مردم تالش

یکی از اقوام ایرانی

مردم تالش قومی ایرانی‌تبار[۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴] هستند که سکونتگاه اصلی آن‌ها در البرز غربی از جنوب شرقی جمهوری آذربایجان آغاز شده و تا شمال غربی و غرب استان گیلان و بخش‌هایی از استان اردبیل در ایران ادامه دارد.

مردم طالش
تؤلشؤن•tolışon
زنان تالش باکو جمهوری آذربایجان
کل جمعیت
بیش از ۴,۵۰۰,۰۰۰ چهار و نیم میلیون نفر[۱]
مناطق با جمعیت چشمگیر
 جمهوری آذربایجان۴٬۰۰۰٬۰۰۰ (سرشماری ۲۰۰۹)[۲][۳]

۳٬۵۰۰٬۰۰۰–۳٬۰۰۰٬۰۰۰[۴][۵]

۵۰۰٬۰۰۰[۶]
 ایران۳٬۰۰۰٬۰۰۰[۷]
 روسیه۱۰۰۰۰ (سرشماری ۲۰۱۰)[۸]
زبان‌ها
زبان تالشی
دین
اسلام
(اکثریت: اهل سنت شافعی، اقلیت: شیعه دوازده امامی)
قومیت‌های وابسته
دیگر اقوام ایرانی‌تبار
بلوچتاتسیستانیکردگیلکمازندرانی)

منابع رسمی دولت جمهوری آذربایجان شمار تالشان آن کشور را در سال ۲۰۰۹ برابر با ۱۱۲ هزار نفر ذکر کرده‌اند که ۱٫۳ درصد از مردم این کشور را تشکیل می‌دهد. این منابع شمار تالش‌های جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۹۹ را ۷۶٬۸۰۰ نفر یاد کرده‌بودند. تالشان خود اما معتقدند که تعداد تالش زبان‌های جمهوری آذربایجان بسیار بیشتر یک میلیون و نیم نفر می‌باشد. به باور تالش‌ها، شمار تالشان در ایران نیز بیش از ۶۰۰ هزار نفر است.[۱۵] البته شایان ذکر است جمعیت در حال حاضر فقط چهار شهرستان تالش نشین آستارا، رضوانشهر، ماسال و تالش حدود ۴۵۰ هزار نفر است و این جدای جمعیت تالشان صومعه سرا، فومن، شفت، رودبار و نمین است. لازم است ذکر شود تعداد قابل توجهی از تالشان در شهرهای رشت، اردبیل، قزوین، کرج و تهران ساکن اند.

جغرافیای قوم و منطقهٔ تالش‌نشین

ویرایش
 
گویشوران بومی زبان تالشی در ایران و آذربایجان

منطقهٔ قومی تالش که یکی از نواحی ایرانی محل سکونت قوم تالش است با مساحتی حدود ۲۳۷۳ کیلومتر مربع که در شمال غرب گیلان قرار دارد، یک سوم خاک استان گیلان را تشکیل می‌دهد. به استناد منابع و شواهد بسیار، تالش‌ها بازماندهٔ کادوسیان باستان و از همسایگان دیرین قوم گیل می‌باشند. منطقهٔ تالش جنوبی از غرب به استان اردبیل از شمال به آستارا و از جنوب به رودبار و از شرق به دریای خزر و انزلی محدود شده و شامل شهرهای آستارا، لوندویل، چوبر، حویق، لیسار، هشتپر، اسالم، پره سر، بازارجمعه، رضوانشهر، ماسال، شاندرمن، ماسوله، شفت و لاسک ماکلوان و در استان اردبیل نیز در برخی مناطق شهرستان نمین مانند بخش عنبران و بخش ویلکیج و همچنین بخش خورش رستم و بخش شاهرود در شهرستان خلخال مردم تالش هستند و به زبان تالشی سخن می‌گویند.[۱۶][۱۷]

تالش از سه جهت به کوه‌های تالش که ادامهٔ رشته‌کوه‌های البرز هستند و از طرف دیگر به دریای خزر منتهی می‌شود. کشف آثار تمدن ۵۰۰۰ ساله[نیازمند منبع] در ییلاق نوئه‌دی تالش جلوه‌های بیشتری به این منطقهٔ خوش‌آب‌وهوا داده‌است.

مردم تالش به زبان تالشی تکلم می‌نمایند. بخش شمالی تالش طی عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای از آن جدا شده و به روسیه ملحق شدند و هم‌اکنون تحت حاکمیت جمهوری آذربایجان می‌باشد.

شرایط اقتصادی و اجتماعی

ویرایش
 
تصویری از تالشان ایران در ۱۹۳۳ میلادی

از محصولات تولیدشده در تالش می‌توان به برنج، توتون و مرکبات و چای اشاره کرد. این تنوع و فراوانی محصولات سبب شده که تالش بازارهای هفتگی پررونقی داشته باشد. از آن جمله می‌توان به یکشنبه‌بازار چوبر که اختصاص به معاملات دام دارد، پنجشنبه‌بازار شاندرمن که در آن انواع نهال‌ها، دست‌ساخته‌های پشمی و نخی و فراورده‌های محلی مواد غذایی عرضه می‌شود. همچنین می‌توان به چهارشنبه‌بازار رضوانشهر و پنجشنبه‌بازار تالش و پره‌سر اشاره کرد که در آن اغلب زنان و مردان با لباس‌های محلی حاضر شده و محصولات منطقه‌ای خود شامل برنج، انواع سبزی‌ها و میوه‌های درختی را به فروش می‌رسانند.[نیازمند منبع]

شالیزارهای تالش با چشم‌انداز زیبا، کاخ سبز سردار امجد در هشتپر تالش، کاخ میراحمدخان تالشخان‌اف در لنکران (مرکز خانات تالش در قرن ۱۸ و جدا شده از ایران)، جادهٔ گیسوم تالش، پارک ملی هیرکان واقع در جمهوری آذربایجان مابین آستارا و لنکران، یاناربلاق یا چشمهٔ سوزان در منطقهٔ ارچیوان نزدیک آستارای جمهوری آذربایجان، روستای تاریخی نوئه‌دی و ییلاق مریان، شهرک تاریخی ماسوله، دژ تاریخی قلعه رودخان فومن و اماکن زیارتی شاهزاده ابراهیم و شاهزاده اسحاق شفت از جاذبه‌های گردشگی برجستهٔ تالش هستند که همه‌ساله پذیرای میلیون‌ها ایرانی و جهانگرد می‌باشد. جاده‌های تالش در ایران از بالاترین درصد تصادفات (طبق آمار منتشره از راهنمایی و رانندگی ایران) برخوردار است.[نیازمند منبع]

طیلسان

ویرایش

تا پیش از قرن هفتم به سرزمین و اقوام تالش، طیلسان گفته می‌شد و نخستین بار یاقوت حموی از لفظ طالشان استفاده نمود. مورخان صدر اسلام در جهت غرب طبرستان به پنج ولایت دیلم و گیلان و ببر و طیلسان و موغان یاد می‌کنند.[۱۸]

نخستین بار بلاذری در فتوح‌البلدان از طیلسان به عنوان ناحیتی در شمال ایران یاد می‌کند و می‌نویسد:[۱۹]

ولید بن عقبه ابی محیط بن ابی امیه چون از جانب عثمان بن عفان والی کوفه گردید از حدود قزوین به بعد را، یعنی دیلم و آذربایجان و گیلان و موقان و ببر و طیلسان را از نو فتح کرد.

ابن اثیر نیز در کتاب الکامل فی التاریخ به طیلسان اشاره می‌نماید و می‌نویسد:[۱۹]

برا بن عازب دیلمان را تار و مار کرد و وادار به قبول باج نمود، علاوه بر آن به دیلمان و جیلان و طیلسان و ببر لشکیر کشید و سپس بازگشت.

یعقوبی در تاریخ یعقوبی به قوم طیلسان اشاره می‌نماید. یعقوبی می‌نویسد:[۲۰]

فرزندان عامور بن ثوبل بن یافث بن نوح به طرف چپ خاور بیرون شدند و جمعی از آنها؛ یعنی فرزندان ناعوما از ناحیه جربی به سمت شمال رفتند و در شهرها پراکنده شده و چندین امت شدند به نام‌های برجان، دیلم، تبر، طیلسان، جیلان، فیلان، الان، خزر، دودانیه و ارمن.

در فرهنگ آنندراج ذیل کلمهٔ طیلسان آمده‌است:

طیلسان اقلیمی است وسیع در نواحی دیلم.

در دائرةالمعارف دهخدا آمده‌است:

طیلسان [ط ل] (اخ) اقلیمی است وسیع است در نواحی دیلم (منتهی الارب و آنندراج) رجوع به تالش شود. اقلیمی است پهناور دارای شهرستان بسیار از نواحی دیلم یا خزر که ولید بن عقبه آن را سال ۳۵ هجری گشود.

ابوالقاسم عبدالله بن محمد القاشانی مورخ قرن هشتم در کتاب تاریخ الجایتو اقوام تالش را طیلسان می‌نامد، وی می‌نویسد:[۱۹]

میان فرخه رودسر (رودسر تالشدولاب) که آخر موغان و گیلان است که آن را اسالم‌رود خوانند مقدار بعد مسافت آن نیم روز راه است که اقوام آن جمله تالشان می‌باشند و این لفظ را از طیلسان گرفته‌اند.

کلمه تالش پیش از تألیف تاریخ الجایتو در کتاب معجم‌البلدان که مؤلف آن یاقوت حموی در اوایل سده هفتم هجری می‌زیسته، به معنی سرزمین تالش کنونی ذکر شده‌است و شرح آن در کتاب سرزمین‌های خلافت شرقی چنین آمده‌است:

در حاشیه باریک ساحلی و دامنه‌های کوهستانی که از جنوب غربی دریای خزر به طرف شمال کشیده شده و از طرف خاور مقابل دریاست، سرزمین طالش خوانده می‌شود که یاقوت حموی آن را به شکل جمع طلشان یا طالشان ضبط کرده‌است.

کادوس

ویرایش

احمد کسروی تالش را لفظ دگرگون یافته کادوش می‌داند، وی می‌نویسد:[۲۱]

کادوش تا زمان ساسانیان معروف بود کم‌کم تغییرهایی در آن از روی قواعد زبانشناسی روی داد بدین سان که «ک» تبدیل به «ت» یافته و «د» مبدل به «ل» شده و این است که «کادوش» «تالوش» گردید سپس «و» هم از میان رفته «تالش» گفته شد. به عبارت دیگر مردمی که امروز تالش نامیده می‌شوند بازماندگان آن مردم باستانی می‌باشند که ما در تاریخ آنان را با نام «کادوش» می‌یابیم و واژه تالش نیز تبدیل شده همان کادوش می‌باشد چنان‌که که این موضوع از دیده فن زبانشناسی ایران روشن و یقین است.

