برکیارق

۵مین پادشاه دودمان سلجوقیان ایران

رکن‌الدین ابوالمظفر برکیارق (و نیز برکیاروق) پنجمین پادشاه دودمان سلجوقیان ایران بود. وی پسر ملکشاه یکم، سومین شاه این دودمان بود. وزرای او عبارتند از تاج‌الملک، فخرالملک، مویدالملک و مجدالملک.

بَرکیارُق
تصویری از سلطان برکیارق در کتاب جامع التواریخ
سلطان امپراتوری سلجوقی
سلطنت۱۰۹۴–۱۱۰۵
تاج‌گذاری۴۸۷ یا ۴۸۵ (قمری) در ری
پیشینمحمود اول سلجوقی
جانشینمحمد اول سلجوقی
زاده۴۷۲ (قمری)
۱۰۷۹/۱۰۸۰
درگذشته۲ ربیع‌الثانی ۴۹۸
۱۱۰۵ (۲۵ سال)
بروجرد
آرامگاه
فرزند(ان)ملکشاه دوم
خاندانسلجوقیان
پدرملکشاه یکم
مادرزبیده خاتون

عموی برکیارق تتش با شنیدن خبر مرگ ملکشاه سلجوقی برای به چنگ آوردن سلطنت، از محل حکومتش شام راهی عراق شد و پس از تأیید شدن توسط خلیفهٔ وقت به سمت مرکز ایران حرکت کرد.هر دو طرف با سپاهیانشان در نزدیکی ری به جنگ پرداختند و در نهایت تتش پیروز شد و برکیارق که به اصفهان برگشت نظاره گر شد که اصفهان توسط ترکان خاتون و محمود اول با لشگری از بغداد و قبایل کرمانشاه اشغال شده برکیارق توسط ترکان خاتون دستگیر شد اما تتش با کمک فرقه اسماعیلیون برکیارق را فراری دادند و برکیارق در قلعهٔ تکریت زندانی گشت. (۴۸۷ ه‍.ق)

در مدتی که برکیارق مشغول جنگ با تتش بود، عموی دیگرش ارسلان ارغون توانست بر کل خطهٔ خراسان مسلط گردد و از برکیارق درخواست قبول حکومتش در خراسان را کرد. برکیارق در ابتدا قبول کرد اما بعد از آن سپاهی به فرماندهی برادر ارسلان، بوری‌برس، به خراسان گسیل داشت تا کار ارسلان ارغون را یکسره کند، ولی سپاه بوری‌برس شکست خورد و ارسلان ارغون تصمیم به به‌دست گرفتن سلطنت سلجوقی کرد اما بلافاصله توسط غلامش کشته شد. بعد از مرگ ارسلان ارغون، برکیارق، برادرش سنجر را به حکومت خراسان برگزید.

در سال ۴۹۰ ه‍.ق موید الملک که مدتی پیش از وزارت برکیارق عزل شده بود، برای انتقام، یکی از امرا به نام انر را تحریک به به‌دست گرفتن سلطنت کرد ولی انر پس از فراهم آوردن لشکر، توسط فداییان اسماعیلیه به قتل رسید.

موید الملک با قتل انر به گنجه نزد محمد بن ملکشاه رفت و او را نیز به سلطنت رسیدن تشویق نمود. بین سلطان محمد و برکیارق پنج جنگ رخ داد که چهارتای آن‌ها با پیروزی برکیارق و یکی از آن‌ها با پیروزی سلطان محمد پایان یافت. در آخر بین برادران صلحی صورت گرفت به این ترتیب که اران، شام و جزیره در دست محمد، خراسان و ماوراءالنهر در دست سنجر و باقی مناطق امپراتوری سلجوقی دست برکیارق باشد.

برکیارق بن ملکشاه در سال ۴۹۸ ه‍.ق و در سی و پنج سالگی به علت بیماری سل فوت کرد و در شاه زواریون بروجرد دفن شد.

