جنگ صلیبی ششم
جنگ صلیبی ششم | ||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از جنگهای صلیبی | ||||||||||
![]() ملاقات فریدریش دوم (سمت چپ) و سلطان کامیل در (سمت راست). | ||||||||||
| ||||||||||
طرفین درگیر | ||||||||||
امپراتوری مقدس روم و متحدین | ایوبیان |
پادشاهی قبرس ایبلین | ||||||||
فرماندهان و رهبران | ||||||||||
فریدریش دوم، امپراتور مقدس روم هرمان وون سالزا | الکامل محمد بن عادل |
هنری اول جان ایبلین |
جنگ صلیبی ششم (انگلیسی: Sixth Crusade) یا جنگ صلیبی فریدریش دوم (انگلیسی: Frederick II's Crusade) در تلاشی مجدد برای بدست آوردن اورشلیم به سال ۱۲۲۸ آغاز گردید و در سال ۱۲۲۹ خاتمه یافت. پس از گذشت ۷ سال از جنگ صلیبی پنجم که به شکست صلیبیون انجامید، فریدریش دوم، امپراتور مقدس روم، جنگ صلیبی جدیدی را جهت تصرف مجدد پادشاهی اورشلیم آغاز کرد که در حقیقت نه یک جنگ صلیبی تمام عیار بلکه مکاتبات دوستانه و حاکی از تعارف بین امپراتور فریدریش و سلطان کامل ایوبی بود. بعد از این مکاتبات و عقد صلح نامهای جدید، اورشلیم و تعدادی از مناطق اطراف آن برای مدت حدود ۱۵ سال در اختیار مسیحیان قرار گرفت، هر چند مسلمین نیز مجاز بودند که به راحتی و بدون دردسر به بیتالمقدس و مسجدالاقصی در جهت زیارت بروند.
در ۱۲۲۲ میلادی، جان برین، به قصد تحریک پاپ و پادشاهان غرب اروپا برای تدارک جنگ جدیدی با مسلمانان و نیز یافتن همسر مناسبی برای دخترش یولاند، که وارث تاج و تخت اورشلیم بود، راهی اروپا شد. او و کاردینال پلاجیو دراواخر مه ۱۲۲۲ با پاپ هونوریوس ملاقات کردند و نظر مساعد وی را برای تدارک جنگ صلیبی جدید به دست آوردند. همزمان، جان برین، یولاند را به همسری فردریش دوم، امپراتور پر قدرت مقدس روم، درآورد. فردریش از نمایندگان پاپ که در ژوئیه ۱۲۲۵ به دیدارش رفته بودند، خواست تا حمله به مشرق زمین را دو سال به تعویق بیندازند که پاپ این درخواست وی را پذیرفت.
دو سال بعد، پاپ جدید، گریگوری نهم، از فردریش خواست که به وعدهاش عمل کند. امپراتور مقدس روم، که به پادشاه اورشلیم ملقب شده بود، پس از تعلل بسیار، راهی شرق شد، اما در میانه راه بیمار شد و از اینرو، فرماندهی سپاهش را بر عهده بطرک اورشلیم گذاشت و پاپ را نیز از ماجرا مطّلع ساخت. پاپ اقدام امپراتور را نوعی خودداری از رفتن به مشرق دانست و وی را در نوامبر ۱۲۲۷ تکفیر کرد و از شرکت در جنگهای صلیبی محروم ساخت. با این حال، در ژوئن ۱۲۲۸، فردریش بدون توجه به فرمان تحریم، با پانصد تن از سواران خود راهی مشرق شد. وی برای اثبات حق حاکمیتش بر جزیره قبرس، حدود یک ماه در آنجا اقامت گزید و سپس در سپتامبر ۱۲۲۸ به سمت عکا حرکت کرد. فردریش، به رغم علاقهاش به مسلمانان و طرد شدن از طرف پاپ و کمبود نیروی نظامی، بر آن شد تا به حملهاش جنبه سیاسی بدهد. شرایط زمانی نیز به او یاری رساند؛ چه، پس از اخراج صلیبیان از مصر، از اواخر ۱۲۲۳ به تدریج میان فرزندان ملک عادل اختلافات شدیدی رخ نمود؛ ملک کامل از فردریش و ملک معظم از جلالالدین خوارزمشاه، یاری خواست. فردریش پس از ورود به عکا، با اعزام پیکی نزد ملک کامل به او یادآوری کرد که در پاسخ به درخواست استمداد او آمده و اینک او باید به وعدههایش مبنی بر تسلیم اورشلیم عمل کند. پس از مذاکرات طولانی بالاخره در ۱۸ فوریه ۱۲۲۹ قرارداد صلحی به مدت ده سال و پنج ماه میان فردریش دوم و ملک کامل منعقد گردید و به موجب آن شهر اورشلیم و بیتلحم، به شرط آنکه بناهای مقدس عیسوی آن نوسازی نشود، به صلیبیون واگذار گردید؛ که این معاهده با مخالفت عمومی مسلمانان روبهرو شد. ملک ناصر داود، حاکم دمشق، از شیخ شمسالدین سبط ابن جوزی خواست تا در جامع دمشق، با برانگیختن احساسات مردم، به تقبیح این معاهده بپردازد. دیگر گروه ناراضیان، صلیبیون بودند که دستاورد بزرگی را که فردریش بدون جنگ به دست آورده بود، به درستی درنیافتند و حتی پاپ علیه املاک فردریش در ایتالیا اقداماتی کرد که وی را ناگزیر نمود در ۱۲۲۹ به اروپا بازگردد. بدینترتیب، ششمین جنگ صلیبی به پایان رسید.
