نرسی
نَرْسِی (به پارسی میانه: 𐭭𐭥𐭮𐭧𐭩) یا نرسیِ شاپور در شاهنامه یا نرسه، پسر شاپور یکم و گوردزاد، هفتمین شاهنشاه ایران و انیران از خاندان ساسان در ایرانشهر بود که از سال ۲۹۳ تا ۳۰۲ میلادی پادشاهی کرد.
نَرْسِی 𐭭𐭥𐭮𐭧𐭩 | |
---|---|
شاهنشاه ایران و انیران[۱] شاه بزرگ ارمنستان | |
شاه ارمنستان | |
سلطنت | ۲۷۱ – ۲۹۳ |
پیشین | هرمز یکم |
جانشین | تیرداد سوم |
هفتمین شاهنشاه ساسانی | |
سلطنت | ۲۹۳ – ۳۰۲ |
پیشین | بهرام سوم |
جانشین | هرمز دوم |
زاده | بین ۲۲۸ تا ۲۳۳ |
درگذشته | ۳۰۳ (۶۹–۷۴ سال) |
همسر(ان) | شاپوردختک نرسهدخت ارسانه |
فرزند(ان) | هرمز دوم هرمزدختک |
خاندان | خاندان ساسان |
پدر | شاپور یکم |
مادر | گوردزاد |
همزمان با دوره پادشاهی شاپور، نرسی بهعنوان شاهزاده ساسانی، حاکم ایالتهای سکستان، سند و توران شد که پس از به سلطنت رسیدن برادرش هرمز یکم توانست عنوان و مقام جانشینی ارمنستان را بهدست آورد. بعد از به سلطنت رسیدن برادر دیگرش بهرام یکم با حمایت کرتیر موبد موبدان، بهرام یکم برای جلب رضایت نرسه وی را به عنوان پادشاه ارمنستان به رسمیت شناخت و به وی مقام «شاه بزرگ ارمنستان» که ولیعهد و میراثدار قطعی حکومت بهشمار میرفت را اعطا کرد. با این وجود بارها توسط برادرش بهرام یکم (۲۷۳–۲۷۶) از جایگاه پادشاهی دور ماند. با این حال بهرام پس از مدتی فرزندش، بهرام دوم (۲۷۶–۲۹۳) را بهعنوان جانشین خود انتخاب کرد و همچنان برای دور کردن نرسه از قدرت، وی را بهعنوان شاه ارمنستان ابقا کرد. در این دوره بود که قدرت و نفوذ کرتیر موبد زرتشتی، در دوران سلطنت بهرام دوم زیاد شد و به مرور به جایی رسید که شاه وی را عنوان نجات دهندهٔ روحانی بهرام (بخت روان ورهران) لقب داد و به وی اختیارات و مقامهای والایی اعطا نمود بهنحوی که وی نه تنها متولی معبد آناهیتا در استخر شد بلکه در زمرهٔ بزرگان کشور هم درآمد و رئیس دادگاه عالی مملکت گردید. با این حال نرسه دعوی پادشاهی خود را در اواخر پادشاهی بهرام دوم آغاز کرد و به مرور کسانی از نجبا را که از دار و دستهٔ کرتیر و از سیاست بهرام دوم، ناراضی بودند، گرد خود جمع آورد. بهرام دوم در پایان پادشاهی خود، با شورش نرسی مواجه گشت با این حال زمانی که نرسی هنگام آغاز شورش و سکه زدن به نام خود بود، بهرام درگذشت. پس از مرگ بهرام، کرتیر موبد، پسر وی، یعنی بهرام سوم (سکانشاه) را به جای او بر تخت سلطنت نشاند. اما بهرام نتوانست سلطنت را برای خود حفظ کند؛ چراکه در همین زمان مخالفتهایی با شاهنشاهی وی شکل گرفت که بهرام نتوانست به آنها پاسخ دهد بنابراین نرسه که دیگر مدعی حکومت بود، توانست مخالفان بهرام سوم را گرد خود جمع کند؛ بدینگونه بهرام سوم پس از چند ماه از سلطنت برکنار شد تا نرسه در سال ۲۹۳ میلادی به عنوان شاهنشاه ایران انتخاب شود.
نرسه پس از رسیدن به سلطنت، دستور داد تا ویژگیهای تاجگذاری و پادشاهی وی را بر تخته سنگ نقش رستم کندهکاری کنند و این همان نقش معروف است؛ یعنی پادشاه، حلقه نواردار را که نشان پادشاهی است، از دست اهورامزدا میگیرد. همچنین وی دستور داد در پایکولی نقش برجستهٔ دیگر از وی حک کنند. وی پس از رسیدن به قدرت، تمامی مخالفان و حامیان بهرام سوم را سرکوب کرد و به قتل رساند که در این دوره قدرت موبد کرتیر نیز به پایان رسید. با کاهش قدرت موبدان، نرسه همانند پدرش به سیاست مدارای دینی به ویژه نسبت به مانویان روی آورد. با اینکه وی در برخورد با رومیان بر سر مسئله ارمنستان، در نبرد ساتالا از گالریوس، فرمانده رومی، شکست خورد تا با اسیر شدن خانوادهاش مجبور به پذیرش عهدنامه نصیبین شود. به سبب این شکست سخت، وی پس از مدتی از مقام سلطنت استعفا داد تا پسرش هرمز دوم به جای وی به سلطنت برسد. سرانجام وی در سال ۳۰۲ میلادی درگذشت.
ریشه نام
ویرایشنام نرسی به احتمال زیاد برگرفته از نام قدیمی و خداگونه naryasa(n)ha در زبانهای ایرانی باستان به معنی «ستایش مردان» است.[۲] نام نرسه در ایران و ارمنستان نیز نامی بسیار ستایشآمیز و مورد احترام بودهاست. همچنین شکل کهن و اوستایی آن nairyō saŋha یا *nairyō saxᵛa که لقب اهورامزدا به معنای نمونهٔ کامل مردی و مردانگی بودهاست. معنای لغت به لغت کلمه «نَئیریّو-سَنگهَنه»، سخن یا آموزش انسانی است. معنای کلمهٔ «نریوسنگ» را «جلوه مرد یا جلوه مردان دانستهاند.[۳]
نام نرسی در پارسی میانه بهصورت nrshy (𐭭𐭥𐭮𐭧𐭩) و در پارتی بهصورت nryshw ضبط شدهاست. در نسخهٔ یونانی کتیبهٔ شاپور، این نام بهصورت Narsaiēs یا Narsaios ضبظ شدهاست، اما در دیگر منابع یونانی بهصورت Narsēs ضبط شدهاست که به صورت Narseus وارد لاتین شدهاست. در سریانی بهصورت nrsy، در زبان عربی نرسی، در زبان ارمنی Nerseh و در زبان قبطی بهصورت Narsaph ضبط شدهاست.[۲]
نسب و نیا
ویرایشمنابع اولیهٔ مربوط به شجرهنامه و دوران نیابت سلطنت نرسی به سه کتیبه محدود است. نخست کتیبهٔ سهزبانهٔ شاپور یکم بر کعبهٔ زرتشت، دوم کتیبهٔ دوزبانهٔ نرسه در پایکولی، و سوم کتیبهٔ بهرام یکم در بیشاپور. افزون بر سه کتیبهٔ مذکور، منبع عربی نسطوری، رویدادنامه سیرت، که متعلق به قرن یازدهم میلادی است، نرسه را فرزند شاپور یکم دانستهاست. منابع دست دوم و سوم متعلق به سدههای بعدی، یا دربارهٔ نسب نرسه سکوت کردهاند یا اطلاعاتی آشفته از نسبت وی با خاندان سلطنتی بهدست دادهاند؛[۴]
ترتیب سنی فرزندان شاپور یکم بسیار ناروشن است و اجماع قاطعی میان پژوهشگران تاریخی ساسانی در این باره نیست. شاپور یکم در بخشی از کتیبهٔ خود در کعبهٔ زرتشت، پس از گزارش پیروزیهای خود در جنگ با رومیان، به شرح نشاندن آتشهای ورجاوند برای برخی از هموندان خاندان پادشاهی و اعطای پیشکشهایی به آتشکدهها برای شادی روان آنان پرداختهاست. در این بخش، شاپور پس از ذکر نام خود و دخترش آدورآناهید، از سه پسر خود بهترتیب نام بردهاست: هرمزد اردشیر ملقب به بزرگارمنشاه، شاپور ملقب به میشانشاه و نرسه ملقب به «مزداپرست آریایی/ایرانی، شاه هند، سگستان و تورستان تا کنارهٔ دریا». در بخش دیگری از کتیبهٔ مذکور، شاپور گزارش دیگری از پیشکشها به آتشکدهها بهمنظور شادی روان هموندان خاندان پادشاهی بهدست دادهاست. در این بخش، شاپور از چهار پسر خود بدین ترتیب نام بردهاست: بهرام گیلانشاه، شاپور میشانشاه، هرمزد بزرگارمنشاه و نرسه سگانشاه.[۵]