برکیارق کلمه‌ای ترکی به معنای «نور محکم و تزلزل‌ناپذیر» است. سلجوقیان برخلاف حکومت پیشین خود، غزنویان- که عمدتاً میراث ترکی خود را کنار گذاشته بودند - سلجوقیان با نام‌های ترکی مانند برکیارق، ارسلان ارغو یا سنجر، ریشه خود را حفظ کرده و به آن افتخار کردند.[۱]

پیشینه

ویرایش

برکیارق که در سال ۱۰۷۹ یا ۱۰۸۰ در اصفهان، پایتخت سلجوقیان متولد شد،[۲] بزرگ‌ترین پسر ملکشاه یکم (ح. ۱۰۷۲–۱۰۹۲) و شاهدخت سلجوقی زبیده خاتون بود.[۳] برکیارق در زمان مرگ پدرش در نوامبر ۱۰۹۲ تنها سیزده سال داشت، به این معنی که هیچ شاهزاده ای وجود نداشت که وارث امپراتوری وسیع سلجوقی باشد.[۴] برادر ناتنی برکیارق، محمد تپر، یازده ساله بود، در حالی که برادر ناتنی دیگری به نام محمود چهار ساله بود. یکی از برادران ملک شاه به نام توتوش اول، که از طرف برادرش بر سوریه حکومت می‌کرد، به عنوان تنها فرد بالغ ادعای تاج و تخت کرد، اما از نخبگان ترک حمایت کمی به دست آورد؛ بنابراین، مرگ ملک شاه، آغازی برای افول و تکه‌تکه شدن امپراتوری است، با امیران و نخبگان کاخ که هر یک با حمایت از یکی از پسران جوانش به عنوان سلطان تلاش می‌کنند تا قدرت را به دست آورند. این در نهایت نشان‌دهنده شروع اتابکان و شاهزادگان ترکمن خواهد بود که بعداً از کرمان تا آناتولی و سوریه امتداد خواهند یافت. یکی از همسران ملک شاه، ترکان خاتون، با همکاری وزیر سلجوقی تاج الملک، پسر چهار ساله‌اش محمود را در بغداد بر تخت سلطنت نشاند. او خلیفه عباسی المستظهر (ر. ۱۰۹۴–۱۱۱۸) را متقاعد کرد که خطبه (خطبه جمعه) را به نام محمود بخواند و لشکری به فرماندهی امیر کیوام الدوله کربوقا برای تصرف اصفهان و تصرف برکیارق فرستاد. در همین حال، خانواده و حامیان وزیر فقید سلجوقی نظام‌الملک (معروف به «نظامیه») به رهبری برده-سرباز ترک (غلام) ار-غوش، از برکیارق حمایت کردند. برکیارق را به صورت پنهانی از اصفهان خارج کردند و نزد اتابک (سرپرست) گوموشتیگین در ساوه و آوه فرستادند که او را در ری تاج‌گذاری کرد.[۵]

دوران

ویرایش

چالش‌های اولیه و تثبیت اقتدار

اگرچه برکیارق عموماً توسط نظامیه حمایت می‌شد، کلیفورد ادموند باسورث، مورخ مدرن، بیان می‌کند که «این لزوماً به این معنا نیست که نظامیه یک سیاست جمعی داشته‌است، زیرا هیچ‌یک از فرزندان نظام‌الملک از نظر توانایی و فرصت طلبی با پدرش برابری نمی‌کنند.[۶] و به نظر می‌رسد که عوامل شخصی اغلب آنها را تحت تأثیر قرار داده‌است».[۶] نظامیه از همه مهم‌تر به دنبال انتقام گرفتن از تاج الملک بودند، که گمان می‌رود پشت مرگ رقیبش نظام الملک بوده‌است (که به گفته مورخ مدرن، اندرو طاووس، احتمالاً تا حدی درست بوده‌است). نبردی بین این دو جناح در ژانویه ۱۰۹۳ روی داد که منجر به شکست یاران محمود و دستگیری تاج الملک شد. برکیارق که از قدرت اداری تاج الملک آگاه بود، حاضر شد او را وزیر خود کند. تاج الملک حتی توانسته بود با رشوه بخشی از نظامیه را خشنود کند. با این حال، این کافی نبود: نظامیه، تشنه انتقام، اعدام او را در ۱۲ فوریه تضمین کردند. ترکان خاتون به زودی شاهزاده سلجوقی اسماعیل بن یاقوتی را برای حمله به برکیارق احضار کرد. اگرچه اولی لشکری از ترکمانان از آذربایجان و اران تشکیل داده بود، اما توسط گوموش تگین اتابک برکیارق شکست خورد و اعدام شد. ترکان خاتون سپس سعی کرد با توتوش تماس بگیرد، اما ناگهان در سال ۱۰۹۴ درگذشت و پسر بیمارش محمود یک ماه بعد درگذشت.[۵][۴][۶]