جواد مشکور از جمله محققانی است که در مورد تبدیل «کادوش» به «تالش و تالوش» با احتیاط اظهار نظر نموده و نوشته‌است:[۲۲]

کادوسیان مردمی بودند که در گیلان جای داشتند و ظاهراً نیاکان طالشی‌های کنونی بوده‌اند و کادوس مصحف یا یونانی شده تالوش است که در قرن بعد تالش شده‌است و از بومیان سابق ایران بوده‌اند.

احمد کسروی در کتاب کاروند از قول استرابون می‌نویسد:[۲۳]

استرابون مورخ یونانی در کتاب جغرافیای خود که دو هزار سال پیش نوشته‌است، اقوام کوه نشین سرزمین ماد را بدینسان نام می‌برد: کردتیان، آماردان، تپوران، کادوسیان.

تاریخ مردم تالش

ویرایش
 
موقعیت کادوسیان در قرن دوم قبل از میلاد، در غرب سپیدرود

تالش، سرزمینی که در روزگاران کهن به منطقه وسیعی گفته می‌شد که از شمال با آلبانیای قفقاز، از شرق به دریای کاسپی و از جنوب به اسپیه‌رو یا سپیدرود و از آن به حدود مارلیک یا عمارلوی کنونی می‌رسید و از غرب نیز رشته کوه‌های تالش را دربر می‌گرفت.

تالش (کادوسیه) از زمان مادها و در زمان هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان، همواره بخش جدایی‌ناپذیر ایران بود. تالش‌ها (کادوسیان) همواره یکی از اصلی‌ترین بخش‌های ارتش ایران را تشکیل می‌دادند.

در اسناد و منابع پیش از اسلام کلمهٔ تالش دیده نشده‌است. برخی از پژوهشگران، تالش را با قوم «کادوس» که از آن بارها در منابع یونان و روم باستان یاد شده‌است، یکی می‌دانند.[۲۴][۲۵] در منابع سده‌های نخست هجری از این قوم با نام «طیلسان» یاد کرده‌اند. یاقوت ذیل مادهٔ طیلسان، به نقل از اصمعی می‌گوید که طیلسان با تالشان یکی است.[۲۶] واژهٔ طیلسان ظاهراً از اواسط سدهٔ ۷ق متروک، و به جای آن کلمهٔ «تالش» تدریجاً وارد منابع تاریخی و جغرافیایی ایران شد.[۲۷]

در زمان خلافت عمر والی کوفه، مغیرة بن شُعبه، سردار خود کثیربن شهاب حارثی را که در جنگ قادسیه هم شرکت داشت، به جنگ اهالی بَبَر و طیلسان (تالشی) فرستاد ولی او نتوانست آن سرزمین را بگشاید.[۲۸] در اوایل اسلام در زمان خلافت عثمان سرزمین تالشان (طیلسان) هم‌زمان با دیار دیلم و بَبَر، یک‌بار به وسیلهٔ براء بن عازب و بار دیگر به‌وسیلهٔ ولید بن عُقبة بن اَبی مُعَیط فتح شد.[۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]

سرزمین بَبَر در اواخر دوره ساسانی و اوایل دوره اسلامی، میان گیلان و تالش از یک سو و تالش و دیلم از سوی دیگر قرار داشت. نیز آن را نزدیک دیلم، گیلان، تالش و مغان آورده‌اند. سرزمین بَبَر محدودهٔ خلخال و منطقه مرزی تالش و گیلان را شامل می‌شود.[۳۳][۳۴]

تالش‌ها در نیمه دوم قرن هجدهم بعد از کشته شدن نادرشاه و آغاز هرج و مرج در ایران خودمختاری درونی خود را به دست آوردند و حکومت خان‌ها تالش را تأسیس کردند و شهر لنکران را به عنوان پایتخت خود انتخاب نمودند. پس از ظهور آغامحمدخان قاجار این خودمختاری از میان رفت. ناگفته نماند که لنکران از دیرباز تا کنون مرکز سکونت تالش‌ها به‌شمار می‌رود. در سال ۱۸۱۳ میلادی با امضای عهدنامه گلستان بخشی از تالش به روسیه پیوست و در سال ۱۸۲۸ میلادی با امضای عهدنامه ترکمن چای این پیوند تصویب و تثبیت گردید و تالش‌ها به دو قسمت تقسیم شدند. یک قسمت آن تحت سلطه روسیه و بخش دیگر آن تحت حاکمیت دولت ایران قرار گرفت.

نام قوم تالش

ویرایش

در اسناد و منابع پیش از اسلام کلمهٔ تالش دیده نشده‌است. برخی از پژوهشگران، تالش را با قوم «کادوس» که از آن بارها در منابع یونان و روم باستان یاد شده‌است، یکی می‌دانند.[۲۴][۲۵] در منابع سده‌های نخست هجری از این قوم با نام «طیلسان» یاد کرده‌اند. یاقوت ذیل مادهٔ طیلسان، به نقل از اصمعی می‌گوید که طیلسان با تالشان یکی است.[۲۶] واژهٔ طیلسان ظاهراً از اواسط سدهٔ ۷ق متروک، و به جای آن کلمهٔ «تالش» تدریجاً وارد منابع تاریخی و جغرافیایی ایران شد. نام طیلسان معرب واژه تالشان (طالشان) می‌باشد.[۲۷]

برخی واژه «تالش» را برگرفته از طَیلَسان به معنی روپوش بلند پشمی می‌دانند و بر این باورند که مردم تالش را به دلیل جامه‌شان این چنین نامیده‌اند. طَیلَسان معرَّب تالسان، نوعی از ردا است که مردم بر دوش اندازند.

این احتمال هست که واژه «تالش» که تالشان آن را تِوِلِـش یا تِـوِلیش تلفظ می‌کنند، از واژه «تول» و «تِـوِل» به معنی «گِـل» گرفته شده باشد. مارسل بازن فرانسوی می‌گوید: «واژه تالش که خود آن را تالیش یا تِـوِلِش تلفظ می‌کنند، هم برای نامیدن دامنه خاوری رشته کوه و هم مردمانی به همین نام به کار می‌رود». واژه تُول tūl و تِوِل tevel در زبان تالشی به معنی گِل می‌باشد و در زبان مازندرانی واژه تیل til به معنای گِل می‌باشد و در زبان گیلکی واژه گیل gil به معنای گِل می‌باشد. واژه طیلسان معرب واژه تالشان و تولشان می‌باشد.

پس از اسلام مردم تالش با نام طیلسان شناخته می‌شدند که این واژه معرب لفظ تالش می‌باشد. یعقوبی در تاریخ یعقوبی مردم تالش را از قوم طیلسان معرفی می‌کند. یعقوبی می‌نویسد:[۲۰]

فرزندان عامور بن ثوبل بن یافث بن نوح به طرف چپ خاور بیرون شدند و جمعی از آنها؛ یعنی فرزندان ناعوما از ناحیه جربی به سمت شمال رفتند و در شهرها پراکنده شده و چندین امت شدند به نام‌های برجان، دیلم، تبر، طیلسان، جیلان، فیلان، الان، خزر، دودانیه و ارمن.

کسروی بر این باور است که بی‌گمان تالشان امروزی فرزندان و بازماندگان همان کادوسان می‌باشند و واژه «تالش» از «کادوس» است. او می‌گوید: نخست باید دانست که رویه درست و ایرانی نام کادوس، کادوش یا کادِش می‌بوده که گادوش یا گادش نیز می‌گفته‌اند. چرا که می‌دانیم که یونانیان همچون تازیان واژه‌هایی را که می‌گرفتند، دیگر می‌گردانیده‌اند و از جمله «ش» ها را در آخر نامها «س» می‌کردند همچون کاسی که اصل آن کاشی است.

معین با ارجاع به کسروی می‌نویسد: «تالش به قول برخی مبدَّل و محرَّف «کادوس» است و آن قومی بود که در زمان باستان بس انبوه بودند و در کوهستان شمال غربی ایران جایگاه داشتند و چون بارها به گردنکشی برخواستند و با پادشاهان هخامنشی از در نافرمانی درآمدند از اینجا نام ایشان در تاریخ آمده و امروز مترجمان «کادوش» را که تلفظ صحیح آن است، «کادوس» نویسند. جایگاهی که برای «کادوشان» در تاریخ یاد کرده‌اند امروز منطبق با جایگاه تالشان می‌باشد.»

مذهب تالش

ویرایش

بنا به روایت بلاذری، ابن اثیر و برخی دیگر از منابع، تالش (طیلسان) در عهد خلیفه دوم، دوبار به وسیله عقبه بن ابی معیط و برا بن عازم فتح شد؛ ولی ورود فراگیر اسلام به گیلان و تالش و سده سوم هجری مقارن با ورود علویان طبرستان به دیلم و گیلان بر می‌گردد. بنابر گزارش احمد مقدسی مورخ قرن چهارم: مذهب ناحیه دیلم شیعه هست و بیشتر گیل‌ها سنی هستند. مذهب اهالی دیلم و گیلان بیه‌پیش، یعنی نواحی شرق سفیدرود، به پیروی از خاندان علوی تا دوره سادات کیایی که به دست شاهان صفویه منقرض شد، شیعه زیدی بود. بنا بر نوشته اصطخری مورخ قرن سوم: مردم دیلم تا زمان حسن بن زید کافر بودند و پاره ای از آنان در آن وقت مسلمان شدند. در نواحی غرب سفیدرود شامل گیلان بیه‌پس و منطقه قومی تالش، اهالی پیرو مذهب سنی بودند. شهاب الدین دستی در کتاب مسالک الابصار می‌گوید: گیلان بیه‌پس چهار شهر بزرگ دارد که در هر شهر و حومهٔ آن سلطانی حکمرواست. این چهار شهر فومن، تولم، گسکر و رشت اشت. مردم اینجا حنبلی مذهبند. چنان‌که آمد، فومن و گسکر در برگیرنده بخش جنوبی منطقه قومی تالش است. تا اوایل دوره قاجار محدودهٔ آن را رودخانه دیناچال (نزدیک به اسالم) تعیین می‌کرد. این مرز سیاسی، که احتمالاً مرز مذهبی هم بود، از حدود دیناچال تا خانبلی مرکز قسمت شمالی دیار تالش امتداد داشت و زاد و بوم مشایخ شافعی معروفی چون سید جمال الدین و شیخ زاهد گیلانی بوده‌است. بخش بزرگی از اهالی منطقه مذکور هنوز دارای مذهب شافعی می‌باشند، ولی مردم نیمه جنوبی شامل: گسکری، فومن، ماسال، شاندرمن و شفت تغییر مذهب داده و اکنون شیعه امامی هستند. وجود برخی نشانه‌ها از جمله، استقرار چندین خانواده اسماعیلی در کوهستان‌های تالشدولاب، حاکی از آن است که اهالی منطقه تالش زمانی پیرو مذهب اسماعیلی بوده‌اند.[۳۵]