چنانکه پیداست، شاپور از پسر خود، بهرام گیلانشاه، در فهرست نخست نامی نبردهاست. چنین استنباط کردهاند که مبنای فهرست نخست، توانایی و شایستگی هر یک از پسران شاپور در نبرد با رومیان بودهاست. در نتیجه، بدان سبب که بهرام گیلانشاه در این نبردها حضور نداشتهاست، آتشکدهای نیز به نام وی ساخته نشدهاست. مبنای فهرست دوم را ترتیب سنی پسران شاپور دانستهاند. بر این اساس، بهرام گیلانشاه بزرگترین و نرسهٔ سگانشاه کوچکترین پسر شاپور بودهاند. بااینحال، در میان ساسانیشناسان، در این باره اختلاف نظراتی وجود دارد. گاه هرمزد پسر بزرگ شاپور دانسته شدهاست، گاه بهرام گیلانشاه. برخی حتی هرمزد را کوچکترین پسر شاپور خواندهاند. باری، بههرروی، نام نرسه در انتهای هر دو فهرست قرار گرفتهاست؛ لذا احتمالاً نرسه کوچکترین پسر شاپور بودهاست. از دگرسوی، در بخش دیگری از کتیبهٔ شاپور یکم بر کعبهٔ زرتشت که نوههای او ذکر شدهاست، نام فرزندان هرمزد یکم، شاپور میشانشاه و نرسهٔ سگانشاه بهترتیب آمدهاست. در این فهرست خبری از نام فرزندان بهرام گیلانشاه نیست. از این بخش میتوان چنین برداشت کرد که در هنگام نوشتن کتیبه، بهرام گیلانشاه چنان کمسن بوده که فرزندی نمیداشتهاست؛ لذا محتمل است که بهرام کوچکترین فرزند شاپور بوده باشد. در چنین چینشی است که پس از مرگ هرمزد یکم و نبود شاپور میشانشاه، نرسه بایستی به شاهنشاهی برگزیده میشد و نه بهرام گیلانشاه. این امر میتواند دلیل ناخرسندی نرسه از پادشاهی بهرام بوده باشد.[۶]
وضعیت سیاسی
ویرایشوضعیت سیاسی پیش از نرسه
ویرایشاردشیر بابکان پس از شکست واپسین شاهنشاه اشکانی، یعنی اردوان پنجم، در سال ۲۲۴ میلادی در دشت هرمزدگان، دودمان اشکانی را برانداخت و پادشاهی ساسانی را بنیان گذاشت. از آن پس، اردشیر خود را «شاهنشاه»[پ ۱] خواند و تسخیر سرزمینی که ایرانشهر یا «ایران» میخواندش را آغاز کرد.[۷] بهسبب دشواریهایی که در منابع است، سالهای پایانی و روز مرگ اردشیر چندان روشن نیست. احتمالاً پسرش شاپور به عنوان شریک در پادشاهی، در ۱۲ آوریل ۲۴۰ (۲۳ فروردین) میلادی، تاج بر سر نهادهباشد.[۸] شریکسازی شاپور در شاهنشاهی، احتمالاً بهتدبیر اردشیر بوده تا مسئلهٔ جانشینی را بیدردسر حل کردهباشد؛ دلیل این امر آن بود که اردشیر پسران دیگری هم داشت و بیم آن میرفت که همچو خودش، ایشان نیز چشم به تاج و تخت دوخته باشند.[۹] پادشاهی همزمان اردشیر و شاپور، ظاهراً تا مرگ پدر در اوایل ۲۴۲ میلادی طول کشید. بدین ترتیب این مسئله پیش روی است که شاپور احتمالاً دو بار تاج بر سر گذاشتهباشد؛ یکی در به عنوان شریک پادشاهی در ۲۴۰ میلادی و بار دگر در ۲۴۳ میلادی بهمثابهٔ شاهنشاهی تنها؛ ولیکن احتمال بیشتر آن است که وی تنها یکبار و آنهم در سال ۲۴۰ میلادی، تاج بر سر نهاده باشد.[۱۰] پس از نزدیک به سی سال پادشاهی، شاپور در اثر بیماری در شهر بیشاپور در سال ۲۷۰ میلادی درگذشت.[۱۱] پس از وی، پسرش، یعنی هرمز یکم، بر تخت نشست. هرمز سومین شاهنشاه دودمان ساسانی بود که از سال ۲۷۰ تا ۲۷۱ میلادی سلطنت کرد و بهدلیل موفقیتهای نظامیش به «دلاور» ملقب بود. تاریخ رخدادهای پادشاهی کوتاه وی چندان روشن نیست.[۱۲] بهرام یکم، پسر دیگر شاپور یکم، چهارمین شاهنشاه دودمان ساسانی بود که پس از برادر خود، یعنی هرمز یکم، در سال ۲۷۱ میلادی بر تخت نشست و تا اواخر سال ۲۷۴ میلادی شاهنشاه ایرانشهر بود.[۱۳] بنا بر سنگنوشتهٔ کعبهٔ زرتشت، شاپور یکم برای آمرزش روان دو تن از پسران خود، یعنی هرمز و نرسه، آتشی بر پا کردهاست، اما نامی از پسر دیگر شاپور، یعنی بهرام یکم در میان آنهایی که برای روانشان آتشی بر پا شدهاست، نیست. بهرام یکم احتمالاً به یاری موبد قدرتمند زرتشتی، یعنی کرتیر، بر اریکهٔ پادشاهی تکیه زد. نرسه نیز احتمالاً بهرام را به دیدهٔ «غاصب» مینگریست و شاهنشاهی را حق خود میدانست، اما شواهدی که نشان دهد نرسه علیه بهرام یکم دست به شورش زد، در دست نیست. نرسه مجبور شد به جایگاه دوم در ساختار قدرت ایرانشهر، یعنی مقام «بزرگشاهِ ارمنیان»، رضایت دهد تا در فرصتی مناسب شورش خود را پی ریزد. زمانیکه بهرام یکم مقدمات جانشینی پسر خود، یعنی بهرام دوم، را فراهم میآورد، احتمالاً بر ناخرسندی نرسه بسیار افزوده شد، اما باز هم منتظر فرصت مناسب ماند.[۱۴] باری، بهرام یکم بیش از سه سال پادشاه ایرانشهر نبود، و پس از وی، پسرش، یعنی بهرام دوم، بهمدت هفده سال و چند ماه، یعنی از ۲۷۴ تا اواخر ۲۹۱ میلادی، بر ایرانشهر فرمان راند.[۱۵] به هنگام مرگ بهرام دوم، نرسه از سوی بهرام دوم در ارمنستان به سر میبرد. معلوم نیست که نرسه شاه ارمنستان میبود یا در رأس سپاه ساسانی در آنجا حضور میداشت. آنچه مسلم است، در زمان مرگ بهرام دوم، سلطهٔ ساسانیان بر ارمنستان سست شده بود. در پی مرگ بهرام دوم، پسرش، یعنی بهرام سوم، بهمدت چهار ماه بر تخت نشست. بهرام سوم در پارس از سوی برخی بزرگان به سرکردگی وهنام و حمایت شاه میشان بر تخت نشست، اما عاقبت در پی شورش نرسه سقوط کرد و اینچنین یکی دیگر از پسران شاپور یکم، یعنی نرسه، دوباره بر تاجوتخت ایرانشهر دست یافت.[۱۶]
موقعیت نرسه پیش از پادشاهی
ویرایشپیش از پادشاهی، نرسه بهطور غیرهمزمان دو بار نایبالسطنه بود. نخست نیابت سلطنت در حاکم هند، سَکستان و توران بود و پس از آن به حکومت ارمنستان گماشته شد که البته مدت حکومت وی بر این نواحی دانسته نیست. اعتماد شاپور به نرسه در اعطای حکومت سرزمینهای وسیع شرقی حکایت از باور شاپور به توانایی پسرش در ادارهٔ این سرزمینها داشت؛ در هنگام پیروزی، احتمالاً نرسه «نقش کلیدی در سیاست ساسانی شرقی» ایفا کرده بوده باشد.[۱۷] فرمانروایی نرسه بر ارمنستان نیز احتمالاً تنها محدود به آن سرزمین نبود. او حاکم سرزمینهای بزرگ دیگر — آسورستان و نوت از شیز را که از پایتخت شاهنشاهی دور نبودند — نیز بود؛ و گمان میرود عنوان «شاه بزرگ ارمنستان» برای بیان نوعی اعتراض به محرومشدن نرسه از پادشاهی بهدست برادرش، بهرام یکم، برگزیده شد.[۱۸]
در کتیبهٔ کعبهٔ زرتشت، نرسه به «سکانشاه» ملقب است، اما در کتیبه پایکولی، نرسه خود را شاه ارمنستان و بهرام سوم را به نام شاه سکستان ذکر کردهاست. احتمال میرود که نرسه در دوران پادشاهی بهرام یکم، فرمانروای ارمنستان بوده باشد و بهرام دوم، پسر و ولیعهد بهرام یکم، پادشاه سیستان.[۱۹] جلیلیان برآناست که تا سال ۲۸۳ میلادی و شورش بهرام دوم سوم همچنان نرسه شاه «سکستان، تورستان و هند تا کرانههای دریا» بودهاست و پس از فرونشستن این شورش، بهرام دوم پسر و ولیعهد خود را «سکانشاه» لقب دادهاست و فرمانروایی ارمنستان به نرسه سپرده شدهاست.[۲۰]