پیشزمینهویرایش
جنگ صلیبی پنجمویرایش
پس از فرجام بد جنگ صلیبی چهارم، پاپ اینوسنت سوم در فکر حملهٔ جدیدی به شرق بود؛ بنابراین وی طی منشوری، قدرت رو به پیشرفت مسلمانان علیه صلیبیون در اراضی مقدس به همه اروپاییان گوشزد کرد. پس از درخواست پاپ در منشور، نمایندگان وی عازم مناطق مختلف اروپا شدند تا اروپاییان برای شرکت در جنگ جدید تشویق و ترغیب کنند. پس از گرد آوردن نیروها از تمام نقاط اروپا، در شورای لاتران[الف] در سال ۱۲۱۵ میلادی، طرح کلی جنگ تعیین و نیروها به رهبری آندراش دوم مجارستان و لئوپولد ششم، دوک اتریش، در ۱۲۱۷ عازم عکا شدند که در میانه راه پادشاه قبرس [ب] نیز به آنها پیوست.[۱][۲][۳][۴] اما قدرتمندترین حاکمی که قرار بود در این جنگ شرکت کند، فریدریش دوم، امپراتور مقدس روم بود که برای شرکت در این جنگ اعلام آمادگی کرده بود.[پ][۵][۶][۷][۸][۹]
در شرق، پس از مرگ صلاحالدین ایوبی قلمرو ایوبیان میان فرزندان صلاحالدین و بردارش سیفالدین عادل تقسیم شد. افضل، فرزند ارشد و جانشین صلاحالدین، حاکم شام شد. فرزند دیگرش، عزیز ایوبی، حکومت مصر را در اختیار گرفت و ظاهر ایوبی، حکومت حلب را بهدستآورد و عادل، در جزیره استقرار یافت.[۱۰] اما دیری نپایید که میان آنان اختلاف افتاد بهنحوی اوضاع ایوبیان آشفته شد با این حال سرانجام سیفالدین عادل، توانست با حضور بهموقع خود، اختلافات درون خاندانی را رفع و خود حکومت دمشق را در دست بگیرد و بدینسان وحدتی در قلمرو ایوبی ایجاد کند.[۱۱]
پس رسیدن نیروهای صلیبی به عکا، طی شورایی قرار بر آن شد تا صلیبیون از راه فتح و تسخیر مصر، عازم اراضی مقدس شوند. بنابراین اولین هدف، شهر بندری دمیاط بود. این شهر با وجود مقاومت نیروهایش، سرانجام در ۱۲۱۹ بهدست صلیبیون سقوط کرد.[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵] پس از آنکه پادشاه اورشلیم[ت] بهدلیل مرگ پدر همسرش، لئو یکم ارمنستان، به عکا بازگشت، صلیبیون به رهبری کاردینال پلاجیو، آماده حمله به هدف بعدی یعنی قاهره شدند.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹] ایوبیان نیز به رهبری ملک کامل در منصوره مستقر شدند تا مانع پیشروی صلیبیون به سمت قاهره شوند. در همین زمان بود دیگر حاکمان ایوبی نیز به کمک کامل شتافتند. پس از حرکت و پیشروی صلیبیون به سمت قاهره، ایوبیان سدهای رود نیل را تخریب کردند که سبب شد نیروهای صلیبی در تنگنا قرار بگیرد و سرانجام محاصره شوند. اینچنین، صلیبیون بهناچار تقاضای صلح و تسلیم کردند.[۲۰][۲۱][۲۲][۲۳][۲۴] سرانجام در ۱۲۲۱ صلح میان صلیبیون و ایوبیان به امضا رسید که به موجب آن صلیبیون از دمیاط و مصر خارج شدند و به عکا که مقر نیروهای صلیبی در منطقه بود، بازگشتند.[۲۵][۲۶]
شرایط مسیحیان پس از جنگ صلیبی پنجمویرایش
پس از پایانی یافتن جنگ صلیبی پنجم و شکست خوردن نیروهای صلیبی، جان برین به پادشاهی خود در عکا بازگشت[۲۷][۲۸] تا اوضاع قلمروی خود را سر و سامان بخشد. اما بازرگانان جنوایی و پیزایی در همین زمان با یکدیگر در عکا درگیر شدند که این درگیری منجر به خرابی قسمتی از شهر شد.[۲۹] براساس گزارشهای اهالی جنوا، جان برین از پیزاییها حمایت کرد تا بازرگانان اهل جنوا مجبور به ترک عکا شوند و به بیروت روند.[۳۰]
جان پس از سر و سامان بخشیدن به اوضاع داخلی پادشاهی، برای یافتن همسری مناسب برای دخترش یولاند و همچنین ترغیب پادشاهان اروپایی برای شروع جنگی جدید علیه ایوبیان به جبران شکست جنک قبلی، عازم اروپا شد.[۳۱] در واقع وی نخستین پادشاه اورشلیم است که به اروپا سفر کرد؛ و قبل از حرکت به سمت اروپا، اودو مونتبلیر را بهعنوان نایب خود در زمان غیبتش در پادشاهی انتخاب کرد.[۳۲][۳۳] وی در اکتبر ۱۲۲۲ به سمت ایتالیا حرکت کرد تا در آنجا در شورایی در مورد جنگ جدید صلیبی گفتگو کند. در طی این شورا به درخواست جان، پاپ هونوریوس اعلام کرد که تمامی سرزمینهای صلیبی باید با پادشاهی اورشلیم متحد شوند. برای برنامهریزی و طراحی لشکرکشی جدید، پاپ و فریدریش در فرنتینو در مارس ۱۲۲۳ با یکدیگر ملاقات کردند.[۳۴][۳۵] طی این جلسه جان برین با فریدریش توافق کرد که دخترش را به ازدواج وی درآورد و در عوض فریدریش قول داد که جان تا آخر عمرش پادشاه اورشلیم باقی بماند. جان پس از توافق با فریدریش عازم فرانسه، انگلستان و اسپانیا شد تا حمایت آنان را جلب کند؛ اما نتوانست کمک آنان را جلب کند.[۳۶][۳۷][۳۸]
شرایط مسلمانان پس از جنگ پنجم صلیبیویرایش
پس از پیروزی ایوبیان در جنگ پنجم، اتحادی که میان خاندان ایوبی برای شکست صلیبیون ایجاد شده بود، شکسته شد، این خاندان مجدداً درگیر اختلافات و منازعات داخلی شدند. این منازعات داخلی پس از مرگ سیفالدین عادل، برادر صلاحالدین و اختلاف میان فرزندانش بیشتر شد. در این زمان، المعظم عیسی حاکم دمشق؛ ملک الاشرف حاکم جزیره؛ و الکامل به عنوان پسر بزرگتر عادل، سلطان مصر بود اما دعوی برادران برای رسیدن به سلطنت، سبب اختلاف و درگیری میان برادران شد. این منازعات مقارن بود با آغاز حملات مغول به ایران و پیشروی خوارزمشاهیان به سمت غرب، بدین خاطر نگرانی هجوم آنها به جزیره و شام احساس میشد. تلاشهای اشرف موسی برای بازگرداندن اتحاد بین خاندان ایوبی برای مقابله با خوارزمشاهیان و مغولان ناموفق بود. درگیری بین برادران در ۱۲۲۳ آغاز شد تا اینکه اخبار حرکت فریدریش دوم به سمت شرق باعث شد تا هر یک از برادران، سعی کنند تا فریدریش را به خود نزدیک کنند تا از وی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند. سرانجام الکامل توانست روابط حسنهای با فریدریش برقرار سازد.[۳۹]
