شولستان

نام پیشین شهرستان‌های ممسنی و رستم در استان فارس، ایران

شولستان نام منطقه ای در میان استان فارس و استان کهگیلویه و استان اصفهان بوده است. که بعد تصرف ولایت لرستان توسط شولان به این نام شهرت یافت بازماندگان این قبایل به زبان لری گویش لری شولی صحبت می کنند.[۱]معینی الدین نطنزی و حمدالله مستوفی نیز در کتاب منتخب التواریخ و کتاب تاریخ گزیده اورده اند که لرستان در قریب سی صد هجری بین دو برادر بدر و منصور تقسیم شد که بعد ها نیمی از این ولایت (ولایت لرستان)به تصرف شولان درامد. معینی می گوید به دلیل بی وجودی ابا اجدادی هلال ابن بدر حاکم لر بزرگ نیمی از ولایت لرستان به تصرف شولان درامد [۲][۳]

حاکم شول را نجم الدین اکبرگویند که شولان را در تصرف خود دراورده مینوریسکی در رابطه با حکمرانان شول می گوید : تا قبل از دوره مغول نویسندگان مسلمان از انان نامی نبرده اند بر نیمی از لرستان حکمرانی داشتند پیشوای کهگیلویه احتمالا شخصی به نام سیف الدین ماکان روزبهانی است که صاحب تاریخ گزیده انان را از طوایف اصلی لر ذکر کرده است و باقی طوایف لر توسط خود شاهزادگان لر اداره میشد لر بزرگ بدر و لر کوچک منصور .[۴]

ابن بطوطه که در سال ۷۳۰ ه‍.ق کازرون را دیده‌است گوید اطراف کازرون را بلادالشول گویند و امروز به شولستان معروف است.[۵]لسترنج در کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی می‌نویسد «بلادالشول» نام بلوکی است در فارس. این ناحیه در دورهٔ ساسانیان در منطقهٔ شاپورخوره بود و قصبهٔ آن را شاپور اول بنا نهاد و در سال ۲۳ ه‍.ق (۶۴۳ م) عثمان بن ابی العاص این منطقه را به تصرف درآورد. شولستان پس از یک دورهٔ ویرانی مجدداً در عهد اتابک چاولی (متوفی در ۵۱۰ ه‍.ق دست نشانده سلجوقیان) آبادگردید که مساحت آن ۱۰۰ * ۶۰ میل مربع و محدود است از مشرق به کامفیروز و اردکان و از شمال و غرب زرگرد و لرستان و کهگیلویه و از جنوب کازرون و کوهمره شگفت.[۶]

تبارشناسی

ویرایش

دکتر باستانی در کتاب حضورستان مینویسد: شول از طوایف افشار به شمار میآید و اینها همان طایفه شولاند که در قدیم چول و در عربی صول خوانده شدهاند و در حوالی گرگان و دهستان بوده اند.[۷]طبری جنگ انوشیروان ساسانی با قوم بیگانه شول را در یک پاراگراف یاد می کند که در کتاب کوچه هفت پیج صفحه ۱۵۹ آمده است. حسام الدین شوهلی یا شولی از ترکان افشری یا افشاری تابع سلجوقیان بود.[۸]شاپور شهبازی می نویسد: چول یا شول یا ،صول قبیله ای از هیاطله یا هپتالیان بودند که در شمال گرگان و در سرزمین دهستان سکونت داشتند.[۹]بارتولد می نویسد جول یا چول یا شول ماخوذ از ترکی و به معنای استپ است و شهر چول در نزدیک پیشبک در ترکستان بوده است.[۱۰]در حبیب السیر جلد ،سه صفحه ۴۰۲ چول نام منطقه ای در ختلان ترکستان .است ابوریحان بیرونی در قرن چهار از چول به عنوان طایفهای هندی در جنوب هند نام می برد[۱۱] آرتور لولین بشم ، از سرزمین چول و سلسله چول در ساحل کوروماندل هند نام برده است.[۱۲]دکتر سعید نفیسی مینویسد حکمران دهستان در سرزمین گرگان چول که به تازی صول گفته اند در رياض السياحه صفحه شش آمده دهستان اسم قدیم توران است در واقع به ترکمن صحرا در قدیم دهستان ..گفتند.[۱۳]

