سکا
سکاها[الف] گروهی از مردمان ایرانی شرقی کوچنشین بودند که در استپ اوراسیا و حوضه تاریم از سده ۹ پیش از میلاد تا سده ۵ پس از میلاد زندگی میکردند.[۷][۸] سکاها ارتباط نزدیکی با اسکیثها داشتند، و هر دو گروه بخشی از فرهنگهای سکایی گستردهتر را تشکیل میدادند.[۹] با این حال، آنها از اسکیثها با ویژگیهای جغرافیایی و فرهنگی خاص خود متمایز میشوند.[۸][۱۰] زبانهای سکایی بخشی از شاخه سکایی، شاخهای از زبانهای ایرانی شرقی را تشکیل میدادند.
نقشه قلمرو سکاها ( ) و دولتهای اصلی سکا در طول تاریخشان.[۱][۲][۳][۴] وابستگی فرهنگهای سکاییتبار شرقیترین (فرهنگ سوبشی, فرهنگ اوردوس, موجیایوان, فرهنگ شیاجیادیان علیا یا دیان) نامشخص باقی مانده است. | |
مکان | آسیای مرکزی, سیبری جنوبی, جنوب آسیا |
---|---|
تاریخها | سده ۹ پیش از میلاد تا سده ۵ پس از میلاد |
پس از | فرهنگ آندرونووو, پدیده سیما-توربینو, فرهنگ کاراکول, فرهنگ کاراسوک, فرهنگ سنگنگارههای گوزنی |
پیش از | شیونگنو, امپراتوری کوشان, امپراتوری گوپتا |

سکاها که از فرهنگ آندرونوو، فرهنگ سینتاشتا و فرهنگ گورالواری پیشین مشتق شده بودند، بعدها تحت تأثیر تمدن باختر-مرو و هجوم ژنتیکی عصر آهن آسیای شرقی قرار گرفتند.[۱۱][۱۲] ایرانیان باستان، یونانیان باستان و بابلیان باستان به ترتیب از نامهای "سکا"، "سکایی" و "کیمریها" برای تمام کوچنشینان استپ استفاده میکردند. با این حال، نام "سکا" به طور خاص برای کوچنشینان باستانی استپ شرقی استفاده میشود، در حالی که "اسکیثها" برای گروه مرتبطی از کوچنشینان ساکن در استپ غربی به کار میرود.[۸][۱۳][۱۴]
بقایای باستانشناسی برجسته سکاها شامل فرهنگ ارژن،[۱۵] توننوگ،[۱۶] گورهای پازیریک،[۱۷] کورگان ایسیک، مقبرههای کورگان سکایی،[۱۸] تپههای تاسمولا[۱۹] و احتمالاً طلا تپه هستند. در سده ۲ پیش از میلاد، بسیاری از سکاها توسط یوئهچی از استپ به سغد و باختر و سپس به شمال غربی شبهقاره هند رانده شدند، جایی که به عنوان سکاهای هند شناخته میشدند.[۲۰][۲۱][۲۲] سکاهای دیگر به امپراتوری اشکانی حمله کردند و در نهایت در سیستان ساکن شدند، در حالی که برخی دیگر ممکن است به پادشاهی دیان در یوننان، چین مهاجرت کرده باشند. در حوضه تاریم و بیابان تکلهمکان در سینکیانگ امروزی، آنها در ختن، یارکند، کاشغر و جاهای دیگر ساکن شدند.[۲۳]
منبعشناسی
ویرایشاصلیترین مرجع مربوط به سکاهای باستان کتاب تاریخ هرودوت است. در پرتو نتایج حاصله از کندوکاوهای باستانشناسی میتوان بر توضیحات هرودوت مهر تأیید زد. با این حال، به نظر میرسد که وی اطلاعات کمی از بخش شرقی سرزمین سکاها داشته است. وی غالباً کلیگویی از وقایع استثنائی دارد و گویا بعضی از وقایع را که در یک منطقه ولی در دورههای مختلف رخ داده است، بهطور خلاصه بیان میکند. نظریه مورد علاقه هرودوت عقیده مبهم در مورد اقوام باستان ساکن در سرزمین سکاها و نظر نادرست وی در مورد وسعت و وضع کشور اغلب مورد بحث و نقد بوده است.[۲۴]
نام
ویرایشریشهشناسی
ویرایشزبانشناس اسوالد سمرنیی مترادفهای با ریشههای گوناگون برای واژهٔ سکایی را بررسی کرد و اصطلاحات زیر را متمایز ساخت: Sakā 𐎿𐎣𐎠, Skuthēs Σκύθης, Skudra 𐎿𐎤𐎢𐎭𐎼, و Sugᵘda 𐎿𐎢𐎦𐎢𐎭.[۲۵]
اصطلاح Sakā از ریشهٔ فعلی ایرانی sak-، به معنای «رفتن، سرگردان شدن» (مرتبط با «جستجو کردن») گرفته شده و بنابراین به معنای «کوچنشین» بود، که نامهای زیر از آن مشتق شدهاند:
- پارسی باستان: 𐎿𐎣𐎠 Sakā، که توسط ایرانیان باستان برای اشاره به تمام کوچنشینان استپ اوراسیا، از جمله سکاهای پونتیک، استفاده میشد.[۲۶]
- یونانی باستان: Σάκαι Sákai
- لاتین: Sacae
- سنسکریت: शक Śaka
- چینی باستان: 塞 Sək[۲۷][۲۸][۲۹]
از ریشه هندواروپایی (s)kewd-، به معنای «راندن، پرتاب کردن» (که واژهٔ انگلیسی shoot نیز از آن مشتق شده است)، که *skud- شکل درجه صفر آن است، نام خود سکاها که توسط سِمِرِنی به صورت *Skuδa (تقریباً به معنای «کماندار») بازسازی شده است، مشتق شده است. نامهای بیگانه زیر از آن مشتق شدهاند:
- زبان اکدی: 𒅖𒆪𒍝𒀀𒀀 Iškuzaya و 𒊍𒆪𒍝𒀀𒀀 Askuzaya، که توسط آشوریها استفاده میشد
- پارسی باستان: 𐎿𐎤𐎢𐎭𐎼 Skudra
- یونانی باستان: Σκύθης Skúthēs (جمع Σκύθαι Skúthai)، که توسط یونانیان باستان استفاده میشد.[۳۰]
- ارمنی باستان: սկիւթ Skiwtʰ بر اساس ایتاسیستی یونانی است.