علاوه بر اختلافات درونی در میان ایوبیان، در این زمان در فلات ایران پس از مرگ محمد خوارزمشاه، جلالالدین خوارزمشاه به قدرت رسید و سعی کرد تا قلمروی خود را به سمت غرب گسترش دهد. با این حال برای رسیدن به خواسته خود، ناچار شد با ایوبیان که درگیر منازعات داخلی بودند، وارد جنگ شود؛ اما ایوبیان برای مقابله با خوارزمشاهیان، طرح همکاری با سلاجقه روم (علاءالدین کیقباد)، که آنها نیز با سلطان خوارزمی درگیر بودند، پیریزی کردند. این توافق در آخر منجر شد که دو دولت متحد، جلالالدین خوارزمشاه را در نزدیکی اخلاط شکست دادند. جلالالدین پس از این شکست به سمت شرق بازگشت و دیگر نتوانست به غرب بازگردد.[۴۰][۴۱]
فردریش دومویرایش
پس از شکست صلیبیون در جنگ صلیبی پنجم، انگشت انتقاد علاوهبر رهبران و فرماندهان این جنگ، به سمت فریدریش نیز نشانه گرفته شد.[۴۲] در این زمان ۶ سال از سوگند وی برای حضور در اراضی مقدس میگذشت و برخلاف قولهای مکررش، قدمی به مصر نزدیک نشده بود. با این حال وی به دادن وعدههایی همچون حرکت به سمت شرق بعد از رسیدن نیروهایش ادامه داد تا اینکه در سال ۱۲۲۱، پاپ هونوریوس سوم در نامهای، امپراتور مقدس روم را برای تأخیرهای مکررش سرزنش کرد و از اینکه اجازه داد بود، فریدریش از مسئولیت شانه خالی کند، خود را مقصر میدانست.[۴۳][۴۴][۴۵]
فریدریش در جلسهای که با پاپ داشت، پاپ را متقاعد ساخت که وی تقصیری در تأخیرها ندارد و پاپ را مطمئن ساخت که به زودی فرماندهی جنگ صلیبی جدیدی را بر عهده خواهد گرفت. او پس از ۱۰ سال تأخیر در ایفای در سوگند خود، دوباره با پاپ تجدید عهد کرد و تاریخ اعزام ناوگانش را بهار ۱۲۲۵ قرار داد. پس از آن خطبای صلیبی به مناطق مختلف اروپا اعزام شدند اما گردآوری نیروها بهکندی صورت میگرفت. با وجود سفر جان برین، عده کمی حاضر به شرکت در جنگ شدند و پول چندانی نیز جمع نشد. با این حال فریدریش توانست ناوگان بزرگی را فراهم آورد اما استقبال ضعیف شاهزادگان آلمانی سبب شد تا وی دوباره از پاپ تقاضا کند که جنگ صلیبی جدید را به تعویق بیندازد.[۴۶][۴۷]
جلسه سن جرمانوویرایش
این شرایط سبب شد که فریدریش تا آستانه تکفیر پیش برود اما وی برای جلوگیری از این اتفاق تقاضای جلسه حضوری دیگری کرد. این جلسه در ۲۵ ژوئیه ۱۲۲۵ در سن جرمانو برگزار شد و بار دیگر فریدریش پاپ را از قصد و نیت تغییرناپذیرش برای شرکت در جنگ صلیبی مطلع ساخت. پاپ در این جلسه پاسخ داد تنها به شرطی میتواند تأخیر امپراتور را بپذیرد که وی تعداد ارتش، دامنه حمله و تاریخ حرکت را تعیین و بهنحوی قول خود را تضمین کند. فریدریش متعهد شد که در ۱۵ اوت ۱۲۲۷، همراه با سپاه بزرگی از طریق دریا به سمت شرق حرکت کند و حداقل ۲ سال رهبری نیروهای صلیبی را بر عهده بگیرد. وی برای تضمین عهد خود، توافق کرد که صد هزار انس طلا بهعنوان وثیقه در نزد پادشاه و اسقف اورشلیم و رهبر شوالیههای توتونیک بگذارد و در بازگشت به عکا آن را پس بگیرد؛ و اگر وی در انجام عهد خود قصور میکرد، وثیقه بهعنوان غرامت به آنها تعلق میگرفت. همچنین وی پذیرفت در صورت تخلف از وعدههایش در سن جرمانو، بیدرنگ تکفیر شود. پس از امضای این قرارداد فریدریش به سرعت عازم شمال شد تا خود را آماده حرکت کند.[۴۸][۴۹]
ازدواج فردریش با ایزابلاویرایش
در ژوئن ۱۲۲۲، کنستانس آراگون، همسر فریدریش دوم در گذشت. فریدریش برای روشن کردن مقاصد جنگ صلیبی خود، پیشنهاد کرد که با ایزابلا (یولاند) دختر جان برین، پادشاه اورشلیم، ازدواج کند اما جان برین به این وصلت تمایل نداشت. جان خود با ازدواج با ماریا مونفروا به پادشاهی اورشلیم رسیده بود. پس از مرگ ماریا در سال ۱۲۱۱، وی بهعنوان قیم دخترش به حکومت کردن ادامه داد. جان از آن ترس داشت که فریدریش پس از ازدواج با ایزابلا به عنوان همسر وارث، مدعی پادشاهی اورشلیم برای خود شود. فریدریش جان را متقاعد ساخت که چنین نخواهد کرد. پاپ مشتاق این وصلت بود زیرا موجب پیوند امپراتوری مقدس روم و دولتهای صلیبی اورشلیم میشد. وی امیدوار بود که چنین اتحادی دفاع بلند مدت سرزمین مقدس و پادشاهی اورشلیم را تضمین کند. بالاخره جان رضایت داد و در نوامبر ۱۲۲۵، فریدریش با ایزابلا ازدواج کرد.[۵۰][۵۱][۵۲]
فریدریش برخلاف وعدههایش بعد از ازدواج بیدرنگ خود را پادشاه اورشلیم خواند و مهر امپراتوری را تغییر داد و لقب خود را در آن گنجاند. جان برین بهشدت از این اقدام فریدریش خشمگین شد و نزد پاپ اقدام فریدریش را تقبیح کرد. هونوریوس طی نامهای به فریدریش، اقدام وی در تغییر مهر امپراتوری و نامیدن خود به عنوان پادشاه اورشلیم را محکوم کرد. اما بیش از این نمیتوانست کاری انجام دهد.[۵۳][۵۴][۵۵]
روابط با ایوبیانویرایش
