فرگشت اجتماعی-فرهنگی
تکامل اجتماعی-فرهنگی (به انگلیسی: Sociocultural evolution)، «تکاملگرایی اجتماعی فرهنگی» یا «تکامل فرهنگی» نظریههای اجتماعی و فرهنگی هستند که چگونگی تغییر جوامع و فرهنگ را در طول زمان توصیف میکنند. در حالی که «توسعه اجتماعی - فرهنگی» فرآیندهایی را دنبال میکند که تمایل به افزایش پیچیدگی یک جامعه یا فرهنگ دارند، تکامل اجتماعی - فرهنگی فرآیندی را در نظر میگیرد که میتواند منجر به کاهش پیچیدگی ( انحطاط) شود یا میتواند تنوع یا تکثر را بدون هیچ تغییر ظاهراً مهمی در پیچیدگی ایجاد کند. (کلادوژنز).[۱] تکامل اجتماعی - فرهنگی «فرآیندی است که توسط آن سازماندهی مجدد ساختاری در طول زمان تحت تأثیر قرار میگیرد و در نهایت شکل یا ساختاری را تولید میکند که از نظر کیفی از شکل اجدادی متفاوت است».[۲]
بیشتر رویکردهای سده نوزدهم و برخی از سده بیستم به فرهنگ اجتماعی با این استدلال که جوامع مختلف به مراحل مختلف توسعه اجتماعی رسیدهاند، مدلهایی برای تکامل انسان بهطور کلی ارائه میکردند. جامعترین تلاش برای توسعه یک نظریه کلی تکامل اجتماعی با تمرکز بر توسعه نظامهای اجتماعی فرهنگی، کار تالکوت پارسونز (۱۹۰۲–۱۹۷۹)، در مقیاسی عمل کرد که شامل نظریه تاریخ جهان بود. تلاش دیگری، در مقیاس کمتر سیستماتیک، از دهه ۱۹۷۰ با رویکرد نظریه نظامهای جهانی امانوئل والرشتاین (۱۹۳۰–۲۰۱۹) و پیروانش آغاز شد.
رویکردهای جدیدتر بر تغییرات خاص جوامع فردی تمرکز میکنند و این ایده را رد میکنند که فرهنگها اساساً بر اساس میزان پیشرفت هر یک از آنها در مقیاس خطی فرضی پیشرفت اجتماعی متفاوت است. اکثر باستانشناسان و انسانشاسان فرهنگی مدرن در چارچوبهای نئو تکاملگرایی، زیستجامعهشناسی و نظریه مدرنسازی کار میکنند.
جوامع مختلف بسیاری در طول تاریخ بشر وجود داشتهاند که تخمین زده میشود در مجموع بیش از یک میلیون جامعه مستقل وجود داشتهاست. با این حال، تعداد جوامع فعلی و متمایز تنها حدود دویست جامعه برآورد شده بود.[۳]
مقدمهویرایش
انسانشناسان و جامعهشناسان اغلب فرض میکنند انسانها تمایلات اجتماعی طبیعی دارند و این رفتار اجتماعی ویژه انسان علل و پویایی غیرژنتیکی دارد. (یعنی مردم آنها را در محیط اجتماعی و از طریق تعامل اجتماعی یادمیگیرند) جوامع در محیطهای اجتماعی پیچیده (یعنی با منابع طبیعی و محدودیتها) و تطبیق خود با این محیطها وجود دارند؛ بنابراین تغییر همه جوامع اجتناب ناپذیر است.
نظریههای خاص تکامل اجتماعی یا فرهنگی اغلب سعی میکنند تفاوتهای بین همسنگی جوامع را با این بیان توضیح دهند که جوامع مختلف به مراحل مختلف توسعه رسیدهاند. اگرچه چنین نظریههایی معمولاً مدلهایی را برای درک رابطه بین فناوری، ساختار اجتماعی یا ارزشهای یک جامعه ارائه میدهند ولی از نظر میزان توصیف مکانیسمهای خاص تنوع و تغییر متفاوت هستند.
در حالی که تاریخ تفکر تکاملی در رابطه با انسان را میتوان حداقل با ارسطو و دیگر فیلسوفان یونانی ردیابی کرد ولی نظریههای تکامل اجتماعی - فرهنگی اولیه ایدههای اگوست کنت (۱۷۹۸–۱۸۵۷)، هربرت اسپنسر (۱۸۲۰–۱۹۰۳) و لوئیس هنری مورگان (۱۸۱۸–۱۸۸۱) و بهطور همزمان ولی مستقل از آنها با آثار چارلز داروین (۱۲ فوریه ۱۸۰۹–۱۹ آوریل ۱۸۸۲) توسعه یافتند و از اواخر سده نوزدهم تا پایان جنگ جهانی اول محبوب بودند. این نظریههای سده نوزدهم تکامل تک خطی مدعی بودند جوامع در حالت ابتدایی شروع و به تدریج در طول زمان متمدنتر میشوند. آنها فرهنگ و فناوری تمدن غرب را با پیشرفت یکی میدانستند. برخی از اشکال نظریههای تکامل اجتماعی - فرهنگی اولیه (عمدتاً نظریههای تک خطی) به نظریههای بسیار مورد انتقادی همانند داروینیسم اجتماعی و نژادپرستی علمی منجر شدهاند که گاهی در گذشته توسط قدرتهای امپراتوری اروپایی برای توجیه سیاستهای موجود استعمار و بردهداری و سیاستهای جدید مانند اصلاح نژادی بهرهبرداری شدهاند.[۴]
هدف بیشتر رویکردهای سده ۱۹ و برخی از سده ۲۰ ارائه مدلهایی برای تکامل نوع بشر به عنوان یک موجودیت واحد بود. با این حال، بیشتر رویکردهای سده بیستم، مانند تکامل چند خطی بر تغییرات خاص جوامع فردی متمرکز بودند. علاوه بر این، آنها تغییر جهت را رد کردند (به عنوان مثال فرگشت هدفمند، پایانشناسی یا تغییر پیشرونده). بیشتر باستان شناسان در چارچوب تکامل چندخطی کار میکنند. سایر رویکردهای معاصر به تغییرات اجتماعی عبارتند از: نئوتکامل گرایی، زیستجامعهشناسی، نظریه وراثت دوگانه، نظریه مدرنیزاسیون و نظریه پساصنعتی.