تغییر صوتی دیرهنگام سکایی از /δ/ به /l/ منجر به تحول *Skuδa به *Skula شد. واژهٔ یونانی Skṓlotoi Σκώλοτοι از این مشتق شده است که به گفتهٔ هرودوت، نام خودخواندهٔ سکاهای شاهی بود.[۳۱][۳۲] تغییرات صوتی دیگر Sugᵘda 𐎿𐎢𐎦𐎢𐎭 را به وجود آوردهاند.[۲۵] اگرچه سکاها، سکاها و کیمریها مردمان کوچنشین ایرانی نزدیک به هم بودند، و بابلیان باستان، ایرانیان باستان و یونانیان باستان به ترتیب از نامهای «کیمری»، «سکا» و «سکایی» برای تمام کوچنشینان استپ استفاده میکردند، و مورخان اوایل دوران مدرن مانند ادوارد گیبون از اصطلاح سکایی برای اشاره به انواع مردمان کوچنشین و نیمهکوچنشین در سراسر استپ اوراسیا استفاده میکردند،
- نام «سکایی» در پژوهشهای مدرن معاصر عموماً به مردم ایرانی کوچنشینی اشاره دارد که از سده ۷ پیش از میلاد تا سده ۳ پیش از میلاد بر مناطق استپ و جنگل-استپ شمال دریای سیاه، کریمه، دره کوبان، و همچنین شبهجزیرههای تامان و کرچ تسلط داشتند،[۳۳][۳۴]
- در حالی که نام «سکا» به طور خاص برای اعضای شرقی آنها که در شمال و شرق استپ اوراسیا و حوضه تاریم ساکن بودند، استفاده میشود؛[۳۴][۱۰]
شناسایی
ویرایشنام Sakā توسط ایرانیان برای اشاره به تمام قبایل کوچنشین ایرانی که در شمال امپراتوری آنها زندگی میکردند، از جمله کسانی که بین دریای خزر و میرزاچول و کسانی که در شمال دانوب و دریای سیاه زندگی میکردند، استفاده میشد. در همین حال، آشوریها این کوچنشینان را ایشکوزای (اکدی: 𒅖𒆪𒍝𒀀𒀀 Iškuzaya[۳۵][۳۶]) یا آسکوزای (اکدی: 𒊍𒄖𒍝𒀀𒀀 Asguzaya, 𒆳𒊍𒆪𒍝𒀀𒀀 mat Askuzaya, 𒆳𒀾𒄖𒍝𒀀𒀀 mat Ášguzaya[۳۵][۳۷]) مینامیدند، و یونانیان باستان آنها را سکوتای (یونانی باستان: Σκύθης Skúthēs, Σκύθοι Skúthoi, Σκύθαι Skúthai) میخواندند.[۳۸]
کتیبههای هخامنشی در ابتدا یک گروه از Sakā را فهرست میکردند. با این حال، پس از لشکرکشی داریوش یکم در سالهای ۵۲۰ تا ۵۱۸ پیش از میلاد علیه کوچنشینان آسیایی، آنها به دو گروه متمایز شدند که هر دو در آسیای مرکزی در شرق دریای خزر زندگی میکردند:[۳۸][۴۰]
- Sakā tigraxaudā (𐎿𐎣𐎠 𐏐 𐎫𐎡𐎥𐎼𐎧𐎢𐎭𐎠) – «Sakā که کلاههای نوک تیز فریژی میپوشند»، که به نام Massagetae نیز شناخته میشدند.[۴۱][۴۲]
- سکا هئومهورگه (𐎿𐎣𐎠 𐏐 𐏃𐎢𐎶𐎺𐎼𐎥𐎠) – به عنوان «Sakā که هوما (اطراف آتش) میگذارند» تعبیر شده است،[۴۳] که میتواند به عنوان «سکاهایی که هوما را میپرستند» تعبیر شود.[۴۴]
نام سومی پس از لشکرکشی داریوش در شمال دانوب اضافه شد:[۳۸]
- Sakā tayaiy paradraya (𐎿𐎣𐎠 𐏐 𐎫𐎹𐎡𐎹 𐏐 𐎱𐎼𐎭𐎼𐎹) – «Sakā که در آن سوی (دریای) سیاه زندگی میکنند»، که سکاهای پونتیک استپهای اروپای شرقی بودند.
یک اصطلاح اضافی در دو کتیبه دیگر یافت شده است:[۴۵][۳۸]
- Sakaibiš tayaiy para Sugdam (𐎿𐎣𐎡𐎲𐎡𐏁 𐏐 𐎫𐎹𐎡𐎹 𐏐 𐎱𐎼 𐏐 𐎿𐎢𐎥𐎭𐎶) – «سکاهایی که در آن سوی سغد هستند»، اصطلاحی که توسط داریوش برای مردمی که مرزهای شمال شرقی امپراتوری او را در انتهای مخالف ساتراپی کوش (اتیوپیاییها) تشکیل میدادند، استفاده میشد.[۴۶][۴۷] پیشنهاد شده است که این Sakaibiš tayaiy para Sugdam همان مردمان Sakā haumavargā بودهاند.[۴۸]
علاوه بر این، کتیبههای سوئز داریوش بزرگ به دو گروه سکا اشاره میکنند:[۴۹][۵۰]
- Sꜣg pḥ (𓐠𓎼𓄖𓈉) – «Sakā مردابها»
- Sk tꜣ (𓋴𓎝𓎡𓇿𓈉) – «Sakā سرزمین»
دانشمند دیوید بیوار به طور مقدماتی Sk tꜣ را با Sakā haumavargā یکی دانسته بود،[۵۱] و جان مانوئل کوک به طور مقدماتی Sꜣg pḥ را با Sakā tigraxaudā یکی دانسته بود.[۴۸] اخیراً، دانشمند رودیگر اشمیت پیشنهاد کرده است که Sꜣg pḥ و Sk tꜣ ممکن است به طور جمعی به Sakā tigraxaudā/ماساژتها اشاره داشته باشند.[۵۲] شاه هخامنشی خشایارشای یکم سکاها را همراه با مردم Dahā (𐎭𐏃𐎠) آسیای مرکزی فهرست کرده است،[۴۶][۴۸][۴۵] که احتمالاً با Sakā tigraxaudā یکی بودهاند.[۵۳][۵۴][۵۵]
اصطلاحات مدرن
ویرایشاگرچه ایرانیان باستان، یونانیان باستان و بابلیان باستان به ترتیب از نامهای «سکا»، «سکایی» و «کیمریها» برای تمام کوچنشینان استپ استفاده میکردند، اما پژوهشگران مدرن اکنون از اصطلاح سکا به طور خاص برای اشاره به مردم ایرانی که در شمال و شرق استپ اوراسیا و حوضه تاریم ساکن بودند، استفاده میکنند؛[۷][۵۶][۸][۱۴] و در حالی که کیمریها اغلب توسط معاصران به عنوان از نظر فرهنگی سکایی توصیف میشدند، ممکن است از نظر قومی با سکاهای واقعی، که کیمریها با آنها مرتبط بودند و همچنین کیمریها را جابجا و جایگزین کردند، متفاوت بوده باشند.[۵۷]
قلمرو
ویرایشسرزمینهای سکائیه، پادشاهی هندوسکایی، سرمت و شاهنشاهی پارت در نقشه نشان داده شده است.
قدمت سکاها، به سده هشتم پیش از میلاد مسیح برمیگردد.[۵۸][۵۹][۶۰] سکاها از سده هشتم پیش از میلاد تا آغاز عصر مسیحیت، بر دشتهای اوراسیا مسلط بودند و در قلمرو وسیعی از سواحل شمالی دریای سیاه در غرب، تا مرزهای شمالی چین در شرق، به زندگی چادرنشینی روزگار میگذراندند.[۶۱]
سکاهای سیستان و داخل فلات ایران
ویرایشبرخی از طوایف سکایی به درون پهنه مرکزی ایران روی آورده بودند و در کنارهٔ برخی مکانهای با طوایف ماد و پارس همسایه شدند. این تیرههای سکایی «بهصورت قبیلهای در ارتفاعات بالای جیحون نیز سکنی داشتند». این طایفههای سکایی در جنوب شرقی ایران نیز در منطقهای به نام «زرنگ» و «زرنج» حضور داشتند و فرماندهی آن ناحیه را نیز در دست داشتند. زرنگ به دلیل بودن سکاها «سکستان» (سکستان، سجستان، سیستان امروزی) نیز نام داشت.[۶۲]
آن دسته از سکاهای داخل فلات ایران، مانند سیستان و… در مقابل هجوم و ورود ترکان، به فلات ایران تا مدتها سدّ محکمی در شرق ناحیهٔ اصلی ایران ایجاد کرده بودند و در برابر تجاوزات آنها به حدود شرقی ایران پایداری داشتهاند که در بخش پهلوانی شاهنامه (یعنی داستانهای مربوط به رستم) نیز این موضوع منعکس است. برخی احتمال دادهاند که خاندان سام و زال و رستم مذکور در شاهنامه فردوسی در واقع همان سکاهای سکنی گزیده در پهنه ایران هستند که در ساتراپ «زرنگا» نیز زندگی میکردهاند.[۶۳][۶۴]
تاریخچه
ویرایشسکاها در آغاز همراه دیگر مردم هندواروپایی در یک جا میزیستند و بعدها به نقاط دیگر مهاجرت کردند. مهاجرت اقوام سکایی در دوران مهاجرتهای بزرگ آریاییها انجام شد. بعضی از قبایل آریایی، جلگههای جنوب سیبری را ترک گفته، گروهی به طرف رشتهکوه اورال و گروهی به سمت سیردریا و آمودریا رفتند، آنها پس از گذشتن از کوههای تیانشان وارد سرزمین کاشغر شده، از آنجا سراسر ترکستان شرقی و درههای کوتچه و قرهچار و دونهوانگ را تا گانسو به تصرف درآوردند و با خاک چین همسایه شدند.[۶۵]
پیش از آشورها
ویرایشتا آنجا که مربوط به سکاهاست، آغاز تاریخ آنان را شاید بتوان حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد دانست، و آن هنگامی است که نخستین طوایف هندواروپایی به رود ینیسئی رسیدند. این مهاجران از ینیسئی به غرب رشتهکوه آلتای و به سوی قفقاز رفتند. آنها اقتصادی ویژه خویش به وجود آوردند، برخی از آنها به صورت کشاورز در درههای حاصلخیز سکونت اختیار کردند و گروهی دیگر به صورت شکارچی و بدویان گلهدار، در دشتها اقامت گزیدند. این مهاجران تازهوارد، تا آن زمان، هنر ریختهگری و استفاده از مس را به خوبی فرا گرفته بودند. بعضی از کورههای ریختهگری آنها که در ژرفای زمین فرورفته با قالبهایی که برای ساختن داس مورد استفاده قرار گرفت کشف شده است. آنان ظروفی با رنگ متمایل به قهوهای میساختند و بر روی آنها طرحهای هندسی میکشیدند، و برای قطع درختان از ابزار و و تبرهای برنزی استفاده میکردند.[۶۶]
دوران آشور و مادها
ویرایشکتیبههای آشوری مربوط به ۷۵۰–۷۰۰ پیش از میلاد از سکاها یاد کردهاند. آنها در آن زمان در استپهای آسیای میانه زندگی میکردند و از تأثیر تمدنهای میانرودان بابل و آشور به دور بودند. آنها تا حد زیادی تحت تأثیر تمدن برادران یکجانشین خود یعنی مادها و پارسها قرار داشتند که در نواحی جنوب آنها در فلات ایران زندگی میکردند. سکاها مانند قوم خویشاوند خود سرمتیها از جنبشهای مزدایی و زردشتی که سرانجام توانست اعتقادات مادها و پارسها را دگرگون کند، بدور بودند.