شول نام قبیله‌ای لر در استان فارس امروزی است. این قبیله در حدود سال ۳۰۰ ه‍.ق نیمی از لرستان را تحت فرماندهی قرار داده بود و بوسیلهٔ سیف الدین ماکان روزبهانی (که اجداد او از دورهٔ ساسانیان بر این منطقه حکومت داشتند) اداره می‌شد و او را با لقب پیشوا می‌خواندند.حمد الله مستوفی طایفه روزبهانی را از طوایف اصلی لر معرفی کرده است . مورخان اسلامی اطلاعی از این قبیله نداده‌اند، ولی نجم الدین که حاکم شولان بود شولان را تحت تصرف خود دراورد و تاکنون قوم شول در تصرف نوادگان اوبوده اند .[۳] در زمان حمدالله مستوفی در این منطقه حکومت می‌کرد. ابن بطوطه (۷۴۸ هَ. ق) در راه شیراز به کازرون به قبیلهٔ شول برخورد کرده‌است و گوید که آنان قبیله‌ای از اعاجم‌اند(غیر عرب) که صحرانشین‌اند و میان آن‌ها مردمانی پرهیزگار و متقی وجود دارد. شهاب‌الدین العمری (متوفی بسال ۷۴۹ ه‍.ق) گوید که قبیلهٔ شول با شبانکاره خویشاوندی مستحکمی دارند. احتمالاً کوچیدن شول‌ها و تمایل آنان به جنگ و پیکار و حمله‌های قبایل مجاور و سیاست تعرضی حکومتها علیه آن‌ها از علل از هم پاشیدگی ایشان و مستهلک شدنشان در دیگران بوده‌است و اکنون در منطقهٔ فارس آثار مختصری از آنان بجای مانده‌است مانند: شول گپ (کوهی در شمال بوشهر)، دره شوری یا دره شولی (قبیله‌ای از قشقایی)، دو قریه بنام شول یکی نزدیک دالکی و دیگری نزدیک شمال غرب شیراز است و شاید قریهٔ شولی که در خارج شهر بوده‌است آخرین دژ قبیلهٔ شول بوده و از سبک معماری خانه‌ها پیداست که در حفظ و نگاهداری سنت‌های ایرانی و خصوصیات آن می‌کوشیدند.[۱۴]

تاریخچه

ویرایش

لرستان به معنی سکونتگاه مردم لر[۱۵] واژه‌ای است که به سرزمین‌های لرنشین اطلاق می‌گردد و به معنای گستره جغرافیایی است که مردم لر در آن سکونت دارند. گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای بختیاری، لرهای کهگیلویه و لرهای بویراحمدی را هم شامل می‌شد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای بختیاری را منطقه بختیاری نام‌گذاری کردند و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان و ایلام کنونی محدود شد.[۱۵] این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد.[۱۵] امروزه لرستان نام یکی از استان‌های غربی ایران است. در نمودار زیر تقسیمات لرستان از ۳۰۰ هجری قمری تاکنون آورده شده‌است.[۱۶]

لرستان
لر کوچکلر بزرگ
لرستان فیلی
پیشکوه یا لرستانپشتکوهبختیاریبویراحمدیشولستان
استان لرستاناستان ایلامچهارمحال و بختیاری و خوزستانکهگیلویه و بویراحمدشهرستان ممسنی

گسترش

ویرایش

حمدالله مستوفی اشاره به تقسیم لرستان بین دو برادر به نام های بدر و منصور می کند که قریب ۳۰۰ هجری بر این مناطق حکومت کردند و نیمی از ولایت لرستان به تصرف شولان درامد ( شولان نیمی از ولایت لرستان را در سال ۳۰۰ هجری به بعد تصرف کردند)[۱۷]