ریچارد داوکینز در کتاب مهم خود ژن خودخواه در سال ۱۹۷۶ نوشت: نمونههایی از تکامل فرهنگی در پرندگان و میمونها وجود دارد ولی ... این گونهٔ خود ما است که واقعاً نشان میدهد تکامل فرهنگی چه کاری میتواند انجام دهد.[۵]
نظریه مرحلهایویرایش
اندیشمندان عصر روشنگری و پس از آن اغلب باورمند بودند پیشرفت جوامع مراحلهای است: به عبارت دیگر، آنها تاریخ را به عنوان تاریخ مرحلهای میدیدند. آن نظریهپردازان در حالی که انتظار داشتند بشر توسعه فزایندهای از خود نشان دهد لکن به دنبال چیزی بودند که مسیر تاریخ بشر را تعیین کرد. گئورگ ویلهلم فردریش هگل (۱۷۷۰–۱۸۳۱)، برای مثال، توسعه اجتماعی را به عنوان یک فرایند اجتنابناپذیر میدانست که میتواند به سمت چیزی شبیه به اروپای صنعتی پیشرفت نماید.
در حالی که نویسندگان پیشین مانند میشل دو مونتنی (۱۵۳۳–۱۵۹۲) در مورد چگونگی تغییر جوامع در طول زمان بحث کرده بودند ولی روشنگری اسکاتلندی سده ۱۸ نقش کلیدی در توسعه ایده تکامل اجتماعی - فرهنگی داشت. در رابطه با مصوبههای ۱۷۰۷ اتحاد انگلستان و اسکاتلند، بسیاری از متفکران اسکاتلندی در مورد رابطه بین پیشرفت و ثروت ناشی از افزایش تجارت با انگلستان فکر کردند. آنها تغییراتی که اسکاتلند متحمل میشود را بهعنوان انتقال از یک جامعه کشاورزی به یک جامعه تجاری درک کردند. در تاریخ انگلستان، نویسندگانی مانند آدام فرگوسن (۱۷۲۳–۱۸۱۶)، جان میلار (۱۷۳۵–۱۸۰۱) و آدام اسمیت (۱۷۲۳–۱۷۹۰) استدلال کردند همه جوامع از چهار مرحله عبور میکنند: شکار و گردآوری خوراک، دامداری و عشایری، کشاورزی، و در نهایت مرحلهٔ تجارت.
مفاهیم فلسفی پیشرفت، مانند مفاهیم هگل نیز در این دوره توسعه یافت. در فرانسه، نویسندگانی مانند کلود آدرین هلوسیوس (۱۷۱۵–۱۷۷۱) و سایر حوزههای فلسفه تحت تأثیر سنت اسکاتلندی قرار گرفتند. متفکران بعدی مانند کلود هانری سن سیمون (۱۷۶۰–۱۸۲۵) این ایدهها را توسعه دادند. اگوست کنت (۱۷۹۸–۱۸۵۷) به ویژه دیدگاهی منسجم از پیشرفت اجتماعی و رشته جدیدی برای مطالعه آن ارائه کرد: جامعهشناسی.
این تحولات در بستری از فرآیندهای گستردهتر اتفاق افتاد:
اولین فرایند، استعمارگرایی بود. اگرچه قدرتهای امپریالیستی بیشتر اختلاف نظرها با اتباع استعماری خود را از طریق زور حل کردند ولی افزایش آگاهی مردم غیرغربی پرسشهای جدیدی را در مورد ماهیت جامعه و فرهنگ برای دانشمندان اروپایی ایجاد کرد. بهطور مشابه، استعمار مؤثر در مدیریت به درجاتی از درک فرهنگهای دیگر نیاز داشت. نظریههای نوظهور تکامل اجتماعی - فرهنگی به اروپاییها اجازه داد تا دانش جدید خود را به گونهای سازماندهی کنند که تسلط روزافزون سیاسی و اقتصادی آنها بر دیگران را منعکس و توجیه کند: چنین نظامهایی افراد مستعمره شده را کمتر تکامل یافته و افراد مستعمره کننده را تکامل یافتهتر میدیدند. تمدن مدرن (که به عنوان تمدن غرب شناخته میشود) نتیجه پیشرفت مداوم از حالت بربریت ظاهر شد و این تصور مشترک بسیاری از متفکران عصر روشنگری از جمله ولتر (۱۶۹۴–۱۷۷۸) بود.
دومین فرایند، انقلاب صنعتی و ظهور نظام سرمایهداری بود که در مجموع انقلابهای مستمر در ابزار تولید را مجاز و ترویج کردند. نظریههای نوظهور تکامل اجتماعی - فرهنگی بیانمگر این باور بودند: تغییراتی که در اروپا توسط انقلاب صنعتی و سرمایهداری به وجود آمد، پیشرفت بود. صنعتی شدن، همراه با تغییرات شدید سیاسی ناشی از انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ و قانون اساسی ایالات متحده آمریکا که راه را برای تسلط دموکراسی هموار کرد، متفکران اروپایی را وادار کرد تا در برخی از مفروضات خود در مورد چگونگی سازماندهی جامعه تجدید نظر کنند.