در اواخر قرن ۸ پیش از میلاد دستجاتی از قبایل سکایی به نامهای اسکیت (اشکیدا) و کیمری (گومری) در یک موج نوین هجرت قبایل آریایی با گذشتن از سرزمینهای شمال دریای خزر به نواحی قفقاز رسیدند. کیمریها از قفقاز راهی آسیا صغیر شده و در سال ۶۷۹ پیش از میلاد کوشیدند که وارد خاک آشور شوند، ولی اسرحدون با آنها مقابله کرد وبه دلیل اینکه راه حرکت به شرق (یعنی درون ماد) نیز بر آنها بسته بود، به ناچار به طرف نقاط مرکزی آسیای صغیر حرکت کردند. در این هنگام پادشاه کیمریها فردی به نام تئوشپا (تیاَسپ) بود. اسکیتها وارد قفقاز شرقی شده و در سرزمینی که اکنون کشور جمهوری آذربایجان است در ناحیه گنجه تا رود کورا جاگیر شدند. یک سند آشوری خبر از آن میدهد که اسپَکه پادشاه اسکیتها در دهه سوم قرن هفتم پیش از میلاد با شاه ماننا متحد بوده است. اسپَکه (اسپه کایه) یک لفظ ایرانی میباشد که تلفظ کهن واژه سگ است. اسکیتها در زمینی اسکان یافتند که مورد ادعا اورارتوییها بود، مانناها نیز از مدتی پیشتر از طرف اورارتوییها مورد تهدید قرار گرفته بودند. آنها میتوانستند به کمک هم با اورارتوییها مقابله کنند و حکومت آشور نیز متوجه اهمیت این اتحاد شده بود و درصدد نزدیک شدن به شاه اسکیتها برآمد و اسرحدون به شاه اسکیتها پیشنهاد دوستی داد.[۶۷]
هرودوت در کتاب چهارم در مورد این مردمان مینویسد:
درمورد سکاها حکایت دیگری هست که به عقیدهٔ من بیشتر مورد اعتماد است. موافق این حکایت سکاها ابتدا در آسیا مسکن داشتند، بعد ماساگتها آنان را بیرون رانده و سکاها از رود آراکس (همان آمودریا) گذشته به زمین کیمریها وارد شدند. چون عده سکاها زیاد بود، کیمریها مشورت کردند که چه کنند. مردم عقیدهداشتند که برای خاک خود را به خطر نیندازند، پادشاهان به عکس معتقد بودند که پایداری کنند. بین پادشاهانی که ترجیح میدادند بجنگند تا کشته شوند، اختلاف شد و به دو دسته تقسیم گشته با هم جنگیدند و همه کشته شدند. بعد مردم جسد آنها را دفن و اراضی خود را رها کره و سکاها آنها را گرفتند. هنوز هم در مملکت سکاها قلعههای کیمری وجود دارد… روشن است که سکاها در تعقیب کیمریها راه را گم کرده وارد آسیا و مملکت ماد شدند، زیرا کیمریها در طول دریا حرکت کردند و سکاها به سمت قفقاز رفته و داخل ماد شدند. این روایت بین یونانیها و بربرها خیلی شایع است.[۶۸]
هرودوت در انتهای این گفتار از تهاجم سکاها به ایران در دوران خشتریته مادی یاد کرده؛ در حالی که سپاه ماد نینوا پایتخت آشور را محاصره کردهبود. خبر تهاجم سکاها در سال ۶۳۳ پ.م به آذربایجان خشتریته را ناچار کرد از نینوا بازگشته تا از کشور خود دفاع کند، شکست مادها در جنگی که در نزدیکی دریاچه ارومیه واقع شد، موجب شد سکاها به قدرت اول آسیا بدل شوند. از تاخت و تاز و غارتهای آنان در کتاب ارمیا از کتب مذهبی یهودیان نیز یاد شده است. ۹ سال بعد در سال ۶۲۴ پ.م فرزندش هووخشتره با کشتن رهبران آنان موفق به شکستشان شد.[۶۹] سکاها در روزگار مادها بارها به مرزهای ایران تاختند. آنها گاه با آشور همپیمان میشدند و زمانی بههمراه مادها با آشوریان میجنگیدند. به دنبال حملهٔ مجدد آشور به مادها، هووخشتره برای پایان دادن به حملات آشور با ماننا و سکاها پیمان دوستی بست و عملاً با آشور وارد جنگ شد. بعد از سکاها، کیمریها (یکی دیگر از قبایل صحرانشین شمال قفقاز) به منطقهٔ شمالغرب ایران حمله کردند و در سر راه خود، دولت اورارتو در باختر دریاچهٔ ارومیه و خاور آناتولی را نابود کردند. هووخشتره بزرگترین پادشاه ماد در ده سال اول حکومتش موفق شد که رابطهٔ خوبی با پروتوثیس پادشاه سکاها برقرار کند. هووخشتره ارتشش را به دو بخش پیادهنظام مجهز به نیزه و سوارهنظام تیرانداز (شکلی که از سکاها آموختهبود) تقسیم کرد و دولت نیرومندی در ماد تشکیل داد. هووخشتره پس از انقیاد سکاها در ماد، گروهی از سکاها را به غرب ماد کوچ داد و این سرزمین را به نام آنان سکزی یا ساکز خواندند که اکنون به سقز معروف است. گیرشمن مینویسد: سکاها در زمان اشغال ایران، سَقِز، ناحیهای از کردستان را پایتخت خود قرار دادند، که الان نیز، با قدمتی ۳۰۰۰ ساله، یکی از قدیمیترین شهرهای جهان بهشمار میآید؛ چنانکه آثاری از ایشان در آن حوالی پیدا شده؛ و گویند که کلمهٔ «سقز»، مشتق اسم «سَکا» است.[۷۰]
هخامنشیان
ویرایشدر اویل دوران هخامنشیان، درگیریهای مرزی با سکاها ادامه داشت. در سال ۵۲۹ پ.م کوروش به قبایل سکاها در آسیای مرکزی (شمالشرق ایران) حمله کرد و در جنگ با ماساگتها کشته شد. وی را در پاسارگاد دفن کردند.[۶۹].