شورش و به سلطنت رسیدن
ویرایشبعداز مرگ هرمزد، هر دو فرزند شاپور یکم ادعای شاهنشاهی کردند که یکی از آنان بهرام یکم فرمانروای گیلان بود. گیلان در زمان بهرام یکم از نظر اقتصادی و سیاسی جایگاه ویژهای پیدا نکرد. همچنین بهرام به مقام شایستهای همچون نرسه نرسید که به نام او آتشکده ای ساخته شود.[۲۱] فرزند دیگر شاپور یکم نرسه نام داشت که به «آریایی مزداپرست» و فرمانروای سَکستان، تورستان و هند «تا کرانهٔ دریا» یعنی سراسر زمینهای متصرفه در شرق کشور ملقب بود. در زمان پادشاهی شاپور یکم، به نام نرسه آتشکدهای برپا شد، درحالیکه برادرش بهرام یکم از چنین امتیازی محروم بود. بااینهمه، پس از مرگ شاپور یکم، نرسه از تخت پادشاهی دور ماند و بهرام بر آن تکیه زد.[۲۱] در آن زمان در کاخ ساسانیان هنوز تعیین دقیق جانشین پس از شاه معمول واقع نشده بود و ساسانیان به مثابهٔ دودمانی بر تخت پادشاهی مینشستند. اما به هنگام پادشاهی اردشیر نظم دیگری بر جانشینی پس از شاه برقرار شد و تاج و تخت پادشاهی از طرف پدر به پسر داده میشد. با اینکه بهرام اولین فرزند شاپور یکم بود اما در میان دیگر اعضای خاندان جایگاه و مرتبه کمی داشت.[۲۲]
نرسه از همان ابتدا در آرزوی تاج و تحت ایرانشهر بود. گفتههای کرتیر موبد در سنگ نوشتههایش دربارهٔ جایگاه خود پیش از پادشاهی نرسه این باور را بهوجود آوردهاست که پس از مرگ هرمزد یکم، بهرام یکم و پس از او بهرام دوم با دسیسهچینیهای کرتیر بر تخت نشستند. در نتیجه، محرومیت نرسه از پادشاهی معلول نفوذ کرتیر بود.[۲۳]
۲۲۸ - ۲۳۳ | • تولد نرسه | |
۲۴۱ | • به تخت نشستن شاپور یکم | |
۲۴۲ - ۲۷۳ | • سفر مانی به ایران | |
۲۷۳ | • به تخت نشستن بهرام یکم | |
۲۷۴ - ۲۷۷ | • اعدام مانی | |
۲۷۶ | • به تخت نشستن بهرام دوم | |
۲۷۶ | • به قدرت رسیدن کرتیر و رسیدن به بالاترین مقام در دین زرتشتی | |
۲۸۶ | • تسخیر ارمنستان توسط تیرداد و اخراج تمامی ایرانیان | |
۲۹۳ | • شورش نرسه و شکست دادن مخالفان و مدعیان حکومت | |
۲۹۳ | • به تخت نشستن نرسه | |
۲۹۴ | • دستور حک کردن کتیبه پایکولی | |
۲۹۶ | • حمله نرسی به ارمنستان و رسیدن به پیروزی اولیه | |
۲۹۷ | • شکست نرسه از گالریوس در نبرد ساتالا بسته شدن عهدنامه نصیبین | |
۳۰۲ | • استعفاء نرسه و به تخت نشستن هرمز دوم |
حامیان شورش نرسه را میتوان شهربها سکائی، شاهان و خواتوهای مناطق غرب و شمال غربی و شهرهای یونانی نواحی غربی برشمرد. بااینحال، وجود نرسه بهعنوان شاهنشاهی قدرتمند در رأس شورشیان، امری ضروری برای حامیان وی بود.[۲۴] در مقابل، بهرام دوم برای دور نگهداشتن نرسه از پادشاهی به حمایت کرتیر احتیاج داشت.[۲۵] در چنین فضایی بود که رومیها از بحرانهای داخلی ایران بهره بردند و بدون هیچ مقاومتی تا پایتخت ایران پیش رفتند و تمام شهرهای سر راه خود را غارت کردند و نواحی میانرودان را از ایرانیان ستاندند. در این زمان با مرگ ناگهانی امپراتور روم، پیشرفت لژیونرهای رومی متوقف شد. درست در این هنگام بود که نرسه به تدارک برای شورش مشغول شد.[۲۶]
جمعی از بزرگ زادگان و منصب داران دربار پشتیبان نرسه بودند که نام آنها به وضوح در کتیبه پایکولی آورده شدهاست. بااینکه پشتیبانان نرسه از گروهبندیهای اما دلیری و جسارت دست به کار شدن را نداشتند. در آن زمان شاه ارمنستان فرمانده کل نیروهای نظامی بود. نرسه ضمن جنگ برای بهدست آوردن پادشاهی، حمایت استانهای غربی کشور را که هممرز متصرفههای روم بود لازم داشت. زیرا تنها یک حکومت مرکزی توانمند قادر بود این استان هارا از هجوم نیروهای رومی مصون نگه دارد. نرسه در جنگ خود برای سلطنت پشتیبانی شهرها و دولتهای میان رودان از جمله: الرها، بورسیپا و انطاکیه امیدوار بود، چون این دولتها میان دو آتش قرار داشتند و احتمال میرفت به امید به دست آوردن حسن نظر ایران و تبدیل یکی از دشمنان به متحد خویش، به کمک ایران بیایند. نرسه از این حکایت بهرهمند شد.[۲۶] نرسه در زمان حیات بهرام دوم دست به تغییر حکومت زد. در آغاز برای قانونی و مشروعیت دادن به موضوع جانشینی شاهنشاه ابتدا یک سری سکه طلا به دستور وی رواج پیدا کرد. ضرب سکه طلا فقط در انحصار پادشاه بود و تا آن زمان کسی بدین گونه به حقوق شاهنشاه متجاوز نشده بود و این عمل هم تراز شورش و به پا خواستن علیه شاه بود. نرسه نخستین کسی بود که این قاعده را زیر پای خود گذاشت. زمانی که فرمانروای ارمنستان بود دو سگه طلا ضرب کرد. رویه نخستین سکه رایج، تصویر نرسه و همسرش بود. هدف ضرب این سکهها مانند انگیزههای بهرام دوم در ضرب تصویرهای خانوادگی بر سکههای طلا و نقره بود. نرسه دستور داد که در دومین سکه، او را با علامت و نشانهای شاهنشاه به تصویر بکشند و ضرب این سکهها دعوت علنی به مبارزه برای به چنگ آوردن جایگاه پادشاهی بود.[۲۷]
همه این اتفاقات در سال ۲۹۳ میلادی رخ داد که بهرام دوم مرد و اشخاصی به نام کرتیر، بهنام، دودمان کارن (قارن) و شهربهای استانهای شاهی که اسمشان در کتیبه پایکولی به عنوان دشمن نرسه به وضوح برده شدهاست تاج و تخت را به بهرام سوم جانشین بهرام دوم تقدیم کردند. در همین زمان که پادشاه جوان بر تخت پادشاهی تکیه زده بود و هوادارانش منتظر هدایایی برای خود و پرستشگاهها بودند، نرسه تصمیم به شورش علنی گرفت که آن را باافتخار فراوان به عنوان پیروزی در کتیبه پایکولی به زبان فارسی و پهلوی به ثبت رساندهاست. البته تمام سطرهای آن کتیبه سالم نمانده و جزئیات آن روزگار برای همیشه مجهول ماندهاست.[۲۸] سپاه نرسه به سوی تیسفون تاخت و فرماندار بهنام نیروی کافی برای جلوگیری از نفوذ نرسه در اختیار نداشت. برای همین دو بار از شاه میشان درخواست کمک کرده بود. در همین زمان بهرام سوم با سپاهیان خود در راه پایتخت بودند و نتوانستند خود را به موقع به پایتخت برسانند زیرا نرسه اسورستان را به تصرف خود درآورده بود و تنها چند روز با پایتخت فاصله داشت. جنگی در ایران برای بهدست آوردن پادشاهی رخ نداد زیرا نرسه همین که به کاخ شاهنشاهی رسید خود را شاه خواند و به تمام بزرگان پیغامی فرستاد تا او را به رسمیت بشناسند. بسیاری از بزرگان هوادارانش به کاخ رفته و او را شاه خواندند و در برابرش سوگند یاد کردند اما جمعی دیگر از درباریان و بزرگان از این کار امتناع ورزیدند.[۲۹]