درگیری با محمد اول

دشوارترین چالشی که برکیارق با آن روبرو شد، شورش برادر ناتنی‌اش محمد در سال ۱۰۹۸ یا ۱۰۹۹ بود. این شورش توسط پسر نظام الملک، مویدالملک، که قبلاً در خدمت برکیارق بوده و نقش کلیدی را ایفا کرده بود، تشویق شده بود. در شکست توتوش پس از عزل از سوی برکیارق، به خدمت محمد درآمد و محمد او را به عنوان وزیر خود منصوب کرد. مؤید الملک از موقعیت جدید خود برای گرفتن انتقام از رقبای خود استفاده کرد که این امر آسان‌تر شد زیرا محمد هنوز به بلوغ نرسیده بود (در آن زمان تقریباً ۱۷ سال داشت). نظامیه و خانواده‌های سرشناس اصفهان نیز به محمد پیوستند و مانع از ورود برکیارق به شهر شدند. این شورش از پایگاه محمد در شهر گنجه در اران آغاز شد که در سال ۱۰۹۳ توسط برکیارق به عنوان اقطاع (کمک زمین) به او داده شده بود. تصرف ری توسط محمد، آسیب‌پذیری قلمرو برکیارق را آشکار کرد. سعدالدوله گوهرآئین، شیحنه (مدیر نظامی) بغداد، به زودی به محمد ملحق شد، که نشان می‌دهد این شهر نیز به قلمرو او اضافه شده‌است. با این وجود، جنگ پنج ساله همچنان بلاتکلیف بود و بغداد بارها دست به دست می‌داد. محمد حتی با حمایت سنجر (که برکیارق را تحقیر می‌کرد) نتوانست رقیب خود را شکست دهد. اقتدار برکیارق همچنان رو به تضعیف بود و تا سال ۱۱۰۴، با پایان یافتن خزانه اش، مجبور شد برای صلح شکایت کند. متعاقباً معاهده ای منعقد شد که بر اساس آن محمد به عنوان حاکم جنوب عراق، شمال ایران، دیار بکر، موصل و سوریه به رسمیت شناخته شد، در حالی که برکیارق به عنوان حاکم بقیه ایران (از جمله اصفهان) و بغداد به رسمیت شناخته شد. با این حال، این معاهده به احتمال زیاد شرایط واقعی وضعیت را نشان نداد. در سال بعد (۱۱۰۵) هیچ ضرابخانه ای به نام برکیارق در سرزمین‌های مرکزی اسلامی وجود نداشت. در راه اصفهان در ۲۵ سالگی بر اثر بیماری سل در نزدیکی شهر بروجرد درگذشت و پسر شیرخوارش ملک شاه دوم جانشین وی شد. بغداد متعاقباً به تصرف محمد درآمد که ملک شاه دوم را به قتل رساند.[۵]

تبارنامهٔ سلجوقیان

ویرایش
دقاق تیمور یالیغ
سلجوق بیگ
ارسلان اسرائیلمیکائیلموسی
ابراهیم ینال
  سلیمان یکم
  منصور
سلیمانقرا ارسلان قاورد
تتشتکشارسلان ارغوان
  داود
  سلیمان‌شاه
  محمد دوم
  کیقباد دوم
  قلیچ ارسلان چهارم
  کیخسرو سوم

منابع

ویرایش
  1. Bosworth 2001.
  2. Bosworth 1968.
  3. Van Donzel 1994.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ Bosworth 1988.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ Tetley 2008.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ Peacock 2015.
  • جی.آ. بویل، تهران، تاریخ ایران کمبریج، انتشارات امیر کبیر، جلد پنجم.
  • بنداری، فتح بن علی، زبدة النصره و نخبة العصره، ترجمه جلیلی، محمد حسین، بنیاد فرهنگ ایران
  • راوندی، محمد بن علی، راحة الصدور و آیة السرور، به تصحیح اقبال، محمد
  • نیشابوری، ظهیرالدین، سلجوقنامه
  • زرین کوب، روزبه، مقاله برکیارق، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
پیشین:
محمود پسر ملکشاه
پنجمین پادشاه سلجوقی
۴۹۸–۸۷/۴۸۵ هجری‌قمری
پسین:
ملک‌شاه دوم