داریوش دیگر پادشاه هخامنشی در سال ۵۱۲–۵۱۴ پ.م به سکاها در ناحیه شمال قفقاز و دریای سیاه حمله میکند.[۶۹] . و برای تنبیه سکاها تا مرکز اروپا و بسارابیا پیشروی کرد. هرودوت نقل میکند که سکاها از راهکار کوچنشینان استفاده نمودند و به جای رویارویی و جنگیدن با سپاه هخامنشی، گریختند و سپاه داریوش را تا داخل اعماق سرزمینهای خود کشاندند. هرچند لشکرکشی داریوش نتوانست سکاها را زیر یوغ هخامنشیان درآورد؛ ولی آسیای غربی را برای سه قرن از حملات چادرنشینان سکایی در امان نگاه داشت.[۶۵]
بابل هخامنشی
ویرایشبرخی اسناد تجاری بابل، مربوط به دوران نبوکدنصر دوم و نبونئید نشان میدهد که کیمریان و اسکیتها، حتی پیش از فتح میانرودان به وسیله پارسها، بر ابزارهای نظامی بابلیها اثر گذاشته بودند.[۷۱]
سکاها در سده پنجم پیش از میلاد مسیح، آداب و رسوم بابلی را پذیرفته بود. همه میدانند که مردمان قبیلههای سکایی، در سپاه هخامنشی شرکت داشتند و با زندگی نظامی آشنایی داشتند. بیشتر آنها، در زیرمجموعه «سوارکار تیرانداز» به هخامنشیان خدمت میکردند. در یک سند بابلی به سال ششم پادشاهی کمبوجیه دوم (۵۲۴ پ. م) که در اوروک کشف گردید، اشاره شده که عدهای از سکاها به عنوان سرباز در بابل خدمت میکنند. گروهی از سربازان سکایی، مأمور حفاظت از قایقهای باری (مواد غذایی) بودند که به فرمان دربار شاه، ارسال میگشت. در یکی از گزارشهای اسناد بابلی، بار قایق حاوی مواد غذایی به وسیله معبد اثانا ارسال شده بود. همین متن نیز به مترجمانی اشاره میکند که خدمات آنها برای ایجاد ارتباط میان سکاها و بابلیها ضروری بوده است.[۷۲]
سکاها در نبردهای هخامنشی
ویرایشسکاها در نبرد هخامنشیان و یونانیان شرکت داشتند و به همراه کادوسیان و مادها در یک جناح قرار داشتند و تحت فرماندهی آتروپات بودند. آریان مورخ یونانی ترکیب سپاه هخامنشی در جنگ گوگمل را چنین آورده است: باختریها، سغدیها و هندیهای مجاور باختر به فرماندی بسوس والی باختر بودند. ساکها که از سکاهای آسیایی و مستقلند ولی متحد داریوش میباشند و تحت فرماندهی ماباسس هستند. هندیهای کوهستان تحت فرماندهی برسائت والی رخج بودند. سوارهای پارتی، هیرکانی و تپوری تحت فرماندهی فراتافرن بودند. مادیها، کادوسیان و سکاها تحت فرماندهی آتروپات بودند. سکنه دریای سرخ را اُرُنتوبات و آریوبرزن و اکسینِس اداره میکردند. بر شوشیها و اوکسیان اُگزاتر پسر آبولیتاس ریاست داشت و بر بابلیها، سیتاکیان و بر کاریان، بوپار ریاست داشت. ارمنیها به سرداری اُرونت و میثروستِس بودند و کاپادوکیها به سرداری آریآرسِس بودند و سل سوریان و بینالنهرینیها به فرماندهی مازه والی بابل بودند.[۷۳]
آریان در مورد آرایش جنگی چنین آورده است: در جناح چپ سواره نظام غربی و دهایی و رخجی صف بسته بودند و نزدیک آن سواره نظام و پیادهنظام پارسی که با هم مخلوط بودند. در جناح راست سل سوریان، اهالی میانرودان، مادیها، پارتیها، سکاها و پس از آن تپوریها و هیرکانیها ایستاده بودند. در قلب، داریوش با تمام خانواده و نجبای ایران قرار گرفته بود و هندیها و کاریان و آناپاستها و تیراندازان آمارد در اطراف او بودند.[۷۴]
اشکانیان
ویرایشبنیانگذاران امپراتوری اشکانی، گروهی از قبایل سکایی موسوم به پرنی بودند، که با یورش به منطقه پارت، و تحمیل شکستهای سنگین بر یونانیان دولت خود را پایهریزی کردند. خاستگاه اولیه پرنیها احتمالاً جنوب روسیه بوده است.[۷۵]
در زمان اشکانیان و در حدود اواخر قرن دوم پیش از میلاد سکاهای کوچنشین در مرزهای شرقی اشکانیان پیشروی کردند و نواحی قندهار و سیستان امروزی را تسخیر نمودند. سکاها از آنجا به کابل و پنجاب نیز نفوذ کردند. تسخیر سیستان دائمی بود، چنانچه نام سیستان در واقع به نام این اقوام برمی گردد. آنها در این دوره مشکلات بزرگی برای اشکانیان به وجود آوردند و اشکانیان را تا سراشیبی سقوط پیش بردند. چنانچه فرهاد دوم (ح۱۳۸ یا ۱۳۷- ح۱۲۸ ق. م) در نبرد با سکاها کشته شد و جانشین او اردوان دوم (ح۱۲۸- ح۱۲۳ ق. م) نیز در نبرد با آنان به طرز مرگباری زخمی گردید. تنها در زمان مهرداد دوم بود (ح۱۲۳–۸۷ ق. م) که اشکانیان توانستند بر سکاها غلبه یابند و مهرداد دوم سکاهای سیستان را تحت فرمان اشکانیان درآورد.[۶۵]
در سال ۴۷ میلادی گندفر از پادشاهان پارتی هند، سکاهای شمالی را از گنداره اخراج کرد.[۶۹]
ساسانیان
ویرایشسیستان، بعد از ناپدید گشتن سکاها، جزئی از امپراتوری ساسانیان شد. در زمان شاپور یکم، این منطقه، با نام کاملش، سَکِستان، تورستان (امروزه منطقه شمالی بلوچستان را تشکیل میدهد) و هند، تا کنارههای دریا، استان (به فارسی میانه: شَهر) امپراتوری بود و گاهی به فرزند شاهنشاه واگذار میشد. در یکچهارم (کوست) شرقی این استان، اداره هر دو منطقه زرنج و هرات را به پایتخت اداری خود در زرنج منتقل کرد و آتشکده ایالتی زرتشتیان در آنجا پابرجا بود. هنگامی که پای اعراب در قرن اول هجری / هفتم میلادی بدانجا رسید، مهاجمان با موبد موبدان و رئیس هیربد مواجه گشتند. آتشکده کرکویه بعد حمله اعراب دستنخورده باقی ماند. با این حال، در گزارشهای تاریخی، وجود کلیسای نسطوری با اسقف آن، مکتوب گشته است.[۷۶]
زبان و ادبیات
ویرایشاز زبان سکاها در دوره باستان هیچ اثر مکتوبی در دست نیست.[۷۷] گزارشهای هرودوت از افسانهها و داستانهای اسکیتی و به وجود ادبیات بسیار غنی و به ویژه، حماسی زبان سکایی باستانی گواهی میدهد.[۷۸] به روایت هرودوت، پس از پیروزی سومین شاه ماد (هووخشتره) بر سکاهای غاصب (اسکیتیها) و بازستانی امپراتوری ماد، با آنها با مهربانی رفتار کرد و «پسرانی را بدیشان سپرد تا به زبان خود و هنر تیراندازی را بدانها بیاموزد».[۷۹]
به اعتقاد دیاکونوف زبان اسکیتها و زبان مادها بقدری بهم نزدیک بود که تفاهم میان ساکنان پادشاهی ماد و پادشاهی اسکیت را مقدور میساخت.[۸۰]
تنها آثار بازمانده از زبان سکایی باستان، برخی اسامی افراد، قبیلهها و مکانها در کتیبههای یونانی منطقه پنتوس و در آثار یونانی است، که بر اساس آنها و به کمک زبانهای ایرانی باستان (اوستایی و فارسی باستان) و نام چند مکان (تپه، رودخانه در اوکراین و جنوب روسیه)، میتوان برخی از واژههای این زبان را بازسازی کرد.[۸۱]
رضایی باغبیدی، ۲۳ واژه را گردآوری کرده است:[۸۲][۸۳]
سکایی
باستان |
فارسی
نو |
---|---|
abra | آسمان |
arya | آریایی |
danu | رود |
kuti | سگ |
mrga | مرغ، پرنده |
syava | سیاه |
xsas | شش |
zaranya | زر، زرین |
ap | آب |
aspa | اسب |
gausa | گوش |
madu | عسل |
raupasa | روباه |
varka | گرگ |
xvar | خوردن |
hvan | خواندن، فراخواندن |
arma | دست |
baga | بغ، پروردگار |
hazahra | هزار |
matuka | ملخ |
sauka | آتش |
varaza | گراز |
zantu | قبیله |
زبان سکایی باستان، گویشهای مختلفی داشته که دو تا از آنها، اسکیتی و سرمتی بودند. به روایت هرودوت، زبان سرمتها اسکیتی است، اما به اصالت باستانیاش صحبت نمیشود. شواهد نشان میدهد که دستکم در برخی از گویشهای اسکیتی-سرمتی باستان xv ایرانی باستان به f و d ایرانی باستان در میان دو مصوت به l (یعنی d < δ < l) تبدیل گشته است. مانند farna* به معنی «فر، فره» از xvarnah و skula* (نام یکی از شاهان اسکیتی) از skuda.[۸۴]
زبان و ادبیات سکایی میانه (ختنی و تمشقی)
ویرایشزبان سکایی میانه، یا زبان ختنی از زبانهای ایرانی میانه است[۸۵] آثاری که به زبان سکایی در اواخر سده نوزدهم میلادی و اوایل سده بیستم میلادی در تُمشُق،[Latin ۱] نزدیک مارالباشی[Latin ۲] واقع در شمالشرقی کاشغر و در ختن، در جنوبشرقی همان شهر بهدست آمده است. همهٔ این آثار متعلق به بوداییهاست و حتی آثار غیردینی سکایی نیز رنگ و صبغهٔ بودایی دارد. آثار غیردینی بخشی شامل نامههای خصوصی و بخشی شامل مکاتبات دیوانیِ ختن است. آثار سکایی را به دو دستهٔ سکاییِ ختنی (یا ختنیِ مطلق) و سکایی تمشُق تقسیم میکنند. آثار تمشقی از نظر زبانی کهنه تر هستند.[۸۶]
ژنتیک
ویرایشبراساس پژوهشهای ژنتیکی صورت گرفته بر اسکلتهای باقی مانده از سکاها در منطقه سیبری، کشور روسیه، هاپلوگروپ بخش عمده مردان سکایی متعلق به هاپلوگروپ R1a-z93 است، که این هاپلوگروپ عموماً در مردمان هندواروپایی رایج بوده و طی مهاجرت آریاییها پخش شده است.[۸۷] این هاپلوگروپ بیشتر در نواحی شرقی ایران رایج است.