در نهایت، نرسه را در سال ۲۹۳ میلادی بر تخت پادشاهی نشست.[۳۰] تلاشهای بهرام سوم بیهوده بود.[۳۱] او پس از چندماه سلطنت بهدست نرسه خلع شد.[۳۲] بهرام سوم حتی مجال ضرب سکهٔ ویژه تاجگذاری خود را نیافت و همهٔ هواخواهان او بهدست نرسه سرکوب شدند.[۳۳] در کتیبه پایکولی، نرسی مدعی شدهاست که از سوی پدرش —شاپور یکم— به جانشینی برگزیده شدهاست.[۳۴]
اقدامات نرسه در دوران پادشاهی
ویرایشپس از پیروزی، نرسه سرکوب طرفداران بهرام سوم را آغاز کرد و قدرت را در دست خود متمرکز ساخت. این سرکوب چنان بود که نام خاندانهای «خواتو اندیکان» و «کارن» و نیز دودمانهای سکستان، مرو، ابرشهر و کرمان در منابع دورههای بعدی دیده نمیشود. لوکونین برآناست که این امر نشان از تحولی دارد که در مراتب دودمانهای بزرگ در نتیجهٔ شورش نرسه ایجاد شد. در این مسیر، نرسه الگوی فرمانروایی خود را حکومت اردشیر بابکان و شاپور یکم میدانست.[۳۵]
وضعیت مذهبی
ویرایشوضعیت مذهبی پیش از نرسه
ویرایشبا آغاز حکومت ساسانیان، دین بر تاجوتخت ایران برنشست. بابک، پدر اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسلهٔ ساسانی، موبد بزرگ آتشکدهٔ آناهیتا در اصطخر بود.[۳۶] اردشیر در سکهها و در کتیبهاش در نقش رستم، خود را مزداپرست و از تبار ایزدان خواندهاست. دین زرتشت تا هنگام روی کار آمدن اردشیر بابکان، آیین مورد ایمان و زیر چتر پشتیبانی ساسانیان بود. باور رایج بر این بودهاست که با برآمدن اردشیر، پریستاران آتشکدهها مورد توجه و احترام قرارگرفتند و دگراندیشان مورد آزار؛ ولی این روایت امروزه محل اختلاف چندی است. اگرچه هیچ مقام برجستهٔ آیین زرتشتی، جایگاه ارجمندی در دربار او نداشت، ولی به نظر میآید نخستین پویهها برای نهادینهکردن دین زرتشت به عنوان دینی دولتی در زمان اردشیر انجام شدهباشد.[۸] بهبیانی دیگر، یکدستی دینی، تعریف روحانیت بهمثابه تکیهگاه تاجوتخت و نفوذ روزافزون آتشگاهها از ویژگیهایی بود که حکومت نوبنیاد ساسانی را از پیشینیان خود، یعنی اشکانیان، متمایز میساخت.[۳۷]
نرسی و کرتیر
ویرایشبا آغاز پادشاهی نرسی، احتمالاً قدرت کرتیر کاهش یافت؛ به ویژه آنکه میبایست در این دوره بسیار پیر شده باشد.[۳۸] همان گونه اشاره شد بهسبب نقش کرتیر در بهسلطنترساندن بهرام یکم و سپس بهرام دوم، نرسه از پادشاهی بازماند.[۳۹] لذا نیامدن نام کرتیر در کتاب زرتشتی و گزارشهای ایرانی و عربی دوره اسلامی را نتیجهٔ تلاشهای نرسه برای محو نام و اثر کرتیر پنداشتهاند.[۴۰] گفته میشود که موبد کرتیر با پشتیبانی بهرام دوم، مقامِ «موبد و داور همه شهرها»، «آیینبَد» و فرمانروای آتشکدهٔ آدورآناهید اردشیر و آناهید بانو در استخر پارس را به دست آورده بود؛ همچنین مغهای این آتشکده دیگر جایگاه سابق خود را نداشتند و اگر مقامِ موبد اورمزد را به کرتیر داده بودند، برای کاستن جایگاه کرتیر میبایست از پایگاه و محبوبیت اهورامزدا کاسته میشد.[۴۱] برخی پژوهشگران اساساً شورش نرسه را علیه بهرام سکانشاه را کوششی برای مبارزه با قدرت سیاسی و نفوذ مذهبی کرتیر دانستهاند.[۴۲] بهرغم این حدس و گمانها، در گزارشهای تاریخی، نشانهای از جدال موبدان آتشکدههای آدور آناهید اردشیر و آناهید بانو علیه کرتیر، و نیز تلاش نرسه برای کاستن از اهمیت اهورامزدا به نفع آناهیتا دیده نمیشود.[۴۳] اینکه کرتیر در کتیبهٔ پایکولی تنها با لقب «موبد اورمزد» خوانده شده و از دیگر القاب شکوهمندش ذکری به میان نیامدهاست را نمیتوان نشان از دشمنی نرسه با کرتیر پنداشت. اگر نرسه کرتیر را دشمن خود میانگاشت، بنا بر سنت کهن شرقی، اکنون هیچکدام از چهار سنگنوشته کرتیر و نگارههای او نمیبایست وجود میداشت. برخی دیگر از تاریخنگاران معتقدند که بازتاب جایگاه دینی کرتیر در زمان بهرام دوم نمیتوانسته سبب دسیسه چینی و دوری نرسه از پادشاهی بشود زیرا کرتیر در آن زمان قدرت چشمگیری برای شرکت در فرایند انتخاب و جابهجایی شاه نداشتهاست.[۴۴]
جایگاه مانویان در زمان پادشاهی نرسه
ویرایشدر زمان تاجگذاری نرسه، عمر بن عدی «شاه استان اَبگان» که یکی از طرفداران جدی نرسه بود — همانند پنجاه سال گذشته که مانی در زمان تاجگذاری شاپور یکم به شاه معرفی شده بود — شخصی از شاگردان مانی و رئیس جماعت مانویان را به شاه معرفی کرد. اگرچه نرسه همانند پدرش به آیین مانوی علاقهمند نبود. نرسه که نفوذ موبدان را در دربار از بین برده بود، دوباره به مانویان رو آورد اما گروههای مانوی دیگر آن نیرو و شهرت زمان شاپور یکم را دارا نبود. در ایران دین زرتشت نفوذ زیادی داشت و همه شاهان ساسانی از جمله نرسه «مزداپرست»، به آیین زرتشت وفادار بودند. همچنین هدف نرسه از دلجویی مانویان، پیدا کردن طرفدار و پشتیبان در اعماق پشت جبهه امپراتوری روم بود. زیرا نیروی آموزشهای مانی هنوز بسیار نفوذ داشتند و هرجا که اجتماع مانویان شکل میگرفت، هزاران تن از نیوشکان آن را فرا میگرفتند. اما هدف نرسه تنها این مسئله نبود، بلکه نرسه با پذیرفتن مانویان به دربار و دادن اجازه برای تبلیغ آموزشهای مانی در ایرانشهر نفوذ موبدان را متزلزل ساخت و حداقل نفوذ تئوکراسی را در سیاست دولت از میان برد.[۴۵]
در این دوره اعراب ساکن سرحدات غربی ساسانیان همچون دیگر مناطق شاهنشاهی ساسانی و مناطق اطراف آن به تفکرات و عقیدههای مانی گرایش پیدا کرده بودند؛ در نتیجه نرسه تصمیم گرفت از اعرابی که به مانویت گرایش داشتند، علیه رومیها استفاده کند. همچنین در این دوره مانویت در مصر طرفداران زیادی پیدا کرده بود که با شاگردان مانی در ایران در ارتباط بودند. نرسه با اقدامات و رفتار دوستانه خود نسبت به مصریان و اعراب، آنها را به دو نیروی وفادار به شاهنشاهی مبدل کرد تا از آنها در راه انداختن اغتشاشات علیه امپراتوری دیوکلسین استفاده کند.[۴۶] بدین ترتیب آزار و اذیت مانویان در دوران نرسه به پایان رسید و با پیروان مانی به مسامحه رفتار شد.[۴۷] در دوران فرمانروایی نرسه مانویان بار دیگر آزادی خود را بازیافتند.[۴۸] روایاتی راجع به آزار و اذیت دیگر اقلیتها همچون مسیحیان و یهودیان اشاره نشدهاست.[۴۹]
ٰالبته در دوران نرسه دیگر اقلیتها مورد آزار و تعقیب قرار گرفته بودند و تغییراتی نسبت به دین رخداد که گویای آن میباشد که نرسه به آیین پرستش آناهیتا بازگشته است.[۵۰]
روابط خارجی
ویرایشروابط با روم
