کنستانتین بزرگ
کنستانتین بزرگ یا کنستانتین یکم یا کنستانتینوس بزرگ (لاتین: Flavius Valerius Aurelius Constantinus Augustus؛ ۲۷ فوریه ۲۷۲ – ۲۶ ژوئن ۳۳۷ میلادی) از سال ۳۰۶ تا ۳۳۷ میلادی امپراتور روم بود. او اولین امپراتور رومی بود که به مسیحیت گروید.[ب]
کنستانتین بزرگ | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
![]() | |||||||||
امپراتور روم | |||||||||
سلطنت | ۲۵ ژوئیه ۳۰۶ – ۲۲ مه ۳۳۷ (تنها از ۱۹ سپتامبر ۳۲۴) | ||||||||
پیشین | کنستانتیوس کلوروس (در غرب) | ||||||||
جانشین | |||||||||
هم حاکمان | فهرست را ببینید
| ||||||||
زاده | فلاویوس کنستانتین ۲۷ فوریه ح. ۲۷۲ شهر نیش (امروزه در صربستان)، امپراتوری روم[۱] | ||||||||
درگذشته | ۲۲ مه ۳۳۷ (سن ۶۵) | ||||||||
آرامگاه | |||||||||
همسران | |||||||||
فرزند(ان) جزئیات | |||||||||
| |||||||||
Greek | Κωνσταντῖνος | ||||||||
دودمان | دودمان کنستانتین | ||||||||
پدر | کنستانتیوس کلوروس | ||||||||
مادر | سنت هلنا |
کنستانتین بزرگ | |
---|---|
![]() معرقکاری در ایا صوفیه، بخش: ماریا به عنوان قدیس حامی قسطنطنیه، جزئیات: تصویر اهداکننده امپراتور کنستانتین بزرگ با مدلی از شهر | |
امپراتور و برابر با رسولان | |
آرامگاه | قسطنطنیه (امروزه استانبول) |
ستایششده در | |
بارگاه اصلی | کلیسای حواریون مقدس، قسطنطنیه (امروزه استانبول) |
جشن | ۲۱ مه |
کنستانتین در شهر نایسوس، در استان داکیای مدیترانه (اکنون نیش، صربستان) متولد شد. او پسر کنستانتیوس کلوروس، افسر ارتش روم با اصل ایلیری و یکی از چهار سالار در حکومت چهارسالاری، بود. هلنا، مادرش، از مسیحیان یونانی طبقهٔ پایین بود که بعدها به عنوان قدیس شناخته شد و بهطور سنتی مسیحی شدن پسرش به او نسبت داده میشود. کنستانتین در زمان دیوکلتیان (امپراتور ارشد، حکمران بخش شرقی در فاصلهٔ ۲۸۴ تا ۳۰۵) و گالریوس (امپراتور ارشد، حکمرانی ۳۰۵ تا ۳۱۱)، در ارتش روم خدمت کرد. حکومت چهارسالاری در زمان دیوکلتیان به وجود آمد و متشکل از دو آگوستوس یا امپراتور ارشد و دو مقام امپراتور با عنوان سزار (امپراتور زیردست) بود. کنستانتین کار خود را با لشکرکشی در استانهای شرقی (علیه شاهنشاهی ساسانی) آغاز کرد و سپس در سال ۳۰۵ پس از میلاد به غرب فراخوانده شد تا در کنار پدرش در استان بریتانیای روم بجنگد. پس از مرگ پدرش در سال ۳۰۶، کنستانتین سزار شد. او حمایت و تحسین ارتش خود در بوراکوم (یورک، انگلستان) را داشت و سرانجام در جنگهای داخلی حکومت چهارسالاری در برابر ماکسنتیوس و لیسینیوس پیروز و به تنها حاکم و امپراتور امپراتوری روم در سال ۳۲۴ تبدیل شد.
کنستانتین پس از رسیدن به مقام آگوستوس، اصلاحات متعددی را برای تقویت امپراتوری انجام داد. او جهت تجدید ساختار، مقامهای مدنی و نظامی را از یکدیگر جدا کرد، برای مبارزه با تورم، سکه طلای جدیدی به نام سولیدوس ضرب کرد که برای بیش از هزار سال معیار امپراتوری بیزانس و ارزهای اروپایی شد و در زمان او ارتش روم متشکل از واحدهای متحرک (کومیتاتنسس) و نیروهای پادگان مرزی (لیمیتانی)، که توانایی مقابله با تهدیدات داخلی و قبایل بربر دوره مهاجرت را داشتند، از نو سازماندهی شدند. کنستانتین لشکرکشیهای موفقیتآمیزی را علیه قبایل مرزهای روم، مانند فرانکها، آلامانها، گوتها و سارماتها، دنبال کرد و مناطق دارای فرهنگ رومی که امپراتوران پیشین در طول بحران قرن سوم رها کرده بودند، مجدداً پس گرفت.
کنستانتین بیشتر عمر خود را به عنوان یک پیگن (غیر یهودی و مسیحی) و بعداً به عنوان تعلیمگیرنده مسیحیت گذراند، اما از سال ۳۱۲ شروع به پشتیبانی از مسیحیت کرد و سرانجام خودش هم مسیحی شد. او توسط اسقف آریانیسم یوسبیوس نیکومدیا، یا طبق روایت مورد قبول کلیسای کاتولیک و کلیسای ارتدکس قبطی، توسط سیلوستر یکم (تاریخ مرگ ۳۳۵ م)، تعمید داده شد. کنستانتین نقش مؤثری در صدور فرمان میلان در سال ۳۱۳ داشت که مسیحیت را در امپراتوری روم آزاد اعلام کرد. او اولین شورای نیقیه را در سال ۳۲۵ تشکیل داد که این شورای بیانیهٔ اعتقادات مسیحیت، معروف به اعتقادنامه نیقیه، را صادر کرد. کلیسای مقبره مقدس به دستور او در مکان ادعایی مقبره عیسی در اورشلیم ساخته شد که مقدسترین مکان در کل مسیحیت تلقی میشد. پاپها در قرون وسطی بر اساس اهدای کنستانتین — که امروزه ساختگی تلقی میشود — مدعی قدرت دنیوی بودند. کنستانتین در طول تاریخ به عنوان اولین امپراتور مسیحی نامیده میشود. او به عنوان یک قدیس در مسیحیت شرقی مورد احترام است، و برای سوق دادن مسیحیت به سمت جریان اصلی فرهنگ رومی کارهای زیادی انجام دادهاست، ولی برخی از پژوهشگران مدرن دربارهٔ اعتقاد واقعی او و حتی درک کنستانتین از مسیحیت تردیدهایی دارند.
عصر کنستانتین دورهای سرنوشتساز در تاریخ امپراتوری روم و لحظهای مهم در گذار از اروپای دوران باستان به قرون وسطی محسوب میشود. او اقامتگاه امپراتوری جدیدی در شهر بیزانس ساخت و نام شهر را به روم جدید تغییر داد. بعداً نامش را «کنستانتینوپلیس» (قسطنطنیه؛ به معنای «شهر کنستانتین») نهاد که امروزه استانبول خوانده میشود. متعاقباً این شهر برای بیش از هزار سال پایتخت امپراتوری روم (۲۷ قبل از میلاد تا ۴۷۶ میلادی) و دورهٔ متاخر آن، امپراتوری بیزانس (۱۴۵۳–۳۹۵ میلادی) شد. او به خاطر دو تصمیم مهم گرویدن به مسیحیت و انتقال پایتخت امپراتوری از رُم به شهر بیزانس، «بزرگ» خوانده میشود. این دو تصمیم و پیامدهای آن او را به یکی از تأثیرگذارترین افراد تاریخ تبدیل کرد. میراث سیاسی زودرستر او این بود که با سپردن امپراتوری به پسرانش و سایر اعضای دودمان کنستانتین اصل حق جانشینی ارثی دودمان را جایگزین حکومت چهارسالاری دیوکلتیان کرد. شهرت او در طول زندگی فرزندانش و قرنها پس از سلطنت او شکوفا شد. کلیسای قرون وسطایی او را به عنوان نمونه ای از فضیلت میدانست و حاکمان غیرمذهبی از او به عنوان نمونهٔ اولیه، نقطهٔ مرجع، نماد مشروعیت و هویت امپریالیسم یاد میکردند. در عصر رنسانس و با کشف مجدد منابع ضد دودمان کنستانتین، عهد او با دیدگاههای انتقادیتری از نو ارزیابی شد. در پژوهشهای مدرن سعی بر ایجاد تعادل بین افراط در پژوهشهای قبلی بودهاست.
منابعویرایش
کنستانتین به عنوان یک فرمانروای مهم همیشه شخصیتی بحثبرانگیز بودهاست.[۶] نوسان و تغییراتی که در شهرت او دیده میشود، از ماهیت منابع باستانی در مورد سلطنت او سرچشمه گرفتهاند. این نوسانها فراوان و مفصل هستند و اغلب یک طرفه هستند.[۷] هیچ منبع تاریخی یا شرح حال معاصری در رابطه با زندگی و حکومت او باقی نماندهاست.[۸] نزدیکترین جایگزین زندگی کنستانتین نوشته یوسیبوس قیصریه است که ترکیبی از مداحی و قدیسنگاری[۹] است که بین سالهای ۳۳۵ و حدوداً ۳۳۹ نوشته شدهاست.[۱۰] این کتاب فضایل اخلاقی و مذهبی کنستانتین را ستایش میکند[۱۱] و تصویری مثبت و بحثبرانگیز از کنستانتین ایجاد میکند،[۱۲] و مورخان مدرن بارها اعتبار آن را به چالش کشیدهاند.[۱۳] کاملترین زندگینامهٔ سکولار کنستانتین همان «ناشناس والسیانوس» است،[۱۴] اثری با تاریخ نامشخص[۱۵] که تمرکز آن بر رویدادهای نظامی و سیاسی است و مسائل فرهنگی و مذهبی را نادیده گرفتهاست.[۱۶]>
درباره مرگهای آزاردهندگان اثر لاکتانتیوس، یک جزوه سیاسی مسیحی در مورد سلطنت دیوکلتیان و حکومت چهارسالاری، جزئیات ارزشمندی در مورد اسلاف کنستانتین و اوایل زندگی او ارائه میکند.[۱۷] تاریخ کلیسایی کلیسای کاتولیک اثر سه نویسنده سقراط بیزانسی، سوزومن و تئودورت مناقشات کلیسایی سلطنت بعدی کنستانتین را توصیف میکند.[۱۸] این کتاب تاریخی نوشته شده در زمان سلطنت تئودئوس دوم (حک ۴۰۲–۴۵۰)، یک قرن پس از سلطنت کنستانتین است و این مورخان کلیسایی وقایع و الهیات دوره کنستانتین را از طریق هدایت نادرست، ارائه نادرست، و ابهام عمدی پنهان میکنند.[۱۹] نوشتههای معاصر اسقف اسکندریه آتاناسیوس (مرگ ۳۷۳ میلادی) و تاریخ کلیسایی (آریانیسم)، فیلوستورگیوس نیز باقی ماندهاند، اگرچه تعصبات آنها نیز کمتر نیست.[۲۰]
نوشتههایی که به عنوان مظهر یا خلاصهها معروف هستند، مانند (د سزاریبوس) اثر اورلیوس ویکتور، (برویاریوم) اثر اوتروپیوس، (برویاریوم) اثر فستوس و «مظهر سزارها» اثری از یک نویسنده ناشناس، تاریخهای سیاسی و نظامی فشرده و سکولار آن دوره را ارائه میکنند. اگر چه این نویسندگان روحانی مسیحی نیستند، مظهرها تصویر مطلوبی از کنستانتین ترسیم میکنند، اما اشارهای به سیاستهای مذهبی کنستانتین ندارند.[۲۱] مدحهای لاتین، مجموعهای از مدحها از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، اطلاعات ارزشمندی در مورد سیاست و ایدئولوژی کشور و همچنین دوره حکومت چهارسالاری و اوایل زندگی کنستانتین ارائه میدهد.[۲۲] معماری معاصر مانند طاق کنستانتین در روم و کاخها در گامزیگارد و کورودوبای اسپانیا،[۲۳] سنگنوشتههای باقیمانده و سکههای این عصر مکمل منابع ادبی هستند.[۲۴]
اوایل زندگیویرایش
گاهشمار | |
---|---|
زندگی کنستانتین بزرگ | |
۲۷۰ | • در شهر رومی نایسوس (امروزه نیش، در کشور صربستان) |
۲۹۳ | • پدرش کنستانتیوس کلوروس سزار غرب شد. کنستانتین زیر نظر دیوکلتیان به شرق فرستاده شد |
۳۰۵ | • امپراتور شرقی دیوکلتیان و امپراتور غربی ماکسیمیان استعفا میدهند. پدرش کنستانسیوس کلروس امپراتور غرب میشود. گالریوس به عنوان امپراتور شرق تاج گذاری میکند. |
۳۰۵–۳۰۶ | • کنستانتین از دربار گالریوس فرار میکند و نزد پدرش میرود. |
۳۰۶ | • پدرش کنستانتیوس کلروس بهطور ناگهانی در بریتانیای روم میمیرد. ارتش پدرش را در یورک به ارث میبرد و خود را امپراتور معرفی میکند. |
۳۰۶ | • ماکسنتیوس قدرت را در شهر رم به دست گرفت و خود را امپراتور معرفی کرد. پدر ماکسنتیوس، ماکسیمیان نیز امپراتور اعلام شد. |
۳۰۸ | • ماکسنتیوس با پدرش ماکسیمیان وارد نزاع شد و ماکسیمیان نزد کنستانتین بزرگ گریخت. |
۳۰۸ | • دومیتیوس الکساندر نایب امپراتور و ژنرال رومی در آفریقا خود را امپراتور اعلام کرد. |
۳۰۸ | • دیوکلتیان، گالریوس و ماکسیمیان در کنفرانس کارنانتوم ملاقات میکنند. لیسینیوس به عنوان امپراتور اصلی و کنستانتین سزار معاون امپراتور معرفی میشود، اما کنستانتین امتناع میکند. |
۳۱۰ | • گالریوس کنستانتین بزرگ را به عنوان امپراتور به رسمیت میشناسد. |
۳۱۱ | • تلاش ناموفق ماکسیمیان برای تصرف ارتش کنستانتین. کنستانتین، ماکسیمیان را وادار به خودکشی میکند. |
۳۱۱ | • مرگ گالریوس |
۳۱۲ | • دومیتیوس الکساندر توسط ماکسیمیان سرنگون میشود. |
۳۱۲ | • کنستانتین در نبرد پل میلویو ماکسیمیان را شکست داد. |
۳۱۲ | • کنستانتین بزرگ مسیحیت را در همین زمان میپذیرد. |
۳۱۳ | • لیسینیوس و کنستانتین بهطور مشترک فرمان میلان که در آن آزادی اعتقادات مذهبی، از جمله مسیحیت را تأیید میکنند (فرمان میلان، که عموماً به عنوان رسمیت شناختن مسیحیت در امپراتوری روم تلقی میشود). |
۳۱۴/۳۱۶ | • کنستانتینن بزرگ و لیسینیوس وارد درگیری مسلحانه میشوند. |
۳۱۵/۳۱۷ | • قرارداد صلح کنستانتین و لیسینیوس در ۱ مارس ۳۱۷، او پسرانش کریسپوس و کنستانتین دوم، به همراه پسر لیسینیوس، لیسینیوس دوم را نایبالسلطنه کرد. |
۳۲۴ | • کنستانتین و لیسینیوس دوباره وارد درگیری مسلحانه میشوند. شهر بیزانس در ژوئیه تصرف شد و کنستانتین در نبرد کریسوپولیس در ۱۸ سپتامبر پیروز شد. لیسینیوس پس از تسلیم شدن اعدام شد. |
۳۲۵ | • اولین شورای نیقیه آریانیسمها بدعت گذار اعلام میشوند و آریوس تکفیر میشود. |
۳۲۶ | • کنستانتین او پسرش ارشدش کریسپوس و ملکه فائوستا را اعدام میکند. |
۳۳۰ | • آریوس اجازه مییابد که به کلیسا بازگردد. |
۳۳۷ | • مرگ |
۳۳۷ | • پسرش کنستانتین دوم جانشین او میشود. |
کنستانتین در شهر رومی نایسوس (امروزه نیش، در کشور صربستان در ۲۷ فوریه،[۲۵] پدر او کنستانتیوس کلوروس با نام کامل «فلاویوس والریوس کنستانتیوس کلوروس» [پ]. پدرش در شهر نایسوس در یک استان رومی که در آن زمان داکیا ریپنسیس نامیده میشد، به دنیا آمده بود.[۲۹][۳۰][۳۱] «نام کامل اصلی» او و همچنین نام پدرش مشخص نیست.[۳۲][۳۳] کنستانتین نام «والریوس»، همنام با نام کوچک امپراتور دیوکلتیان را پس از ترفیع پدرش به عنوان سزار برگزید.[۳۳][۳۲]
کنستانتین احتمالاً زمان کمی را با پدرش سپری میکرد.[۳۴] پدرش افسر ارتش روم و یکی از محافظان امپراتور اورلیان (حکمرانی از ۲۷۰ تا ۲۷۵ میلادی) بود. او به عنوان مردی بردبار و داری مهارت سیاسی توصیف شدهاست،[۳۵] کنستانتیوس از طریق ترفیع درجههای ارتشی پیشرفت میکرد و در سال ۲۸۴ یا ۲۸۵ فرمانداری استان رومی دالمیشا را از امپراتور دیوکلتیان، یکی دیگر از یاران امپراتور قبلی اورلیان در فرمانداری پرایتوری ایلیریکوم به دست آورد. مادر کنستانتین سنت هلنا، زنی یونانی بود که از موقعیت اجتماعی پایینی برخوردار بود.[۳۶][۳۷][۳۸][۳۹] هلنا اهل هلنوپولییس در منطقه بیتینی بود.[۴۰] مشخص نیست که آیا او بهطور قانونی با کنستانتین ازدواج کردهاست یا صرفاً شریک زندگی بدون ازدواج او بودهاست.[۴۱] زبان اصلی پدر کنستانتین، لاتین بود و در طول سخنرانیهای عمومی خود به مترجمان یونانی نیاز داشت.[۴۲]
در زمان آگوستوس دیوکلتیان، امپراتوری روم به چهار منطقه اداری بزرگ به نامهای فرمانداری پرایتوری ایتالیا، فرمانداری پرایتوری شرق، فرمانداری پرایتوری گالها و فرمانداری پرایتوری ایلیریکوم تقسیم میشد. در ژوئیه ۲۸۵، دیوکلتیان امپراتوری روم را به دو قسمت غربی و شرقی تقسیم کرد و یک حکومت دونفره را با ماکسیمیان را به عنوان سزار همکار خود در غرب تشکیل داد. هر دوی آنها در دربار خود، پایگاههای نظامی و اداری جداگانه داشتند و هر یک با یک معاون ارتشی جداگانه با عنوان فرماندار پرایتوری حکومت میکردند.[۴۳] ماکسیمیان در غرب، از پایتختهای خود در مدیولانوم (امروزه میلان، ایتالیا) یا «آگوستا تروروروم» (امروزه ترییر، آلمان) حکومت میکرد. در حالی که دیوکلتیان از نیکومدیا (ازمیت، ترکیه) در شرق حکومت میکرد. این تقسیم صرفاً عملگرایانه بود: امپراتوری در تبلیغات رسمی «تقسیمناپذیر» نامیده میشد،[۴۴] و هر دوی آنها میتوانستند آزادانه در سراسر امپراتوری روم حرکت کنند.[۴۵] در سال ۲۸۸، ماکسیمیان، کنستانتیوس کلوروس را به عنوان فرماندار پرایتوری در گال روم (امروزه کشورهای فرانسه، لوکزامبورگ و غرب آلمان) منصوب کرد. کنستانتیوس پس از ترفیع هلنا را ترک کرد تا با دختر خواندهٔ ماکسیمیان به نام فلاویا ماکسیمیانا تئودورا در ۲۸۸ یا ۲۸۹ ازدواج کند.[۴۶]
دیوکلتیان یک بار دیگر امپراتوری را در سال ۲۹۳ تقسیم کرد و ماکسیمیان را به مقام امپراتور ارشد و دو معاون با عنوان سزار را برای حکومت بر بخشهای دیگر شرق و غرب منصوب کرد. هر سزار تابع عنوان آگوستوس مربوط خود بود، اما در سرزمینهای تعیینشده خود با قدرت عالی عمل میکرد. این سیستم بعدها به نام «حکومت چهارسالاری» (تترارکی) نامیده شد. اولین منصوب دیوکلتیان برای منصب سزار کنستانتیوس کلوروس بود. دومی گالریوس، اهل گامزیگارد (مکانی باستانی در صربستان کنونی) بود.[۴۷] در ۱ مارس ۲۹۳، کنستانتیوس پس از ارتقا به مقام سزاری، به گال اعزام شد تا با شورشیان رومی کاروسیوس و آلکتوس مبارزه کند.[۴۸] از آنجائیکه با وجود شایستهسالاری، حکومت چهارسالاری هنوز بقایایی از امتیازات ارثی را حفظ کرده بود،[۴۹] و کنستانتین به محض اینکه پدرش این سمت را گرفت، نامزد اصلی برای انتصاب سزار در آینده شد و به دربار دیوکلتیان رفت تا با عنوان وارث مقدر پدرش زندگی کند.[۵۰]
در شرقویرایش
کنستانتین در دربار دیوکلتیان آموزش رسمی میگرفت و در آنجا ادبیات لاتین، یونانی و فلسفه آموخت.[۵۱]محیط فرهنگی در نیکومدیا (پایتخت بخش شرقی امپراتوری، در غرب ترکیه امروزی) باز، سرزنده و از نظر اجتماعی متنوع و مختلط بود. در آنجا، کنستانتین میتوانست با روشنفکران پیگنیسم (غیر مسیحی و یهودی) و مسیحی مخلوط شود. او ممکن است در سخنرانیهای لاکتانتیوس (محقق مسیحی)، در شهر نیز شرکت کرده باشد.[۵۲] از آنجایی که دیوکلتیان کاملاً به کنستانسیوس اعتماد نداشت - در واقع هیچیک از چهار سالار به همکاران خود کاملاً اعتماد نداشتند - کنستانتین به عنوان یک گروگان نگه داشته میشد و به ابزاری برای اطمینان از وفاداری پدرش، کنستانسیوس تبدیل شده بود. کنستانتین با این وجود یکی از اعضای برجسته دربار بود، برای دیوکلتیان و گالریوس در آسیا جنگید و در انواع منصبها خدمت میکرد. او در سال ۲۹۶ در ناحیه رود دانوب علیه غیررومیها (بربرها) لشکرکشی کرد و در سال ۲۹۷ در سوریه تحت رهبری دیوکلتیان و همچنین در سال ۲۹۸–۲۹۹ تحت رهبری گالریوس در بینالنهرین با امپراتوری ساسانی جنگید.[۵۳] در اواخر سال ۳۰۵، او به یک «صاحب منصب درجه یک» در امپراتور روم تبدیل شد.[۵۴]