در حال حاضر قلمرو مذهب شافعی از مرز بین بلوکهای تالشدولاب و شاندرمن آغاز و به سوی شمال تا حدود لیسار در بلوک کرگانرود ادامه دارد. از این نقطه به بعد این مذهب به تدریج جای خود را به اکثریت شیعه می‌دهد. مردم تالش جنوبی در زمان صفویه در پیروی از حکام خود به‌صورت یکپارچه مذهب حنبلی را ترک کرده و به شیعه امامی گرویدند. اما در تالش شمالی تاریخ مشخصی برای گرایش مردم به مذهب شیعی وجود ندارد؛ زیرا برخی از حکام آن منطقه خیلی دیر به مذهب شیعه گرویدند. به عنوان مثال، از علی قلی خان که در دوره فتحعلی شاه حاکم بلوک تالشدولاب در تالش میانی بود به عنوان نخستین خان شیعه در منطقه یاد می‌شود، در صورتی که تالش شمالی تا زمان به قدرت رسیدن سید میرعباس خلخالی در زمان افشاریه، حاکم حکام آن دیار سنی بودند. با این حال مسئله گرایش به مذهب شیعه در تالش شمالی (از تالش دولاب به بعد) تا اندازه‌ای قدیمی است. این گرایش باید در نیمه دومدوران صفویه آغاز شده باشد، زیرا اوله‌آریس در سال ۱۶۳۸ میلادی از همه تالش‌ها و گیل‌ها به عنوان سنی مذهب یاد می‌کند. در صورتی که در اواسط قرن ۱۹ میلادی شرایط بسیار نزدیکی به وضعیت فعلی مشاهده می‌شود، زیرا شیعیان در آستارا در اکثریت بودند؛ اما در کرگانرود تعدادشان با اهل سنت برابر بود و در اسالم و تالشدولاب تعداد شیعیان اندک بود. نفوذ پایگاه مذهبی صفویه در اردبیل در گرایش تالش‌ها به مذهب شیعه دخیل بوده‌است، ولی تالش شمالی در اویل قرن هجدهم میلادی شاهد پیدایش خانواده سید میرعباس از دهکده اولوف وابسته به لنکران بود. فرزندان وی در محدوده کوچک خود به قدرتی مشابه آنچه صفویان در تمام ممالک برخوردار بودند، تبدیل شدند و برای این کار اقتدار موقتی خود را با نفود مذهبی مرد مقدس شیعی توسعه دادند.[۳۶]