ویرایشپس از کشته شدن خسرو پادشاه ارمنستان، اردشیر بابکان توانست طی حملهای به ارمنستان این سرزمین را تصرف و به امپراتوری خود الحاق کند. طی این حملات همهٔ اعضای خاندان سلطنتی کشته یا اسیر شدند و تنها تیرداد، پسر خسرو، که کودکی کوچک بود، به کمک معلمش به سرزمین رم گریخت و در آنجا تحت تعلیم رومیان قرار گرفت. در زمان امپراتوری اورلیان، روم در جنگی با امپراتوری ساسانی، به مرزهای غربی این شاهنشاهی حمله برد و توانست پس از شکست ساسانیان، آنها را وادار به تخلیه بینالنهرین کند. همزمان با جنگ روم و ساسانیان، تیرداد فرصت را غنیمت شمرد و به ارمنستان بازگشت و توانست با بسیج نیروهای خود، نیروهای ساسانی را از ارمنستان تخلیه کند.[۵۱]
با این حال با به سلطنترسیدن نرسه، وی برای بازپس گرفتن ارمنستان به رومیان اعلان جنگ داد[۵۱] و توانست تا مرزهای ارمنستان پیشروی کند اما تیرداد وی و نیروهایش را در مرز متوقف نمود و نرسه صرفاً توانست قسمتی از بینالنهرین را به تصرف خود درآورد. در این زمان که امپراتوری روم توسط دیوکلسین احیا شده بود، نیروهای خود را به فرماندهی گالر یا گالریوس به جنگ با نرسه فرستاد؛ ساسانیان در سال ۲۹۷ در حوالی فعلی ارزروم در آناتولی شرقی در نبرد ساتالا مغلوب و خانواده نرسه اسیر رومیان شدند. بنابراین پادشاه ساسانی تقاضای برقراری صلح کرد و ایرانیان با مفادی که از طرف دیوکلسین و گالریوس تعیین شده بود، در سال ۲۹۸ صلح کردند[۵۲] که این صلح ۴۰ سال به طول انجامید.[۵۳] همچنین طبق صلح نصیبین علاوه بر مناطقی از سرزمینهای شرق رود دجله، پنج ایالت ارمنی را به رومیان واگذار کردند.[۵۴]
مفاد قرارداد نصیبین به این ترتیب است:
- واگذاری پنج ایالت که در ساحل رود دجله واقع بود؛
- دجله مرز دو امپراتوری شد؛
- عدم دخالت ایران در امور ارمنستان و واگذاری قلعه زنتا، واقع در آذربایجان به روم؛
- مملکت ایبری (گرجستان) تحتالحمایه روم شد؛
- نصیبین یگانه محلی برای مبادلهٔ کالای تجاری بین ایران و روم خواهد بود.[۵۵]
روابط با ارمنستان
ویرایشپس از بر تخت نشستن هرمزد یکم، نرسه شاه ارمنستان شد[۵۶] در قرن سوم میلادی، ارمنستان، دومین وفادار نرسه، مهمترین استان سیاسی و استراتژیک امپراتوری بود.[۱۷] نرسه در کتیبه پایکولی اعلام داشت که تا سال ۲۹۳ شاه ارمنستان بودهاست. همچنین این امکان وجود دارد که عنوان شاه ارمنستان به نرسه داده شدهاست که سکوت اختیار کند و ادعای تاج و تخت را از سر بیرون کند.[۵۷] البته همانطور که یاد شد محدوده پادشاهی نرسه به ارمنستان ختم نمیشد و سرزمینهای دیگر را هم در بر میگرفت و عنوان «بزرگ شاه ارمنستان» نوعی اعتراض او به حساب میرود.[۵۸] از سیاستهای پادشاهان ساسانی گسترش غربی است که نزدیکی با مسائل ارمنیها داشت که بارها و بارها باعث برخورد ساسانیان با رومیان شد. به دلیل محدود بودن منابع غربی و عدم اطمینان به منابع ارمنی، باعث دشواری نوشتن دربارهٔ سابقه ارمنستان شدهاست.[۱۷] اما اینکه پس در زمان پادشاهی نرسه چه کسی در ارمنستان و سرزمینهای شرقی فرمانروایی میکرده اطلاعاتی در دست نیست.[۵۹]
پس از نرسه
ویرایشعهدنامه نصیبین که در واقع پیروزی سیاسی دیوکلسین، امپراتور روم بهشمار میآمد برای نرسی که هنگام به تخت نشستن، رؤیای تجدید دوران شاپور یکم، پدرش را داشت، چنان مایهٔ ننگ و خفت شد که وی بعد از امضاء آن، دیگر نتوانست سلطنت کند، چندی بعد استعفا کرد و پس از آن ظاهراً از شدت ناراحتی و اندوه در سال ۳۰۲ میلادی و سن ۶۹ تا ۷۴ سالگی درگذشت.[۶۰] پس از استعفا و مرگ نرسه، پسرش هرمزد دوم در سال ۳۰۲ میلادی به پادشاهی رسید. دربارهٔ دوران پادشاهی هرمز دوم دانستههای اندکی در دست است. اینگونه گفته شدهاست که دوران شاهی او با خشونت آغاز شده و پس از آن هرمز دوم به شاهی میانهگرا و خردمند و گشادهدست با ناتوانان تبدیل شدهاست. بر پایهٔ گفتهٔ ابوریحان بیرونی، او آزار مانویان را از سر گرفت. پابرجا کردن یک بخش روستایی (روستاگ) به نام کورنگ یا وَهیشت-هرمز در نزدیکی ایذج (ایذه) در بخش رام-هرمز (کوره) در خوزستان را از کارهای او شمردهاند. بر پایهٔ گفتهٔ بلعمی، او نیروهایی به سوریه فرستاد و از غسانیان درخواست باج و ساو کرد که به پشتیبانی از روم برخاسته بودند. شاه غسانیان پیش از آنکه نیروهای کمکی رومی سر برسند کشته شد، اما نیروهای او هرمز دوم را که در بیابانی شکار میکرد غافلگیر کرده و او را مرگبارانه زخمیکردند و پیرامون تیسفون را هم چپاول و تاراج کردند. به احتمال بالا، بزرگان کشور هنگامی که او در سرزمینی دوردست بودهاست از فرصت بهره برده و او را کشتهاند، چرا که آنها میخواستند فرزندان او را از رسیدن به شاهی بیبهره بگذارند. شواهدی از یک جنگ داخلی را میتوان از سنگنگاره از خود هرمز دوم در نقش رستم در فارس یافت. در این سنگنگاره هرمز دوم بر پشت اسب نشستهاست که با یک نیزهٔ دراز دشمن خود را که یکسر زرهپوش است و کلاهخودی دارد که بر آن آرم خانوادگی پاپک (شهیار (بیتخش) آلبانی در دوران بهرام دوم و نرسی) دیده میشود را نگونسار میکند.[۶۱]
خانواده
ویرایشفهرست دودمانی ساسانی در کتیبه کعبه زرتشت از بانوی مشهور به نام شاپور دخت یاد شدهاست که یکی دختر شاپور، شاه میشان و همسر دینک که نوه شاپور یکم بودهاست و دیگری شاپوردختک دختر شاپور یکم یاد شده که به همسری نرسه «شاه سکستان، تورستان و هند و کرانههای دریا» درآمده است و در سال ۲۶۲ میلادی عنوان «شهربانوی سکایان» داشت.[۶۲] همسر نرسه ارسانه در جنگ با رومیان به دست سپاهیان تحت سلطه گالریوس افتاد.[۶۳] در منابع دیگر همچون کریستنسن، نام همسر نرسی «آرسان» گفته شدهاست.[۶۴] فرزند و جانشین او هرمزد یکم بود که با شاهدختی کوشانی ازدواج کرد که این عمل او، یک اقدام سیاسی بود.[۶۰]
سکهشناسی
ویرایشسکههای پیش از تاجگذاری
ویرایشرویه سکههای قبل از تاجگذاری نرسه سه نوع هستند که در نوع اول به شکل تصویر نیمرخ راست که در انتهای آن تیزگوشه و مروارید دوزی بودهاست. ریش دسته دسته است. گردنبند او از دو رشته مروارید ترسیم شدهاست و موهایش سخت به هم بافتهای است که بر شانهها فرو افتادهاست.[۶۵] در این نوع اول رویه سکه نرسه شهربانو هم به تصویر کشیده شدهاست که برکلاه مروارید دوزی شده او بخش قدامی پرنده ای نقش بستهاست.[۶۶] در نوع دوم رویه سکههای قبل از تاجگذاری، تصویر نیمرخ راست نرسه افسر شاهی بهرام دوم ترسیم شدهاست.