دیوکلتیان در مسائل دینی محافظهکار بود و وفادار به خدایان سنتی روم بود. او مایل بود با پاکسازی دینی سیاست انفعالی دولت را در مورد این موضوع کنار بگذارد.[۵۵] قبل از آزار مسیحیان در مرحله نخست آزار و اذیت پیروان آیین مانوی، احتمالاً توسط امپراتور دیوکلتیان یا همکارش گالریوس در سال ۳۰۲ آغاز شد. دیوکلتیان به دلیل اینکه آیین مانوی یک فرقه ایرانی بود که میتوانست ارزشهای اخلاقی رومیان میهنپرست را به خطر بیندازد، پیروی از این دین را ممنوع کرد.[۵۶] دیوکلتیان دستور داد پیروان نامدار مانی را همراه با کتاب مقدسشان زنده زنده سوزانند. در ۳۱ مارس ۳۰۲ از اسکندریه، او اعلام کرد که مانویان با وضعیت پایین طبقاتی باید با سربریدن اعدام شوند و مانویان با موقعیت بالا باید برای کار در معادن فرستاده شوند. قرار بود تمام اموال مانوی مصادره و به خزانهداری روم سپرده شود.[۵۷] دیوکلتیان به دلیل تازگی، خاستگاه بیگانه داشتن، فساد اخلاقی رومی و مخالفت ذاتی آن با سنتهای دیرپای دینی، مخالف آیین مانوی بود.[۵۸] دلایل او برای مخالفت با مانویت در مورد هدف بعدی او، مسیحیت نیز اعمال شد.[۵۷]
در اواخر سال ۳۰۲، دیوکلتیان و گالریوس، با یک وخشور معبد آپولون (از مهمترین خدایان رومی) در شهر دیدیما (غرب ترکیه امروزی) برای پیشبینی آینده مشورت کردند. وخشور پاسخ داد که «بدکیشان روی زمین» مانع فالبینی او بر روی قربانیها میشوند.[۵۹] دیوکلتیان توسط دربارش مطلع شده بود که «بدکیشان روی زمین» فقط میتواند اشاره به مسیحیان داشته باشد و به خواست دربارش آزار و اذیت مسیحیان در مقیاس جهانی را آغاز کرد. در این زمان کنستانتین همچنان در قصر دیوکلتیان زندگی میکرد.[۶۰] در ۲۳ فوریه ۳۰۳، دیوکلتیان دستور تخریب کلیسای جدید نیکومدیا را صادر کرد، کتاب مقدس آن را در شعلههای آتش سوزاند و گنجینههای آن را مصادره کرد. در ماههای بعد نیز کلیساها ویران و کتابهای مقدس سوزانده شدند، مسیحیان از منصبهای رسمی محروم شدند و کشیشان زندانی شدند.[۶۱] کنستانتین در بهار ۳۰۳ از جبههٔ شرقی به نیکومدیا بازگشته بود و شاهد آغاز «آزار و اذیت دیوکلتیانی»، شدیدترین آزار و اذیت مسیحیان در تاریخ روم بود.[۶۲] بعید است که کنستانتین نقشی در این آزار و اذیت داشته باشد.[۶۳] در نوشتههای بعدیاش، او تلاش کرد تا خود را مخالف «فرمانهای بیرحمانهٔ» دیوکلتیان علیه «پرستندگان خدا» معرفی کند.[۶۴] اما هیچ چیز نشان نمیدهد که او در آن زمان بهطور مؤثر با این فرمانها مخالفت کرده باشد.[۶۵] اگرچه هیچ مسیحی معاصری کنستانتین را به دلیل انفعالش در طول آزار و اذیت به چالش نکشید، اما این یک مسئولیت سیاسی در طول زندگی او باقی ماند.[۶۶]
در ۱ مه ۳۰۵، دیوکلتیان، در نتیجه بیماری ناتوانکنندهای که در زمستان ۳۰۴–۳۰۵ به آن دچار شده بود، استعفای خود را اعلام کرد. در مراسمی همزمان در میلان، ماکسیمیان نیز همین کار را کرد.[۶۷] لاکتانتیوس بیان میکند که گالریوس، دیوکلتیان ضعیف شده را تحت تأثیر قرار داد تا استعفا دهد و او را مجبور کرد که متحدان گالریوس را در جانشینی امپراتوری بپذیرد. به گفته لاکتانتیوس، جمعیتی که به سخنرانی استعفای دیوکلتیان گوش میدادند، تا آخرین لحظه معتقد بودند که دیوکلتیان، کنستانتین و ماکسنتیوس (پسر ماکسیمیان) را به عنوان جانشین خود انتخاب میکند.[۶۸] اما اینگونه نشد: کنستانتیوس و گالریوس به «آگوستوسی» (مقام ارشد امپراتوری) ارتقا یافتند، در حالی که فلاویوس والریوس سوروس (دوست گالریوس) و ماکسیمینوس دایا (خواهرزاده گالریوس)، عنوان سزار (امپراتور زیردست) را دریافت کردند. به این ترتیب کنستانتین و ماکسنتیوس نادیده گرفته شدند.[۶۹] برخی از منابع باستانی توطئههایی را که گالریوس در ماههای پس از کنارهگیری دیوکلتیان در مورد کنستانتین انجام میداد، شرح میدهد. آنها ادعا میکنند که گالریوس، کنستانتین را مأمور رهبری یک واحد پیشرو در یک حمله سواره نظام از طریق باتلاقی در دانوب کرد. او را مجبور کرد که با یک شیر وارد نبرد رودررو شود و سعی کرد او را در شکار و جنگ بکشد. کنستانتین همیشه پیروز ظاهر میشد، شیر در شرایط بدتر از کنستانتین از مبارزه تن به تن بیرون آمد و کنستانتین نه تنها در باتلاقهای رود دانوب کشته نشد بلکه با یک اسیر از سارماتها به نیکومدیا بازگشت. مشخص نیست که چقدر میتوان به این داستانها اعتماد کرد.[۷۰]
در غربویرایش
کنستانتین خطر ماندن در دربار گالریوس را تشخیص میداد، جایی که او به عنوان یک گروگان نگهداری میشد. آینده حرفهٔ او به نجات توسط پدرش در غرب بستگی داشت. پدرش، کنستانتیوس کلوروس به سرعت برای نجات او وارد عمل شد.[۷۱] در اواخر بهار ۳۰۵، کنستانتیوس کلوروس خواست اجازه بدهند که پسرش برای کمک به لشکرکشی به استان بریتانیای روم به او بپیوندد. پس از یک شب طولانی همراه با مصرف مشروب و مستی، گالریوس این درخواست را پذیرفت. تبلیغات بعدی کنستانتین توضیح میدهد که چگونه او شبانه قبل از اینکه گالریوس بتواند نظرش را تغییر دهد، از دربار او گریخت. او از طریق اسبهای یک چاپارخانه خود را به چاپارخانه بعدی میرساند و با سرعت سوار اسبی تازهنفس میشد و هر اسبی را که در پی او بود را لنگ میکرد.[۷۲] زمانی که گالریوس صبح روز بعد از خواب بیدار شد، کنستانتین دورتر از آن فرار کرده بود که بتوان او را دستگیر کرد.[۷۳] قبل از تابستان ۳۰۵، کنستانتین توانست به پدرش در گال روم، در بولون-سور-مر (امروزه بخشی از فرانسه) بپیوندد.[۷۴]
از بولون-سور-مر، آنها از کانال مانش به بریتانیای روم وارد شدند و به بوراکوم (یورک)، مرکز استان بریتانیا سکاندا و پایگاه نظامی بزرگی که در آن قرار دارد، راه یافتند. کنستانتین توانست یک سال را در شمال بریتانیا در کنار پدرش بگذراند و در تابستان و پاییز علیه پیکتها فراتر از دیوار هادریان در شمال بریتانیا مبارزه کند.[۷۵] لشکرکشی کنستانتیوس، مانند لشکرکشیهای قبل از آن که توسط سپتیمیوس سوروس انجام شده بود، احتمالاً بدون دستیابی به موفقیت بزرگی به سمت شمال پیشروی کرد.[۷۶] کنستانتیوس کلوروس تنها پس از یک سال از برگزیده شدن به عنوان امپراتور ارشد در حالی که به شدت بیمار شده بود، در ۲۵ ژوئیه ۳۰۶ در یورک درگذشت. او قبل از مرگ، از ارتقاء کنستانتین به درجه آگوستوس (امپراتوری ارشد) حمایت کرد. سپس پادشاه آلامانها، کروکوس، بربری که تحت فرمان کنستانتیوس به خدمت گرفته شده بودند، کنستانتین را به عنوان آگوستوس معرفی کرد و نیروهای وفادار، به یاد پدرش کنستانتیوس کلوروس، در حالی که او را تحسین میکردند، از او پیروی کردند. گال و بریتانیا به سرعت حکومت او را پذیرفتند؛[۷۷] اما هیسپانیا (امروزه شامل کشورهای اسپانیا، پرتغال و جبلطارق)، که کمتر از یک سال در قلمرو پدرش بود، جانشینی او را قبول نکرد.[۷۸]
کنستانتین یک اطلاعیه رسمی در مورد مرگ پدرش کنستانتیوس کلوروس همراه با ابراز تحسین خود نسبت به گالریوس را به دربار او فرستاد. همچنین یک پرتره از خود در لباس یک آگوستوس را نیز به اطلاعیه ضمیمه کرد.[۷۹] این پرتره با برگ بو تزیین شده بود.[۸۰] او درخواست به رسمیت شناختن خود به عنوان وارث تاج و تخت پدرش را عنوان کرد و ادعا کرد که ارتش او بدون اینکه او دخالت و مسئولیتی در این مورد داشته باشد، با اراده خودشان «عنوان آگوستوس را به او تحمیل کردند».[۸۱] گالریوس از این پیام چنان خشمگین شد که میخواست پرتره و پیامرسان را به آتش بکشد.[۸۲] مشاورانش او را آرام کردند و استدلال کردند که مخالفت صریح با ادعاهای کنستانتین به معنای جنگ حتمی است.[۸۳] گالریوس مجبور به سازش شد، او به کنستانتین عنوان «سزار» را به جای «آگوستوس» اعطا کرد (منصب آگوستوس به جای آن به دوست گالریوس، سوروس (آگوستوس از ۳۰۶ تا هنگام مرگش در ۳۰۷) رسید.[۸۴]گالریوس که میخواست روشن کند که خودش به کنستانتین مشروعیت دادهاست، شخصاً لباس سنتی امپراتوری با رنگ ارغوانی امپراتوری را برای کنستانتین فرستاد.[۸۵] کنستانتین این هدیه را پذیرفت.[۸۴]
حکمرانی اولیهویرایش
سهم کنستانتین از امپراتوری شامل بریتانیای روم، گال (امروزه فرانسه، بلژیک، غرب سوئیس و بخشهایی از هلند و آلمان (کرانه غربی رود راین) و اسپانیا بود و او یکی از بزرگترین ارتشهای رومی را که در امتداد مرز مهم رود راین مستقر بود، فرماندهی میکرد.[۸۶] او پس از ارتقاء به سزاری در بریتانیا ماند و قبایل پیکتها را به عقب راند و کنترل خود را در اسقفهای شمال غربی تضمین کرد. او بازسازی پایگاههای نظامی را که در زمان حکومت پدرش آغاز شده بود، به پایان رساند و دستور تعمیر راههای منطقه را داد.[۸۷] سپس به آگوستا تروروروم (امروزه ترییر در آلمان) در گال، پایتخت تترارکی یا «حکومت چهارسالاری» در شمال غربی امپراتوری روم رفت.[۸۸] فرانکها که آوازهٔ کارایی کنستانتین را شنیده بودند، در زمستان ۳۰۶–۳۰۷ به گال از طریق سراسر رود راین پایین حمله کردند.[۸۹] او آنها را به آن سوی رود راین راند و پادشاهان فرانک آسکاریک و مروگایس را اسیر کرد.[۹۰]
کنستانتین توسعه عمده شهر ترییر را آغاز کرد. او دیوار مدار شهر را با برجهای نظامی و دروازههای مستحکم تقویت کرد و شروع به ساخت مجموعه کاخهایی در شمال شرقی شهر کرد. در جنوب کاخ خود دستور ساخت یک سالن بزرگ رسمی و یک حمام رومی عظیم را داد. او در طول دوران تصدی خود به عنوان امپراتور غرب، از پروژههای ساختمانی بسیاری در سراسر گال حمایت کرد، به ویژه در «آگوستودونوم» (امروزه اوتن فرانسه) و «آرلات» (امروزه آرل فرانسه)[۹۲] به گفته لاکتانتیوس، کنستانتین اگرچه او هنوز مسیحی نبود اما سیاست مدارا را در قبال مسیحیت دنبال میکرد. او احتمالاً سیاستی معقولتر از آزار و اذیت آشکار[۹۳] و راهی برای متمایز کردن خود از «آزارگر بزرگ» گالریوس در پیش گرفت.[۹۴] او دستور پایان رسمی آزار و اذیت بزرگ را صادر کرد و تمام آنچه را که در طول آن دوره مسیحیان از دست داده بودند به آنان بازگرداند.[۹۵]
مهارت نظامی و پروژههای ساختمانی کنستانتین به زودی به استاد مداحی، یوسبیوس این فرصت را داد تا دربارهٔ شباهتهای بین پدر و پسر اظهار نظر مثبتی داشته باشد. یوسبیوس خاطرنشان کرد که کنستانتین «تجدید کنندهٔ زندگی پدرش، در شخصیت خود و سلطنتش بود».[۹۶] سکهسازی، مجسمهسازی و خطابههای کنستانتین تمایلی برای تحقیر نسبت به «بربرها» فراتر از مرزها را نشان میدهد. او پس از پیروزی بر آلامانها (قبایل ژرمن)، سکهای ضرب کرد که در زیر عبارت «شادی رومیان»، «آلامانها فتح شده» را در حال گریه و التماس نشان میدهد.[۹۷] برای این دشمنان شکست خورده همدردی اندکی وجود داشت.[۹۸]
شورش ماکسنتیوسویرایش
پس از به رسمیت شناختن کنستانتین توسط گالریوس به عنوان سزار، تصویر کنستانتین طبق معمول به رُم آورده شد. ماکسنتیوس (پسر ماکسیمیان آگوستوس خودخواندهٔ روم غربی از ۳۰۶ تا ۳۱۲) موضوع تصویر را به عنوان پسر یک فاحشه به تمسخر گرفت و از ناتوانی خود ابراز تاسف کرد.[۹۹] ماکسنتیوس که به اقتدار کنستانتین حسادت میکرد،[۱۰۰] در ۲۸ اکتبر ۳۰۶ خود را آگوستوس خواند. گالریوس از به رسمیت شناختن او امتناع کرد، اما نتوانست او را خلع کند. گالریوس، سوروس را علیه ماکسنتیوس فرستاد، اما در طول لشکرکشی، ارتش سوروس، که قبلاً تحت فرماندهی پدر ماکسنتیوس، ماکسیمیان بود، نافرمانی کردند و امپراتور سوروس دستگیر و زندانی شد.[۱۰۱] ماکسیمیان که در اثر شورش پسرش از بازنشستگی تحمیلی خارج شده بود، برای گفتگو با کنستانتین در اواخر سال ۳۰۷ به گال رفت. او به کنستانتین پیشنهاد ازدواج با دخترش فائوستا را داد و او را به درجه آگوستوس ارتقاء داد. در مقابل، کنستانتین اتحاد قدیمی خانوادگی بین ماکسیمیان و کنستانتیوس کلوروس را مجدداً مورد تأیید قرار داد و در اواخر تابستان ۳۰۷ با فائوستا در ترییر ازدواج کرد. با این وجود کنستانتین از برادر زنش ماکسنتیوس حمایت ناچیزی کرد و تنها به رسمیت شناختن سیاسی او را پذیرفت.[۱۰۲]
کنستانتین از درگیر شدن در ایتالیای روم خود را دور نگه داشت. در بهار و تابستان ۳۰۷، او برای جلوگیری از دخالت در آشوب ایتالیا، گال را به مقصد بریتانیای روم ترک کرد.[۱۰۳] اکنون او به جای کمک نظامی به ماکسنتیوس، نیروهای خود را علیه قبایل آلامانها در امتداد رود راین فرستاد. در سال ۳۰۸، او به قلمرو بورکتری (قبیله ژرمن) حمله کرد و پلی بر روی رود راین در مستعمره کلادیا آرا آکریپیننسیوم (امروزه شهر کلن در آلمان) ساخت. در سال ۳۱۰ به شمال راین لشکر کشید و با فرانکها (قبیلهای ژرمن) جنگید. زمانی که در لشکرکشیها شرکت نمیکرد، در سرزمینهایش گردش میکرد و از پیشرفت اقتصاد و هنر حمایت میکرد. امتناع او از شرکت در جنگ در ایتالیا، محبوبیت او را در میان مردمش افزایش داد و پایگاه قدرت او را در غرب تقویت کرد.[۱۰۴] ماکسیمیان در زمستان ۳۰۷–۳۰۸ به رُم بازگشت اما به زودی با پسرش، ماکسنتیوس درگیر شد. در اوایل سال ۳۰۸، پس از تلاش ناموفق برای غصب عنوان آگوستینی ماکسنتیوس، ماکسیمیان به دربار کنستانتین بازگشت.[۱۰۵]
در ۱۱ نوامبر ۳۰۸، گالریوس کنفرانس کارنانتوم را در شهر نظامی کارنونتوم (امروزه در اتریش) برای رفع بیثباتی در استانهای غربی بر پا کرد. دیوکلتیان که از بازنشستگی بازگشته بود همچنین گالریوس و ماکسیمیان در این کنفرانس حضور داشتند. در نتیجه این نشست ماکسیمیان دوباره مجبور به کنارهگیری شد و آگوستوسی کنستانتین پذیرفته نشد و او دوباره به درجه سزار تنزل یافت. لیسینیوس یکی از یاران نظامی قدیمی گالریوس به عنوان آگوستوس در مناطق غربی منصوب شد. نظام جدید چندان دوام نیاورد: کنستانتین از قبول تنزل رتبه امتناع کرد و همچنان در ضرب سکههایش خود را آگوستوس مینامید، این در حالی بود که سایر اعضای چهارسالاری از او به عنوان سزار بر روی سکه خود یاد میکردند. ماکسیمینوس دایا از اینکه ترفیع را از دست داده بود در حالی که لیسینیوس تازهوارد به عنوان آگوستوس ترفیع گرفته بود، آزرده و ناراضی بود و از گالریوس خواست که به او ترفیع بدهد. گالریوس پیشنهاد داد که هر دو ماکسیمینوس و کنستانتین را «فرزندان آگوستوس» بخوانند،[۱۰۶] اما هیچکدام عنوان جدید را نپذیرفتند. در بهار ۳۱۰، گالریوس از هر دوی آنان به عنوان آگوستوس یاد میکرد.[۱۰۷]
شورش ماکسیمیانویرایش
در سال ۳۱۰، زمانی که کنستانتین در حال مبارزه علیه فرانکها بود، پدر همسرش، ماکسیمیان که از امپراتوری خلع شده بود، علیه کنستانتین شورش کرد. ماکسیمیان با گروهی از ارتش کنستانتین به جنوب به آرل (امروزه شهری در فرانسه) فرستاده شده بود تا برای هرگونه حمله پسرش، ماکسنتیوس یه گال آماده باشد. ماکسیمیان اعلام کرد که کنستانتین مردهاست و بیرق بنفش امپراتوری را به عنوان جانشین به دست گرفت. بیشتر ارتش کنستانتین به امپراتور خود وفادار ماندند و ماکسیمیان به زودی مجبور به ترک محل شد. هنگامی که کنستانتین خبر شورش را شنید، لشکرکشی علیه فرانکها را رها کرد و ارتش خود را به سمت جنوب برد.[۱۰۹] در «کوبیلیونوم» (شلون-سور-سون مرکز فرانسه امروزی)، او نیروهای خود را بر روی قایقهای منتظر حرکت داد تا از آبهای کند رود سون به سمت آبهای سریعتر رون پارو بزنند. نیروهای او در لوگدونوم (لیون در فرانسه امروزی) پیاده شدند.[۱۱۰] ماکسیمیان به «ماسیلیا» (امروزه مارسی) گریخت، شهری که بهتر از آرل میتوانست در برابر محاصره طولانی مقاومت کند. اما تفاوت چندانی نداشت، زیرا شهروندان وفادار به کنستانتین دروازههای عقب را به روی کنستانتین باز کردند. ماکسیمیان به خاطر جنایاتش دستگیر و مورد سرزنش قرار گرفت. کنستانتین تا حدی او را عفو کرد، اما به شدت مشوق خودکشی او شد. در ژوئیه ۳۱۰، ماکسیمیان خود را حلق آویز کرد.[۱۱۱] ماکسنتیوس علیرغم گسستگی قبلی روابط با پدرش، پس از مرگش مشتاق بود خود را به عنوان پسر فداکار پدر معرفی کند.[۱۱۲] او شروع به ضرب سکه با تصویر خدایی پدرش کرد و تمایل خود را برای انتقام از مرگ ماکسیمیان اعلام کرد.[۱۱۳] کنستانتین در ابتدا خودکشی را به عنوان یک تراژدی ناگوار خانوادگی معرفی کرد. با این حال، تا سال ۳۱۱، او ماجرا را در نسخه دیگری انتشار داد. بر این اساس، پس از عفو کنستانتین، ماکسیمیان یک شب قصد داشته کنستانتین را در خواب بکشد. همسر کنستانتین، فائوستا از توطئهٔ پدرش باخبر شده و به کنستانتین هشدار دادهاست و در نتیجه آن شب کنستانتین یک خواجه را به جای خودش در رختخواب گذاشتهاست. ماکسیمیان هنگام کشتن خواجه دستگیر شده و به دنبال آن به او پیشنهاد خودکشی دادند که او پذیرفتهاست.[۱۱۴]کنستانتین در کنار استفاده از تبلیغات، «نفرین محو یادبود» را نیز برای محو یادگار ماکسیمیان ایجاد کرد و تمام کتیبههای مربوط به او را از بین برد و هر اثر عمومی که تصویر او را داشت، حذف کرد.[۱۱۵]
مرگ ماکسیمیان مستلزم تغییر وجهه عمومی کنستانتین بود. او دیگر نمیتوانست به ارتباط خود با امپراتور ماکسیمیان اتکا کند و به منبع جدیدی از مشروعیت نیاز داشت.[۱۱۶] در سخنرانی ایراد شده در گال در ۲۵ ژوئیه ۳۱۰، سخنوری ناشناس ارتباط نسل و نسب پدر کنستانتین با کلودیوس گوتیکوس (زادهٔ ۲۱۴ - درگذشتهٔ ۲۷۰) را آشکار میکند. ادعای این ارتباط تا به آن روز مطرح نشده بود. کلودیوس گوتیکوس امپراتوری خوشنامی بود که به دلیل شکست دادن گوتها و بازگرداندن نظم به امپراتوری شهرت داشت. این سخنرانی با فاصله گرفتن از قالب چهارسالاری، به جای اصول برابری امپراتوران آن، بر حق حاکمیت اجدادی کنستانتین تأکید میکند. ایدئولوژی جدیدی که در سخنرانی بیان شد، نوعی حق حکومتی را به کنستانتین مربوط ساخت که رقیبان او گالریوس و ماکسیمیان از آن بهرهای نداشتند.[۱۱۷] در واقع، سخنور بر «نسب» تأکید میکند: سخنور به کنستانتین اعلام میکند: «تو در اثر توافق تصادفی مردم، یا به موجب لطف کسی، امپراتور نشدهای».[۱۱۸]