شخصیت‌ها

ویرایش

شخصیت‌های تاریخی

ویرایش
  • میر جمال‌الدین خان، مؤسس خانات تالش، او در جنگ داغستان (۱۱۵۳ – ۱۱۵۴) همراه نادرشاه بود.
  • سردار میر مصطفی خان تالشی (۱۷۴۷ – ۱۸۱۴ لنکران)، حاکم، دیپلمات و از رهبران نظامی سده نوزدهم میلادی ایران
  • امیر ساروخان مهرانی معروف به ساروخان تالش، حاکم موروثی آستارا، دیپلمات و از فرماندهان نظامی دوران سلطنت شاه عباس بزرگ
  • آبشنگ خان سیاه کلاه آلار لو (۱۷۶۲ م / ۱۸۳۱ م) فرزند کل حسین خان سیاه کلاه آلارلو قفقازی؛ نواده جه لل خان (جلال خان) سیاه کلاه آلآر لو؛ «جه لل خان در تاریخ سیاسی و نظامی تالش، به‌عنوان رهبر شورشیان تالشان جنوب لنکران، مغان و شیروان، به تیغ ظلم و بیداد نادر شاه به‌دست قوای افغانی نادر شاه سرکوب، و به قتل رسید، ذکر شده‌است» از ایل سیاه کلاهان آرالو قزلباش قفقاز جنوبی یکی از فرماندهان لایق وفادار عباس میرزا در جنگ‌های ده ساله ایران و روس پس از اتمام جنگ، انعقاد عهد نامه ترکمان چای در سال ۱۸۲۸ میلادی به خاطر جسارت و بی‌باکی، رشادت در جنگ؛ با تهدید ژنرال پال پاسکوویچ سردار روسی جنگ مبنی بر عنصر خطر آفرین؛ از سکونت در حوالی سرحدات روسیه منع گردید؛ از سوی عباس میرزا ولیعهد و فرمانده کل قوا مورد نوازش و دلجوی قرار گرفت با اعطای تیول کرگانرود شمالی به آبشنگ خان به فرمان عباس میرزا به ظابطان گیلان و آسالم برای نظارت و اجرای فرمان به سرزمین هره دشت لیسار و دامنه‌های کوهستانی باغرو داغ در سال ۱۸۲۹ م با تعداد حدود ۵۰۰ جنگجو مهاجرت نمودند. تیره منشعب از آبشنگ خان سیاه کلاه در تالش؛ جد اعلای ایل آقاجان خان تالشی از مشاهیر نام‌آور مشروطه و خیزش دهقانی ۱۹۰۵ م کرگانرود علیه سردار امجد؛ نیای بزرگ طایفه ای که در زمان پهلوی دوم به آقاجانی‌ها، رحمانی‌ها، هژبری‌ها، سیا کولولی و طالشی سیاه کوهی… مشهور شدند.
  • میرزا حسن خان آلیانی (معین الرعایا)
  • عبدالغنی خان (معتمد السلطان) ۱۲۷۶ ش / ۱۳۳۷ ش فرزند و جانشین دد خان تالشی (اقبال السلطان) از مردان متدین نیک‌اندیش؛ چهره بر جسته اثر گذار بر نظم و امنیت تالش؛ استقلال و تمامیت ارضی ایرانبود او همچنین از فرماندهان بسیج عشایری ایل آقاجان خان تالشی در پاکسازی منطقه تالش و فتح شهر آستارا از دست قوای فرقه دموکرات در آذر سال ۱۳۲۵ ش بود مه به همین دلیل نشان درجه یک شجاعت به ضمیمه یک قبضه تفنگ برنو کوتاه اعطایی ستاد کل ارتش ایران دریافت کرد.[۳۷]
  • آقاجان خان تالشی (۱۲۲۵ شمسی / ۱۳۰۲ شمسی) فرزند رحمان بیگ سیا کلاه؛ نیای برزگ تیره آقاجانی‌های تالش نواده آبشنگ خان سیاه کلاه آلارلو (آبشنگ خان از فرماندهان جنگ‌های ایران و روس) بود. آقاجان خان تالشی از مجاهدین آزادی‌خواه مشروطه طلب تالش؛ او مخالف نصرت‌الله خان سردار امجد در سال ۱۹۰۵ میلادی بود و در رقابت‌های محلی و اختلافات منطقه ای با جمله نصرت‌الله خان سردار امجد، فتح‌الله خان ارفع السلطنه، محمد حسین خان سالار اسعد، خوانین شاهسون فولادلو و شاطرانلو خلخال جنگید. آواز حامیان میرزا کوچک خان در دوره اول جنبش جنگل پیش از جضور بلشویک‌ها بود پس از اعلام حکومت سوسیالیستی گیلان از سوی یاران میرزا کوچک خان از همراهی و پشتیبانی آنان دوری جست. دوران زندگی آقاجان خان تالشی مقارن با سیاه‌ترین و بحرانی‌ترین روزگار تاریخ تالش بود. حضور سلطه روس‌های متجاوز بر تالش، آغاز جنگ جهانی اول؛ وقوع انقلاب بلشویکی روسیه؛ نهضت مشروطیت خواهی در ایران؛ شورش دهقانی در کرگانرود ۱۹۰۵ م بر ضد مظالم سردار امجد؛ جنبش جنگل در گیلان و تالش و … او توانست با تمام توان و قوا در مقابل حوادث و جریانات سیاسی اجتماعی بسیار شکنده منطقه؛ ایلات و عشایر کوه نشین کرگانرود شمالی را رهبری کند.[۳۷]
  • حاجی صفرخان (سیاه کلاه) : برادرآقاجان خان از فرماندهان فوج نظامی ایل تالشان کوهستانی اعزامی به جنگ ترکمن صحرا در اواخر دوره ناصرالدین شاه ، ایل خان تیره صفری ، ایلات و عشایر تالشان کوهستانی آقاجان بیگ ، اولکا و محل استقرار حاجی صفر محال ییلاقات خطبه سرا ، شیخ میلرزان بود ، یکی از سرکرده جنگ های پارتیزانی خیزش انقلابی کرگانرود ، ژوئن 1906م و مبارزات مشروطه خواهی تالش است ، به گفته شاهدان زمان خود سری نترس جسارت آمیز داشت ارتباط دوستانه او با محافل آزادیخواهان و انقلابیون قفقازی باعث شد  هر از گاهی به آن سوی مرز در پوشش تجارت می رفت انقلابیون روس و  قفقازی آن دوره که فعالیت های ضد حکومتی بر علیه نیکلای دوم را شروع کرده بودند فنون بکار گیری سلاح و تاکتیک نظامی را به معترضان و اغتشاشگران ایرانی می آموختند تا ایرانیانی ها هم  بر علیه قزانان روس مستقر در خاک ایران و حاکمان حامی آنها بشوراند بدین وسیله جاسوسان روس و حاکم کرگانرود گزارش فعالیت او را به روسها دادند سبب گردید در یکی از سفر ها با بارکاز ( کشتی ) دستگیر و به اردوگاه نظامی در نزدیکی باکو زندانی شد این اتفاق باعث شد با عده زیادی از آزادی خواهان ایرانی و قفقازی آشنا شود که در ادامه برای پیروزی مبارزات تالشان کوهستانی بر علیه قزاق و سالدات روس بسیار موثر بود مرحله دوم اسارت به کمک انقلابیون قفقازی از زندان روس ها موفق به فرار گردید جزوه افرادی بود که برای نظم و آرامش به کمک انقلابیون گیلان به همراه قوای کرگانرود اعزام گردید . ( اسناد خانوادگی طایفه تیره صفری ایل آقاجان بیگ )
  • حسن خان رحمانی (سیاه کلاه) : برادرزاده آقاجان بیگ ، فرزند میرزاجان اواخردوره قاجار اسکه و گمرک لیسار ( در کناره محله محمود آباد لیسار ) بزرگترین مرکز تجاری منطقه کرگانرود شمالی بود . معروفترین تاجر آن زمان در حوزه قفقاز و روسیه حسن خان سیاه کلاه لیساری بود ، از دو قنطور ( اسکله چوبی ) احداثی بردریا یکی متعلق به حسن خان بود که با لنگر بارکاز ( کشتی روسی ) کالای وارداتی و محصول صادراتی را مبادله میگردید دفتر حساب و کتاب تجارتخانه او را چندین معتمد حسابدان میچرخاند و گروهی تجار عمده فروش با کارگران فعله اقلام ترخیصی و یا خریداری را به بازارچه های ساحلی گمرک یا بارکاز انتقال می دادند ، وی فردی مطلع از تحولات منطقه ی ، مرتبط با آزادی خواهان قفقاز ، ارمنستان و گرجستان که بر علیه روسیه تزاری فعالیت داشتند ، سواد مکتبی داشت مرحوم حسن خان در کنار فعالیت های تجاری با شرکت های برون مرزی حاجی طرخان یا هشترخان ( آسترا خان ) و قفقاز در کارها و اقدامات سری انقلابی و نظامی فعال بود با وارد کردن سلاح و مهمات و افراد اهل فن برای تهیه سلاح و مهمات از روسیه و قفقاز برای انقلابیون با برخی مراودات سیاسی و نظامی و اجتماعی با انقلابیون قفقاز و رشت داشت ( اسناد خانوادگی طایفه ی تیره رحمانی کرگانرود شمالی ساکن در لیسار تالش )
  • نصرت‌الله خان عمیدالسلطنه معروف به سردار امجد تالشی، حاکم کرگانرود (هشتپر) در زمان ناصرالدین شاه (پدر هلاکو رامبد)
  • محمدباقر خان گشت رودخانی فومنی (۱۲۵۵ ه‍.ق فومن)، حاکم فومن
  • بهمن خان قربانی لاسکی (فرزند قربانعلی خان) (نوه علی خان سامانی) از (نسل ملک شیرویه لاسکی) از خوانین بزرگ شفت و لاسک امامزاده ابراهیم تا طارم زنجان بود
  • دد خان تالشی (اقبال السلطان) ۱۲۴۹ ش / ۱۳۲۹ ش فرزند ارشد آقاجان خان تالشی؛ ایلخان ایلات و عشایر کوهستانی کرگانرود؛ دوران زندگانی او مقارن با اوضاع آشفته و اسفبار کشور و منطقه اشغال شده تالش بود که متأثر از اوضاع و احوال ایران و بین‌الملل آن زمان از قبیل جریان مشروطه خواهی ملت ایران [[۵]]. بعد از برقراری مشروط ایران در دوره پهلوی اول طی احکام رسمی مختلف با عناوین حاکم حکومت نظامی، مرزبانی و حکمران مرجع حل و فصل امور مردم منطقه تالش منصوب گردید مقر حکمرانی او در قشلاق هره دشت لیسار بود.[۳۷]
  • رهبران خیزش دهقانی ضد فئودالی کرگانرود یا جنبش مشروطه خواهی مردم تالش ، اعضایی شورای مقاومت محلی جنبش کرگانرود ازتاریخ 1904م/1283ش/1322ق افراد برجسته متدین معتبر مورد اعتماد اکثرت توده های مردم ، شامل تعدادی از روسا ، بیگ ها ، روحانیون ، کدخدایان ، ایل بیگی اهالی روستایی و کرانه جلگه ی جنگلی و کوهستانی کرگانرود که دارای افکار و عقاید مشترک ضد استبدادی و روحیه عدالت جویی ، مرام بیگانه ستیزی داشتند . آنها سابقه مبارزات ظلم ستیزی بر علیه حاکم کرگانرود و تلاش برای برگرداندن نظم و امنیت و عدالت اجتماعی، اصلاح روابط اجتماعی آزادی دهقان و رعیت از یوق بردگی خان کرگانرود داشتند تنظیم و هماهنگی رهبری اقدامات فرا گیر شورای مقاومت کرگانرود را بر اساس استعداد و توانایی و قابلیت تجهیز و جمع آوری جنگجو ،تدارکات پشتیبانی توده ی بین خود تقسیم و تعیین کرده بودند این نخبگان ظلم ستیز غیرتمند غیور با وجهه و جایگاه اجتماعی مذهبی توانستند در آن دوره سال های 1904م به بعد برای اولین بار در تاریخ ایران شورش دهقانی و رعیتی را بر علیه فئودال مقتدر ، مستبد ، حاکم  بر تمام نواحی جلگه ی کرگانرود را رهبری و هدایت و به سر انجام رسانند ، آنان با بهره گیری از تجارب مبارزاتی دهقانی و سرف و اوضاع آشفته و نابسامان سیاسی و اجتماعی توده های مردم روسیه و قفقاز از ظلم و ستم نیکلای دوم امپراتور روس در رنج و مشقت بردگی بودند بر علیه مظالم و استبداد تزار نافرمانی را عملا از سال 1905م تا 1917م شروع کرده بودند توانستند از قفقاز مقادیر متنابهی اسحله و مواد منفجره مخفیانه واردکرگانرود نمایند با افکا و عقاید آزادیخواهی قفقازی های مبارز آشنا شوند ، روسا شورش ضد فئودالی کرگانرود با اتحاد و اتفاق همدلی آن اعتراضات و اغتشاشات پراکنده مردم مظلوم و ستمدیده مناطق مختلف کرگانرود از دوره استبداد ناصرالدین شاه شروع گردیده بود را  از سال 1904م/1322ق/1283ش به صورت منسجم و متحد هماهنگ مدیریت و رهبری نمایند اعضایی شورایی مقاومت جنبش مشروطه طلبان تالش بر اساس تصمیمات اعضا آنچه بیان شد مسئولیت‌ها را بین خود تقسیم نموده بودند:
  •   آقاجان خان تالشی نیای آقاجانی های تالش : ایل خان معتمد و متدین  تیره عشایر آقاجانی عموی تیره های صفری ، میرزاجانی ، خانجانی ، شاه محمدی ، رحمانی ، هژبری و ... سرکرده ایلات و عشایر کوه و جنگل نشین کرگانرود ؛ طایفه و عشیره او معروف به تالشان کوهستان بودند ، آقاجان خان دارای وجهه محلی در میان توده های ایلات و عشایر کوهستانی ( شبانان و گالش های کرگانرود شمالی ) صاحب نفوذ و اعتبار در آن سوی مرز تالش فرهنگی ، قومی جنوب و غرب  لنکران بود بخشی از قبایل او از طوایف سیاه کلاهان پس از عهد نامه ترکمانچای در تالش جنوبی و مغان و شیروان مستقر بودند ، آقاجان بیگ قادر به تأمین ۳۰۰۰ قوای بسیج عشایری و فدایی پیشمرگ از چوپان دلاور سخت کوش خستگی ناپذیر برای نبرد های ایلاتی در اختیار داشت ؛ تدارک کننده لجستیکی مجاهدین ظلم ستیز کرکانرود  ( جیره و علیق ، مرکب سوار و استر باربری جنگجویان تامین می کرد) ملجا پناهگاه فراریان تعقیب شوندگان گماشتگان خوانین مستبد کرگانرود در نهانگاه های جنگل پرتگاه های کوهستانی به عهده داشت یکی از افراد اثرگذار اعضایی شورای مقاومت مشروطه خواهان تالش به لحاظ قدرت و توان خود اتکای ایلی و منابع خود کفا عشایری ، دارای توان منابع مالی و تدارکاتی و قوای جنگجوی عشایری بود این مقدورات را  به هنگام ضرورت در کارزار و جدال در نواحی کرگانرود با قزاقان روسیه تزاری و گماشتگان خان کرگانرود نشان داده بود  ( جستاری از تاریخ تالش ، جلد دوم ، عبدالکریم آقاجانی )
  • انوش خان کبود مهری کرگانرودی : مبارز و مجاهد خستگی ناپذیر بنا به تصمیم شورای مشروطه خواهان تالش مسئول تظلمات خواهی تالشان ؛ تهیه و تنظیم کننده شکایات مردم ستمده مردم کرگانرود و مخابره تلگراف [ آن دوره رد و بدل پیام های سریع و مطمئن نقاط دور دست توسط تلگراف رایج بود ] ، منعکس کننده صدای متعرضان و معترضان  به مسولان و افکار عمومی ، انجمن ها و کمیته ها انزلی ، رشت و تهران ، بسیج معترضان رعیت ، دهقان  روستایی به تحصن در انجمن های انزلی و ستار رشت ، ارتباط قوی و پیوند محکمی با انقلابیون کمیته ها و انجمن ها رشت و انزلی داشت . وی پس از فروکش کردن جریانات مشروطه خواهی در ادامه به قیام میرزا کوچک خان به جنبش جنگل پیوست و به عضویت کمیته اتحاد اسلام در آمد ، طی حکمی درتاریخ  22 جمادی اول 1336ق 1287ش از سوی میرزا کوچک خان به حکومت لنگرود و رودسر برگزیده شد از او شرح مبسوطی از وقایع و اتفاقات گذشته تالش با وجود اینکه بیشتر اوراق آن از بین رفته ، باقی ماند است نقطه آغاز آشنایی میرزا کوچک با ایلات و عشایر تالشان کوهستانی آقاجان خان  به خصوص ارتباط و نام نگاری او برای همکاری و درخواست کمک برای پیشبرد اهداف جنبش جنگل که در نهایت منجر به ملاقات او در مسیر حرکت به لنکران و  قفقاز در ییلاق ماهار با آقاجان بیگ و سایر روسای تیره ایل آقاجانی گردید توسط انوش خان کبود مهری بود ( کتاب گیلان در جنبش مشروطه - مرحوم ابراهیم فخرایی -تهران 1352  )
  • سید اشراف کرگانرودی (شجاع دیوان) : در روستای تره تنگده تالش به دنیا آمد از سادات معتبر و مورد اعتماد تالشان ، برادر سید هدایت الله از فرماندهان شجاع و جان گذسته نظامی قوای سواره نظام شورای انقلابیون مشروطه خواه کرگانرود به همراه جوخه ی از مردان جنگجوی تالشان کوهستانی به فرماندهی او برای جلوگیری از وقایع غیره منتظره در اثر بلوای عمومی برای ایجاد نظم و امنیت به رشت اعزام شد سید اشرف با توجه ارتباط اجتماعی بالا و مراودت با رده های بالای انقلابیون گیلان پس از پیروزی مردم رشت کشته شدن سردار افخم حاکم گیلان همچنان بعنوان نماینده تالشان مشروطه خواه انقلابی کرگانرود با تعدادی از جوانان انقلابی قره خان ، دد خان پسران آقاجان بیگ ، حسن خان رحمانی ، صفر بیگ از ایلات و عشایر آقاجانی به همراه مجاهدین گیلانی به رهبری سپهدار اعظم و فرماندهی نظامی یپرم خان در فتح تهران شرکت داشتند و پس از فتح تهران و استقرار کابینه سپهدار اعظم به پاس فداکاریهای اشرف بیگ به او لقب شجاع دیوان گرفت و به مسوولیت انتظامی رشت منصوب شد (کتاب تاریج هیجده ساله آذربایجان - احمد کسروی )
  • میرزاجان بیگ سیاه کلاهی : برادر آقاجان خان تالشی از فرماندهان فوج نظامی اعزامی تالشان کوهستانی به جنگ ترکمن صحرا در اواخر دوره  ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه ، ایل بیگی تیره های میرزاجانی ، رحمانی ، پرهیزکار ایلات و عشایر تالشان کوهستانی آقاجان بیگ ، سرکرده جنگ های پارتیزانی خیزش انقلابی کرگانرود و مشروطه خواهان تالش نمایند تالشان کوهستانی از همراهان سید اشرف در فوج سواره نظام برای ایجاد نظم و امنیت مردم رشت در رکاب قوای اعزامی مشروطه طلبان کرگانرود برای کمک و یاری رساندن انقلابیون گیلانی به درخواست آنها  ( اسناد خانوادگی طایفه تیره میرزاجانی و هژبری کرگانرود شمالی )
  • سید هدایت الله خان کرگانرودی (سید هدی خان) : برادر سید اشرف خان از سادات سلاله کیایی شهرت داشته چند تار موی مبارک پیامبر گرامی اسلام در طول قرن ها نسل اندر نسل در این دودمان در نزد خانواده نگه داری می شود به همین دلیل این خاندان نزد تالشان از احترام ویژه اعتبار بزرگ برخوردار بوده علاوه بر شخصیت معنوی و روحانی ، عمارت مرحوم سید هدایت الله واجب احترام و محل رجوع مردم دردمند به اجاق معروف است آنجا را مکان اجابت دعا و نیایش می دانند نذر و قربانی می کنند بنا بر نقل فرزندان مرحوم آقاجان خان ایل خان ایلات و عشایر تالشان کوهستانی و یکی از سرگردگان جنبش مشروطه تالش وی نسبت به سید هدایت الله عشق و ارادت قلبی و دلبستگی وافی داشت در تمام محافل و مجالس انس و افت همراه او و در جلسات و مشاوره و تصمیم گیری ها درکنار یاران انقلابی بود احترام عمیق اعتقاد معنوی سبب پیمان اخوت بین آنها گردید مرحوم هدایت الله از همان اول جریانات مشروطه تالش و مبارزه با خان ظالم کرگانرود هم پیمان با دیگر مجاهدان تالش در تمام رویدادهای مهم و جدال های خونین هم دوش آقاجان بیگ و دیگر مبازان با سردار امجد ، ارفع السلطنه ، سالار اسعد و روس ها جنگید و با انقلابیون گیلان همکاری داشت  سید هدایت الله خان همراه اقبال السلطان آقاجانی و حسن خان رحمانی پیغام آقاجان بیگ را به سران شاهسون خلخالی ابلاق کرد تا آنها وارد ماجراجوی های تالشان در جانب داری از حاکم ظالم کرگانرود نشوند در وقایع خلع سلاح عمومی تالش همراه ایلات و عشایر کوهستانی همکاری داشت ( جستارهای از تاریخ تالش ، آقای عبدالکریم آقاجانی )
  • حاجی صفرخان (سیاه کلاه) : برادر آقاجان خان از فرماندهان فوج نظامی ایل تالشان کوهستانی اعزامی به جنگ ترکمن صحرا در اواخر دوره ناصرالدین شاه ، ایل خان تیره صفری ، ایلات و عشایر تالشان کوهستانی آقاجان بیگ ، اولکا و محل استقرار حاجی صفر محال ییلاقات خطبه سرا ، شیخ میلرزان بود ، یکی از سرکرده جنگ های پارتیزانی خیزش انقلابی کرگانرود ، ژوئن 1906م و مبارزات مشروطه خواهی تالش است ، به گفته شاهدان زمان خود سری نترس جسارت آمیز داشت ارتباط دوستانه او با محافل آزادیخواهان و انقلابیون قفقازی باعث شد  هر از گاهی به آن سوی مرز در پوشش تجارت می رفت انقلابیون روس و  قفقازی آن دوره که فعالیت های ضد حکومتی بر علیه نیکلای دوم را شروع کرده بودند فنون بکار گیری سلاح و تاکتیک نظامی را به معترضان و اغتشاشگران ایرانی می آموختند تا ایرانیانی ها هم  بر علیه قزانان روس مستقر در خاک ایران و حاکمان حامی آنها بشوراند بدین وسیله جاسوسان روس و حاکم کرگانرود گزارش فعالیت او را به روسها دادند سبب گردید در یکی از سفر ها با بارکاز ( کشتی ) دستگیر و به اردوگاه نظامی در نزدیکی باکو زندانی شد این اتفاق باعث شد با عده زیادی از آزادی خواهان ایرانی و قفقازی آشنا شود که در ادامه برای پیروزی مبارزات تالشان کوهستانی بر علیه قزاق و سالدات روس بسیار موثر بود مرحله دوم اسارت به کمک انقلابیون قفقازی از زندان روس ها موفق به فرار گردید جزوه افرادی بود که برای نظم و آرامش به کمک انقلابیون گیلان به همراه قوای کرگانرود اعزام گردید . ( اسناد خانوادگی طایفه تیره صفری ایل آقاجان بیگ )
  • خاندان موسوی صفوی ها : سید سیفعلی‌ مشهور به‌ خانجان‌ ، بزرگ‌ خاندان‌ صفوی‌ تالش‌ نیای بزرگ خاندان میر مسعودی های جوكندان‌ کرگانرود ‌از سادات معتبر و مورد احترام ، اجداد آنها در زمان‌ حیات‌ خود از جمله‌ خلفا و مراجع‌ دینی‌ اهالی طوالش بوده اند انتساب آنان از خاندان شیخ صفوی الدین اردبیلی [ تالشی] عارف مشهور( 650 – 735 ق ) ذکر گردیده درشجره نامه خاندان موسوی صفوی از شیخ صفی الدین اردیبلی شروع  بترتیب ، شیخ صدر الدین موسی ، شیخ خواجه علی معرف به شیخ سیاپوش وقتی‌ به‌ سید سلطان‌ خواجه‌ علی‌ می‌رسیم‌ ، دو تن‌ از پسرانش‌ به‌ نامهای‌ شیخ ابراهیم‌ وشیخ عبدالرحمن‌ ، در صدر دو شاخه ‌نسبی‌ قرار میگیرند. شاخه‌ ی‌ شیخ ابراهیم‌ با شیخ جنید ، شیخ حیدر، شیخ سلطان‌ علی‌ ، شاه ‌اسماعیل‌ صفوی ادامه‌ می‌یابد. شاخه‌ عبدالرحمن‌ ، ابراهیم ، هاشم ، فضل الله ، قطب الدین ، صدرالدین ، نورالله ، آسدالله ، سیفعلی ( خانجان ) ، فضل الله ، روح الله ، پس‌ از یازده‌ نسل‌ در زمان ‌حاضر به‌ خاندان‌ میر مسعودی‌ تالش‌ می‌رسد. خانجان‌ بیگ با این‌ كه‌ هیچ‌ سمت‌ رسمی‌ ای در زمان خویش‌ نداشت‌ ، در مقابل‌ خان مقتدر و مستبد و گماشتگان سردار امجد ، عمارت او پناهگاه‌ و اجاق ، محمل مردم‌ برای‌ رسیدگی‌ به‌ دعاوی‌ و اختلافات ‌اهالی‌ منطقه‌ به‌ شمار می‌آمد ، خاندان‌ وی‌ را در مقام‌ یك‌ مركز قدرت‌ رقیب‌ در مقابل‌ خان‌ حاكم‌ كرگانرود قرار داده‌ بود ازاین‌ رو خان‌ مقتدر تالش‌ و خود را حاكم‌ مطلق‌ و صاحب‌ جان‌ و مال‌ مردم‌ اهالی‌ کرگانرود ‌می‌دانست‌، وجود چنان‌ رقیب مردمی را