سرانجام، در سده نوزدهم، سه نظریه کلاسیک اصلی تغییر اجتماعی و تاریخی پدیدار شد:
- تکاملگرایی اجتماعی - فرهنگی
- نظریه چرخه اجتماعی
- نظریه مارکسیستی ماتریالیسم تاریخی.
این نظریهها یک عامل مشترک داشتند: همه آنها باورمند بودند تاریخ بشریت مسیر ثابت خاصی را دنبال میکند: به احتمال زیاد مسیر پیشرفت اجتماعی. بنابراین، هر رویداد گذشته نه تنها از نظر زمانی بلکه بهطور علّی با رویدادهای حال و آینده مرتبط است. این نظریهها فرض میکردند با بازآفرینی توالی آن رویدادها، جامعهشناسی میتواند «قوانین» تاریخ را کشف کند.[۶]
تکاملگرایی اجتماعی فرهنگی و ایده پیشرفتویرایش
در حالی که «تکاملگرایان اجتماعی - فرهنگی» موافق هستند که یک فرایند تکاملگونه منجر به پیشرفت اجتماعی میشود ولی «تکاملگرایان اجتماعی کلاسیک» نظریههای مختلفی را ارائه کردهاند که به عنوان نظریههای «تکامل تکخطی» شناخته میشود. تکاملگرایی اجتماعی - فرهنگی با دانشمندانی مانند اگوست کنت، ادوارد بارنت تایلور، لوئیس هنری مورگان، بنجامین کید، لئونارد ترلاونی هابهاوس و هربرت اسپنسر مرتبط است و نظریه غالب انسانشناسی اجتماعی - فرهنگی اولیه و تفسیر اجتماعی شد.
مدلهای مرحلهای و ایدههای مدلهای خطی پیشرفت نه تنها بر رویکردهای تکاملی آینده در علوم اجتماعی و علوم انسانی تأثیر زیادی گذاشت[۷] بلکه به گفتمان عمومی، پژوهشی و علمی پیرامون رشد فردگرایی و تفکر جمعیتی نیز شکل داد.[۸] تکاملگرایی اجتماعی - فرهنگی تلاش کرد تا تفکر اجتماعی را در امتداد خطوط علمی، با تأثیر افزوده شده از نظریه بیولوژیکی تکامل رسمی کند. اگر موجودات میتوانستند در طول زمان بر اساس قوانین قابل تشخیص و قطعی رشد کنند، پس معقول به نظر میرسید که جوامع نیز بتوانند. جامعه انسانی با یک موجود زیستی مقایسه شد و معادلهای علوم اجتماعی مفاهیمی مانند تنوع، انتخاب طبیعی و وراثت بهعنوان عوامل مؤثر در پیشرفت جوامع معرفی شدند. ایده پیشرفت منجر به «مراحل» ثابتی شد که از طریق آن جوامع بشری پیشرفت میکنند که معمولاً شامل سه مرحله وحشیگری، بربریت، و تمدن میشود ولی گاهی بسیار بیشتر است. در آن زمان، انسانشناسی بهعنوان یک رشته علمی جدید در حال ظهور بود و از دیدگاههای سنتی فرهنگهای «ابتدایی» جدا میشد که معمولاً مبتنی بر دیدگاههای دینی بود.[۹]
در سده هجدهم، برخی از نویسندگان شروع به نظریهپردازی در مورد تکامل انسان کردند:
مونتسکیو (۱۶۸۹–۱۷۵۵) در مورد رابطه قوانین با اقلیم بهطور خاص و محیط زیست بهطور عام مطلب نوشتهاست. به ویژه اینکه چگونه شرایط مختلف آب و هوایی باعث میشود ویژگیهای خاصی در بین افراد مختلف مشترک باشد.[۱۰] او توسعه قوانین، وجود یا عدم وجود آزادی مدنی، تفاوت در اخلاق و کل توسعه فرهنگهای مختلف را به حال و هوای مردم مربوط تشبیه میکند.[۱۱] نتیجهگیری اینکه محیط تعیین میکند آیا و چگونه مردم زمین را کشاورزی کنند، نحوه ساخت جامعه و شکلگیری فرهنگ آنها یا به قول منتسکیو «روح عمومی یک ملت» را تعیین میکند.[۱۲] با گذشت زمان، با تکامل جوامع از ساده به پیچیده، انسانها کمتر و کمتر تحت کنترل محیط زیست قرار میگیرند (حداقل آنهایی که در آب و هوای معتدل هستند) و تأثیر آن با نیروهای اخلاقی و قانونی جایگزین میشود.[۱۳]
ژان ژاک روسو (۱۷۱۲–۱۷۷۸) یک مرحله - مدل حدسی تکامل اجتماعی - فرهنگی انسان را ارائه میدهد:[۱۴] اول اینکه انسانها به صورت انفرادی زندگی میکردند و فقط در زمان جفتگیری یا بزرگ کردن بچهها گروهبندی میشدند. بعدها، مردان و زنان با هم زندگی میکردند و مراقبت از کودکان را به اشتراک میگذاشتند، بنابراین خانوادههایی را میساختند و به دنبال آن قبایل در نتیجه تعاملات بین خانواده ایجاد میشدند که در شادترین و ماندگارترین دوران تاریخ بشر زندگی میکرد، پیش از اینکه فساد جامعه مدنی گونهها را دوباره در یک مرحله - فرایند رشد به انحطاط بکشاند.[۱۵]
مارکیز دو کندورسه (۱۷۴۳–۱۷۹۴) در اواخر سده ۱۸، ده مرحله یا «دوران» را برشمرده که در هر کدام حقوق بشر پیش رفته و نسل بشر به کمال رسیدهاست.