این سخنرانی همچنین از ایدئولوژی مذهبی چهارسالاری با تمرکز بر دودمانهای دوقلوی ژوپیتر و هرکول فاصله میگیرد. در عوض، سخنور اعلام میکند که کنستانتین یک رؤیایی الهی از آپولون و الهه ویکتوریا را تجربه کرده که به او سلامتی و سلطنت طولانی اعطا کردهاند. کنستانتین در شباهت با اسطورهٔ آپولون، خود را به عنوان یک شخصیت نجاتدهنده که «حکومت کل جهان» به او اعطا خواهد شد، معرفی میکرد. تغییر عقاید مذهبی نمایان شده در این سخنرانی با تغییر مشابهی در ضرب سکه کنستانتین مشابه است. در اوایل سلطنت کنستانتین، در ضرب سکه مارس را به عنوان حامی خود معرفی میکرد اما از سال ۳۱۰ به بعد، مارس با سول اینویکتوس، خدایی که بهطور قراردادی با آپولون یکی دانسته میشود، جایگزین شد.[۱۱۹] دلیل اندکی وجود دارد که باور کنیم ارتباط نسل و نسب یا بینش الهی از چیزی غیر از تخیل سرچشمه گرفتهاست، اما اعلام آنها ادعاهای کنستانتین را برای مشروعیت تقویت کرد و محبوبیت او را در بین شهروندان گال افزایش داد.[۱۲۰]
جنگهای داخلیویرایش
همچنین نگاه کنید به: جنگهای داخلی حکومت چهارسالاری
جنگ علیه ماکسنتیوسویرایش
در اواسط سال ۳۱۰، گالریوس آنقدر بیمار شده بود که نمیتوانست خود را درگیر سیاستهای امپراتوری کند.[۱۲۱] او قبل از مرگ فرمان سردیکا را صادر کرد که در ۳۰ آوریل ۳۱۱ در نیکومدیا ارسال خطاب به استانهای روم فرستاده شد و در آن پایان آزار و اذیتها و از سرگیری تساهل مذهبی اعلام شد.[۱۲۲] گالریوس به زودی پس از اعلام فرمان سردیکا درگذشت،[۱۲۳] و با مرگش آنچه از چهارسالاری باقی مانده بود را ویران کرد.[۱۲۴] ماکسیمینوس دایا علیه لیسینیوس بسیج شد و آناتولی را تصرف کرد و یک صلح عجولانه روی یک قایق در وسط تنگه بسفر امضا شد.[۱۲۵] در حالی که کنستانتین در بریتانیا و گال گردش میکرد، ماکسنتیوس برای جنگ آماده میشد.[۱۲۶] او شمال ایتالیا را مستحکم کرد و با اجازه دادن به جامعه مسیحی برای انتخاب پاپ اوسبیوس، به عنوان اسقفنشین رم حمایت از خود را در جامعه مسیحی تقویت کرد.[۱۲۷]
حکومت ماکسنتیوس با این وجود ناامن بود. حمایت اولیه از او در پی افزایش نرخ مالیات و رکود تجارت از بین رفت. شورش در رُم و کارتاژ شروع شد[۱۲۸] و دومیتیوس الکساندر (معاون امپراتور در آفریقا) توانست برای مدت کوتاهی اقتدار خود را در آفریقا دوباره به دست آورد.[۱۲۹] تا سال ۳۱۲، ماکسنتیوس مردی بود که به سختی تحمل میشد، کسی که فعالانه مورد حمایت قرار نمیگرفت،[۱۳۰], 37–39.</ref> حتی در میان ایتالیاییهای مسیحی.[۱۳۱] در تابستان ۳۱۱، در حالی که لیسینیوس به امور شرق مشغول بود، ماکسنتیوس علیه کنستانتین بسیج شد و به او اعلان جنگ داد و قول داد که انتقام «قتل» پدرش را بگیرد.[۱۳۲] برای جلوگیری از اتحاد ماکسنتیوس با لیسینیوس علیه کنستانتین،[۱۳۳] او در زمستان ۳۱۱–۳۱۲ با لیسینیوس متحد شد و به او پیشنهاد ازدواج با خواهر خود کنستانتیا را داد. ماکسیمینوس که توافق کنستانتین با لیسینیوس را توهین به اقتدار خود دانست، سفیری را به رُم فرستاد و در ازای حمایت نظامی پذیرفت که لیسینیوس را به رسمیت بشناسد.[۱۳۴] به گفته یوسبیوس، از این پس سفر بین منطقه ای در امپراتوری روم غیرممکن شد و در همه جا تجمع نظامی وجود داشت و «جایی وجود نداشت که مردم هر روز انتظار شروع جنگ و خصومت را نداشته باشند».[۱۳۵]
مشاوران و ژنرالهای کنستانتین در مورد خطر یک حملهٔ پیشگیرانه به ماکسنتیوس هشدار دادند.[۱۳۶] همه این احتیاطها را نادیده گرفت. در اوایل بهار ۳۱۲،[۱۳۷] از کوههای آلپ کوتیوس با یک چهارم ارتش خود، نیرویی حدود ۴۰۰۰۰ نفر عبور کرد.[۱۳۸] اولین شهری که ارتش او با آن روبرو شد، سوسا، پیمونت (در ایتالیا)، یک شهر به شدت مستحکم بود که دروازههای خود را به روی او بسته بود. کنستانتین به افراد خود دستور داد که دروازههای آن را آتش بزنند و از دیوارهای آن بالا بروند. او به سرعت شهر را گرفت. کنستانتین به سربازان خود دستور داد که شهر را غارت نکنند و به سمت شمال ایتالیا پیشروی را ادامه دادند.[۱۳۹]
در نزدیکی غرب شهر مهم «آگوستا تائورینوروم» (امروزه تورین، ایتالیا)، کنستانتین با تعداد پرشماری از سواره نظام ماکسنتیوسی که به شدت مسلح بودند، روبرو شد.[۱۴۰] در نبرد بعدی در تورین، ارتش کنستانتین سواره نظام ماکسنتیوس را محاصره کرده و با کنار قرار گرفتن سواره نظام در کنار آنها و توسط ضربههای چماقهای سر آهنی سربازانش، آنها را از اسب پیاده کردند. ارتش کنستانتین در این نبرد پیروز شد.[۱۴۱] تورین از پناه دادن به نیروهای عقبنشینی ماکسنتیوس خودداری کرد و در عوض دروازههای خود را به روی کنستانتین باز کرد.[۱۴۲]شهرهای دیگر شمال دشت ایتالیا برای پیروزی کنستانتین پیامهای تبریک نزد او فرستادند. او به میلان رفت و در آنجا با دروازههای باز و با شادی مردم روبرو شد. کنستانتین تا اواسط تابستان ۳۱۲ در میلان به ارتش خود استراحت داد، در این زمان خود به شهر نزدیک، برشا رفت.[۱۴۳]
ارتش شهر برشا به راحتی پراکنده شد،[۱۴۴] و کنستانتین به سرعت به سمت ورونا جایی که یک نیروی بزرگ ماکسنتیوسی اردو زده بود، پیشروی کرد.[۱۴۵] روریکیوس پومپیانوس، ژنرال نیروهای ورونایی و بخشدار پرایتوری ماکسنتیوس،[۱۴۶] در موقعیت دفاعی قوی قرار داشت زیرا شهر از سه طرف توسط رود آدیجه محاصره شده بود. کنستانتین نیروی کوچکی را به شمال شهر فرستاد تا از رودخانه عبور کنند. ژنرال روریکیوس پومپیانوس، یک دسته بزرگ را برای مقابله با نیروی اعزامی کنستانتین فرستاد اما شکست خورد. نیروهای کنستانتین با موفقیت شهر را محاصره کردند.[۱۴۷] روریکیوس با نیروی بیشتری برای مقابله با کنستانتین بازگشت. کنستانتین حاضر نشد محاصره را خاتمه دهد و تنها نیروی کمی را برای مقابله با او فرستاد. در رویاروییای که پس از آن به وقوع پیوست، روریکیوس کشته و ارتش او نابود شد.[۱۴۸] اکنون راه به پایتخت، شهر رُم به روی کنستانتین کاملاً باز بود.[۱۴۹]
ماکسنتیوس برای همان نوع جنگی که علیه سوروس و گالریوس به راه انداخته بود آماده شده بود. او در رم نشست و برای محاصره آماده شد.[۱۵۰] او همچنان گارد پرایتوری رم را کنترل میکرد، شهر با غلههای آفریقایی غنی شده بود و از هر طرف توسط دیوارهای به ظاهر تسخیرناپذیر احاطه شده بود. طبق نظر کاهنان که آن را توصیه خدایان ابراز کردند، او دستور داد تمام پلها را در سراسر رود تیبر ویران کردند.[۱۵۱] و بقیه ایتالیای مرکزی را بدون دفاع رها کرد. کنستانتین از حمایت مردم آن منطقه بدون چالش اطمینان داشت.[۱۵۲] کنستانتین به آرامی[۱۵۳] از طریق فلامینیا پیش میرفت،[۱۵۴] حمایت از ماکسنتیوس همچنان در حال تضعیف بود: در مسابقههای ارابهسواری در ۲۷ اکتبر، جمعیت آشکارا به ماکسنتیوس طعنه میزدند و فریاد میزدند که کنستانتین شکستناپذیر است.[۱۵۵] ماکسنتیوس، که با توجه به شکستهایش دیگر مطمئن نبود از محاصره رم پیروز بیرون بیاید، یک پل موقت با استفاده از قایقها بر روی رود تیبر ساخت تا برای نبرد میدانی علیه کنستانتین آماده شود.[۱۵۶] در ۲۸ اکتبر ۳۱۲، در زمان ششمین سالگرد سلطنتش، او برای راهنمایی و آگاهی از پیشگویی به حافظان کتابهای سیبیل مراجعه کرد. حافظان پیشگویی کردند که در همان روز نبرد «دشمن رومیان» خواهد مرد. ماکسنتیوس برای رویارویی با کنستانتین در نبرد به سمت شمال پیش رفت.[۱۵۷]
نبرد پل میلویوویرایش
نبرد پل میلویو در ۲۸ اکتبر ۳۱۲، یک نبرد کلیدی در تاریخ امپراتوری روم بود. همانطور که از نامش پیداست، این نبرد در اطراف پل میلویو که از روی رود تیبر در شمال رُم میگذرد، رخ داد. این نبرد سرنوشتساز عمیقاً آینده امپراتوری روم را شکل داد و احتمالاً یکی از مهمترین نبردهای تاریخ جهان است. در این نبرد نیروهای ماکسنتیوس دو برابر نیروهای کنستانتین قرار گرفتند و او آنها را در صفهای طولانی رو به دشت نبرد و نزدیک به رود تیبر سازمان داد. به طوریکه جایی برای عقبنشینی باقی نمانده بود.[۱۵۸] ارتش کنستانتین با نمادهای تا آن زمان ناآشنای کای-رو بر روی بیرقهای جنگ و سپرهای سربازان خود به میدان آمد.[۱۵۹]
علامت کای-رو نشاندهندهٔ دو حرف اول کلمهٔ یونانی نام مسیح است.[۱۶۰] دو نویسنده مسیحی قرن چهارم، لاکتانتیوس و یوسبیوس قیصریه، گزارشهای کمی متفاوت از این نبرد ارائه میدهند. به گفته لاکتانتیوس در کتاب درباره مرگهای آزاردهندگان شب قبل از نبرد در خواب به کنستانتین دستور داده شد که از علامت آسمانی برای دفاع در برابر همه دشمنان استفاده کند[۱۶۱] اما یوسبیوس در ویتا کنستانتینی چنین توصیف میکند که روز قبل از نبرد کنستانتین با ارتش خود در حال حرکت بود، وقتی او به بالا او آسمان نگاه کرد. نگاهش به خورشید افتاد، صلیبی از نور را دید که کتیبهای به آن چسبیده بود و بر روی آن نوشته شده بود: «شما با این علامت پیروز خواهید شد»[۱۶۲][۱۶۳] سپس یوسبیوس رؤیای الهی در خواب همان شب را شبیه به روایت لاکتانتیوس توصیف میکند.[۱۶۴] به گزارش ویتا صبح روز بعد کنستانتین با کسانی که با مسیحیت آشنا بودند مشورت کرد تا نظر آنها را در مورد تعییر خوابش جویا شود. آنها تأیید کردند که این مسیح است که بر او ظاهر شدهاست. کنستانتین با شنیدن این موضوع به مسیحیت گروید و عهد کرد که ماکسنتیوس را از تاج و تختش بیرون کند. همچنین روایات باستانی در مورد اقدامات کنستانتین قبل از درگیری دو سالار جنگ در پل میلویو متفاوت است. به گفته، کنستانتین به سربازان خود دستور داد که کای-رو را روی سپرهای خود نقاشی کنند، در حالی که ویتا کنستانتینی بیان میکند که او به افراد خود دستور داد که لاباروم را حمل کنند، لاباروم یک بیرق جنگی است که دارای همان علامت مقدس مسیحی است.[۱۶۵] توضیح یوسبیوس در مورد زمان و مکان وقوع این رویدادها مبهم است،[۱۶۶] اما قبل از شروع جنگ علیه ماکسنتیوس وارد این روایت میشود.[۱۶۷]
کنستانتین نیروهای خود را در تمام طول خط ماکسنتیوس مستقر کرد. او به سواران خود دستور داد تا جلو بروند و سواره نظام ماکسنتیوس را مغلوب کردند. او سپس پیادهنظام خود را علیه پیادهنظام ماکسنتیوس فرستاد و بسیاری را به داخل رود تیبر هل داد که در آنجا قتلعام و غرق شدند. نبرد کوتاه بود،[۱۶۸] و نیروهای ماکسنتیوس قبل از اولین حمله مغلوب شدند.[۱۶۹] نگهبانان اسب و گارد پراتوری او در ابتدا موقعیت خود را حفظ کردند، اما توسط نیروی سواره نظام کنستانتینی شکست خوردند. صفوف سربازان در هم شکسته شد و آنها به سمت رودخانه گریختند. ماکسنتیوس سعی کرد از روی پل موقتی که توسط قایقها به هم پیوسته ساخته شده بود، از رود عبور کند، اما او را نیز به تیبر هل دادند و توسط انبوه سربازان فراریاش غرق شد.[۱۷۰]
پیروزی کنستانتین به غیر از استراتژی برتر به «مداخله الهی» نسبت داده شدهاست.[۱۷۱] مورخ آمریکایی ویلیام همبلین مینویسد، اگر کنستانتین امپراتور مسیحی تازه مسیحی شده در نبرد پل میلویو در سال ۳۱۲ پس از میلاد توسط رقیب پیگن خود ماکسنتیوس شکست میخورد، به احتمال زیاد مسیحیت در آینده به دین دولتی امپراتوری روم تبدیل نمیشد - یا حداقل به این شکل نبود. که امروزه در جهان هست.[۱۷۲]
یک سکه نقره ضرب شده در پاویا (ایتالیای کنونی) در سال ۳۱۵، کنستانتین را در حالی نشان میدهد که کلاهخود کنستانتین منقش به علامت کای-رو را بر سر گذاشتهاست.[۱۷۳] و سکههای صادر شده در سیساک در ۳۱۷/۳۱۸ نیز همین تصویر را تکرار میکنند.[۱۷۴] این رقم سکه در نمادنگاری و تبلیغات امپراتوری قبل از دهه ۳۲۰ غیر معمول است.[۱۷۵]
در رُمویرایش
کنستانتین در ۲۹ اکتبر ۳۱۲[۱۷۷] به رُم وارد شد که با شادی مردم مواجه شد.[۱۷۸] جسد ماکسنتیوس را در تیبر آز آب بیرون کشیده و سرش را بریدند و سر او را در خیابانها گرداندند تا همه ببینند.[۱۷۹] پس از تشریفات، سر بیجسم به شهر کارتاژ (در تونس امروزی) فرستاده شد و این شهر دیگر مقاومتی نکرد.[۱۸۰] کنستانتین برخلاف پیشینیان خود پس از پیروزی اهدای قربانیهای مرسوم در معبد ژوپیتر در کاپیتول رُم را انجام نداد.[۱۸۱] با این حال، او از مجلس سناتوری کوریا جولیا[۱۸۲] بازدید کرد و قول داد که امتیازهای اجدادی آن را بازگرداند و نقشی امن در دولت اصلاح شده خود به آنان ببخشد و قول دیگر اینکه طرفداران ماکسنتیوس با هیچ انتقامی روبرو نخواهند شد.[۱۸۳] در پاسخ، سنای روم حکم دادند که نامش در همه اسناد رسمی اول ذکر شود،[۱۸۴] و او را به عنوان «بزرگترین آگوستین» تحسین کردند.[۱۸۵] او احکامی را برای بازگرداندن اموالی که مخالفان در زمان ماکسنتیوس از دست داده بودند، فراخوانی تبعیدیان سیاسی و آزادی مخالفان زندانی ماکسنتیوس صادر کرد.[۱۸۶] سپس یک مبارزه تبلیغاتی گسترده دنبال شد و طی آن تصویر ماکسنتیوس از تمام مکانهای عمومی پاکسازی شد. نام ماکسنتیوس به عنوان یک «ظالم» نوشته شد و در برابر تصویر آرمانی کنستانتین به عنوان «آزادیدهنده» قرار گرفت. یوسیبوس قیصریه بهترین نماینده این رشته از تبلیغات کنستانتینی است.[۱۸۷] رونوشتهای ماکسنتیوس باطل اعلام شد و افتخارهایی که او به رهبران سنا اعطا کرده بود نیز بیاعتبار شد.[۱۸۸] کنستانتین همچنین تلاش کرد تا تأثیر ماکسنتیوس را بر منظر شهری رُم از بین ببرد. تمام بناهای ساخته شده توسط او دوباره توسط کنستانتین وقف کلیسا شد، از جمله معبد رومولوس و کلیسای ماکسنتیوس.[۱۸۹] در نقطه کانونی بازیلیکا، مجسمه ای سنگی از کنستانتین که نماد لاباروم مسیحی را در دست داشت، برپا کردند. کتیبه مجسمه حاوی پیامی بود که نشان میداد: «کنستانتین با این علامت، روم را از یوغ ظالم آزاد کرد.»[۱۹۰]
کنستانتین همچنین به دنبال تحت تأثیر قرار دادن دستاوردهای ماکسنتیوس بود. به عنوان مثال، سیرک ماکسنتیوس به گونهای بازسازی شد که ظرفیت صندلی آن ۲۵ برابر بیشتر از مجموعه سیرک ماکسنتیوس در جاده آپیا بود.[۱۹۱] قویترین حامیان نظامی ماکسنتیوس با انحلال «گارد پرایتوری» و «گارد اسب امپراتوری» بیاثر شدند.[۱۹۲] سنگ قبرهای «گارد اسب امپراتوری» در کلیسایی در جاده از طریق لابیکانا مورد استفاده قرار گرفت،[۱۹۳] و پایه قبلی آنها دوباره به کلیسای بازیلیکای سنت جان لاتران در ۹ نوامبر ۳۱۲ - تقریباً دو هفته پس از تصرف شهر، توسط کنستانتین تبدیل شد.[۱۹۴] همچنان لژیون دوم پاتریک از البانو لازیال خارج شدند،[۱۸۸] و بقیه ارتش ماکسنتیوس برای انجام وظیفه مرزی به راین فرستاده شدند.[۱۹۵]
جنگ علیه لیسینیوسویرایش
در سالهای بعد، کنستانتین به تدریج برتری نظامی خود را بر رقبای خود در چهارسالاری در حال فروپاشی تثبیت کرد. در سال ۳۱۳، لیسینیوس را در میلان ملاقات کرد تا با ازدواج لیسینیوس و کنستانتیا خواهر ناتنی کنستانتین، اتحاد آنها را تضمین کند. در این جلسه، در امپراتور در مورد فرمان میلان توافق کردند، فرمان میلان رسماً به مسیحیت و همه ادیان در امپراتوری آزادی کامل میدهد.[۱۹۶]> این سند مزایای ویژهای برای مسیحیان داشت، دین آنها را قانونی میکرد و تمام اموالی که در جریان آزار و اذیت دیوکلتیان به تصرف درآمده بودند، به آنها بازگردانده میشد. این فرمان روشهای اجبارهای مذهبی در گذشته را رد میکرد و فقط از اصطلاحهای کلی برای اشاره به حوزه الهی استفاده میکرد. با این حال، ملاقات مابین این دو امپراتور زمانی که خبر به لیسینیوس رسید که رقیب او ماکسیمینوس دایا از تنگه بسفر عبور کرده و به خاک اروپا حمله کرده، کوتاه شد. لیسینیوس میلان را ترک کرد و در نهایت ماکسیمینوس دایا را شکست داد و کنترل تمام نیمه شرقی امپراتوری روم را به دست آورد. روابط بین دو امپراتور باقیمانده زمانی که کنستانتین به دست شخصیتی که لیسینیوس میخواست او به درجه سزاری ارتقا بدهد، مورد سوءقصد قرار گرفت، بدتر شد. لیسینیوس، به نوبه خود، مجسمههای کنستانتین را تخریب کرد.[۱۹۷] در ۳۱۴ یا ۳۱۶، دو آگوستین در نبرد سیبالا با یکدیگر جنگیدند و کنستانتین پیروز شد. آنها دوباره در نبرد ماردیا در سال ۳۱۷ با هم درگیر شدند و در پی توافقی موافقت کردند که دو پسر کنستانتین، کریسپوس و کنستانتین دوم، امپراتور روم و پسر لیسینیوس، لیسینیوس دوم سزار شوند.[۱۹۸] پس از موافقت، کنستانتین بر اسقفهای پانونیا و مقدونیه حکومت کرد و در سیرمیوم (در شمالغربی صربستان کنونی) اقامت گزید، از آنجا او توانست در سال ۳۲۲ با گوتها و سارماتیها و در سال ۳۲۳ با گوتها جنگ کند و رهبر آنها راوسیمود را شکست داده و بکشد.[۱۹۹]
در سال ۳۲۰، لیسینیوس ظاهراً از آزادی مذهبی وعده داده شده توسط فرمان میلان سرپیچی کرد و دوباره شروع به سرکوب مسیحیان کرد،[۲۰۰] روش سرکوب او عموماً بدون خونریزی، اما به وسیله مصادره و اخراج صاحبان مناصب مسیحی بود.[۲۰۱] اگرچه توصیف لیسینیوس به عنوان یک ضد مسیحی تا حدودی مشکوک است، اما واقعیت این است که به نظر میرسد او در حمایت از مسیحیت بسیار کمتر از کنستانتین روی خوش نشان میدادهاست. احتمالاً همانطور که توسط مورخ کلیسا سوزومن مطرح شدهاست، لیسینیوس وفاداری کلیسا را به شخص کنستانتین بیشتر از وفاداری این نهاد به سیستم امپراتوری روم میدیدهاست.[۲۰۲][۲۰۳]