در نوع سوم رویه این سکهها نیمرخ راست نرسه و افسر شاهی به تاجهای کوچک که گویی بر آن نصب شدهاست. آرایش مو به شکل گیسوان سخت به هم بافتهاست که بر شانهها فرو افتاده و طرح ریش گرد و کوتاه میباشد.[۶۵]
پشت سکههای قبل از تاجگذاری نرسه دو نوع هستند که در نوع اول آتشگاه با ستونهای بلند و پایه و آتشدان از قطعه ای راست گوشه که از آن شعلههایی زبانه میکشد. در دو سوی آتشگاه، دو ستون کوچک با پایه کره ای و آتشدان دیده میشود. بر روی سکه نوشته شدهاست: «NWZRZY nrysh» یعنی «آتش نرسه» اما در نوع دوم شکل در دو طرف آتشدان مشخص نیست و نوشته سکه نوع دوم همانند نوشته نوع اول است. همانطور که یاد شده این سکه مربوط به دوران مبارزه نرسه برای به دست آوردن سلطنت است که گمان میرود در اواخر سالهای ۸۰ و اوایل ۹۰ سده سوم میلادی رخ دادهاست.[۶۷]
سکههای دوران پادشاهی
ویرایشرویه سکههای دوران شاهی دو نوع است که نوع اول رویه سکه تصویر نیمرخ نرسه و افسر شاهی به صورت تاجهای شیاردار است که ویی بالای آن نصب شدهاست و انتهای نوار از تاجکها بیرون شدهاست. آرایش مو به صورت مجعد است. همچنین حاشیه لباسها مروارید دوزی شدهاست؛ و بر روی آن نوشته:
«mzdysn bgy nrshy MLK yrn W MNW ctry MN yzdn» به معنای (بغ مزداپرست خدایگان نرسه، شاه شاهان ایران و انیران که چهر از ایزدان دارد). البته گاهی این نوشتهها کامل نیست و دگرگون میشود.[۶۸]
نوع دوم رویه سکه دوران شاهی تصویر نیمرخ نرسه است. افسر شهریاری به همان شکل یاد شده میباشد و طرح و نقش حاشیه پوشاک را سه شاخه خرما دربرمی گیرد و آرایش موها به شکل گیسوان سخت بافته شده که بر روی شانهها نیفتاده است. این نوع دوم از رویهها دارای دو فرعی میباشند که نوع اول فرعی از نوع دوم سکه نشانه ممیز میباشد که همه گیسوان آرایش شده باهم تصویر شدهاند و نوارها از انتهای تا تاجکها آویختهاست. در نوع فرعی دوم از نوع رویه دوم سکه نشانه ممیز، گیسوان دو بخش شدهاست که یک بخش از گیسوان به سمت شانه متمایل شده و نوار از گوی افسر شاهی آویختهاست.[۶۷]
پشت سکههای دوران شاهی دارای دو نوع فرعی است که در نوع فرعی اول آتشگاه دارای ستون بلند با پایه و آتشدان است که از قطعات راست گوشه تصویر شدهاست و از آتشدان شعله زبانه میکشد. دور تا دور ستون آتشگاه نوارهایی دیده میشود. در دو سوی آتشگاه دو پیکر دیده میشود که در دست هر یک شمشیری دیده میشود. یکی از آنها اهورامزدا و دیگری نرسه با افسر شهریاری است. در نوع فرعی دوم همانند نوع فرعی اول، یکی از تصویرهای دو سوی آتشگاه از اهورامزدا و دیگری شاپور یکم است. در سمت راست شعله نشانه شاهی و در سمت چپ نشانه جانشین شاهنشاه دیده میشود.[۶۹]
ترتیب زمانی سکهها
ویرایشافسر شهریاری در نوع اول درست مانند افسر شهریاری نرسه در تصویر تاجگذاری خود در نقش رستم است؛ بنابراین این نوع از سکهها را میتوان متعلق به دوران تاج گذاری نرسه دانست؛ که این افسر پادشاهی قدیمی تر از افسر پادشاهی نوع دوم است؛ که نخست این سکهها را از زمان بهرام سوم پسر بهرام دوم دانستهاند.[۷۰] اما پشت سکهها که تصویرشان معنای خاصی را نشان نمیدهند و به رویدادی مربوط نمیشوند تا ترتیب زمانی آن را مشخص کنند.[۷۰]
در زمان نرسه برخی از نشانههای روی سکهها صورت قانونی به خود گرفتند و علائمی حتمی و ضروری بر روی سکه بشمار میرفتند مثل علامتهای پشت سکه:
- نشانه شاهی در سمت چپ شعلههای آتشگاه
- نشانه شاهی در سمت راست شعلههای آتشگاه
- نشانه جانشین شاه در سمت راست شعلههای آتشگاه
- نشانه جانشین شاه در ستون آتشگاه.[۷۱]
نکته چشمگیر دیگر اینکه تمام علامتهای رویهٔ سکه به جز سه نقطه در میان سکه از بین رفت.[۷۲]
بر روی سکههای نوع فرعی دو سطر نوشته دیده میشود؛ سطر یکم عنوان کامل شاهنشاه است مثل: «بغ[اهورا] مزداپرست، خدایگان بهرام، شاهان شاه ایران و انیران که چهر از ایزدان دارد» خواندن سطر دوم در سکههای گوناگون مختلف و گمان میرود این سطر نوعی مدد خواهی از بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی باشد که در دوره مبارزههای شدید بخاطر به دست آوردن پادشاهی ایران امری طبیعی باشد. بهرام یکم، بهرام دوم و نرسه برای قانونی جلوه دادن فرمانروایی خود بر ایران این شیوه را در پیش گرفتند. البته سکههای نوع سوم دارای دو نوع فرعی هستند که فرعی اول از نوع سوم شاخهای در برابر شاه دیده میشود و در فرعی دوم از نوع سوم در پیس روی شاه شاخهای دیده نمیشود[۷۳]
میراث
ویرایشسنگنوشتهها
ویرایشبیشاپور
ویرایشسنگنوشته نرسی در بیشاپور یکی از سنگنوشتههای تاریخی بیشاپور در شهرستان کازرون است. در سمت چپ نقش بهرام یکم سنگنوشتهای وجود دارد که در اصل نام این پادشاه را دربر داشته که درآینده برادر او نرسی بهجای بهرام یکم نام خود را نگاشتهاست. این سنگنوشته به زبان پارسی میانه و دارای ۱۱ سطر است و نام و عنوان و نسب نرسی در آن آمدهاست.[۷۴]
پایکولی
ویرایشسنگنوشته پایکولی در ساختمانی برج مانند قرار دارد که جایی صعب العبور در شمال قصر شیرین و کردستان عراق امروزی است.[۷۵] این کتیبه به دو زبان پارتی و پهلوی نوشته شده[۷۵] که اطلاعاتی دربارهٔ تاج گذاری نرسه و جنگهایش با رقیب خود بهرام سوم بر سر جانشینی میدهد.[۷۶] در کتیبه از برخورد شاه با کرتیر سخن رفته اما چون قسمتیهایی از آن سخت آسیب دیده، اطلاعاتی ناقص به ما رسیده در نتیجه رابطه کرتیر با پادشاه نامعلوم است.[۵۰] این کتیبه نشان از تلاشهای نرسه برای به دست آوردن تخت پادشاهی است[۳۱] که در این کتیبه نام هواخواهان و دشمنان نرسه به دو زبان فارسی میانه و پهلوی به وضوح ذکر شدهاست.[۷۷] نرسه خود را در این کتیبه بَغ مزداپرست، نرسه شاهنشاه ایران و انیران، که چهر از ایزدان (دارد)، نوه بغ اردشیر شاهنشاه» میخواند.[۷۸] گفتههای نرسه در پایکولی یک خودنوشت است و به خود پرداختهاست و در این گزارش خود را یک پادشاه قانونی به تصویر کشیدهاست که دارای حمایت اورمزد و همه ایزدان و ایزدبانو آناهیتا و همه شاهزادگان، بزرگان، آزادان، پارتیان و پارسیان است. کتیبه پایکولی تنها منبع اطلاعات در مورد آشوبهای خانگی پس از بهرام دوم است و آگاهیهایی دربارهٔ ستیز دو فرد از خاندان ساسانی و هوادارانشان به دست میدهد و در هیچ منبع تاریخی دیگر از این رخداد خبر ندادهاست. در پایکولی پس از شرح چگونگی شورش نرسه و به تخت نشستن آن با گزارشی پیمان آشتی با روم و یادکرد دو فهرست از نام شاهکها و بزرگانی که پادشاهی نرسه را تبریک گفتهاند و از نرسه مهربانی دیدهاند، پایان میگیرد. در فهرست نخست که آسیب دیده، نام شاهانی و شهربهایی همچون پادشاه کوشان، شاه خوارزم، تیرداد شاه ارمنستان، شاه هریو (=هرات)، شاه پاردان، شاه مکوران (=مکران)، شاه توران، شاه گرگان و شاه آلبانی و ایبری و… یاد شدهاست.[۷۹] این افراد کسانی بودند که نرسه را در شورش و جنگ با بهرام سوم یاری کردهاند یا در مجلس تاجگذاری خود و نمایندگانشان حضور داشتند.[۸۰] نرسه در کتیبه پایکولی سعی میکند تا با استفاده از مفهوم ثنویت زرتشتی خود را راستگو و پادشاهی قانونی و بهنام را دروغگو و غاصب نشان دهد.[۸۱]