اراسموس داروین (۱۷۳۱–۱۸۰۲)، پدربزرگ چارلز داروین، فیلسوف طبیعی، زیستشناس و شاعر بسیار اثرگذاری بود که ایدههای بینشآور او شامل بیانیهای از دگرگونی و بهم پیوستگی همه اشکال زندگی بود. آثارش که بسیار گسترده هستند، نظریه تحول فرهنگی را نیز پیش بردند: کتاب «معبد طبیعت» با عنوان فرعی «منشأ جامعه» او مشهور است.[۱۶] این اثر، به جای توضیح با بیان جزئیات دقیق دگرگونی بشریت بین مراحل مختلف، به مکانیسم تکاملی اراسموس داروین میپردازد: اراسموس داروین هر مرحله را یک به یک توضیح نمیدهد بلکه همانطور که در زئونومیا (Zoonomia) بیان شده، در مورد توسعه فرهنگی به نظریه توسعه ارگانیک جهانی خود اعتماد دارد.[۱۷] بنابراین، اراسموس داروین در گاهشماری خود با رهاسازی کنار میرود: پریستمن اشاره میکند از پیدایش حیات به خشکی، رشد انگشتان شست مخالف و منشأ تولید مثل جنسی مستقیماً به رویدادهای تاریخی مدرن میجهد.[۱۸]
یکی دیگر از نظریهپردازان پیچیدهتر، ریچارد پین نایت (۱۷۵۱–۱۸۲۴)، باستانشناس آماتور با نفوذ و الهیدان جهانی بود. نایت در کتاب پیشرفت جامعه مدنی: شعری تعلیمی در شش کتاب (۱۷۹۶) دقیقاً در سنت مراحل پیروزمندانه تاریخی قرار میگیرد که از لوکرتیوس شروع میشود و به آدام اسمیت میرسد - ولی فقط برای چهار کتاب اول.[۱۹] در آخرین کتابهای خود، نایت سپس با انقلاب فرانسه و انحطاط ثروتمند دست و پنجه نرم میکند. در مواجهه با این مسایل دوگانه، نظریه نایت پیشرفت را به تضاد نسبت میدهد: اختلاف جزئی کمک میکند تا گرههای پیچیده هماهنگی عمومی را ببندد.[۲۰] رقابت در سازوکار نایت رشد را از یک مرحله به مرحله بعد تحریک میکند: دیالکتیک طبقه، زمین و جنسیت باعث رشد میشود.[۲۱] بنابراین، نایت نظریهای از تاریخ را مفهومسازی کرد که در تضاد نژادی اجتنابناپذیر پایهریزی شده بود، بهطوری که یونان نماینده «آزادی» و مصر نمایده «حماقت سرد غیرفعال» بود.[۲۲] بوفون، لینائوس، کامپر و مونبوددو بهطور گوناگون استدلالهای گوناگونی دربارهٔ سلسلهمراتب نژادی ارائه میکنند که مبتنی بر نظریههای اولیه تغییر گونهها است. -- اگرچه بسیاری فکر میکردند که تغییرات محیطی میتواند دگرگونیهای چشمگیری در شکل ایجاد کند بدون اینکه گونه دائمی تغییر کند یا باعث دگرگونی گونه شود. با این حال، استدلالهای آنها همچنان بر نژاد است: روسو، بوفون و مونبودو از اورانگوتانها به عنوان شواهدی از نوع انسان پیش از زبانی یاد میکنند و مونبودو حتی اصرار داشت که اورانگوتانها و برخی نژادهای آفریقایی و آسیای جنوبی یکسان هستند.
به غیر از اراسموس داروین، متن علمی برجسته دیگر با نظریه تحول فرهنگی توسط رابرت چمبرز (۱۸۰۲–۱۸۷۱) ارائه شد. چمبرز متفکر و فیلسوف تکاملی اسکاتلندی بود که اگرچه در آن زمان و اکنون از نظر علمی ناکافی بود و توسط معاصران برجسته مورد انتقاد قرار میگرفت ولی از این جهت مهم است که بسیار خوانده شده بود. سوابقی از همه افراد از ملکه ویکتوریا گرفته تا کارمندان اسکله وجود دارد که از «بقایای تاریخ طبیعی خلقت» اثر رابرت چمبرز (۱۸۴۴) لذت میبرند. اینکه ردپای خود را به عنوان پیشرو علمی تثبیت نکرد، دقیقاً نکته ای است ولی تأثیر «کتابش» به این معناست که این مفهوم تکاملی بود که عموم مردم ویکتوریا به احتمال زیاد تجربه میکردند و پیشفرضهای علمی در ابتدا در ذهن دانشمندان جوان باهوش وجود داشت.[۲۳]
چمبرز «اصل توسعه» را مطرح کرد که به موجب آن همه چیز با مکانیسم یکسان و به سمت ساختار یا معنای مرتبه بالاتر تکامل یافتهاست. در نظریه او، زندگی از طریق طبقات مختلف پیشرفت کرد و در هر طبقه، حیوانات از پایینترین شکل شروع کردند و سپس به اشکال پیچیدهتر در همان طبقه پیش رفتند.[۲۴] به اختصار، پیشرفت حیوانات مانند رشد جنین بود. بیش از یک قیاس نامشخص، این تشابه بین جنینشناسی و رشد گونهها در نظریه چمبرز جایگاه مکانیسم علّی واقعی را داشت: گونههای پیشرفته تر به مدت طولانی تری به عنوان جنین رشد کردند و تمام پیچیدگیهای خود را داشتند.[۲۵] با انگیزه این مقایسه، چمبرز توسعه را به قوانین خلقت نسبت میدهد، اگرچه او همچنین تصور میکرد کل رشد گونهها به نوعی از پیش تعیین شدهاست: فقط این بود که مقدمات خالق از طریق ایجاد آن قوانین عمل میکرد.[۲۶] این، همانطور که در بالا بحث شد، شبیه مفهوم بعدی توسعه اسپنسر است؛ بنابراین چمبرز به یک نظریه پیچیده از پیشرفت اعتقاد داشت که توسط یک قیاس توسعهای هدایت میشد.