چگونگی تقسیم قدرت با لیسینیوس به چالشی برای کنستانتین در غرب تبدیل شد و در جنگ داخلی بزرگ سال ۳۲۴ به اوج خود رسید. لیسینیوس، با کمک مزدوران گوتیک، نمایندهٔ گذشته و پیگنیسم باستانی بود، در حالی که کنستانتین و فرانکهایش زیر نماد مسیحی لاباروم رژه میرفتند. ارتش کنستانتین در نبرد آدریانوپل (۳۲۴ میلادی) پیروز شد. لیسینیوس از تنگه بسفر فرار کرد و مارتینیانوس را به عنوان آگوستوس اسمی در غرب منصوب کرد، اما کنستانتین بعداً در نبرد هلسپونت و در نهایت در ۱۸ سپتامبر ۳۲۴ در نبرد کریسوپولیس پیروز شد.[۲۰۴] لیسینیوس و مارتینیان در نیکومدیا به گرفتن قولی که جانشان حفظ خواهد شد، تسلیم کنستانتین شدند. آنها به عنوان شهروند خصوصی به ترتیب در سالونیک (امروزه در یونان) و کاپادوکیه (امروزه در ترکیه) فرستاده شدند، اما در سال ۳۲۵ کنستانتین، لیسینیوس را متهم به توطئه علیه خود کرد و آنها را دستگیر و به دار آویخت. به دنبال آن پسر لیسینیوس، لیسینیوس دوم (سزار بخش شرقی امپراتوری از ۳۱۷ تا ۳۲۴ و پسر خواهر کنستانتین) نیز در سال ۳۲۶ به قتل رسید.[۲۰۵] با شکست لیسینیوس، کنستانتین به یگانه امپراتورِ امپراتوری روم تبدیل شد، او بلافاصله با نامههای بخشنامهای، همه رعایای خود را به پذیرش بدون تأخیر فرمانروایی خود و پذیرش حقیقت الهی ترغیب کرد.[۲۰۶]
حکمرانی بعدیویرایش
اطلاعات بیشتر: رُم جدید
دیوکلتیان، نیکومدیا (در غرب ترکیه امروزی) را در شرق به عنوان پایتخت خود در دوران چهارسالاری انتخاب کرده بود[۲۰۷] - نه چندان دور از بیزانتیوم (استانبول کنونی)، که موقعیت خوبی برای دفاع از تراکیه، آسیا و مصر داشت و همه این موارد مستلزم توجه نظامی او بود.[۲۰۸] تغییر مکان پایتخت از غرب دورافتاده و خالی از سکنه به شهرهای ثروتمندتر شرق و اهمیت استراتژیک نظامی بیزانتیوم برای حفاظت از دانوب در برابر تهاجمهای بربرها و در برابر شاهنشاهی ساسانی متخاصم در آسیا،[۲۰۹] و همچنین امکان نظارت بر رفت و آمد کشتیرانی بین دریای سیاه و مدیترانه مواردی بود که کنستانتین برای انتخاب پایتخت جدید خود در نظر گرفته بود.[۲۱۰]شکست لیسینیوس نشاندهندهٔ شکست پایتخت رقیب سیاسی، پیگنیسم و یونانی زبان در شرق، در مقابل روم مسیحی و لاتین زبان در غرب بود و پیشنهاد شد که پایتخت جدید شرقی باید نمایانگر ادغام مردم شرق در امپراتوری روم به عنوان یک مجموعه باشد.[۲۱۱] در میان مکانهای مختلف پیشنهادی برای پایتخت جایگزین، به نظر میرسد کنستانتین قبلاً شهر «سردیکا» (صوفیه کنونی) را در نظر داشتهاست. چنانکه نقل شده بود که «سردیکا روم من است».[۲۱۲] سرانجام کنستانتین تصمیم گرفت روی شهر یونانی بیزانتیوم کار کند، که مزیت این را داشت که قبلاً بهطور گسترده بر اساس الگوهای شهرسازی رومی در طول قرن قبل توسط امپراتوران سپتیمیوس سوروس و کاراکالا بازسازی شده بود، که قبلاً به اهمیت استراتژیک آن اذعان کرده بودند.[۲۱۳] این شهر در سال ۳۲۴ تأسیس شد،[۲۱۴] و در ۱۱ مه ۳۳۰ به کنستانتین تقدیم شد[۲۱۴] و به «کنستانتینوپلیس» («شهر کنستانتین» یا بعدها «قسطنطنیه») تغییر نام داد. سکههای یادبود ویژهای در سال ۳۳۰ برای گرامیداشت این رویداد ضرب شد. شهر جدید توسط بقایای صلیب راستین، عصای موسی و سایر آثار مقدس محافظت میشد، اگرچه یک قطعه حکاکی شده که اکنون در موزه ارمیتاژ نشاندهنده این است کنستانتین همچنین به نمایندگی از الههٔ اقبال شهر جدید، تاجگذاری کردهاست.[۲۱۵] چهرههای خدایان قدیمی یا جایگزین شدند یا در چارچوب نمادگرایی مسیحی ادغام شدند. کنستانتین کلیسای حواریون مقدس را در معبدی که به الهه آفرودیته اختصاص داشت، ساخت. نسلها بعد داستانی نقل شد که یک حس الهی کنستانتین را به این مکان راهنمایی کرده و توسط فرشتهای که هیچکس دیگری نمیتوانست ببیند، هدایت شدهاست.[۲۱۶] پایتخت جدید اغلب با «رُم قدیم» و تحت عنوان، «رُم جدید کنستانتینوپولیتانا» مقایسه میشود.[۲۱۷]
سیاست مذهبیویرایش
اطلاعات بیشتر: تغییر کنستانتینی، کنستانتین بزرگ و مسیحیت و کنستانتین بزرگ و یهودیت
کنستانتین رابطه بین کلیسا و دولت امپراتوری را کاملاً تغییر داد و بدین وسیله روندی را آغاز کرد که در نهایت مسیحیت را به عنوان دین رسمی امپراتوری تبدیل کرد.[۲۱۸] کنستانتین اولین امپراتوری بود که آزار و اذیت مسیحیان را متوقف کرد و مسیحیت را همراه با سایر ادیان/مذاهب در امپراتوری روم قانونی کرد. در فوریه ۳۱۳، او با امپراتور لیسینیوس در میلان ملاقات کرد و فرمان میلان را تدوین کرد که بیان میکرد مسیحیان باید اجازه داشته باشند که از ایمان خود بدون ظلم پیروی کنند.[۲۱۹] این فرمان آزار و اذیت مسیحیان در امپراتوری روم برای اعتراف به مسیحیت، که به موجب آن بسیاری قبلاً به شهادت رسیده بودند، را حذف کرد و اموال مصادره شده کلیسا را برگرداند. این فرمان نه تنها مسیحیت بلکه همه ادیان را از آزار و اذیت محافظت میکرد و به هر کسی اجازه میداد هر خدایی را که انتخاب میکند پرستش کند. فرمان مشابهی در سال ۳۱۱ توسط گالریوس، امپراتور ارشد چهارسالاری به نام فرمان سردیکا صادر شده بود که به مسیحیان حق پیروی از دین خود را میداد اما هیچ اموالی را به آنها بازنمیگرداند. فرمان میلان شامل بندهای متعددی بود که بیان میکرد همه کلیساهای مصادره شده بازگردانده میشوند، و همچنین مقررات دیگری برای مسیحیانی که قبلاً تحت آزار و اذیت قرار گرفته بودند. پژوهشگران در مورد اینکه آیا کنستانتین مسیحیت مادرش سنت هلنا را در جوانی پذیرفت یا اینکه او آن را به تدریج در طول زندگی خود پذیرفت، با یکدیگر توافق ندارند.[۲۲۰]
در زمان کنستانتین مسیحیت به دین رسمی امپراتوری روم تبدیل نشد بلکه او با صدور فرمان میلان به مسیحیت وضعیت قانونی اعطا کرد. تبدیل مسیحیت به عنوان دین دولتی روم در زمان امپراتور تئودئوس یکم (زادهٔ ۳۴۷ – درگذشتهٔ ۳۹۵) با صدور فرمان تسالونیکا در سال ۳۸۰، انجام شد. فرمان تسالونیکا اولین فرمانی است که قطعاً ارتدکس کاتولیک را به عنوان دین رسمی جهان روم معرفی میکند. این نشان دهنده پایان مناقشه مذهبی قرن چهارم در مورد تثلیث است.[۲۲۱]
کنستانتین احتمالاً عنوان پونتیفکس ماکسیموس (بالاترین منصب دینی در دین رومی) که امپراتوران روم تا زمان گراتیان به عنوان روسای مذهب روم باستان داشتند را حفظ کرد.[۲۲۲][۲۲۳] به گفته نویسندگان مسیحی، کنستانتین بیش از ۴۰ سال داشت که سرانجام خود را مسیحی اعلام کرد، و به وضوح نشان داد که موفقیتهای خود را مدیون حمایت خدای متعال مسیحی است.[۲۲۴] علیرغم این اعلامیهها مبنی بر مسیحی بودن، او منتظر بود تا در بستر مرگش غسل تعمید داده شود و معتقد بود که غسل تعمید دیرهنگام او را از شر هر گناهی که در مسیر اجرای سیاستهایش در زمان امپراتوری مرتکب شده بود رها میکند.[۲۲۵] او از کلیسا حمایت مالی کرد، کلیساهای بسیاری ساخت، به روحانیون امتیازاتی اعطا کرد (مانند معافیت از برخی مالیاتها)، مسیحیان را به مقامات عالی ارتقا داد، و اموال مصادره شده در طول دوره طولانی آزار و اذیت را بازگرداند.[۲۲۶]معروفترین پروژههای ساختمانی او شامل کلیسای مقبره مقدس و کلیسای قدیمی سنت پیتر بود.[۲۲۷]
او در سال ۳۲۱ قانونگذاری کرد که یکشنبه باید روز استراحت همه شهروندان باشد.[۲۲۸] او در سال ۳۲۳ فرمانی صادر کرد که مسیحیان را از شرکت در قربانیهای دولتی منع کرد.[۲۲۹] پس از ناپدید شدن خدایان پیگنیسم از ضرب سکههای او، نمادهای مسیحی به عنوان ویژگیهای سکههای کنستانتین ظاهر شد، کای-رو بین دستان او یا روی لاباروم (بیرق جنگی) او،[۲۳۰] او گروهی از نوکیشان مسیحی را در بسیاری از مناطق امپراتوری خود به مناصب عالی منصوب کرد. خادمان مسیحی از امتیازات ویژه ای برخوردار بودند. او همچنین مزایای بسیاری را به کشیشان پیگن که خادمان مسیحی شدند، تعمیم داد. به عنوان مثال، آنها از امپراتوری حمایت پولی دریافت کردند و مالیات پرداخت نکردند.[۲۳۱]
- رابطه با پیگنیسم
سلطنت کنستانتین را باید در زمینه تعهد شخصی او به مسیحیت تفسیر کرد. با این حال اقدامات و سیاستهای عمومی او کاملاً بدون ابهام نبود. به عنوان مثال، خدایان پیگن و افسانههای آنها برای چند سال با ضرب سکه کنستانتین زنده ماندند، اما به سرعت ناپدید شدند: آخرین آنها، «خورشید تسخیر نشده»، درست بیش از یک دهه پس از شکست ماکسنتیوس از روی سکه حذف شد. کنستانتین هرگز بهطور مستقیم پیگنیسم را غیرقانونی نکرد. برخی از ابهامات در سیاستهای عمومی کنستانتین به دلیل احترام به رویه ثابت و دشواری بیان و همچنین ایجاد تغییرات کلی ناگهانی ایجاد شد.[۲۳۲]
طاق پیروزی طاق کنستانتین در سال ۳۱۵ برای جشن پیروزی خود در نبرد پل میلوین ساخته شد که با تصاویر الهه ویکتوریا و قربانیهایی برای خدایان پیگنیسم، از جمله آپولون، دیانا و هرکول تزئین شده بود. هیچ گونه تصویری از نمادگرایی مسیحی در طاق کنستانتین وجود ندارد. با این حال، این طاق است که توسط مجلس سنای روم سفارش داده شده، بنابراین عدم وجود نمادهای مسیحی ممکن است نشان دهنده نقش مجلس کوریا در آن زمان به عنوان موضع پیگنیسم باشد.[۲۳۳]
- رابطه با یهودیت
کنستانتین از جدا شدن تاریخ عید پاک از عید پسح یهودی حمایت کرد، که نشاندهنده گسست قطعی مسیحیت از سنت یهودی بود. از آن به بعد، گاهشماری ژولینی بر گاهشماری عبری در میان کلیساهای مسیحی امپراتوری روم ارجحیت داده شد.[۲۳۴] کنستانتین قوانین جدیدی در مورد یهودیان وضع کرد. برخی از این قوانین خشن بودند، هر چند از قوانین پیشینیان او خشنتر نبودند.[۲۳۵] گرویدن به یهودیت و حمله به سایر یهودیانی که به مسیحیت گرویده بودند، غیرقانونی اعلام شد.[۲۳۵] آنها از داشتن بردگان مسیحی یا ختنه کردن (بریت میلا) بردگانشان منع شدند.[۲۳۶][۲۳۷]از سوی دیگر، روحانیون یهودی از معافیتهای مالیاتی مشابه روحانیون مسیحی برخوردار شدند.[۷]
- مناقشه آریان
آریانیسم اغلب به عنوان نوعی از الهیات وحدتگرایانه در نظر گرفته میشود، زیرا بر وحدت خدا به قیمت از دست دادن مفهوم تثلیث تأکید میکند، تثلیث این آموزه است که سه شخص متمایز در یک الوهیت متحد هستند. فرض اساسی آریوس (حدود ۲۵۰–۳۳۶) بنیانگذار آریانیسم منحصر به فرد بودن خدا بود، که به تنهایی خود موجود است (برای وجودش به چیز دیگری وابسته نیست) و تغییرناپذیر است؛ بنابراین پسری (عیسی) که خود در ابتدا موجود نیست، نمیتواند خدای خود موجود و تغییرناپذیر باشد. از آنجا که الوهیت منحصر به فرد است، نمیتوان آن را به اشتراک گذاشت. بنابر این پدر و پسر از یک ذات نیستند. مخالفان آریانیسم به ویژه اسقف سنت آتاناسیوس (حدود ۲۹۳–۳۷۳)، تعالیم آریوس را بدعت میدانستند زیرا پسر خدا را به نیمه خدا تقلیل میداد، از آنجایی که آنها حاضر نبودند پرستش پسر را کنار بگذارند، آریانیسم از نظر آنها ترویج شرک بود، و مفهوم مسیحی رستگاری را تضعیف میکرد، زیرا به عقیده آنها تنها کسی که واقعاً ماهیت خدایی داشته باشد میتوان تصور کرد که بشریت را با خدا آشتی بدهد. به گفته آتاناسیوس، خدا باید انسان میشد تا انسانها الهی شوند.[۲۳۸]
سلطنت کنستانتین موقعیتی را برای او ایجاد کرد تا نفوذ و اقتدار زیادی در شوراهای اولیه مسیحیت به ویژه در مناقشه آریان داشته باشد. کنستانتین از برهم خوردن ثبات اجتماعی که در اثر منازعات و مناقشات مذهبی به وجود میآمد، بیزار بود و ترجیح میداد یک ارتدکس ایجاد کند.[۲۳۹] نفوذ او بر مجالس کلیسا برای اجرای آموزهها، ریشهکن کردن بدعتها، و حمایت از وحدت کلیسایی بود و نقش کلیسا تعیین عبادت، آموزهها و عقاید صحیح بود.[۲۴۰] این مناقشه جامعه مسیحی را به شدت دچار تفرقه کرده بود. امپراتور کنستانتین که مشتاق یک قطعنامه بود، در سال ۳۲۵ تا ۳۳۷، اولین شورای نیقیه برای حل این مناقشه را تشکیل داد و ریاست این شورا را برعهده داشت. این شورا آریوس را عنوان یک بدعتگذار محکوم کرد و در خاتمه برای محافظت از عقاید مسیحی «ارتدکس»؛ اعتقادنامه نیقیه را صادر کرد که بیان میکند که پسر («از یک جوهر با پدر») است، بنابراین پسر را، تمام آنچه پدر است و کاملاً الهی اعلام کرد.[۲۳۸][۲۴۱] این شورا تعریفی از رابطه بین خدای پدر و خدای پسر ارائه کرد که امروزه نیز توسط اکثر مسیحیان پذیرفته شدهاست.[۲۱۸] کنستانتین در اواخر عمر به آریانیسم متمایل شد و جانشین او کنستانتیوس دوم آشکارا آریان بود.[۲۴۲]
- مقابله با دوناتیسم
پیشینه دوناتیسم به آزار و اذیت دیوکلتیانی در سال ۳۰۳ پس از میلاد، برمیگشت. در طول این دوران، بسیاری از مسیحیان هم دینان خود را لو دادند یا با تحویل دادن نسخههای کتاب مقدس خود را به رومیان تحویل دادند. این خائنان به مسیحیت به عنوان «خائن به مذهب» شناخته شدند. در سال ۳۱۱ پس از میلاد کیسیلیانوس به عنوان اسقف کارتاژ معرفی شد. یکی از سه اسقف شرکتکننده در این مراسم فلیکس آپتونگا بود که گویا قبلاً نسخههایی از کتاب مقدس را به رومیان تحویل داده بود؛ بنابراین، اسقف فلیکس از دید جناح سختگیر یک «خائن به مذهب» شمرده میشد. گروهی متشکل از حدود هفتاد اسقف، اسقف فلیکس را به دلیل خیانت او برای انجام مراسم کلیسایی مناسب نمیدانستند. سر دستهٔ مخالفان دوناتوس مگنوس بود که دوناتیسم از نام او منشأ گرفتهاست. دوناتوس که شایستگی مذهبی کیسیلیانوس را قبول نداشت به جای او ماژورینوس را اسقف کارتاژ نامید. دوناتیستها معتقد بودند که کشیشها و اسقفهایی که زمانی از ایمان مسیحی خارج شدهاند، نمیتوانند مجدداً در کلیسا پذیرفته شوند. پس از آن طرفداران کیسیلیانوس از ماژورینوس جدا شدند و کلیسای شمال آفریقا وارد شکاف دینی شد. کنستانتین بزرگ طرف کیسیلیانوس را گرفت.[۲۴۳] نگرانی اصلی کنستانتین این بود که یک کلیسای تقسیم شده باعث آزار خدای مسیحی شود و بنابراین انتقام الهی را از امپراتوری روم و خود کنستانتین به ارمغان بیاورد.[۲۴۴] سه شورای منطقهای کلیسایی و یک محاکمه دیگر قبل از کنستانتین همگی علیه دوناتوس و جنبش وی در شمال آفریقا به نام دوناتیسم حکم کردند. در سال ۳۱۴ شورای آرل اولین نشست نماینده اسقفهای مسیحی توسط کنستانتین در آرل در درجه اول برای مقابله با مشکل دوناتیستها تشکیل شد. این سینود به این دلیل برگزار شد که دوناتیستها حکم محکومیت را قبول نداشتند. دوناتیستها دوباره در این شورا محکوم شدند اما آنها رأی این شورا را رد کردند و دوباره از کنستانتین درخواست بررسی دادند.[۲۴۵] در سال ۳۱۷، کنستانتین فرمانی برای مصادره اموال کلیسای دوناتیستها و فرستادن روحانیون دوناتیست به تبعید را صادر کرد.[۲۴۶]
اصلاحات اداریویرایش
از اواسط قرن سوم، امپراتوران اعضای طبقه سوارکاران را که از نظر اشرافی یک طبقه پایینتر ای سناتورها بهشمار میآمدند، به طبقه سناتورها ترجیح میدادند. سناتورها که تا آن زمان انحصار مهمترین مناصب ایالتی را داشتند، از فرماندهی لژیونها و اکثر فرمانداریهای استانها محروم شدند، زیرا احساس میشد که آنها فاقد آموزش نظامی تخصصی مورد نیاز در عصر نیازهای دفاعی شدید هستند.[۲۴۷]
در سال ۳۲۶، کنستانتین این گرایش طرفداری از طبقه سوارکاران را معکوس کرد و انتصاب بسیاری از مناصب اداری را تا درجه سناتوری ارتقا داد و بدین ترتیب این مناصب را به روی اشراف قدیمی باز کرد. در همان زمان، او رتبه صاحبان منصبان سوارکاران موجود را به سناتوری ارتقا داد و طبقه سوارکاران را در این فرایند (حداقل به عنوان یک رتبه بوروکراتیک) تنزل داد.[۲۴۸]
با ترتیبات کنستانتینی جدید، میشد با انتخاب شدن به عنوان پرایتور (از مناصب کلانتری روم) یا شایستگی و با انجام وظیفهای از رتبهٔ سناتوری، سناتور شد. از آن زمان به بعد، داشتن قدرت واقعی و موقعیت اجتماعی در یک سلسله مراتب امپراتوری مشترک با هم ترکیب شدند. کنستانتین با این کار حمایت اشراف قدیمی را به دست آورد،[۲۴۹] کتیبهای به افتخار بخشدار شهر آلبینوس بیان میکند که کنستانتین «اعتبار سنا» که در زمان سزار آن را از دست داده بود، به آن بازگرداند.[۲۵۰]
سنا به عنوان یک بدنه از هرگونه قدرت قابل توجه بیبهره ماند. با این حال، سناتورها که به عنوان دارندگان بالقوه وظایف امپراتوری در طول قرن سوم به حاشیه رانده شده بودند، اکنون میتوانستند در کنار بوروکراتهای تازهکار بیشتر فعالیت کنند.[۲۵۱]برخی از مورخان مدرن در اصلاحات اداری کنستانتین و ادغام مجدد طبقه سناتوری در نخبگان اداری امپراتوری را تلاشی برای مقابله با احساس بیگانگی سناتورهای «پیگن» از حکومت تازه بنیان امپراتوری مسیحی میبینند.[۲۵۲] با این حال، با توجه به این واقعیت که ما اعداد دقیقی در مورد گرویدن به مسیحیت پیش از قسطنطنیه در محیط سناتوری قدیمی نداریم، چنین تفسیری حدسی است.[۲۵۳]
بازساخت پولیویرایش