میراث
ویرایشریشه تمدنها و مردمان بسیاری به سکاهای باستان مرتبط دانسته میشود.
اَلانها
ویرایشآلانان مردمی ایرانی احتمالا مرتبط با ماساژتها (سکاهای تیزخود) بودند که به قفقاز کوچیدند و برخی از آنها مهاجرتشان را به اروپا و حتی به شمال آفریقا ادامه دادند. عموماً آنها به عنوان بخشی از اتحادیه بزرگی از قبایل کوچنشین ایرانی باستانی یعنی سرمتیان در نظر گرفته میشوند که از سده سوم پیش از میلاد تا سده چهارم میلادی بر استپ پونتیک تسلط داشتند.[۸۸][۸۹][۹۰][۹۱][۹۲][۹۳]
تاریخ آلانها را میتوان به ۳ دوره، «مهاجرت گسترده تا پیش از مسیحیت»، «آغاز مسیحیت تا هجوم مغول»، «پسا حمله مغول» تقسیم کرد.[۹۴]
- در دوران اول، آلانها کوچرو، جنگجو، و خنیاگر بودند که در جنگیدن تبحر داشتند و در دوران رومیان، اشکانیان و ساسانیان، نقش آفریدند. سوارهنظام آنها نوگرائید. آنها در جنگ با روم، با مهرداد (میتراداتس) همدست شدند؛ همانطور که در ارمنستان، ماد و پارت، با رومیها در قرن یکم و دوم پس از میلاد متحد گشتند. امیانوس مارسلینوس، اقتصاد چادرنشینی و خصلتهای جنگی آنها را توصیف کرده است.[۹۵]
- حمله هونها، آلانیها را به دو قسمت اروپایی و قفقازی دوپاره کرد. برخی از آلانیهای اروپایی، مجبور به مهاجرت به همراه مردم اروپای شرقی، به اروپای غربی گشتند. به همراه قبایل آلمانی ویزیگوتی و وندالی، به گال (فرانسه) و اسپانیا مهاجرت کردند و حتی پای برخی از آنها به شمال آفریقا رسید. آلانها در جبهه رومیها، در جنگ دشت کاتالونی (۴۵۱ میلادی) جنگیدند؛ جنگی که فلاویوس آییتیوس، آتیلا (رهبر هونها) را، شکست داد. در ۴۶۱ و ۴۶۴، آنها ایتالیا را تاراج کردند. پس از مرگ آتیلا، آنها با قبایل آلمانی، علیه سلطه هونها شوریدند تا خودشان را رها سازند.[۹۶]
نگارخانه
ویرایش-
مجسمه جنگجوی سکایی
-
یک جنگجو با زرهپوش طلا
-
زره سوارهنظام متعلق به یک خانواده سلطنتی سکا در حدود ۲۰۰-۴۰۰ پیش از میلاد، که با نام «جنگجوی طلایی» نیز شناخته میشود، یافت شده در کورگان ایسیک، جنوبشرق قزاقستان امروزی.[۹۷][۹۸]
-
قالی پازیریک قدیمیترین فرش جهان که در گور یخزدهٔ یکی از فرمانروایان سکایی کشف شد.
-
قطعههای تزئینی سکایی از گنجینه طلای فترسفلده یافت شده در غرب لهستان امروزی.
جستارهای وابسته
ویرایشلاتین
ویرایشپانویس
ویرایش- ↑ Davis-Kimball, Jeannine; Bashilov, V. A.; I︠A︡blonskiĭ, Leonid Teodorovich (1995). Nomads of the Eurasian Steppes in the Early Iron Age (PDF) (به انگلیسی). Zinat Press. p. IX, Map 1.
- ↑ Atlas of World History. Oxford University Press. 2002. p. 51. ISBN 978-0-19-521921-0.
- ↑ Fauve, Jeroen (2021). The European Handbook of Central Asian Studies. BoD – Books on Demand. p. 403. ISBN 978-3-8382-1518-1.
- ↑ Haywood, John (1997). Atlas of world history. New York : Barnes & Noble Books. pp. Map 22. ISBN 978-0-7607-0687-9.
- ↑ Chang, Claudia (2017). Rethinking Prehistoric Central Asia: Shepherds, Farmers, and Nomads. Routledge. p. 72. ISBN 978-1-351-70158-7.
- ↑ Rhie, Marylin M. (2002). Early Buddhist art of China and Central Asia. Leiden: Brill. p. Fig. 5.70d. ISBN 978-90-04-11499-9.
Fig. 5.70d Gold mail suit, crown and leg covers, from an Issik tomb, period of the Saka tribes, 5th to 4th century B.C., Institute of Archaeology, History and Ethnography, Alma-Ata, Kazakhstan (after Shiruku rodo no yuihO, pl. 18)
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ (Beckwith 2009، ص. 68) "دانشمندان مدرن بیشتر از نام سکا برای اشاره خاص به ایرانیان استپ شرقی و حوضه تاریم استفاده کردهاند"
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ (Dandamayev 1994، ص. 37) "در پژوهشهای مدرن نام 'سکاها' برای قبایل باستانی شمال و شرق آسیای مرکزی و ترکستان شرقی محفوظ مانده است تا آنها را از ماساژتهای مرتبط منطقه آرال و سکاهای استپهای پونتیک متمایز کنند. این قبایل به زبانهای ایرانی سخن میگفتند و شغل اصلی آنها شبانی کوچنشینی بود."
- ↑ (Unterländer و دیگران 2017): "در طول هزاره اول پیش از میلاد، مردم کوچنشین در سراسر استپ اوراسیا از کوههای آلتای تا منطقه شمالی دریای سیاه و تا حوضه کارپات گسترش یافتند... مورخان یونانی و ایرانی هزاره اول پیش از میلاد وجود ماساژتها و ساروماتها، و بعداً، سرمتها و سکاها را ثبت کردهاند: فرهنگهایی که مصنوعاتی مشابه آنچه در بناهای یادبود سکایی کلاسیک یافت میشود، مانند سلاحها، زین و برگ اسب و یک سنت هنری متمایز "سبک حیوانی" داشتند. بر این اساس، این گروهها اغلب به فرهنگ سکایی نسبت داده میشوند..."
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ Kramrisch, Stella. "Central Asian Arts: Nomadic Cultures". Encyclopædia Britannica Online. Retrieved 1 September 2018.
The Śaka tribe was pasturing its herds in the Pamirs, central Tien Shan, and in the Amu Darya delta. Their gold belt buckles, jewelry, and harness decorations display sheep, griffins, and other animal designs that are similar in style to those used by the Scythians, a nomadic people living in the Kuban basin of the Caucasus region and the western section of the Eurasian plain during the greater part of the 1st millennium bc.