در اواسط سده ۱۹، «انقلابی در ایدههای مربوط به قدمت نوع بشر» اتفاق افتاد «که به موازات انقلاب داروینی در زیستشناسی بود ولی تا حدی مستقل از آن بود».[۲۷] بهویژه در زمینشناسی، باستانشناسی و انسانشناسی، پژوهشگران شروع به مقایسه فرهنگهای «ابتدایی» با جوامع گذشته کردند و سطح فناوری آنها را با فرهنگهای عصر حجر موازی میدیدند، و بنابراین از این مردمان به عنوان الگوهایی برای مراحل اولیه تکامل انسان استفاده کردند. نتیجه یک مدل تکاملی از تکامل ذهن، فرهنگ و جامعه بود که به موازات تکامل نوع بشر بود:[۲۸] «وحشیهای مدرن [sic] در واقع به فسیلهای زندهای تبدیل شدند که از راهپیمایی پیشرفت به جای ماندهاند، آثاری از دوران پارینه سنگی که هنوز تا امروز باقی ماندهاست».[۲۹] تکاملگرایی اجتماعی کلاسیک بیشترین ارتباط را با نوشتههای سده ۱۹ اگوست کنت و هربرت اسپنسر دارد که عبارت بقای اصلح را ساختهاست.[۳۰] از بسیاری جهات، نظریهٔ اسپنسر در مورد گاهشمار جهان با آثار ژان بتیست لامارک و اگوست کنت بیشتر از آثار دوره چارلز داروین مشترک است. اسپنسر نیز چندین سال زودتر از داروین نظریههای خود را توسعه و منتشر کرد. با این حال، در رابطه با نهادهای اجتماعی، مورد خوبی وجود دارد که نوشتههای اسپنسر را میتوان به عنوان تکاملگرایی اجتماعی طبقهبندی کرد. اگرچه او نوشت که جوامع در طول زمان پیشرفت کردند – و پیشرفت از طریق رقابت انجام شد – او تأکید کرد فرد به جای جمعیت واحد تحلیل است که تکامل مییابد. به عبارت دیگر، تکامل از طریق انتخاب طبیعی صورت میگیرد و بر پدیدههای اجتماعی و زیستی تأثیر میگذارد. با این وجود، انتشار آثار داروین برای طرفداران تکامل اجتماعی - فرهنگی نعمتی بود که ایدههای تکامل زیستی را توضیحی جذاب برای بسیاری از پرسشها در مورد توسعه جامعه میدانستند.[۳۱]
هم اسپنسر و هم کنت، جامعه را نوعی ارگانیسم میدانند که تابع روند رشد است: از سادگی به پیچیدگی، از هرج و مرج به نظم، از عمومیت به تخصص، از انعطافپذیری به سازمان. آنها توافق دارند که روند رشد اجتماعی را میتوان به مراحل خاصی تقسیم کرد: آغاز و پایان نهایی خود را دارند و این رشد در واقع پیشرفت اجتماعی است: هر جامعه جدیدتر و پیشرفته تر بهتر است. بنابراین پیشروگرایی به یکی از ایدههای اساسی زیربنای نظریه تکامل گرایی اجتماعی-فرهنگی تبدیل شد.[۳۰]
با این حال، نظریههای اسپنسر پیچیدهتر از یک جستوجو در زنجیره بزرگ وجود بودند. اسپنسر استدلالهای خود را بر قیاسی بین تکامل جوامع و هستیزایی یک حیوان استوار کرد. بر این اساس، او به دنبال «اصول کلی توسعه و ساختار» یا «اصول بنیادی سازمان» بود، نه اینکه صرفاً پیشرفت بین مراحل اجتماعی را به مداخله مستقیم برخی از خدایان نیکوکار نسبت دهد.[۳۲]
علاوه بر این، او پذیرفت که این شرایط «به مراتب کمتر خاص، بسیار قابل تغییر، بسیار بیشتر وابسته به شرایط متغیر هستند»: بهطور خلاصه، آنها یک فرایند بیولوژیکی نامرتب هستند.[۳۳]
اگرچه نظریههای اسپنسر از برچسب «استاژیسم» فراتر رفته و از پیچیدگی زیستشناختی برخوردار است ولی همچنان یک جهت و اخلاق کاملاً ثابت برای توسعه طبیعی را پذیرفتهاند.[۳۴] برای اسپنسر، دخالت در روند طبیعی تکامل خطرناک بود و باید به هر قیمتی از آن اجتناب کرد. چنین دیدگاههایی طبیعتاً با مسایل سیاسی و اقتصادی مبرم آن زمان همراه بود. اسپنسر به وضوح فکر میکرد که تکامل جامعه باعث ایجاد یک سلسله مراتب نژادی با قفقازیها در بالا و آفریقاییها در پایین است.[۳۵] این تصور عمیقاً با پروژههای استعماری که قدرتهای اروپایی در آن زمان دنبال میکردند مرتبط است و ایده برتری اروپا برای توجیه این پروژهها بهطور پدرانه به کار میرفت. ارنست هکل جانورشناس بانفوذ آلمانی حتی نوشت «مردان طبیعی نسبت به اروپاییهای بسیار متمدن به مهرهداران بالاتر نزدیکترند» که شامل سلسله مراتب نژادی نیست بلکه تمدنی نیز میشود.[۳۶]