پس از شکست صلیبیون، اتحاد و هماهنگی میان پسران عادل از بین رفت. الکامل و المعظم با یکدیگر به خصومت برخاستند و الاشرف نیز بین این دو در نوسان بود. الکامل مطمئن بود که اگر فریدریش با ارتش بزرگ صلیبی به مصر بیاید، بردارش در مقابل او قرار خواهد گرفت. به همین دلیل برای پیشگیری از چنین پیشامدی در سال ۱۲۲۹ نمایندهای نزد امپراتور مقدس روم فرستاد. نماینده ایوبی، امیر فخرالدین، با هدایای گرانبها وارد دربار امپراتوری شد. فریدریش که تحت تأثیر امیر قرا گرفته بود بنابراین به سرعت با یکدیگر دوست شدند و حتی فریدریش به مهمانان مسلمان خود رتبه شوالیهگری اعطا کرد.[۵۶][۵۷]
هرچند هنوز شرایط معامله میان طرفین به صورت دقیق تعیین نشده بود، اما مشخص بود که اگر صلیبیون از مصر چشم میپوشیدند و در عوض به دمشق حمله میکردند، سلطان نیز اورشلیم و پادشاهیاش را به آنها واگذار میکرد. این پیشنهاد خیلی برای فریدریش جذاب بود. وی نماینده خود را به مصر فرستاد تا دربارهٔ جزئیات بحث کنند. فرستاده امپراتور حتی به دمشق هم سفر کرد تا شاید المعظم برای خنثیکردن نقشه برادرش پیشنهاد جذابتری ارائه کند اما المعظم پیشنهاد وی را رد کرد.[۵۸][۵۹]
مرگ هونوریوس سوم و فراخوانی جنگویرایش
در ۱۸ مارس ۱۲۲۷، هونوریوس سوم درگذشت و هرگز جنگ صلیبی را که آن همه در انتظارش بود، ندید. جانشین وی گریگوری نهم مانند هونوریوس تعهد ویژهای نسبت به آزادی اراضی مقدس داشت و مشتاق بود که فریدریش به عهد خود وفا کند. در مراسم تاجگذاری امپراتور فریدریش در سال ۱۲۲۰، گریگوری با دست خود صلیب را به او داده بود. با این حال گریگوری نیز مانند هونوریوس از خلف وعدههای فریدریش به ستوه آمده بود و دیگر تحمل هیچگونه تأخیری را نداشت. گریگوری در نامهای که انتخاب فریدریش را اعلام میکرد، اروپا را فراخواند تا در راستای هدف مقدس جنگ صلیبی به او ملحق شوند و در عین حال به او اخطار کرد که اگر یک بار دیگر در ایفای عهد خود خود قصور ورزد، بهطور حتم او را تکفیر خواهد کرد. فریدریش قصد داشت طبق وعده خود عمل کند. سربازگیری در اروپا کمکم داشت به بار مینشست البته فرانسه در این میان استثناء بود، چرا که فیلیپ سوم سرگرم فرماندهی نیروهای صلیبی خود علیه ریموند کنت تولوز بود.[۶۰][۶۱]
پیش از حرکتویرایش
آمادگیویرایش
تابستان ۱۲۲۷، رهبران صلیبی برای آغاز حرکت و حمله در بریندیزی گرد آمدند. آن سال گرمای ایتالیای شمالی بسیار شدت یافته بود و تأمین آب مشکلی برای صلیبیون شده و بیماری بسیاری از آنها را از پا انداخته بود. قسمت قابلتوجهی از ارتش اردوگاه را رها کرده و به سرزمین خود بازگشته بودند. مابقی افراد نیز در ماه اوت سوار کشتی شدند. سرانجام و پس از مدتها انتظار، سپاه صلیبی طبق برنامه حرکت خود را آغاز کرد اما رهبری این گروه بر عهده هاینریش چهارم بود، نه امپراتور فریدریش؛ و ابناثیر مورخ معروف، به این مطلب توجه کردهاست و در ذیل حوادث سال ۱۲۲۹ به این داستان نیز اشاره کردهاست:
دلیل این امر، بیماری فریدریش است که وی در بدو ورود به کشتی قبل از خروج خلیج آدریاتیک به آن مبتلا شد. علاوه بر وی، بسیاری از افراد جان سپردند. از این رو برای بهبود سلامتی امپراتور، مابقی نیروهای به فرماندهی هاینریش چهارم عازم شرق شدند و امپراتور و نزدیکانش راه بندر اترانتو را در پیش گرفت. وقتی فریدریش بهدنبال این ماجرا به چشمههای آب معدنی پوتزولی واقع در نزدیکی ناپل رفت، روشن بود که فعلاً قصد حرکت به سمت شرق را ندارد.[۶۴][۶۵][۶۶]
تکفیر فریدریشویرایش
فریدریش نمایندگانی را نزد گریگوری نهم فرستاد تا شرایط حرکت نیروهای صلیبی و بداقبالی وی برای عزیمت به سمت شرق را توضیح دهد و او را مطمئن سازد که سال آینده به صلیبیون خواهد پیوست. گریگوری که چنین حرف هایی را به کرات از فریدریش شنیده بود، طبق گفته و توافق خود فریدریش، وی را محکوم و سپس در ۲۹ سپتامبر ۱۲۲۷، وی را تکفیر کرد. هرچند پاپ احتمال میداد که بیماری خطرناک تمارضی بیش برای فرار از مبارزه نباشد، با این حال دلیلی وجود نداشت که او واقعاً تمارض کرده باشد زیرا از هر لحاظ به نفع فریدریش بود که به شرق مدیترانه برود. در این زمان مذاکرات و وی با الکامل پیشرفت قابل توجهی داشت. وقتی وی با سربازانش از راه میرسید و آماده حمله المعظم میشد، انتظار داشت که الکامل، اورشلیم را به وی واگذار کند. اما زمان به ضرر وی تمام شد چرا که در نوامبر ۱۲۲۷، المعظم درگذشت و الکامل بیدرنگ فلسطین را بدست گرفت. بدین ترتیب توافق وی با الکامل بهم خورد.[۶۷][۶۸][۶۹]
در اکتبر ۱۲۲۷، سپاه صلیبی بدون همراهی فریدریش به عکا رسید. وقتی خبر رسید که امپراتور دوباره در حرکت تأخیر کردهاست، عده زیادی سپاه را ترک کردند و عده بیشتری هم با اطلاع از تکفیر شدن وی، تصمیم به ترک جنگ گرفتند. مابقی نیروها نیز نمیتوانستند کار چندانی انجام دهند زیرا طبق قرارداد صلح با مسلمانان، فقط فریدریش میتوانست جنگ را از سر بگیرد؛ بنابراین آنها زمستان را به تعمیر و مرمت استحکامات ساحلی در عکا پرداختند.[۷۰]
اختلاف با پاپ و تأخیر حرکتویرایش
پس از تکفیر فریدریش توسط پاپ گریگوری، وی در حضور مردم اعلام کرد که بدون در نظر گرفتن تکفیر، ماه مه آینده به سمت شرق مدیترانه حرکت خواهد کرد اما گریگوری وی از این کار بر حذر داشت. پاپ تأکید داشت که امپراتور برای حضور در جنگ صلیبی ابتدا باید اقدام به طلب بخشایش کند. در غیر این صورت نه از ارتش صلیبی و نه از جنگجویی خبری نخواهد بود اما فریدریش این درخواست پاپ را نادیده گرفت.[۷۱]