نقش رستم
ویرایشنقش رستم بر دیوار شرقی بنای مشهور «کعبه زرتشت» قرار دارد.[۸۲] نرسی چگونگی تاجگذاری و پادشاهی خود را بر تخته سنگ نقش رستم حجاری کردهاست در این سنگنوشته پادشاه حلقه نواردار را که نماد پادشاهی است، از دست خدا میگیرد. در این کتیبه خدا را زنی فرض کردهاند که گویا آناهیتا است. همچنین نرسه با دست چپ دسته شمشیری که به پهلوی چپ خود آویخته گرفتهاست و با دست راست علامت شهریاری (دیهیم) را از ایزدبانو آناهیتا میگیرد. نرسی در این کتیبه نیمتنه تنگ معمولی را به تن کرده و تاجی که در بعضی از سکههای نرسی دیده میشود. این تاج شکل کوتاهی با خطوط عمودی دارد و همچنین گیسوان مجعد که به مقدار زیاد بر شانههایش ریختهاست و ریشهای نوکدار است که در انتهای آن یک حلقه قرار گرفتهاست، همچنین گردنبند مرواریدی بر گردن انداخته که به مانند شکل باستانی معمول نقش کردهاند[۸۳].
میان شاه و الهه صورت طفلی دیده میشود که بخش اعظم آن از بین رفتهاست. احتمال میرود که چهره پسر نرسی باشد که آن را با نام هرمزد دوم میشناسند که پس از پدرش نرسی به تخت پادشاهی نشست.[۶۴]
تبارنامه
ویرایششجرهنامه
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
یادداشتها
ویرایش- ↑ MLKʾn MLKʾ ʾyrʾn / šāhān šāh ī Ērānشاهنشاه کوتاهشدهٔ اصطلاح شاهانشاه و بهمعنای شاهِ شاهان است.
پانویس
ویرایش- ↑ MacKenzie، ĒRĀN, ĒRĀNŠAHR، 534.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ Weber، «NARSEH».
- ↑ شاپور شهبازی، تاریخ ساسانیان، ۳۵۶ و ۳۵۷.
نصراللهزاده، نام تبارشناسی ساسانیان، ۱۹۸.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۴. - ↑ Weber، NARSEH.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۰۷–۸.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۱۴–۱۰۹.
- ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۱۱.
Daryaee, “Political History of Ērānšahr”. - ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ Wiesehöfer, “ARDAŠĪR I i. History”.
- ↑ Daryaee، SASANIAN PERSIA: THE RISE AND FALL OF AN EMPIRE، ۶.
- ↑ فرای، تاریخ ایران کمبریج، ۲۲۰.
- ↑ Shahbazi, “SHAPUR I”.
- ↑ SHAYEGAN, “HORMOZD I”.
- ↑ Shahbazi, “Bahrām I”.
- ↑ Shahbazi, “Bahrām I”.
فرای، تاریخ ایران کمبریج، ۲۲۸. - ↑ Shahbazi, “Bahrām II”.
- ↑ فرای، تاریخ ایران کمبریج، ۲۲۸.
Klíma, “Bahrām III”. - ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ Weber، NARSEH.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۷۹.
دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۲۹–۲۵. - ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۵–۱۷۴.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۶. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۶.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۶۸.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۶۸–۱۶۹.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۷.
هینتس، یافتههای تازه از ایران باستان، ۲۵۵.
فرای، تاریخ سیاسی ایران در دورهٔ ساسانیان، ۲۲۸ و ۲۲۹.
فرای، تاریخ باستانی ایران، ۴۸۶.
شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۳۱–۳۲.
دوشنگیمن، دین زرتشت، ۳۰۹.
زرینکوب، تاریخ مردم ایران، ۴۴۵.
دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۲۶–۲۹. - ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۸۶–۱۸۷–۱۸۸.
- ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۲۶.
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۸۸.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۸۹.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۸۹–۱۹۰.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۹۱–۱۹۲.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۳۲۱.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ سرخوش کرتیس و استوارت، ساسانیان، ۳۴.
- ↑ گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ۳۵۳.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۹۲–۱۹۷.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۹۴.
لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۹۴. - ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۹۸.
مشکور، تاریخ سیاسی ساسانیان، ۲۶۲. - ↑ گیمن، تاریخ ایران کمبریج، ۳۰۱–۳۰۲.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۱۲.
- ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۷۶.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۷.
هینتس، یافتههای تازه از ایران باستان، ۲۵۵.
فرای، تاریخ تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۲۲۸ و ۲۲۹.
فرای، تاریخ باستانی ایران، ۴۸۶.
شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۳۱–۳۲.
دوشنگیمن، دین زرتشت، ۳۰۹.
زرینکوب، تاریخ مردم ایران؛ قبلاز اسلام، ۴۴۵.
دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۲۶ و ۲۹. - ↑ دوشنگیمن، دین زرتشت، ۳۱۱ و ۳۱۳.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۷.
سودآور، فرهٔ ایزدی در آیین پادشاهی ایران باستان، ۸۶. - ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران: ایران قبل از اسلام، ۴۴۴ و ۴۴۵.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۷. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۷.
فرای، میراث باستانی ایران، ۳۵۴ و ۳۵۵. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۷.
دوشنگیمن، دین زرتشت، ۳۱۰. - ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۹۶–۱۹۷.
پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ۴۶۷.
فرای، تاریخ باستانی ایران، ۳۲.
دوشنگیمن، دین زرتشت، ۳۱۴.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۶۶.
زرینکوب، تاریخ مردم ایران، ۴۴۴. - ↑ گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ۳۸۲.