به همین ترتیب، برهان تکاملی اسپنسر نظریه ای از دولت را مطرح کرد: ایده اسپنسر در مورد دولت محدود و عملکرد آزاد نیروهای بازار را خلاصه میکند: «تا زمانی که بهطور خود به خودی یک خواسته عمومی برآورده نشود، اصلاً نباید برآورده شود».[۳۷]
امیل دورکیم، یکی دیگر از پدران جامعهشناسی، دیدگاهی دوگانه از پیشرفت اجتماعی ارائه کرد.[۳۸] مفهوم کلیدی او همبستگی اجتماعی بود زیرا وی تکامل اجتماعی را برحسب پیشرفت از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیک تعریف میکرد.[۳۸]
- در همبستگی مکانیکی، مردم خودکفا هستند، ادغام کمی وجود دارد و بنابراین نیاز به استفاده از زور و سرکوب برای حفظ جامعه وجود دارد.[۳۸]
- در همبستگی ارگانیک، افراد یکپارچهتر و بهم وابستهتر هستند و تخصص و همکاری گستردهتر است.[۳۸]
پیشرفت از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیک اولاً مبتنی بر رشد جمعیت و افزایش تراکم جمعیت، ثانیاً بر افزایش «تراکم اخلاقی» (توسعه تعاملات اجتماعی پیچیدهتر) و ثالثاً بر افزایش تخصص در محیط کار است.[۳۸] از نظر دورکیم، مهمترین عامل در پیشرفت اجتماعی تقسیم کار است.[۳۸] این مورد بعدها در اواسط دهه ۱۹۰۰ توسط اقتصاددان استر بوسروپ (۱۹۱۰–۱۹۹۹) برای نقد برخی از جنبههای نظریه مالتوسی مورد استفاده قرار گرفت.
فردیناند تونیس (۱۸۵۵–۱۹۳۶) تکامل را به عنوان توسعه از جامعه غیررسمی به جامعه رسمی عقلانی و مدرن توصیف میکند. جایی که مردم آزادیهای زیادی دارند و قوانین و تعهدات کمی برای تحت سلطه سنتها و قوانین قرار گرفتن وجود دارد و این سبب میشود در آن مردم از عمل کردن براساس میل خودشان محدود میشوند.[۳۹] او همچنین خاطرنشان میکند زمانی که همه جوامع کوچکتر در یک جامعه واحد، بزرگ و مدرن جذب میشوند، تمایل به استانداردسازی و یکپارچگی به وجود میآید.[۳۹] بنابراین میتوان گفت تونیس بخشی از فرآیندی را توصیف میکند که امروزه به عنوان جهانی شدن شناخته میشود. تونیس همچنین یکی از اولین جامعه شناسانی بود که ادعا کرد تکامل جامعه لزوماً در مسیر درست پیش نمیرود چون پیشرفت اجتماعی کامل نیست و حتی میتوان آن را یک رگرسیون جدیدتر نامید، جوامع پیشرفته تر تنها پس از پرداخت هزینههای بالا به دست میآیند و در نتیجه رضایت مردم آن جامعه کاهش مییابد.[۳۹] کار تونیس پایه و اساس نئوتکاملگرایی شد.[۳۹]
اگرچه ماکس وبر معمولاً بهعنوان یک تکاملگرای اجتماعی - فرهنگی بهشمار نمیآید ولی نظریه طبقهبندی سهجانبه اقتدار او را میتوان بهعنوان یک نظریه تکاملی نیز در نظر گرفت. وبر سه نوع ایدهآل رهبری سیاسی، سلطه و اقتدار را از یکدیگر متمایز میکند:
- سلطه کاریزماتیک
- سلطه سنتی (پدرسالاران، پاتریمونیالیسم، فئودالیسم)
- سلطه قانونی (عقلانی) (قانون و دولت مدرن، بوروکراسی)
وبر همچنین خاطرنشان میکند سلطه قانونی پیشرفتهترین نوع است و اینکه اکثر جوامع از سنتی و اقتدار کاریزماتیک به اقتدار عقلانی و قانونی تکامل مییابند.
دیدگاههای انسانشناختیویرایش
نظریههای سیاسی کنونی قبیلهگرایان جدید آگاهانه بومشناسی و شیوههای زندگی مردم بومی را تقلید و آنها را با علوم مدرن تقویت میکنند. دموکراسی بوم منطقهای تلاش میکند «گروههای در حال تغییر» یا قبیلهها را در «مرزهای کمابیش روشن» که یک جامعه از بومشناسی اطراف به ارث میبرد، به مرزهای یک ناحیه بومشناختی محدود کند. پیشرفت میتواند با رقابت بین آنها ادامه یابد ولی نه در درون قبایل و توسط مرزهای بومشناختی یا انگیزههای سرمایهداری طبیعی که محدود شده و سعی در تقلید فشار انتخاب طبیعی بر جامعه انسانی دارد تا آن را به سازگاری آگاهانه با انرژی یا مواد کمیاب وادار سازد. گایانها استدلال میکنند جوامع برای ایفای نقش در بومشناسی زیستکره خود بهطور قطعی تکامل مییابند، در غیر این صورت در رقابت با جوامع کارآمدتری شکست خورده و از بین میروند که از اهرم طبیعت استفاده میکنند.