{{cite web}}
: line feed character in|website=
at position 26 (help) - ↑ Gnecchi-Ruscone, Guido Alberto (26 March 2021). "Ancient genomic time transect from the Central Asian Steppe unravels the history of the Scythians". Science Advances (به انگلیسی). 7 (13). Bibcode:2021SciA....7.4414G. doi:10.1126/sciadv.abe4414. ISSN 2375-2548. PMC 7997506. PMID 33771866.
- ↑ Kumar, Vikas; Wang, Wenjun; Zhang, Jie; Wang, Yongqiang; Ruan, Qiurong; Yu, Jianjun; Wu, Xiaohong; Hu, Xingjun; Wu, Xinhua; Guo, Wu; Wang, Bo; Niyazi, Alipujiang; Lv, Enguo; Tang, Zihua; Cao, Peng (April 2022). "Bronze and Iron Age population movements underlie Xinjiang population history". Science (به انگلیسی). 376 (6588): 62–69. Bibcode:2022Sci...376...62K. doi:10.1126/science.abk1534. ISSN 0036-8075. PMID 35357918. S2CID 247855352.
Of these, the Sakas were the descendants of Late Bronze Age (LBA) herders (such as the Andronovo, Srubnaya, and Sintashta) with additional ancestries derived from Lake Baikal (Shamanka_EBA) (EBA, Early Bronze Age) and BMAC populations (1, 17, 18). Sakas have been associated with the Indo-Iranian Khotanese language, which was spoken in southern Xinjiang before spreading to other parts of the region (19).
- ↑ (David و McNiven 2018): "کوچنشینی اسبسوار به عنوان فرهنگ 'کوچنشینان اولیه' شناخته شده است. این اصطلاح گروههای قومی مختلفی (مانند سکاها، ماساژتها و یوئهچی) را در بر میگیرد..."
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ (Diakonoff 1985): ایرانیان تمام کوچنشینان شمالی را «سکا» مینامیدند، همانطور که یونانیان آنها را «سکایی» و بابلیان آنها را «کیمری» میخواندند.
- ↑ Zaitseva, G. I.; Chugunov, K. V.; Alekseev, A. Yu; Dergachev, V. A.; Vasiliev, S. S.; Sementsov, A. A.; Cook, G.; Scott, E. M.; Plicht, J. van der; Parzinger, H.; Nagler, A. (2007). "Chronology of Key Barrows Belonging to Different Stages of the Scythian Period in Tuva (Arzhan-1 and Arzhan-2 Barrows)". Radiocarbon. 49 (2): 645–658. Bibcode:2007Radcb..49..645Z. doi:10.1017/S0033822200042545. ISSN 0033-8222.
- ↑ Caspari, Gino; Sadykov, Timur; Blochin, Jegor; Hajdas, Irka (1 September 2018). "Tunnug 1 (Arzhan 0) – an early Scythian kurgan in Tuva Republic, Russia". Archaeological Research in Asia. 15: 82–87. doi:10.1016/j.ara.2017.11.001. ISSN 2352-2267. S2CID 135231553.
- ↑ Dergachev, V. A.; Vasiliev, S. S.; Sementsov, A. A.; Zaitseva, G. I.; Chugunov, K. A.; Sljusarenko, I. Ju (2001). "Dendrochronology and Radiocarbon Dating Methods in Archaeological Studies of Scythian Sites". Radiocarbon. 43 (2A): 417–424. Bibcode:2001Radcb..43..417D. doi:10.1017/S0033822200038273. ISSN 0033-8222.
- ↑ Panyushkina, Irina; Grigoriev, Fedor; Lange, Todd; Alimbay, Nursan (2013). "Radiocarbon and Tree-Ring Dates of the Bes-Shatyr #3 Saka Kurgan in the Semirechiye, Kazakhstan". Radiocarbon. 55 (3): 1297–1303. Bibcode:2013Radcb..55.1297P. doi:10.1017/S0033822200048207. hdl:10150/628658. ISSN 0033-8222. S2CID 220661798.
- ↑ Beisenov, Àrman Z.; Duisenbay, Daniyar; Akhiyarov, Islam; Sargizova, Gulzada (1 October 2016). "Dromos Burials of Tasmola Culture in Central Kazakhstan". The Anthropologist. 26 (1–2): 25–33. doi:10.1080/09720073.2016.11892125. ISSN 0972-0073. S2CID 80362028.
- ↑ Benjamin, Craig (March 2003). "The Yuezhi Migration and Sogdia". Ērān ud Anērān Webfestschrift Marshak. Archived from the original on 18 February 2015. Retrieved 1 March 2015.
- ↑ "Chinese History – Sai 塞 The Saka People or Soghdians". Chinaknowledge. Archived from the original on 19 January 2015. Retrieved 1 March 2015.
- ↑ (Beckwith 2009، ص. 85) "مردم سکا، یا شاکا، سپس مهاجرت طولانی خود را آغاز کردند که با فتح شمال هند توسط آنها پایان یافت، جایی که آنها همچنین به عنوان هندو-سکاها شناخته میشوند."
- ↑ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامSinor_173
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ Sulimirski، THE SCYTHS، 149.
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ Szemerényi, Oswald (1980). Four old Iranian ethnic names: Scythian – Skudra – Sogdian – Saka (PDF). Verlag der Österreichischen Akademie der Wissenschaften. ISBN 0-520-06864-5.
- ↑ West, Stephanie (2002). "Scythians". In Bakker, Egbert J.; de Jong, Irene J. F.; van Wees, Hans (eds.). Brill's Companion to Herodotus. Brill. pp. 437–456. ISBN 978-90-04-21758-4.
- ↑ Guang-da, Zhang (1999). History of Civilizations of Central Asia Volume III: The crossroads of civilizations: AD 250 to 750. UNESCO. p. 283. ISBN 978-8120815407.
- ↑ H. W. Bailey (7 February 1985). Indo-Scythian Studies: Being Khotanese Texts. Cambridge University Press. p. 67. ISBN 978-0-521-11873-6.
- ↑ Callieri, Pierfrancesco (2016). "SAKAS: IN AFGHANISTAN". Encyclopædia Iranica.
The ethnonym Saka appears in ancient Iranian and Indian sources as the name of the large family of Iranian nomads called Scythians by the Classical Western sources and Sai by the Chinese (Gk. Sacae; OPers. Sakā).
- ↑ Davis-Kimball, Jeannine; Bashilov, Vladimir A.; Yablonsky, Leonid T. (1995). Nomads of the Eurasian Steppes in the Early Iron Age. Zinat Press. pp. 27–28. ISBN 978-1-885979-00-1.
- ↑ Ivantchik, Askold (25 April 2018). "SCYTHIANS". Encyclopædia Iranica.
- ↑ K. E. Eduljee. "Histories by Herodotus, Book 4 Melpomene [4.6]". Zoroastrian Heritage. Retrieved 20 October 2020.
- ↑ Jacobson, Esther (1995). The art of the Scythians: the interpenetration of cultures at the edge of the Hellenic world. Handbuch der Orientalistik / hrsg. von B. Spuler ... Abt. 8. Handbook of Uralic studies. Leiden New York Köln: Brill. p. 31. ISBN 978-90-04-09856-5.
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ * (Dandamayev 1994، ص. 37): "در پژوهشهای مدرن نام 'سکاها' برای قبایل باستانی شمال و شرق آسیای مرکزی و ترکستان شرقی محفوظ مانده است تا آنها را از ماساژتهای مرتبط منطقه آرال و سکاهای استپهای پونتیک متمایز کنند. این قبایل به زبانهای ایرانی سخن میگفتند و شغل اصلی آنها شبانی کوچنشینی بود."
- (Cernenko 2012، ص. 3): "سکاها در عصر آهن اولیه زندگی میکردند و در مناطق شمالی استپهای دریای سیاه (پونتیک) ساکن بودند. اگرچه 'دوره سکایی' در تاریخ اروپای شرقی کمی بیش از ۴۰۰ سال، از سده ۷ تا سده ۳ پیش از میلاد، به طول انجامید، تأثیری که این سوارکاران بر تاریخ دوران خود گذاشتند به حدی بود که هزار سال پس از آنکه به عنوان یک مردم مستقل از بین رفته بودند، سرزمین اصلی آنها و مناطقی که بسیار فراتر از آن تسلط داشتند همچنان به عنوان 'سکاییه بزرگ' شناخته میشد."