با فرا رسیدن ماه مه، فریدریش دوباره عزیمت خود را به تأخیر انداخت زیرا منتظر تولد پسرش کنراد بود. ۲۵ آوریل ۱۲۲۸ کنراد به دنیا آمد اما ایزابلا هنگام تولد کنراد درگذشت. جان برین که در حال حاضر علاوه بر سلطنت، دخترش را نیز از دست داده بود، مبدل به یکی از سرسختترین مخالفان فریدریش شد و خود را در خدمت پاپ قرار داد تا در مقابل فریدریش قرار گیرد. فریدریش نیز از مرگ ایزابلا متأثر بود زیرا سلطنت اورشلیم را برای وی دشوار میساخت. فریدریش به عنوان همسر شخصی که وارث حکومت بود، میتوانست از لحاظ قانونی در سرزمین مقدس تاجگذاری کند، اما با مرگ همسر و تولد پسرش تنها ادعایی که میتوانست داشته باشد، نیابت سلطنت کنراد بود. در این میان فقط کنراد میتوانست تاج شاهی بر سر گذارد و لقب پادشاهی اتخاذ کند، با این حال فریدریش این اصول را نیز نادیده گرفت.[۷۲][۷۳][۷۴]
آغاز حرکت به سمت شرقویرایش
سرانجام فریدریش در اواخر ژوئن به قصد اراضی مقدس حرکت خود را آغاز کرد. پاپ در نامهای به جرالد سراسقف اورشلیم و روسای فرقههای نظامی اعلام کرد که امپراتور جزو صلیبیون نیست بلکه دشمن دین و مسیح است. فریدریش برخلاف ممنوعیتهای پاپ به سمت شرق حرکت کرد تا طبق برنامه، فرماندهی نیروهای صلیبی را در آنجا بر عهده بگیرد. طبق حکم کلیسا آنها حق نداشتند نه با وی عهد و پیمان ببندند و نه در اجرای نقشههایش با وی همکاری کنند. همانطور که در مورد تمام تکفیرشدگان معمول بود، صلیبیون حق نداشتند هیچگونه ارتباطی با او برقرار کنند.[۷۵]
توقف در قبرسویرایش
فریدریش به جای حرکت مستقیم به سمت شرق و بندر عکا، با تغییر مسیر خود، ابتدا عازم قبرس و بندر لیماسول شد که در زمان ریچارد یکم تسخیر و به پادشاهی اورشلیم ضمیمه شده بود. با این حال قصد امپراتور از سفر به قبرس مشخص و واضح بود: تحکیم قدرت خود بر دول صلیبی در شرق و ایجاد پایگاهی دریایی برای امپراتوری مقدس روم در دریای مدیترانه. در سپتامبر ۱۲۲۸، برخورد میان فریدریش و نجبای قبرس آغاز شد. فریدریش تصمیم گرفت که رقبای خود، بخصوص جان ابلین که بزرگترین مالک در دو پادشاهی اورشلیم و قبرس بود، از میان بردارد تا بتواند به خواسته خود برسد؛ بنابراین در اولین گام از جان ابلین خواستار استرداد شهر بیروت و دریافت مالیات قبرس شد. در مقابل جان ابلین برای مانع شدن از اقدام و خواسته فریدریش، نیروهای خود را آماده ساخت اما نمیخواست وارد درگیری نظامی با امپراتور مقدس روم شود. با این حال تنش میان جان ابلین و فریدریش باعث شد که امپراتور مقدس روم، از داشتن حامی قدرتمندی همچون جان ابلین در شرق محروم شود؛ و سرانجام بین طرفین قرارداد ترک مخاصمهای امضاء شد که به موجب آن تمامی قلعهها و اراضی جزیرهٔ قبرس تابع کنراد، فرزند فریدریش، میشد و مالیاتهای دریافتی از آن نیز به امپراتور مقدس روم میرسید.[۷۶][۷۷]
فریدریش در اراضی مقدسویرایش
بعد از اقامت ۵ هفتهای در قبرس، فریدریش سرانجام در ۷ سپتامبر ۱۲۲۸ به عکا رسید، جایی که صلیبیون یک دهه پیش انتظارش حضورش را میکشیدند. در بدو رسیدن، وی چندان مورد استقبال قرار نگرفت. فریدریش بیشتر مورد حمایت افراد و نیروهای نورماندی، آلمانی و ایتالیایی خود و نیز شوالیههای توتونیک ــ که در دوره وی رشد فزایندهای داشتند ــ بود؛ ولی سایر صلیبیون و نیز شوالیههای معبد، هوسپیتالرز، سراسقفها و روحانیون از وی تبعیت نکردند.[۷۸][۷۹]
با این حال فریدریش زیاد نگران گروهبندی ارتش صلیبی نبود؛ چرا که نیروهای خود را تنها وسیلهای برای مذاکره با الکامل میدید. وی پس از استقرار در عکا، نمایندگانی را نزد سلطان فرستاد و اعلام کرد که حاضر است معاملهای که قبلاً بر سر آن موافقت کرده بود، بپذیرد. الکامل با وجود رفتار دوستانه با نمایندگان امپراتور مقدس روم و فرستادن هدایایی به نزد وی، اعلام کرد که دیگر قصدی برای واگذاری اورشلیم ندارد. مرگ المعظم نهتنها حکومت مصر را برای الکامل حفظ کرد بلکه به وی اجازه داد تا قلمروی خود را تا فلسطین گسترش دهد؛ و الکامل در قبال این گسترش قلمرو، توافق کرده بود که الاشرف را در تصرف دمشق که جانشین المعظم از آن حفاظت میکرد، یاری کند. وقتی فریدریش به عکا رسید، محاصره دمشق هنوز ادامه داشت. روشن بود که الکامل نمیخواست وارد جنگ با فریدریش شود چرا که در صورت جنگ، مجبور بود نیروهای خود را از دمشق به سمت فلسطین بفرستد و همچنین ناوگان دریایی فریدریش نیز تهدیدی برای مصر بهشمار میرفت؛ بنابراین سلطان ایوبی تصمیم گرفت که مذاکره با فریدریش را تا سقوط نهایی دمشق به درازا بکشاند.[۸۰][۸۱][۸۲]
بیاعتمادی صلیبیون با مشاهده ورود و خروج نمایندگان مسلمانان به درگاه امپراتور، شدت میگرفت. با این حال فریدریش به زودی متوجه شد که سلطان مصر او را سر میدواند و زمان به ضرر وی است؛ و زمانی که دمشق سقوط میکرد، الکامل میتوانست در مقابل نیروهای متفرق و اندک امپراتور از خود دفاع کند؛ بنابراین فریدریش در شورا پیشنهاد کرد که صلیبیون برای تعمیر استحکامات شهر به یافا بروند. از آنجا نیز آنها میتوانستند به اورشلیم که هنوز دیواری نداشت، حمله کنند. شوالیههای معبد و هوسپیتالر، بارونهای صلیبی ابتدا از پیروی وی خودداری کردند اما وقتی توافق شد که فرامین امپراتور به نام خدا و مسیحیت صادر شود، به این کار گردن نهادند.[۸۳][۸۴][۸۵][۸۶]
