۸–۲۰۳.
  3. داستان ناتمام صولت السلطنه هزاره خانِ بزرگ تايباد و باخرز. خرمی.
  4. خرمی، «داستان ناتمام صولت السلطنه هزاره خانِ بزرگ تايباد و باخرز»، مندرج در وبگاه کارخانه‌دار.
  5. خرمی، «داستان ناتمام صولت السلطنه هزاره خانِ بزرگ تايباد و باخرز»، مندرج در وبگاه کارخانه‌دار.
  6. خرمی، «داستان ناتمام صولت السلطنه هزاره خانِ بزرگ تايباد و باخرز»، مندرج در وبگاه کارخانه‌دار.
  7. موسوی، هزاره‌های افغانستان، ۱۳۸۷ش، ص۲۰۳–۱۹۸.
  8. موسوی، هزاره‌های افغانستان، ۱۳۸۷ش، ص۲۰۳–۱۹۸.
  9. موسوی، هزاره‌های افغانستان، ۱۳۸۷ش، ص۲۰۳–۱۹۸.
  10. موسوی، هزاره‌های افغانستان، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۰.
  11. مردم شناسی ایران. ص. ۸۱۱.
  12. افغانستان در مسیر تاریخ. ج. اول. میرغلام محمد. ص. ۴۰.
  13. مردم شناسی ایران. ص. ۶۹.
  14. یزدانی، حسینعلی (۱۳۶۸). تاریخ هزاره‌ها. صص. صفحه ۱۳۸.
  15. یزدانی، حسینعلی (۱۳۶۸). تاریخ هزاره‌ها. صص. صفحه ۱۳۸.
  16. یزدانی، حسینعلی (۱۳۶۸). تاریخ هزاره‌ها. صص. صفحه ۱۳۸.
  17. یزدانی، حسینعلی (۱۳۶۸). تاریخ هزاره‌ها. صص. صفحه ۱۳۸.
  18. دلجو، عباس. تاریخ باستانی هزاره‌ها. صص. ۲۰۲–۲۰۶.
  19. یزدانی، حسینعلی (۱۳۶۸). تاریخ هزاره‌ها. صص. صفحه ۱۳۸.
  20. ویتزل، مایکل، خانه آرین (PDF)، هاروارد.
  21. تاریخ جهان از اولین دوره تا زمان حاضر توسط ایورت ا. دوکینگ.
  22. سیمین، لوین. زبان و زبانشناسی هزاره‌ها. پژوهش های زبان و فرهنگ.
  23. پولادی، هزاره‌ها، ۱۳۸۷ش، ص۲۰۷–۲۰۵.
  24. پولادی، هزاره‌ها، ۱۳۸۷ش، ص۹۹.
  25. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۵۵.
  26. فروغی ابری، تاریخ غوریان، ۱۳۹۸ش، ص۱۳.
  27. جوزجانی، طبقات ناصری، ۱۳۶۳ش، ص۳۲۰و۳۱۹.
  28. جوزجانی، طبقات ناصری، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۸۸.
  29. . تیمور خانف، تاریخ ملی هزاره‌ها، ۱۳۷۲ش، ص۳۰.
  30. . تیمور خانف، تاریخ ملی هزاره‌ها، ۱۳۷۲ش، ص۳۰.
  31. پولادی، هزاره‌ها، ۱۳۸۷ش، ص۲۱۲.
  32. شفق خواتی، مجله طلوع، ۱۳۸۲ش، ص۶۸–۵۲.
  33. کاتب هزاره، سراج التواریخ، ج ۳، صص ۴۵۹–۴۵۸و ۵۰۲–۴۹۸.
  34. موسوی، هزاره‌های افغانستان، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۲.