در قرن سوم، انتشار پول بدون پشتوانه برای پرداخت هزینههای عمومی منجر به تورم سرسامآور در بحران قرن سوم شد، و دیوکلتیان تلاشی ناموفق داشت تا ضرب سکههای نقره و بیلون نقره-برنز را مجدداً برقرار کند. پول نقره از نظر محتوای فلز واقعی آن بیش از حد ارزشگذاری شده بود و بنابراین فقط میتوانست با نرخهای بسیار کاهش یافته در گردش باشد. کنستانتین به زودی پس از سال ۳۰۵ ضرب سکهٔ آرژانتیوس نقره «خالص» دیوکلتیان را متوقف کرد، در حالی که استفاده از سکه آلیاژ بیلون تا دهه ۳۶۰ ادامه یافت. از اوایل دهه ۳۰۰ به بعد، کنستانتین از هرگونه تلاش برای بازگرداندن جایگاه پول نقره چشمپوشی کرد و ترجیح داد به جای آن بر ضرب مقادیر زیادی سکه طلا به نام سولیدوس تمرکز کند که ۷۲ تای آن یک پوند (یکای جرم) (۴۵۳ گرم) طلا بود. ضرب سکهٔ نقره جدید و بسیار ضعیف در دورهٔ بعدی سلطنت او و پس از مرگ او در روند مستمر تعرفهگذاری ادامه یافت تا اینکه این نوع ضرب سکه در سال ۳۶۷ متوقف شد و قطعه نقره با عیارهای مختلف سکههای برنز که مهمترین آنها سنتونالیس بود، ادامه پیدا کرد.[۲۵۴] ارزش این سکههای برنز همچنان کاهش مییافت و اطمینان و امنیت مالی نگهداری از سکههای طلا را افزایش میداد. نویسنده کتاب در مورد چیزهای جنگ معتقد است که شکاف بین طبقات به دلیل این سیاست پولی افزایش یافت. ثروتمندان از ثبات ارزش قدرت خرید قطعه طلا سود میبردند، در حالی که فقرا مجبور بودند با قطعات برنزی که همیشه ارزش آن در حال تنزل بود کنار بیایند.[۲۵۵]امپراتوران بعدی مانند ژولیان بر ضرب قابل اعتماد سکه برنز اصرار داشتند.[۲۵۶]
سیاستهای پولی کنستانتین ارتباط نزدیکی با سیاستهای مذهبی او داشت. افزایش ضرب سکه با مصادره تمام مجسمههای طلا، نقره و برنز از معابد پیگنیسم بین سالهای ۳۳۱ و ۳۳۶ که به عنوان اموال امپراتوری اعلام شده بودند همراه بود. دو مأمور امپراتوری برای هر استان وظیفه داشتند مجسمهها را به دست آورند و آنها را برای ضرب فوری ذوب کنند، به استثنای تعدادی مجسمه برنزی که به عنوان آثار عمومی در قسطنطنیه استفاده میشد.[۲۵۷]
اعدام کریسپوس و فائوستاویرایش
کنستانتین دو همسر داشت: مینروینا که اولین پسرش را به نام کریسپوس به دنیا آورد و فائوستا، دختر امپراتور قبلی غرب ماکسیمیان و خواهر ماکسنتیوس رقبای سیاسی کنستانتین که هر دو به وسیله او به قتل رسیدند. فائوستا سه پسر به دنیا آورد که امپراتوران کنستانتین دوم، امپراتور روم، کنستانتیوس دوم و کنستانس یکم بودند.[۲۵۸]
بین ۱۵ مه و ۱۷ ژوئن ۳۲۶، کنستانتین پسر ارشدش کریسپوس را دستگیر کرد و با «سم سرد» در پولا، کرواسی) اعدام کرد.[۲۵۹] در ماه ژوئیه همان سال، او همسرش ملکه فائوستا (نامادری کریسپوس) را در حمام داغ کشت.[۲۶۰] نام آنها از روی بسیاری از کتیبهها پاک شد، اشاره به زندگی آنها از اسناد ادبی حذف شد و به این ترتیب یاد کردن از آنها منع انجام شد. برای مثال، یوسبیوس هر گونه ستایش از کریسپوس را از نسخههای بعدی تاریخ کلیسا (یوسبیوس) حذف کرد و ویتا کنستانتینی او نیز هیچ اشاره ای به فائوستا یا کریسپوس ندارد.[۲۶۱] تعداد کمی از منابع باستانی مایل به بحث در مورد انگیزههای احتمالی این رویدادها هستند و تعداد معدودی که منشأ متأخر دارند نیز عموماً غیرقابل اعتماد هستند.[۲۶۲] در زمان اعدامها، عموماً این باور وجود داشت که امپراتریس فائوستا یا در رابطه نامشروع با کریسپوس بوده یا شایعاتی در این زمینه منتشر میکند. با مطرح شدن این احتمال که کنستانتین کریسپوس و فائوستا را به خاطر زنا کشتهاست، افسانهای رایج بین مردم به وجود آمد که در آن ماجرای قتل این نامادری و پسر همسرش برای منطبق شدن به افسانه هیپولوتس-فدرا اصلاح شده بود.[۲۶۳] «شور آرتمیوس» عمدتاً تخیلی است و به صراحت بین این ماجرا و افسانهٔ قبل از آن ارتباط ایجاد کردهاست. این افسانه بر شواهد اندکی به عنوان تفسیری از اعدامها تکیه دارد و فقط منابع متأخر و نامعتبر به رابطهٔ بین کریسپوس و فائوستا اشاره میکنند.[۲۶۴]
اگرچه کنستانتین وارثان بلافصل خود را «سزار» مینامید و به وارث بلافصل خود شخصیتی موروثی داد که با حکومت چهارسالاری بیگانه بود: سزارهای کنستانتین باید به امید صعود به امپراتوری پرورش داده و نگهداری میشدند و کاملاً تابع آگوستوس خود بودند. تا زمانی که او زنده بود.[۲۶۵] آدریان گلدزورثی حدس میزند که توضیح دیگر برای اعدام کریسپوس، تمایل کنستانتین به تسلط قوی بر وارثان احتمالیاش بود، این موضوع - و تمایل فائوستا برای ارث بردن پسرانش به جای برادر ارشد ناتنیشان - دلیل کافی برای کشتن کریسپوس بود؛ با این حال، اعدام بعدی فائوستا احتمالاً به عنوان گوشزد به فرزندانش بود که کنستانتین «در کشتن بستگان خود در زمانی که احساس کند، لازم است» تردید نخواهد کرد.[۲۶۶]
لشکرکشیهای بعدیویرایش
کنستانتین قسطنطنیه را پایتخت و اقامتگاه دائمی خود میدانست. او بخش زیادی از زندگی بعدی خود را در آنجا زندگی کرد. در سال ۳۲۸ ساخت و ساز بر روی پل کنستانتین در سوسیداوا، (امروزه تیسمانا در رومانی)[۲۶۷] به امید تسخیر مجدد داکیه (استان روم) تکمیل شد، این استانی بود که در زمان اورلیان رها شده بود. در اواخر زمستان ۳۳۲، کنستانتین با سارماتها علیه گوتها (نواحی بالکان و اطراف رود دانوب) لشکرکشی کرد. طبق گزارشها، وضع آب و هوا و کمبود غذا موجب تسلیم گوتها به روم شد. در سال ۳۳۴، پس از اینکه عوام سارماتی رهبران خود را سرنگون کردند، کنستانتین یک لشکرکشی را علیه این قبیله رهبری کرد. او در جنگ پیروز شد و کنترل خود را بر منطقه سارماتها (امروزه جنوب روسیه و اوکراین) گسترش داد. کنستانتین برخی از تبعیدیان سارماتی را به عنوان کشاورز در نواحی ایلیاتی و رومی اسکان داد و بقیه را به ارتش به کار واداشت. مرز جدید در داکیه در امتداد دیوار کنستانتین بود که توسط کاستروم (اردوگاه نظامی رومی) جدید پشتیبانی میشد.[۲۶۸] کنستانتین در سال ۳۳۶ عنوان داسیکوس ماکسیموس به معنی پیروز بزرگ داسیان را دریافت کرد.[۲۶۹]
کنستانتین در آخرین سالهای زندگی خود برنامههایی برای لشکرکشی به شاهنشاهی ساسانی ترتیب داد. در نامهای به شاه ساسانی، شاپور دوم کنستانتین حمایت خود را از اتباع مسیحی ایران ابراز کرده بود و شاپور را ترغیب کرده بود که با آنها به خوبی رفتار کند.[۲۷۰] نامه بدون تاریخ است. در پاسخ به حملات مرزی، کنستانتین، در سال ۳۳۵ پسرش کنستانتیوس دوم را برای محافظت از مرزهای شرقی فرستاد. در سال ۳۳۶، «شاهزاده نرسه» به ارمنستان (پادشاهی مسیحی از سال ۳۰۱) حمله کرد و یک دست نشاندهٔ ایرانی، خسرو سوم ارمنستان را بر تخت نشاند. سپس کنستانتین تصمیم گرفت تا علیه امپراتوری ساسانی لشکرکشی کند. او با جنگ به عنوان یک جنگ صلیبی مسیحی برخورد کرد و از اسقفها خواست تا ارتش را همراهی کنند و خیمهای به شکل کلیسا برای همراهی او در همه جا راهاندازی کرد. کنستانتین قصد داشت در رود اردن قبل از رسیدن به مرز امپراتوری ساسانی غسل تعمید کند. دیپلماتهای ایرانی در زمستان ۳۳۶–۳۳۷ به قسطنطنیه آمدند و به دنبال صلح بودند، اما کنستانتین آنها را رد کرد. با این حال، زمانی که کنستانتین در بهار ۳۳۷ بیمار شد، این لشکرکشی لغو شد.[۲۷۱]
بیماری و مرگویرایش
کنستانتین با توجه به بیماریاش (احتمالاً جذام)،[۲۷۲] خود میدانست که مرگش به زودی فرا خواهد رسید. او در کلیسای حواریون مقدس در قسطنطنیه مخفیانه آرامگاهی را برای خود آماده کرده بود. کنستانتین آرزومند بود که در رود اردن، جایی که نوشته شده بود مسیح تعمید یافتهاست، تعمید یابد اما فرصت برای انجام این آرزو نیافت.[۲۷۳] زیرا مرگ زودتر از آنچه او انتظار داشت به سراغ او آمد. اندکی پس از عید پاک ۳۳۷، کنستانتین به شدت بیمار شد.[۲۷۴] او قسطنطنیه را به قصد حمام آب گرم در نزدیکی شهر مادرش هلنوپولیس (آلتینوا)، در سواحل جنوبی خلیج نیکومدیا ترک کرد. در آنجا، در کلیسایی که مادرش به افتخار لوسیان رسول ساخته بود، دعا کرد و در آنجا بود متوجه شد که در حال مرگ است. او که در پی تطهیر بود، یک تعلیمگیرنده مسیحیت قبل از غسل تعمید شد و تلاش کرد به قسطنطنیه بازگردد اما فقط توانست راه را تا حومه نیکومدیا (امروزه در شمالغربی ترکیه) طی کند.[۲۷۵] او درخواست غسل تعمید داد و قول داد در صورت بهبود از بیماری خود زندگی مسیحیتری داشته باشد. اسقفها، بر طبق یادداشتهای یوسبیوس، «مراسم مقدس را طبق عرف انجام دادند».[۲۷۶] کنستانتین اسقف آریانی، یوسبیوس نیکومدیا، اسقف شهری که در حال مرگ در آن دراز کشیده بود، را به عنوان تعمید دهندهاش برگزید.[۲۷۷] او در به تعویق انداختن غسل تعمید خود، از یک رسم در آن زمان پیروی کرد که غسل تعمید را تا زمانی که امکان داشت به تعویق میانداختند.[۲۷۸]تصور میشود که کنستانتین تا این زمان، تعمید را به تعویق انداخته بود تا قبل از مرگ در حد امکان از گناهان خود پاک شود.[۲۷۹]کنستانتین بلافاصله پس از آن او در آخرین روز از جشنواره عید پنجاهه، در ۲۲ مه ۳۳۷ درگذشت.[۲۸۰]
اگرچه مرگ کنستانتین در روایت یوسبیوس در زندگینامه کنستانتین یا ویتای یوسبیوس به دنبال پایان لشکرکشی ایرانیان گزارش شدهاست، اما بیشتر منابع دیگر مرگ او را در اواسط آن گزارش میدهند. امپراتور ژولیان (برادرزاده کنستانتین) در اواسط دهه ۳۵۰ مینویسد، «ساسانیان از مجازات اعمال بد خود در امان ماندند، زیرا کنستانتین در میانه تدارکات خود برای جنگ درگذشت.»[۲۸۱] در گزارش مشابهی از زمان حیات او، در ناشناس والسیانوس آمدهاست که «کنستانتین در نیکومدیا در حال مرگ است».[۲۸۲] در تاریخچه خلاصه شده اورلیوس ویکتور (۳۶۱ میلاد) ذکر شده «کنستانتین در حال مرگ در ملکی نزدیک نیکومدیا بود، در حالی که علیه ایرانیان لشکرکشی میکرد.»[۲۸۳] بر پایه این گزارشها و گزارشهای دیگر، برخی به این نتیجه رسیدهاند که ویتای یوسبیوس برای دفاع از شهرت کنستانتین، یوسبیوس مطلبی را نوشتهاست که آن را بیشتر مناسب یک قهرمان کارزار میدیدهاست.[۲۸۴]
در کتاب آیین تشریفات در دربار نوشته کنستانتین هفتم (حکومت ۹۵۹–۹۱۳)، ذکر شده که پس از مرگ، جسد او به قسطنطنیه منتقل و در کلیسای رسولان مقدس[۲۸۵] در یک تابوت سنگ سماق به خاک سپرد.[۲۸۶] تابوت و جسد او از غارت شهر در طول جنگ صلیبی چهارم جان سالم به در برد اما در سال ۱۲۰۴، در مقطعی پس از آن ویران شد.[۲۸۷] سه پسرش که از فائوستا متولد شدند، کنستانتین دوم، امپراتور روم، کنستانتیوس دوم و کنستانس یکم بودند. تعدادی از بستگان او توسط پیروان پسرش کنستانتیوس دوم، به ویژه برادرزادههای کنستانتین، دالماتیوس (که دارای درجه سزار بود) و هانیبالیانوس کشته شدند، احتمالاً این قتلها برای از بین بردن رقبای احتمالی جانشینی بود. او همچنین دو دختر به نام کنستانتینا و هلنا، همسر امپراتور ژولیان داشت.[۲۸۸]
میراثویرایش
کنستانتین دوباره امپراتوری را تحت فرمان یک امپراتور متحد کرد و پیروزیهای بزرگی بر فرانکها و آلامانها در ۳۰۶–۳۰۸، دوباره فرانکها در ۳۱۳–۳۱۴، گوتها در سال ۳۳۲ و سارماتیها در سال ۳۳۴ به دست آورد. در سال ۳۳۶، او بیشتر مناطق از دست رفته روم را دوباره اشغال کرد مانند ایالت داکیا که اورلیان (حکومت ۲۷۰ – ۲۷۵) در سال ۲۷۱ مجبور به ترک آن شده بود. در زمان مرگش، او در حال برنامهریزی یک لشکرکشی بزرگ برای پایان دادن به حملات امپراتوری ساسانی به استانهای شرقی بود.[۲۸۹]
در حوزه فرهنگی، کنستانتین مدل صورت تراشیده و بدون ریش امپراتوران قبلی را احیا کرد که ابتدا توسط شیپیو آفریکانوس (۲۳۶–۱۸۳ قبل از میلاد) در میان رومیان معرفی شده بود، و سپس به ریش گذاشتن توسط هادریان (ح ۱۳۸–۱۱۷) تغییر پیدا کرده بود. این مد جدید بدون ریش امپراتوران رومی تا زمان سلطنت فوکاس (ح ۶۰۲–۶۱۰) در قرن هفتم ادامه داشت.[۲۹۰][۲۹۱]
امپراتوری مقدس روم کنستانتین را در زمرهٔ شخصیتهای ارجمند سنت خود قرار داد. در دولت بعدی بیزانس، برای یک امپراتور افتخار بزرگی بود که به عنوان «کنستانتین جدید» مورد ستایش قرار گیرد. ده امپراتور، از جمله آخرین امپراتور امپراتوری روم شرقی، این نام را یدک میکشیدند.[۲۹۲] شارلمانی در فرانسه، از اشکال یادبود کنستانتینی در دربار خود استفاده میکرد تا نشان دهد که او جانشین و برابر با کنستانتین است. شارلمانی، هنری هشتم در انگلستان، فلیپه دوم در اسپانیا، گادفری بوین از رهبران جنگهای صلیبی، خاندان کاپت در فرانسه، دودمان هابسبورگ در سوئیس و آلمان، دودمان استوارت در اسکاتلند، دودمان مقدونیهای در بیزانس و خاندان فوکاس (امپراتور بیزانس) ادعا میکردند که از کنستانتین تبار دارند.[۲۹۳][۲۹۴][۲۹۵][۲۹۶][۲۹۷][۲۹۸][۲۹۹][۳۰۰][۳۰۱] جفری مانموث داستانی ساخت که پادشاه افسانهای بریتانیا، شاه آرتور، نیز از نوادگان کنستانتین معرفی شدهاست.[۳۰۲]
فرودگاه کنستانتین بزرگ در نیش به افتخار او نامگذاری شدهاست. قرار بود صلیب بزرگی بر روی تپهای مشرف به شهر نیش ساخته شود، اما این پروژه لغو شد.[۳۰۳] در سال ۲۰۱۲، بنای یادبودی به افتخار او در نیش برای بزرگداشت فرمان میلان در سال ۲۰۱۳ برگزار شد.[۳۰۴]کلیسای ارتدکس، کنستانتین را یک قدیس (سنت کنستانتین) میداند و در ۲۱ مه[۳۰۵] روز جشنی ویژه در ارتباط با او دارد و او را همتای حواریون (رسولان) مینامد.[۳۰۶][۳۰۷]
تاریخنگاریویرایش
در طول زندگی کنستانتین، پراکساگوراس آتنی و لبیانیوس، نویسندگان پیگن، کنستانتین را ستایش کردند و او را به عنوان نمونهای از فضیلت معرفی کردند. با این حال، برادرزاده و داماد او، امپراتور ژولیان مرتد، پس از مرگ آخرین پسرش، سمپوزیوم طنز یا ساتورنالیا را در سال ۳۶۱ نوشت. او کنستانتین را تحقیر کرد و او را از امپراتوران بزرگ پیگن فروتر خواند که به تجمل و طمع تسلیم شدهاست.[۳۰۸]پس از ژولیان، یوناپیوس انتقاد را شروع کرد – و زوسیموس یک سنت تاریخنگاری را ادامه داد که کنستانتین را به خاطر تضعیف امپراتوری از طریق زیادهخواهی او نسبت به مسیحیان سرزنش میکرد.[۳۰۹]
در طول قرون وسطی، نویسندگان بیزانسی اروپایی و خاور نزدیک، کنستانتین را به عنوان یک حاکم آرمانی معرفی کردند، معیاری که هر پادشاه یا امپراتوری را میتوان با آن سنجید.[۳۰۹] در رنسانس کشف مجدد منابع ضد قسطنطنیه باعث ارزیابی مجدد رهبری او شد. اومانیست آلمانی یوهانس لونکلاویوس نوشتههای زوسیموس را کشف کرد و ترجمه لاتینی آن را در سال ۱۵۷۶ منتشر کرد. او در مقدمه آن استدلال میکند که تصویر زوسیموس از کنستانتین دیدگاه متعادلتری نسبت به یوسبیوس و مورخان کلیسا ارائه میدهد.[۳۱۰] کاردینال سزار بارونیوس از زوسیموس انتقاد کرد و از روایت یوسبیوس از دوران کنستانتینیوس حمایت کرد. بارونیوس زندگی کنستانتین (۱۵۸۸) را به عنوان الگوی یک شاهزاده مسیحی معرفی میکند.[۳۱۱] ادوارد گیبون در اثر خود به نام تاریخ زوال و سقوط امپراتوری روم (۱۷۷۶–۸۹) با تقابل پرترههای ارائه شده توسط یوسبیوس و زوسیموس،[۳۱۲] او را یک قهرمان جنگی نجیب معرفی میکند که در دوران پیری خود به یک حاکم مستبد شرقی و «به یک پادشاه ظالم و منحرف تبدیل میشود».[۳۱۳]
تفسیرهای مدرن از حکومت کنستانتین با یاکوب بورکهارت و اثرش به نام عصر کنستانتین بزرگ (۱۸۵۳، ۱۸۸۰) آغاز میشود. کنستانتینِ بورکهارت یک سکولاریست مکار است، سیاستمداری که همهٔ احزاب را در تلاش برای تضمین قدرت خود دستمایه قرار میدهد.[۳۱۴] هنری گرگوار ارزیابی بورکهارت از کنستانتین را در دههٔ ۱۹۳۰ دنبال کرد، و نشان داد که کنستانتین تنها پس از مشاهده سودمندی سیاسی مسیحیت به این دین علاقهمند شد. گرگوآر نسبت به صحت «ویتای یوسبیوس» (زندگینامه کنستانتین) بدبین بود.[۳۱۵]>
اوتو سیک در کتاب تاریخ سقوط جهان باستان (۱۹۲۰–۱۹۲۳) و آندره پیگانیول در کتاب امپراتور کنستانتین (۱۹۳۲) برخلاف این سنت تاریخنگاری هستند. سیک کنستانتین را به عنوان یک قهرمان جنگی صادق معرفی میکند که ابهاماتش محصول ناهماهنگی سادهلوحانهٔ خودش بود.[۳۱۶] کنستانتینِ پیگانیول یک موحد فلسفی است، فرزندی از تلفیق مذهبی عصر خود.[۳۱۷] تاریخهای مرتبط توسط آرنولد هیو مارتین جونز (کنستانتین و تبدیل اروپا، ۱۹۴۹) و رامسی مک مولن (کنستانتین، ۱۹۶۹) پرترههایی از کنستانتین کمتر رؤیایی و تکاندهندهتر ارائه میدهد.[۳۱۸]
گزارشهای بعدی تمایل بیشتری به معرفی کنستانتین به عنوان یک گرویده واقعی به مسیحیت داشتند. نورمن اچ. بینس یک سنت تاریخنگاری را با کنستانتین کبیر و کلیسای مسیحی (۱۹۲۹) آغاز کرد که کنستانتین را به عنوان یک مسیحی متعهد معرفی میکند، که این تجسم توسط آندریاس آلفولدی، تبدیل کنستانتین و روم پیگنیسم (۱۹۴۸) و تیموتی بارنز تقویت شد و کنستانتین و یوسبیوس (۱۹۸۱) اثر نقطه اوج این روند است. کنستانتینِ بارنز تغییری اساسی را تجربه کرد که تصویر کنستانتین را به یک جنگ صلیبی شخصی سوق داد تا امپراتوری خود را تغییر دهد.[۳۱۹] کنستانتین و امپراتوری مسیحی اثر چارلز ماتسون اودال (۲۰۰۴) تقریباً همین روش را اتخاد کردهاست.[۳۲۰]
علیرغم کار تیموتی بارنز، بحث بر سر قدرت و عمق تغییر دینی کنستانتین ادامه دارد.[۳۲۱] موضوعهای خاصی در این مکتب به افراطهای جدیدی در کتاب مسیحیت کنستانتین بزرگ (۱۹۹۶) اثر «تی جی الیوت» رسید، که کنستانتین را به عنوان یک مسیحی متعهد از دوران کودکی معرفی میکند.[۳۲۲] اثر پل وین در سال ۲۰۰۷ وقتی دنیای ما مسیحی شد دیدگاه مشابهی دارد که در مورد منشأ انگیزه مسیحی کنستانتین گمانهزنی نمیکند، اما او را به عنوان یک انقلابی مذهبی معرفی میکند که مشتاقانه معتقد بود که قرار است «نقشی مشیتآفرین در اقتصاد هزارهٔ نجات بشریت ایفا کند.».[۳۲۳]
اهدای کنستانتینویرایش