بر نمی‌تابید و مدام‌ در اندیشه‌ تضعیف‌ و سر كوبی‌ آن‌ و حتی توسط عمال خود درصدد تهیه طوماری برتغلب بودن وجهه و اعتبار معنوی سیدی او بود. پس از کشته شدن ناصرالدین شاه 1896م/1275ش/آشکارشدن استبداد و بی عدالتی در سرتاسر ایران با گسترده‌ شدن‌ دامنه‌ نارضایاتی عمومی نهضت‌ مشروطیت‌ از تبریز و تهران‌ به‌ دیگرایالات‌ و ولایات‌ خصوصا گیلان‌ سرایت کرد ، حركتهایی‌ اعتراض ‌آمیز نسبت‌ به‌ مظالم‌ عمید السلطنه‌ در تالش‌ نیز آغاز می‌شود. سید فضل‌ الله‌، پسر سید خانجان‌ كه‌ جوانی‌ رشید و آزادیخواه‌ بود، در زمره‌ نخستین‌ افرادی‌ قرارمی‌گیرد كه‌ علنا خواهان‌ برچیده‌ شدن‌ سلطه‌ خان ظالم و مستبد کرگانرود می شود فعالیتهای‌ سید فضل‌ الله‌ درآگاهی اهالی نسبت به جور و ستم عمید السلطنه در حق رعیت و دهقان در منطقه روستایی و جلگه  به‌ سردارامجد گزارش‌ داده‌ می‌شد، برشدت‌ خشم‌ و كینه‌ ی‌ او می‌افزود. تا این‌ كه‌ دستوردستگیری سید فضل‌ الله‌ را به مباشران و کدخدایان می دهد پس‌ از اجرای‌آن‌ دستور، در محوطه‌ كاخ‌ حكومتی‌ خود ابتدا او را با چوب ‌و فلك‌ شدیدا شكنجه‌ می‌دهد و سپس‌ شخصا با فرو كردن‌ یك‌ تیرك ‌چوبی‌ نوك‌ تیزدرسینه‌اش‌، او را به‌ قتل‌ می‌رساند و آنگاه‌ پدر او، سید خانجان‌ را بازداشت‌ و به‌ زندان‌ قصر ییلاقی‌ خود واقع‌ در نوئه‌ دی‌ (آق‌اولركنونی‌) می‌فرستد و پس‌ از مدتی‌ دستور می‌دهد كه‌ او را نیز خفه‌ كنند . آن‌ دو قتل‌ فجیع‌ با عث‌ شعله‌ ور شدن‌ خشم‌ و نفرت‌ اهالی‌ کوه نشین ایلات و عشایر تالشان کوهستانی آقاجان بیگ نیای آقاجانی كرگانرود نسبت‌ به‌ سردارامجد و فراگیر شدن‌ جنبش‌ مشروطه‌ خواهی‌ سراسری نواحی کوه وجنگل نشین با مشارکت مناطق روستایی و جلگه ی کرانه ی در تالش ‌می‌گردد و سرانجام‌ پس‌ از وقوع‌ حوادثی‌ مفصل‌ طولانی با پیوست ایل آقاجان بیگ به سایر مجاهدان و مبارزان شورش زوئن 1906م صورت گرفت سردارامجد از حكومت‌ تالش‌ ساقط ‌وخانواده‌اش‌ سركوب‌ و متواری‌ می‌شوند و كاخهای‌ حكومتی‌ اش‌ به‌ وسیله‌ مردم‌ غارت‌ و سپس‌ به‌ آتش‌ كشیده‌ می‌شوند . پس‌ از سید فضل‌ الله‌، ریاست‌ خاندان‌ او به‌ فرزندش‌ سید روح‌ الله‌ محول‌ می‌گردد .با شورای مشروطه خواهی کرگانرود همراه بود ( کتاب تالشان کیستند ، تالیف دکتر علی عبدلی )
  • حسن خان رحمانی (سیاه کلاه) : برادرزاده آقاجان بیگ ، فرزند میرزاجان اواخردوره قاجار اسکه و گمرک لیسار ( در کناره محله محمود آباد لیسار ) بزرگترین مرکز تجاری منطقه کرگانرود شمالی بود . معروفترین تاجر آن زمان در حوزه قفقاز و روسیه حسن خان سیاه کلاه لیساری بود ، از دو قنطور ( اسکله چوبی ) احداثی بردریا یکی متعلق به حسن خان بود که با لنگر بارکاز ( کشتی روسی ) کالای وارداتی و محصول صادراتی را مبادله میگردید دفتر حساب و کتاب تجارتخانه او را چندین معتمد حسابدان میچرخاند و گروهی تجار عمده فروش با کارگران فعله اقلام ترخیصی و یا خریداری را به بازارچه های ساحلی گمرک یا بارکاز انتقال می دادند ، وی فردی مطلع از تحولات منطقه ی ، مرتبط با آزادی خواهان قفقاز ، ارمنستان و گرجستان که بر علیه روسیه تزاری فعالیت داشتند ، سواد مکتبی داشت مرحوم حسن خان در کنار فعالیت های تجاری با شرکت های برون مرزی حاجی طرخان یا هشترخان ( آسترا خان ) و قفقاز در کارها و اقدامات سری انقلابی و نظامی فعال بود با وارد کردن سلاح و مهمات و افراد اهل فن برای تهیه سلاح و مهمات از روسیه و قفقاز برای انقلابیون با برخی مراودات سیاسی و نظامی و اجتماعی با انقلابیون قفقاز و رشت داشت ( اسناد خانوادگی طایفه ی تیره رحمانی کرگانرود شمالی ساکن در لیسار تالش )
  • ملاعزیز شریعتمداری هره دشتی : ( قبلاً معلم فرزندان سردار امجد بود به دستگاه دیوانی و اندرونی سردار امجد آگاهی داشت ) از علمایی نافذالکلمه ، غیور و باسواد مورد وثوق مردم جلگه ی به مشروطه خواهان پیوست ، ملا عزیز لقب شریعتمدار را با فرمان دولتی گرفت [ پس از پیروزی مشروطه مورد توجه سپهدار تنکابنی قرار گرفت به وی یک طاقه شال کشمیری خلعت داد ، همراه قوای دویست نفری تالشان کوهستانی برای یاری مردم و پیکار با مستبدین عازم رشت گردید ( ابراهیم فخرایی ، گیلان در جنبش مشروطیت ) ملا عزیز یکی از روحانیون معتبر و مورد اطمینان کرگانرودی های روستایی بود که برای تحکیم وحدت و اتحاد  به دیدارآقاجان بیگ سرکرده چوپانان کوه نشین به ییلاق ماهار برای رفت و درخواست کمک قوا و پشتیبانی تدارکاتی برای مبارزه با سردار امجد خواست ، در وقایع تبریز از جمله دستگیر شدگان بود که روس ها او را به باکو فرستادند (حرفی از هزاران کاندر عبارت آمد ، محمد تقی جورابچی ، به کوشش منصور اتحادیه و سعدوندیان ، نشرتاریخ ایران )  
  • شامد بیگ سیوکولولی ( شاه محمد بیگ سیاه کلاه ) سرکرده ، معتمد مورد اعتبار تیره چوپانان بومی کوه نشین کرگانرود شمالی ، دارای معاش رمه داری و ایلخیداری اجدادی ، هم اینک نسل وی در دهکده های هره دشت ، سوست ، قلعه بین شهر لیسار به نام خانوادگی سجلی مختلف از جمله رحمانی، پرهیزکار، شاه محمدی ، محمدی در نواحی تالش پراکنده اند ، اقامتگاه و اترگاه  تالشان کوهی اصیل تحت امر وی زیستگاه جنگلی انبوه و پرپشت ( روخون ) ، مسیرصعب العبور کوهستانی باغروداغ ، مراتع ییلاقی نقش اساسی در به دام انداختن مهاجمان و دشمنان ایل تالشان کوهستانی آقاجان بیگ و  شکست و فرار آنان داشت متجاوزان به حوزه سرزمینی اکراد شاهسون به سرپرستی امیر عشایر در معیت فتح الله خان ارفع السلطنه  به ایل آقاجانی داشت جوانان کوهنشین محلی پارتیزنان ایل با یورش از کمینگاه و مخفیگاه جنگلی و بیشه ای برای به دام انداختن مهاجمان غارتگر در جنگ ایلاتی ایل آقاجان خان داشتند نقش دلاوری این تالش کوهستانی به سرکردگی شامد بیگ در خیزش دهقانی 1907م و درادامه جنبش مشروطه خواهی کرگانرود در کمک و یاری به آقاجان بیک و سایر مجاهدان کرگانرود در کوتاه کردن دست مباشران و گماشتگان سردار امجد در تعدی و ظلم علیه تالشان کوه نشین و جلگه ستودنی است دفاع و جدال ایلی آقاجان بیگ ( آقاجانی های سجلی )در برزبیل خطبه سرا ارفع السلطنه فرزند ارشد سردار امجد پس از فرار پدر از تالش برای اعاده حیثیت پدر قشونی دو هزار نفری از شاهسون های خلخالی به سرکردگی امیرعشایر تهیه دیده بود بطور ناگهانی شبانه اقامتگاه ایلاتی ایل آقاجانی در خط الرس آبریز ییلاقی آذربایجان و تالش را محاصره احشام و اغنام آنان را مورد تارج یغما قرار داده بودند دراین جدال ایلاتی شامد بیگ معتمد چوپانان با قوای بومی اندک آشنا به اقلیم دژکوهستان در گذرهای تنگه کوهی و عبورگاه جنگلی با یوش های تهاجمی چنان عرصه را به سربازان ارفع السلطنه و امیر عشایر تنگ کردند که توان مقاومت و ایستادگی از مهاجمان گرفته شد و آنان وادار به عقب نشینی شدند در جدال ییلاقی برزبیل شامد بیگ سیاه کلاه به همراه رستمعلی بیگ ، سیف الله بیگ از بستگان آقاجان خان رئیس ایل به همراه تنی چند مجروح می شوند و صمید بیگ فرزند آقاجان بیگ و قدرت بیک خواهرزاده ، عبدالحسین بیگ ، فتح الله بیگ از بستگان آقاجان خان به شهادت رسیدن در این جنگ آقاجان به پاس تلاش و دلاوی شامد و کسانش بخشی از شته ژی باغرو ( کوه کج دامنه باغرو  )و مرتع لیسار و روخون گزنه هونی ( چشمه گزنه ) بین سوبان و لیسار را به تیره و تبار شامد بیگ  بخشید  ( اسناد خانوادگی طایفه ی تیره شامد بیگ کرگانرود شمالی ساکن در کوهستان دهکده سوست لیسار تالش )
  • ملا علی دوانی : از فعالان جنبش مشروطه تالش بود . تحصیلات مقدماتی را در اردبیل خواند سپس برای تکمیل دروس به حوزه علمیه قزوین رفت پس از کسب علم و دانش  به زادگاهش دوان لیسار برگشت و به فعالیت های مذهبی و اجتماعی مشغول گردید مرجعی برای پاسخ و راهنمایی امور شرعی ، عقد و نکاح ، تدفین ، مرافعه مردم منطقه گردید قبل از جریانات مشروط تالش پیش سردار امجد می رود و از او درخواست می کند از مردم محروم و مفلوک منطقه مالیات کمتری بگیرد پس از این ملاقات  مقداری از مالیات منطقه از جمله مشهدی محرم پدر ملا علی کاسته می شود ( به نقل از حاج سعداله نظیری دوان ، مندرج در کتاب نگاهی به لیسار و سوباتان ، شاپور رضا قلی زاده )
  • نجفقلی فتحی : از دودمان آشیک هرازور از بستگان ( عمو زادگان ) عمید السلطنه به شمار می رفت ، خواهر ملا عزیز شریعتمداری هره دشتی همسر نجفقلی بود به سبب مراودات و مسافرت‌های بین تهران و رشت تبادل اخبار و اطلاعات مشروطه خواهان آزادیخواهان تهران نحو تحصن مردم در شاه عبدالعظیم مطلع می ساخت از نتایج مبارزان پایتخت به کرگانرودی ها روحیه و نوید پیروزی میداد بعضی آگاهی ها و اسرار از اندرون سردار امجد برای مردم و آادی خوهان فاش می ساخت آنان را در جریان جنایات و مظالم سردار امجد قرار میداد
  • آقا بالا خان  (  قره خان ) : نیای تیره فرخی ایل آقاجانی وی فرزند ارشد آقاجان بیگ یکی از سرکردگان موثر سلحشور در جنگ های پارتیزانی دوره خیزش دهقانی و نبرد ایلاتی جنبش مشروطه تالش بود که به همراه عبیداالله فرزند سید اشرف کرگانرودی به همراه تعداد دیگری از آزادی خوهان عدالت جو کرگانرود درکارزارکرانه قعله بین لیسار مجروح و توسط ایادی سالار اسعد فرزند کوچک سردار امجد  دستگیر شدند پس از پیروزی سالار اسعد در جنگ کرانه لیسار ، مایوسی در تسلیم آقاجان بیگ و سایر روسا معترض به همراه بقیه اسرای  زخمی در بازار کرگانرود ( کرگری بازاری ) ناجوانمردانه پیش روی سالار اسعد توسط قوای روس تیر باران و بر روی جنازه کشته ها اسب تاختند و از تحویل جناره به خانواده ها خوداری کردند در همین جدال حضرتقلی خواهر زاده آقاجان بیگ ، ملک محمد عمو زاده آقاجان بیگ دو نفر از عشایر وابسته شهید می شوند ( نقل از یادادشت های سید اشرف کرگانرودی ، نقل از خاطرات یونس خان آقاجانی ، اسناد خانوادگی طایفه فرخی  )