- (Melyukova 1990، صص. 97–98): "از پایان سده ۷ پیش از میلاد تا سده ۴ پیش از میلاد، استپهای آسیای میانه توسط دو گروه بزرگ از قبایل ایرانیزبان خویشاوند – سکاها و سرمتها – سکونت داشت [...] "[می]توان با اطمینان اظهار داشت که از پایان سده ۷ تا سده ۳ پیش از میلاد، سکاها دشتهای استپی منطقه شمال دریای سیاه، از دان در شرق تا دانوب در غرب را اشغال کردند."
- (Ivantchik 2018): "سکاها، مردمی کوچنشین با ریشه ایرانی که در سرزمینهای استپی شمال دریای سیاه در طول سدههای ۷–۴ پیش از میلاد شکوفا شدند (شکل ۱). برای گروههای مرتبط در آسیای مرکزی و هند، نگاه کنید به [...]"
- (Sulimirski 1985، صص. 149–153): "در نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد، حدود ۳۰۰۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش، بخش جنوبی اروپای شرقی عمدتاً توسط مردمان ایرانیتبار اشغال شده بود [...] مردمان اصلی ایرانیزبان منطقه در آن دوره سکاها و سرمتها بودند [...] [ب]جمعیت سکاییه باستان به هیچ وجه همگن نبود، و خود سکاها نیز مردمانی همگن نبودند. کشوری که به نام آنها نامگذاری شده بود توسط قبیله اصلی آنها، 'سکاهای شاهی' (هرودوت، iv. 20)، که ایرانیتبار بودند و خود را 'اسکولوتوی' (iv. 6) مینامیدند، اداره میشد؛ آنها کوچنشینانی بودند که در استپهای شرق دنیپر تا دان و در استپهای کریمه زندگی میکردند [...] همسایگان شرقی 'سکاهای شاهی'، ساروماتها، نیز ایرانی بودند؛ کشور آنها در استپهای شرق دان و ولگا امتداد داشت."
- (Sulimirski و Taylor 1991، ص. 547): "نام 'سکایی' در نویسندگان کلاسیک دیده میشود و برای اشاره به یک گروه قومی یا مردم، که در متون خاور نزدیک نیز ذکر شدهاند و در منطقه شمال دریای سیاه ساکن بودند، به کار رفته است."
- (West 2002، صص. 437–440): "کاربرد عادی یونانی (و بعداً لاتین) میتوانست هر بربر شمالی از منطقه عمومی استپ اوراسیا، راهروی تقریباً بدون درخت از علفزارهای چندساله مقاوم به خشکی که از دانوب تا منچوری امتداد داشت، را سکایی بنامد. هرودوت به دنبال دقت بیشتر است، و این مقاله بر سکاهای او متمرکز است که به استپ پونتیک شمالی تعلق دارند [...] این سکاهای واقعی به نظر میرسد همان کسانی باشند که او آنها را سکاهای شاهی مینامد، یعنی گروهی که ادعای هژمونی داشتند [...] ظاهراً جنگجو-شبانی بودند. عموماً توافق شده است که از آنچه از نامهای آنها میدانیم، اینها مردمانی ایرانیتبار بودند [...]"
- (Jacobson 1995، صص. 36–37): "وقتی از سکاها صحبت میکنیم، به آن سکا-سیبریهایی اشاره داریم که در دره کوبان، شبهجزیرههای تامان و کرچ، کریمه، سواحل شمالی و شمال شرقی دریای سیاه، و مناطق استپی و پایین جنگل-استپی که اکنون بین اوکراین و روسیه مشترک است، از سده هفتم تا سده اول پیش از میلاد ساکن بودند [...] آنها تقریباً به طور قطع به یک زبان ایرانی سخن میگفتند [...]"
- (Di Cosmo 1999، ص. 924): "اولین کوچنشینان تاریخی استپ، سکاها، از حدود سده هشتم پیش از میلاد در استپ شمال دریای سیاه ساکن شدند."
- Rice, Tamara Talbot. "Central Asian arts: Nomadic cultures". Encyclopædia Britannica Online. Retrieved 4 October 2019.
[سَکا] سگکهای کمربند طلایی، جواهرات و تزئینات زین و برگ، طرحهای گوسفند، گریفین و دیگر حیوانات را به نمایش میگذارند که از نظر سبک مشابه طرحهای مورد استفاده سکاها، مردمی کوچنشین ساکن در حوضه کوبان منطقه قفقاز و بخش غربی دشت اوراسیا در بیشتر قسمتهای هزاره اول پیش از میلاد هستند.
- ↑ ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ Parpola, Simo (1970). Neo-Assyrian Toponyms. Kevaeler: Butzon & Bercker. p. 178.
- ↑ "Iškuzaya [SCYTHIAN] (EN)". oracc.museum.upenn.edu. Archived from the original on 21 September 2022. Retrieved 14 July 2022.
- ↑ "Asguzayu [SCYTHIAN] (EN)". oracc.museum.upenn.edu. Archived from the original on 25 September 2022. Retrieved 14 July 2022.
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ ۳۸٫۲ ۳۸٫۳ Cook 1985, p. 252-255.
- ↑ Schmitt, Rüdiger (2003). "HAUMAVARGĀ". Encyclopædia Iranica.
- ↑ Dandamayev 1994, p. 44-46.
- ↑ Olbrycht 2000.
- ↑ (Olbrycht 2021): "ظاهراً داههها موجودیتی متفاوت از دیگر گروههای شناختهشدهتر سکاها، یعنی سکاهای (Sakā) تیگراخودا (ماساژتها، سرگردان در ترکمنستان) و سکاهای (Sakā) هومهورگا (در فرارود و فراتر از سیردریا) را نشان میدادند."
- ↑ Schmitt, Rüdiger (2003). "HAUMAVARGĀ". Encyclopædia Iranica.
- ↑ Dandamaev, Muhammad A.; Lukonin, Vladimir G. (1989). The Culture and Social Institutions of Ancient Iran. Cambridge University Press. p. 334. ISBN 978-0-521-61191-6.
- ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ Francfort 1988, p. 173.
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ Bailey 1983, p. 1230.
- ↑ Briant, Pierre (29 July 2006). From Cyrus to Alexander: A History of the Persian Empire. Eisenbrauns. p. 178. ISBN 978-1-57506-120-7.
This is Kingdom which I hold, from the Scythians [Saka] who are beyond Sogdiana, thence unto Ethiopia [Cush]; from Sind, thence unto Sardis.
- ↑ ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ ۴۸٫۲ Cook 1985, p. 254-255.
- ↑ Young 1988, p. 89.
- ↑ Francfort 1988, p. 177.
- ↑ Bivar, A. D. H. (1983). "The History of Eastern Iran". In Yarshater, Ehsan (ed.). The Cambridge History of Iran. Vol. 3. Cambridge, United Kingdom: Cambridge University Press. pp. 181–231. ISBN 978-0-521-20092-9.
- ↑ Schmitt 2018.
- ↑ Harmatta 1999.
- ↑ Abetekov, A.; Yusupov, H. (1994). "Ancient Iranian Nomads in Western Central Asia". In Dani, Ahmad Hasan; Harmatta, János; Puri, Baij Nath; Etemadi, G. F.; Bosworth, Clifford Edmund (eds.). History of Civilizations of Central Asia. Paris, France: UNESCO. pp. 24–34. ISBN 978-9-231-02846-5.
- ↑ Zadneprovskiy, Y. A. (1994). "The Nomads of Northern Central Asia After the Invansion of Alexander". In Dani, Ahmad Hasan; Harmatta, János; Puri, Baij Nath; Etemadi, G. F.; Bosworth, Clifford Edmund (eds.). History of Civilizations of Central Asia. Paris, France: UNESCO. pp. 448–463. ISBN 978-9-231-02846-5.
The middle of the third century b.c. saw the rise to power of a group of tribes consisting of the Parni (Aparni) and the Dahae, descendants of the Massagetae of the Aral Sea region.
- ↑ L. T. Yablonsky (15 June 2010). "The Archaeology of Eurasian Nomads". In Hardesty, Donald L. (ed.). ARCHAEOLOGY – Volume I. EOLSS. p. 383. ISBN 978-1-84826-002-3.
- ↑ Tokhtas’ev, Sergei R. (1991). "Cimmerians". Encyclopædia Iranica.
As the Cimmerians cannot be differentiated archeologically from the Scythians, it is possible to speculate about their Iranian origins. In the Neo-Babylonian texts (according to D’yakonov, including at least some of the Assyrian texts in Babylonian dialect) Gimirri and similar forms designate the Scythians and Central Asian Saka, reflecting the perception among inhabitants of Mesopotamia that Cimmerians and Scythians represented a single cultural and economic group
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 35-37.