کاتولیکهای مسیحی این واقعیت را نامناسب میدانستند که کنستانتین فقط در بستر مرگ توسط یک اسقف غیرمتعارف آریانیسم غسل تعمید داده شود، و افسانهای در اوایل قرن چهارم پدیدار شد که پاپ سیلوستر یکم (درگذشت ۳۱ دسامبر ۳۳۵ میلادی) کنستانتین را از جذام شفا داد. طبق این افسانه، کنستانتین توسط او غسل تعمید داده شد و ساخت کلیسایی را در بازیلیکای سنت جان لاتران آغاز کرد.[۳۲۴][۳۲۵] موضوع سند اهدای کنستانتین به احتمال زیاد در زمان پاپ استفان دوم در قرن هشتم پدید آمدهاست، که بر طبق آن کنستانتین تازه مسیحی شده «شهر رُم و تمام استانها، ناحیهها و شهرهای ایتالیا و نواحی غربی» را به سیلوستر یکم و جانشینان او اهدا میکند.[۳۲۶] در قرون وسطای میانه، این سند به عنوان مبنای قدرت دنیوی سریر مقدس مورد استفاده قرار گرفت، اگرچه توسط امپراتور اتوی سوم به عنوان داستانی جعلی محکوم شد[۳۲۷]و توسط فیلسوف و پژوهشگر دانته آلیگیری (۱۲۶۵ –۱۳۲۱ میلادی) به عنوان ریشهٔ دنیوی در ارتباط با پاپ مورد تاسف قرار گرفت.[۳۲۸]لغتشناس کشیش کاتولیک لورنزو والا در سال ۱۴۴۰ ثابت کرد که این سند واقعاً جعلی بودهاست.[۳۲۹]
تاریخچه پادشاهان بریتانیا جفری مونموثویرایش
در طول دوره قرون وسطی، بریتونهای سلتی (بریتانیاییها)، کنستانتین را به عنوان پادشاه مردم خود میدانستند، به ویژه او را با سگانتیوم در پادشاهی گوینز مرتبط میکردند. همچنین آنان توسط اطلاعات نادرست و ارتباط ساختگی خاندان کنستانتین از طریق یک همسر فرضی برای ماگنوس ماکسیموس (نام پدر کنستانتین با این امپراتور یکسان دانسته شدهاست) به نام الن و پسرش، یک کنستانتین تخیلی دیگر (ولزی: کاستنین)، به اشتباه انداخته شده بودند. در قرن دوازدهم هنری هانتینگدون بخشی در تاریخ آنگلوروم خود آوردهاست که مادر امپراتور کنستانتین یک بریتانیایی است و او را دختر کوئل هن پادشاه کولچستر معرفی کردهاست.[۳۳۰] جفری مانموث این روایت خیالی را در داستان بسیار تخیلیتر خود در تاریخچه پادشاهان بریتانیا گسترش دادهاست.[۳۳۱] به گفته جفری، زمانی که کنستانتیوس از شهر تروآ به بریتانیا آمد، کوئل هن پادشاه بریتانیا بود. در این داستان از آنجائیکه کوئل هن از رومیان میترسید به شرط اینکه بتواند سلطنت خود را حفظ کند، تسلیم قوانین روم میشود اما تنها یک ماه بعد میمیرد و کنستانتیوس خودش به جای او تاج و تخت بریتانیای روم را در دست میگیرد و با دختر کوئل هن سنت الن ازدواج میکند. آنها پسری به نام «کنستانتین» دارند که قبل از اینکه امپراتور روم شود، جانشین پدرش به عنوان پادشاه بریتانیا میشود. از نظر تاریخی، این رشته از رویدادها بسیار غیرمحتمل است. کنستانسیوس در زمان عزیمت به بریتانیای روم، مادر کنستانتین، سنت هلنا را ترک کرده بود.[۴۶] علاوه بر این، هیچ منبع قبلی ذکر نکردهاست که هلنا در بریتانیا متولد شدهاست، چه رسد به اینکه او یک شاهزاده خانم بریتانیایی به نام «الن» بودهاست. منبع هنری برای داستان ناشناخته است، اگرچه ممکن است این یک تصویر مقدس از هلنا باشد.[۳۳۱]
جستارهای وابستهویرایش
یادداشتهاویرایش
- ↑ کنستانتین به عنوان یک قدیس مورد احترام نیست، بلکه به عنوان «بزرگ» در جهان کلیسای لاتین مورد احترام است.[۲][۳] درکلیسای کاتولیک شرقی نظیر کلیسای کاتولیک اوکراینی ممکن است به او به عنوان یک قدیس احترام بگذارند.[۴]
- ↑ به استثنای احتمالی فیلیپ عرب (۲۴۴–۲۴۹). رجوع کنید به فیلیپ عرب و مسیحیت.[۵]
- ↑ این ادعا که کنستانتیوس از کلودیوس گوتیکوس و بنابراین از دودمان فلاویان است، بهطور قطع ساختگی است. [۲۶][۲۷] خانواده او احتمالاً پس از اعطای تابعیت توسط یکی از امپراتورهای فلاویوس، نام «فلاویوس» را برگزیدند. در آن زمان برای «رومیان تازه تابعیت گرفته» رایج بود که نام خیرین خود را انتخاب کنند.[۲۸]
پانویسویرایش
- ↑ "Constantine I | Biography, Accomplishments, Death, & Facts". Encyclopaedia Britannica Online.
- ↑ "Constantine the Great". Catholic Encyclopedia. New Advent. Retrieved 9 January 2022.
- ↑ "St. Constantine". FaithND. University of Notre Dame. Retrieved 9 January 2022.
- ↑ "Saint Constantine the Great". Saint Constantine Ukrainian Catholic Church. Archived from the original on 25 February 2020.
- ↑ I. شهید، «رم و اعراب» (واشینگتن، دی سی: دامبارتون اوکس، 1984)، 65–93; H. A. Pohlsander, "Philip the Arab and Christianity", Historia 29:4 (1980): 463–73.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 272.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ Edwards, I.E.S.; Boardman, J.; Bowman, A.; Garnsey, P.; Cameron, A.; Cambridge University Press (1970). The Cambridge Ancient History: Volume 12, The Crisis of Empire, AD 193-337. Cambridge histories online (به انگلیسی). Cambridge University Press. p. 90-107. Retrieved 2023-06-02.
- ↑ Nolan and Lenski, Human Societies, 3–2.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 265–68.
- ↑ Drake, What Eusebius Knew, 21.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 3.
- ↑ Nolan and Lenski, Human Societies, 145–55.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 265–71.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 3.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 3.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 3.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 9–10.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 225.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 5–6.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 10-6.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 7-6.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 8.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 12-11.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 14-11.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 3.
- ↑ Kazhdan 1991, pp. 524–525.
- ↑ Jones, Martindale & Morris, p. 223.
- ↑ Salway, Benet (1994). "What's in a Name? A Survey of Roman Onomastic Practice from c. 700 B.C. to A.D. 700" (PDF). Journal of Roman Studies. 84: 124–145. doi:10.2307/300873. JSTOR 300873. S2CID 162435434. Archived (PDF) from the original on 2020-04-11.
- ↑ Odahl, Charles M. (2001). Constantine and the Christian empire. London: Routledge. pp. 40–41. ISBN 978-0-415-17485-5.
- ↑ Gabucci, Ada (2002). Ancient Rome: art, architecture and history. Los Angeles, CA: J. Paul Getty Museum. p. 141. ISBN 978-0-89236-656-9.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 39–42.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ Otto Seeck: Constantius 1.(به آلمانی) در: دائرةالمعارف واقعی باستانشناسی کلاسیک (RE). جلد IV,1، اشتوتگارت ۱۹۰۰، س. ۱۰۱۳–۱۰۲۶.
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ Conrad Benjamin: Constantinus 2.(به آلمانی) در: دائرةالمعارف واقعی باستانشناسی کلاسیک (RE). جلد IV,1، اشتوتگارت ۱۹۰۰، س. ۱۰۱۳–۱۰۲۶.
- ↑ MacMullen, Constantine, 21.
- ↑ Panegyrici Latini 8(5), 9(4); Lactantius, De Mortibus Persecutorum 8.7; Eusebius, Vita Constantini 1.13.3; Barnes, Constantine and Eusebius, 13, 290.
- ↑ Phelan, Marilyn E.; Phelan, Jay M. (8 June 2021). In His Footsteps: The Early Followers of Jesus (به انگلیسی). Wipf and Stock Publishers. p. 67. ISBN 978-1-66670-186-9.
"Constantine's mother Helena, was a Greek and a Christian".
- ↑ Stanton, Andrea L. (2012). Cultural Sociology of the Middle East, Asia, and Africa: An Encyclopedia (به انگلیسی). SAGE. p. 25. ISBN 978-1-4129-8176-7.
Constantine's mother, Helena, was a Greek form Asia Minor and also a devoted Christian who seemed to have influenced his choices.
- ↑ Vatikiotis, Michael (5 August 2021). Lives Between The Lines: A Journey in Search of the Lost Levant (به انگلیسی). Orion. p. 138. ISBN 978-1-4746-1322-4.
- ↑ Gibbon, Edward. The Decline and Fall of the Roman Empire (به انگلیسی). Vol. I. p. 407.
- ↑ Drijvers, J.W. Helena Augusta: The Mother of Constantine the Great and the Legend of Her finding the True Cross (Leiden, 1991) 9, 15–17.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 3.
- ↑ Tejirian, Eleanor H.; Simon, Reeva Spector (2012). Conflict, conquest, and conversion two thousand years of Christian missions in the Middle East. New York: Columbia University Press. p. 15. ISBN 978-0-231-51109-4.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 14–15.
- ↑ Bowman, p. 70; Potter, 283; Williams, 49, 65.
- ↑ Potter, 283; Williams, 49, 65.
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ Barnes, Constantine and Eusebius, 3.
- ↑ Lactantius, De Mortibus Persecutorum 7.1; Barnes, Constantine and Eusebius, 13, 290.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 3-8.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 42–43, 54.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 56–57.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 60.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 47.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 73-72.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 297.
- ↑ Barnes 1981, p. 19.
- ↑ "Manichaeism: Manichaeism in the Roman Empire". Encyclopedia.com (به انگلیسی). 2023-04-27. Retrieved 2023-04-30.
- ↑ ۵۷٫۰ ۵۷٫۱ Barnes 1981, p. 20.
- ↑ Williams 1985, p. 83–84.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 21.
- ↑ Eusebius, Vita Constantini 2.49–52; Barnes, Constantine and Eusebius, 21.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 22–25.<
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 73.
- ↑ MacMullen, Constantine, 24-25.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 73.
- ↑ Drake, "The Impact of Constantine on Christianity" (CC), 126; Elliott, "Constantine's Conversion," 425–26.
- ↑ Drake, "The Impact of Constantine on Christianity" (CC), 126.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 25–27.
- ↑ Lactantius, De Mortibus Persecutorum 19.2–6; Barnes, Constantine and Eusebius, 26.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 74-72.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 73.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 76-75.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 27.
- ↑ MacMullen, Constantine, 32.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 27–28.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 27.
- ↑ Mattingly, 233 -34; جنوبی، 170، 341.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 27-28.
- ↑ Jones, 59.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 28–29.
- ↑ MacMullen, Constantine, 39.
- ↑ Treadgold, 28.
- ↑ Gibbon, Edward, 1737–1794. (2018). History of The Decline and Fall of The Roman Empire. [Otbebookpublishing]. ISBN 978-3-96272-518-1. OCLC 1059411020.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 28–29.
- ↑ ۸۴٫۰ ۸۴٫۱ Barnes, Constantine and Eusebius, 29.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 80-79.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 16-17.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 81-80.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 81.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 81-80.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 81–83.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 83-82.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 83-82.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 83-85.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 86.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 28.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 83.
- ↑ MacMullen, Constantine, 40.
- ↑ MacMullen, Constantine, 40.
- ↑ MacMullen, Constantine, 39.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 29.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 29.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 30–31.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 30.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 31.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 32.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 32–34.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 33.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 36–37.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 34–35.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 34.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 34–35.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 68.
- ↑ Cameron, The Reign of Constantine تاریخ باستان, 68.
- ↑ Lactantius, De Mortibus Persecutorum 30.1; Barnes, Constantine and Eusebius, 40–41.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 41.
- ↑ Potter, The Roman Empire at Bay, 352.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 35–37.
- ↑ Potter, The Roman Empire at Bay, 353.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 36–37.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 36–37.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 96-95.
- ↑ Lactantius, De Mortibus Persecutorum 34; Eusebius, Historia Ecclesiastica 8.17; Barnes, Constantine and Eusebius, 304.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 39.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 41.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 39.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 96.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 38.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 37.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 37–39.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 37–39.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 38–39.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 40.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 41.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 41.
- ↑ MacMullen, Constantine, 65.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 71.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 41.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 41.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 41.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 41.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 102.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 41.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, -42-41.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 42.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 103.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 103.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 41.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 42.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 42.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 42.
- ↑ Jones, 71.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 104.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 42.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 107.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 42.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 42.
- ↑ Lactantius, De Mortibus Persecutorum 44.8; Barnes, Constantine and Eusebius, 43.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 108.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 43.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 306.
- ↑ Cameron, The Reign of Constantine تاریخ باستان, 71.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 105.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 43.
- ↑ Eusebius, Vita Constantini 1.27–29; Barnes, Constantine and Eusebius, 43.