  • صمید بیگ ( صمد بیگ ) سیاه کلاه  : از تالشان کوهستانی دلاور و بی باک ایل آقاجان بیگ در جدال عشایری نبرد ایلاتی بوسیله ابزار و ادوات سنتی مهارت ویژه داشت از کمد اندازان سوارکار حرفه ی سرکرده کارزاز ییلاقات تالشان ایل آقاجان بیگ ( فرمانده رزم های کوهستانی ایلاتی ) کارزار مقابله با تحرک  و تظاهر فتح الله خان ارفع السلطنه پس از دریافت حکم رسمی فرمانروایی کرگانرود و خلخال از سوی محمد علی شاه قاجار همراه حاکم جدید ایالت گیلان سردار افخم در معیت پدرش برای اتحاد سرکوبی مشروطه خواهان با احکام ویژه ی که محمد علی شاه به خوانین خالخال و سرکردکان اکراد داد آنها را ملزم به همراهی و پشتیبانی ارفع السلطنه کرده بود به کمک اشرار مزدور اکراد و شاهسون تمام اترگاه های پراکنده تابستانی ایلات و عشایر تالشان کوهستانی همجوار آذربایجان را مورد تهاجم قرار می دهند تا ضمن چپاول و غارت اموال و احشام آوارگی کوه نشینان از آنها زهر چشم بگیرند یکی از فرماندان ایل تالشان کوهستان صمید بیگ فرزند ارشد آقاجان بیگ پس از رشادت در جنگ های دفع روس ها ، ظلم ستیزی و عدالت جوی از عشایر و دهقان در اقامتگاه ایلاتی برزبیل ( واقع در ارتفاعات روستای خطبه سرا تالش فعلی ) در حالی که زنان و فرزندان ایلات و عشایر کوهستانی در محاصره و در معرض تعرض اشرار مزذ بگیر بودند در جنگ تن به تن در دفاع از نواموس عشایر به اثابت تیری شهید گردید در همین کارزار قدرت بیگ خواهرزاده آقاجان بیگ ، عبدالحسین بیگ ، فتح الله بیگ از وابستگان آقاجان و به همراه هفت عشایر شهید شدند ( اسناد خانوادگی طایفه ی ایل آقاجان بیگ کرگانرود شمالی)
  • آقا دد بیگ یا اقبال السلطان : [ معمولا عشایر برای ماندگاری یاد پدر، نام‌ پدر را بر فرزند می نهادند اما به احترام  و حرمت نام‌ پدر از الفاظ خود نام استفاده نمیکردند بلکه کودک را به نام های دد ( پدر ) یا ننه ( مادر ) سپس خان ، بیگ ، خانم ، بیگم  به اسم اضافه می کردند ] در سنوات بعدی مشهور به اقبال السلطان آقاجانی گردید . از تالشان کوهستانی ایل آقاجان خان در اواخر حکومت قاجار و حکومت پهلوی اول حاکم کرگانرود شمالی بود او فرزند دوم آقاجان بیگ از سرکرگان اعزامی تالشان کوهستانی به همراه سردار امجد در جنگ ترکمن صحرا و استر آباد شرکت داشت ، پس از پیروزی مشروطه خوهان گیلان از طرف ایل آقاجان بیگ به فرماندهی قشون ایلاتی فوج تالشان کوهستانی به  رشت برای ایجاد نظم و امنیت گیلان اعزام گردید  ، فرمانده جنگ ها پاتیزانی عشایری تالشان کوهستانی با عوامل ارتجاعی مستبد و قزاقان روسیه تزار دردوره اشغال کرگانرود و جنگ های آزادیخواهی با خوانین تالش و یاغیان خلخال ، نماینده آقاجان بیگ در امضای قرارداد عدم تعرض به جنگل های و اراضی کرگانرود شمالی ( لیسار و خطبه سرا ) از سوی آکاکی خوشتاریا  پیمان کار افتصادی و مقاطعه کار روسی در سال 1911م به بهانه اجاره املاک و اراضی عمیدالسلطنه ( تصویر ملاقات پیمانکار و هیئت اقتصادی روسیه تزاری سند حضور مذاکره )
  • حاجی عبدالمجید افندی : پدر بزرگ وی زین العابدین افندی در اثر ظلم و ستم بالا خان و فرج الله خان ناچار از کرگانرود به روستای لوندویل مهاجرت کردند عبدالعظیم پدرش از روحانیون سر شناس روستای وزنه بود  عبدالمجید افندی از چهره های مبارز مشروطه در شورای مقاومت از یاران آقاجان بیگ ، انوش خان ، سیداشرف ، ملا عزیز و ... جزو ملازمین سید اشرف ، میرزاجان بیگ ، ددبیگ ، ملا عزیز برای کنترل و حفاظت شهر به انقلابیون مشروطه گیلان در شهر رشت پیوستند دوره هرج و مرج مشروطه منازل عبد المجید را همانند منازل  خاندان آقاجان بیگ از سوی گمشتگان عمید السلطنه آتش زدند بعد از شورش ژوئن 1906م اخراج عمید السلطنه از کرگانرود بر سرحکومت تالش بین پسران عمید السلطنه کدورت و نفاق و اختلاف بروز کرد هرکدام سعی داشت با سمت و مقام دولتی بعد از اخراج پدرش به تالش آمده تا به امور املاک و اراضی خود رسیدگی و موقیعت و وضع خویش را تثبیت کند منجر به عزیمت خود سرانه فتح الله خان به تالش شد وی به محض ورود به تالش با سران مشروطه و مخالفین آن سامان تماس گرفت باب مذاکرات صلح و سازش را گشود روسای شورای ضد فئودالی ( آقاجان بیگ و سید اشرف و انوش بیگ و... ) بدون آگاهی از اختلاف بین دو برادر از میان معتمدین و روحانیون تالش مرحوم حاجی عبدالمجید افندی را برگزیده به گفتگو نزد فتح الله خان فرستاد تا بفهمند چه برنامه و هدفی را بعد از رفتن پدر در منطقه دنبال می کند در مورد املاک و اراضی مدعی مالکیت رعیت و دهقان چه عقیده ی دارد در خلال این احوال محمد حسین خان سالار اسعد به جهت وصلت با محمود خان احتشام السلطنه خود به ظاهر از شمار طرفداران حکومت مشروطه قرار داد با استفاده از نفوذ و خوشنامی احتشام السلطنه از طرف دولت مشروطه به حکومت رسمی تالش منصوب و بلافاصله به سوی رشت حرکت کرد در این وقت روس ها به ایران اولتیماتوم دادند عرصه را بر مردم به ویژه بر مخالفین تنگ کرد به عناوین مختلف به آزار و اذیت مردم پرداخت بشدت مستبدین را تقویت می کردند چون عزیمت ارفع السطنه در غیبت سالار اسعد صورت گرفته مذاکرات او را برخلافرای و تدبیر او بود بلافاصله شرحی به تهران مخابره کرد و گفت که ارفع السلطنه به تالش رفته باعث آشوب و اغتشاش در تالش شده است سالار اسعد کوشید به کمک روس ها به هر نحوی شده جلوی اقدامات برادرش را بگیرد و او را از هر گونه تماس و گفتگو با مخالفین باز دارد در نتیجه ارفع السلطنه را به رشت احضار و دستور داد هر کس را به عنوان فرستاده مخالفین در نزد ارفع السلطنه بود فوری دستگیر و زندانی ساختند به دستور سالار اسعد ماموران روس برادر بزرگ او ارفع السطنه و همراهانش را از جمله عبدالمجید افندی را توقیف و زندانی کردند عبدالغریز برادرش از حاکم گیلان آصف الدوله ، وزارت داخله محمد ولی خان سپهسالار اعظم برای استخلاص برادر اقدامات موثری انجام و مکتوب زیادی به مراجع دولتی در 26 ذی القعده 1330ق نوشت تا به نتیجه گردید ( جستاری از تاریخ تالش ، جلد دوم ، عبدالکریم آقاجانی ) ( اسناد خانوادگی طایفه تیره آقاجانی کرگانرود )
  • میرزاجان بیک : سرکرده و معتمد تیره میرزا جانی و برادر آقاجان خان تالشی علاوه بر سرکردگی امورایلی پسرانش در فوج جنگجویان عشایر کوهستانی در نبرد های ایلاتی از عناصر ورزید و فعال بودند تیره میرزاجانی در تامین تهیه تدارکات اسب و استر برای سواره و جابجایی جیره چوپانی و علیق بار مددکار و یاور آقاجان بیک بود وی مسئول نگهداری از اسرا و زندانیان دستگیر شده در رزم های ایلاتی همچنین برای مبادله و معامله در تبادل برای گرفتن امتیاز ،سرگروه اسکان و پناه دهنده به پناهجویان و تسلیمی های اجباری به دلایل احتمال آزار و اذیت آنها از طرف خان کرگانرود می رفت بود در عشیره وی نان ساج همراه خیک های روغن و پنیر گوشت قرمه اندود شده در روغن جیره جنگجوی کوهستان همراه شال و کلاه و جوراب کت و شلوار پشمی چوخا بار استر های پر نفس و قوی سم تالشی می کردند به نقاط درگیری تالشان ارسال می گردید
  • خانجان بیک سییوکولولی ( سیاه کلاه ) : ریش سفید و معتمد تیره چوپانان سییو کولولی ایلخی دار و رمه دار ایل و عشایر کوهستانی کرگانرود ، برادر آقاجان بیک علاوه بر تامین عناصر توفنگچی پیاده و سواره نظام زبده جنگجوی نبرد های ایلاتی آقاجان بیک درکرگانرود درخیزش دهقانی 1906م و جنبش مشروطه خواهی کرگانرود 1285ش و در تمام جدال های یغماگری و غارتگری عوامل یاغی و دزد به یورت و سیاه چادرهای عشایر کوه نشین اغلب پشتیبانی کننده آمادی و تهیه جیره و علیق عشایر سواره آقاجان بیگ را تامین و در عمق ناشناخته بیشه و جنگل انبوه مسئول نگه داری از سلاح و مهمات ایل بود ، هم اکنون شاخه مهم از نوادگان و نبیره های خانجان بیک در یکی از محله های چوپان محله دهکده خطبه سرای تالش اقامت دارند و به باغبانی و ماهیگیری می پردازند و الباقی در سرتاسر تالش پراکنده اند مهاجرت این تیره به سبب وصلت یکی از نوادگان خانجان بیک یعنی سردار بیگ پسر اسکندر بیگ با دختر کدخدا حبی الله (کدخدا حبیب) خاندان حبیبی ها فردی متدین و معتمد در بخش جلگه ی کرانه دریا ساکن شدند  ( اسناد خانوادگی طایفه تیره خانجانی کرگانرود به نقل از خاندان سردار بیک )
  • کربلایی حسین بیگ : ( شاخه ی انشعابی از تیره میرزاجانی در دوره سجلی 1304ش پهلوی اول  نام خانوادگی هژبری را برگزیدن  ) از بزرگان و فعالان عرصه ضد استبدادی و عدالت خواهی تالشان کوهستانی کرگانرود اواخرحکومت قاجار  ایل آقاجان بیگ ، نقل سینه به سینه اهالی وی را جوان با سواد علوم قدیمه و مکتب دیده کاردان و آشنا به سیاست و امور اجتماعی نظامی منطقه آگاه از تحولات قفقاز معرفی نموده اند در تمام جریانات و اوضاع آشفته و نابسامان منطقه تالش و اشغال روسیه تزاری ، جنبش مشروطه خواهی تالشان و مبارزه با حکومت سردار امجد ، قیام دهقانی کرگانرود بر علیه خان حاکم و روس های اشغالگر یکی از استوانه های قدرت جدال عشایر کوهستانی سرکرده فوج نظامی آقاجان بیگ در رزم های ایلاتی بود به طوری که پس از فرار نصرت الله خان سردار امجد از کرگانرود و خنثی نمودن توطئه روس ها و حاکمان ضد مشروطه ایالت گیلان در برگردانیدن مجدد سردار امجد به حکومت تالش در دوره حکومت مشروطه در تاریخ دهم ذی القعده   1329ق/1290ش/1911م از طرف اداره حکومتی انزلی و خمسه طوالش به سمت نایب الحکومگی قرائ مفصله لیسار کرگانرود منصوب گردید و در سال 1334ق/1295ش/1916م از طرف اعتماد الملک با لقب مقرب الخاقان حکم مباشرت قرائ مفصله لیسار را دریافت داشته  از نوشته احکام رسمی دولتی برای آسایش رعایا ، جدیت در نظم و وصول مالیات به وی مسئولیت واگذار گردید ( اسناد خانوادگی طایفه تیره هژبری کرگانرود و نقل از کتاب نگاهی به لیسار و سوبان آقای شاپور رضاقلیپور، آوای دانش گستر، 1392ش)