بنابراین، برخی به نظریههای تکامل اجتماعی- فرهنگی متوسل شدهاند تا ادعا کنند بهینهسازی بومشناسی و هماهنگی اجتماعی گروههای بهم پیوسته، مطلوبتر یا ضروریتر از پیشرفت به سمت «تمدن» است. یک نظرسنجی در سال ۲۰۰۲ از کارشناسان در مورد شمالگان آمریکای شمالی و قلمرو نوگرمسیری مردم بومی (گزارش شده در مجله "هاریرها") نشان داد که "همه آنهاً ترجیح دادهاند در سال ۱۴۹۱، پیش از هر گونه تماس اروپایی، یک فرد معمولی دنیای جدید باشند تا یک اروپایی معمولی آن زمان. این رویکرد با اشاره به این نکته مورد انتقاد قرار گرفتهاست که نمونههای تاریخی متعددی از مردم بومی وجود دارد که آسیبهای شدید زیستمحیطی (مانند جنگلزدایی جزیره ایستر و انقراض ماموتها در آمریکای شمالی) و اینکه طرفداران این هدف در دام کلیشه اروپایی وحشی نجیب افتادهاند.
جستارهای وابستهویرایش
- آیندهپژوهی
- ادوارد بارنت تایلور
- اسلحه، میکروب و فولاد
- اصلاحطلبی
- افزایش شتاب
- انتشار نوآوری
- برخورد تمدنها
- پویایی اجتماعی
- پویاییشناسی جمعیت
- تاریخ گرایی
- تعادل نقطهای
- تنوع فرهنگی
- داروینیسم اجتماعی
- عقلانی شدن
- علوم اعصاب فرهنگی
- فرانتس بواس
- فروپاشی اجتماعی
- لسلی وایت
- لوئیس هنری مورگان
- ماتریالیسم فرهنگی
- منشأ زبان
- نئوتکاملگرایی
منابعویرایش
پانویسویرایش
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ کوروتایف, آندری (2004). ادیان جهانی و تکامل اجتماعی تمدنهای اویکومن جهان قدیم: دیدگاهی بینفرهنگی ((ویرایش اول) ed.). لویستون، نیویورک: ادوین ملن. pp. ۱–۸. ISBN 978-0-7734-6310-3.
- ↑ مقایسه کنید:
تیول, دیوید ای. (2012). "۳ : تکامل: فرهنگها و قومیت". تکامل: جهان، زندگی، فرهنگها، قومیت، دین، علم و فناوری. پیتسبرگ: انتشارات دورنس. p. ۸۹. ISBN 978-1-4349-1816-1.
تکامل فرهنگی به عنوان یک نظریه در انسانشناسی در سده نوزدهم به عنوان نتیجه تکامل داروینی توسعه یافت. این فرآیندی است که در آن سازماندهی مجدد ساختاری در طول زمان تحت تأثیر قرار میگیرد و در نهایت شکل یا ساختاری را تولید میکند که از نظر کیفی با شکل اجدادی متفاوت است.
- ↑ الول، فرانک ال. (2013). نظامهای فرهنگی اجتماعی: اصول ساختار و تغییر. انتشارات دانشگاه آتاباسکا. p. ۱۰۳. ISBN 978-1-927356-20-3.
در طول تاریخ بشر، احتمالاً بیش از یک میلیون جامعه مختلف وجود داشتهاست. لنسکی (۲۰۰۵، ۷۴) باورمند است که در پایان دوران شکار و گردآوری خوراک بین ۱۰۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰۰ جامعه وجود داشت. [...] امروزه، حداکثر ۲۰۰ جامعه وجود دارد و اینها از کل طول تاریخ نمایندگی نمیکنند.
- ↑ بولر, پیتر جی. (2009). تکامل: تاریخچه یک ایده (۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. pp. ۳۰۱–۳۰۴. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ داوکینز، ریچارد (1976): ژن خودخواه، انتشارات دانشگاه آکسفورد، ص ۱۹۰، شابک ۰−۱۹−۸۵۷۵۱۹-X
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ Sztompka, p. 491
- ↑ بول آر, پیتر جی. (۲۰۰۹). تکامل: تاریخچه یک ایده (چاپ ۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. p. ۱۰۳. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ بول آر, پیتر جی. (۲۰۰۹). تکامل: تاریخچه یک ایده (چاپ ۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. p. ۱۴۵. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ بول آر, پیتر جی. (۲۰۰۹). تکامل: تاریخچه یک ایده (چاپ ۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. p. ۲۷–۴۷. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ مونتسکیو, چارلز دو سکندات (۱۹۸۹). آن ام. کولر; باسیا کارولین میلر; هارولد ساموئل استون (eds.). روح قوانین. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج. pp. ۲۱۳–۲۴۵. ISBN 0-521-36183-4. OCLC 18559462.
- ↑ مونتسکیو, چارلز دو سکندات (۱۹۸۹). آن ام. کولر; باسیا کارولین میلر; هارولد ساموئل استون (eds.). روح قوانین. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج. pp. ۲۴۶–۳۰۷. ISBN 0-521-36183-4. OCLC 18559462.
- ↑ مونتسکیو, چارلز دو سکندات (۱۹۸۹). آن ام. کولر; باسیا کارولین میلر; هارولد ساموئل استون (eds.). روح قوانین. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج. pp. ۳۱۰. ISBN 0-521-36183-4. OCLC 18559462.