دراواسط قرن سده پنجم هجری برخی از طوایف لر به دلیل زبردستی و چالاکی از منطقه لر بزرگ برای مقابله با صلیبیون به سوریه کوچانده شدند.[۱۸]در جای دیگر نوشته شده لرها نیروی نظامی خود را در اختیار عزالدوله بختیار حاکم آل بویه قرار دادند و برای پاسداری از مرزهای غربی ایران در سوریه از منطقه لربزرگ به سرحدات سوریه رفتند.[۱۹]حکومت لر بزرگ به نوادگان بدر رسید و در صده پنجم هجری فتح الدین نواده بدر مهاجرت به شام نمود و جبل السماق را مقر حکومت خود قرار داد و اقوام وی بسیار بدو پیوستند.[۲۰]حمدالله مستوفی درباره بازگشت لرها به سرزمین مادری خود نوشته است:اتابک هزاراسپ که مهین و بهین همه بود، قائم مقام پدر شد و عدل و داد ورزید. در عهد او ملک لرستان رشک بهشت گشت و بدین سبب اقوام بسیار از جبل السماق شام بدو پیوستند. آسترکی، مما کویه، بختیاری، جوانکی بیدانیان، زاهدیان، علائی، کوتوند، بتند، بوازکی، شوند، زاکی، جاکی، هارونی، اشکی (کوشکی)، کوی لیراوی، ممویی، یحفومی، کمانکشی، مماسنی، ارملکی، توانی، کسدانی، مدیحه، اکورد، کولارد و دیگر قبائل که انساب ایشان معلوم نیست. چون این جماعت به هزار اسف و برادران پیوستند، ایشان را قوت و شوکت زیاد شد. بقایای شولان را به زخم شمشیر از ان ولایت بیرون کردند و یکبار بر ان دیار مستولی شدند. پس دیار شولستان ( نامی که بعداز تصرف نیمی از ولایت لرستان در ۳۰۰ هجری بر ان مناطق گذاشته شد ) را پس گرفتند و شولان منهزم به فارس رفتند. ولادمیر مینورسکی معتقد است این طوایف احتمالاً همان طوایف لری بوده‌اند که شهاب الدین العمری آن‌ها را ذکر کرده‌است. به گفته شهاب الدین العمری طوایفی از لرها در سوریه و مصر زندگی می‌کردند اما صلاح الدین ایوبی از چالاکی و زبردستی آن‌ها در بالا رفتن از صخره‌های سرسخت بوحشت افتاد و دستور قتل‌عام آن‌ها را صادر کرد. این روایت شاید علل برگشت این طوایف لر را به لرستان تا حدی روشن کند.[۲۱] سکندر امان الهی نیز ضمن تأیید نظر مینورسکی دلایل دیگری را نیز برای اشتباه بودن گفته حمدالله مستوفی ذکر کرده‌است. به گفته او زمان مهاجرتی که حمدالله مستوفی ذکر کرده با تاریخی که شهاب الدین العمری برای قتل‌عام لرها در سوریه و مصر آورده یکی است و طوایف مهاجر از سوریه احتمالاً همان لرهایی هستند که صلاح الدین ایوبی آنان را وادار به برگشت به لر بزرگ کرد.[۲۲] شهاب الدین العمری که خود سوری است در کتاب مسالک الابصار فی ممالک الامصار اورده است که سرزمین لران جبال است و در ادامه می نویسد لرها در شام بیگانه اند آنان عاداتشان را در سرزمین ما ترک نکرده و مشغول به غارتگری اند .[۲۳]

جستارهای وابسته

ویرایش

منابع

ویرایش
  1. https://www.ethnologue.com/language/luz/. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  2. کتاب منتخب التواریخ معین الدین نطنزی صفحه ۳۸
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ کتاب تاریخ گزیده حمدالله مستوفی صفحه ۵۳۹
  4. مقاله مینوریسکی صفحه ۱۷۰
  5. سفرنامه ابن بطوطه
  6. لسترنج. گای. جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی. ص ۲۸۸
  7. کتاب حضورستان صفحه ۲۷۶.
  8. کتاب کوچه هفت پیج صفحه ۱۵۹.
  9. کتاب تاریخ ساسانیان صفحه ۴۷۲.
  10. کتاب هفت آب صفحه ۳۷.
  11. در کتاب تحقیق ما للهند صفحه ۲۴۷ ابوریحان بیرونی.
  12. کتاب هندباستان صفحه ۱۰۸.
  13. کتاب تاریخ تمدن ساسانی، صفحه ۱۷.
  14. http://www.loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-347b72ddba4940b3851ccfdbd915a02e-fa.html[پیوند مرده]
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ پشتدار، علی‌محمد (۱۳۷۶). لرها و لرستان از دیدگاه ولادیمیر مینورسکی. ج. ۷. علوم انسانی «ایران شناخت». ص. ۱۶۰ تا ۱۸۳. دریافت‌شده در ۶ اوت ۲۰۱۴.
  16. امان‌اللهی بهاروند، سکندر (۱۳۹۱). قوم لر. آگه. ص. ۷۷. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۲۹۱۳۵۸. پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  17. تاریخ گزیده نویسنده : حمدالله مستوفی . . ص. ۵۳۸و۵۳۹.
  18. تاریخ بختیاری،اوژن بختیاری(ص۶۵).
  19. کتاب تاریخ قوم لر سکندر امان الهی بهاروند(۲۸).
  20. خلاصه اعصار فی تاریخ البختیار،ص(۷۴).
  21. مینورسکی، ولادمیر (۱۳۶۲). رساله لرها و لرستان. ترجمهٔ سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری. تهران. ص. صفحه ۲۳.
  22. امان الهی بهاروند، سکندر (۱۳۷۰). قوم لر. تهران: انتشارات آگاه. ص. صفحه ۳۵.
  23. مسالک الابصار فی ممالک الامصار شهاب الدین العمری صفحه ۲۷۷
  • دائرةالمعارف اسلام
  • لغت‌نامه دهخدا
  • جغرافی غرب ایران ص ۴۴
  • تاریخ عصر حافظ ج ۱ (فهرست اعلام)
  • تاریخ گزیده (فهرست اعلام)
  • نزهةالقلوب ج ۳ ص ۷۰
  • تاریخ مغول
  • روضات الجنات ص ۴۰۸
  • حبیب السیر چ تهران ص ۹۲، ۱۰۲ و ۱۰۷
  • المنجد فهرست اعلام