سیاسی اجتماعی

ویرایش
 
علی‌اکرم همت‌زاده

مذهبی

ویرایش
  • الله شکور پاشازاده (۲۶ اوت ۱۹۴۹ لنکران)، شیخ‌الاسلام و ریاست اداره مسلمانان قفقاز از سال ۱۹۸۰ میلادی تاکنون
  • سید یونس عرفانی (۱۳۱۳ تالش)، عضو مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران، رئیس کمیته منطقه ۸ انقلاب اسلامی، نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی
  • احمد پروایی ریک (۱۳۶۱ هشتپر)، نمایندهٔ منتخب استان گیلان در مجلس خبرگان رهبری

هنری، سینما، موسیقی

ویرایش
 
مجید مجیدی
  • مجید مجیدی تالش، کارگردان، نویسنده و بازیگر
  • انوش نصر (نصرالله زاده ماسوله‌ای) (۱۳۱۸ رشت)، هنرپیشه

ورزشی

ویرایش
 
یحیی گل‌محمدی

شهرها و مناطق تالش‌نشین

ویرایش

شهرها و روستاهای بزرگی که مردم تالش در آن‌ها اکثریت هستند:[۳۸]

در ایران

در جمهوری آذربایجان

جستارهای وابسته

ویرایش

منابع

ویرایش
  1. تالش
  2. "Ethnic composition of Azerbaijan 2009".
  3. https://www.researchgate.net/publication/323642917_Ethnic_minority_policy_of_the_republic_of_Azerbaijan_and_their_right_to_get_education_in_mother_languages
  4. "Talysh".
  5. http://www.azerb.com/az-talysh.html?i=1
  6. "Fresh Irritant Emerges in Azerbaijani-Armenian Relations".
  7. "Human rights activists demand an end to the criminal prosecution of the editor of the Azerbaijani newspaper Mammadov".
  8. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۹ ژوئن ۲۰۲۰. دریافت‌شده در ۶ نوامبر ۲۰۲۰.
  9. "Jamie Stokes,"Encyclopedia of the Peoples of Africa and the Middle East, Volume 1",Infobase Publishing, 2009. pp 682: "The Talysh are an Iranian people, most of whom now live in the Republic of Azerbaijan, on the southwestern shore of the Caspian Sea, "
  10. M. Wesley Shoemaker, "Russia and the Commonwealth of Independent States 2008", Stryker-Post Publications, 2008. pp 141: "Here the Talysh, an Iranian people, live in their mountainous villages and support themselves by weaving rugs and carpets by hand in the traditional way." [۱]
  11. James Stothert Gregory, "Russian land, Soviet people: a geographical approach to the U.S.S.R.", Pegasus, 1968. pp 161: "Smaller Iranian groups are the Talysh and Kurds of Transcaucasia" [۲]
  12. Michael P. Croissant, "The Armenia-Azerbaijan conflict: causes and implications", Greenwood Publishing Group, 1998. pp 67: "Talysh, an Iranian people whose language belongs to the northwest Iranian language group" [۳]
  13. Charles Dowsett, "Sayatʻ-Nova: an 18th-century troubadour: a biographical and literary study", Peeters Publishers, 1997. pp 174: "Talish is the name of an Iranian people in Gilan" [۴]
  14. Garnik Asatrian & Habib Borjian (2005.). Talish and the Talashis (State of Research). Iran & the Caucasus, 9 (1), pp. 43–72 pp 46: "Despite the fact that the Talishis, both in Iran and in the north, have explicit Iranian identity, the situation with the Talishis in Azerbaijan Republic, living as an enclave within the predominantly Turkic environment, has inspired the southern intellectual milieu as well." pp 47: "The structures of both ethnonyms, Καδούσ- (Cadus-) and Tāliš, are similar: … Despite the obvious speculative character of the above etymology, still the Καδούσ-/Tāliš identification must not be discarded from the agenda of the ethnic history of the region, at least as a working hypothesis."
  15. Caucasus Report: Talysh Newspaper Editor’s Trial Begins in Azerbaijan, January 12, 2013.
  16. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران، تهران: ۱۳۸۳ خ.
  17. زبان و گویش‌های محلی اردبیل، تداوم بخش آداب و رسوم مردم استان | Azad Tabriz News[پیوند مرده]
  18. عبدلی، علی (۱۳۶۷). «تالش، طیلسان، کادوس». چیستا (۵۱): ۷۵.
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ عبدلی، علی (۱۳۶۷). «تالش، طیلسان، کادوس». چیستا (۵۱): ۷۶.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ گلیجانی مقدم، ندا (۱۳۹۵). «تحول معنایی واژه دیلم» (PDF). مطالعات تاریخ اسلام: ۱۱۶.
  21. عبدلی، علی (۱۳۶۷). «تالش، طیلسان، کادوس». چیستا (۵۱): ۷۷.
  22. عبدلی، علی (۱۳۶۷). «تالش، طیلسان، کادوس». چیستا (۵۱): ۷۸.
  23. عبدلی، علی (۱۳۸۰). «نگاهی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به قوم تالش». فصلنامه مطالعات ملی (۸): ۱۱۵.
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ حسن پیرنیا، ایران باستان، ۱۱۲۹.
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ عنایت الله رضا، آذربایجان و اران ج۱، ۱۶.
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ یاقوت بن عبدالله حموی، معجم الادبا ج۳، ۵۷۱.
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ عبدالله حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی به کوشش خانبابا بیانی، ۷۳.
  28. احمد بلاذری، فتوح البلدان ج ۲ ترجمه آذرتاش آذرنوش، ۳۱۰.
  29. احمد بلاذری، فتوح البلدان ج ۲ ترجمه آذرتاش آذرنوش، ۳۹۵.
  30. احمد بلاذری، فتوح البلدان ج ۱ ترجمه آذرتاش آذرنوش، ۸۱.
  31. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ج ۳ ترجمه ابوالقاسم حالت، ۲۴.
  32. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری ج۴ ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۲۴۶.
  33. احمد بلاذری، فتوح البلدان ج ۲ ترجمه آذرتاش آذرنوش، ۳۱۴.
  34. تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان ج۱ ترجمه عباس زریاب، ۷۳۳.
  35. عبدلی، علی (۱۳۸۰). «نگاهی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به قوم تالش». فصلنامه مطالعات ملی (۸): ۱۲۱.
  36. عبدلی، علی (۱۳۸۰). «نگاهی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به قوم تالش». فصلنامه مطالعات ملی (۸): ۱۲۲.
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ ۳۷٫۲ تاریخ تالش - ناشر: واژه آرا - عبدالکریم آقاجانی تالش - دو جلد
  38. http://taleshen.ir/تالشان؛قومی-صلح-طلب/[پیوند مرده]
  39. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۷ آوریل ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۴ ژوئن ۲۰۲۰.

پیوند به بیرون

ویرایش