- ↑ هرتلر, استیون سی.; اورلیو خوزه فیگردو; متئو پناهرهرا-آگویره; هیتور بی.اف. فرناندز; مایکل ای. وودلی از منی (۲۰۱۸). تکامل تاریخ زندگی: یک فرانظریه بیولوژیکی برای علوم اجتماعی. چم. pp. ۲۳۹–۲۵۴. ISBN 978-3-319-90125-1. OCLC 1139505827.
- ↑ لوند, نلسون (2018). جوانسازی روسو در فلسفه سیاسی: مقدمهای جدید. پالگریو مکمیلان. ISBN 978-3-319-82342-3. OCLC 1091034107.
- ↑ روسو, ژان ژاک (1997). ویکتور گورویچ (ed.). گفتمانها و سایر نوشتههای سیاسی. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج. pp. ۱۶۱–۱۷۸. ISBN 0-521-41381-8. OCLC 35638169.
- ↑ پریستمن, مارتین (2013). ویکتور گورویچ (ed.). شعر اراسموس داروین. انتشارات اشگیت. pp. ۱۸۴.
- ↑ بولر, پیتر جی. (2009). تکامل: تاریخچه یک ایده (ویرایش ۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. p. ۸۵. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ پریستمن, مارتین (2013). ویکتور گورویچ (ed.). شعر اراسموس داروین. انتشارات اشگیت. pp. ۱۸۴.
- ↑ پریستمن, مارتین (2013). ویکتور گورویچ (ed.). شعر اراسموس داروین. انتشارات اشگیت. pp. ۱۸۸.
- ↑ پریستمن, مارتین (2013). ویکتور گورویچ (ed.). شعر اراسموس داروین. انتشارات اشگیت. pp. ۱۸۸.
- ↑ پریستمن, مارتین (2013). ویکتور گورویچ (ed.). شعر اراسموس داروین. انتشارات اشگیت. pp. ۱۹۱.
- ↑ پریستمن, مارتین (2013). ویکتور گورویچ (ed.). شعر اراسموس داروین. انتشارات اشگیت. pp. ۱۸۹.
- ↑ این از مقدمه جیمز سکورد بر چمبرز, رابرت (1994). جیمز سکورد (ed.). بقایای تاریخ طبیعی خلقت و سایر نوشتههای تکاملی. شیکاگو: انتشارات دانشگاه شیکاگو. pp. ۱–۳.
- ↑ بولر, پیتر جی. (2009). تکامل: تاریخ یک ایده (۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. pp. ۱۳۵–۱۳۶. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ بولر, پیتر جی. (2009). تکامل: تاریخ یک ایده (۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. pp. ۱۳۶. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ بولر, پیتر جی. (2009). تکامل: تاریخ یک ایده (۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. pp. ۱۳۶. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ بولر, پیتر جی. (2009). تکامل: تاریخچه یک ایده (۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. pp. ۲۸۴. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ بولر, پیتر جی. (2009). تکامل: تاریخچه یک ایده (۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. pp. ۲۸۵. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ بولر, پیتر جی. (2009). تکامل: تاریخچه یک ایده (۲۵ ed.). برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. pp. ۲۸۶. ISBN 978-0-520-26128-0. OCLC 426118505.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ ۳۰٫۲ Sztompka, p. 495
- ↑ برای مقایسه اخیر بین تکامل زیستی و اجتماعی مراجعه کنید به گرینین، ال.; مارکوف، آ.; کوروتایف، آ. (2013). "در مورد شباهتهای بین مکانیسمهای تکاملی زیستی و اجتماعی: مدلسازی ریاضی". کلیودینامیک: مجله تاریخ کمی و تکامل فرهنگی. ۴ (۲). doi:10.21237/C7CLIO4221334.
- ↑ سیمون (1960). "هربرت اسپنسر و ارگانیسم اجتماعی". مجله تاریخ ایدهها. ۲۱ (۲): ۲۹۶..
- ↑ سیمون (1960). "هربرت اسپنسر و ارگانیسم اجتماعی". مجله تاریخ ایدهها. ۲۱ (۲): ۲۹۶..
- ↑ سیمون (1960). "هربرت اسپنسر و ارگانیسم اجتماعی". مجله تاریخ ایدهها. ۲۱ (۲): ۲۹۷–۸..
- ↑ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامSimon
وارد نشدهاست. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ بوید; ریچرسون. "ساخته شده برای سرعت، نه برای راحتی: نظریه داروینی قوانین بشر". تاریخ و فلسفه علوم زیستی. ۲۳. pp. 423-463
- ↑ سیمون (1960). "هربرت اسپنسر و ارگانیسم اجتماعی". مجله تاریخ ایدهها. ۲۱ (۲): ۲۹۷..
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ ۳۸٫۲ ۳۸٫۳ ۳۸٫۴ ۳۸٫۵ ۳۸٫۶ Sztompka, p. 500
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ ۳۹٫۲ ۳۹٫۳ ۳۹٫۴ Sztompka, p. 501
- ↑ بُوید, رابرت; ریچرسون, پیتر جی. (1985). فرهنگ و فرایند تکامل. شیکاگو: انتشارات دانشگاه شیکاگو. ISBN 978-0-226-06933-3.
- ↑ Sztompka, pp. 498-499
- ↑ Sztompka, pp. 499-500
- ↑ Sztompka, pp. 500–501
- ↑ Sztompka, pp. 502–503
- ↑ Sztompka, p. 504
- ↑ Sztompka, p. 505
- ↑ Sztompka, p. 506
- ↑ Sztompka, pp. 507–508