توافق با الکاملویرایش
همانطور که فریدریش انتظار داشت، بازسازی استحکامات یافا نظر سلطان ایوبی مصر را جلب کرد. با این حال، وی هنوز مایل نبود که اورشلیم را با معامله از دست بدهد، اما این امکان وجود داشت که با انجام مصالحه، فریدریش بتواند پیروزی خود را اعلام کند و به جنگ صلیبی خاتمه دهد؛ بنابراین الکامل پیشنهادی مطرح کرد که فریدریش در ۱۸ فوریه ۱۲۲۹ بیدرنگ آن را پذیرفت.[۸۷][۸۸][۸۹]
هرچند اصل توافقنامه برجای نماندهاست اما از نوشتههای متعددی که از آن دوره باقی ماندهاست، میتوان محتوای آن را حدس زد. طبق این قرارداد، سلطان الکامل حاضر شد در مقابل آتشبس ده ساله میان صلیبیون و مسلمانان، اورشلیم، بیتاللحم و ناصره و نیز نوار باریکی از منطقهای را که اماکن مقدس را به ساحل وصل میکرد، به فریدریش واگذار کند. فریدریش نیز توافق کرد که از آن پس شهر بدون استحکامات و امکانات دفاعی بماند. ساکنین مسلمان آزاد باشند و در آنجا بمانند و مالک خانه و مایملک خود باشند. در ضمن آنها میتوانستند نظام قضایی جداگانه و مقامات شهری مخصوص به خود را داشته باشند و حافظ منافع مذهبی خود باشند؛ و همچنین مسجد الاقصی و قبهالصخره نیز در دست مسلمانان باقی بماند. در مقابل فریدریش به عنوان حاکم اورشلیم توافق کرد که در هر جنگی که بین مسلمانان و مسیحیان طرابلس و انطاکیه پیش آید، بیطرف بماند و سوگند یاد کرد که اگر مسیحیان آتشبس را نقض کردند، با مسلمانان متحد شود.[۹۰][۹۱][۹۲][۹۳]
پس از توافقویرایش
… ناله و زاری شدید شد و گسترش یافت و ائمه جماعت و مؤذنان قدس [اورشلیم] در اقامتگاه الکامل محمد حاضر شدند و در غیر وقت اذان، به اذانگویی پرداختند و این امر برای الکامل سخت و دشوار بود. اهل اسلام با این دشواری، پادشاهی الکامل محمد را نفی کردند و بدگویی و انتقاد از او در همه نقاط گسترش یافت …
وقتی خبر واگذاری اورشلیم به مسیحان در میان صلیبیون پخش شد، آنها غرق در شادی شدند اما بعد از آن که از شرایط معامله آگاه شدند، شادی آنها به سوءظن و بعد از آن به انزجار نسبت به امپراتور مقدس روم مبدل شد. فریدریش بیآنکه ترسی به دل خود راه بدهد، مشغول تهیه مقدمات ورود پیروزمندانه به شهر مقدس و تاجگذاری در کلیسای قیامت شد. زمانی که وی از سراسقف درخواست کرد که طبق رسم معمول کلیسا مراسم به جای آورد، جرالد پاسخ داد که این اوضاع وی را گیچ کردهاست و از این رو از فریدریش درخواست کرد که توافقنامه را به او نشان دهد. فریدریش نیز بهجای ارائه قرارداد، خلاصهای دستکاری شده از آن را تحویل سراسقف داد؛ و اما سرانجام وقتی جرالد از شرایط معامله آگاه شد، سراپا به خشم آمد و با محکوم کردن وی و آن قرارداد، از تاجگذاری وی خودداری کرد. برای اسقفان و بارونهای صلیبی و فرقههای نظامی، این قرارداد فروش جنگ مقدس و سرزمین مقدس بهشمار میرفت؛ بنابراین آنها نیز به شدت با این قرارداد مخالفت کردند، چرا که آن را حقهای سیاسی میدانستند نه پیروزی نظامی.[۹۴]
در جبهه مسلمانان، الکامل نیز با سیلی از انتقادات و مخالفتها روبهرو شد چرا که الکامل بیدرنگ اورشلیم را به صلیبیون واگذار کرده بود؛ و حتی در شهرهایی همچون دمشق، سوگواری عمومی اعلام شد مدعی بودند که به اسلام خیانت شدهاست و همچنین مجالس مرثیهخوانی برای از دست رفتن اورشلیم برپا شد. الکامل که در این زمان تحت فشار مسلمانان قرار گرفته بود، اعلام کرد که فقط چند دیر و کلیسا را به مسیحیان واگذار کردهاست و در حالی که مسلمانان هنوز حکومت خود را در آن شهر دارند. با این حال این سخن وی در نظر مسلمانان توجیهی بیش نبود که نتوانست آنها را قانع کند.[۹۵]
تاجگذاری فریدریشویرایش
وقتی که برای فریدریش مسلم شد که سراسقف جرالد قصد ندارد تاج را بر سر وی بگذارد یا حتی همراه با وی به اورشلیم سفر کند، بیدرنگ در فوریه ۱۲۲۹ به سمت اورشلیم حرکت کرد؛ در حالی که هیچکس جز سپاهیان آلمانی و ایتالیاییاش و عدهای اندک از حاکمان محلی صلیبی و سه اسقف ونیز، ونچستر و اکسترا او را همراهی نمیکردند. قاضی شمسالدین به نمایندگی از سوی الکامل محمد به استقبال امپراتور آمد تا کلیدهای شهر را به وی تسلیم کند. صبح روز ۲۳ فوریه ۱۲۲۹، موکب امپراتور با عبور از خیابان خلوت شهر، به کلیسای قیامت رسید تا تاجگذاری خود را انجام دهد. هیچ کشیشی همراه با او نبود و جز سپاهیان و شوالیههای توتونیک، کسی به استقبالش نیامد. او با دست خود تاج را بر سر گذاشت، بدون آن که هیچیک از مردان کلیسا برای تاجگذاری امپراتور مطرود اقدام کند؛ سپس به همراه نیروهای خود به مقر اصلیاش حرکت کرد.[۹۶][۹۷]
در ادامه امپراتور گروهی را برای دفاع از شهر تعیین کرد و فرمان داد تا برج داوود و دروازه استیفان تعمیر و مقر پادشاهی را در نزدیک برج داوود، به سواران توتونیک واگذار شود. سپس به زیارت مسجدالاقصی رفت. الکامل از مؤذنان خواسته بود که در طی مدتی که امپراتور در آنجا به سر میبرد، برای احترام به پادشاه اذان نگویند. به گفته مقریزی، این لغزشی دیگر از الکامل محمد بود که مرتکب شد و فوراً واکنش آن را دید؛ در حالی که شخص امپراتور از این اقدام ناخشنود بود، به قاضی شمسالدین گفت:
... او [الکامل محمد] خطا کرد و به خدا سوگند که بزرگترین هدفم برای اقامت در قدس، شنیدن اذان مسلمانان و مناجات آنها در شب بود.[۹۸] ...