- ↑ "Battle of Milvian Bridge - Summary, Facts, Outcome, & Significance". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 2021-02-12. Retrieved 2023-04-15.
- ↑ Drake, "Impact of Constantine on Christianity" (CC), 113.
- ↑ Cameron, and Hall, Life of Constantine, 208.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 43.
- ↑ MacMullen, Constantine, 78.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 43.
- ↑ "Where did the Battle of the Milvian Bridge take place?". Answers (به انگلیسی). 2017-10-25. Retrieved 2023-04-15.
- ↑ "Religions that survived because of historical military conquests". Deseret News (به انگلیسی). 2017-02-03. Retrieved 2023-04-12.
- ↑ Cameron, The Reign of Constantine تاریخ باستان, 71.
- ↑ R. Ross Holloway, Constantine and Rome (New Haven: Yale University Press, 2004), 3, citing Kraft, "Das Silbermedaillon Constantins des Grosses mit dem Christusmonogram auf dem Helm," Jahrbuch für Numismatik und Geldgeschichte 5–6 (1954/55): 151–78.
- ↑ Cameron, The Reign of Constantine تاریخ باستان, 71.
- ↑ Head of the bronze colossus, Capitoline Museums
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 81.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 74-71.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 44.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 44–45.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 44–45.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 44.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 44–45.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 46.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 46.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 44.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 45–47.
- ↑ ۱۸۸٫۰ ۱۸۸٫۱ Barnes, Constantine and Eusebius, 47.
- ↑ Curran, Pagan City and Christian Capital, 80–83.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 47.
- ↑ Curran, Pagan City and Christian Capital, 85–83.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 109.
- ↑ Curran, Pagan City and Christian Capital, 101.
- ↑ Curran, Pagan City and Christian Capital, 96–93.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 109.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 25.
- ↑ Byfield, Ted, ed. The Christians: Their First Two Thousand Years. vol. III. p. 148. "The sign in the sky that changed history". Archived from the original on 19 January 2016. Retrieved 5 February 2016.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 38-39.
- ↑ Carrié and Rouselle, L'Empire Romain en mutation, 229.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 41-42.
- ↑ Carrié and Rouselle, L'Empire Romain en mutation, -230-229.
- ↑ Timothy E. Gregory, A History of Byzantium. Chichester: John Wiley & Sons, 2010, شابک ۹۷۸−۱−۴۰۵۱−۸۴۷۱−۷, p. 54
- ↑ Philip Schaff, ed. , Nicene and Post-nicene Fathers: Second Series. New York: Cosimo, 2007, شابک ۹۷۸−۱−۶۰۲۰۶−۵۰۸−۶, p. 418, footnote 6.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 42-43.
- ↑ Scarre, Chronicle of the Roman Emperors, 215.
- ↑ "Conversion Of Constantine-Edward Gibbon: PT-1". Advocatetanmoy Law Library (به انگلیسی). 2020-06-29. Retrieved 2023-04-16.
- ↑ Sherrard, ed. Krieger, Byzantium, Silver Burdett Company, Morristown, NJ, 1966 p. 15
- ↑ Sinnigen & Boak, A History of Rome to A.D. 565, 6th ed. , Macmillan Publishing Co. , Inc. , New York, 1977 pp. 409–10
- ↑ Norwich, Byzantium: The Early Centuries, Penguin Books, Middlesex, 1988, p. 40
- ↑ Sherrard, ed. Krieger, Byzantium, Silver Burdett Company, Morristown, NJ, 1966 p. 18
- ↑ Gilbert Dagron, Naissance d'une Capitale, 24
- ↑ پطرس پاتریسی excerpta Vaticana, 190: Κωνσταντίνος εβουλεύσατο πρώτον εν Σαρδική μεταγαγείν τά δημόσια· φιλών τε τήν πόλιν εκείνην συνεχώς έλεγεν "η εμή Ρώμη Σαρδική εστι."
- ↑ Dagron, Naissance d'une Capitale, 15/19
- ↑ ۲۱۴٫۰ ۲۱۴٫۱ "Constantinople" in The Oxford Dictionary of Byzantium, Oxford University Press, Oxford, 1991, p. 508. شابک ۰−۱۹−۵۰۴۶۵۲−۸
- ↑ Sardonyx cameo depicting constantine the great crowned by Constantinople, 4th century AD بایگانیشده در ۱۶ مارس ۲۰۰۶ توسط Wayback Machine at "The Road to Byzantium: Luxury Arts of Antiquity". The Hermitage Rooms at Somerset House (30 March 2006 – 3 September 2006)
- ↑ Philostorgius, Historia Ecclesiastica 2.9
- ↑ According to the Reallexikon für Antike und Christentum, vol. 164 (Stuttgart: A. Hiersemann, 2005), column 442, there is no evidence for the tradition that Constantine officially dubbed the city "New Rome" (Nova Roma or Nea Rhome). Commemorative coins that were issued during the 330s already refer to the city as Constantinopolis (Michael Grant, The Climax of Rome (London: Weidenfeld and Nicolson, 1968), 133). It is possible that the emperor called the city "Second Rome" (Deutera Rhome) by official decree, as reported by the 5th-century church historian Socrates of Constantinople.
- ↑ ۲۱۸٫۰ ۲۱۸٫۱ "The alliance between church and empire". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1999-07-28. Retrieved 2023-05-04.
- ↑ Bowder, Diana (1987). The Age of Constantine and Julian (به انگلیسی). Barnes & Noble Books. p. 28. ISBN 978-0-06-490601-2.
- ↑ R. Gerberding and J. H. Moran Cruz, Medieval Worlds (New York: Houghton Mifflin Company, 2004) p. 55.
- ↑ "Theodosius I". Christian History | Learn the History of Christianity & the Church (به انگلیسی). Retrieved 2021-07-23.
- ↑ "Gratian" Encyclopædia Britannica. 2008. Encyclopædia Britannica Online. 3 February 2008.
- ↑ Pontifex Maximus بایگانیشده در ۳ مارس ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine Livius.org article by Jona Lendering retrieved 21 August 2011
- ↑ پیتر براون (تاریخ), The Rise of Christendom 2nd edition (Oxford, Blackwell Publishing, 2003) p. 60
- ↑ پیتر براون، The Rise of Christendom 2nd edition (Oxford, Blackwell Publishing, 2003) p. 60
- ↑ R. Gerberding and J. H. Moran Cruz, Medieval Worlds (New York: Houghton Mifflin Company, 2004) pp. 55–56.
- ↑ "History & Architecture". Old St. Peter’s Basilica (به انگلیسی). 2021-12-16. Retrieved 2023-04-29.
- ↑ رمز ژوستینیان 3.12.2
- ↑ مجموعه قوانین تئودوسیوس 16.2.5
- ↑ R. MacMullen, "Christianizing The Roman Empire A.D. 100–400, Yale University Press, 1984, p. 44, شابک ۰−۳۰۰−۰۳۶۴۲−۶
- ↑ Klimczak, Natalia (2019-09-26). "Was the Emperor Constantine a True Christian or Was He a Secret Pagan?". Ancient Origins Reconstructing the story of humanity's past (به انگلیسی). Retrieved 2023-05-04.
- ↑ "Constantine I - Legacy". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1999-07-26. Retrieved 2023-05-04.
- ↑ Chapman, John. "Donatists." The Catholic Encyclopedia Vol. 5. New York: Robert Appleton Company, 1909. 17 October 2022 This article incorporates text from this source, which is in the public domain.
- ↑ "Church Fathers: Life of Constantine, Book III (Eusebius)". www.newadvent.org.
- ↑ ۲۳۵٫۰ ۲۳۵٫۱ Cf. Adrian Goldsworthy, How Rome Fell, 187
- ↑ Stemberger, Gunter (1999). Jews and Christians in the Holy Land. A&C Black. pp. 37–38. ISBN 978-0-567-23050-8.
اگر یهودی یک برده مسیحی یا یکی از افراد جامعه دینی دیگر را خریده و ختنه کرده باشد، در هیچ شرایطی نمیتواند شخص ختنه شده را در بردگی نگه دارد. بلکه هرکسی که دچار چنین چیزی شود، از امتیاز آزادی برخوردار خواهد شد.
- ↑ Schäfer, Peter (2003). The History of the Jews in the Greco-Roman World. Routledge. p. 182. ISBN 978-1-134-40317-2.
کنستانتین ختنه بردگان مسیحی را ممنوع کرد و هر بردهای را با وجود این ممنوعیت ختنه شده مرد آزاد اعلام کرد.
- ↑ ۲۳۸٫۰ ۲۳۸٫۱ "Arianism". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1998-07-20. Retrieved 2023-04-30.
- ↑ Richards, Jeffrey. The Popes and the Papacy in the Early Middle Ages 476–752 (London: Routledge & Kegan Paul, 1979) 14–15; The Popes and the Papacy in the Early Middle Ages 476–752 (London: Routledge & Kegan Paul, 1979) 15.
- ↑ Richards, Jeffrey. The Popes and the Papacy in the Early Middle Ages 476–752 (London: Routledge & Kegan Paul, 1979) pp. 15–16.
- ↑ Norwich, John Julius (1996). Byzantium (First American ed.). New York. pp. 54–57. ISBN 0-394-53778-5. OCLC 18164817.
- ↑ "Christology". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 2007-03-22. Retrieved 2023-05-07.
- ↑ "What is Donatism?". GotQuestions.org (به انگلیسی). 2016-01-07. Retrieved 2023-05-04.
- ↑ "Constantine I". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1999-07-26. Retrieved 2023-05-04.
- ↑ "Council of Arles - Description, History, & Facts". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1998-07-20. Retrieved 2023-05-23.
- ↑ Frend, W.H.C. , "The Donatist Church; A Movement of Protest in Roman North Africa," (1952 Oxford), pp. 156–162
- ↑ Christol & Nony, Rome et son Empire, 241
- ↑ Carrié and Rouselle, L'Empire Romain en mutation, 660.
- ↑ Carrié and Rouselle, L'Empire Romain en mutation, 658–59.
- ↑ Inscriptiones Latinae Selectae, archived from the original on 20 July 2012, retrieved 5 February 2016; Carrié & Rousselle, L'Empire Romain, p. 659
- ↑ Carrié and Rouselle, L'Empire Romain en mutation, 660.
- ↑ Cf. Arnhein, The Senatorial Aristocracy in the Later Roman Empire, quoted by Perry Anderson, Passages from Antiquity to Feudalism, 101.
- ↑ Carrié & Rousselle, p.657 citing T.D. Barnes, "Statistics and the Conversion of the Roman Aristocracy", Journal of Roman Studies, 85, 1995
- ↑ Walter Scheidel, "The Monetary Systems of the Han and Roman Empires", 174/175
- ↑ De Rebus Bellicis, 2.
- ↑ Sandro Mazzarino, according to Christol & Nony, Rome et son Empire, 246
- ↑ Carrié and Rouselle, L'Empire Romain en mutation, 245–246.
- ↑ "What was Constantine's family life like?". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 2019-09-05. Retrieved 2023-03-27.
- ↑ Guthrie, The Execution of Crispus, 325–326.
- ↑ Guthrie, The Execution of Crispus, 326.
- ↑ Guthrie, The Execution of Crispus, 326.
- ↑ Encyclopedia of Roman Empire. MobileReference.com. 2008. ISBN 978-1-60501-314-5. Retrieved 5 October 2014.
- ↑ Guthrie, The Execution of Crispus, 327–326.
- ↑ Woods, Death of the Empress ص=71-72.
- ↑ Christol & Nony, Rome et son Empire, 237/238
- ↑ Cf. Adrian Goldsworthy, How Rome Fell, 189 & 191
- ↑ Madgearu, Alexandru (2008). Istoria Militară a Daciei Post Romane 275–376. Cetatea de Scaun. شابک ۹۷۸−۹۷۳−۸۹۶۶−۷۰−۳, pp. 64–126.
- ↑ "Istoria militară a Daciei post-romane (275-614) – Editura Cetatea de Scaun". Editura Cetatea de Scaun (به رومانیایی). 2016-11-01. p. 64–126. Retrieved 2023-04-08.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 261.
- ↑ Eusebius, VC 4.9ff, cited in Barnes, Constantine and Eusebius, 259.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 259.
- ↑ "Google Books". Google (به انگلیسی). 2010-09-07. Retrieved 2023-04-16.
- ↑ Eusebius, Vita Constantini 4.58–60; Barnes, Constantine and Eusebius, 259.
- ↑ Eusebius, Vita Constantini 4.61; Barnes, Constantine and Eusebius, 259.
- ↑ Eusebius, Vita Constantini 4.62.
- ↑ Eusebius, Vita Constantini 4.62.4.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 75-76.
- ↑ از آنجا که او بسیار پیر بود، نمیتوانست برای غسل تعمید در آب غوطهور شود، و به همین دلیل، قوانین غسل تعمید به آنچه امروز است تغییر داده شد و تنها آب روی پیشانی گذاشته شد. در این دوره، غسل تعمید نوزاد (معمولاً در شرایط اضطراری) هنوز در غرب به یک امر عادی تبدیل نشده بود. Thomas M. Finn, Early Christian Baptism and the Catechumenate: East and West Syria (Collegeville: The Liturgical Press/Michael Glazier, 1992); Philip Rousseau, "Baptism," in Late Antiquity: A Guide to the Post Classical World, ed. G.W. Bowersock, Peter Brown, and Oleg Grabar (Cambridge, MA: Belknap Press, 1999).
- ↑ Marilena Amerise, 'Il battesimo di Costantino il Grande."
- ↑ Cameron, The Reign of Constantine تاریخ باستان, 82.
- ↑ Julian, Orations 1.18.b.
- ↑ Origo Constantini Imperiatoris (The Lineage of the Emperor Constantine) c. 340–390.
- ↑ Sextus Aurelius Victor, Historiae abbreviatae XLI.16.
- ↑ Fowden, The Last Days of Constantine, 148-149.
- ↑ Pohlsander, Emperor Constantine, 75–76.
- ↑ A. A. Vasiliev (1848). "Imperial Porphyry Sarcophagi in Constantinople" (PDF). Dumbarton Oaks Papers. 4: 1+3–26. doi:10.2307/1291047. JSTOR 1291047. Archived (PDF) from the original on 2019-12-31.
- ↑ Majeska, George P (1984). Russian Travelers to Constantinople in the Fourteenth and Fifteenth Centuries. ISBN 978-0-88402-101-8. Retrieved 15 April 2017 – via Google Knihy.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 71.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 72.
- ↑ "Byzantine first & last times". Byzantium.xronikon.com. Retrieved 7 November 2012.
- ↑ "Barba – NumisWiki, The Collaborative Numismatics Project". Forumancientcoins.com. Retrieved 7 November 2012.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 91.
- ↑ Jane E. Everson (2001). The Italian Romance Epic in the Age of Humanism: The Matter of Italy and the World of Rome. Oxford University Press. p. 34. ISBN 978-0-19-816015-1.
- ↑ Stewart James Mottram (2008). Empire and Nation in Early English Renaissance Literature. Boydell & Brewer Ltd. p. 17. ISBN 978-1-84384-182-1.
- ↑ Richard L. Kagan (2009). Clio and the Crown: The Politics of History in Medieval and Early Modern Spain. JHU Press. p. 135. ISBN 978-1-4214-0165-2.
- ↑ Paul Magdalino (2003). Byzantinum in the Year 1000. BRILL. p. 187. ISBN 9004120971.
- ↑ Theofili Kampianaki (2022). John Zonaras' Epitome of Histories: A Compendium of Jewish-Roman History and Its Reception. Oxford University Press. p. 91. ISBN 978-0-19-268858-3.
- ↑ Tristan Marshall (18 November 2000). Theatre and Empire: Great Britain on the London Stages under James VI and I. Manchester University Press. pp. 36–7. ISBN 978-0-7190-5748-9. Retrieved 14 December 2012.
- ↑ An Empire of Memory: The Legend of Charlemagne, the Franks, and Jerusalem before the First Crusade. Oxford University Press. 2011. p. 22. ISBN 978-0-19-161640-2.
- ↑ Mandell Creighton; Justin Winsor; Samuel Rawson Gardiner; Reginald Lane Poole; Sir John Goronwy Edwards (1887). The English Historical Review, Volume 2. Oxford University Press. p. 670.
- ↑ Anthony Bale (2019). The Cambridge Companion to the Literature of the Crusades. Cambridge University Press. p. 204. ISBN 978-1-108-47451-1.
- ↑ Winifred Joy Mulligan, The British Constantine: an English historical myth Journal of Medieval and Renaissance Studies 8 (1978), pp. 262–264.
- ↑ "Niš: Vinik osta pusto brdo". NOVOSTI.
- ↑ "Edict of Milan celebration to begin in Niš". 17 January 2013.
- ↑ Pohlsander, The Emperor Constantine, 92-93.
- ↑ Lieu, "Constantine in Legendary Literature" (CC), 305.
- ↑ Lieu and Montserrat, From Constantine to Julian: Pagan and Byzantine Views.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 272-273.
- ↑ ۳۰۹٫۰ ۳۰۹٫۱ Barnes, Constantine and Eusebius, 273.
- ↑ Johannes Leunclavius, Apologia pro Zosimo adversus Evagrii, Nicephori Callisti et aliorum acerbas criminationes (Defence of Zosimus against the Unjustified Charges of Evagrius, Nicephorus Callistus, and Others) (Basel, 1576), cited in Barnes, Constantine and Eusebius, 273.
- ↑ Caesar Baronius, Annales Ecclesiastici 3 (Antwerp, 1623), cited in Barnes, Constantine and Eusebius, 274.
- ↑ Edward Gibbon, The Decline and Fall of the Roman Empire Chapter 18, cited in Barnes, Constantine and Eusebius, 274.<
- ↑ Gibbon, Decline and Fall, 1.256; David P. Jordan, "Gibbon's 'Age of Constantine' and the Fall of Rome", History and Theory 8:1 (1969): 71–96.
- ↑ Jacob Burckhardt, Die Zeit Constantins des Grossen (Basel, 1853; revised edition, Leipzig, 1880), cited in Barnes, Constantine and Eusebius, 274.
- ↑ Nolan and Lenski, Human Societies, 7.
- ↑ Nolan and Lenski, Human Societies, 7-8.
- ↑ Barnes, Constantine and Eusebius, 274.
- ↑ Nolan and Lenski, Human Societies, 8.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 283.
- ↑ Odahl, Constantine and the Christian Empire, 283.
- ↑ Averil Cameron, "Introduction," in Constantine: History, Historiography, and Legend, ed. Samuel N.C. Lieu and Dominic Montserrat (New York: Routledge, 1998), 3.
- ↑ Nolan and Lenski, Human Societies, 10.
- ↑ Quand notre monde est devenu chretien, Fabian E. Udoh, review, Theological Studies, June 2008
- ↑ Canella, Tessa. Gli Actus Silvestri fra Oriente e Occidente: Storia e diffusione di una leggenda Costantiniana. Academia. pp. 243–44. Retrieved 10 May 2021.
- ↑ Lieu، Constantine in Legendary Literature، 298–301.
- ↑ Lieu، Constantine in Legendary Literature، 303–301.
- ↑ Henry Charles Lea, "The 'Donation of Constantine'". The English Historical Review 10: 37 (1895), 86–87.
- ↑ Inferno 19.115; Paradisio 20.55; cf. De Monarchia 3.10.
- ↑ Nolan and Lenski, Human Societies, 6.
- ↑ Henry of Huntingdon, Historia Anglorum, Book I, ch. 37.
- ↑ ۳۳۱٫۰ ۳۳۱٫۱ Greenway, Diana (Ed.); Henry of Huntingdon (1996). Historia Anglorum: The History of the English People. Oxford University Press. p. civ. ISBN 978-0-19-822224-8.
منابعویرایش
منابع باستانیویرایش
- Athanasius of Alexandria. Apologia contra Arianos (Defence against the Arians) c. 349.
- Atkinson, M. , and Archibald Robertson, trans. Apologia Contra Arianos. From Nicene and Post-Nicene Fathers, Second Series, Vol. 4. Edited by Philip Schaff and Henry Wace. Buffalo, NY: Christian Literature Publishing Co. , 1892. Revised and edited for New Advent by Kevin Knight. Online at New Advent. Retrieved 14 August 2009.
- Athanasius of Alexandria Epistola de Decretis Nicaenae Synodi (Letter on the Decrees of the Council of Nicaea) c. 352.
- Newman, John Henry, trans. De Decretis. From Nicene and Post-Nicene Fathers, Second Series, Vol. 4. Edited by Philip Schaff and Henry Wace. Buffalo, NY: Christian Literature Publishing Co. , 1892. Revised and edited for New Advent by Kevin Knight. Online at New Advent. Retrieved 28 September 2009.
- Athanasius of Alexandria Historia Arianorum (History of the Arians) c. 357.
- Atkinson, M. , and Archibald Robertson, trans. Historia Arianorum. From Nicene and Post-Nicene Fathers, Second Series, Vol. 4. Edited by Philip Schaff and Henry Wace. Buffalo, NY: Christian Literature Publishing Co. , 1892. Revised and edited for New Advent by Kevin Knight. Online at New Advent. Retrieved 14 August 2009.
- Aurelius Victor, Liber de Caesaribus (Book on the Caesars) c. 361.
- Codex Theodosianus (Theodosian Code) 439.
- Mommsen, T. and Paul M. Meyer, eds. Theodosiani libri XVI cum Constitutionibus Sirmondianis et Leges novellae ad Theodosianum pertinentes2 (in Latin). Berlin: Weidmann, [1905] 1954. Compiled by Nicholas Palmer, revised by Tony Honoré for Oxford Text Archive, 1984. Prepared for online use by R.W.B. Salway, 1999. Preface, books 1–8. Online at University College London and the University of Grenoble. Retrieved 25 August 2009.