- ↑ a b Szemerényi, Oswald (1980) "Four old Iranian ethnic names
- ↑ 371 = Scripta minora, vol. 4, pp. 2051–93 Azagoshnasp.net
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 35-37.
- ↑ جایگاه و تأثیر قوم سکایی در تاریخ و شاهنامه فردوسی
- ↑ جاگیر، مریم؛ رستمی، حمیدرضا اردستانی (۲۰۱۷-۰۴-۲۷). «مقاله بررسی جایگاه قوم سکاها در تاریخ ایران». سیویلیکا، مقالات علمی کنفرانس و ژورنال. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۱-۰۹.
- ↑ جایگاه و تأثیر قوم سکایی در تاریخ و شاهنامه فردوسی
- ↑ ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ ۶۵٫۲ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامRene
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ بهزادی، رقیه، قومهای کهن - سکاها، صص ۷۳۴ تا ۷۵۷
- ↑ خنجی، امیر حسینی (۱۳۹۸). بازخوانی تاریخ ایران زمین جلد اول. ایران تاریخ. ص. ۱۴۱–۱۴۳.
- ↑ تاریخ هرودوت، کتاب چهارم، ترجمهٔ جرج راولینسون، بایگانی الکترونیکی کتابخانهٔ آلدلاین
- ↑ ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ ۶۹٫۲ ۶۹٫۳ CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org
- ↑ رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمهٔ محمد معین. شابک: ۹۷۸–۹۶۴–۴۴۵–۰۳۲–۷
- ↑ داندامایف، ایرانیان در بابل هخامنشی، 184.
- ↑ داندامایف، ایرانیان در بابل هخامنشی، 187.
- ↑ پیرنیا، حسن (۱۳۹۱). تاریخ ایران باستان جلد دوم. انتشارات نگاه. ص. ۱۳۲۹.
- ↑ پیرنیا، حسن (۱۳۹۱). تاریخ ایران باستان جلد دوم. انتشارات نگاه. ص. ۱۳۳۵.
- ↑ Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۱-۲۱.
- ↑ BOSWORTH، «sistan»، Encyclopedia of Islam.
- ↑ زرشناس، میراث ادبی روایی در ایران باستان، 15.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 35-37.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 35-37.
- ↑ دیاکونوف، م.م. (۱۳۴۵). تاریخ ماد. ترجمهٔ کشاورز، کریم. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. ص. ۳۵۹.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 35-37.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 35-37.
- ↑ رضایی باغبیدی، زبانهای ایرانی باستان، 63.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 35-37.
- ↑ بریتانیکا-زبان سکایی
- ↑ تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۳۶۵.
- ↑ Quiles، Carlos؛ root (۲۰۱۹-۰۴-۰۲). «Scytho-Siberians of Aldy-Bel and Sagly, of haplogroup R1a-Z93, Q1b-L54, and N». Indo-European.eu (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۷-۲۲.
- ↑ Alemany 2000, p. 1.
- ↑ Golden 2009.
- ↑ Abaev & Bailey 1985, pp. 801–803.
- ↑ (Waldman و Mason 2006، صص. 12–14)
- ↑ (Brzezinski و Mielczarek 2002، صص. 10–11)
- ↑ (Zadneprovskiy 1994، صص. 467–468)
- ↑ Abaev and Bailey, “ALANS”, ENCYCLOPÆDIA IRANICA.
- ↑ Abaev and Bailey, “ALANS”, ENCYCLOPÆDIA IRANICA.
- ↑ Abaev and Bailey, “ALANS”, ENCYCLOPÆDIA IRANICA.
- ↑ Chang, Claudia (2017). Rethinking Prehistoric Central Asia: Shepherds, Farmers, and Nomads. Routledge. p. 72. ISBN 978-1-351-70158-7.
- ↑ Rhie, Marylin M. (2002). Early Buddhist art of China and Central Asia. Leiden: Brill. p. Fig. 5.70d. ISBN 978-90-04-11499-9.
Fig. 5.70d Gold mail suit, crown and leg covers, from an Issik tomb, period of the Saka tribes, 5th to 4th century B.C. , Institute of Archaeology, History and Ethnography, Alma-Ata, Kazakhstan (after Shiruku rodo no yuihO, pl. 18)
منابع
ویرایش- رضایی باغبیدی، حسن (۱۳۹۳). «زبانهای ایرانی باستان». در حسن رضایی باغبیدی، محمود جعفری دهقی. تاریخ جامع ایران. ج. ۵. به کوشش سید محمد کاظم موسوی بجنوردی. بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. صص. ۵۳–۱۰۶.
- رضایی باغبیدی، حسن (۱۳۸۸). تاریخ زبانهای ایرانی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۸۴-۳.
- برجیان، حبیب (۱۳۹۳). «عصر سکایی در دشتهای شمالی». در حسن رضایی باغبیدی و محمود جعفری دهقی. تاریخ جامع ایران. ج. ۱. تهران: بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۳۹-۹.
- برجیان، حبیب (۱۳۹۳). «عصر سرمتی در دشتهای شمالی». در حسن رضایی باغبیدی و محمود جعفری دهقی. تاریخ جامع ایران. ج. ۱. تهران: بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۳۹-۹.
- برجیان، حبیب (۱۳۹۳). «قوم آلان در قفقاز شمالی». در حسن رضایی باغبیدی و محمود جعفری دهقی. تاریخ جامع ایران. ج. ۲. تهران: بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۳۸-۲.
- بهزادی، رقیه: قومهای کهن - سکاها. در: مجله «چیستا» اسفند ۱۳۶۹ و فروردین ۱۳۷۰ - شماره ۷۶ و ۷۷. (از صفحه ۷۳۴ تا ۷۵۷)
- شاپور شهبازی، علیرضا (۱۳۸۹). جهانداری داریوش بزرگ. تهران: انتشارات پارسه کهن.
- داندامایف، محمد ا (۱۳۹۱). ایرانیان در بابل هخامنشی. ترجمهٔ محمود جعفری دهقی. تهران: انتشارات ققنوس. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۹۸۲-۹.
- تفضلی، احمد (۱۳۷۸). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. به کوشش ژاله آموزگار. تهران: انتشارات سخن. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۷۲-۴۶۹-۶.
- زرشناس، زهره (۱۳۸۴). میراث ادبی روایی در ایران باستان. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی. شابک ۹۶۴-۳۷۹-۰۲۴-X.
- ناتل خانلری، پرویز، زبانشناسی و زبان فارسی، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۶.
- Jacobs, Bruno. "ACHAEMENID SATRAPIES". ENCYCLOPÆDIA IRANICA (به انگلیسی). Archived from the original on 5 September 2024. Retrieved 5 September 2024.
- Schmitt, R (1987). "APASIACAE". ENCYCLOPÆDIA IRANICA (به انگلیسی). Vol. II. p. 151–152. Archived from the original on 5 September 2024. Retrieved 5 September 2024.
- Brunner, C. J (2006). "PEOPLES OF IRAN (2) Pre-Islamic". ENCYCLOPÆDIA IRANICA (به انگلیسی). Vol. XIII. p. ۳۳۷–۳۴۴.
- Rene Grousset, Naomi Walford Translated by Naomi Walford (1998). "The Empire of the Steppes: A History of Central Asia, Rutgers University Press
- Sulimirski, T (1985). "THE SCYTHS". Cambridge History of Iran (به انگلیسی). Vol. ۲. New York: Cambridge University Press.
- Abaev, V. I; Bailey, H. W (1985). "ALANS". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. ۱. New York: Bibliotheca Persica Press. p. ۸۰۱–۸۰۳. Retrieved October 10, 2013.
- BOSWORTH, C.E (1997). "SlSTAN". ENCYCLOPAEDIA OF ISLAM (به انگلیسی). Vol. ۹ (2nd ed.). p. ۶۸۱–۶۸۵.
- Szemerényi, Oswald John Louis (1980). Four Old Iranian Ethnic Names: Scythian, Skudra, Sogdian, Saka (به انگلیسی). Verlag der Österreichischen Akademie der Wissenschaften. p. ۴۶. Retrieved July 30, 2015.
خطای یادکرد: خطای یادکرد: برچسب <ref>
برای گروهی به نام «persian-alpha» وجود دارد، اما برچسب <references group="persian-alpha"/>
متناظر پیدا نشد. ().