بازگشت فریدریش به اروپاویرایش
در ۱۹ مارس ۱۲۲۹، پتر، سراسقف قیساریه به اورشلیم رسید تا نسبت به شرایط اروپا به فریدریش اعلام خطر کند که پس از این اتفاق فریدریش به شدت خشمگین شد؛ زیرا این امر را اهانت به خود میدانست، از این رو شتابان همه مردان خود را جمع و شهر را ترک گفت و به سوی یافا و از آنجا به عکا عقبنشینی کند. شهر در آستانه بحران و آشوب قرار گرفت زیرا جنواییها و سیسیلیها بر پیزاییها که یاران امپراتور بودند، شوریده بودند. در همان زمان امرای دولت اورشلیم نیز از تاجگذاری فریدریش بدون رضایت آنها خشمگین شده بودند، بنابراین میان نیروهای امپراتور و سپاهیان محلی برخوردها و درگیریهایی رخ داد اما فریدریش برای خاتمهدادن به درگیریها، کنترل شهر عکا را در دست گرفت و رهبران صلیبی و اسقفان را در خانههایشان محبوس کرد.[۹۹][۱۰۰]
در این میان، از اروپا اخبار نگرانکنندهای میرسیدو جان برین که اکنون در خدمت پاپ بود، همراه با ارتشی که در اختیار داشت، توانسته بود بر قسمتی از قلمروی فریدریش در ایتالیا مسلط شود؛ از این رو که منافع امپراتور در غرب مهمتر از شرق بود، نمیتوانست بیش از این در بازگشت به غرب تأخیر کند؛ لذا در در اواخر مه ۱۲۲۹ از راه دریا، عکا را به سمت قبرس ترک کرد و چند روز در آنجا ماند و از آنجا رهسپار ایتالیا شد و در ۱۰ ژوئیه به آنجا رسید. وی قبل از بازگشتش بالیان، لرد صیدا و گارنیه را به عنوان دو جانشین خود در پادشاهی اورشلیم تعیین کرد و اوتومونت بلیارد فرمانده نظامی باقی ماند. بدینترتیب جنگ صلیبی ششم این گونه به پایان رسید.[۱۰۱][۱۰۲]
در ژوئن ۱۲۲۹ همزمان با بازگشت فریدریش به اروپا، ارتش دستگاه پاپی به دستور پاپ به سیسیل حمله برده بود، بنابراین فریدریش در نخستین اقدام طی ارسال فرستادگانی، پاپ را به برقراری صلح میان امپراتوری و دستگاه پاپ ترغیب کرد. با آغاز مذاکرات، معاهده صلحی میان پاپ و امپراتور آلمان و سیسیل در سال ۱۲۳۰ در چپرانو برقرار شد که براساس مفاد آن، اراضی که پاپ در غیاب فریدریش دوم فتح کرده بود به امپراتور بازگردانده شد و همچنین پاپ حکم تکفیر فریدریش را الغا کرد؛ اما تشکیل اتحادیه لمباردی و تلاش آنها برای خروج از سیطره و تسلط امپراتوری مقدس روم و خاندان هوهنشتافن که پاپ نیز از آنها حمایت کرده بود، سبب شد تا بار دیگر آتش جنگ میان فریدریش و پاپ برافروخته شود؛ و با شکست اتحادیه لمباردی در سال ۱۲۳۹ از فریدریش، قلمروی پاپی توسط نیروهای امپراتوری محاصره شد و بار دیگر در سال ۱۲۳۹ پاپ امپراتور مقدس روم تکفیر کرد. بدینترتیب امپراتور فریدریش علاوه بر درگیریهایی که در شرق با اشراف پادشاهی صلیبی و خاندانهای ابلین و مونفروا داشت، درگیر دستگاه پاپ و متحدین آن شد که این سلسله جنگها تا اواخر قرن ۱۴ و زمان جانشینان فریدریش ادامه یافت و در آخر منجر به برقراری کومونه و استقلال دولتهای شهرهایی همچون فلورانس و انقراض خاندان هوهنشتافن و از دست رفتن هژمونی امپراتوری مقدس روم بر ایتالیا شد.[۱۰۳]
نتایجویرایش
از دیدگاه غیرمذهبی، جنگ فریدریش دوم، جنگی موفقیتآمیزی بود. امپراتور بدون خونریزی توانست به اکثر اهداف جنگ صلیبی که مهمترین آن بازپسگیری اورشلیم بود، برسد. اما جنگ صلیبی، امری دنیوی و غیرمذهبی نبود. در منظر مسیحیان، جنگ صلیبی در خالصترین شکل خود تدین و پارسایی عاری از خودخواهی و خودپرستی برای رستگاری روح بود اما معاملهای که فریدریش برای بهدست آوردن اورشلیم کرد، صلیبیون را به خشم آورد بنابراین به هیچوجه جنگ صلیبی محسوب نمیشد. اگر پلاجیوس در سال ۱۲۲۰، بازپسگیری ایالتهای مسیحی را پذیرفته بود با استقبال عموم مسیحیان روبهرو میشد. آنچه نزد مسیحیان و نیز مسلمانان قابل نکوهش بود، وضعیت اورشلیم بود. برخلاف اطمینان و قولهایی که الکامل و فریدریش به مردمان خود میدادند، اورشلیم عملاً نه تحت اختیار مسلمانان بود و نه مسیحیان. طبق گفته توماس مادن، این شهر مبدل به مکانی شده بود که مذهب در آن فوقالعاده کمارزش بود و دیگر نمیتوانست پایگاهی برای حکومت باشد. این واقعه در دنیای امروز بهعنوان تساهل دینی و مذهبی مورد تحسین قرار میگیرد اما این کار در قرون وسطی خیانت بهشمار میرفت..[۱۰۴]
شرایط شرق پس از جنگویرایش
جنگ لمباردیهاویرایش
پس از پایان یافتن جنگ صلیبی ششم و بازگشت فریدریش به اروپا، وی در سال ۱۲۳۰ توانست با پاپ آشتی و مصالحه برقرار کند تا از زیر فشارهای وارده از جانب دستگاه پاپ خارج شود؛ با این حال وی در اراضی مقدس با مقاومت افرادی همچون جان ابلین روبهرو شد که موفق شده بود، رهبری تمامی گروههای مخالف فریدریش را بر عهده بگیرد. با این حال، درگیری بین نیروهای هوهنشتافنِ فریدریش و صلیبیون به رهبری جان ابلین با پیروزی جان ابلین همراه بود. از آن پس، سلطنت امپراتوری ظاهر خود را در شرق حفظ کرد اما قدرت واقعی در دست خاندان ابلین قرار گرفت.[۱۰۵] همزمان با درگیری داخلی میان صلیبیون، ایوبیان نیز درگیر جنگهای داخلی شدند. پیوند الکامل و الاشرف به فاصله کوتاهی پس از تسخیر دمشق از بین رفت و دو برادر تا سال ۱۲۳۷ که الاشرف درگذشت، درگیر جنگ داخلی شدید با یکدیگر بودند. پس از آن، الکامل موفق شد تا سوریه را متصرف شود اما خود پس از اندک زمانی درگذشت. پس از مرگ وی، حکومت میان دو پسرش تقسیم شد؛ الصالح حکومت دمشق و العادل حکومت مصر را به دست گرفت؛ با این حال این برادر نیز پس از مدتی وارد جنگ با یکدیگر شدند تا اینکه الصالح مصر فتح کرد، اما سوریه را از دست داد.[۱۰۶]
جنگ صلیبی بارونیویرایش
با رسیدن سال ۱۲۳۹، صلح میان فریدریش دوم با ایوبیان منقضی شد و مسلمانان برای بازپسگیری اورشلیم خود را آماده کردند چرا که اورشلیم علناً بیدفاع و بهسهولت قابل محاصره بود. با این حال در همین سال جنگ صلیبی جدیدی به دستور پاپ گریگوری نهم آغاز شد که در آن بارونهای فرانسوی و انگلیسی شرکت جستند. این جنگ که به جنگ صلیبی بارونی شهرت یافته است توسط تیبالد شامپانی و ریچارد کورنوال رهبری میشد. این جنگ سرانجام با پیروزی صلیبیون همراه بود بهنحوی که صلیبیون موفق شدند در ازای همپیمانی و اتحاد با مصر، اورشلیم و اراضی از دست رفتهای همچون عسقلان، صیدا، طبریه، جلیل، بیتلحم و ناصره را به دوباره به دست آورند و اراضی صلیبیون را به حدود خود قبل از نبرد حطین برسانند.[۱۰۷]
پس از فتح اراضی مقدس توسط صلیبیون، ملک الصالح برای جبران این شکستها و بازپسگیری سوریه و اراضی مقدس با خوارزمشاهیان که در شمال سوریه مستقر شده بودند، متحد شد. اورشلیم نیز که در این زمان فاقد استحکامات لازم دفاعی در مقابل هرگونه حملهای بود، در سال ۱۲۴۴ توسط خوارزمشاهیان محاصره شد و بهسهولت پس از مدت اندکی فتح و تسخیر شد. مسیحیان پس از تسخیر شهر قتلعام شدند و کلیساهایی از جمله کلیسای آرامگاه مقدس مسیح به آتش کشیده شد. پس آن ملک الصالح توانست اراضی را که توسط بارونها فتح شده بود، مجدداً به قلمرو ایوبیان بازگرداند تا بار دیگر پادشاهی اورشلیم به یک نوار باریک از بنادر ساحلی مدیترانه به مرکزیت عکا محدود شود.[۱۰۸]
یادداشتهاویرایش
- ↑ Concilium Lateranense Quartum
- ↑ هیو یکم قبرس (Hugh I of Cyprus)
- ↑ با اینکه بر سر مسئلهٔ حکومت آلمان با پاپ اختلاف پیدا کرد اما سرانجام در ژوئیه ۱۲۱۵ م در آخن تاجگذاری کرده و اعلان نمود که تلاش دارد تمامی منافعش را در راه سرزمین مقدس صرف نماید، اما درگیری وی با اُتوی چهارم در آلمان، وی را تا هنگام رسیدن کامل به قدرت، از اجرای این تعهد دور کرد.
- ↑ جان برین
پانویسویرایش
- ↑ Tyerman, God's war: a new history of the Crusades, Chapter 19.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۲۶۸–۲۶۹.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 260.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۴۴.
- ↑ Tyerman, God's war: a new history of the Crusades, Chapter 19.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۲۶۹.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 260.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۴۴–۲۴۵.