- Unknown edition (in Latin). Online at AncientRome.ru. Retrieved 15 August 2009.
- Codex Justinianeus (Justinianic Code or Code of Justinian).
- Scott, Samuel P. , trans. The Code of Justinian, in The Civil Law. 17 vols. 1932. Online at the Constitution Society. Retrieved 14 August 2009.
- Krueger, Paul, ed. (1954). Codex Justinianus (به لاتین). Berlin. Archived from the original on 31 August 2012. Retrieved 28 September 2009 – via University of Grenoble.
- Epitome de Caesaribus (Epitome on the Caesars) c. 395.
- Banchich, Thomas M. , trans. A Booklet About the Style of Life and the Manners of the Imperatores. Canisius College Translated Texts 1. Buffalo, NY: Canisius College, 2009. Online at De Imperatoribus Romanis. Retrieved 15 August 2009.
- De Rebus Bellicis (On Military Matters) fourth/fifth century.
- Eunapius, History from Dexippus first edition c. 390, second edition c. 415. [Fragmentary]
- Eusebius of Caesarea.
- Historia Ecclesiastica (Church History) first seven books c. 300, eighth and ninth book c. 313, tenth book c. 315, epilogue c. 325.
- Williamson, G.A. , trans. Church History. London: Penguin, 1989. شابک ۰-۱۴-۰۴۴۵۳۵-۸
- McGiffert, Arthur Cushman, trans. Church History. From Nicene and Post-Nicene Fathers, Second Series, Vol. 1. Edited by Philip Schaff and Henry Wace. Buffalo, NY: Christian Literature Publishing Co. , 1890. Revised and edited for New Advent by Kevin Knight. Online at New Advent. Retrieved 28 September 2009.
- Oratio de Laudibus Constantini (Oration in Praise of Constantine, sometimes the Tricennial Oration) 336.
- Richardson, Ernest Cushing, trans. Oration in Praise of Constantine. From Nicene and Post-Nicene Fathers, Second Series, Vol. 1. Edited by Philip Schaff and Henry Wace. Buffalo, NY: Christian Literature Publishing Co. , 1890. Revised and edited for New Advent by Kevin Knight. Online at New Advent. Retrieved 16 August 2009.
- Vita Constantini (The Life of the Blessed Emperor Constantine) c. 336–339.
- Richardson, Ernest Cushing, trans. Life of Constantine. From Nicene and Post-Nicene Fathers, Second Series, Vol. 1. Edited by Philip Schaff and Henry Wace. Buffalo, NY: Christian Literature Publishing Co. , 1890. Revised and edited for New Advent by Kevin Knight. Online at New Advent. Retrieved 9 June 2009.
- Life of the Blessed Emperor Constantine. 2009. Reprint of Bagster edition [1845]. Evolution Publishing. شابک ۹۷۸-۱-۸۸۹۷۵۸-۹۳-۰.
- Cameron, Averil and Stuart Hall, trans. Life of Constantine. 1999. Oxford University Press. شابک ۰-۱۹-۸۱۴۹۲۴-۷.
- Historia Ecclesiastica (Church History) first seven books c. 300, eighth and ninth book c. 313, tenth book c. 315, epilogue c. 325.
- Eutropius, Breviarium ab Urbe Condita (Abbreviated History from the City's Founding) c. 369.
- Watson, John Henry, trans. Justin, Cornelius Nepos and Eutropius. London: George Bell & Sons, 1886. Online at Tertullian. Retrieved 28 September 2009.
- Festus, Breviarium Festi (The Abbreviated History of Festus) c. 370.
- Banchich, Thomas M. , and Jennifer A. Meka, trans. Breviarium of the Accomplishments of the Roman People. Canisius College Translated Texts 2. Buffalo, NY: Canisius College, 2001. Online at De Imperatoribus Romanis. Retrieved 15 August 2009.
- Chronicon, (Chronicle) c. 380.
- Pearse, Roger, et al.. , trans. The Chronicle of St. Jerome, in Early Church Fathers: Additional Texts. Tertullian, 2005. Online at Tertullian. Retrieved 14 August 2009.
- Jordanes، De origine actibusque Getarum [Getica] (The Origin and Deeds of the Goths) c. 551.
- Mierow, Charles C., trans. The Origins and Deeds of the Goths. Princeton: Princeton University Press, 1915.
- Online at the University of Calgary. Retrieved 28 September 2009.
- The Gothic History of Jordanes. 2006. Reprint of 1915 edition. Evolution Publishing. شابک ۹۷۸−۱−۸۸۹۷۵۸−۷۷−۰. The Christian Roman Empire series
- Mierow, Charles C., trans. The Origins and Deeds of the Goths. Princeton: Princeton University Press, 1915.
- Lactantius، De mortibus persecutorum (On the Deaths of the Persecutors) c. 313–315.
- Fletcher, William, trans. Of the Manner in Which the Persecutors Died. From Ante-Nicene Fathers, Vol. 7. Edited by Alexander Roberts, James Donaldson, and A. Cleveland Coxe. Buffalo, NY: Christian Literature Publishing Co. , 1886. Revised and edited for New Advent by Kevin Knight. Online at New Advent. Retrieved 9 June 2009.
- Libanius, Orationes (Orations) c. 362–365.
- Optatus, Libri VII de Schismate Donatistarum (Seven Books on the Schism of the Donatists) first edition c. 365–367, second edition c. 385.
- Vassall-Phillips, O.R. , trans. The Work of St. Optatus Against the Donatists. London: Longmans, Green, & Co. , 1917. Transcribed at tertullian.org by Roger Pearse, 2006. Online at Tertullian. Retrieved 9 June 2009.
- Edwards, Mark, ed. (1997). Optatus: Against the Donatists. doi:10.3828/978-0-85323-752-5. ISBN 978-0-85323-752-5.
- Origo Constantini Imperiatoris (The Lineage of the Emperor Constantine) c. 340–390.
- Rolfe, J.C. , trans. Excerpta Valesiana, in vol. 3 of Rolfe's translation of Ammianus Marcellinus' History. Loeb ed. London: Heinemann, 1952. Online at LacusCurtius. Retrieved 16 August 2009.
- Paulus Orosius, Historiarum Adversum Paganos Libri VII (Seven Books of History Against the Pagans) c. 417.
- XII Panegyrici Latini (Twelve Latin Panegyircs) relevant panegyrics dated 289, 291, 297, 298, 307, 310, 311, 313 and 321.
- Philostorgius, Historia Ecclesiastica (Church History) c. 433.
- Walford, Edward, trans. Epitome of the Ecclesiastical History of Philostorgius, Compiled by Photius, Patriarch of Constantinople. London: Henry G. Bohn, 1855. Online at Tertullian. Retrieved 15 August 2009.
- Praxagoras of Athens, Historia (History of Constantine the Great) c. 337. [Fragmentary]
- Socrates of Constantinople (Scholasticus), Historia Ecclesiastica (Church History) c. 443.
- Zenos, A.C. , trans. Ecclesiastical History. From Nicene and Post-Nicene Fathers, Second Series, Vol. 2. Edited by Philip Schaff and Henry Wace. Buffalo, NY: Christian Literature Publishing Co. , 1890. Revised and edited for New Advent by Kevin Knight. Online at New Advent. Retrieved 14 August 2009.
- Sozomen, Historia Ecclesiastica (Church History) c. 445.
- Hartranft, Chester D. Ecclesiastical History. From Nicene and Post-Nicene Fathers, Second Series, Vol. 2. Edited by Philip Schaff and Henry Wace. Buffalo, NY: Christian Literature Publishing Co. , 1890. Revised and edited for New Advent by Kevin Knight. Online at New Advent. Retrieved 15 August 2009.
- Theodoret, Historia Ecclesiastica (Church History) c. 448.
- Jackson, Blomfield, trans. Ecclesiastical History. From Nicene and Post-Nicene Fathers, Second Series, Vol. 3. Edited by Philip Schaff and Henry Wace. Buffalo, NY: Christian Literature Publishing Co. , 1892. Revised and edited for New Advent by Kevin Knight. Online at New Advent. Retrieved 15 August 2009.
- Zosimus, Historia Nova (New History) c. 500.
- Unknown, trans. The History of Count Zosimus. London: Green and Champlin, 1814. Online at Tertullian. Retrieved 15 August 2009.
منابع جدیدویرایش
- Alföldi, Andrew. The Conversion of Constantine and Pagan Rome. Translated by Harold Mattingly. Oxford: Clarendon Press, 1948.
- Anderson, Perry (2013) [1974]. Passages from Antiquity to Feudalism. Verso Books. ISBN 978-1-78168-008-7.
- Barnes, Timothy D. (1982). The New Empire of Diocletian and Constantine. Cambridge, MA: Harvard University Press. doi:10.4159/harvard.9780674280670. ISBN 0-674-28066-0. Archived from the original on 19 March 2023. Retrieved 9 January 2022.
- Armstrong, Gregory T. (1964). "Church and State Relations: The Changes Wrought by Constantine". Journal of the American Academy of Religion. XXXII: 1–7. doi:10.1093/jaarel/XXXII.1.1.
- Armstrong, Gregory T. (1974). "Constantine's Churches: Symbol and Structure". Journal of the Society of Architectural Historians. 33 (1): 5–16. doi:10.2307/988835. JSTOR 988835.
- Barnes, T. D. (1973). "Lactantius and Constantine". Journal of Roman Studies. 63: 29–46. doi:10.2307/299163. JSTOR 299163. S2CID 163051414.
- Barnes, Timothy D. (1981). Constantine and Eusebius. Cambridge, MA: Harvard University Press. ISBN 978-0-674-16531-1.
- Barnes, Timothy D. (1982). The New Empire of Diocletian and Constantine. doi:10.4159/harvard.9780674280670. ISBN 978-0-674-28067-0. S2CID 162343436.
- Barnes, T. D. (1985). "Constantine and the Christians of Persia". Journal of Roman Studies. 75: 126–136. doi:10.2307/300656. JSTOR 300656. S2CID 162744718.
- Barnes, Timothy (2011). Constantine: Dynasty, Religion and Power in the Later Roman Empire. Oxford: Wiley-Blackwell. ISBN 978-1-4051-1727-2.
- Bowman, Alan K. (2005). "Diocletian and the first tetrarchy, a.d. 284–305". The Cambridge Ancient History. pp. 67–89. doi:10.1017/CHOL9780521301992.004. ISBN 978-1-139-05392-1.
- Cameron, Averil (2005). "The Reign of Constantine, a.d. 306–337". تاریخ باستان کمبریج. pp. 90–109. doi:10.1017/CHOL9780521301992.005. ISBN 978-1-139-05392-1.
- Carrié, Jean-Michel; Rouselle, Aline (1999). L'Empire Romain en mutation- des Sévères à Constantin, 192–337. Paris: Seuil. ISBN 2-02-025819-6.
- Christol, Michel; Nony, D. (2003). Rome et son Empire. Paris: Hachette. ISBN 2-02-025819-6.
- Corcoran, Simon (1996). The Empire of the Tetrarchs: Imperial Pronouncements and Government, AD 284–324. Oxford: Clarendon Press. ISBN 0-19-815304-X.
- Curran, John (2000). Pagan City and Christian Capital (Hardcover ed.). Oxford: Clarendon Press. ISBN 0-19-815278-7. Paperback شابک ۰−۱۹−۹۲۵۴۲۰−۶
- Dagron, Gilbert (1984). Naissance d'une Capitale: Constantinople et ses institutions de 330 a 451. Paris: Presses Universitaires de France. ISBN 2-13-038902-3.
- Digeser, Elizabeth DePalma (2000). The Making of A Christian Empire: Lactantius and Rome. London: Cornell University Press. ISBN 0-8014-3594-3.
- Downey, Glanville (1957). "Education in the Christian Roman Empire: Christian and Pagan Theories under Constantine and His Successors". Speculum. 32 (1): 48–61. doi:10.2307/2849245. JSTOR 2849245. S2CID 161904593.
- Drake, H. A. (1988). "What Eusebius Knew: The Genesis of the "Vita Constantini"". Classical Philology. 83: 20–38. doi:10.1086/367077. S2CID 162370910.
- Drake, H. A. (1995). "Constantine and Consensus". Church History. 64 (1): 1–15. doi:10.2307/3168653. JSTOR 3168653. S2CID 163129848.
- Drake, H. A. (1996). "Lambs into Lions: Explaining Early Christian Intolerance". Past & Present. 153: 3–36. doi:10.1093/past/153.1.3.
- Nolan, Patrick; Lenski, Gerhard (2014). Human Societies: An Introduction to Macrosociology. United Kingdom: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-938245-3.
- Drake, H. A. (2000). Constantine and the Bishops: The Politics of Intolerance. Baltimore: Johns Hopkins University Press. ISBN 0-8018-6218-3.
- Elliott, T. G. (1987). "Constantine's Conversion: Do We Really Need It?". Phoenix. 41 (4): 420–438. doi:10.2307/1088714. JSTOR 1088714.
- Elliott, T. G. (1991). "Eusebian Frauds in the "Vita Constantini"". Phoenix. 45 (2): 162–171. doi:10.2307/1088553. JSTOR 1088553.
- Elliott, T. G. (1996). The Christianity of Constantine the Great. Scranton, PA: University of Scranton Press. ISBN 0-940866-59-5.
- Fowden, Garth (1988). "Between Pagans and Christians". Journal of Roman Studies. 78: 173–182. doi:10.2307/301456. JSTOR 301456. S2CID 163374397.
- Fowden, Garth (1994). "The Last Days of Constantine: Oppositional Versions and their Influence". Journal of Roman Studies. 84: 146–170. doi:10.2307/300874. JSTOR 300874. S2CID 161959828.
- Fubini, Riccardo (1996). "Humanism and Truth: Valla Writes Against the Donation of Constantine". Journal of the History of Ideas. 57: 79–86. doi:10.1353/jhi.1996.0004. S2CID 170927536.
- Gibbon, Edward (1952) [1789]. انحطاط و سقوط امپراتوری روم. شرکت دانشنامه بریتانیکا in 2 volumes.
- Goldsworthy, Adrian (2009). How Rome Fell. Yale University Press. ISBN 978-0-300-13719-4.
- Grant, Robert M. (1975). "Religion and Politics at the Council at Nicaea". The Journal of Religion. 55: 1–12. doi:10.1086/486406. S2CID 170410226.
- Guthrie, Patrick (1966). "The Execution of Crispus". Phoenix. 20 (4): 325–331. doi:10.2307/1087057. JSTOR 1087057.
- Helgeland, John (1974). "Christians and the Roman Army A.D. 173–337". Church History. 43 (2): 149–163. doi:10.2307/3163949. JSTOR 3163949. S2CID 162376477.
- Jones, A.H.M.; J.R. Martindale & J. Morris (1971). Prosopography of the Later Roman Empire. Vol. 1. Cambridge University Press. ISBN 0-521-07233-6.
- Jones, A.H.M. (1978) [1948]. Constantine and the Conversion of Europe. Buffalo: University of Toronto Press.
- Jordan, David P. (1969). "Gibbon's "Age of Constantine" and the Fall of Rome". History and Theory. 8 (1): 71–96. doi:10.2307/2504190. JSTOR 2504190.
- Kazhdan, Alexander P., ed. (1991). Oxford Dictionary of Byzantium. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-504652-6.
- Jones, A.H.M. (1978) [1948]. Constantine and the Conversion of Europe. Buffalo: University of Toronto Press. ISBN 978-0-8020-6369-4.
- Lenski, Noel (2006). The Cambridge Companion to the Age of Constantine. New York: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-52157-4.
- Lieu، Samuel N. C. (۲۰۰۵-۱۱-۱۴). Constantine in Legendary Literature. Cambridge University Press. doi:10.1017/ccol0521818389.014.
- Lieu, Samuel N.C.; Montserrat, Dominic (1996). From Constantine to Julian: Pagan and Byzantine Views; A Source History. New York: Routledge. ISBN 978-0-415-09335-4.
- MacKay, Christopher S. (1999). "Lactantius and the Succession to Diocletian". Classical Philology. 94 (2): 198–209. doi:10.1086/449431. S2CID 161141658.
- MacMullen, Ramsay (1969). Constantine. New York: Dial Press. ISBN 0-7099-4685-6.
- Mattingly, David. An Imperial Possession: Britain in the Roman Empire. London: Penguin, 2007. شابک ۹۷۸−۰−۱۴−۰۱۴۸۲۲−۰
- Nicholson, Oliver (2000). "Constantine's Vision of the Ecross". Vigiliae Christianae. 54 (3): 309–323. doi:10.1163/157007200X00189.
- Odahl, Charles Matson (2004). CConstantine and the Christian Empire. New York: Routledge. ISBN 978-0-415-64514-0.
- Pears, Edwin (1909). "The Campaign against Paganism A.D. 824". The English Historical Review. XXIV (XCIII): 1–17. doi:10.1093/ehr/XXIV.XCIII.1.
- Vaudour, Catherine (1984). "La céramique normande". Études Normandes. 33 (2): 79–106. doi:10.3406/etnor.1984.2597.
- Pohlsander, Hans (2004a). The Emperor Constantine. London & New York: Routledge. ISBN 0-415-31937-4. Paperback شابک ۰−۴۱۵−۳۱۹۳۸−۲
- Pohlsander, Hans. "Constantine I (306 – 337 A.D.)." De Imperatoribus Romanis (2004b). Retrieved 16 December 2007.
- Potter, David S. (2004). The Roman Empire at Bay: AD 180–395 (Hardcover ed.). New York: Routledge. ISBN 0-415-10057-7. Paperback شابک ۰−۴۱۵−۱۰۰۵۸−۵
- Rees, Roger (2002). Layers of Loyalty in Latin Panegyric. doi:10.1093/acprof:oso/9780199249183.001.0001. ISBN 978-0-19-924918-3.
- Rodgers, Barbara Saylor (1989). "The Metamorphosis of Constantine". The Classical Quarterly. 39: 233–246. doi:10.1017/S0009838800040611. S2CID 170720156.
- Scheidel, Walter. "The Monetary Systems of the Han and Roman Empires". In Scheidel, ed. , Rome and China: Comparative Perspectives on Ancient World Empires. Oxford: Oxford University Press, 2010, شابک ۹۷۸−۰−۱۹−۹۷۵۸۳۵−۷
- Seidel, Linda (1976). "Constantine 'and' Charlemagne". Gesta. 15 (1/2): 237–239. doi:10.2307/766771. JSTOR 766771. S2CID 193434433.
- Southern, Pat. (2001). The Roman Empire from Severus to Constantine. New York: Routledge. ISBN 0-415-23944-3.
- Storch, Rudolph H. (1971). "The 'Eusebian Constantine'". Church History. 40 (2): 145–155. doi:10.2307/3162367. JSTOR 3162367. S2CID 162937055.
- Treadgold, Warren (1997). A History of the Byzantine State and Society. Stanford: Stanford University Press. ISBN 978-0-8047-2630-6.
- Udoh, Fabian E. "Quand notre monde est devenu chretien", review, Theological Studies, ژوئن ۲۰۰۸
- Veyne, Paul. L'Empire Gréco-Romain, Paris: Seuil, 2005. شابک ۲−۰۲−۰۵۷۷۹۸−۴
- Veyne, Paul.Quand notre monde est devenu chrétien, Paris: Albin Michel, 2007. شابک ۹۷۸−۲−۲۲۶−۱۷۶۰۹−۷
- Warmington, Brian. "Some Constantinian References in Ammianus." In The Late Roman World and its Historian: Interpreting Ammianus Marcellinus, edited by Jan Willem Drijvers and David Hunt, 166–177. London: Routledge, 1999. شابک ۰−۴۱۵−۲۰۲۷۱-X
- Weiss, Peter (2003). "The vision of Constantine". Journal of Roman Archaeology. 16: 237–259. doi:10.1017/S1047759400013088. S2CID 162396067.
- Wiemer, Hans-Ulrich (1994). "Libanius on Constantine". The Classical Quarterly. 44 (2): 511–524. doi:10.1017/S0009838800043962. S2CID 170876695.
- Wienand, Johannes (2012). Der Kaiser als Sieger. doi:10.1524/9783050059044. ISBN 978-3-05-005904-4.
- Wienand, Johannes (ed.). Contested Monarchy. Integrating the Roman Empire in the Fourth Century AD. Oxford: Oxford University Press 2015.
- Williams, Stephen (1997). Diocletian and the Roman Recovery. New York: Routledge. ISBN 0-415-91827-8.
- Williams, Stephen (1985). Diocletian and the Roman Recovery. London: B.T. Batsford. doi:10.4324/9780203461037. ISBN 0-7134-4605-6. Archived from the original on 19 March 2023. Retrieved 9 January 2022.
- Woods, David (1998). "On the Death of the Empress Fausta". Greece and Rome. 45: 70–86. doi:10.1093/gr/45.1.70.
- Woods, D. (1997). "Where Did Constantine I Die?". The Journal of Theological Studies. 48 (2): 531–535. doi:10.1093/jts/48.2.531.
- Wright, David H. (1987). "The True Face of Constantine the Great". Dumbarton Oaks Papers. 41: 493–507. doi:10.2307/1291584. JSTOR 1291584.
پیشین: مارتینیانوس |
امپراتور روم ۳۳۷–۳۰۶ |
جانشین: کنستانتین دوم |
پیوند به بیرونویرایش
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ کنستانتین بزرگ موجود است. |