- ↑ شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۳۲.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۶۶.
فرای، تاریخ سیاسی ایران در دورهٔ ساسانیان، ۲۳۱.
فرای، تاریخ باستانی ایران، ۳۲.
دوشنگیمن، دین زرتشت، ۳۱۴. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۶۶.
فرای، تاریخ سیاسی ایران در دورهٔ ساسانیان، ۲۳۱.
دوشنگیمن، دین زرتشت، ۳۱۴.
آسموسن، مسیحیان در ایران، ۳۸۰. - ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۱۰۴.
- ↑ ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۳۳.
کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۳۲۶. - ↑ شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۳۵۳.
شاپور شهبازی، تاریخ ساسانیان، ۳۶۰.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۶۹. - ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۳۲۷.
- ↑ شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۳۳.
گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ۳۵۳.
گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ۳۵۳.
سرخوش کرتیس و استوارت، ساسانیان، ۳۶. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانی، ۱۷۰–۱۷۱.
وینتر و دیگناس، روم و ایران دو قدرت جهانی در کشاکش و همزیستی، ۱۰۷–۱۰۸. - ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۲۵.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۷۴–۱۷۵.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۷۹.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۲۰۳.
- ↑ ۶۰٫۰ ۶۰٫۱ شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۳۴.
- ↑ Shahbazi، «HORMOZD II».
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۷۴.
- ↑ شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۳۳.
- ↑ ۶۴٫۰ ۶۴٫۱ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۳۲۶.
- ↑ ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۲۹۷.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۲۶۰.
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۲۹۸.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۲۹۸.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۹.
آلرام، نخستین سکههای ساسانیان، ۹۳ و ۹۴. - ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۲۹۹.
- ↑ ۷۰٫۰ ۷۰٫۱ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۳۰۰.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۲۵۹.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۲۶۲.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۲۸۳.
- ↑ تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ص ۹۴
- ↑ ۷۵٫۰ ۷۵٫۱ شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۵.
کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۸۵. - ↑ شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۵.
- ↑ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۱۸۵.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۸.
تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۹۳–۹۴. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۵۴.
عریان، راهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی - پارتی، ۱۲۳. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۶۲.
عریان، راهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی - پارتی، ۱۲۳ و ۱۲۶.
اکبرزاده و طاووسی، کتیبههای فارسی میانه، ۷۰–۸۲. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۶۲.
فرای، تاریخ سیاسی ایران در دوره ساسانیان، ۲۳۰ و ۲۳۱.
فرای، تاریخ باستانی ایران، ۴۸۶. - ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۱۹۰.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۶۳. - ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۸۵.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۳۲۵–۳۲۶.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۶۴.
لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ۳۲۱.
منابع
ویرایشمنابع فارسی
ویرایش- آسموسن، یس پیتر (۱۳۷۷). مسیحیان در ایران. تهران: امیرکبیر.
- آلرام، میشائل (۱۳۹۲). نخستین سکههای ساسانی. تهران: مرکز.
- اکبرزاده، داریوش؛ طاووسی، محمود (۱۳۸۴). کتیبههای فارسی میانه. تهران: نقس هستی.
- پیگولوسکایا، نینا ویکتوروونا (۱۳۷۷). شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان. تهران: علمی و فرهنگی.
- تفضلی، احمد (۱۳۷۶). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن.
- جلیلیان، شهرام (۱۳۹۶). تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان. تهران: سمت.
- دریایی، تورج (۱۳۸۳). شاهنشاهی ساسانی. تهران: ققنوس.
- دوشنگیمن، ژاک (۱۳۷۷). دین زرتشت. تهران: امیرکبیر.
- زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۷۳). تاریخ مردم ایران. تهران: امیرکبیر.
- سرخوش کرتیس، وستا؛ استوارت، سارا (۱۳۳۰). ساسانیان. تهران: نشر مرکز.
- سودآور، ابوالعلا (۱۳۸۴). فرهٔ ایزدی در آیین پادشاهی ایران باستان. تهران: نی.
- شاپور شهبازی، علیرضا (۱۳۸۹). تاریخ ساسانیان. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- شیپمان، کلاوس (۱۳۸۴). مبانی تاریخ ساسانیان. تهران: فرزان روز.
- عریان، سعید (۱۳۹۲). راهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی - پارتی. تهران: علمی.
- فرای، ریچارد نیلسون (۱۳۷۳). تاریخ سیاسی ایران در دورهٔ ساسانیان. تهران: امیرکبیر.
- فرای، ریچارد نیلسون (۱۳۶۳). تاریخ ایران کمبریج. تهران: امیرکبیر.
- فرای، ریچارد نیلسون (۱۳۸۳). تاریخ باستانی ایران. تهران: علمی و فرهنگی.
- فرای، ریچارد نیلسون (۱۳۷۳). میراث باستانی ایران. تهران: علمی و فرهنگی.
- کریستنسن، آرتور (۱۳۷۴). ایران در زمان ساسانیان. تهران: دنیای کتاب.
- گیرشمن، رومن (۱۳۸۴). ایران از آغاز تا اسلام. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- گیمن، ژاک دوشن (۱۳۸۷). «دین زرتشت». تاریخ ایران کمبریج. ج. سوم، قسمت دوم. ترجمهٔ حسن انوشه. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر. شابک ۹۷۸۹۶۴۰۰۰۳۹۱۶.
- لوکونین، ولادیمیر گریگوریویچ (۱۳۸۴). تمدن ایران ساسانی. ترجمهٔ عنایتالله رضا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۶۶۱-۰.
- مشکور، محمدجواد (۱۳۶۶). تاریخ سیاسی ساسانیان. تهران: دنیای کتاب.
- نصراللهزاده، سیروس (۱۳۸۶). نام تبارشناسی ساسانیان: از آغاز تا هرمز دوم. تهران: سازمان میراث فرهنگی.
- نیولی، گراردو (۱۳۸۷). آرمان ایران: جستاری در خاستگاه نام ایران. تهران: مؤسسه فرهنگی و هنری پیشین پژوه.
- وینتر، انگلبرت؛ دیگناس، بئاته (۱۳۸۶). روم و ایران دو قدرت جهانی در کشاکش و همزیستی. تهران: فرزان روز.
- هنینگ، والتر برونو (۱۳۸۴). یادداشتهایی دربارهٔ سنگ نوشتهٔ بزرگ شاپور یکم. تهران: آگاه.
- هینتس، والتر (۱۳۹۲). یافتههای تازه از ایران باستان. تهران: ققنوس.
منابع انگلیسی
ویرایش- Daryaee, Touraj (2009). SASANIAN PERSIA: THE RISE AND FALL OF AN EMPIRE (به انگلیسی). New York: I.B.TAURIS.
- Daryaee, Touraj (2008), The Political History of Ērānšahr (224-651 CE) (PDF), e-Sasanika 2 (به انگلیسی), Irvine: University of California, archived from the original (PDF) on 9 January 2013
- Gnoli، Gherardo (۲۰۱۱). «ĒR, ĒR MAZDĒSN». دانشنامه ایرانیکا.
- Klíma, O. (2016). "Bahrām III". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 5 June 2014.
- Weber، Ursula (۲۰۱۶). «NARSEH». دانشنامه ایرانیکا.
- Shahbazi, Shapur (2016). "Bahrām II". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 5 June 2014.[پیوند مرده]
- Shahbazi, Shapur (2016). "Bahrām I". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 5 June 2014.[پیوند مرده]
- Shahbazi، A. Shapur (۲۰۱۲). «HORMOZD II». دانشنامه ایرانیکا.
- Shahbazi, Shapur (2002). "SHAPUR". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 5 June 2014.
- SHAYEGAN, M. RAHIM (2014). "HORMOZD I". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 5 June 2014.
- Wiesehöfer, Joseph (1986). "ARDAŠĪR I i. History". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Archived from the original on 17 November 2012, Last Updated on 11 August 2011
{{cite encyclopedia}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link)
پیوند به بیرون
ویرایشنرسه زادهٔ: بین ۲۲۸ تا ۲۳۳ م درگذشتهٔ: ح. ۳۰۲ م
| ||
عنوان سلطنتی | ||
---|---|---|
پیشین: هرمز یکم |
شاه ارمنستان ؟ – ۲۹۳ م |
پسین: تیرداد سوم |
پیشین: بهرام سوم |
شاهنشاه ایرانشهر ۲۹۳ – ۳۰۲ م |
پسین: هرمز دوم |