- ↑ Mylod, The Fifth Crusade in Context, 15.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 71-72.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۴۸.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۲۸۹.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 284-286.
- ↑ Ludlow, Age of Crusades, 315.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۵۵.
- ↑ Ludlow, Age of Crusades, 310.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 293.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۲۹۵.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۰.
- ↑ Ludlow, Age of Crusades, 312.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 295-296.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۲۹۶–۲۹۷.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۵۸.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۱–۲۶۲.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 300-301.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۲۹۸.
- ↑ Perry، John of Brienne، 120.
- ↑ Van Cleve، The Fifth Crusade، 428.
- ↑ Perry، John of Brienne، 120.
- ↑ Perry، John of Brienne، 120.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۰۸.
- ↑ Perry، John of Brienne، 118-120.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 173-174.
- ↑ Perry، John of Brienne، 124.
- ↑ Van Cleve، The Fifth Crusade، 438.
- ↑ Perry، John of Brienne، 120-136.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۴.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 208-210.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۰۷–۳۱۳.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۵۱–۱۴۹.
- ↑ Abulafia، Frederick II، 164.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۳.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۱۹.
- ↑ Abulafia، Frederick II، 164-165.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۴.
- ↑ Abulafia، Frederick II، 165.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۴–۲۶۵.
- ↑ Abulafia، Frederick II، 165-167.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۵–۲۶۶.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 208-210.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۰.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۶.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 211.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۰.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۶.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۱.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۶–۲۶۷.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۱.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۷–۲۶۸.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 212-213.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۸.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۰.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 214-215.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۸–۲۶۹.
- ↑ Abulafia، Frederick II، 166.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 214-215.
- ↑ Abulafia، Frederick II، 166-167.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۸–۲۶۸.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۸–۲۶۸.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۹.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۶۹.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۰.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 216-217.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۱.
- ↑ De Novare، The Wars Of Frederick Ii Against The Ibelins In Syria And Cyprus، 21-59.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 217-218.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۱.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۱.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 220-222.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۲.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۲.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۳.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۲.
- ↑ Abulafia، Frederick II، 170-175.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 222.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۳.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۳–۳۲۴.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 224-225.
- ↑ Abulafia، Frederick II، 182-183.
- ↑ Runciman, A History of the Crusades, 225.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۳–۲۷۴.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۴.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۴–۲۷۵.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۵–۳۲۶.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۷.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۶-۲۷۷.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۷.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۷–۲۷۸.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۸.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۸.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۳۲۸.
- ↑ Lotha, “Guelf and Ghibelline”.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۷۸–۲۷۹.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۸۰–۲۸۱.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۸۱.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۸۲.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۲۸۳.
منابعویرایش
- اقبال آشتیانی، عباس (۱۳۸۹)، تاریخ مغول، تهران: موسسه انتشارات نگاه
- طقوش، محمد سهیل (۱۳۸۰). دولت ایوبیان. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- مادن، توماس (۱۳۸۹). جنگهای صلیبی. تهران: جویا.
- De Novare, Philip (1936). The Wars Of Frederick Ii Against The Ibelins In Syria And Cyprus.
- Lotha, Gloria (2019). "Guelf and Ghibelline". Britannica Online Encyclopedia.
- Perry, Guy (2013). John of Brienne: King of Jerusalem, Emperor of Constantinople, c. 1175–1237. Cambridge University Press. ISBN 978-1-107-04310-7.
- Van Cleve, Thomas C. (1969). "The Fifth Crusade; The Crusade of Frederick II". In Setton, Kenneth M.; Wolff, Robert Lee; Hazard, Harry. A History of the Crusades, Volume II: The Later Crusades, 1189–1311. The University of Wisconsin Press. pp. 377–462. ISBN 0-299-04844-6.
- Abulafia، David (۱۹۹۲). Frederick II: A Medieval Emperor. Oxford Paperbacks. شابک ۹۷۸۰۱۹۵۰۸۰۴۰۷.
- Ludlow, James (1910). Age of Crusades. New York.
- Mylod, E.J. (2016). The Fifth Crusade in Context: The Crusading Movement in the Early Thirteenth Century. Taylor & Francis.
- Tyerman, Christopher (2006). God's War: A New History of the Crusades. Penguin UK.
- Runciman, Steven (1989). A History of the Crusades: The Kingdom of Jerusalem and the Frankish East, 1100–1187. ۲. Cambridge University Press.
پیوند به بیرونویرایش
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ جنگ صلیبی ششم موجود است. |